- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
فاطمه اطهر(سلام الله علیها) بانوى بانوان دو جهان، عطاى خداوند سبحان، کفو و یگانه همتاى امیرمؤمنان(علیه السلام)، و یکى از علل آفرینش عالم امکان است.
معنویت قدسى آن بانوى بى همتا در قرآن کریم، جلوه اى ویژه یافته، جمال معنوى و اوج طهارت و عصمتش، در آیه تطهیر (احزاب/۳۳)، درخشش انسان کامل را متجلى ساخت، آیه مباهله (آل عمران/۶۱) شاهدى بر شکوهمندى و قدر و جلالتش گردید.
و سوره «هل أتی» (دهر/۱) جلوه اى از مروت و ایثار آن بزرگوار را همراه با عارفانه ترین زمزمه هستى «على حبه»، تجسمى زیبا بخشید.
این جویبارهاى فضیلت به هم پیوند خورد و در سوره «کوثر» مجموعه اى دل انگیز از زیبایى ها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هدیه و عطیه اى الهى تقدیم رسول خاتم الأنبیاء، محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله)، کرد؛ زیرا، فاطمه(سلام الله علیها) یکى از مظاهر فیض مداوم و جریان پربرکت حرکت محمدى است که استمرار آن را با ذریه خویش تضمین کرد. در این راستا نگاهى گذرا به سوره کوثر داریم:
این سوره که کوتاه ترین سوره قرآن کریم است، در مکه معظمه بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.
هنگامى که دو پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به نام های: «عبدالله و قاسم» در مکه از دنیا رفتند و حضرت فاقد فرزند پسر شد،(۱) این موضوع موجب شد که مشرکان فرصت طلب مکه که به شدت تحت تأثیر فرهنگ منحط دوره جاهلیت قرار داشتند و ارزش انسان را تنها در داشتن فرزند ذکور مى پنداشتند، با شادى و هیجان، لب به تمسخر و طعن و شماتت بگشایند؛ و افرادى چون عاص بن وائل، رسول خدا را «ابتر» بخوانند.(۲)
واژه ابتر در لغت عرب به «مقطوع الذنب»؛ یعنی، دم بریده و «الذى لا عقب له»؛ یعنی، شخصى که نسلش قطع شده باشد، اطلاق مى شود.
اعراب جاهلیت، طبق سنت دیرینه خود براى فرزند پسر اهمیت فوق العاده اى قائل بودند و او را تداوم بخش برنامه هاى پدر مى شمردند؛ از این رو، بدخواهان قریش چنین مى گفتند: که دیگر محمد(صلی الله علیه و آله) فرزند پسر ندارد تا راه او را پیش بگیرد و دین و آیینش را ترویج کند؛ بنابراین، وقتى از دنیا رفت، از جهت دین و آیینش آسوده خاطر خواهیم ماند.(۳)
این تبلیغات شوم و برخوردهاى ناهنجار، سخت قلب پاک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را غمگین و مکدر نمود و همچنان ادامه پیدا کرد؛ چنان که نزدیکان و علاقه مندان آن حضرت به شدت در تنگنا قرار گرفتند تا این که قرآن مجید نازل شد و با طرز اعجازآمیزى «در سوره کوثر» به آنها پاسخ گفت و خبر داد: که دشمنان آن حضرت «ابتر» خواهند بود و برنامه هاى حیاتبخش اسلام و قرآن کریم هرگز قطع نخواهد شد.
ناگفته نماند بشارتى که در این سوره به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داده شد، از یک سو ضربه اى محکم بر امیدهاى دشمنان اسلام بود و از سوى دیگر تسلى خاطرى براى آن حضرت بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان فرصت طلب، قلب نازنینش را غمگین کرده بودند.
خداى متعال بدین وسیله با (نزول سوره کوثر) پیامبرش را خشنود نمود و فرمود:
«ما به تو «کوثر» (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم؛ پس، به شکرانه این نعمت، براى پروردگارت نماز بخوان» و شتر قربانى کن. همانا، دشمن تو ابتر و مقطوع النسل است.»
به بیان روشن تر، یعنی: اى پیامبر! هرگز غمگین و محزون مباش! گرچه پسرانت را از دست داده ای؛ اما فقط فرزند پسر نیست که همواره مایه افتخار باشد و به عنوان سرمایه ماندگار مطرح شود؛ بلکه چیز دیگرى نیز مى تواند جایگزین آن باشد و حتى بهتر از فرزند پسر، خلاها را پر کند و کاستى ها را جبران نماید و آن، «کوثر» است که ما به تو عطا کردیم. به یقین دشمنان تو، با این که داراى پسران زیاد و نیرومندند، منقطع النسل و بى پیرو خواهند ماند و نسلشان منقرض خواهد شد.
منزلت و معناى سوره
در عظمت و اهمیت این سوره همین بس که:
اولاً: کوتاه ترین، و در عین حال یکى از پرمحتواترین سوره هاى قرآن کریم به شمار مى آید.
ثانیاً: ترکیبات و مفردات این سوره مانند :«انا اعطینک» ، «الکوثر»، «فصل»، «لربک»، «وانحر»، «ان شانئک» و «هوالابتر»؛ فقط در همین سوره آمده و در هیچ جاى قرآن کریم تکرار نشده است.
واژه «کوثر» از ریشه «کثرت» است و بر چیزى اطلاق مى شود که شانیت کثرت در او باشد. علامه طبرسى در معناى لغوى «کوثر» مى نویسد:«الکوثر، فوعل من الکثره و هوالشى الذى من شانه الکثره و الکوثر، الخیر الکثیر»؛ کوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و برگرفته از کثرت است و آن عبارت از چیزى است که شایستگى زیادى را داشته باشد و منظور از آن خیر فراوان است. (۴)
براى کلمه «الکوثر» در این سوره بیش از بیست و پنج معنا و احتمال مطرح کرده اند(۵) که از جمله آنها مى توان به «چشمه اى در بهشت»، «خیر کثیر» که در منابع شیعه و سنى به چشم مى خورد، اشاره کرد.
قرطبى مفسر بنام اهل سنت، با وجود آن که بین این دو معنا و آیات دیگر سوره، تناسبى نمى بیند و بدان اعتراف دارد؛ اما به جهت این که براى معانى دیگر «کوثر» مویدى از روایات نیافته، همین دو معنا و احتمال را برگزیده است. (۶)
بیضاوی، از دیگر مفسرین اهل سنت، مى گوید مراد از کوثر، زیادى فرزندان و پیروان است.
خیر فراوان در این آیه به امور مختلفى از جمله: قرآن، نبوت، چشمه اى در بهشت، علما، زیادى فرزندان، حوضى در بهشت، حکمت و شفاعت تفسیر شده است. هیچ کدام از معانى یاد شده با یکدیگر منافات ندارد؛ زیرا همه بیانگر همان مضمون متعالى کوثر و خیر فراوانند.
نکته شایان توجه این است که این زیادى فرزندان و نسل پیامبر«ص» که از چشمه سار فاطمه«س» جوشیده است، در میان دیگر معانى از درخشش و جلوه بیشترى برخوردار است. چنان که شواهد و قرائن زیر موید آن است: ۱- شان نزول سوره: مفسران شیعه و اهل سنت در شان نزول این سوره این گونه نگاشته اند که، عاص بن وائل در مقابل یکى از درهاى مسجدالحرام بنام «باب بنى السهم» با رسول خدا«ص» ملاقات کرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت. قریشى ها که شاهد این منظره بودند از او پرسیدند: با چه شخصى سخن مى گفتی؟ او با عبارات بى شرمانه و گستاخانه گفت با «ابتر». این پاسخ به آن جهت بود که عبدالله، آخرین فرزند پسر پیامبر«ص»، زندگى را بدرود گفته بود. و عرب جاهلى کسانى را که داراى فرزند پسر نباشد «ابتر» قلمداد مى کردند؛ زیرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر مى دانستند. در نتیجه، این شان نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود.
فخر رازی، از علماى اهل سنت، در این باره در تفسیر خود مى نویسد:«سومین نظر در معناى «کوثر» این است که منظور از آن، فرزندان آن حضرت است و این به آن جهت است که، این سوره در رد کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویى مى کردند که در این صورت معناى آن این است که: خداوند به تو فرزندان و نسلى عطا مى کند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند؛ سپس مى گوید:ببین که چقدر انسان ها از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به شهادت رسیده اند، اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است، آن گاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا(علیه السلام) و محمد نفس زکیه در میان آنها جلوه گر شده است. (۷)
بیضاوی، ازدیگر مفسران اهل سنت، نیز زیادى فرزندان و پیروان را در شمار معانى کوثر ذکر مى کند.
درمیان مفسران شیعه، علامه طبرسی(ره) درمجمع البیان و علامه طباطبایى در تفسیر گرانسنگ «المیزان» مخاطبان خود را به این معنا توجه داده اند. در تفسیر المیزان دراین باره به خوبى استدلال شده است.
۲- دومین شاهد براین که در «کوثر» معناى فرزندان فراوان منظورشده، ذیل سوره شریفه است که مى فرماید: «ان شانئک هو الابتر» به تحقیق دشمن تو بى دنباله است، زیرا که ظاهر کلمه «ابتر» عبارت از قطع نسل و بى فرزندى است؛ چنان که شان نزول سوره آن را تأیید مى کند و یا دلیلى بر انحصار به یکى از موارد آن مثل جداشدن ازخیرات… است.
درهرصورت بدون دنباله بودن ازنظر فرزند، درمعناى «ابتر» ملاحظه شده است که خود دلیلى بر این است که در «کوثر» معنایى مقابل آن ارائه شده است؛ یکى وجود فرزندان بسیار است که به پیامبر(صلی الله علیه و آله) اعلام مى دارد که : اى پیامبر! ما به تو خیر فراوان، از جمله فرزندان بسیار دادیم و دشمن تو براى همیشه تاریخ از تمامى نیکى ها و ازنسل و فرزندان منقطع و جدا خواهدبود و از آنجا که بستر کوثر و جریان پرفیض ومداوم، در وجود مقدس حضرت فاطمه(سلام الله علیها) قراردارد، به عظمت این سرچشمه خیرات و وجود با برکت بیشتر مى توان پى برد. وجود مقدسى که نعمت بزرگ الهى و استمرار فرزندان پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله) به وسیله او تحقق یافت، تا شخصیت زن را در ابعاد معنوى و اجتماعى جلوه بیشترى بخشیده و هیچ فردى به خود اجازه ندهد که فرزندش را تنها به خاطر جنسیت مورد تحقیر قراردهد، زیرا، یگانه الگو و اسوه زن مسلمان، فاطمه(سلام الله علیها) است.
مکتب فاطمه(سلام الله علیها) مجموعه اى از فضایل انسانى و منظومه اى از گلواژه هاى نیک زیستن است که در هسته مرکزى آن پیامبر قرارگرفته است و فرزندان معصومش، اقمار این منظومه اند. جهان امروز به همان مقدار نیازمند به آرمانهاى فاطمى است، که جامعه دیروز جاهلی.
سوره کوثر، خود گواه خوبى براین مطلب است که تبار و ذریه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دختر گرانمایه اش فاطمه (سلام الله علیها) استمرار میبابد، چنان که علامه طباطبایی(۸) به آن توجه داده است. البته این معنا را از آیات دیگر به صورت آشکارترى مى توان دریافت. همچنین به دونمونه آن درمناظره امام کاظم(علیه السلام) با هارون الرشید تصریح شده است، زمانى هارون الرشید از حضرت پرسید: چگونه شما مى گویید ما از فرزندان پیامبریم، با این که به جا ماندن نسل، ازپسر است نه دختر و شما فرزندان دختر اویید؟ حضرت درپاسخ او، آیه اى از سوره «انعام» را قرائت کرد« و هدایت نمودیم، از فرزندان او، نوح یا ابراهیم، داود و سلیمان وایوب و یوسف و موسى وهارون و این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند.» (انعام/۸۴)
آن گاه حضرت از هارون الرشید پرسید: «پدر عیسى کیست، که به وسیله آن از فرزندان نوح یا ابراهیم بشمار آمده است؟ هارون گفت: عیسى پدرى نداشت. امام بى درنگ فرمود: همان گونه که خداوند عیسى را به وسیله مریم از فرزندان انبیاء محسوب داشته است، ما نیز به پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله) از طریق مادرمان فاطمه(سلام الله علیها) انتساب پیدا کرده ایم و از فرزندان آن حضرتیم. آن گاه حضرت آیه شریفه «مباهله» را تلاوت کرد: «فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم» و فرمود: هیچ کس ادعا نکرده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) غیر از على ابن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین، در زیرکساء (عبا) داخل کرده باشد، بدین ترتیب معلوم مى شود، منظور از ابنائنا، پسران ما، حسن و حسین اند که خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است.(۹)
رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) مأمور مى شود که به شکرانه این نعمت بزرگ، درپیشگاه باعظمت پروردگار سر تعظیم و کرنش فرود آورد، نماز بجاى آورد و قربانى کند. براى «وانحر» معناى دیگرى نیز در روایات شیعه و سنى به چشم مى خورد و آن عبارت است از بلندکردن دستها تا مقابل گوشها به هنگام تکبیرگفتن درنماز.
«فصل لربک وانحر» پس براى پروردگارت نمازگزار و نحر کن. سپاسگزارى و کرنش به آستان الهى از وظایف مهمى است که عقل هر انسان برایش مقرر مى دارد. سرشت انسانها مبتنى بر قدردانى از فردى است که به او نیکى کرده است و از آنجا که تمامى نعمت ها از جانب خداوند به انسان ارزانى شده است، سپاسگزارى از او جلوه دیگرى به خود مى گیرد که دراین سوره مبارکه در نماز و «نحر» تجسم یافته است.
هرمعنایى که در «نحر» منظور باشد، چه قربانى کردن شتر و چه بالابردن دو دست تا روبروى گلوگاه و یا جلو آوردن روى سینه به هنگام تکبیرهاى نماز. همه نشانه سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند است و نماز و نحر در صورتى مى تواند اعلام سپاس باشد که فقط براى خدا و درجهت پروردگار جهان باشد.
«ان شانئک هوالابتر» به یقین دشمن تو بى دنبال و بى خیر است. یکى از جلوه هاى اعجاز قرآن، که در این سوره نیز محقق شده است، خبرهاى غیبى و پیشگویى هاى قاطع و انطباق آن با واقعیت هاست که به روشنى موارد زیادى را در آیات قرآن مى توان یافت؛ ازجمله ،داستان پیشگویى پیروزى رومیان بر ایرانیان، پس ازآن که آنها مغلوب ایرانیان گشتند و آن را نه سال قبل پیش بینى کرد و به همان گونه نیز تحقق یافت. (روم/۳)
پیش بینى دیگر مربوط به آیه شریفه «ان شانئک هوالابتر» است. دشمن که ازسر غرور و نخوت به زیادى تعداد و فرزندان خویش مى بالید و مسلمین را ناچیز مى انگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کار را تمام شده تلقى کرد و گمان برد پیام و رسالت پیامبر در میان انبوه حوادث تاریخ به فراموشى سپرده خواهدشد، دراین هنگام قرآن کریم پیش گویى کرد که دین تو جهانگیر خواهدشد و کار دشمنان به نافرجامى و تباهى خواهدکشید و امروزه که پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مى کنیم درخشش اعجاز این سوره را هرچه بیشتر حس کرده و آن را به عنوان نشانه صدق دیگرى بر رسالت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) اعلام مى داریم.
پى نوشت ها
۱- ناگفته نماند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در سال هشتم هجرت در مدینه نیز صاحب فرزند دیگرى به نام «ابراهیم» از ماریه قبطیه شد، که قبل از اینکه به دو سالگى برسد، از دنیا رفت و وفات او قلب پاک پیامبر(صلی الله علیه و آله) را آزرد.
۲- ابوالحسن على بن احمد الواحدى النیشابوری، اسباب النزول، ص۳۰۷؛ جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج۶، ص۴۰۲، طبع دارالمعرفه.
۳- حاشیه محیى الدین شیخ زاده على تفسیر القاضى البیضاوی، ج۸، ص۷۰۰؛ الفتوحات الالهیه، سلیمان بن عمر شافعی، ج۸، ص.۴۱۸
۴- مجمع البیان، ج ۵، ص .۵۴۸
۵- جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۶، ص ۴۰۳، علامه طباطبایی، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۲۰، ص .۳۷۰
۶- ابوعبدالله محمد بن احمد الانصارى القرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۲۰، ص ۲۱۸، طبع موسسه التاریخ العربی.
۷- تفسیر فخر رازی، ج۳۲، ص.۱۲۴
۸- المیزان، ج۲۰، ص.۳۷۱
۹- بحارالانوار، ج۴۸، ص.۱۲۸.
عسکرى اسلامپور