- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
معاویه براى جلوگیرى از نفوذ معنوى اهل بیت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) ـ و به ویژه امیرمومنان على(علیه السلام) ـ به مقابله با نشر فضایل آن حضرت(علیه السلام) پرداخت؛ از یک سو چنان بر شیعیان و علاقمندان آن حضرت سخت مى گرفت که کسى جرات بیان فضایل مولا(علیه السلام) را پیدا نکند، و از سوى دیگر دستور داد، براى خلفاى گذشته، به ویژه عثمان به نقل (و جعل) فضایل بپردازند و براى ناقلان این فضایل جوایز فراوانى در نظر گرفت.
ابن ابى الحدید معتزلى در این باره مى نویسد: «معاویه به والیان شهرها نامه نوشت و طىّ بخش نامه اى به همه آنان ابلاغ کرد که: علاقمندان عثمان و آنان که فضایل و مناقبش را نقل مى کنند، از مقرّبان دستگاه حکومتى قرار داده و مورد اکرام و احترام ویژه قرار دهند و اگر کسى روایتى را در فضیلت وى نقل کرد، علاوه بر نام او، نام پدر و خویشاوندانش را بنویسید، تا به همه آنان جایزه و پاداش دهم!
این بخش نامه اجرا شد و در نتیجه جوایز و پاداش هاى فراوانى میان مردم سرازیر گردید و چند سالى به همین منوال گذشت، تا آن که بار دیگر نوشت: «احادیث در فضایل و مناقب عثمان فراوان شد! از این پس از مردم بخواهید تا در فضایل دیگر صحابه ویژه آن دو خلیفه ـ به نقل حدیث بپردازند و در برابر هر حدیثى که در فضیلت على(علیه السلام) نقل شده است، بانقل همان فضایل براى دیگر صحابه به مقابله با فضایل على(علیه السلام) بپردازند!».
ابن ابى الحدید مى افزاید: «معاویه چنان بر شیعیان على(علیه السلام) سخت گرفت که اگر مردى از شیعیان امیرمومنان(علیه السلام) مى خواست حدیثى را درباره آن حضرت و یا از آن حضرت براى افراد مورد اعتماد نقل کند، از او پیمان هاى موکّد مى گرفت و او را سوگند مى داد که این ماجرا را پنهان نگه دارد، سپس حدیث را براى وى مى گفت.
این سختگیرى ها و آن بذل و بخشش هاى معاویه جهت نشر فضایل خُلفا ـ به ویژه عثمان ـ سبب شد که احادیث دروغین فراوان شود و هر کس براى کسب متاع دنیا حدیثى در فضیلت افراد مورد نظر معاویه نقل کند».(۱)
این دانشمند بزرگ اهل سنّت در جاى دیگر از کتابش مى نویسد:
«بنى امیّه از آشکار شدن فضایل على(علیه السلام) جلوگیرى کردند، و هر کس روایتى را در این باره نقل مى کرد، مجازات مى کردند؛ تا آنجا که اگر کسى مى خواست روایتى را از آن حضرت ـ حتّى روایتى که مربوط به فضیلت وى نبود، بلکه درباره احکام دینى بود ـ نقل کند، جرات نداشت، نام آن حضرت را ببرد، بلکه مى گفت: «عن ابى زینب» یعنى ابوزینب چنین گفته است!».(۲)
داستان جعل فضایل براى خلفاى گذشته و حتّى براى خود معاویه و بیان آن در منبرها و مکتب خانه ها را مرحوم طبرسى نیز در احتجاج نقل مى کند.(۳)
ابن ابى الحدید از یکى از بزرگان علم حدیث نقل مى کند که: «بیشترین احادیث جعلى و دروغین در فضایل صحابه، در عصر حاکمیّت بنى امیّه ساخته و ترویج شد؛ هدف حدیث سازان این بود که با کوبیدن بنى هاشم به حاکمان بنى امیّه نزدیک شوند (و به مال و مقام دست یابند)».(۴)
دستگاه خلافت معاویه به این مقدار نیز اکتفا نکرد، بلکه به یکى از حدیث سازان، مقدار فراوانى پول داد، تا شان نزول برخى از آیات را به نفع دشمنان امیرمومنان(علیه السلام) و به ضرر آن حضرت تحریف کند!
معروف است معاویه مبلغ چهارصد هزار درهم به «سمره بن جندب» (یکى از حدیث سازان) داد، تا اعلام کند که این دو آیه درباره على(علیه السلام) نازل شده است:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ یُشْهِدُ اللهَ عَلَى مَا فِى قَلْبِهِ وَ هُوَ اَلَدُّ الْخِصَامِ* وَ اِذَا تَوَلَّى سَعَى فِى الارْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَ اللهُ لاَ یُحِبُّ الْفَسَادَ»(۵)؛ (و از مردم کسانى هستند که گفتار آنان در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى شود، و خدارا بر آنچه در دل دارند، گواه مى گیرند، در حالى که آنان سرسخت ترین دشمنانند. آنان هنگامى که روى بر مى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند) در راه فساد در زمین مى کوشند و زراعت ها و چهارپایان را نابود مى سازند؛ (با این که مى دانند) خدا فساد را دوست نمى دارد.)(۶)
در حالى که این آیه مطابق سخن مفسّران درباره «اخنس بن شریق» منافق نازل شده است، که در عصر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) دست به جنایاتى زد.(۷)
وى همچنین اعلام کرد آیه۲۰۷ سوره بقره که مى فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ»؛ (برخى از مردم جان خویش را به خاطر خشنودى خدامى فروشند). در وصف ابن ملجم(قاتل امیرمومنان علیه السلام) نازل شده است، (در حالى که این آیه درباره على(علیه السلام) در ماجراى لیله المبیت نازل شده بود).(۸)
تمام این تلاش ها براى آن بود که خطّ فضیلت علوى مورد تردید مسلمانان قرار گیرد، و بغض و کینه جانشین آن شود تا در پناه آن، معاویه خطّ سیاه اموى را که از سرچشمه جاهلى سیراب مى شد، ترویج کند و به اهداف دنیاطلبانه خویش برسد.(۹)
پی نوشت ها
(۱). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۱، ص ۴۴-۴۶ (با اختصار).
(۲). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۷۳٫ توجّه دارید که کنیه معروف آن حضرت ابوالحسن است، ولى جوّ اختناق حکومت اموى چنان بر شیعیان سخت گرفته بود که نه تنها از بردن نام و القاب آن حضرت مى ترسیدند، بلکه از کنیه معروف آن حضرت نیز استفاده نمى کردند و از کنیه غیر معروف (ابوزینب) بهره مى گرفتند.
(۳). احتجاج طبرسى، ج ۲، ص ۸۴-۸۵٫ مرحوم علّامه امینى در کتاب ارزشمند الغدیر احادیث ساختگى در فضایل خلفا و همچنین معاویه را به طور مشروح مورد بحث و بررسى قرار داده است. (رجوع کنید به: الغدیر، ج ۷، ۸،۹ و ۱۰).
(۴). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۱، ص ۴۶٫ (۵). بقره، آیات ۲۰۴-۲۰۵٫
(۶). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۷۳٫
(۷). رجوع کنید به: تفسیر فخر رازى، روح المعانى، الدرّ المنثور، مجمع البیان و تفسیر نمونه (ذیل تفسیر آیات فوق).
(۸). آرى این آیه در عظمت فداکارى امیرمؤمنان(علیه السلام) نازل شده است. مطابق نقل مفسّران و مورّخان شیعه و سنّى این آیه مربوط به لیله المبیت یعنى آن شب است که مشرکان مکّه قصد داشتند رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) را در منزلش به قتل برسانند؛ و رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) به فرمان الهى بستر خود را ترک کرد و على(علیه السلام)آن شب به جاى پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) خوابید. صبحگاهان که مشرکان با شمشیرهاى آخته بر آن خانه هجوم آوردند، على(علیه السلام) را در آن جا یافتند و با این فداکارى، رسول خدا از دست مشرکان نجات یافت و از همان جا هجرت رسول خدا به سوى مدینه آغاز شد. بنابراین، آیه فوق درباره عظمت کار امیرمؤمنان(علیه السلام) که با وجود خطر فراوان، شجاعانه و فداکارانه آن شب را در بستر رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) به سر برد، نازل شده است. (براى آگاهى از مصادر این شأن نزول، رجوع کنید به: تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۷، تفسیر آیه ۲۰۷ سوره بقره).
(۹). گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، ۱۳۸۸ ه. ش، ص ۱۷۹٫