- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
فریب و نیرنگ، از جمله شگردهای مروّجان احمد حسن است. این امر در تطبیق روایات بر وی آشکارتر است. یک دسته از روایاتی که مستند طرفداران احمد حسن است، روایاتی است که در آنها نام احمد وجود دارد. این فرقه تاکید دارد که مراد از نام احمد در این روایات احمدالحسن بصری است. در این نوشته به نقد این باور اشاره شده است.
پیروان احمدالحسن در اینباره مینویسند:
از امیرمؤمنان(ع) در خبری طولانی که در آن اصحاب قائم(عج)را ذکر میکند آمده است که اولین آنها از بصره و آخرین آنها از ابدال (تبدیل شدگان مانند حرّ) است[۱]. و از امام صادق(ع) در روایتی طولانی که نام یاران قائم(عج)را ذکر میکند آمده است: «و از بصره… احمد».[۲]
از آنجا که از یکسو طبق این روایات اولین یار امام از بصره است و نام او احمد است و از سوی دیگر احمد حسن هم نامش احمد است و هم اهل بصره است، بنابراین، این روایات به روشنی بر او انطباق مییابد.
در حالی که نویسنده با در کنار هم قرار دادن این دو روایت خواسته اثبات کند که بر اساس حدیث نخست، اولین یار حضرت از بصره است و طبق حدیث دوم نامش احمد است؛ پس او همان احمد حسن است. لیکن با تقطیع روایت مخاطب را فریب داده است؛ چرا که در ادامۀ روایت نخست که همان «خطبه البیان» است آمده است: «کسانی که از بصره هستند نامشان علی و محارب است.»
روایت بدین صورت است:
قالوا: یا أمیر المؤمنین! نسألک بالله و بابن عمک رسول الله(ص) أن تسمیهم بأسمـائهم و أمصارهم فلقد ذابت قلوبنا من کلامک. فقال: اسمـعوا أبین لکم أسمـاء أنصار القائم إن أولهم من أهل البصره و آخرهم من الأبدال فالذین من أهل البصره رجلان اسم أحدهما علی و الآخر محارب و رجلان من قاشان عبدالله و عبیدالله… (حائری، بیتا: ج۲، ۱۷۴)
و در روایت دوم که از امام صادق(ع) است کسانی که از بصره هستند سه نفرند و نام دومین آنها احمد بن ملیح است، در حالی که احمد حسن، احمد بن اسماعیل است:
من البصره: عبد الرحمن بن الأعطف بن سعد، و أحمد بن ملیح، و حماد بن جابر.[۳]
چنانکه ملاحظه میشود نویسنده برای اینکه روایات را بر مدعای خود تطبیق دهد از یک روایت، جملۀ «اولین آنها از بصره هستند» را انتخاب کرده، بدون اینکه به ادامۀ حدیث که نامهایی غیر از احمد را بیان نموده است اشارهای کند، و از روایت دوم نام احمد را انتخاب کرده، بدون اینکه آن را به صورت کامل (احمد بن ملیح) نقل نماید و خواسته با کنار هم قرار دادن این دو حدیث به مخاطب چنین القا کند که هر دو حدیث در مقام بیان نام یک نفرند، در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
پاسخ طرفداران احمد حسن به اشکالات یادشده و نقد آن
یکی از نویسندگان این جریان انحرافی برای فرار از این اشکال کوشیده است دربارۀ دو روایت پیشگفته توضیحاتی ارائه دهد.
روایت نخست
وی به اشکال تقطیع روایت نخست و ذکر نکردن ادامۀ روایت که نام یاران بصری امام مهدی(عج)را علی و محارب بیان کرده، دو پاسخ داده است:
پاسخ اول
این کار تقطیع نیست، بلکه آوردن موضع شاهد است[۴] در حالی که تقطیع روایت و اکتفا به موضع شاهد زمانی درست است که نویسنده درصدد القای مطلب خلاف به مخاطب نباشد، اما در اینجا طرفداران احمد حسن تنها به تقطیع یک روایت و آوردن موضع شاهد اکتفا نکردهاند، بلکه با آوردن آن در کنار روایتی دیگر درصدد این بودهاند که به مخاطب بباورانند آن کسی که در این روایت به عنوان اولین یار امام از بصره معرفی شده همان کسی است که در روایت دیگر با نام احمد معرفی شده و این چیزی جز تقطیع به قصد فریب مخاطب نیست.
پاسخ دوم
دومین پاسخ نویسندۀ یادشده این است که روایت مورد نظر در کتاب بشاره الاسلام و الزام الناصب با تفاوتهای بسیاری نقل شده است و همین سبب میشود به اسامی و شهرهایی که در این روایت آمده نتوان اعتماد کرد. وی در ادامه، این اشکال را مطرح کرده که با این وصف چگونه احمد حسن به این روایت استدلال کرده است؟ و در پاسخ مدعی شده که احمد حسن وصیّ پیامبر گرامی اسلام(ص) است و از پدران گرامیاش این روایت را نقل کرده و او به آنچه پدرانش فرمودهاند از دیگران آگاهتر است[۵].
در پاسخ این سخن مضحک، به همین نکته بسنده میکنیم که این روایت و امثال آن دلایل حقانیت احمد حسن است و او میکوشد با ارائۀ این روایات، حقانیت خویش را اثبات کند. بنابراین بدون اثبات صحت این ادله و امثال آن نمیتوان از وصایت او سخن گفت. به تعبیر دیگر، اگر کسی وصایت احمد حسن را پذیرفته باشد، دیگر بحث از این حدیث و امثال آن برایش لغو است و اگر به وصایت او باور نداشته باشد میانۀ بحث نمیتوان از وصایت احمد حسن به عنوان یک دلیل استفاده کرد.
روایت دوم
نویسندۀ یادشده دربارۀ روایت دوم مدعی شده است که منبع مورد استناد ما در این استدلال کتاب دلائل الامامه نبوده، بلکه کتاب بشاره الاسلام است و نویسندۀ کتاب، این روایت را نه از دلائل الامامه بلکه از غایه المرام نقل کرده است و در آن احمد بن ملیح وجود ندارد، بلکه متن حدیث به این صورت است:
و من البصره عبدالرحمن بن الاعطف بن سعد و احمد و ملیح و حماد بن جابر.
و از آنجا که نویسندۀ غایه المرام در قرن یازدهم میزیسته، اعتبار نقل او از نقل کتاب دلائل الامامه که توسط نویسندگان معاصر تصحیح شده بیشتر است[۶]. به تعبیر دیگر، چهبسا نسخهای از دلائل الامامه نزد نویسندۀ غایه المرام بوده که در آن احمد و ملیح بوده است و از اینرو به نقل نویسندۀ غایه المرام اعتماد بیشتری وجود دارد. در نقد این دفاع ناشیانه به همین نکته بسنده میکنیم که اساساً این روایت در غایه المرام وجود ندارد، بلکه در کتاب المحجه فی ما نزل فی القائم الحجه که از دیگر مؤلفات سید هاشم بحرانی است آمده و این کتاب احتمالاً در انتهای غایه المرام چاپ شده بوده است. از اینرو نویسندۀ بشاره الاسلام روایت مورد نظر را از کتاب المحجه نقل کرده و به دلیل چاپ شدن آن در انتهای کتاب غایه المرام به اشتباه آن را به این کتاب نسبت داده است. به هر تقدیر فارق از نکتۀ یادشده، با مراجعه به متن المحجه که توسط محمدمنیر میلانی تصحیح شده، روشن میشود که در نسخۀ اصلی این کتاب نیز احمد بن ملیح وجود دارد[۷]. مصحح این کتاب آن را از روی نسخهای که در کتابخانۀ آیتالله العظمی مرعشی وجود دارد و در زمان مؤلف _ سید هاشم بحرانی _ نوشته شده تصحیح کرده است و جالب اینکه کاتب این نسخه در انتها چنین نوشته است: «بلغ تصحیحاً من اوله الی آخره علی نسخه مصنفه دام ظله و متعه تعالی به طویلاً بالیوم الثانی و العشرین من شهر الحج سنه الرابعه و المأه و آلاف»[۸]. بنابراین نسخۀ مورد نظر از روی نسخۀ مؤلف و در زمان حیات وی نوشته شده است و در صحت آن تردیدی نیست. در نتیجه، در اینکه در نسخۀ موجود دلائل الامامه نزد سید هاشم بحرانی نیز متن اصلی حدیث، احمد بن ملیح بوده است، همچنان که در دلائل الامامه موجود نیز به همین صورت است، نمیتوان تردید کرد.
مؤیّد درستی این نکته، روایتی از امام صادق(ع) است که یاران امام مهدی(عج)را از بصره و سه نفر اعلام میکند[۹] ، در حالی که اگر در روایت پیشگفته، نام احمد و ملیح آمده باشد، تعداد یاران بصری امام چهار نفر خواهند شد. نویسندۀ یادشده در پاسخ به این اشکال مدعی شده است که امام صادق(ع) نه در این روایت، بلکه در روایتی دیگر یاران بصری امام را سه نفر معرفی کردهاند[۱۰] و این پاسخ به غایت عجیب است؛ زیرا این سخن حتی دربارۀ یک سخنگوی عادی که گاهی سخنان دیگر خود را فراموش میکند نیز پذیرفته نیست، چه رسد به امام معصومی که ذرهای نسیان و اختلاف در سخنانش نیست و مجموعۀ فرمایشاتش منسجم و هماهنگ است. بنابراین اگر در روایتی یاران امام از بصره را سه نفر دانسته و روایتی دیگر مردد بین نام سه و چهار نفر باشد، ترجیح با قرائتی است که نام سه نفر را برده است که با حدیث دیگر هماهنگی دارد. افزون بر اینکه با مراجعه به کتاب دلائل الامامه روشن میشود که اساساً این دو روایت مورد نظر یک روایت بیشتر نیستند. بخشهایی از این دو روایت بدین صورت است:
حدثنی أبوالحسین محمد بن هارون، قال: حدثنا أبی هارون بن موسى بن أحمد قال: حدثنا أبوعلی الحسن بن محمد النهاوندی، قال: حدثنا أبوجعفر محمد بن إبراهیم بن عبیدالله القمی القطان، المعروف بابن الخزاز، قال: حدثنا محمد بن زیاد، عن أبیعبدالله الخراسانی، قال: حدثنا أبوالحسین عبدالله بن الحسن الزهری، قال: حدثنا أبوحسان سعید بن جناح، عن مسعده بن صدقه، عن أبیبصیر، عن أبیعبدالله(ع) قال: قلت له: جعلت فداک! هل کان أمیر المؤمنین(ع) یعلم أصحاب القائم(ع) کما کان یعلم عدتهم؟…
قال: … من طاربند الشرقی رجل، و هو المرابط السیاح، و من الصامغان رجلان، و من أهل فرغانه رجل، … و من عکبرا رجل، و من حلوان رجلان، و من البصره ثلاثه رجال. و أصحاب الکهف و هم سبعه رجال …[۱۱]
و بالاسناد الأول: أن الصادق(ع) سمـى أصحاب القائم(ع) لأبیبصیر فیما بعد، فقال(ع): أما الذی فی طاربند الشرقی: بندار ابن أحمد من سکه تدعى بازان، و هو السیاح المرابط. و من أهل الشام رجلان: یقال لهما إبراهیم بن الصباح. و یوسف بن صریا، فیوسف عطار من أهل دمشق، وإبراهیم قصاب من قریه سویقان. و من الصامغان: أحمد بن عمر الخیاط من سکه بزیع، و علی بن عبدالصمد التاجر من سکه النجارین… و من عکبرا: زائده بن هبه. و من حلوان: ماهان بن کثیر، و إبراهیم بن محمد. و من البصره: عبدالرحمن بن الأعطف بن سعد، و أحمد بن ملیح، و حماد بن جابر. و أصحاب الکهف سبعه نفر: مکسلمینا و أصحابه … . [۱۲]
با دقت در این دوروایت درمییابیم که اولاً سند این دو روایت، کاملاً یکی است و مخاطب امام صادق(ع) در هر دو، ابوبصیر است؛ ثانیاً امام در روایت نخست به نام شهرهای یاران امام مهدی(عج)و تعداد یاران آن حضرت از هر شهر اشاره فرمودهاند و در روایت دوم، با اشاره به همان شهرها نام یاران امام مهدی(عج)از هر شهری را بیان کردهاند. این مطلب از تعبیر طبری نیز استنباطشدنی است. وی پس از نقل روایت نخست مینویسد: «و بالاسناد الأوّل أن الصادق سمی اصحاب القائم فیما بعد»؛ یعنی امام پس از اینکه در روایت گذشته نام شهرهایی که اصحاب امام زمان(عج)از آنجا هستند و تعداد یاران حضرت از هر شهری را بیان فرمودند، در ادامه اسامی آنان را برای ابوبصیر بیان نمودند. از این تعبیر اگر وحدت این دو روایت اثبات نشود، ناظر بودن روایت دوم به روایت نخست بیگمان اثباتشدنی است و در نتیجه اگر در یک روایت تصریح شده است که یاران امام مهدی از بصره سه نفرند، در روایت دیگر نام همان سه نفر بیان شده است.
پی نوشت:
[۱] . کاظمی، سید مصطفی بن ابراهیم، بشاره الإسلام، ص۲۳۳، تحقیق: نزار حسن، قم، مؤسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان، ۱۳۸۷ش
[۲] . همان، ص۲۳۲؛ بحرانی، سیدهاشم، غایه المرام، ص۷۲۴ ، تحقیق: سیدعلی عاشور، بیجا، بینا، بیتا؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان،ج۲، ص۶۳،بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۹ق.
[۳] . طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۵۷۴، قم، مؤسسه البعثه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق
[۴] . دیراوی، عبدالرزاق، دعوه السید احمد الحسن هی الحق المبین، ص۲۱، اصدارات الامام المهدی، چاپ اول، ۱۴۳۳ق.
[۵] . همان، ص۲۷٫
[۶] . همان، ۱۹٫
[۷] . بحرانی، سیدهاشم، غایه المرام، ص۴۵، تحقیق: سیدعلی عاشور، بیجا، بینا، بیتا
[۸] . همان، ص۱۱٫
[۹] . طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۵۵۶، قم، مؤسسه البعثه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق
[۱۰]. دیراوی، عبدالرزاق، دعوه السید احمد الحسن هی الحق المبین، ص۲۱، اصدارات الامام المهدی، چاپ اول، ۱۴۳۳ق
[۱۱] . دلائل الامامه، ص۵۵۶٫
[۱۲] . همان.
منبع: آینده روشن (برگرفته از مقاله نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت: با تکیه بر آراء احمد الحسن نوشته نصرتالله آیتی)