- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- 2 نظر
محمد بن اسماعیل بن امام جعفر صادق (ع) را مى توان مؤسس واقعى فرقه اسماعیلیه به شمار آورد؛ فرقه اى که همواره یکى از جنجالى ترین فرقه هاى اسلامى شناخته شده و منشأ تحولات فکرى و سیاسى گسترده و تأثیرگذار در تاریخ اسلام بوده است.
در منابع حدیثى و رجالى شیعه نام محمد بن اسماعیل، تنها در مورد قضیه سعایت وى از امام کاظم (ع) نزد هارون الرشید به چشم مى خورد؛ نقشى که در بسیارى از اخبار و گزارش هاى تاریخى، به برادر وى، على بن اسماعیل نسبت داده شده است.
محمد بن اسماعیل در گزارش های اسماعیلیه
در متون کهن اسماعیلى، اطلاعات اندکى درباره زندگى محمد بن اسماعیل به چشم مى خورد.
محمد بن اسماعیل در عیون الاخبار
بخش مهمی از آگاهى های ما درباره محمد بن اسماعیل را عمادالدین ادریس قُرشى، داعى اسماعیلى طیبى در سده نهم هجرى، در دو کتاب خود «عیون الاخبار» و «زهر المعانى» به دست داده است. البته همین آگاهى ها نیز خالى از ابهام نیست و گاه اطلاعات بیان شده در این دو کتاب با یکدیگر تناقض دارد.
وی در عیون الاخبار از منبع نامشخصى نقل کرده است که محمد بن اسماعیل در زمان وفات پدرش بیست و شش ساله، و برادرش على بن اسماعیل نیز جوانى هجده ساله بود؛ و این دو نزد جدّ خود امام صادق (ع) بزرگ شدند.[۱]
اما همین نویسنده در زهر المعانى نوشته است، زمانى که اجل اسماعیل بن جعفر فرا رسید، به پدر خود وصیت کرد تا براى فرزندش محمد، «حجاب» و «مستودع» اختیار کند.
امام صادق (ع) نیز محمد را از سن سه سالگى به میمون قدّاح سپرد تا او را بزرگ کند و به عنوان «کفیل» و «مستودع» او را از دیده ها پنهان بدارد.
در این منبع، میمون قدّاح از نوادگان سلمان فارسى معرفى شده که نسبش تا سلمان بدین شرح است: میمون بن غیلان بن بیدر بن مهران بن سلمان.[۲]
داعى عمادالدین در جاى دیگرى از کتاب زهرالمعانى نوشته است که امام صادق (ع)، با هدف پنهان نگه داشتن محمد بن اسماعیل، امام کاظم (ع) را به عنوان «حجاب» محمد، و میمون قداح و سپس فرزندش عبدالله بن میمون را به عنوان «کفیل» وى اختیار کرد.
بدین ترتیب مسئله امامت محمد بن اسماعیل بر خاص و عام پوشیده ماند و تنها شمار کمى از مؤمنان عارف و خالص از این مسئله مطلع بودند.[۳]
وی مى افزاید: محمد بن اسماعیل به داعیان خود دستور داد تا با هدف دعوت مردم به امامت وى، به سرزمین هاى مختلف مهاجرت کنند.
با گسترش دعوت محمد بن اسماعیل، هارون الرشید دستور داد تا او را دستگیر و نزد وى احضار کنند. زمانى که مأموران هارون به مدینه رسیدند، محمد در سردابى که در خانه خود درست کرده بود، پنهان شد و آنها موفق به یافتن و دستگیرى وى نشدند.
پس از بازگشت مأموران هارون به بغداد، محمد در حالى که دو فرزند به نام هاى اسماعیل و جعفر در مدینه داشت، از این شهر هجرت کرد و به صورت پنهانى به نیشابور رفت و همواره میان این شهر و سرزمین دیلم (گیلان امروزى) در رفت و آمد بود. او در نیشابور با زنى ازدواج کرد و از وى صاحب فرزندى شد که او را «عبدالله» نامید و ملقّب به «رضا»[۴] گردانید و به عنوان امام پس از خود تعیین کرد.[۵]
مهاجرت های محمد بن اسماعیل
در عیون الاخبار، گزارشى تفصیلى اما بسیار آشفته درباره مهاجرت هاى محمد بن اسماعیل ارائه شده است:
زمانى که هارون الرشید خواست او را دستگیر کند، زبیده همسر هارون که به ولایت اهل بیت (ع) اعتقاد داشت، کسى را نزد محمد بن اسماعیل فرستاد تا او را از تصمیم هارون برحذر سازد. محمد نیز با برادر خود على به کوفه مهاجرت کرد.
سپس از آنجا به رى رفت و حاکم آنجا اسحاق بن عباس فارسى، که در نهان از شیعیانش بود، از وى استقبال کرد و دختر خواهر خود، فاطمه بنت ساره بنت عباس را به ازدواج محمد بن اسماعیل درآورد.
اسحاق فارسى از حاکم نهاوند به نام «منصور بن جوش»، روستایى را به نام «سرحه» از رستاق «شلبنه» براى محمد بن اسماعیل خریدارى کرد؛ و زمانى که هارون از حضور وى در رى مطلع شد، او به ناچار به روستاى «سرحه» در کوه نهاوند مهاجرت کرد.
محمد بن اسماعیل در آنجا با دختر منصور بن جوش ازدواج کرد و از وى صاحب چهار فرزند پسر شد.
هارون شخصى را به نام محمد بن على خراسانى براى دستگیرى وى فرستاد. اما این شخص پس از دیدن محمد به طرفداران وى پیوست و او را تا «شابور» همراهى کرد.
محمد بن اسماعیل سرانجام پس از تعیین فرزندش «رضى الدین عبدالله» به عنوان جانشین خود، در «فرغانه» ماوراءالنهر از دنیا رفت و به خاک سپرده شد.[۶]
واضح است که بخشى از ادعاهاى مطرح شده در گزارش فوق، همچون تشیع زبیده همسر هارون و همراهى کردن على بن اسماعیل برادرش محمد را به کوفه، از طریق منابع تاریخى دیگر قابل اثبات نیست و نیازمند بررسى بیشتر است.
همچنین به نظر مى رسد که برخى نام هاى اشخاص و اسامى اماکن، به صورت تحریف یا تصحیف شده، آمده است. به عنوان مثال، نام «منصور بن جوش» احتمالاً تحریف نام «منصور ابن حوشب»، و نهاوند تحریف دماوند، و شلبنه تحریف شلمبه، و شابور تحریف نیشابور – چنانکه در متون تاریخى قدیمى تر آمده – است.
بررسى ارتباط عبدالله بن میمون قدّاح با محمد بن اسماعیل
عبدالله بن میمون قدّاح، از شخصیت هایى است که درباره وى دیدگاه هاى گوناگون و متضادى مطرح شده است و منابع مختلف فرقه هاى اسلامى، شخصیت متفاوتى از وى ترسیم کرده اند.
تعدادى از مورخان متقدم، از نقش عبدالله بن میمون قدّاح و پدرش در شکل گیرى فرقه اسماعیلیه و ارتباط این دو با محمد بن اسماعیل سخن گفته اند.[۷]
عبدالله بن میمون در منابع رجالی شیعه
در منابع رجالى شیعه، هیچ نشانى از ارتباط عبدالله بن میمون قدّاح با اسماعیلیه نیست[۸]؛ و اگر نامبرده از فرقه اسماعیلیه بوده، علماى رجال شیعه در این باره سکوت نمى کردند؛ و در صورت انتساب یک راوى به دیگر فرق مخالف و انحرافى شیعه امامیه، به عنوان مثال به فطحى یا زیدى یا واقفى یا غالى بودن وى تصریح مى کرده اند.[۹]
عبدالله بن میمون در منابع تاریخی و فرقه نگاری
همچنین در منابع تاریخى معتبرى همچون تاریخ طبرى، صله تاریخ طبرى از عُریب بن سعد، مروج الذهب و التنبیه والاشراف از مسعودى، و نیز منابع فرقه نگارى از جمله فرق الشیعه نوبختى، و مقالات الاسلامیین اشعرى، از ارتباط نامبرده با اسماعیلیه سخنى در میان نیست.
این موضوع مى تواند تأییدى بر دیدگاه علماى رجال امامیه باشد که عبدالله بن میمون را از راویان ثقه امام صادق (ع) دانسته اند و در کتب رجال خود اشاره اى به ارتباط وى با اسماعیلیه نداشته اند.[۱۰]
گزارش جعلی ابن رزام درباره عبدالله بن میمون
شاید نخستین کسى که از ارتباط میان عبدالله بن میمون و فرقه اسماعیلیه سخن گفته است، ابوعبدالله محمد بن على بن رَزّام طائى کوفى، معروف به «ابن رزّام» در سده چهارم هجرى، است که کتابى در ردّ اسماعیلیه نوشته است.
اگرچه اصل کتاب وى، امروزه به دست ما نرسیده، اما ابن ندیم بخشى از سخنان وى را درباره عبدالله بن میمون و نقش وى در شکل گیرى فرقه اسماعیلیه، بدون پذیرش مسئولیت راست یا دروغ بودن این مطالب، نقل کرده است.[۱۱]
این روایت را با کمى اختلاف، شریف اخى محسن دمشقى، در نیمه دوم سده چهارم هجرى، که خود از نسل محمد بن اسماعیل بود، نقل کرده است.
از جمله مشکلات تاریخى موجود در روایت فوق آن است که بر اساس این روایت، وقایع مربوط به عبدالله بن میمون در سده سوم هجرى رخ داده و او در سال ۲۶۱ از دنیا رفته است؛ در حالى که اگر بپذیریم عبدالله بن میمون از اصحاب دو امام باقر و صادق (ع) بوده است، باید دوره حیات و زندگى وى را سده دوم بدانیم؛ چنانکه علامه قزوینى یادآور شده است:
«وفات حضرت صادق (ع) در سنه ۱۴۸ بوده، پس چگونه یکى از اصحاب او تا سنه ۲۶۱ یعنى تا صد و سیزده سال دیگر بعد از وفات او ممکن است در حیات باشد؟»[۱۲]
بر این اساس و با توجه به تناقضات تاریخى و ساختار محتوایى روایت ابن رَزّام، علامه قزوینى آن را ساختگى دانسته و درباره آن چنین ابراز عقیده کرده است:
«بر شخص منصف بى غرض که تا اندازه اى به تواریخ آن عهد انسى داشته باشد، جنبه مغرضانه این حکایات به هیچ وجه پوشیده نیست، و اغلب آنها به نظر به کلّى ساختگى و افترا و تهمت صرف مى آید.
منشأ آن افترا و تهمت لابد یکى بغض ذاتى متعصّبین اهل سنت با شیعه بوده، و دیگرى تحریک و تحریض خلفاى بنى عباس؛ زیرا که خلفاى مزبور در مقابل قدرت روزافزون رقباى مقتدر خود یعنى خلفاى فاطمیین که نیمه مملکت آنان را از دست ایشان به در برده و در نیمه باقى نیز ایشان را متزلزل مى داشتند، از راه کمال عجز و ناتوانى براى تشفّى قلب خود چاره اى جز توسّل بدین گونه وسائل عاجزانه، یعنى نشر اکاذیب و مفتریات در حقّ دشمنان قوى دست خود و قدح در انساب و مذاهب و اعمال و افعال ایشان و اعوان و انصار ایشان نداشته اند.»[۱۳]
به نظر مى رسد که این روایت درباره عبدالله بن میمون قدّاح را نخستین بار ابن رَزّام در سده چهارم هجرى ساخته و پرداخته است و پس از وى به منابع دیگر راه یافته است و شمارى از نویسندگان بعدى، به ویژه از اهل سنت، به آن دامن زده اند.[۱۴]
عبدالله بن میمون قداح در منابع اسماعیلیه
از سوى دیگر، در منابع کهن و دست اول اسماعیلیه، هیچ نامى از عبدالله بن میمون قداح به عنوان مؤسس این فرقه نیامده است.
به گفته فرهاد دفترى، در قدیمى ترین منابع اسماعیلیه، «اصلا و ابدا» از ابن قداح و پسرش عبدالله، ذکرى به میان نیامده است. حتى بعد از اینکه روایت ابن رزام پرداخته شد، در مرام و عقیده رسمى فاطمیان، همه جا و همیشه هرگونه ارتباط میان ابن قداح و اسماعیل انکار شده است.[۱۵]
عبدالله بن میمون، یک نام مستعار
فرهاد دفترى به رساله اى از خلیفه چهارم فاطمى، معزّ، از سال ۳۵۴ هجری اشاره کرده که در آن آمده است، داعیان براى حفظ و در امان داشتن امامان مستور اسماعیلیه، آنها را به نام هاى مستعار مى نامیدند و براى مثال، عبدالله، فرزند و جانشین محمد بن اسماعیل را عبدالله بن میمون قدّاح خواندند.[۱۶]
دفترى همچنین به نامه عبیدالله المهدى به اسماعیلیان یمن اشاره کرده که در آن آمده است، امامان پس از امام صادق (ع)، نام هایى غیر از نام واقعى خویش برگزیده بودند و خویشتن را مبارک، میمون و سعید مى خواندند.
او سپس با اشاره به اینکه «مبارک»، لقب اسماعیل بن جعفر، و سعید نیز نام مستعار عبیدالله المهدى پیش از ظهورش در شمال آفریقا بوده، افزوده است: «اگر بتوان نشان داد که میمون، کنیه محمد بن اسماعیل بوده است، افسانه عبدالله بن میمون حل مى شود».
او در ادامه سخن خود، با استناد به قول شیخ الشرف عُبَیدلى نسّابه، در گذشته در قرن پنجم هجری، که از محمد بن اسماعیل با عبارت «امام میمونیه» یاد کرده،[۱۷] ابراز عقیده نموده است که به احتمال قوى، میمونیه مانند مبارکیه، باید از نام هاى اصلى اسماعیلیه باشد و در این صورت، فرقه اسماعیلیه با انتساب به لقب محمد بن اسماعیل، به نام «میمونیه» خوانده شده است.[۱۸]
با توجه به شواهد پیش گفته، فرهاد دفترى چنین نتیجه گیرى کرده است که عبدالله بن میمون قدّاح، نام رمزى عبدالله، فرزند محمد بن اسماعیل است و با توجه به اینکه به طریق استعاره عبدالله بن میمون خوانده مى شده است، مى تواند اتفاقى یا از روى عمد، با عبدالله بن میمون قداح، محدث شیعه امامى، اشتباه گرفته شده باشد.[۱۹]
محل وفات محمد بن اسماعیل
از روایات منقول در برخى منابع حدیثى و رجالى شیعه، چنین برمى آید که محمد بن اسماعیل نزد هارون الرشید از امام کاظم (ع) سعایت کرد و در واقع وى عامل دستگیرى و شهادت آن حضرت بود.
شمارى از علماى انساب این دیدگاه را پذیرفته اند و به صراحت از وفات و خاک سپارى وى در شهر بغداد سخن گفته اند.
اما به نظر می رسد عامل شهادت امام (ع)، على بن اسماعیل بود و هموست که در بغداد از دنیا رفته است. بنابراین باید مدفن محمد بن اسماعیل را در جاى دیگرى غیر از بغداد جست وجو کنیم.
محل وفات محمد بن اسماعیل در منابع اسماعیلیه
در منابع اسماعیلیه در مورد محل وفات وى، اختلاف نظر شدیدى وجود دارد.
فرهاد دفترى، چنین ابراز عقیده نموده است که ظاهراً محمد بن اسماعیل، بخش آخر زندگى خود را در منطقه خوزستان گذرانده است؛ جایى که عده اى از پیروان وى در آنجا بودند و از آنجا داعیان خود را براى تبلیغ به مناطق دیگر مى فرستاد.[۲۰]
اما از سوى دیگر، نویسندگان اسماعیلى سوریه نظیر مصطفى غالب و عارف تامر، تأکید دارند که محمد بن اسماعیل، سال هاى پایانى عمر خود را در شهر «تدمر» سوریه سپرى کرد و سرانجام در همانجا از دنیا رفت و هنوز هم زیارتگاهى منسوب به وى نزدیک این شهر وجود دارد.[۲۱]
داستان سعایت محمد بن اسماعیل از امام کاظم (ع) نزد هارون
در برخى منابع روایى شیعه و نیز تعدادى از منابع انساب سادات، محمد بن اسماعیل، متهم شده است به اینکه نزد هارون الرشید از امام کاظم (ع) سعایت کرد و در واقع سعایت وى، عامل اصلى دستگیرى و انتقال امام (ع) به زندان هاى هارون بود و در نهایت به شهادت آن حضرت منجر شد.
اما با این حال، تعدادى از مورخان بزرگ و معتبر، شخص بدگو از امام (ع) نزد هارون را برادر وى على بن اسماعیل دانسته اند.
مستند دیدگاه اول
مهم ترین مستند دیدگاه سعایت محمد بن اسماعیل نزد هارون، روایتى است که محدث کلینى نقل کرده است. بر اساس این روایت، محمد پیش از آنکه به بغداد مسافرت کند، در مکه به محضر امام کاظم (ع) رسید تا از ایشان خداحافظى کند. امام (ع) نیز او را سه بار به تقوا در حفظ جان ایشان توصیه و صد دینار به وى کمک کرد. اما او راه بغداد را پیش گرفت و رفت.[۲۲]
مستند دیدگاه دوم
بر خلاف روایاتى که محمد بن اسماعیل را متهم به سعایت از امام هفتم (ع) نزد هارون مى کند، تعداد دیگرى از مورخان معتبر و محدّثان شیعه، از جمله ابوالفرج اصفهانى و شیخ مفید، در بیان علت و چگونگى دستگیرى و زندانى شدن امام کاظم (ع)، گزارش تاریخى مفصلى را روایت کرده اند که بر اساس آن، شخصى که نزد هارون از امام (ع)، سعایت کرد، على بن اسماعیل بود.[۲۳]
رأی عباس فیض، پژوهشگر انساب
مرحوم عباس فیض، پژوهشگر بزرگ در حوزه انساب و زیارتگاه ها، در این باره می گوید:
برخى معتقدند که محمد نزد هارون الرشید درباره عموی بزرگوار خود، موسى بن جعفر (ع) به سعایت پرداخته… ولى به عقیده نگارنده، موافق گفته اغلب علماى رجال و انساب، برادر او على بن اسماعیل بود که درباره امام کاظم (ع) نزد هارون به شرح فوق سعایت کرد و امام هم درباره او نفرین فرمود و همان شب به درد گلویى مبتلا گشته، به فاصله چند ساعت درگذشت؛ و نام محمد در این مورد به اشتباه ضبط شده است.[۲۴]
نتیجه گیری
زندگانی محمد بن اسماعیل، مؤسس فرقه اسماعیلیه، چندان برای ما شناخته شده نیست. بخش مهمی از آگاهى های ما برگرفته از گزارش داعى ادریس بن حسن است که البته خالى از ابهام و تناقض نیست. وی گزارشى تفصیلى اما بسیار آشفته درباره مهاجرت هاى محمد بن اسماعیل ارائه داده است.
در مورد ارتباط محمد با عبدالله بن میمون قداح نیز در منابع معتبر، سندی ذکر نشده و به نظر مى رسد که نخستین بار ابن رَزّام روایتی در این مورد ساخته، و پس از وى به منابع دیگر راه یافته است.
برخى محمد را به سعایت از امام کاظم (ع) نزد هارون متهم کرده اند، اما مطابق با گفته اغلب علماى رجال و انساب، برادر او على بن اسماعیل مسئول این سعایت بوده و نام محمد در این مورد به اشتباه ضبط شده است.
پی نوشت ها
[۱] . ادریس بن حسن، عیون الاخبار، ، ص۳۵۱-۳۵۶
[۲] . ادریس بن حسن، زهر المعانى، ص۱۹۹-۲۰۰
[۳] . ادریس بن حسن، زهر المعانى، ص۲۰۱
[۴] . در واقع: رَضى
[۵] . ادریس بن حسن، زهر المعانى، ص۲۰۵
[۶] . ادریس بن حسن، عیون الاخبار، ص۳۵۱-۳۵۶
[۷] . عظیم زاده، «عبدالله بن میمون»، ص۱۲۳-۱۳۸
[۸] . برقی، رجال البرقى، ص ۱۳ و ۱۸؛ طوسی، رجال الطوسى، ص ۱۲۰ و ۱۴۵؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۸۱
[۹] . جوینی، تاریخ جهانگشا، حواشى محمد قزوینى، ج۳، ص۳۱۷
[۱۰] . عظیم زاده، «عبدالله بن میمون»، ص۱۲۶ و ۱۲۷
[۱۱] . ابن ندیم، الفهرست، ج۳، ص۶۶۶-۶۶۸
[۱۲] . جوینى، تاریخ جهانگشا، حواشى محمد قزوینى، ج ۳، ص ۳۳۵
[۱۳] . جوینى، تاریخ جهانگشا، حواشى محمد قزوینى، ج۳، ص۳۲۶
[۱۴] . جوینى، تاریخ جهانگشا، ج۳، ص۳۲۹؛ همدانی، جامع التواریخ، ج۲، ص۶
[۱۵] . دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۱۳۴
[۱۶] . دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۱۳۳
[۱۷] . العلوى، المجدى، ص۲۹۱
[۱۸] . دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۱۳۳
[۱۹] . ر.ک: عارف تامر، تاریخ الاسماعیلیه، ج۱، ص۱۱۹؛ الإمامه فى الاسلام، ص۱۷۳
[۲۰] . دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۱۲۲
[۲۱] . غالب، تاریخ الدعوه الاسلامیه، ص۱۳۲
[۲۲] . کلینی، الکافى، ج۱، ص۴۸۵؛ کشی، رجال الکشّى، ص۲۲۵ و ۲۲۶
[۲۳] . اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۱۴؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۰-۷۲؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۹؛ طوسی، الغیبه، ص۲۹
[۲۴] . فیض، خلاصه المقال، ص۵۱۵
منابع
۱- ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، لندن، مؤسسه الفرقان للتراث الاسلامى، ۱۴۳۰
۲- ادریس بن حسن، عیون الاخبار، بیروت، دار الاندلس، چاپ اول، ۱۴۰۶ق
۳- ادریس بن حسن، زهر المعانى، بیروت، المؤسسه الجامعیه للدراسات والنشر والتوزیع، چاپ اول، ۱۴۱۱ق
۴- اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، بیروت، الاعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق
۵- برقی، احمد بن محمد، رجال البرقى، تهران، قیوم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق
۶- جوینی، تاریخ جهانگشا، حواشى محمد قزوینى، تهران، دستان، ۱۳۸۵ش
۷- خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ق
۸- دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، تهران، فروزان، ۱۳۸۶ش
۹- رشید الدین فضل الله، جامع التواریخ، تهران، شرکت انتشارات علمى فرهنگى، ۱۳۸۱ش
۱۰- صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تهران، جهان، چاپ اول،
۱۱- طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسى، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق
۱۲- طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۲۹ق
۱۳- عارف تامر، الإمامه فى الاسلام، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۹ق
۱۴- عارف تامر، تاریخ الاسماعیلیه، بیروت، ریاض الریس، چاپ اول، ۱۹۹۱م
۱۵- علوى، ابوالحسن على بن محمد، المجدى فى انساب الطالبیین، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۹ق
۱۶- عظیم زاده طهرانى، طاهره، عبدالله بن میمون»، مجله مشکوه، تابستان ۱۳۸۲، ش ۷۹
۱۷- غالب، مصطفی، تاریخ الدعوه الاسلامیه، بیروت، دار الاندلس، چاپ دوم
۱۸- فیض، عباس، خلاصه المقال فى احوال الائمه والآل، قم، چاپخانه قم، ۱۳۳۰ش
۱۹- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافى، بیروت، دار صعب و دار التعارف، چاپ چهارم، ۱۴۰۱ق
۲۰- کشی، محمد بن عمر، رجال الکشّى، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۷ق
۲۱- مفید، محمد بن محمد، الارشاد فى معرفه حجج الله على العباد، بیروت، مؤسسه آل البیت، چاپ ۱، ۱۴۱۶ق
منبع مقاله | اقتباس از:
خامه یار، احمد، محمد بن اسماعیل بن امام جعفر صادق (ع)، تهران، نشر مشعر، چاپ اول، ۱۳۹۵ش
سلامب با تشکر از مطلب مفیدی که کار کرده بودید لارم دیدم نکته ای رو اصلاح کرده باشم مربوط به بخشی هست که امام معاصر نزاری را از اعقاب کیا بزرگ امید معرفی کرده بودید ، باید عرض کنم وفق تاریخ الموت سه تن از خداوندان اولیه الموت به نامهای حسن صباح و کیابزرگ امید و محمد بن کیا بزرگ مقام حجت امام را دارا بودند و امام مستقر از ذریه بلافصل علی (ع) و فاطمه(س) نبودند لذا بعد از تثبیت دولت اسماعیلی الموت مقام امامت از ستر خارج گردید و به شخص حسن دوم علی ذکره السلام که اگر اشتباه نکرده باشم نتیجه یا نبیره نزار بن مستنصر بالله بود که پسرنزار به نام الهادی بالله به عنوان امام مستور بعد از کودتا در مصرتوسط داعیان ایرانی به شام و سپس به الموت آورده شد بود و تا زمان ایجاد شرایط کشف در ستر بودند سپرده شد . میبینیم که محمد بن کیا بزرگ مقام رهبری اجتماع را بلافاصله بعد از ظهورحسن دوم به راحتی و بدون هیچ مشکلی و با پذیرش همه داعیان و حجتان آن زمان به شخص حسن علی الذکره اسلام تودیع مینماید از آن پس امامت تشیع اسماعیلی دگرباره در ذریه پاک آل علی تا به امروز به صورت دوره های ستر و کشف بروز و ظهور یافته است سپاسگزارم
با سلام به شما دوست گرامی و تشکر از نکات ارزشمندی که اشاره کردید، این مقاله به قلم پژوهشگر فقید استاد داوود الهامی نوشته شده و سایت الشیعه در راستای انتشار مقالات علمی در حوزه کلام و اعتقادات، ضمن اشاره به منبع و نویسنده این مقاله، آن را منتشر نموده؛ از این رو مسئولیتی در قبال دیدگاه نویسنده نداشته و تحلیل و ارزیابی صحت و سقم دیدگاه های مندرج در مقاله، بر عهده کارشناسان این حوزه و خوانندگان است.