- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چکیده:
از صدر این نامه که در انساب الاشراف بلاذرى آمده، استفاده مى شود که افرادى به امام(علیه السلام) خبر داده بودند که زیاد مرتکب کارهاى خلافى مى شود از جمله اینکه سفره رنگین با چند نوع غذا ترتیب مى دهد و در برخورد با افراد، متکبرانه برخورد مى کند. امام(علیه السلام) در این نامه او را از اسراف، تکبر و دنیاپرستى برحذر مى دارد و به او تأکید مى فرماید که به فکر آخرتش باشد.
و من کتاب له (علیه السلام) إلى زیادٍ أیضاً:
فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً وَ أَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ. أَتَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ؟ وَ تَطْمَعُ -وَ أَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی النَّعِیمِ تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَ الْأَرْمَلَهَ- أَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ؟ وَ إِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ؛ وَ السَّلَامُ.
لغت
الْفَضْل: زیاده و اضافه مال.
الْمُتَمِرِّغُ فِى النَّعِیم: غوطه ور در ناز و نعمت.
أسْلَفَ: پیشاپیش فرستاد.
مُتَمَرِّغ: کسى که در چیزى دست و پا مى زند، غوطه ور است
أرمَلَه: زنان بیوه
از زیاده روى بپرهیز و میانه روى پیشه کن. امروز به فکر فردایت باش. از مال به قدر نیازت نگه دار و آنچه افزون آید، پیشاپیش براى روزى که بدان نیازمند گردى، روانه دار.
آیا امید آن دارى که خداوندت پاداش متواضعان دهد، در حالى که، در نزد او از متکبران هستى. آیا در حالى که، خود در ناز و نعمت فرو رفته اى و آن را از ناتوانان و بیوه زنان دریغ مى دارى، طمع در آن بسته اى که ثواب صدقه دهندگانت دهند. آدمى به آنچه پیشاپیش فرستاده، پاداش بیند و بر سر آن رود که از پیش روانه داشته. والسلام.
از نامه هاى آن حضرت است باز به زیاد بن ابیه:
اسراف را بگذار و میانه رو باش، و امروز در اندیشه فرا به سر بر، از مال به اندازه لازم براى خود نگاه دار، و زیادى را براى روز نیازمندى خود پیش فرست.
آیا امید دارى خداوند اجر فروتنان را به تو بدهد در صورتى که نزد او از متکبران باشى و طمع دارى ثواب انفاق کنندگان را در اختیارت قرار دهد در حالى که غرق در ناز و نعمتى، و افتادگان و بیوه زنان را از زیادى ثروتت بهره نمى دهى. انسان را محض آنچه پیش فرستاده اجر مى دهند، و به آنچه از قبل فرستاده وارد مى شود. و السّلام.
(نامه دیگرى به زیاد در سال ۳۶ هجرى).
سفارش به میانه روى:
اى زیاد، از اسراف بپرهیز، و میانه روى را برگزین، از امروز به فکر فردا باش، و از اموال دنیا به اندازه کفاف خویش نگهدار، و زیادى را براى روز نیازمندیت در آخرت پیش فرست.
آیا امید دارى خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد در حالى که از متکبّران باشى و آیا طمع دارى ثواب انفاق کنندگان را دریابى در حالى که در ناز و نعمت قرار دارى و تهیدستان و بیوه زنان را از آن نعمت ها محروم مى کنى؟ همانا انسان به آنچه پیش فرستاده، و نزد خدا ذخیره ساخته، پاداش داده خواهد شد. با درود.
و از نامه آن حضرت است بدو نیز:
میانه رو باش، و از زیاده روى دست بدار و امروز، فردا را به خاطر آر و از مال نگاه دار چندان که تو را کارساز است، و زیادت را پیشاپیش فرست براى روزى که تو را بدان نیاز است.
امید دارى خدایت پاداش فروتنان دهد، و تو نزد او در گردنفرازان به شمارى، و طمع بسته اى که ثواب صدقه دهندگان یابى، حالى که در نعمت غلتانى و آن را از بیچاره و بیوه زن دریغ مى دارى؟ آدمى پاداش یابد بدانچه کرده است و در آید بدانچه از پیش فرستاده است، و السلام.
از نامه هاى آن حضرت علیه السّلام است نیز بزیاد ابن ابیه (که در آن او را به اقتصاد و میانه روى و تواضع و فروتنى امر مى فرماید):
(۱) پس (در صرف مال) زیاده روى مکن میانه رو باش (بیشتر و کمتر از آنچه نیازمندى صرف مکن) در امروز بیاد فردا باش، و باندازه نیازمندى خود از دارائى پس انداز نما، و زیاده (بر آن) را بجهت روز نیازمندیت (آخرتت) پیش فرست (در راه خدا به درویشان و مستمندان ببخش).
(۲) آیا امیدوارى که خدا پاداش فروتنان (که بدنیا و کالاى آن دل نبسته و بدستور او رفتار میکنند) را بتو بدهد و حال آنکه تو نزد او از گردنکشان (که دل بدنیا بسته و خلاف دستور او را انجام مى دهند) هستى و آیا آزمندى که پاداش صدقه دهندگان (که از بینوایان دست مى گیرند بدون بزرگى و خود نمائى) را براى تو واجب و لازم گرداند در حالیکه تو در عیش و خوشگذرانى غلطیده ناتوان و بیچاره و بیوه زن و درویش را از آن بهره نمى دهى؟
(۳) و جز این نیست که مرد پاداش داده میشود بکار پیش کرده، و وارد مى گردد بر آنچه پیش فرستاده است، و درود بر آنکه شایسته درود است.
(ابن ابى الحدید در اینجا مى نویسد: خدا خیر و نیکوئى را از زیاد دور گرداند، زیرا نعمت و نیکوئى و تعلیم و تربیت علىّ علیه السّلام را نسبت بخود تلافى کرد به چیزى که حاجت ببیان آن نیست از قبیل کردارهاى زشت در باره پیروان و دوستان آن حضرت و زیاده روى در ناسزا گفتن و تقبیح کردار آن بزرگوار، و کوشش در این امور بآنچه را که معاویه به کمى از آن راضى بود، و این براى بدست آوردن رضاء و خوشنودى معاویه نبود، بلکه این کارها را طبعا انجام مى داد، و در ظاهر و باطن با آن حضرت دشمنى مى نمود، و خدا نمى خواست مگر آنکه به مادرش باز گشته معلوم نبودن پدرش را هویدا نماید، و از هر ظرفى آنچه در آنست تراوش میکند، و پس از او فرزندش «عبید اللَّه که براى کشتن حضرت ابا عبد اللَّه الحسین علیه السّلام از کوفه لشگر به کربلا فرستاد» آمده بد کرداریهاى پدر را با تمام رسانید، و بازگشت کارها بسوى خدا است یعنى ایشان را به بدترین عذاب و کیفر خواهد رسانید).
(اى زیاد) اسراف را کنار بگذار و میانه روى را پیشه کن و از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت براى خود نگاه دار و اضافه بر آن را براى روز نیازت از پیش بفرست، آیا تو امید دارى که خداوند پاداش متواضعان را به تو دهد در حالى که نزد او از متکبران باشى؟
تو طمع دارى که ثواب انفاق کنندگان را خداوند براى تو قرار دهد در صورتى که در زندگى پر نعمت و ناز قرار دارى و مستمندان و بیوه زنان را از آن باز مى دارى و (بدان) انسان تنها به آنچه از پیش فرستاده جزا داده مى شود و بر آنچه قبلا براى خود ذخیره کرده وارد مى گردد; والسلام.
شرح
نامه در یک نگاه:
امام(علیه السلام) باز هم «زیاد» را اندرز مى دهد:
این نامه مقدّمه اى دارد که با توجّه به آن، تفسیر آنچه را مرحوم سیّد رضى آورده مى توان دریافت. در مقدمه این نامه چنین آمده که سعد (فرستاده امیر مؤمنان على(علیه السلام)) گفته است که تو به او دشنام داده اى و تهدید کرده اى و بر اثر کبر و غرور اجازه ملاقات به او نداده اى. چه چیز تو را به این تکبر فرا خوانده در حالى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: بزرگى شایسته ذات پاک خداست و هرکس در این امر با خدا به منازعه برخیزد خدا او را در هم مى شکند؟ (اضافه بر این) سعد به من خبر داده که تو انواع مختلف غذاها را در روز واحد بر سر سفره خود حاضر مى کنى و همه روز بدن خود را با روغن مخصوص چرب مى کنى (که در واقع نوعى وسیله آرایش آن روز بود).(۲)
سپس امام(علیه السلام) به او دستور صدقه در راه خدا و کمک به ضعفا و فقرا مى دهد و همچنین به او مى فرماید: سخنان تو سخنان نیکان است اما عملت عمل خاطیان و گنهکاران. اگر واقعاً چنین باشد به خود ستم کردى و اعمالت را بر باد دادى… .(۳)
با توجّه به آنچه در بالا آمد به سراغ تفسیر نامه مطابق آنچه مرحوم سیّد رضى آورده است مى رویم. امام(علیه السلام) نخست چهار دستور ضمن عباراتى کوتاه و پرمعنا به زیاد مى دهد ابتدا مى فرماید: «(اى زیاد) اسراف را کنار بگذار و میانه روى را پیشه نما»; (فَدَعِ الاِْسْرَافَ مُقْتَصِداً).
اشاره به سفره هاى رنگین زیاد و تجمّل پرستى اوست که این کار براى همه مسلمانان نکوهیده است مخصوصاً براى حاکمان و منصوبین از طرف آنها.
البتّه اسراف منحصر به زیاده روى در غذا و امثال آن نیست، بلکه زیاده روى در همه چیز در اسلام نکوهش شده است حتى در عبادات که گاهى سبب خستگى و بى میلى به اطاعت و عبادت مى شود.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «وَ إِنَّ الْقَصْدَ أَمْرٌ یُحِبُّهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ وَإِنَّ السَّرَفَ أَمْرٌ یُبْغِضُهُ اللهُ حَتَّى طَرْحَکَ النَّوَاهَ فَإِنَّهَا تَصْلُحُ لِلشَّیْءِ وَحَتَّى صَبَّکَ فَضْلَ شَرَابِکَ; میانه روى چیزى است که خداوند متعال آن را دوست دارد و خداوند اسراف را مبغوض مى شمرد حتى دور انداختن یک هسته خرما، زیرا به درد چیزى مى خورد و حتى ریختن اضافه آب که در ظرف آب خورى باقى مى ماند».(۴)
آن گاه امام(علیه السلام) در دومین توصیه به او مى فرماید: «و از امروز به فکر فردا باش»; (وَاذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً).
این همان چیزى است که قرآن مجید بارها بر آن تکیه کرده است گاه مى فرماید: «(وَمَا تُقَدِّمُوا لاَِنفُسِکُمْ مِنْ خَیْر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ); هر کار خیرى را براى خودتان از پیش مى فرستید آن را نزد خدا (در سراى دیگر) خواهید یافت».(۵)
گاه مى فرماید: «(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ); اى کسانى که ایمان آورده اید، تقواى الهى پیشه کنید و هر کس باید بنگرد تا براى فردایش چه چیز از پیش فرستاده; و تقواى الهى داشته باشید که خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است».(۶)
پیداست هرگاه انسان توجّه داشته باشد که امروز را فردایى است، فردایى جاودان که نیاز او به اموال و ثروتهاى دنیا در آن روز بسیار بیشتر است، به یقین به جاى عیاشى و خوش گذرانى به کارهاى خیر روى مى آورد و بیش از حد نیاز خود را در این دنیا براى آن روز ذخیره مى کند.
حضرت در سومین و چهارمین توصیه مى فرماید: «و از اموال دنیا به مقدار ضرورت براى خود نگاه دار و اضافه بر آن را براى روز نیازت از پیش بفرست»; (وَأَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ).
در واقع آنچه را امام(علیه السلام) در جمله «وَاذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً» با اشاره فرموده در دو جمله اخیر به تفصیل بیان داشته و به یاد فردا بودن را در این عبارت تفسیر مى کند و آن نگاه داشتن مال به اندازه نیاز و از پیش فرستادن براى روز حاجت به خصوص اینکه انسان مى داند مال و ثروت هر چه باشد در این دنیا فانى مى شود و اگر فانى نشود به هنگام مرگ از انسان جدا مى گردد و کمترین چیزى از آن را نمى تواند با خود ببرد حتى بعضى از اقوام گذشته که بسیارى از اموال نفیس سلاطین و ثروتمندان را همراه آنها دفن مى کردند، در واقع گنجى مى ساختند براى نسلهاى بعد و کمترین چیزى از آن عاید آنها نشد.
شبیه همین معنا با تعبیر جالب و پرمعناى دیگرى در وصیّت نامه معروف آن حضرت به امام حسن(علیه السلام) (نامه ۳۱) آمده است آنجا که مى فرماید: «فَلاَ تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ، فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالاً عَلَیْکَ، وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَهِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ، فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَحَمِّلْهُ إِیَّاهُ; بیش از تاب و تحمل خود بار (ثروت و اموال) را بر دوش مگیر که سنگینى آن بر تو وبال خواهد بود و هرگاه نیازمندى را یافتى که مى تواند زاد و توشه تو را تا قیامت بر دوش گیرد و فردا که به آن نیازمند شوى به تو باز گرداند این را غنیمت شمار و این زاد و توشه را بر دوش او بگذار».
آنچه در چهار صفت بالا آمد در واقع اشاره به همان چیزى است که بعضى از آگاهان، به امام(علیه السلام) درباره اسراف کارى زیاد و خیانتش نسبت به بیت المال خبر داده بودند.
سپس امام(علیه السلام) به یکى دیگر از نقاط ضعف او که همان تکبر در برابر ارباب رجوع و مستضعفان است، اشاره کرده و مى فرماید: «آیا تو امید دارى که خداوند پاداش متواضعان را به تو دهد در حالى که نزد او از متکبران باشى؟»; (أَ تَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اللهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَأَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ!).
به یقین کسى که امید به پاداش گروهى از مؤمنان دارد باید همانند آنها عمل کند و تناقض در رفتار و خواست درونى خود نداشته باشد. این درست به آن مى ماند که شخص کشاورزى امید به برداشت محصول فراوان از زمین زراعتى خود داشته باشد در حالى که نه بذرى افشانده و نه آبیارى کرده است.
امام(علیه السلام) در واقع روى نقطه بسیار حساسى در اینجا انگشت گذارده است که به تعبیر خود آن حضرت در حدیثى که در غرر الحکم از وى نقل شده: «اِحْذَرِ الْکِبْرَ فَإنَّهُ رَأسُ الطُّغْیانِ وَ مَعْصِیَهُ الرَّحْمنِ; از کبر بپرهیز، زیرا سرچشمه طغیان ها و معاصى الهى است» اشاره دارد.(۷)
به تعبیر دیگر از همان حضرت: «أَقْبَحُ الْخُلُقِ التَّکَبُّرُ; زشت ترین اخلاق تکبر است».(۸)
در تعبیر دیگرى از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) مى خوانیم: «لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّه مِنْ خَرْدَل مِنْ کِبْر; کسى که در قلبش به اندازه دانه خردلى از کبر باشد، هرگز داخل در بهشت نخواهد شد».(۸)
آن گاه امام(علیه السلام) بار دیگر به مسأله انفاق در راه خدا بر مى گردد و مى فرماید: «تو طمع دارى که ثواب انفاق کنندگان را خداوند براى تو قرار دهد در صورتى که در زندگى پر نعمت و ناز قرار دارى و مستمندان و بیوه زنان را از آن باز مى دارى»; (وَتَطْمَعُ ـ وَأَنْتَ مُتَمَرِّغٌ(۹) فِی النَّعِیمِ، تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَالاَْرْمَلَهَ(۱۰) ـ أَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ؟).
این حالت مخصوص به زیاد نبود و نیست، بسیارند کسانى که به هنگام دعا از خدا تقاضاى پاداش هاى بسیارى مى کنند; ولى در عمل چیزى که سبب آن باشد انجام نمى دهند و در واقع این تقاضا و دعا نوعى نفاق و دوگانگى خواسته ها و اعمال است که براى رسیدن به سعادت باید از وجود انسان ریشه کن شود آنچه را مى خواهد، هماهنگ با آن عمل کند، هرچند از خدا بیش از آن را طلب نماید.
آن گاه امام(علیه السلام) نامه را با بیان قاعده اى کلى که شامل تمام توصیه هاى گذشته و فراتر از آن مى شود، به پایان مى برد و مى فرماید: «و (بدان) انسان تنها به آنچه از پیش فرستاده جزا داده مى شود و بر آنچه قبلا براى خود ذخیره کرده وارد مى گردد; والسلام»; (وَإِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ، وَالسَّلاَمُ).
*****
نکته ها:
- رابطه اعمال و پاداش ها:
آنچه از تعلیمات قرآن مجید استفاده مى شود این است که اساس کار در قیامت بر رابطه میان اعمال و پاداش ها و کیفرها یا مشاهده اعمال و نتیجه آنهاست; (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرًّا یَرَهُ)(۱۲) در حالى که بسیارى از مردم اساس را شفاعت و عفو الهى و مانند آن مى دانند و به همین دلیل چندان به اعمال خود توجّه ندارند و همین طرز فکر گاهى آنها را در ترک واجبات و ارتکاب محرّمات سهل انگار مى کند. به یقین شفاعت حق است، عفو الهى یک واقعیّت است; ولى اینها اساس نجات در روز قیامت نیست. آن روز «یوم الدین» است یوم جزا و گرفتن نتیجه اعمال.
امام(علیه السلام) نیز در نامه بالا به این مسأله تأکید فرموده و مى گوید: تنها انسان به امورى جزا داده مى شود که از پیش فرستاده و بر امورى وارد مى گردد که قبلا ذخیره نموده است.
اگر اساس را بر این بگذاریم، به یقین اعمال ما بسیار پاک تر خواهد شد.
- «زیاد» مرد نمک نشناس:
درباره زیاد و فرزندش عبیدالله و زشتى هاى اعمال و عقاید آنها سخن بسیار است که بخش قابل ملاحظه اى از آن در ذیل نامه ۴۴ به خواست خدا خواهد آمد ولى در اینجا سزاوار است اشاره کوتاهى با ذکر کلامى از ابن ابى الحدید به این مسأله داشته باشیم، او مى گوید:
«خداوند روى زیاد را سیاه کند که آن همه محبّت و احسان على(علیه السلام) را با اعمال زشت و جنایات در مورد شیعیان و دوستان على(علیه السلام) و اسراف در لعن آن حضرت تلافى کرد، او در برابر معاویه در نکوهش از اعمال امیر مؤمنان على(علیه السلام) به قدرى زیاده روى کرد که معاویه انتظار آن را نداشت; ولى او براى خوش آیند معاویه این کار را نکرد، بلکه با طبع کثیف و قلب پر از عناد خود این کار را انجام مى داد و خدا مى خواست که او را با این اعمال رسوا کند و او را به مادرش باز گرداند تا از نسب او خبر دهد! آرى! از کوزه همان برون تراود که در اوست. و بعد از او فرزندش (عبیدالله) آمد و اعمال زشت پدر را (نسبت به شیعیان و خاندان آن حضرت) آن گونه که مى دانیم به نهایت رساند».(۱۳)
*****
پی نوشت:
۱ . سند نامه: این نامه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده است و در واقع آنچه مرحوم سیّد رضى در اینجا ذکر کرده بخشى از نامه مفصلى است که امام(علیه السلام) براى زیاد فرستاد. در مصادر نهج البلاغه نیز تنها از همین منبع ذکر شده است. (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۲۳۳) ابن ابى الحدید نیز در شرح نهج البلاغه خود ذیل نامه ۴۴ آنچه را بلاذرى در انساب الاشراف آورده، با تفاوتهاى قابل ملاحظه اى ذکر کرده و چون این تفاوت ها نسبتاً زیاد است حمل بر اختلاف نسخ بعید به نظر مى رسد شاید ابن ابى الحدید منبع دیگرى در اختیار داشته است که این نامه را با آن شرح و تفصیل از آن نقل نموده است.
۲ . درباره استفاده از انواع روغن ها (و کرمها) براى نرم کردن موها و صورت و بدن و آنچه در آن زمان معمول بوده و آنچه مستحب و مکروه است، مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشیعه در جلد اوّل که از باب ۱۰۲ آداب الحمام شروع مى شود، روایات فراوانى ذکر کرده است و از تعبیر امام(علیه السلام) در عبارت بالا بر مى آید که زیاده روى در این کار برنامه افراد ثروتمند و متنعم بوده است.
۳ . این مضمون را بلاذرى در انساب الاشراف و ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود (ج ۱۶، ص ۱۹۶) آورده اند.
۴ . بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۴۶٫
۵ . بقره، آیه ۱۱۰٫
۶ . حشر، آیه ۱۸ .
۷ . غررالحکم، ح ۲۶۰۹٫
۸ . همان مدرک، ح ۲۸۹۸٫
۹ . کافى، ج ۲، ص ۳۱۰٫
۱۰ . «متمرّغ» به معناى کسى است که در خاک مى غلطد از ریشه «تمرّغ» به معناى در خاک غلط زدن گرفته شده است.
۱۱ . «اَرْمَلَه» به زنى گفته مى شود که شوهرش از دنیا رفته است (بیوه زن) و «اَرْمَل» به مردى گفته مى شود که زوجه اش از دنیا رفته است. این واژه گاهى به معناى از دست دادن زاد و توشه نیز به کار مى رود و در اصل از ریشه «رمل» به معناى شن گرفته شده گویى این گونه افراد از شدت ناتوانى، فقر و نیاز به زمین مى چسبند. واژه «اَرامل» به مساکین نیز اطلاق مى شود.
۱۲ . زلزال، آیه ۷ و ۸ .
۱۳ . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱۵، ص ۱۳۹، ذیل نامه ۲۱٫
منبع: ahlolbait.ir/article/16482/٫