- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چکیده:
عبدالله بن مسعود بن غافل بن حبیب الهُذَلی (درگذشته ۳۲ق) معروف به ابن مسعود از اصحاب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و از محدثان و مفسران قرآن کریم در صدر اسلام. او ششمین کسی است که اسلام آورد. ابن مسعود از نخستین گروه مهاجران به حبشه بوده است. وی از مکه به مدینه مهاجرت کرد و در جنگهای بدر و احد حضور داشت. ابن مسعود، بعد از رحلت پیامبر در جنگهای رِدّه و فتح شام شرکت کرد. در سال ۲۱ق، عمر، ابن مسعود را همراه عمار برای نظارت بر بیت المال و قضاوت به کوفه فرستاد. ابن مسعود در زمان خلافت عثمان با سعد بن ابی وقاص مشاجره کرد و عثمان وی را به مدینه احضار کرد. او دو سال پیش از کشته شدن عثمان در مدینه درگذشت.
عبدالله بن مسعود، جزء اولین حافظان قرآن بوده و حدود هفتاد سوره را مستقیماً از پیامبر(صلی الله علیه و آله) شنیده است. عاصم، روایتش از قرآن را از ابن مسعود فراگرفت. عبدالله، مصحفی از قرآن را برای عدهای خوانده بود و آنان نوشته بودند و وقتی عثمان دستور به جمعآوری مصاحف داد، ابتدا نپذیرفت، ولی در نهایت مجبور به این کار شد.
ابن مسعود از صحابه مورد احترام همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است. روایتی درباره تعداد امامان (که دوازده نفر هستند) از او نقل شده است.
زندگینامه
عبدالله در مکه متولد شده و از قبیله بنی هذیل بوده است. وی را به سبب آنکه مادرش هم از صحابه بوده، «ابن ام عبد» خواندهاند.[۱] کنیه وی را نیز ابوعبدالرحمان ذکر کردهاند.[۲]
عبدالله در کودکی به چوپانی گوسفندانِ عقبه بن ابی معیط اشتغال داشته و ابوجهل بعدها او را به همین سبب تحقیر کرده است.[۳] ابن مسعود پیش از مسلمان شدن در خانه فردی به نام «أرقَم» زندگی میکرده و بعد از قبول اسلام به خدمتگزاری در خانه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پذیرفته شد.
در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله)
در آغاز دعوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر اثر معجزهای که از آن حضرت دید، مسلمان شد. به همین جهت از وی به عنوان یکی از نخستین اسلام آورندگان نام برده شده و آمده که ششمین مسلمان بوده است.[۴]
وی همچنین از نخستین گروه مهاجران به حبشه بود[۵] و منابع از دو بار هجرت وی به حبشه یاد کردهاند.[۶] ابن مسعود در بازگشت خود، پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به مدینه رفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) میان او و معاذ بن جبل[۷] یا زبیر بن عوام[۸] پیمان برادری برقرار کرد. وی در جنگ بدر شرکت نمود و ابوجهل را کشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) که از کشته شدن ابوجهل خشنود بود، شمشیر او را به ابن مسعود بخشید.[۹]
ابن عباس را از معدود یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) میداند که در جنگ احد از او جدا نشد[۱۰] و گفتهاند که او در بسیاری از غزوات پیامبر(صلی الله علیه و آله) شرکت داشته است.[۱۱] وی بسیار همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود و آن حضرت را خدمت میکرد.[۱۲]
پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله)
در زمان ابوبکر
از جزئیات زندگی ابن مسعود، پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) اطلاع دقیقی در دست نیست. سخنی از او نشان میدهد که در جنگهای ردّه در زمان ابوبکر شرکت داشته است.[۱۳] طبری نیز خبری را از سیف بن عمر نقل میکند که در جنگ یرموک محافظت غنایم برعهده وی بوده است.[۱۴]
در زمان عمر
ابن مسعود در زمان عمر در فتح شام شرکت داشت و مدتی در آنجا ساکن بود و گویا به قضاوت و تعلیم قرآن اشتغال داشت.[۱۵] همچنین گزارشی در دست است که از حضور او در مداین و تعلیم فقه و قرآن خبر میدهد.[۱۶]
نظارت بر بیت المال کوفه
در ۲۱ق، عمر او را که در حمص بود، فراخواند و همراه عمار برای نظارت بر بیت المال و قضا به کوفه فرستاد.[۱۷] عُمَر پس از چندی عمار را عزل و مغیره بن شعبه را به جای او گمارد که بلاذری در روایتی علت خشم عمر بر عمار را، مشاجره او با ابن مسعود میداند.[۱۸]
در زمان عثمان
پس از قتل عمر، ابن مسعود به مدینه آمد و با عثمان بیعت کرد و آنگاه به کوفه بازگشت و مردم را به بیعت با او فراخواند.[۱۹] و عثمان نیز او را بر منصب خود ابقا کرد و در عراق زمینی به او بخشید.[۲۰]
براساس روایت طبری از سیف بن عمر، در همین ایام بین ابن مسعود و سعد بن ابی وقاص، والی وقت کوفه که حاضر نبود وام خود را به بیت المال بپردازد، مشاجرهای درگرفت و چون خبر به عثمان رسید، سعد را عزل کرد و بر ابن مسعود خشم گرفت.[۲۱] اما گزارشهای دیگری نشان میدهد که چنین مشاجرهای میان ابن مسعود و ولید بن عقبه که والی کوفه بوده، صورت گرفته است.[۲۲] در پی این درگیری ولید شکایت او را نزد عثمان برد و عثمان که از ابن مسعود بر آشفته بود، او را به مدینه بازخواند.[۲۳]
در مدینه عثمان، وی را ناسزا گفت و به قولی دستور داد که او را به زور از مسجد برانند.[۲۴]
پس از آن ابن مسعود تا ۳ سال در مدینه بود و اجازه نداشت از آنجا بیرون رود[۲۵] و سرانجام حدود ۲ سال، پیش از کشته شدن عثمان در مدینه وفات یافت.[۲۶] در مدتی که ابن مسعود در مدینه بود، عثمان عطای او را از بیت المال قطع کرد، اما پس از مرگش وصی او زبیر بن عوام آن را برای بازماندگانش از عثمان ستاند.[۲۷] یکی از علل ناخشنودی عثمان از ابن مسعود، حضور وی در تدفین و نماز بر پیکر ابوذر در رَبَذه است.[۲۸]
در نهایت ابن مسعود در سال ۳۲ق در مدینه از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد.[۲۹]
ابن مسعود و قرآن
وی نخستین کسی بود که پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، قرآن را به صدای بلند بر مشرکین خواند و آزار دید.[۳۰] ابن مسعود در بسیاری از مناسبتهای نزول قرآن شخصاً حضور داشت. وی به گفته خود، افزون بر ۷۰ سوره قرآن را از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرا گرفته بود[۳۱] و از زمان ایشان به تعلیم قرآن میپرداخت.
براساس روایتی، ابن مسعود یکی از چهار تنی بوده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فراگرفتن قرآن را از آنان توصیه کرده بود.[۳۲] وی مدتها در مدینه و کوفه، پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز به تعلیم قرآن اشتغال داشت و حتی برخی از صحابه برجسته چون ابن عباس از او قرآن آموخته و در مواردی از قرائت وی پیروی کردهاند.[۳۳]
قرائت ابن مسعود
در کوفه شماری از بزرگان تابعین چون اسود بن یزید، زَرّ ابن حُبیش، عبید بن قیس، ابوعبدالرحمان سلمی، ابوعمرو شیبانی و زید بن وهب از محضر او قرائت آموختند و تا چندی قرائت او در کوفه غالب بود.[۳۴] براساس حکایتی از أعمَش (د ۱۴۸ق)، در اوایل سده ۲ق در کوفه مصحف عثمانی در عرض قرائت ابن مسعود چندان تداول نداشته است؛ در حالی که در طول نیم سده به تدریج جای قرائت ابن مسعود را گرفته، تا آنجا که در اواسط سده ۲ق تنها عدهاندکی قرائت مزبور را در ثبت خود داشتند.[۳۵] از آن پس در کوفه قرائتهایی به وجود آمد که مصحف عثمانی کوفه مبنای آنها بود و در خواندن آن، قرائت ابن مسعود به کار میآمد. در واقع قرائات رسمی کوفه، یعنی: عاصم، حمزه، کسایی و خلف از قاریان عشر، کمابیش در قرائت ابن مسعود ریشه دارند.[۳۶]
مصحف ابن مسعود
براساس آنچه در منابع آمده، ابن مسعود آیات قرآن را از حافظه بر شاگردان املا مینمود و آنان قرائت او را در مصاحفی مینوشتند.[۳۷]
در جریان گردآوری قرآن و فراهم آوردن مصحف رسمی توسط عثمان و به مباشرت زید بن ثابت، در روایات سخن از نسخهای با عنوان «مصحف ابن مسعود» به میان آمده که مورد توجه قرار نگرفته و عثمان او را امر کرده مصحف خود را تحویل نماید تا به همراه دیگر مصاحف از بین برده شود. به گفته روایات، ابن مسعود به این امر تن در نداد و به همین سبب به امر عثمان مضروب شد.[۳۸]
اما بنا به برخی روایات ابن مسعود از این موضع خود عدول و مصحف عثمانی را تأیید کرد.[۳۹]
تفسیر ابن مسعود
ابن مسعود در روزگار خود فردی آگاه به مفاهیم قرآن و اسباب نزول آیات شناخته میشد.[۴۰] و در دورههای بعد نظرات تفسیری او مورد توجه مفسرانی از مذاهب گوناگون قرار گرفت.[۴۱] گفته شده سُدّی در تفسیر خود غالباً روایات ابن مسعود و ابن عباس را نقل کرده است.[۴۲]
احادیث ابن مسعود
ابن مسعود به خاطر مصاحبت زیاد با پیامبر(ع) احادیث بسیاری از آن حضرت روایت کرده است. بنابر آنچه نووی آورده، احادیث منقول از ابن مسعود در کتب معتبر ۸۴۸ حدیث است که از آن میان ۶۴ مورد، محل اتفاق بخاری و مسلم، ۲۱ حدیث از منفردات بخاری و ۳۵ حدیث از منفردات مسلم است.[۴۳] او به جز احادیثی که مستقیماً از پیامبر(صلی الله علیه و آله) روایت کرده، در پارهای موارد برخی احادیث را از صحابه دیگر اخذ کرده است.[۴۴]
راویان روایات ابن مسعود
در میان کسانی که از او روایت کردهاند، جمع کثیری از صحابه چون ابن عباس، ابو سعید خدری، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، ابو موسی اشعری، انس بن مالک، جابر بن عبدالله انصاری و… دیده میشوند. همچنین بسیاری از تابعین چون علقمه بن قیس، اسود بن یزید، زید بن وهب، عبدالرحمن بن ابی لیلی، ابوالاسود دوئلی و عبیده سلمانی از او حدیث فرا گرفتهاند.[۴۵]
موضوعات احادیث ابن مسعود
در احادیث ابن مسعود موضوعات متنوعی چون؛ موضوعات فقهی به خصوص زهد و اخلاق، تفسیر، تاریخ و معرفه الصحابه دیده میشود.
همچنین موضوع جالب «مَلاحِم و فِتَن» در روایات او زیاد به چشم میخورد، تا جایی که میتوان گفت او یکی از معدود صحابهای است که احادیث ملاحم و فتن بر محور آنان میگردد.[۴۶] از مشهورترین احادیث ابن مسعود در این زمینه میتوان حدیث بشارت به مهدی(ع) را یاد کرد که از طرق بسیاری روایت شده است.[۴۷]
فتاوای ابن مسعود
در منابع گوناگون تأکید شده است که ابن مسعود در شمار صحابه ای بود که فتوا میدادند و مردم در مسائل فقهی بدانان رجوع میکردند.[۴۸] گویند فتاوای او چندان بود که یک مجلد بزرگ را پر میکرد[۴۹] و شاگردان او این فتاوی را نوشته و ثبت میکردند.[۵۰]
روش استنباط
روایاتی در سدههای نخستین رواج داشته، مبنی بر اینکه ابن مسعود ابتدا در کتاب خدا و سنت نبوی به دنبال حکم فقهی بوده و در صورت یافت نشدن حکم در آنها، رأی خود را به کار میگرفته است. البته افزوده شده که وی رأی خود را همیشه صواب نمیدانسته و امکان خطا را در مد نظر داشته است.[۵۱]
از طرف دیگر روایات زیادی از او نقل شده که تنها، یافتن حکم در کتاب و سنت را توصیه کرده و از به کارگیری رأی نهی نموده است.[۵۲]
تاثیرپذیری مکاتب فقهی
مکاتب مختلف کوفه از اصحاب رأی و اصحاب حدیث از او تأثیر پذیرفته و در مواردی به این تأثیر پذیری مباهات کردهاند.
خوارزمی حنفی سلسله مشایخ ابوحنیفه در فقه را با دو واسطه به اصحاب ابن مسعود رسانیده و محمدبن احمد مَقدِسی مهمترین دلیلی که بر حنفی شدن خود اقامه میکند، این است که ابوحنیفه در آراء خود بر اقوال حضرت علی(ع) و ابن مسعود اعتماد نموده است.[۵۳]
از اصحاب حدیث کوفه نیز ابن آدم در کتاب الخراج به نقل آراء فقهی ابن مسعود پرداخته است.[۵۴]
شاخت نقش ابن مسعود و اصحاب او را در شکل گیری فقه عراق به ویژه کوفه مورد بررسی قرار داده است.[۵۵]
جایگاه ابن مسعود در مکاتب مختلف
نزد اهل سنت
ابن مسعود به عنوان یکی از بزرگان صحابه شناخته شده و در آثار محدثان بزرگ ایشان میتوان ذیل عنوان «فضائل عبدالله بن مسعود» روایات زیادی را در مدح او ملاحظه کرد.[۵۶]
در یک متن غیر مشهور از حدیث «عشره مبشره» ابن مسعود در زمره آن ۱۰ تن شمرده شده است، [۵۷] ولی این متن نزد محدثان جدی تلقی نشده است.
از دیدگاه متکلمان اهل سنت
برخی متکلمان از مذاهب مختلف با طرح مسأله کتک خوردن ابن مسعود توسط عثمان، او را مورد انتقاد قرار دادهاند که نسبت به شخصیتی همچون ابن مسعود رفتاری ناشایست داشته است. از آن جمله میتوان ابراهیم نظّام و ابوجعفر اسکافی از معتزله، ابوالقاسم کوفی، سیدمرتضی و صاحب الایضاح از امامیه و ابویعقوب یوسف ورجلانی از اباضیه را نام برد.[۵۸]
برخی از افراطیان معتزله چون ابراهیم نظّام و ضرار بن عمرو در امانت ابن مسعود در نقل از پیامبر(صلی الله علیه و آله) تردید نمودهاند. نظّام پارهای از روایات او را انکار نموده و ضرار بن عمرو مصحف و قرائت وی را مورد حمله قرار داده است.[۵۹]
نزد شیعیان
ابن مسعود همواره به عنوان یکی از بزرگان صحابه مورد احترام شیعیان بوده است. تنها از متقدمان فضل بن شاذان نیشابوری از این جهت که وی با خلفا رابطهای دوستانه داشته، او را مورد نکوهش قرار داده است، [۶۰] اما در بسیاری از آثار امامیه روایت ابن مسعود مورد توجه قرار گرفته و به ویژه احادیثی در تأیید فضایل اهل بیت(ع) و مسائل مربوط به امامت از او نقل شده است، به عنوان نمونه حدیث مشهور «نقباء اثناعشر» را باید یاد کرد که در آثار امامیه بسیار مورد توجه قرار گرفته و در اثبات امامت ۱۲ امام(ع) بدان استناد شده است.[۶۱] حتی گاهی در روایات امامیه احادیثی به چشم میخورد که نشان دهنده تشیع ابن مسعود است.[۶۲]
فرقههای منتسب به ابن مسعود
ابوعبدالله محمد بن محبوب و ابن سلام از عالمان مشهور اباضی در سده ۳ق، ابن مسعود را در شمار اصحابی آوردهاند که اباضیه تعالیم خود را از آنان گرفتهاند.[۶۳]
در نیمه اول سده ۲ق در شمال افریقا فرقه عمریه توسط عیسی بن عمیر تأسیس شد که برخلاف دیگر اباضیان، مذهب خود را به ابن مسعود منتسب میکردند و حتی در مورد قرآن، مصحف او را اساس میدانستند.[۶۴]
پی نوشت ها:
ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۸۷ و ۹۸۸.
ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۸۷ و ۹۸۸.
واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۸۹.
امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۹، ص۲۳.
ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ۱۹۷۸م، ص۱۷۶.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۶۱.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۴۳۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۲۷۱.
ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن شبه، ج۳، ص۱۰۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۲۷۰.
عروه بن زبیر، صص۱۴۲-۱۴۳؛ ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج۱، ص۶۳۵ -۶۳۶، ۷۱۰-۷۱۱؛ واقدی، ج۱، صص۸۹ -۹۱.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، ج۱۳، ص۲۹۳.
ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۱۳.
ابن شبه، ج۱، ص۳۰۳.
بلاذری، فتوح، ص۹۴.
طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۰۹۵.
طبری، تاریخ ج۱، صص۲۳۹۲-۲۳۹۳.
یعقوبی، ۲/۱۲۹.
بلاذری، فتوح، ص۲۶۹؛ طبری، تاریخ ج۱، صص۲۶۳۷، ۲۶۴۵-۲۶۴۷.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۶۸.
ابن شبه، ج۳، ص۹۵۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۹م، ج۵، ص۵۰۹.
بلاذری، فتوح، ص۲۷۳.
طبری، تاریخ، ج۱، صص۲۸۱۱-۲۸۱۳.
رجوع کنید به: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۹م، ج۵، ص۵۲۴؛ ابن عبدربه، ج۴، صص۳۰۶- ۳۰۷.
ابن شبه، ج۳، ص۱۰۴۹؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۹۳۳؛ ابن اثیر، اسد، ج۳، ص۲۶۰؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۱۳۰.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۹م، ج۵، ص۵۲۴-۵۲۵؛ سیدمرتضی، ج۴، صص۲۸۱-۲۸۲.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۹م، ج۵، ص۵۲۵.
طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۸۹۴؛ ابن عساکر، ج۳۹، صص۱۳۴- ۱۳۹.
بلاذری، فتوح، ص۴۶۱.
سید مرتضی، ج۴، ص۲۸۳؛ رجوع کنید به: ابن هشام، السیره النبویه، ۱۹۵۵م، ج۲، ص۵۲۴؛ واقدی، ج۲، ص۱۰۰۲؛ خلیفه بن خیاط، ج۱، ص۱۷۷؛ طبری، تاریخ، ج۱، صص۲۸۹۵-۲۸۹۶.
ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۹۴.
ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ۱۹۷۸م، ص۱۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۶۲.
بخاری، ج۳، ص۲۲۸؛ مسلم، ج۴، ص۱۹۱۲؛ نسائی، ج۸، ص۱۳۴.
بخاری، ج۲، ص۳۰۷؛ مسلم، ج۴، صص۱۹۱۳-۱۹۱۴؛ ترمذی، ج۵، ص۶۷۴.
ابن ابی داوود، کتاب المصاحف، ۱۳۵۵ق، ص۵۵.
رجوع کنید به:ابن ابی داوود، کتاب المصاحف، ۱۳۵۵ق، ص۱۳-۱۴؛ ابن مجاهد، السبعه فی القراءات، ۱۳۷۲ق، ص۶۶ -۶۷؛ ابن جزری، غایه النهایه، ۱۳۵۱ق، ج۱، ص۴۵۸.
ابن مجاهد، السبعه فی القراءات، ۱۳۷۲ق، ص۶۷.
رجوع کنید به:الدانی، التیسیر، ۱۹۳۰م، ص۹-۱۰؛ ابن جزری، غایه النهایه، ۱۳۵۱ق، ج۱، ص۴۵۹.
ر.ک:بسوی، ج۲، ص۵۳۸؛ «المبانی »، صص۳۵-۳۶؛ ابونعیم، ج۱، ص۱۲۴.
ابن ابی داوود، کتاب المصاحف، ۱۳۵۵ق، ص۱۳-۱۸.
ابن ابی داوود، کتاب المصاحف، ۱۳۵۵ق، ص۱۸؛ «المبانی »، ص۹۵؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۱۱۲.
ر.ک:مسلم، ج۴، ص۱۹۱۳؛ ابن ابی داوود، کتاب المصاحف، ۱۳۵۵ق، ص۱۴.
طبری، تفسیر، جاهای مختلف؛ طوسی، التبیان، ج۱ف ص۵۸، جاهای مختلف؛ زمخشری، ج۱، صص۳۸، جاهای مختلف.
ابن کثیر، ج۱، ص۴.
نووی، ۱ (۱) /۲۸۸.
ر.ک:ابن حجر، تهذیب، ج۶، ص۲۷.
ر.ک: نووی، ۱ (۱) /۲۸۸؛ ابن حجر، تهذیب، ج۶، صص۲۷- ۲۸.
حاکم نیشابوری، جاهای مختلف؛ ر.ک: مرعشلی، ۵۶۴ – ۵۶۵؛ مقدسی، یوسف، ۴۱۳، فهرست .
ر.ک:ابوداوود، ج۴، ص۱۰۶؛ ترمذی، ج۴، ص۵۰۵؛ ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶؛ احمد بن حنبل، ح۱، صص۳۷۶، ۳۷۷، ۴۳۰، ۴۴۸؛ طبرانی، ج۱۰، حدیثهای شماره ۱۰۲۱۳-۱۰۲۳۰؛ طوسی، الغیبه، صص۱۱۲-۱۱۳.
ر.ک:ابن سعد، ۲ (۲) /۱۰۵؛ خطیب، تاریخ، ج۱، س۱۴۷؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۱۵؛ ابواسحاق شیرازی، صص۴۳-۴۴.
ابن حزم، ج۵، ص۸۹.
ابن قیم، ج۱، ص۲۰.
ر.ک:ابن قتیبه، ص۲۱؛ ابن قیم، ج۱، ص۶۳.
ر.ک:دارمی، ج۱، صص۴۶ به بعد.
ر.ک:خوارزمی، ج۲، ص۴۲۵؛ مقدسی، محمد، ص۱۲۷.
ر.ک:الخراج ص۱۹۳، فهرست .
شاخت، ص۲۳۱-۲۳۳.
ر.ک:بخاری، ج۲، ص۳۰۷؛ مسلم، ج۴، صص۱۹۱۰- ۱۹۱۴؛ ترمذی، ج۵۴، صص۶۷۲ -۶۷۴؛ ابن ماجه، ج۱، ص۴۹؛ حاکم نیشابوری، ج۳، صص۳۱۲-۳۲۰.
حاکم نیشابوری، ج۳، صص۳۱۶- ۳۱۷.
ر.ک: شهرستانی، ج۱، ص۵۹؛ اسکافی، ص۲۲، جاهای مختلف؛ ابوالقاسم کوفی،ص ۶۱؛ سید مرتضی، ج۴، صص۲۷۹-۲۸۶؛ الایضاح، صص۲۶- ۲۸؛ شماخی، ج۱، صص۳۴، ۳۷.
ر.ک:اشعری، ص۱۰۵.
ر.ک:طوسی، اختیار، ص۳۸.
ر.ک:ابن بابویه، الخصال، صص۴۶۶- ۴۶۸، کمال الدین، صص۲۷۰-۲۷۱، ۲۷۹؛ نعمانی، صص۶۳، ۷۴- ۷۵؛ خزاز، صص۲۳-۲۷.
ر.ک:استرآبادی، ج۲، صص۶۱۰ -۶۱۲.
ر.ک:کندی، ج۱، ص۶۴؛ ابن سلام، صص۷۵-۷۶.
ر.ک:درجینی، ج۱، ص۴۷؛ ۲ EI، ذیل «اباضیه» .
منبع : ویکی شیعه