- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
وَ إِنَّ لَکَ فِی هَذِهِ الصَّدَقَهِ نَصِیباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً، شُرَکَاءَ أَهْلَ مَسْکَنَهٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِی فَاقَهٍ، وَ إِنَّا مُوَفُّوکَ حَقَّکَ؛ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلَّا تَفْعَلْ فَإِنَّکَ مِنْ أَکْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً یَوْمَ الْقِیَامَهِ، وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاکِینُ وَ السَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُونَ وَ ابْنُ السَّبِیلِ؛ وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَهِ وَ رَتَعَ فِی الْخِیَانَهِ وَ لَمْ یُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِینَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ الْخِزْیَ فِی الدُّنْیَا وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى؛ وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِیَانَهِ خِیَانَهُ الْأُمَّهِ وَ أَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّهِ؛ وَ السَّلَامُ.
واژه شناسی
بُؤسى: عذاب و سختى، تیره روزى.
الْخِزْى: نهایت خوارى.
مُوَفُّوک: بطور کامل خواهیم داد
رَتَعَ: بچرد
خِزى: خوارى و ذلت
أفظَع: دردناکتر
ترجمه
تو را در این صدقه نصیبى است ثابت و حقى است معلوم و نیز مسکینان و ناتوانان و بینوایان با تو شریک اند. من حق تو را بتمامى مى پردازم، تو نیز، حق آنان را بتمامى بپرداز. که اگر چنین نکنى در روز جزا مدعیان تو از همه بیش است و بدا به حال کسى که مدعیانش، در پیشگاه عدل الهى، فقیران و مسکینان و سائلان و رانده شدگان و وامداران و در راه ماندگان باشند.
هر که امانت را بى ارج شمارد و در مزرع خیانت چرد و خود و دین خود را از لوث آن پاکیزه نسازد، خود را در دنیا گرفتار خوارى و رسوایى ساخته و در آخرت خوارتر و رسواتر است. بزرگترین خیانت، خیانت به مسلمانان است و بزرگترین دغلکارى، دغلکارى با پیشوایان. والسلام.
کارى کن که نیازمندان در قیامت شاکى تو نباشند:
امام(علیه السلام) به نکته مهمى اشاره مى کند که مى تواند به منزله دلیل براى گفتار سابقش باشد و آن اینکه کارگزار امام(علیه السلام)، نباید این حقیقت را فراموش کند که او تنها به عنوان عامل جمع آورى زکات، حقّ معینى دارد و گروه هاى دیگر از مستحقین زکات با او شریک اند و اگر رعایت حق آنها را نکند سرنوشتش در قیامت بسیار شوم و تاریک خواهد بود، مى فرماید: «(بدان) براى تو در این زکات نصیب مشخص و حق معینى است و شریکانى از مستمندان و بینوایان دارى، به یقین ما حق تو را به طور کامل خواهیم داد تو هم باید حق آنها را به طور کامل بپردازى»; (وَإِنَّ لَکَ فِی هَذِهِ الصَّدَقَهِ نَصِیباً مَفْرُوضاً، وَ حَقّاً مَعْلُوماً، وَشُرَکَاءَ أَهْلَ مَسْکَنَه، وَضُعَفَاءَ ذَوِی فَاقَه، وَإِنَّا مُوَفُّوکَ حَقَّکَ، فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ).
اشاره به اینکه مبادا در مورد زکات که طبق صریح آیه قرآن مجید مال مشترکى است در میان هشت گروه، معامله مال اختصاصى و شخصى کنى.
آن گاه به آثار زیان بار تخلف از این دستور اشاره کرده و مى فرماید: «اگر چنین نکنى از کسانى خواهى بود که در قیامت بیش از همه دشمن و شاکى دارند»; (وَإِلاَّ تَفْعَلْ فَإِنَّکَ مِنْ أَکْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً یَوْمَ الْقِیَامَهِ).
اشاره به اینکه در دادگاه عدل الهى گاه انسان یک یا چند مخالف دارد، شاید بتواند به نحوى رضایت آنها را جلب کند و گاه هزاران هزار شاکى که جلب رضایت همه آنها غیر ممکن است و کسانى که در زکات و اموال بیت المال خیانت کنند از این گروه اند.
حضرت در ادامه مى فرماید: «بدا به حال کسى که در پیشگاه خداوند، فقرا و مساکین و سائلان و کسانى که از حقشان محروم شده اند و بدهکاران ورشکسته و در راه ماندگان (همگى) خصم و شاکى او باشند»; (وَبُؤْسَى(۱) لِمَنْ ـ خَصْمُهُ عِنْدَاللهِ ـ الْفُقَرَاءُ وَالْمَسَاکِینُ وَالسَّائِلُونَ وَالْمَدْفُوعُونَ(۲)، وَالْغَارِمُونَ وَابْنُ السَّبِیلِ).
واژه هاى «فُقَراء»، «مَساکین»، «سائِلُون» و «مَدْفُوعُون» همه اشاره به گروه نیازمندانند; با این تفاوت که بسیارى از مفسّران قرآن مجید معتقدند که مسکین از فقیر بیچاره تر است، گویى شدت فقر او به حدى است که او را زمین گیر کرده است (زیرا «مسکین» از ماده «سکون» است). آنها باید کاملا مورد توجّه باشند و اى بسا به سبب شرم و حیا مطلقاً از کسى و حتى از بیت المال درخواست نکنند در حالى که «سائلون» شرم و حیا را کنار گذاشته و از باب ناچار درخواست کمک مى کنند و «مدفوعون» کسانى هستند که ممکن است بالقوه غنى و بى نیاز باشند; یعنى اموال قابل ملاحظه اى دارند; اما اموالشان را غاصبان گرفته و آنها را از حقشان محروم ساخته اند و فعلا فقیر و نیازمندند.
«غارِمُون» به معناى بدهکارانى است که از پرداخت بدهى خود عاجز شده اند یا بدون تقصیر ورشکست گردیده اند.
بعضى از مفسّران نهج البلاغه، «مَدْفُوعون» را معادل «فى سَبیلِ الله» که در مصارف زکات آمده دانسته اند به اعتبار اینکه آنها را به وسیله زکات به کارهاى الهى وادار مى کنند و «سائلون» را معادل «فى الرِّقاب» (بردگانى که در رنج و زحمتند) دانسته اند به اعتبار اینکه تقاضاى آزادى از بردگى را دارند.
به این ترتیب از مصارف هشت گانه زکات شش مصرف در اینجا ذکر شده و یک مصرف که «عامِلُونَ عَلَیها» (کسانى که فعالیتى براى جمع آورى زکات مى کنند) هستند، قبلاً امام(علیه السلام) به آن اشاره کرده و باقى مى ماند هشتمین مصرف که «مؤلفه قلوبهم» باشند که در عبارت امام(علیه السلام) نیامده شاید به این دلیل که در آن محیط محل ابتلا نبوده است. به علاوه به گفته مرحوم علاّمه مجلسى، امام(علیه السلام) در این بیان خود در صدد ذکر همه مصارف هشت گانه نبوده است تا بخواهیم با تکلفاتى همه آنها را در کلام امام(علیه السلام) درج کنیم.
آن گاه امام(علیه السلام) در ادامه این سخن به استدلال محکمى پرداخته و بدى حال خیانت کاران به بیت المال را این گونه شرح داده و مى فرماید: «(این گونه افراد، خائنان به بیت المال اند) و آن کس که امانت را سبک بشمرد و در وادى خیانت گام بگذارد و خویشتن و دینش را از آن پاک نسازد درهاى ذلت و رسوایى را در دنیا به روى خود گشوده و در سراى آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود»; (وَمَنِ اسْتَهَانَ بِالاَْمَانَهِ، وَ رَتَعَ(۳) فِی الْخِیَانَهِ، وَلَمْ یُنَزِّهَ نَفْسَهُ وَدِینَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ(۴) بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَالْخِزْیَ فِی الدُّنْیَا، وَهُوَ فِی الاْخِرَهِ أَذَلُّ وَأَخْزَى).
اما ذلت و رسوایى در دنیا به سبب آن است که خیانت هاى گسترده معمولا پنهان نمى ماند و دیر یا زود فاش مى شود و صاحب آن رسوا مى گردد و مردم با چشم حقارت به او نگاه مى کنند و در آخرت که نامه هاى افراد به دستشان داده مى شود، و «یوم البروز» و روز آشکار شدن اعمال پنهانى است، پرونده آنها در برابر اهل محشر گشوده مى شود و ذلت و رسوایى بزرگ در آنجاست.
شایان توجّه اینکه امام(علیه السلام) تنها تعبیر به خیانت در امانت نمى کند، بلکه سبک شمردن امانت را هم به عنوان «اسْتَهانَ بِالاْمانَهِ» عیب بزرگى مى شمرد و این به علت اهمّیّت فوق العاده امانت است.
آن گاه امام(علیه السلام) در پایان این نامه به نکته دیگرى اشاره مى فرماید که خیانت گاه درباره یک شخص است و گاه درباره یک امّت و به یقین خیانت درباره یک امّت بسیار زشت تر است و خطرناک تر است. مى فرماید: «(و بدان) به یقین بزرگ ترین خیانت، خیانت به امّت است و رسواترین غش و تقلب، غش و تقلب به پیشوایان اسلام است; والسلام»; (وَإِنَّ أَعْظَمَ الْخِیَانَهِ خِیَانَهُ الاُْمَّهِ، وَأَفْظَعَ(۵) الْغِشِّ(۶) غِشُّ الاَْئِمَّهِ، وَالسَّلاَمُ).
دلیل آن روشن است، زیرا اگر انسان به یک یا چند نفر خیانت کند ممکن است روزى پشیمان شود و آنها را پیدا کند و به نحوى رضایتشان را جلب نماید، ولى اگر خیانت به امتى صورت گیرد، جبران کردن آن بسیار مشکل و گاه محال است. به علاوه خیانت به امّت، خیانت به امام امّت نیز خواهد بود و جلب رضاى او نیز بسیار مشکل است.
امام(علیه السلام) در این عبارت از دو عنوان استفاده فرموده اند: یکى مسأله خیانت و دیگرى غش (تقلب) و این بدان جهت است که بسیارى از خیانت کاران از پنهان کارى و غش براى کار خود استفاده مى کنند و در واقع مرتکب دو خلاف مى شوند یکى غش و دیگرى خیانت از طریق غش، از این رو امام(علیه السلام) به هر دو عنوان اشاره فرموده است. علت اینکه غش را در برابر امامان و پیشوایان(علیهم السلام) ذکر کرده، آن است که خائنان، از امام(علیه السلام) و پیشوایان(علیهم السلام) در هراسند به همین دلیل خیانت خود را از طریق غش و پنهان کارى اعمال مى کنند.
*****
نکته ها:
- اصناف هشت گانه مستحقین زکات:
در قرآن مجید در آیه ۶۰ سوره توبه هشت مصرف براى زکات ذکر نموده است; آنجا که مى فرماید: (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَالْمَساکِینِ وَالْعامِلینَ عَلَیْها وَالْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَفِى الرِّقابِ وَالْغارِمینَ وَفِی سَبیلِ اللهِ وَابْنِ السَّبیلِ فَرِیضَهً مِّنَ اللهِ وَاللهُ عَلیمٌ حَکیمٌ) و تمام این مصارف هشتگانه را در سه اصل کلى مى توان خلاصه کرد.
نخست نیازمندانند که شامل فقرا و مساکین و بردگانى مى شود که در زحمتند و بدهکاران و ورشکستگان بدون تقصیر و آنها که در راه مانده اند. این پنج گروه هر یک به نحوى نیازمندند; بعضى براى گذران روزانه خود، غذا، لباس و مسکن بعضى براى بدهکارى و بعضى به سبب واماندن در راه و از دست دادن اندوخته هاى خود براى سفر (هرچند در وطن خود بى نیاز و غنى باشند) و بعضى براى نجات از بردگى.
گروه دوم کسانى هستند که براى جمع آورى زکات و حفظ آن و رساندن آن به بیت المال زحمت مى کشند که باید اجره المثل کار آنها داده شود.
گروه سوم مصالح عامه مسلمین است; هزینه هاى جهاد، بناى مساجد، تأسیس مدارس، وسائل تبلیغ و آنهایى که مسلمان نیستند; ولى براى تألیف قلوب و جلب محبّت از زکات، کمک هایى به آنها داده مى شود.
این گروه هاى سه گانه که به صورت هشت مصرف در قرآن مجید ذکر شده اند در واقع در برگیرنده تمام نیازهاى جامعه اسلامى هستند و اگر زکات (و همچنین خمس) به طور دقیق پرداخته شود، قسمت عمده مشکلات مالى حل خواهد شد. همان گونه که در روایات آمده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاهَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیراً مُحْتَاجاً… وَإِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَلاَ احْتَاجُوا وَلاَ جَاعُوا وَلاَ عَرُوا إِلاَّ بِذُنُوبِ الاَْغْنِیَاء; اگر همه مردم زکات اموال خود را بپردازند، مسلمانى فقیر و نیازمند باقى نخواهد ماند… و مردم فقیر و محتاج و گرسنه و برهنه نمى شوند مگر به سبب گناه ثروتمندان».(۷)
- امانت، اصولى ترین اصل اخلاقى در اسلام:
امانت و درست کارى و در کنارش صدق و راست گویى دو اصل بسیار مهم از آموزه هاى دینى است که نه تنها در قرآن مجید و روایات اسلامى بازتاب بسیار وسیعى دارد، بلکه جزء اساسى ترین تعلیمات همه انبیا بوده است. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً إِلاَّ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَأَدَاءِ الاَْمَانَهِ إِلَى الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ; خداوند متعال هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد مگر اینکه راستگویى و اداى امانت، جزء برنامه هاى اصلى او بود، خواه امانت مربوط به نیکوکار یا بدکار باشد».(۸)
این دو به اندازه اى اهمّیّت دارند که از نشانه هاى اصلى ایمان و تقوا شمرده شده اند، همان گونه که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «لاَ تَنْظُرُوا إِلَى کَثْرَهِ صَلاَتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَکَثْرَهِ الْحَجِّ وَالْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ وَلَکِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِیثِ وَأَدَاءِ الاَْمَانَهِ; نگاه به فزونى نماز و روزه مردم و کثرت حج و انفاق و کمک هاى آنها و سر و صدایشان در عبادات شبانه نکنید، بلکه به راستگویى و اداى امانت آنها نگاه کنید (تا به ایمان و تقواى آنها پى ببرید)».(۹)
در حدیث مشابهى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «لاَ تَغْتَرُّوا بِصَلاَتِهِمْ وَلاَ بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلاَهِ وَالصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَلَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَأَدَاءِ الاَْمَانَهِ; فریب نماز و روزه بعضى ها را نخورید، زیرا ممکن است بعضى چنان شیفته نماز و روزه باشند که اگر آن را ترک کنند به وحشت مى افتند، لیکن آنها را به راستگویى و اداى امانت بیازمایید».(۱۰) نیز تعبیرات تکان دهنده دیگرى که در روایات دیگر آمده است.
دلیل این همه تأکیدات نیز روشن است، زیرا مهم ترین سرمایه جامعه اسلامى اعتماد متقابل به یکدیگر است که اگر اعتماد و اطمینان نباشد، رشته هاى همکارى از هم مى گسلد و سرمایه بزرگ اعتماد و اطمینان در صورتى حفظ مى شود که اصل صداقت و امانت بر جامعه حاکم باشد، زیرا با خیانت و دروغ کاخ با شکوه اعتماد فرو مى ریزد و جامعه انسانى به صورت بیابان وحشتناکى در مى آید که پناهگاهى در آن نیست.
از همه خیانت ها مهم تر ـ همان گونه که امام(علیه السلام) در این نامه اشاره فرموده ـ خیانت به امّت و خیانت به بیت المال و حکومت اسلامى است که آثار زیانبار آن بسیار گسترده تر از خیانت هاى فردى است.
******
پی نوشت:
۱ . «بؤسى» به معناى شدت گرفتارى و بدحالى است که گاه بر اثر فقر و گاه عوامل دیگر حاصل مى شود مانند «بأساء» و «بؤس» بر وزن «قفل».
۲ . «مدفوعون» به معناى افرادى است که ممنوع شده اند و در اینجا به معناى ممنوع از حق و محروم است.
۳ . «رَتَعَ» از ریشه «رتع» بروزن «فتح» به معناى خوردن و نوشیدن فراوان مخصوصاً در فصل بهار و در روستاهاست ولى به معناى وسیع کلمه به هرگونه خوردن و نوشیدن اطلاق مى شود و حتى به چریدن حیوانات در صحراها نیز گفته مى شود و مرتع را به همین جهت مرتع گفته اند.
۴ . «اَحَلَّ» از ریشه «حلول» به معناى وارد شدن است و هنگامى که به باب افعال برود به معناى وارد ساختن است.
۵ . «اَفظع» از ریشه «فظاعت» به معناى بسیار زشت بودن گرفته شده است.
۶ . «الغش» این واژه گاهى به کسر غین و گاهى به فتح غین خوانده مى شود. هرگاه به کسر غین باشد جنبه اسم مصدرى دارد و به معناى فریب کارى و تقلب و خیانت است و اگر به فتح غین باشد معناى مصدرى دارد و به معناى خیانت کردن و تقلب نمودن است.
۷ . وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۴، باب ۱، ح ۶، از ابواب زکات.
۸ . کافى، ج ۲، ص ۱۰۴، ح ۱٫
۹ . امالى صدوق، ص ۳۰۰، ح ۶٫
۱۰ . کافى، ج ۲، ص ۱۰۴، ح ۲٫
منبع: ahlolbait.ir/article/16482/