- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 19 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
آیا «مهدی» عنوان جعل شده توسط شیعیان است؟ و یا در دیگر فرق از این پدیده اثرى دیده می شود؟ نظر اهل سنت در این باره چیست؟
پاسخ:
تأملی زودگذر در احادیث مربوط به امام مهدی(ع) در کتب مسلمانان کافى است تا به متواتر بودن آن ها از پیامبر اسلام(ص) یقین حاصل شود، به شکلى که کوچک ترین تردیدى باقی نماند؛ امّا از آنجا که گردآورى همه احادیث پُرشمارى که درباره امام مهدی(ع) وارد شده، در حوصله این بحث نمی گنجد، به ذکر پاره اى از مطالب که بر قطعیّت صدور این احادیث از پیامبر اسلام(ص) دلالت دارند، بسنده می کنیم:
الف) راویان احادیث المهدی؛
این سخن گزافه گویى نیست که هیچ محدّثى از محدّثان مسلمان نیست، مگر آن که بعضى از احادیث نوید دهنده ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان را روایت کرده است و در این زمینه کتب زیادى نیز نگاشته شده است.[۱] اکنون به برخى از مؤلفان و آثار آنان اشاره می کنیم:
۱ – علما و محدّثان اهل سنت
کسانی که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را در کتب خود آورده اند یا از پیشینیان خود ـ به جهت احتجاج بدان احادیث ـ نقل کرده اند، به مقدارى که ما بدان دست یافتیم، عبارتند از:
ابن سعد صاحل الطبقات الکبرى (م ۲۳۰ ه)، ابن أبى شیبه (م ۲۳۵ ه)، احمد بن حنبل (م ۲۴۱ ه)، بخارى (م ۲۵۶ ه) ـ که امام مهدى را با وصف و بدون اسم ذکر کرده است
و مسلم (م ۲۶۱ ه) نیز مانند او عمل کرده است که ما در فصل سوم بدان خواهیم پرداخت ـ
ابوبکر إسکافى (م ۲۶۰ ه)، ابن ماجه (م ۲۷۳ ه)، ابوداود (م ۲۷۵ ه)، ابن قتیبه دینورى (م ۲۷۶ ه)، ترمذى (م ۲۷۹ ه)، بزّار (م ۲۹۲ ه)، ابویعلى موصلى (م ۳۰۷ ه)، طبرى (م ۳۱۰ ه)، عقیلى (م ۳۲۲ ه)، نعیم بن حماد (م ۳۲۸ ه) و پیشواى حنبلیان بربهارى (م ۳۲۹ ه) در کتاب خود شرح السنه،
ابن حبّان بستى (م ۳۵۴ ه)، مقدسى (م ۳۵۵ ه)، طبرانى (م ۳۶۰ ه)، ابوالحسن آبرى (م ۳۶۳ ه)، دارقطنى (م ۳۸۵ ه)، خطابی (م ۳۸۸ ه)، حاکم نیشابورى (م ۴۰۵ ه)، ابونعیم اصفهانى (م ۴۳ ه)، ابوعمرودانى (م ۴۴۴ه)، بیهقى (م ۴۵۸ ه)، خطیب بغدادى (م ۴۶۳ ه)، ابن عبدالبر مالکى (م ۴۶۳ ه)، دیلمى (م ۵۰۹ ه)، بغوى (م ۵۱۰ یا ۵۱۶ ه)، قاضى عیاض (م ۵۴۴ ه)، خوارزمى حنفى (م ۵۶۸ ه)، ابن عساکر (م ۵۷۱ ه)، ابن جوزى (م ۵۹۷ ه)، ابن أثیر جزرى (م ۶۰۶ ه)، ابن عربى (م ۶۳۸ ه)، محمدبن طلحه شافعى (م ۶۵۲ ه)، علاّمه نوه ابن جوزى (م ۶۵۴ ه)، ابن أبى الحدید معتزلى حنفى (م ۶۵۵ ه)، منذرى (م ۶۵۶ ه)، کنجى شافعى (م ۶۵۸ ه)، قرطبى مالکى (م ۶۷۱ ه)، ابن خلکان (م ۶۸۱ ه)، محب الدین طبرى (م ۶۹۴ ه)، علاّمه ابن منظور (م ۷۱۱ ه)،
در ماده هَدِیَ از لسان العرب، ابن تیمیه (م ۷۲۸ ه)، جوینی شافعى (م ۷۳۰ ه)، علاءالدین بن بلبان (م ۷۳۹ ه)، ولى الدین تبریزى (م بعد از سنه ۷۴۱ ه)، مزى (م ۷۳۹ ه)، ذهبى (م ۷۴۸ ه)، ابن وردى (م ۷۴۹ ه)، زرندى حنفى (م ۷۵۰ ه)، ابن قیم جوزیه (م ۷۵۱ ه)، ابن کثیر (م ۷۷۴ ه)، سعدالدین تفتازانى (م ۷۹۳ ه)، نورالدین هیثمى (م ۸۰۷ ه)، ابن خلدون مغربى (م ۸۰۸ ه)ـ کسى که چهار روایت از احادیث نقل شده درباره مهدی(ع) را صحیح و معتبر دانسته، علی رغم قضاوت و موضع گیرى معروفش در این باب که در فصل سوّم بدان بیشتر خواهیم پرداخت ـ
شیخ محمد جزرى دمشقى شافعى (م ۸۳۳ ه)، ابوبکر بوصیرى (م ۸۴۰ ه)، ابن حجر عسقلانى (م ۸۵۲ ه)، سخاوى (م ۹۰۲ ه)، سیوطى (م ۹۱۱ ه)، شعرانى (م ۹۷۳ ه)، ابن حجر هیتمى (م ۹۷۴ ه)، متقى هندى (م ۹۷۵ ه)… .
تا برسد به متأخران، مانند: شیخ مرعى حنبلى (م ۱۰۳۳ ه)، محمد رسول برزنجى (م ۱۱۰۳ ه)، زرقانى (م ۱۱۲۲ ه)، محمدبن قاسم فقیه مالکى (م ۱۱۸۲ ه)، أبى العلاء عراقى مغربی (م ۱۱۸۳ ه)، سفارینى حنبلى (م ۱۱۸۸ ه)، زبیدى حنفى (م ۱۲۰۵ ه) در کتاب خود تاج العروس ماده (هَدِیَ)، شیخ صبّان (م ۱۲۰۶ ه) محمد امین سویدى (م ۱۲۴۶ ه)، شوکانی (م ۱۲۵۰ ه)، مؤمن شبلنجى (م ۱۲۹۱ ه)، احمد زینى دحلان فقیه و محدث شافعى (م ۱۳۰۴ ه)، سید محمد صدیق قنوجى بخارى (م ۱۳۰۷ ه)، شهاب الدین حلوانى شافعى (م ۱۳۰۸ ه)، ابوالبرکات آلوسى حنفى (م ۱۳۱۷ ه)، ابوالطیب محمد شمس الحق عظیم آبادى (م ۱۳۲۹ ه)، کتانى مالکى (م ۱۳۴۵ ه)، مبارکفورى (م ۱۳۵۳ ه)، شیخ منصور على ناصف (م پس از ۱۳۷۱ ه)، شیخ محمد خضر حسین مصرى (م ۱۳۷۷ ه)، ابى الفیض غمارى شافعى (م ۱۳۸۰ ه)،
فقیه منصف و مفتى «نجد» شیخ محمدبن عبدالعزیز مانع (م ۱۳۸۵ ه)، شیخ محمد فؤاد عبدالباقى (م ۱۳۸۸ ه)، ابوالأعلى مودودى و ناصرالدین ألبانى و غیر ایشان از معاصران و اگر بزرگان مفسران از اهل سنت راـ چنانکه به نام برخى از ایشان اشاره شد ـ به این افراد بیافزاییم، می توان حدس زد که میزان توافق بر روایت احادیث المهدی(ع) و احتجاج بدان ها تا چه پایه بوده است.
۲ – علما و محدّثان شیعه
شاید بتوان گفت: برشمردن اسامى بزرگان و محدّثان و مفسّران شیعه که احادیثى درباره امام مهدی(ع) نقل کرده اند، خیلى بایسته نمی نماید؛ زیرا ایمان مطلق به ظهور حضرت در نزد ایشان از اصول اعتقادى تشیع به شمار می آید. بر این اساس، نامى از ایشان به میان نمی آوریم.
ب) راویان احادیث المهدى از صحابه؛ صحابه اى که احادیث المهدى را از رسول خدا(ص) روایت کرده اند یا کسانى که احادیث شان متوقف بر صحابه است ـ که در نتیجه روایاتشان حکم روایات مرفوعه نقل شده از رسول خدا را می یابد. چون در غیر این صورت باید به اجتهاد شخصى خود عمل کرده باشند و آن در مثل چنین قضیه اى غیرقابل تصور است ـ بسیارند و چنانچه روایت کردن چنین احادیثى از یک دهم ایشان اثبات شود، تواتر این احادیث بدون شک ثابت خواهد شد ـ آن هم تنها طبق آن چه در منابع اهل سنت آمده است ـ و ایشان عبارتند از:
فاطمه الزهراء(ع) (م ۱۱ ه)، معاذبن جبل (م ۱۸ ه)، قتاده بن نعمان (م ۲۳ ه)، عمربن خطاب (م ۲۳ ه)، ابوذر غفارى (م ۳۲ ه)، عباس بن عبدالمطلب (م ۳۲ ه)، عبدالرحمن بن عوف (م ۳۲ ه)، عثمان بن عفان (م ۳۵ ه)، سلمان فارسى (م ۳۶ ه)، طلحه بن عبدالله (م ۳۶ ه)، حذیفه بن یمان (م ۳۶ ه)، عماربن یاسر (شهادت: ۳۷ ه)، امام علی(ع) (شهادت: ۴۰ ه)، زیدبن ثابت (م ۴۵ ه)، تمیم دارى (م ۵۰ ه)، امام حسن بن علی(ع) (شهادت ۵۰ ه)، عبدالرحمن بن سمره (م ۵۰ ه)، مجمع بن جاریه (م ۵۰ ه)، عمران بن حصین (م ۵۲ ه)، ابوایوب انصارى (م ۵۲ ه)، ثوبان غلام رسول الله(ص) (م ۵۴ ه)، عایشه (م ۵۸ ه)، ابوهریره (م ۵۹ ه)، امام حسین(ع) نوه شهید رسول الله(ص) که در سال ۶۱ ه به شهادت رسید، علقمه بن قیس بن عبدالله (م ۶۲ ه)، ام سلمه (م ۶۲ ه)، عبدالله بن عمر (م ۶۵ ه)، عبدالله بن عمرو عاص (م ۶۵ ه)، عبدالله بن عباس (م ۶۸ ه)، زیدبن أرقم (م ۶۸ ه)، عوف بن مالک (م ۷۳ ه)، ابوسعید خدرى (م ۷۴ ه)، جابربن سمره (م ۷۴ ه)، جابربن عبدالله انصارى (م ۷۸ ه)، عبدالله بن جعفر طیّار (م ۸۰ ه)، أبوأمامه باهلى (م ۸۱ ه)، بشربن منذربن جارود (م ۸۳ ه)ـ درباره او اختلاف وجود دارد و برخى گفته اند راوى جدّ وى جارودبن عمرو (م ۲۰ ه)، است ـ عبدالله بن حارث بن جزء زیبدى (م ۸۶ ه)، سهل بن سعد ساعدى (م ۹۱ ه)، أنس ابن مالک (م ۹۳ ه)، ابوالطفیل (م ۱۰۰ ه و برخى تاریخ دیگرى ذکر کرده اند) و غیر ایشان تاریخ وفات مشخصى برایشان نیافتیم، مانند امّ حبیبه، ابوجحّاف، ابوسلمى چوپان رسول الله(ص)، أبولیلی، أبووائل، حذیفه بن اُسید، حرث بن ربیع، أبوقتاده انصاری، زر بن عبدالله، زراره بن عبدالله، عبدالله بن أبى أوفی، علاءبن بشیر مزنی، على هلالی، قره بن أیاس و عمروبن مرّه جهنی.
ج) پاره اى از طرق احادیث المهدى در کتب اهل سنت؛ استاد دانشگاه الأزهر مصر سیدأحمدبن محمدبن صدیق، ابوالفیض غمارى حسنى شافعى مغربى (م ۱۳۸۰ ه) چه نیکو حق مطلب را در کتاب وزین و تحقیقى خود إبراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون ادا کرده و چه شایسته حقیقتى عظیم را به خوبى تشریح کرده است.
وى در این کتاب، متواتر بودن احادیث المهدى را به گونه اى اثبات کرده است که پیش از او هیچ کس از عهده آن برنیامده بود. او این کتاب را در جهت ابطال اشکالات و تضعیف هاى ابن خلدون ـ که دست آویزى براى برخى معاصران ابوالفیض مانند احمد امین و فرید وجدى و امثال آنها گشته بود ـ نگاشته است.
شایسته است که مرورى کوتاه داشته باشیم بر طرقى که وى در کتاب خود آورده و به گونه اى آن را بسط داده که گویاى قدرت علمى وى در دنبال کردن سندهاى احادیث امام المهدى در کتب اهل سنت است؛ او از طبقه صحابه آغاز کرده، سپس به تابعین و تابعینِ تابعین رسیده و این جستجو را به اشخاصى منتهى ساخته است که احادیث مزبور را از محدّثان آن، حکایت کرده اند.
ابوالفیض می گوید:
روند عادى و طبیعى حکم می کند که همدستى و همداستانیِ بر دروغ و جعل و فریب جماعتى که به ۳۰ تن در همه طبقات مخبران یک حدیث می رسد، محال است؛ به ویژه این که عدد پیش گفته نتیجه تحقیقاتى است که تاکنون به عمل آمده است. نگارنده اخبار وارد شده در مورد مهدى موعود را از طریق جماعتى که ذیلاً اسامى آن ها خواهد آمد، به دست آورده است:
ابوسعید خدری، عبدالله بن مسعود، علی بن ابی طالب(ع)، امّ سلمه، ثوبان، عبدالله بن جزءبن حارث زبیدی، ابوهریره، أنس بن مالک، جابربن عبدالله انصاری، قره بن أیاس مزنی، ابوعباس، ام حبیبه، ابوأمامه، عبدالله بن عمروعاص، عمار یاسر، عباس بن عبدالمطلب، حسین بن علی(ع)، تمیم داری، عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن عمربن خطاب، طلحه، علی هلالی، عمران بن حصین، عمروبن مره جهنی، معاذبن جبل و مرسله شهربن حوشب؛ که البته خبر وى مرفوعه است، نه موقوفه و مقطوعه؛ هر چند که روایات موقوفه و مقطوعه نیز در مثل چنین بابى از قبیل مرفوعه به حساب می آیند و چنانچه آن ها را نیز به شمار می آوردیم، عدد بزرگى را تشکیل می داد، لیکن همین مقدار از روایات مرفوعه کفایت می کند.[۲]
این قسمت از عبارت سیدابوالفیض غمارى را آوردیم تا مشخص شود که آن تعداد از صحابه ای که وى بشمار نیاروده بیش از تعداد کسانى که ذکر نموده است. چه آنکه او ۲۶ تن از صحابه را نام برده در حالى که ۳۰ تن دیگر را از قلم انداخته است که عبارتند از: صدّیقه کبرى فاطمه زهرا(ع)، ابوایوب انصاری، ابوجحّاف، ابوذر غفاری، ابوسلمى چوپان حضرت رسول(ص)، ابوبوائل، جابربن سمره، جارودبن منذر عبدی، حذیفه بن اسید، حذیفه بن یمان، حرث بن ربیع، امام حسن مجتبى سبط اکبر(ع)، زربن عبدالله، زراره بن عبدالله، زیدبن أرقم، زیدبن ثابت، سعدبن مالک، سلمان فارسی، سهل بن سعد ساعدی، عبدالرحمن بن سمره، عبدالله بن أبى أوفی، عبدالله بن جعفر طیّار، عثمان بن عفّان، علاءبن بشیر، علقمه بن قیس بن عبدالله، عمربن خطاب، عوف بن مالک، مجمع بن جاریه، حفصه بنت عمر و عایشه.[۳]
به هر حال، ابوالفیض غمارى احادیث نقل شده توسط بیش از سى تن از صحابه را با دقت و حوصله و به تفصیل پی گیرى و جمع آورى کرده و اسامى همه کسانى که این روایات را از ایشان نقل کرده اند و نیز تمامى محدثانى که آن ها را در کتب حدیثی خود آورده اند، به صورت کاملاً دقیق مشخّص ساخته است.
در ادامه تنها بر مطالب عنوان شده درباره حدیث ابوسعید خدرى ـ اولین صحابى که ابوالفیض نام برده است ـ بسنده می کنیم. سپس می توان بقیه احادیث صحابه را با آن مقایسه کرد. ابوالفیض می گوید:
«حدیث ابوسعید خدرى از طریق این افراد به ما رسیده است: ابونظره و ابوالصدیق ناجى و حسن بن یزید سعدی».
۱ – طریق نقل ابونظره از ابوسعید خدری؛ ابوداود و حَکَم حدیث ابوسعید خدرى را از طریق روایت عمران قطان از ابونظره آورده اند و مسلم در صحیح خود، این حدیث را از طریقِ سعیدبن زید و داودبن أبى هند نقل کرده که هر دو از ابونظره روایت کرده اند؛ لیکن در صحیح مسلم با وصف، از امام مهدی(ع) یاد شده است، نه با اسم. (همان گونه که در آینده بدان خواهیم پرداخت).
۲ – طریق نقل ابوالصدیق ناجى از ابوسعید خدری؛ عبدالرزاق و حاکم، روایت ابوسعید را از طریق روایت معاویه بن قره از ابوالصدیق نقل کرده اند و احمد و ترمذى و ابن ماجه و حاکم این حدیث را از طریق زید العمى از ابوالصدیق روایت کرده اند و احمد و حاکم آن را از طریق عوف بن أبى جمیله اعرابى از ابوالصدیق آورده اند و حاکم افزون بر آن، حدیث مزبور را از طریق سلیمان بن عبید از ابوالصدیق نیز نقل کرده است.
همچنین احمد و حاکم آن را از طریق مطربن طهمان، ابوهارون عبدى از ابوالصدیق روایت کرده اند و نیز احمد حدیث موردنظر را از طریق خبر مطربن طهمان و علاءبن بشیر مزنی و نیز روایت مطرف از ابوالصدیق روایت کرده است.
۳ – طریق نقل حسن بن یزید از ابوسعید؛ طبرانى آن را در الأوسط از طریق ابوواصل عبدبن حمید از ابوالصدیق ناجى از ابوسعید خدرى آورده است.»[۴]
بنابراین، چنانچه به تاریخ ابن خلدون مراجعه کنید، خواهید دید که وى از بیشتر طرق این حدیث اطلاعى نداشته است. زیرا صرفاً طرق معدودى را درباره حدیث ابوسعید ذکر کرده است، تا چه رسد به احادیث دیگر صحابه که به طور کلّى از آن ها بی خبر مانده است.
گفتنی است که قدر مشترک در همه این طرق که به خصوص حدیث ابوسعید خدرى ختم می شود، «ظهور امام مهدی(ع) در آخرالزمان» است. در هر صورت، در این نکته شکى نیست که با ملاحظه اى احادیث مربوط به امام مهدی(ع) با تمامى طرقى که از جمیع صحابه نقل شده است، قطع به متواتر بودن بشارت حضرت ختمى مرتبت(ص) به ظهور حضرت حجّت(ع) حاصل می گردد، بلکه اگر صرفاً وجود یک طریق از هر صحابى را در نظر بگیریم، باز هم برای اعتراف به تواتر کافى خواهد بود و در گذشته نیز گفتیم که عدد این عدّه از صحابه به پنجاه نفر می رسد.
د) صحّت احادیث المهدی؛ در این قسمت نام برخى از بزرگان اهل سنت را که به صحّت این احادیث تصریح کرده اند، بر طبق آثارى که از ایشان به دست آورده ایم، ذکر می کنیم: (گفتنى است که هدف ما ارائه نمونه اى قابل پی جویى از نام این افراد است، نه جمع آورى تمام اسامى ایشان و ذکر جمیع آنها).
۱ – امام ترمذى (م ۲۷۹ ه)؛ او پیرامون سه روایت مهدویت می نویسد: اینها احادیثى حسن و صحیح اند.[۵] درباره چهارمین حدیث این باب می گوید:
این حدیثى حسن است.[۶]
۲ – حافظ ابوجعفر عقیلى (م ۳۲۲ه)؛ وى ضمن نقل حدیث ضعیفى می گوید:
درباره مهدى احادیث معتبری، به طرز دیگر و به خلاف این تعبیر وارد شده است.[۷]
۳ – حاکم نیشابورى (م ۴۰۵ ه)؛ وى درباره چهار حدیث در این باب، می گوید:
این احادیث صحیح السند هستند، لیک آن ها را ذکر نکرده اند.[۸]
و درباره سه حدیث دیگر می گوید:
این احادیث براساس شروطى که امام بخارى و امام مسلم بیان کرده اند،[۹] صحیح السند هستند، هرچند آن دو، این سه حدیث را ذکر نکرده اند.[۱۰]
و از هشت حدیث دیگر این گونه یاد می کند:
این احادیث بنابر شروط شیخین، صحیح السند هستند، هرچند آن دو، این ها را ذکر نکرده اند.[۱۱]
۴ – امام بیهقى (م ۴۵۸ ه)؛ او می گوید:
أحادیثی که در باب قیام مهدى وارد شده، از جهت سند صحیح و بلااشکال است.[۱۲]
۵ – امام بغوى (م ۵۱۰ یا ۵۱۶ ه)؛ وى حدیثى درباره امام مهدی(ع) در بخش احادیث صحیحه آورده است[۱۳] و پنج حدیث درباره آن حضرت در فصل احادیث حَسَن در کتاب خود مصابیح السّنه نقل کرده است.[۱۴]
۶ – ابن أثیر (م ۶۰۶ ه)؛ او در کتاب خود النهایه ذیل مادّه «هدی» چنین آورده است:
و حدیث سنّت خلفاى راشدین مهدیین از همین ریشه است، و المهدى یعنى کسى که خداوند وی را به سوى حق هدایت فرموده است و نام افراد نیز بکار گرفته شده، تا جایى که مانند اسامى کثیرالاستعمال شده است و مهدى موعودى که حضرت رسول اکرم(ص) آمدن وى را در آخر الزمان بشارت داده، نیز به همین اسم نامیده شده است.[۱۵]
چنین سخنى تنها از فردى صادر می شود که به صحّت، بلکه به تواتر احادیث المهدى معتقد باشد.
۷ – قرطبى مالکى (م ۶۷۱ ه)؛ وى از کسانى است که به متواتر بودن احادیث المهدى اعتقاد دارند و مهمّ این است که وى درباره حدیث ابن ماجه در خصوص امام مهدی(ع) چنین گفته است:
سند این حدیث صحیح است.[۱۶]
در حالى که تصریح می کند به این که حدیث «مهدى از خاندان من و از فرزندان فاطمه است» صحیح تر از حدیث محمدبن خالد جندی[۱۷] است که در آینده درباره اعتبار آن مناقشه خواهیم کرد.
۸ – ابن تیمیه (م ۷۲۸ ه)؛ او می گوید:
احادیثی که وى ـ یعنى علاّمه حلّی(ره)ـ براى اثبات قیام مهدى به آنها استناد می کند، احادیث صحیحى هستند.[۱۸]
۹ – حافظ ذهبى (م ۷۴۸ ه)؛ وى در قبال احادیث حاکى از امام مهدی(ع) که حاکم در مستدرک صحیح شمرده است، سکوت کرده و در این میان به «صحّت» دو حدیث نیز تصریح ورزیده است.[۱۹] گفتنى است که اشکال هاى ذهبى بر صحّت خصوص برخى از احادیث باب فضایل، و سکوتش در قبال بقیه احادیثى که حاکم صحیح شمرده، بیانگر موافقت او با این قضاوت حاکم است.
۱۰ – . گنجى شافعى (م ۶۵۸ ه)؛ او درباره حدیثى که ترمذى در سنن خود آورده و صحیح شمرده، می گوید:
این حدیث، صحیح است.
درباره حدیث دیگرى نیز به همین شکل اظهار نظر کرده است[۲۰] و درباره حدیثِ «مهدى از من است و پیشانى او فراخ و بی موى است»، می نویسد:
این حدیث ثابت بوده، صحیح و حسن است.[۲۱]
و درباره حدیثِ «مهدى حق و از فرزندان فاطمه است» نیز به همان صورت قضاوت می کند که:
این، حدیثِ حسن و صحیحى است.[۲۲]
۱۱ – حافظ إبن قیّم (م ۷۵۱ ه)؛ وى پس از ذکر پاره اى از احادیث مربوط به امام مهدی(ع)، به «حُسن» برخى احادیث و «صحّت» برخى دیگر اعتراف می کند[۲۳] و همچنان که خواهد آمد، وى از معتقدان به تواتر این احادیث است.
۱۲ – ابن کثیر (م ۷۷۴ ه)؛ او در خصوص سند حدیثى درباره امام مهدی(ع) می گوید:
این، إسنادِ قوى و صحیحى است.[۲۴]
سپس حدیثى از ابن ماجه نقل کرده، می افزاید:
این حدیث حسن است و به صورت هاى متفاوتى از حضرت رسول(ص) روایت شده است.[۲۵]
۱۳ – تفتازانى (م ۷۹۳ ه)؛ وى درباره قیام امام مهدی(ع) در آخرالزمان می گوید:
در این باب اخبار صحیحى وارد شده است.[۲۶]
۱۴ – نورالدین هیثمى (م ۸۰۷ ه)؛ وى دسته اى از احادیث حاکى از امام مهدی(ع) را نقل کرده و به صحّت و وثاقت راویان آن ها اعتراف کرده است. براى نمونه درباره یکى از این روایات، چنین می گوید:
این روایت را ترمذى و غیر او همراه با اختصار زیاد آورده اند و احمد با سندهاى متعدّد آن را نقل کرده و ابویعلى به اختصار فراوان از آن یاد کرده است و رجال آن دو ثقه هستند.[۲۷]
درباره دوّمین حدیث می گوید:
طبرانی آن را در کتاب الأوسط نقل کرده است و رجال این حدیث قابل اعتماد و حدیث شان صحیح است.[۲۸]
و سوّمین حدیث را چنین می ستاید:
رجال آن همگى ثقه اند.[۲۹]
در مورد چهارمین حدیث نیز می گوید:
بزار آن را روایت کرده است و رجالش قابل اعتماداند.[۳۰]
و از پنجمین روایت چنین یاد می کند:
طبرانی آن را در الأوسط نقل کرده و رجال آن جملگى ثقه اند.[۳۱]
۱۵ – سیوطى (م ۹۱۱ ه)؛ وى براى برخى از احادیث مربوط به امام مهدی(ع) علامت «صح»[۳۲]ـ یعنى صحیح است ـ قرار داده و براى برخى دیگر علامت «ح»[۳۳]ـ یعنى حسن است ـ در نظر گرفته است.
۱۶ – شوکانى (م ۱۲۵۰ ه)؛ قنوجى در الإذاعه از وى قول به صحّت احادیث المهدى و متواتر بودن آنها را نقل کرده است. پیش از این نیز گذشت که وى رساله اى در متواتر بودن این احادیث نگاشته است.
۱۷ – ناصرالدین البانی؛ وى در رساله اى که به نام حول المهدى نوشته، این گونه اظهارنظر می کند:
باید دانست که در زمینه قیام مهدى احادیث صحیحى وارد شده است که بخش چشمگیرى از آن ها داراى سندهاى صحیح و معتبرند.
افزون بر این که البانى از کسانى است که به تواتر اخبار این باب تصریح ورزیده اند.[۳۴]
به این مقدار از اعترافات علما بسنده می کنیم؛ امّا گفتنى است که نگارنده در برخی آثار خود، شماره این گونه اعترافات اندیشمندان را به بیش از ۶۰ مورد رسانده است.[۳۵]
ه) تصریح دانشمندان به تواتر احادیث المهدی؛ علماى علم درایه و عده اى از کسانى که در امر تدریس یا تحقیق علوم حدیث از تخصص برخوردارند، به متواتر بودن احادیث المهدی وارد شده در کتب اهل سنت ـ مانند صحاح و مسانید ـ تصریح کرده اند، امّا از آنجا که عده این افراد زیاد است، ما در ادامه به ذکر نام معدودى از ایشان اکفتا می کنیم:
۱ – بربهارى حنبلى (م ۳۲۹ ه)؛ شیخ محمود تویجرى به نقل از کتاب شرح السنه بربهاری می نویسد:
«ایمان به نزول عیسی بن مریم(ع)»، او از آسمان فرود می آید… و پشت سر قیام کننده اى از اهل بیت رسول اکرم(ص) نماز می گذارد.[۳۶]
روشن است که «ایمان» به معناى «اعتقاد» است که به وسیله خبر واحد ثابت نمی شود. [پس لازمه آن وجود اخبار متواتر در این باب است]
۲ – محمدبن حسین آبرى شافعى (م ۳۶۳ ه)؛ وى در کتاب خود مناقب الشافعى چنین می گوید:
اخبار بشارت رسول خدا(ص) به آمدن مهدى و این که او از اهل البیت بوده و داراى ۷۰ سال خواهد بود و سرانجام پهنه زمین را از عدل و داد آکنده خواهد ساخت و به همراه وی، عیسی(ع) نیز ظهور خواهد کرد و در قتل دجّال به وى یارى خواهد رساند، به جهت کثرت مخبران و راویان به حدّ تواتر رسیده است.
این سخن را قرطبى مالکى در ص ۷۰۱ التذکره و المزى در تهذیب الکمال ج ۲۵ ص ۱۴۶ ش ۵۱۸۱ در ضمن شرح حال محمّدبن خالد جندى و ابن قیّم در المنار المنیف ص ۱۴۲ ش ۳۲۷ و غیر ایشان از آبرى نقل کرده اند.
۳ – قرطبى مالکى (م ۷۶۱ ه)؛ وى سخن پیش گفته آبرى را نقل کرده و با صحیح شمردن احادیث مذکور در کتاب او، مهر تأیید بر سخنان وى نهاده است. قرطبى در این قضاوت خود، به این سخن امام حافظ حاکم نیشابورى استناد کرده است:
احادیث صحیح و صریحى از رسول خدا وارد شده است که بر قیام مردى از خاندان نبى اکرم(ص) از فرزندان فاطمه به نام مهدى دلالت دارند.[۳۷]
همچنین قرطبى در تفسیر آیه ۳۳ سوره توبه آورده است:
اخبار صحیح وارد در این باب که مهدى از خاندان رسول خداست، به حد تواتر رسیده است.[۳۸]
۴ – حافظ جمال الدن المزّى (م ۷۴۲ ه)؛ او به سخن پیش گفته آبرى در متواتر بودن احادیث المهدی(ع) استدلال کرده است و هیچ اشکالى بر آن وارد نساخته، بلکه آن را مسلّم انگاشته است.[۳۹]
۵ – ابن قیّم (م ۷۵۱ ه)؛ او نیز سخن آبرى را بدین شکل تأیید کرده که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) را به چهار دسته تقسیم کرده است: احادیث صحیح، احادیث حسن، احادیث غریب و احادیث موضوع،[۴۰] و بیان کرده که مجموع دو دسته اوّل به جهت کثرت و انتشار، متواترند.
۶ – ابن حجر عسقلانى (م ۸۵۲ ه)؛ وى ضمن نقل قول به تواتر از دیگران[۴۱] این گونه را تأیید می کند:
نمازگزاردن عیسی(ع) در پشت سر مردى از این امّت در آخر الزمان و نزدیک به قیامت بر این قول حق صحّه می گذارد که زمین هیچگاه از حجّت خدا خالى نخواهد شد.[۴۲]
۷ – شمس الدین سخاوى (م ۹۰۲ ه)؛ عده اى از علما، سخاوى را از تصریح کنندگان به تواتر احادیث المهدى به شمار آورده اند، مانند علاّمه شیخ محمد عربى فاسى در کتاب خود المقاصد و ابوزید عبدالرحمن بن عبدالقادر فاسى در مُبهِج القاصد؛ همان گونه که ابوالفیض غمارى از آن دو نقل کرده است[۴۳] و همچنین ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانی (م ۱۳۴۵ ه) در النظم امتناثر من الحدیث المتواتر ص ۲۲۶، سخاوى را معتقد به تواتر دانسته است.
۸ – سیوطى (م ۹۱۱ ه)؛ بنابر نقل غماری، سیوطى در کتاب مفصّل خود الفوائد المتکاثره فی الأحادیث المتواتره و نیز در کتاب مختصر خود الأزهار المتناثره و همچنین در سایر کتاب هایش به متواتر بودن احادیث المهدى تصریح کرده است.[۴۴]
۹ – ابن حجر هیتمى (م ۹۷۴ ه)؛ وى بارها از اعتقاد مسلمانان به ظهور امام مهدی(عج) دفاع کرده و به تواتر آن تصریح کرده است.[۴۵]
۱۰ – متقى هندى (م ۹۷۵ ه)؛ وى که مؤلّف کتاب معروف کنزالعمّال است، به دفاعى برهانى و استدلالى از عقیده مهدویّت همّت گماشته است.
شاید بتوان گفت: مهمترین مطلبى که در این کتاب آمده است، فتاواى چهارگانه صادره در حق فرد منکرِ اعتقاد به ظهور امام مهدی(ع) است که از چهار تن از علماى مذاهب اربعه از اهل مکّه نقل شده؛ یعنى فتواى ابن حجر هیتمى شافعی، فتواى شیخ یحیی بن محمد حنبلی. مبنى بر این که فردِ منکرِ اعتقاد به ظهور، باید مجازات شود و تصریح کرده اند که واجب است چنین شخصى را بزنند و او را تحقیر کنند تا ادب شود و به حق روى آورد و در غیر این صورت، واجب القتل و مهدور الدم است.[۴۶] هر کس به فتاواى ایشان مراجعه کند، براى او یقین حاصل می شود که آن ها بر متواتر بودن احادیث المهدى اتفاق نظر دارند.
۱۱ – محمد رسول برزنجى (م ۱۱۰۳ ه)؛ وى این گونه به متواتر بودن احادیث المهدى تصریح می کند:
احادیثی که بر وجود مهدی(ع) و قیام او در آخرالزمان و از خاندان رسول اکرم(ص) و فرزند فاطمه بودن وى دلالت دارند، به حدّ تواتر رسیده اند و جایى براى انکار آنها وجود ندارد.[۴۷]
۱۲ – شیخ محمدبن قسام بن محمد جسوس (م ۱۱۸۲ ه)؛ کتانى در تصریح وى به تواتر این احادیث را نقل کرده است.[۴۸]
۱۳ – ابوالعلاء عراقى فاسى (م ۱۱۸۳ ه)؛ او داراى تألیفى درباره موضوع مهدویت است و کتانى تصریح وى به تواتر احادیث این باب را نقل کرده است.[۴۹]
۱۴ – شیخ سفارینى حنبلى (م ۱۱۸۸ ه)؛ قنوجى می نویسد:
سفارینی در کتاب خود به نام اللوائح قول به تواتر احادیث المهدى را اختیار کرده است.[۵۰]
۱۵ – شیخ محمدبن على صبّان (م ۱۲۰۶ ه)؛ وى قول به تواتر را از صواعق ابن حجر نقل و بر آن استدلال کرده و اشکالى بر آن وارد نساخته است که این، نشانگر رضایت وى بدین قول است.[۵۱]
۱۶ – شوکانى (م ۱۲۵۰ ه)؛ به نظر می رسد براى اثبات موافقت وى با تواتر این احادیث، مرورى بر کتاب معروفش التوضیح فى تواتر ماجاء فى المنتظر و الدجال و المسیح ما را از هر چیز دیگر مستغنى سازد.
۱۷ – مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجى (م ۱۲۹۱ ه)؛ وى ضمن تصریح به تواتر احادیث مزبور، تأکید فراوانى دارد که امام مهدی(ع)، از خاندان رسول و اهل البیت است.[۵۲]
۱۸ – احمد زینى دحلان، مفتى شافعیه (م ۱۳۰۴ ه)؛ او احادیث المهدى را به کثرت ستوده و می گوید:
کثرت و تعدّد روات این احادیث، به تقویت و تأیید برخى از این روایات توسط برخى دیگر از آن ها می انجامد، تا جایى که براى انسان یقین حاصل می شود.[۵۳]
۱۹ – سید محمد صدیق حسن قنوجى بخارى (م ۱۳۰۷ ه)؛ وى درباره احادیث موردنظر چنین می گوید:
احادیثی که درباره امام مهدی(ع) به ما رسیده، علی رغم اختلاف روایات، به قدرى زیاد است که به حدّ تواتر می رسد.[۵۴]
۲۰ – ابوعبدالله محمدبن جعفر کتانى مالکى (م ۱۳۴۵ ه)؛ وى ضمن نقل قول به تواتر از برخی، چنین می گوید:
اخبار وارد در باب مهدى منتظر متواتراند.[۵۵]
غیر از این ۲۰ تن، افراد دیگرى هستند که این مجال اندک گنجایش ذکر نام و کلامشان را ندارد. نگارنده در جاى دیگرى اسامى آنان را از قرن سوم هجرى تا عصر حاضر ثبت کرده است.[۵۶]
در پایان، ذکر سخن مهمّى از استاد بدیع الزمان سعید نورسى که از علماى به نام اهل سنت در ابتداى قرن چهاردهم هجرى است، شایسته می نماید. وى می گوید:
در هیچ جاى دنیا، افرادى قابل اعتماد، نجیب و شریف نمی توان یافت که به پایه شرافت و فضیلت اهل البیت برسند و در هیچ نقطه اى از عالم، عدّه اى هم رأى و همدل و همراه نمی توان سراغ گرفت که چونان خاندان آل عبا، یکرنگ و یکدل و یکصدا باشند و در هیچ یک از اقطار عالم، محفلى و جمعى به نورانیت و درخشندگى حریم مطهّر اهل بیت رسول خدا نمی توان یافت.
آری! أهل البیت از روح حقیقت قرآنى تغذیه شده اند و از سرچشمه زلال وحى شیر نوشیده اند و از پرتو ایمان و قداست شریعت اسلامی، منوّر گشته اند، تا آنگاه که به قلّه کمالات آسمانى عروج کرده اند و شجره طیّبه آنان به بار نشسته و صدها مجاهد نستوه و هزاران رهبر روحانى و معنوى براى هدایت و راهبرى امّت به جهان بشریت تقدیم داشته اند.
پس قطعاً با قیام پیشواى بزرگ خود، مهدى کبیر، عدالت را به جامعه اسلامی، هدیه خواهند کرد. آنگاه حقّانیت وى با احیاى شریعت محمدی(ص) و حقیقت قرآنی و سنت نبوى و تطبیق آن ها بر مسایل جارى و اجرا کردن آن ها، به اثبات خواهد رسید و چنین چیزى نه تنها ضرورى است، بلکه بسیار معقول است و مقتضاى قوانین حیات اجتماعیِ جوامع انسانى نیز غیر از این نمی تواند باشد.[۵۷]
در انتظار ققنوس، ثامر العمیدی، ترجمه: مهدى علیزاده، صص: ۶۵ـ۸۰
پی نوشت ها:
[۱] . شمار این کتاب ها را استاد على محمد على دخیل در کتاب خود الإمام المهدی، صص ۲۵۹ـ۲۶۵ حدود ۳۰ کتاب از اهل سنت معرفى می کند، در حالى که استاد ذبیح الله محلاّتى تا ۴۰ کتاب شمرده است و اسامى و مؤلفان آن ها را در کتاب مهدى أهل البیت صص ۱۸ـ۲۱ ذکر کرده و در همان کتاب تعدادى از کتب نویسندگان شیعه را که درباره امام مهدی(ع) نوشته شده است، ارائه می کند که مشتمل بر ۱۱۰ کتاب است؛ کتب فراوانى نیز وجود دارد که در هیچ یک از این دو کتاب بدان ها اشاره نشده است.
[۲] . ابراز الوهم المکنون، ص ۴۳۷٫ ابوالفیض برادرى دارد که از علماى صاحب فضل مغرب عربی شمرده می شود. کنیه وى ابوالفضل بوده و وى را ابوالفضل الغمارى نامند. او صاحب کتاب الإمام المهدى است که در آن، اسامى ۳ تن از صحابه و ۵ تن از تابعین را به اسامى محدثانى که برادرش نام برده، افزوده است. آنگاه عین عبارات همه افراد را ذکر کرده است تا جایى که نصف حجم کتاب را بدان اختصاص داده است.
[۳] . در معجم احادیث الامام المهدى (مشتمل بر پنج جلد) آمار دقیقى از همه روایات صحابه در باب احادیث المهدی(ع) به همراه ذکر منابع آن در کتب اهل سنت و شیعه به چشم می خورد.
[۴] . إبراز الوهم المکنون، ص ۴۳۸٫
[۵] . سنن ترمذی، ج ۴، ص ۵۰۵، ح ۲۲۳۰ و ۲۲۳۱ و ج ۴، ص ۵۰۴، ح ۲۲۳۳٫
[۶] . پیشین، ج ۴، ص ۵۰۶، ح ۲۲۳۲٫
[۷] . الضعفاء الکبیر، عقیلی، ج ۳، ص ۲۵۳، شماره ۱۲۵۷ در شرح حال علی بن نفیل الحراتی.
[۸] . مستدرک الحاکم، ج ۴، احادیث ۴۲۹ و ۴۶۵ و ۵۵۳ و ۵۵۸٫
[۹] . امام بخارى براى حدیث صحیح دو شرط قرار داده است:
۱ـ معاصر بودن راوى لاحق با مروى عنه سابق.
۲ـ تلقّى حدیث به صورت سماع، نه روش دیگر؛ امّا امام مسلم تنها شرط اوّل را کافی دانسته است. ر.ک: علوم الحدیث و مصطلحه، دکتر صبحى الصالح، صص ۲۹۹ـ۳۰۱ (مترجم).
[۱۰] . پیشین، ج ۴، احادیث ۴۵۰ و ۵۵۷ و ۵۵۸ .
[۱۱] . پیشین، ج ۴، احادیث ۴۲۹ و ۴۴۲ و ۴۵۷ و ۴۶۴ و ۵۰۲ و ۵۵۴ و ۵۵۷ .
[۱۲] . الاعتقاد و الهدایه، بیهقی، ص ۱۲۷٫
[۱۳] . مصابیح السنه، بغوی، ص ۴۴۸، ح ۴۱۹۹٫
[۱۴] . پیشین، صص ۴۹۲ و ۴۹۳ ، ح ۴۲۱۰ـ۴۲۱۳ و ۴۲۱۵٫
[۱۵] . النهایه، ابن اثیر، ج ۵، ص ۲۵۴٫
[۱۶] . التذکره، قرطبی، ص ۷۰۴ باب ما جاء فى المهدی.
[۱۷] . پیشین، ص ۷۰۱٫
[۱۸] . منهاج السنه، ابن تیمیه، ج ۴، ص ۲۱۱٫
[۱۹] . تلخیص المستدرک، ذهبی، ج ۴، صص ۵۵۳ و ۵۵۸٫
[۲۰] . البیان فى أخبار صاحب الزمان، گنجى شافعی، ص ۴۸۱؛ براى یافتن دو حدیث «ترمذی» ر.ک: سنن ترمذی، ج ۴، ص ۵۰۵٫
[۲۱] . پیشین، ص ۵۰۰٫
[۲۲] . پیشین، ص ۴۸۶٫
[۲۳] . المنار المنیف، ابن قیّم، صص ۱۳۰ـ۱۳۵، احادیث، ۳۲۶ و ۳۲۷ و ۳۲۹ و ۳۳۱٫
[۲۴] . النهایه فى الفتن و الملاحم، ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۵٫
[۲۵] . پیشین، ص ۵۶٫
[۲۶] . شرح المقاصد، تفتازانی، ج ۵، ص ۳۱۲٫
[۲۷] . مجمع الزوائد، هیثمی، ج ۷، صص ۳۱۳ـ۳۱۴٫
[۲۸] . پیشین، ج ۷، ص ۱۱۵٫
[۲۹] . پیشین، ص ۱۱۶٫
[۳۰] . پیشین، ص ۱۱۷٫
[۳۱] . پیشین
[۳۲] . الجمامع الصغیر، سیوطی، ج ۲، ص ۶۷۲، احادیث ۹۲۴۱، ۹۲۴۴ و ۹۲۴۵٫
[۳۳] . پیشین، ح ۹۲۴۳، و ص ۴۳۸، ح ۷۴۸۹٫
[۳۴] . حول المهدی، البانی، ص ۶۴۴؛ مقاله اى که در نشریه التّمدن الإسلامى چاپ دمشق در تاریخ ۲۲ ذى القعده سال ۱۳۷۱ هجرى قمرى به چاپ رسیده است.
[۳۵] . دفاعٌ عن الکافی، سیدثامر العمیدی، ج ۱، صص ۳۴۳ـ۴۰۵٫
[۳۶] . الإحتجاج بالأثر على من أنکر المهدى المنتظر، ص ۲۸٫
[۳۷] . التذکره، ج ۱، ص ۷۰۱٫
[۳۸] . تفسیر القرطبی، ج ۸، صص ۱۲۱ـ۱۲۲٫
[۳۹] . تهذیب الکمال، ج ۲۵، ص ۱۴۶، ش ۵۱۸۱٫
[۴۰] . المنار المنیف، ابن قیم، ص ۱۳۵٫
[۴۱] . تهذیب التهذیب، عسقلانی، ج ۹، ص ۱۲۵، ش ۲۰۱٫
[۴۲] . فتح البارى بشرح البخاری، عسقلانی، ج ۶، ص ۳۸۵٫
[۴۳] . المهدى المنتظر، غماری، ص ۹٫
[۴۴] . إبراز الوهم المکنون، غماری، ص ۴۳۶٫
[۴۵] . الصواعق المحرقه، فصل ۱، باب ۱۱، صص ۱۶۲ـ۱۶۷٫
[۴۶] . البرهان على علامات مهدى آخر الزمان، صص ۱۷۸ـ۱۸۳٫
[۴۷] . الإشاعه لأشراط الساعه، برزنجی، ص ۸۷٫
[۴۸] . النظم المتناثر من الحدیث المتواتر، کتانی، ص ۲۲۶، ح ۲۸۹٫
[۴۹] . پیشین، ص ۲۲۶٫
[۵۰] . الإذاعه، قنوجی، ص ۱۴۶٫
[۵۱] . إسعاف الراغبین، صبان، صص ۱۴۵ و ۱۴۷ و ۱۵۲٫
[۵۲] . نور الابصار، شبلنجی، صص ۱۸۷ و ۱۸۹٫
[۵۳] . الفتوحات الاسلامیه، احمد زینى دحلان، ج ۲، ص ۲۱۱٫
[۵۴] . الإذاعه، ص ۱۱۲٫
[۵۵] . النظم المتناثر، کتانی، صص ۲۲۵ـ۲۲۸، ح ۲۸۹٫
[۵۶] . دفاع عن الکافی، ج ۱، صص ۳۴۳ـ۴۰۵٫
[۵۷] . أشراط الساعه (از کلیات رسائل النور ـ شعاع پنجم)، النورسی، ترجمه احسان قاسم صالحی، صص ۳۷ـ۳۸٫