- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
در مورد سنّت و سیره پیامبر گرامى اسلام(ص. اختلافى بین امّت اسلام نیست و شیعه و اهل سنّت بالاتفاق سنّت حضرت را به عنوان مصدرى از مصادر استنباط احکام خداوند در کنار قرآن مىشناسند. لیکن در دو مورد بین شیعه و اهل سنّت اختلاف است: سیره اهل بیت(ع. و سیره صحابه.
۱. سیره اهل بیت
اهل سنّت ارزش شایسته و در خور شأنى براى سیره اهلبیت(ع. قائل نیستند، ضمن آن که بسیارى از آنان تکریم فوقالعاده براى امامان قائلند، اما سنّت و سیره اهل بیت(ع. را به عنوان مصدر و مرجع نمىشناسند. در مقاله گذشته اثبات کردیم که پیروان اسلام باید مرجعیت علمى و فقهى اهل بیت(ع. را بپذیرند و همان ارج و ارزشى که براى سنّت پیامبر(ص. قائلند، براى سیره اهل بیت(ع. قائل باشند.
۲. سیره صحابه
اهل سنّت براى صحابه و سیره آنان قداستى ویژه قائلند و همان عصمتى که ما براى پیامبر و امامان قائلیم براى صحابه ثابت دانسته و سنت و سیره آنان را به عنوان مصدرى از مصادر استنباط مىشناسند.
بحث جایگاه صحابه، شأن و منزلت آنان، تکریم منزلت خوبان آنان و نقد عملکرد نادرست بدان صحابه، بحثى است دراز دامن. از اتهاماتى که سالیانى طولانى است شیعه را به آن متهم مىکنند این است که شیعه همه صحابه را تکفیر مىکند و جز براى معدودى از آنان ارج و منزلتى قائل نیست.
نویسنده مزدور کتاب «الوشیعه» ـ که جز هتّاکى و اهانت به پیروان مکتب اهل بیت سخنى ندارد و از سوى عالمان بزرگ شیعه همانند مرحوم شرف الدین سید محسن امین جبل عاملى، نقدهاى عالمانه و افشاگرانه بر آن نوشته شده ولى معالأسف همچنان این کتاب در ایام حج توسط وهابیان سعودى در بین مسلمین در تیراژ وسیعى منتشر مىشود ـ گوید:
«کتب الشیعه تکفّر عامه الصحابه کافّه لم ینج من التکفیر سوى قلیل منهم لاتزید عدّتهم على سبعه؛ کتاب هاى شیعه تمامى صحابه جز معدودى از آنها را که عددشان به هفت نفر نمىرسد، تکفیر مىکنند.»۱
این اتهام، آن قدر واهى است که اگر کسى نگاهى هر چند گذرا به کتابهاى شیعه بیفکند به بىاساس بودن آن پى مىبرد.
نظریه شیعه در باب صحابه معتدلترین دیدگاه است؛ شیعه مىگوید: صحابه نیز همانند تمامى امّت، خوب و بد دارند، بر خوبان آنان درود مىفرستیم و آنان را الگوى فضایل مىدانیم و با بدان آنها همان رفتار و منشى را داریم که قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص. و صحابه خوب آن حضرت داشتند. هرگز در بینش صحابه این نبود که همنشینى با پیامبر(ص. ملاقات و رؤیت حضرت، انسان را از لغزش بیمه مىکند. براین اساس به صراحت علیه مجرمان و مفسدان از اصحاب شهادت مىدادند و خواستار اجراى حدود الهى در مورد آنان مىشدند.۲ اینک براى آن که بحث به طور منظم پى گیرى شده و به همراه خواننده محترم به نتیجه برسیم این مسأله را در چند محور پى مىگیریم:
۱. صحابى کیست؟
۲. صحابه از دیدگاه قرآن.
۳. صحابه از دیدگاه پیامبر(ص. و امامان(ع..
۴. ارزش حقوقى سیره صحابه.
۱. صحابى کیست؟
معناى لغوى صحابه عبارت است از کسى که همنشین و ملازم کسى است و عرفا به کسى اطلاق مىشود که مدتى طولانى با دیگرى معاشرت و ملازمت داشته باشد.۳ اما در اصطلاح، تعاریف گوناگونى براى صحابى شده است. برخى گفتهاند: صحابى کسى است که همنشین با پیامبر بوده و حضرت را هرچند در یک لحظه از روز دیده باشد.۴
گروهى دیگر گفتهاند: صحابى کسى است که در حال اسلام حضرت را دیده باشد و در حال اسلام نیز از دنیا برود.۵
بعضى دیگر گفتهاند: صحابى کسى است که یک سال تمام با پیامبر بوده یا لااقل در یک جنگ با آن حضرت همراه بوده باشد.۶
اینها برخى از تعریفهایى است که براى صحابى گفته شده، به نظر مىرسد که صحابه همان معناى لغوى است و صاحبان این تعریف هر کدام به سلیقه خود آن را به
گونهاى تفسیر کردهاند، به هر حال با توجه به این اختلافاتى که در تعریف صحابى هست اگر قرار باشد «صحابی» موضوع حکمى قرار گیرد باید قدر متیقّن را گرفت و نمىتوان آن را براى همه جارى دانست و در اخذ به قدر متیقّن باید تمام قیود را یک جا جمع کرد.
از اتهاماتى که سالیانى طولانى است شیعه را به آن متهم مىکنند این است که شیعه همه صحابه را تکفیر مىکند و جز براى معدودى از آنان ارج و منزلتى قائل نیست.
۲. صحابه از دیدگاه قرآن کریم
قرآن کریم صحابه پیامبر را همانند همه مسلمانان در تمامى ادوار به دو گروه خوب و بد تقسیم مىکند؛ خوبان را مىستاید و بدان را نکوهش مىکند. از بیعت کنندگان در لحظه بحرانى ماجراى حدیبیه تجلیل مىکند،۷ از یاران حضرت که در جمع خود نسبت به یکدیگر مهربانند، در برابر دشمن خشن و شدیدند، پیوسته در حال رکوع و سجودند، سیماى آنها نشانه سجده در پیشگاه خداوند را دارد ستایش مىکند،۸ پیشتازان ایمان و جهاد را تکریم مىکند۹ و… .
از طرفى در دهها آیه قرآن منافقان مورد نکوهش قرار مىگیرند. منافقان در متنِ اصحاب پیامبر بودند و خود را آنچنان مسلمان جلوه داده بودند و به اصطلاح مؤمن جا زده بودند که قرآن کریم به پیامبر(ص. مىگوید: حتّى تو هم با علم عادى (نه با علم غیب و وحی. نمىتوانى آنها را بشناسی!: «… و من اهل المدینه مردوا على النفاق لاتعلمهم نحن نعلمهم…؛۱۰
و از اهل مدینه گروهى سخت پاىبند نفاقاند که آنها را نمىشناسى ما آنها را مىشناسیم…»
واژه «مردوا» از ماده «مَرْد» به معناى طغیان، سرکشى و بیگانگى مطلق مىباشد و در اصل به معناى برهنگى و تجرّد آمده و به همین جهت به پسرانى که هنوز در صورتشان مو نروییده است «امرد» مىگویند، «شجره مرداء» یعنى درختى که هیچ برگ ندارد. «مارد» به معناى شخص سرکش است که به کلّى از اطاعت فرمان خارج شده است.۱۱
از این تعبیر استفاده مىشود که این گروه از منافقان چنان بر کار خود مسلّط بودند که مىتوانستند خود را در صف مسلمانان راستین جا بزنند بدون این که کسى متوجه آنها بشود.! آیا مىتوان اینان را دربست تنزیه کرد و سیره آنان را مصدرى در کنار سیره رسول الله(ص. دید؟! در بین صحابه بودند کسانى که توطئه مسجد ضرار را تدارک دیدند!۱۲، بودند کسانى که به آزار رسول الله مىپرداختند.۱۳
بودند کسانى که روزى کبوتر حرم بودند و وقتى به مال و منال رسیدند با دین و مسجد خداحافظى کردند.۱۴
بودند کسانى که تهمت ناروا به همسر پاک دامن رسول الله «ماریه قبطیه» زدند و آیات فراوانى در نکوهش آنان نازل شد.۱۵
نظریه شیعه در باب صحابه معتدلترین دیدگاه است؛ شیعه مىگوید: صحابه نیز همانند تمامى امّت، خوب و بد دارند، بر خوبان آنان درود مىفرستیم و آنان را الگوى فضایل مىدانیم و با بدان آنها همان رفتار و منشى را داریم که قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص. و صحابه خوب آن حضرت داشتند.
بودند کسانى که در جنگهاى احد، احزاب، تبوک و… هر طور مىتوانستند و در قدرتشان بود براى جلوگیرى از پیروزى مسلمین کارشکنى و توطئه مىکردند.
بودند کسانى که در جریان فتح مکّه براى دشمنان زخم خورده اسلام جاسوسى کردند.۱۶
بودند کسانى که خداوند، مُهر «فاسق» بر پیشانى آنها زد و…۱۷
آیا به راستى مىتوان اینان را تقدیس کرد؟ دیدگاه قرآن این است که این ارزشها است که تعیین کننده است نه انتسابها.! و صحابه از این قانون کلّى مستثنا نیستند.
۳. صحابه از دیدگاه پیامبر(ص) و امامان (ع)
طبعا دیدگاه پیامبر(ص. و امامان در مورد صحابه، غیر از دیدگاه قرآن نیست، چرا که آنان مفسر قرآناند و خود، قرآن ناطق. پیامبر اکرم(ص. تجلیل شایستهاى از خوبان صحابه داشته و کلمات فراوانى در شأن و منزلت و منقبت آنان فرموده است: از سلمان، مقداد، ابوذر، عمّار و… تجلیلهاى فراوانى کرده است، و از طرفى نگرانى خود را از «ارتداد اکثریت امت» بعد از خود و «افتراق امت» بارها و بارها ابراز نموده است.۱۸ در یک کلمه، پیامبر(ص. نگران «ارتجاع امّت» بود؛ همان که در قرآن نیز آمده است: «…أفان مات أو قُتل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضرّ الله شیئا؛۱۹ آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به عقب برمىگردید؟ و هر کس به عقب بازگردد هرگز ضررى به خدا نمىزند.»
در روایات فراوانی، پیامبر تصریح کرده است که افتراق بین امت حضرت موسى(ع. و عیسى(ع. بعد از این دو پیامبر تحقق یافت بعد از من نیز این افتراق تحقق مىیابد ولى بدانید که تنها یک فرقه بر حق، و باقى باطلند!۲۰ سخن این است آیا اینان که بعد از پیامبر مرتد شدند و از آرمان بلند پیامبر(ص. با کنار زدن وصى حقّ؛ على(ع. دورشدند ـ گرچه ارتداد به معناى بازگشت به بتپرستى صریح، تحقق نیافت ـ از اصحاب پیامبر محسوب نمىشدند. به گفته برخى از نویسندگان، پیامبر(ص. به هنگام وفات صد و چهارده هزار صحابى داشته است.۲۱ سخن این است آیا «افتراق»، «ارتداد» بیرون از این جمع بود؟! بىتردید نه، پس چگونه مىتوان سیره و روش اینان را به عنوان یک منبع استنباط احکام خداوند در کنار کتاب خدا و سنت پیامبر(ص. گذارد؟! پیامبرى که
به گواهى دهها روایت دلى خون از این ارتداد داشت. ابن اثیر جزرى ده حدیث از صحیح بخارى و مسلم در کتابش آورده۲۲ که در این جا یکى از آنها را مىآوریم:
پیامبر(ص. فرمود: «یرد علیّ یوم القیامه رهط من اصحابى فیحلوون عن الحوض فاقول یا ربّ اصحابى فیقول انه لاعلم لک ما احدثوا بعدک انهم ارتدّوا على ادبارهم القهقری؛ گروهى از یارانم بر من وارد مىشوند ولى از حوض کوثر منع مىشوند، من به خداوند عرض مىکنم که آنان یاران منند، خطاب مىرسد تو نمىدانى آنان پس از تو چه بدعتهایى گذاردند؛ آنان به دوران جاهلیت برگشتند.»۲۳
امام على(ع. نیز در نهج البلاغه گاه ذکر خیر و تحلیلى از خوبان صحابه دارد، گاه از فداکارى بىنظیر آنها در جبهه جنگ مىفرماید: نبرد فرزند با پدر، با برادر، با اقوام و بستگان نزدیک بود اما همه این حوادث بر پایمردى و استقامت یاران وفادار پیامبر مىافزود: «فلقد کنّا مع رسول الله (ص. و ان القتل لیدور على الآباء والابناء والقرابات فما نزداد على کل مصیبه و شده الاّ ایمانا… .»۲۴
گاه شب زنده دارىها و عشق به خداوند را در میان اصحاب پیامبر ترسیم مىکند: شب تا به صبح در حال سجده و قیام و عبادت بودند گاه پیشانى و گاه گونهها را در پیشگاه خداوند به خاک مىگذاردند، از وحشت قیامت همچون شعلههاى آتش لرزان بودند، پیشانى آنها از سجدههاى طولانى پینه بسته بود و هنگامى که نام خدا برده مىشد آن چنان چشمشان اشکبار مىشد که گریبان آنها تر مىگردید و همچون بید که از شدّت تندباد بلرزد مىلرزیدند!۲۵
این سیماى ملکوتى خوبان اصحاب رسول الله(ص. است.
باز على(ع. در هنگام تنهایى، سوگمندانه از یاران خوب رسول الله(ص. یاد مىکند که: «أین أخوانى الّذین رکّبوا الطّریق و مضوا على الحق؟؛ کجایند برادران من آنان که راه را طى کرده و عمرشان را در مسیر حق گذراندند؟»
«أیْنَ عمّار؟ أیْنَ ابن التیهان؟ أیْنَ ذو الشهادتین؟ و أیْنَ نُظَراؤُهُمْ؛ کجاست عمّار؟ کجاست ابن تیهان؟ کجاست ذوالشهادتین؟ کجایند همانند اینها… .»
پیداست این سخن را امام على(ع. با دلى پردرد، در زمان حکومت خود و بعد از جنگ صفّین ایراد کرده است. از عمار یاد مىکند، او که افتخار این را دارد که اولین خانواده شهید در اسلام منسوب به اویند: سمیّه، یاسر، عبدالله، مادر، پدر، برادر عمار از شهداى آغاز بعثتاند۲۶ و او خود شهید سرفراز جنگ صفّین است؛ همو که پیامبر در موردش فرمود: «عمار بر حق است و حق با عمّار.»۲۷
از «مالک بن تیهان» یاد مىکند او که از پیشگامان اسلام و از نقیبان بیعت عقبه بود با این که ثروت فراوان داشت همه را فداى على(ع. کرد و در جنگ صفّین به شهادت رسید و به برادر شهیدش «عتیک بن تیهان» که در جنگ احد به شهادت رسیده بود ملحق شد.۲۸
از «خزیمه بن ثابت» (ذى الشهادتین. یاد مىکند شهید وفادار جنگ صفّین، ابن ابى لیلى گوید: در صفّین بودم مردى را دیدم با ریش سفید و عمامه بر سر و لثام بر چهره فقط انتهاى ریش او دیده مىشد، سخت مىجنگید، گفتم: اى شیخ با مسلمانان مىجنگی؟ لثام از چهره برداشت و گفت: بلى من خزیمهام از پیامبر خدا شنیدم که فرمود: «با همه کسانى که با على مىجنگند بجنگ!»۲۹
در نهج البلاغه آمده است که امام على(ع. پس از یادِ این شهیدان، دست بر محاسن خود گذاشت و مدتى طولانى گریه
کسى که سیرى هرچند گذرا در نهج البلاغه کند مىیابد که نظر امام على(ع. نه تنها تنزیه صحابه نبوده بلکه در موارد زیادى به نکوهش از عملکرد نادرست بسیارى از آنان پرداخته است. دیگر امامان نیز در مورد صحابه همین برداشت را داشته، پیوسته بر معیارها تکیه کردهاند: خوبان را مورد مهر و لطف خود و بَدان از آنها را مورد نکوهش قرار دادهاند.
کرد و سپس فرمود:
«أوِّهْ على اخوانى الّذین تَلَوا القرآنَ فاحکموه و تدبّروا الفَرْضَ فأقاموه، أحیوا السنه و أماتوا البدعه دعوا للجهاد فأجابوا و وثقوا بالقائد فاتّبعوه؛۳۰ آه بر برادرانم! همانها که قرآن را تلاوت مىکردند و به کار مىبستند، در فرایض دقت مىکردند و آن را به پا مىداشتند، سنتها را زنده و بدعتها را مىمیراندند، دعوت به جهاد را مىپذیرفتند و به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از او پیروى مىکردند.»
این یک جنبه دیدگاه نهج البلاغه در مورد خوبان از صحابه است، از سوى دیگر در دهها مورد از نهج البلاغه، مولا به طور عام آنان که در مسأله خلافت و امامت، تلاش انحرافى و یا سکوت کردند مورد نکوهش قرار مىدهد، خود را مظلوم مىداند و از حق خود محروم مىبیند:
«فوالله ما زلت مدفوعا عن حقّى مستأثرا علیّ منذ قبض الله نبیّه حتى یوم الناس هذا؛۳۱ به خدا سوگند از هنگام رحلت
پیامبر تا هم اکنون از حق خویش محروم ماندهام و دیگران را به ناحق بر من مقدم داشتهاند.»
سخن این است آیا این جز گِلِه از صحابه، چیز دیگرى است، چه کسانى زمینهساز این همه مظلومیت شدند؟ چه کسانى سبب شدند که على(ع. از حقّ مسلم خود محروم شود؟ و خلاصه چه کسانى على(ع. را تنهاى تنها گذاشتند تا آن جا که خود دردمندانه مىگوید: «فنظرت فاذا لیس لى مُعین إلاّ أهل بیتى فضننت بهم عن الموت…؛۳۲ پس نگاه کردم دیدم براى گرفتن حق خود یاورى جز خاندان خویش ندارم به مرگ آنان راضى نشدم!»
و در مواردى از نهج البلاغه به اسم یا وصفِ صریحتر از اسم، برخى از چهرههاى سرشناس از صحابه را مورد نکوهش قرار مىدهد که صریحترین خطبهها در این زمینه خطبه شقشقیه است.۳۳ کسى که سیرى هرچند گذرا در نهج البلاغه کند مىیابد که نظر امام على(ع. نه تنها تنزیه صحابه نبوده بلکه در موارد زیادى به نکوهش از عملکرد نادرست بسیارى از آنان پرداخته است. دیگر امامان نیز در مورد صحابه همین برداشت را داشته، پیوسته بر معیارها تکیه کردهاند: خوبان را مورد مهر و لطف خود و بَدان از آنها را مورد نکوهش قرار دادهاند، در دعاى چهارم صحیفه سجادیه حضرت امام سجاد(ع. خوبان از صحابه را با تکیه بر معیارها و ارزشها مىستاید و مىفرماید: «أللهمّ و أصحاب محمّد خاصّه الّذین أحسنوا الصحابه والّذین ابلوا البلاء الحسن فى نصره و کانفوه و أسرعوا إلى وفادته و سابقوا إلى دعوته واستجابوا له حیث اسمعهم حجّه رسالاته؛ خداوندا، درود فرست بر اصحاب پیامبر(ص. آنان که حق صحبت و همنشینى با پیامبر(ص. را ادا کردند و در یاریِ او نیک کوشیدند و او را مدد کردند و به سوى او شتافتند و به دعوت او پیشى گرفتند و چون براهین نبوت خود را به آنان رساند، پذیرفتند.»
«و فارقوا الأزواج والأولاد فى اظهار کلمته و قاتلوا الاباء والأبناء فى تثبیت نبوّته و انتصروا به؛ و از زن و فرزند جدا گشتند تا سخن او آشکار گشت و براى استوار کردن دین او با پدر و پسر جنگیدند و به برکت پیامبر پیروز شدند.»
«و من کانوا منطوین على محبّته یرجون تجاره لن تبور فى مودّته؛ و آنان که دوستى پیامبر(ص. را در دل داشتند و تنها از این کار بهره اخروى و تجارت فاسد نشدنى را مدّ نظر داشتند.»
«والّذین هجرتهم العشائر إذا تعلّقوا بعروته و انتفت منهم القرابات إذ سکنوا فى ظلّ قرابته؛ آنان که به جرم ایمانشان به پیامبر(ص. خویشاوندانشان از آنها بیگانه گشتند و به خاطر نزدیکى با پیامبر، نزدیکان از آنها دور شدند.»
«فلاتنس لهم أللهم ما ترکوا لک و فیک و أرضهم من رضوانک و بما حاشوا الخلق علیک و کانوا مع رسولک دعاه لک إلیک؛ پس خداوندا، آنچه را که براى تو و در راه تو رها کردند از عنایت دور مدار، به خشنودى خود آنها را شاد کن که مردم را بر پرستش تو متّفق ساختند و با پیامبرت مردم را به سوى تو خواندند… .»
این خلاصهاى بود از دیدگاه پیامبر و امامان در مورد صحابه.
۴. ارزش حقوقى سیره صحابه
با توجه به آنچه گفته شد، ثابت شد که هرگز نمىتوان «سیره صحابه» را به عنوان مصدرى از مصادر استنباط احکام خداوند در کنار کتاب و سیره رسول خدا(ص. قرار داد. هرچند بعضى از اهل سنت تا ۴۶ دلیل! بر آن اقامه کردهاند و ابن قیم در اعلام الموقفین ۲۲ دلیل را ذکر کرده است!۳۴ ولى در هیچ یک از این ادلّه قداست مطلق صحابه نیست! اینها آیات و روایاتى که دلالت بر ارزشهاى والاى برخى از صحابه مىکند دلیلى بر تنزیه مطلق صحابه گرفتهاند در حالى که ما هم منکر این ارزشها در برخى از آنها نیستیم ولى مىگوییم این به معناى اثبات عصمت حتى براى خوبان و تنزیه براى مطلق صحابه نیست و به اصطلاح دلیل شما اخص از مدعاست وانگهى تمام آیات و روایاتى که به نکوهش برخى یا اکثر صحابه مىپردازد خود شاهدى بر نقد نظریه فوق است. علاوه اگر واقعا «سیره صحابه» جایگاه حقوقى مورد نظر اهل سنت را داشت باید در آیات و در سنت و سیره پیامبر(ص. بیان مىشد، و حدود و ثغور آن مشخص مىشد آن چنان که در مورد سیره پیامبر(ص. و معصومین بیان شده است.
نتیجه آن که تنزیه همه صحابه و استناد به نظریات آنان مبناى صحیحى نداشته و هرگز نمىتواند در کنار کتاب خدا و سنت پیامبر(ص. و معصومین قرار گیرد و این نظریهاى است که بعد از دوره صحابه پیدا شده، حتى خود صحابه چنین نظرى در مورد خود نداشته و خود را انسانى همانند دیگران جایز الخطا مىدیدند.
به یارى خداوند در مقاله آینده درباره «سیر و سلوک و بندگى در سیره اهل بیت(ع.» بحث مىکنیم.
پی نوشت:
۱ . موسى جارالله، الوشیعه، (مطبعه الکیلانی. ص۱۱۰.
۲ . اجوبه مسائل جار الله، (چاپ مجمع جهانى اهل بیت(ع.. ص۲۵.
۳ . مفردات راغب اصفهانى، ماده صحب.
۴ و ۵ و ۶ . آراء علماء المسلمین فى التقیه و الصحابه و صیانه، القرآن الکریم، ص۱۰۰.
۷ . فتح (۴۸. آیه۱۸.
۸ . همان، آیه۲۹.
۹ . توبه(۹. آیه۱۰۰.
۱۰ . همان، آیه۱۰۱.
۱۱ . التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۷۱.
۱۲ . توبه (۹. آیه۱۰۷ و ۱۰۸.
۱۳ . همان، آیه۶۱.
۱۴ . همان، آیه۷۵ و ۷۶.
۱۵ . نور (۲۴. آیه۱۱ ـ ۳۶ در این زمینه رجوع کنید به: علامه سید جعفر مرتضى عاملى، حدیث الافک.
۱۶ . تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۴، ذیل آیات اول سوره ممتحنه.
۱۷ . حجرات (۴۹. آیه۶.
۱۸ . المیزان، ج۳، ص۳۷۹ و ۳۸۰ (چاپ بیروت..
۱۹ . آل عمران (۳. آیه۱۴۴.
۲۰ . المیزان، ج۳، ص۳۷۹ و ۳۸۰.
۲۱ . فتح البارى، ج۷، ص۴.
۲۲ . جامع الاصول، ج۱۱، ص۱۲۰ نیز مراجعه کنید به: اجوبه مسائل جار الله، ص۱۱ ـ ص۱۳.
۲۳ . صحیح بخارى، ج۷، ص۲۰۸.
۲۴ . نهج البلاغه (نسخه معجم، صبحى صالح و…. خطبه۱۲۲ نیز بنگرید به: خطبه۵۶.
۲۵ . نهج البلاغه، خطبه ۹۷.
۲۶ . شهداء الاسلام فى عصر الرساله، ص۱۸ و ص۱۹.
۲۷ . احقاق الحق، ج۴، ص۱۷۳ و ج۸، ص۴۴۳، ج۱۶، ص۴۴۱.
۲۸ . محمد هادى امینى، اعلام نهج البلاغه، ص۱۲.
۲۹ . همان، ص۱۲.
۳۰ . نهج البلاغه، خطبه۱۸۲.
۳۱ . همان، خطبه۶.
۳۲ . همان، خطبه۲۶.
۳۳ . ر.ک: مصادر نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۹.
۳۴ . در مقاله «حجیه سنه الصحابی» مجله الفکر الاسلامى، سال چهارم، شماره۱۳ و ۱۴ به نقد این ۲۲ دلیل پرداخته شده است.
منبع: پاسدار اسلام ، شماره ۱۸۱.
سید احمد خاتمى