- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
خانه و خانواده
نخستین مجمـوعه و نهادى که با کمترین افراد و بیشترین ارزشها در جامعه تشکیل می شود، خانواده است. محفلـى که در آن شالـوده شخصیت انسانها و بنیان باورهاى آنان پـى ریزى می شـود و از چنان عظمتـى بـرخـوردار است که گـاه پـرورش یافته هاى آن مسیـر تـاریخ انسـانیت را تغییـر داده، چـراغ مصطفـوى یـا شـرار بـولهبــــى می افروزند. (۱)
از آغاز آفـرینـش و شـروع زنـدگانـى آدم و حـوا تاکنـون، دوره هاى گوناگـون تاریخـى پـدید آمـده و آداب و رسـوم مختلفى بر نظام خانـوادگى حکم فرما بـوده است(۲) برخى از صاحبان فکر و اندیشه با تـوجه به قداست خانواده، رهنمـودهاى هدایت بخشى ارائه داده انـد و پـاره اى از دولتها و سـران استکبـارى بـــراى دستیابـى به اهـداف شـوم خود، بیشتریـن تلاش خـود را صرف فساد و تبـاهـى ایـن کـانـون ارزشمنـد نمـوده انـد.
آیین آسمانـى اسلام، مجموعه اى از کاملترین و ناب تریـن آمـوزه هاى سعادت آفریـن و جاودانه براى خانـواده ارائه داده است؛ با نگرشى جامع و بـى نظیر، به تمامى ابعاد جسمانى و روحانى انسانها تـوجه داشته و جلوه هاى گوناگـون فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى ایـن نهاد مقدس را مـورد نظر قرار داده است. از ایـن رو، گاه در آیات قرآن و زمانـى در سخنان پیشـوایان و یا سیره معصـومان (علیهم السلام) به این مهم پرداخته شده است.
با نگاهـى به مجموعه آیات قـرآن، نخست خانـواده هاى نمـونه اى را می بینیـم که خداوند متعال برخى از آنان همچـون خانـواده ایـوب، زکریا، صالح، مـوسـى، یـوسف و حضـرت محمـد (صلی الله علیه و آله و سلم) را مثال زده و با گشـودن دفتر زندگانـى آنان، همگان را به درس آمـوزى و عبرت پذیرى دعوت نموده است. (۳)
سپـس با پرداختـن به ارزش خانواده، آسایـش، هدایت و احسان در ایـن کانـون مـورد بحث قرار گرفته است. (۴) در دیگر آیات، ابعاد اجتماعى خانـواده و صفات همسران را می نگریـم که بـا اشـاره به روابط خـانـوادگـى، جلـوه هــاى عدالت، امنیت، محرومیت، صلح و تبعیض بیان شده است. (۵)
سلسله سخنان معصـومان ـ درود خـداونـدى بـر آنـان ـ و سیـره زنـدگـانـى آنها، راهنمـاى اطمینان بخـش دیگرى است که شیـوه هاى شروع زندگـى شیریـن را مطرح نموده و ابعاد گوناگـون محفلى پر نشاط و جمعى باصفا را در محیط خانه ترسیـم می کند تا بدون آشفتگـى خاطر، یکایک سخنان و رفتار آنان را دستـورالعمل هایى مقدس و شیـوه هایـى رشـدآفریـن و پـویا بـدانیـم و در مـراحل مختلف زنـدگـى بـدانها عمل کنیـم.
صفات همسـران در خـانـواده فاطمه زهـرا و امیـرمـومنان (علیه السلام) نخستیـن بخش از سلسله آموزه هاى زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام) است که در گفتار و رفتار آن پاک بانو تجلـى یافته است. در ایـن نـوشتار، به برخی از صفات ارزنـده و حیاتبخـش می پردازیـم و همراه با برخى از سخنان دیگر معصـومان (علیهم السلام)، ابعاد دیگرى از بحث را ترسیـم می نماییـم. با هـم صحیفه صفات حضرت زهرا (علیها السلام) را در محیط خانه و خانـواده می گشاییـم و با عشق و انـدیشه بیشتـر به صیـد گـوهـرهـاى معرفت و دانـایـى می پـردازیـم:
۱- بصیرت و بینش نسبت به زندگى
نخستیـن گام مـوفقیت انسان در گستره حیات، بهرهمنـدى از بینشـى روشـن و بصیرتـى آسمانـى است؛ دیدگاهـى که آفرینـش را در آیینه نگاه آدمى به صورتـى زیبا و حقیقـى به تصـویر می کشاند. آنان که از ایـن مائده الهى بى بهره اند، زندگى خـویـش را (ساحل تفریح و خـوشگذرانـى) و یا (میدان بازى و سرگرمى) می داننـد و دامنه تلاش خـود را در روزهایـى زودگذر، به دست فرامـوشـى می سپـرنـد.
فاطمه زهـرا (علیه السلام) با نگاهـى از آن سـوى دیـده ظاهـرى به آفـرینـش می نگریست. نورى برخاسته از خـودسازى، معنـویت و تهذیب نفـس از عمق جـان او نمایان بـود که بـا آن تمـامـى ظلمت ها و تیـرگی هاى باطنـى حیات کنار زده می شـد و حقیقت هستـى در بـرابـر نگاه او نمایان می گردید. (۶)
از ایـن رو، هیچ گاه زر و زیور زندگى از او دلربایـى نکرد و لذات و خـوشی هاى زودگذر، فریباى دل و دیـده او نگردید. هنگـامـى که سخـن از دنیـا و آنچه که او دل در گــرو آن دارد و شیفته آن است مطرح می شد، با روشـن بینى مهربانانه اى می فرمود: از دنیـاى شمـا سه چیز را بسیـار دوست دارم :
۱- تلاوت قرآن
۲- نگاه به چهره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
۳- انفاق در راه خـدا. (۷)
و چـون رسـول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فـرمـود: دخترم! آیا دوست دارى دعایـى به تـو بیامـوزم که هیچ کـس آن را نمی خوانـد مگر آن که خـواسته هاى او تحقق می پذیرد؟ در پاسخ پـدر بیان کرد: (پـدر جـان! چنیـن دعایـى از دنیـا و آنچه در آن است نزد مــن محبـوب تر است.)(۸) و با فرا گرفتـن آن دعا، هیچ گاه رسالت خود را در عرصه انسانیت و عبـودیت فـرامـوش نکرد و جلـوه هاى رفاه و خـوشـى او را از فکـر دیگـران غافل ننمـود.
فـاطمه (علیه السلام) نمـونه کامل و تمام عیار سخـن پـدر بـود که فـرمـود: (مـن و هر کـس (پیروی ام) می کند، با بینایى و بصیرت به سـوى خدا دعوت می کنیم.)(۹) زیـرا در لحظه هایـى که وسـوسه هاى شیطانى و گـرد و غبار نفسانـى مقابل دیدگان انسان قرار گرفته او را به معصیت و نافرمانى سـوق می دهد، او با بینشى روشـن و به دور از احساسات راه رشد و سعادت را فرامـوش نکرده، تنها یک هـدف را دنبال می کنـد و آن (رضایت پروردگار بزرگ) است و بس.
شبـى که آن حضـرت در سـن نه سالگـى به منزل شـوهـر پا نهاد، با چشمانـى اشکبار و حالتـى نگران رو به همسـر خـود کرد و فرمـود: (در باره حال و رفتار خود فکر کردم و به یاد پایان عمر خـویـش و منزلگاه دیگـر به نام قبـر افتادم که امـروز از خانه پـدر به خانه شـوهـر منتقل شـدم و روزى دیگـر از اینجـا به خانه قبـر و جایگاه ابدى خود خواهم رفت. در این آغازیـن لحظه هاى زندگى، تو را به خدا سوگند می دهم که بیا به نماز بایستیم تا با هم در ایـن شب خدا را عبادت کنیم.)(۱۰)
بالاى هفت پرده نیلى اســت جــاى مــا پا چون حباب بـر ســر دنــیا گذاشتیم ما را بــس اســت جلـوه گه شاهدان قدس دنیـا بـراى مـردم دنیـا گذاشتیم(۱۱)
شناخت بیکـران فاطمه (علیها السلام) و وسعت معرفت آن پاک بانـو، چنان بـود که هیچ گاه خـود را در برابر دستـورات خداوند و سخنان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) صاحب نظر نمی دید، با عشقـى روزافزون سر بر آستان تقدیر الهى و اراده خـداونـدى می نهاد و با قلبـى پرعطـوفت و نگاهـى پر شـوق می فرمود: رضیت بما رضـى الله لـى و رسـوله (۱۲) خشنـودم به آنچه که خـدا و پیامبر او براى من رضایت دادند.
و یا: رضیت بالله ربا و بک یا ابتاه نبیا و بابـن عمى بعلا و ولیا(۱۳) راضى ام که خدا پروردگار من است و تواى پدر! پیامبر مـن، و پسر عمـویـم علـى، شـوهـر و امام مـن است.
از ایـن رو، نشان از سخـن خـداونـدى در گفتار و رفتار او همیشه نمایان بـود که در تـوصیف شایستگان و پاکان فرمود: پـروردگـار از آنـان راضـى است و اینـان نیز از خـداى خود راضى اند. (۱۴)
او با چنیـن صفات تابناکى در دامان قدسـى و آغوشى آسمانى خود دردانه هایى چون حسین بـن على (علیه السلام) تربیت می نماید که در آخریـن لحظه هاى حیات خویش در عرصه کربلا با جمله اى کوتاه معرفتى بلنـد از عشق و دلـدادگـى تـرسیـم می کنـد و می فـرمـایـد:
الهى رضى بقضائک(۱۵) پروردگارا! به قضا و اراده تو راضى هستـم.
و دخت والا گـوهـر فاطمه (علیها السلام) نیز در صحنه هاى گوناگون حادثه سـرخ نینوا، ضمن بیان رضایت خـویـش در جمله اى، تمامى مصایب را با رنگ اطاعت و بندگـى می نگرد و می فرماید: ما رإیت الا جمیلا(۱۶) هر چه دیدم زیبایى ـ و لطف و محبت ـ الهى بـود.
آرى؛ آنـان که همـاره جـامه جـان از کدورت هاى خودخواهى، کینه تـوزى، حسادت و هواپرستى دور نگه دارند و روح و روان خود را از هر آلایشى پالایـش کنند، بى پرده حقایق را مشاهـده نمـوده و از نـورى آسمانـى در خانه دل بهره می بـرنـد. حقیقتـى که آیه قـرآن بـدان صـراحت نمود که: اگر پاک و پرهیزکار بوده باشید، خداوند به شما روشـنبینى می دهد و بر بصیرت شما می افزاید. (۱۷)
قرآن کریـم بیـن تقوا و پرهیزکارى از یک طرف و روشـن بینى و افزایـش نـور بصیرت از طرف دیگر رابطه مستقیمى قایل است هر انـدازه آدمـى پاک تر، وارسته تر و در برابر حقایق تسلیـم باشـد، نـورافشانـى عقل و فکر او، روشنایـى بیشتر ایجاد می کند.
حقــیقت ســرایى اسـت آراســته هــوا و هــوس گــرد برخــاسته
نبینى که هر جــا برخــاست گرد نبیند نظر گرچه بیناست مرد(۱۸)
زهراى مرضیه (سلام الله علیها) که یگانه بانـوى هستـى بر بلنداى بندگـى خداوند است، با چنان باورى به چنیـن روشنگرى ارزشمندى دست یافته بـود، خود را با آموزه هاى تـوحید تا عمق وجود آشنا کرده بـود و افزون بر آن در مسیر پیروى از نبـوت و رسالت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رهروى شیفته ساخته بـود. او از پـدر آمـوخته بـود که ساعات و لحظه هاى عمـر، سرمایه انسان است که با آن تجارت بنـدگـى بایـد نمـود و در غیر بندگى خدا و یا غیر اصلاح خـود گام برنداشت، هرگز از امـور دنیا ترس و اضطراب نداشته باشد.
در بین مردم، سخـى تریـن افراد باشد و چون درهـم و دینارى نزد او است، به دنبال مستحق او بـوده تا او را شادمان و خرسند نماید. از قوت و غذاى خـود در راه خدا ایثار کند، با فقرا نشیند و با آنان هـم غذا شـود، به اهل فضل و دانـش احتـرام گذارد و با آبـرومنـدان همـدلـى داشته باشـد. آنگاه که انسان پیشمانـى از کرده خود پـوزش بخـواهد، عذر او را بپذیرد و در خوراک و پـوشاک بر خدمتگزار خود پیشى و برترى بجوید. فقیر و غنـى را یکسان به تـوحیـد دعوت نمایـد و همگـان در نظرش مسـاوى باشند. (۱۹)
۲- شنـاخت همسـر و آشنـایـى بـا ابعاد روحـى روانى او
زندگـى چـون سفرى است که گاه درازمدت و زمانـى کـوتاه مدت است و همسران، همسفرانى هستند که از آغاز ازدواج، در مسیر زندگـى پاى می نهند. آنگاه که ایـن سفر با شناخت همسفران همراه باشـد و از آن شـور و عشق، نشاط و دلدادگـى و محبت و مهربانى پدید آید، آن دو، دست در دست هـم راه زندگى را طى می کنند، در ظلمت سختی ها از هم جدا نشده و در پیچ و خـم حوادث یکدیگر را گم نمی کنند.
زمانى که در بارش رحمت و نعمت الهى قرار گیرند، با بصیرت و روشـنبینـى تصمیـم می گیرند و چـون با ریزش زحمت و آوار مشکلات رو به رو شدند، با تابناکـى شناخت خـویـش، یکایک مـوانع را کنار می نهند تا به راهـى روشـن و آرامـش و شادکامـى دست یافته، پایانـى ارزشمند و شایسته یابند.
فاطمه زهرا (علیها السلام) و امیرمومنان (علیه السلام) همسرانى بـودند که در کـوتاه مدت زندگانى خـود با روشناى شناخت و تابناکى اندیشه، روزهایى همراه با تفاهـم و مهربانـى سپرى نمـودند.
روزى حضرت علـى (علیه السلام) درباره همسر محبـوب خود فاطمه (علیها السلام) و دوران نوجوانى و جـوانى خـود را با او، شعرى محبتآمیز سـرود و فـرمـود: کنا کزوج حمـامه فـى ایکه متمتعیـن بصحه و شبـاب(۲۰) مـن و تـو همانند دو کبوتر بـودیـم در یک آشیانه از نشاط و سلامتى و جوانى بهره می بردیـم و آنگاه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چندى پـس از ازدواج آن دو، نزد آنـان رفت و از علـى (علیه السلام) سـوال کـرد:
کیف وجـدت اهلک؟ همسرت را چگونه یافتى؟ او بـا صـراحت و صمیمیت در پاسخ عرض کـرد: نعم العون علـى طاعه الله بهتـریـن یـاور بـراى اطـاعت خـداوند. و چون رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همیـن پرسـش را از دختر خود فاطمه (علیها السلام) نمود، آن بانـو عرض کـرد: خیر بعل(۲۱) او را بهتـریـن شـوهـر یافتـم.
دامنه شناخت حضرت زهرا (علیها السلام) نسبت به همسر خـود به جلـوه هاى ظاهرى زندگى محدود نمی شد، بلکه وى از گستره عظمت و ابهت معنـوى شـوهر خود آگاهى داشت و با چنیـن شناختى همیشه او را می ستود. در سخنى از آن حضرت به خـوبـى می تـوان به ایـن حقیقت روح بخـش پـى برد و ابعاد بینـش او را نسبت به همسر خود شناخت.
فاطمه (علیها السلام) می فرماید: در دوران خلافت ابـوبکـر زلزله اى رخ داد. مردم از ناراحتـى نزد ابـوبکر و عمر رفتند تا از آنان استمـداد جـویند. اما آنها را در حالتى دیدند که به على بـن ابـى طالب (علیه السلام) پناهنده شـده، به طـرف خانه او رفته انـد. به دنبال آن دو تا در خانه حضرت رفتنـد.
علـى (علیه السلام) با کمال خـونسـردى و آرامـش از منزل بیرون آمـده به بیرون شهر حـرکت کرد و در آنجا بـر تپه اى نشست. مردم نیز به پیروى از آن حضـرت بـر روى آن تپه نشسته به تماشاى دیـواره هاى شهر مـدینه که در حال تکان خـوردن بـود، پرداختند و علـى (علیه السلام) رو به آنـان کـرده، فـرمـود: گـویا شمـا از ایـن منظره ترسیده اید؟ گفتند: چگـونه ترس نداشته باشیـم و حال آن که تاکنون چنین حادثه اى ندیده ایم.
فاطمه زهرا (علیها السلام) ادامه ماجرا را این گونه می فرماید: در ایـن لحظه حضرت علـى (علیه السلام) لب هاى مبارک را تکان داد و بعد دست بـر زمیـن زده فرمـود: تـو را چه شده است؟! آرام باش! بـى درنگ زمیـن آرام شد. مـردم از ایـن عمل حضـرت و خـونسـردى امـام شگفت زده شـدند.
على (علیه السلام) فرمود: شما از این کار مـن دچار شگقتى شدید؟ گفتند: آرى فرمود: مـن کسى هستـم که خداوند متعال در باره او فرمـوده است: اذا زلزلت الارض زلزالها و اخـرجت الارض اثقـالها و قـال الانسـان مالها(۲۲) (هرگاه زمیـن به واسطه لرزش هاى آن بلرزد و بار گـران درونـش را بیرون ریزد و انسان از آن پرسـش کند و بپرسـد…) و مـن همان انسانى هستـم که به زمیـن می گوید: هان! تـو را چه شده است؟ یومئذ تحدث اخبارها(۲۳) (در چنان روزى اخبار و روایات خـودش را بیان می کند) و زمین با مـن سخـن می گوید. (۲۴)
در سخنى دیگر، چون یکـى از اصحـاب از زهـراى مـرضیه (سلام الله علیها) در بـاره شوهرش امیرالمـومنیـن (علیه السلام) پـرسـش می کنـد، حضـرت می فرمایـد: امام [على (علیه السلام)] چـون کعبه است که به سوى او می روند و او [به سوى مردم] نمی رود. به خدا سوگند اگر می گذاشتند که حق بر محـور خـود بچرخد و آن را براى اهلـش باقـى می گذاشتنـد و از خانـدان پیامبـر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیروى می کردند، هیچ گاه دو نفر در باره خـدا با یکدیگر مخالفت نمی کـردنـد و آینـدگان از گذشتگـان آن را به ارث می بـردنـد و گذشتگان بـراى آینـدگان خـود می گذاشتنـد تـا این که قائم ما که نهمین فرزند حسیـن است به پا خیزد…)(۲۵)
از آن سـو، علـى (علیه السلام) نیز نسبت به مقـام و منزلت همسـر خـود، آگاهـى کـامل داشت و بـا عبارات مختلف در چهره نظم و نثر، فاطمه (علیها السلام) را می ستـود. روزى که سخـن از حضـرت زهـرا (علیها السلام) به میان آمـد، امام با بیانـى شیریـن و الفاظى زمردیـن، احساس عشق و محبت قلبـى خـود را که حاصل شناخت ارزشمنـد نسبت به فـاطمه (علیها السلام) بـود، بـدیـن گـونه اظهار کرد: و لى الفخر بفاطـم و ابیها ثـم فخرى برسول الله اذا زوجنیها(۲۶) مـن به فاطمه و پدرش مباهات می کنـم و آنگاه به رسول خدا افتخار می کنـم، آن هنگـام که فـاطمه را به همسـرى من در آورد.
زمانـى که امام (علیه السلام) در احتجاجات و مناظرات مختلفـى بـراى اثبـات حقانیت خـود در بیـن مردم سخـن می گفت، بارها به وجـود فاطمه (علیها السلام) افتخار می کرد. روزى به ابـوبکر فرمـود: تـو را به خـدا سـوگند می دهـم آیا کسى که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را برگزیده و دخترش فاطمه را به همسرى او در آورد و فرمـود: خداوند او را در آسمان به همسرى تـو [علـى] در آورد) مـن هستـم یـا تـو هستى؟ پاسخ داد: بلکه تـو هستى. (۲۷) و در جاى دیگر فرمـود: شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در بیـن شما غیر از مـن کسى هست که همسرش بـانـوى زنـان جهانیـان بـاشـد. گفتنـد: نه. (۲۸)
پى نوشت ها ۱ـ نک: آیـات ۱۲۸ و ۱۲۹ از سـوره بقـره؛ ۱۱، ۱۴ و ۳۵ از ســوره نسـإ؛ ۴۳ از سـوره ص و ۵۵ از سـوره مـریـم.۲ـ بـراى آگاهـى بیشتـر از نظام خـانـوادگـى در دوره ساسـانـى، هخـامنشـى، اشکـانـى و ایـران بـاستـان و اظهار نظرهاى هـرودت، استـرابـون، ژوستن و کریستـن سـن به کتاب خـدمات متقابل اسلام و ایـران، اثـر استاد شهیـد آیت الله مطهرى، ص۲۸۸ تـا ۲۹۷ مـراجعه کنید.
۳ـ نک: آیات ۵ از سوره مریـم؛ ۷۶ و ۹۰ از سـوره انبیإ؛ ۷، ۴۸، ۴۹ و ۵۰ از سوره نمل؛ ۱۰، ۲۹، ۳۰ و ۳۱ از سوره طه؛ ۲۹ از سـوره قصص؛ ۹۰ و ۱۰۲ از سـوره یـوسف و ۲۸ و ۳۴ از سـوره احزاب.
۴ـ نک: آیات ۲۲۹ از سوره بقره؛ ۱۲۸ از سوره نسإ؛ ۲۳۲ از سـوره بقـره؛ ۵۵ از سـوره مـریـم و ۱۳۲ از سـوره طه.
۵ـ نک: آیات ۱۲۹ و ۱۲۸ از سوره نسإ؛ ۲۳۵ از سـوره بقـره؛ ۶ از سـوره تحـریـم؛ ۳۵ از سـوره نسـإ و ۶ از سوره الطلاق.
۶ـ مجمع البحـریـن، محمـود عادل، ج۱، ص۲۰۶ (تفسیر واژه بصیرت با تـوجه به آیـات متعدد قـرآن در ایـن باره).
۷ـ وقایع الایام خیابانـى، جلد صیام، ص۲۹۵ به نقل از نهج الحیاه، ص۲۷۱
۸ـ بحـارالانـوار، مـرحـوم علامه مجلسـى، ج۹۲، ص۴۰۴ و ۴۰۵
۹ـ سـوره یـوسف، آیه ۱۰۸- (ادعو الى الله علـى بصیـره انا و مـن اتبعنى).
۱۰ـ نک: غایه المـرام فـى رجـال البخـارى، شیخ محمـد بـــن داود البـازلـى شـافعى، ص؛۲۹۵ ملحقـات احقــــــاق الحق، ج۲۳، ص۴۸۹- ۱۱ـ رهى معیرى؛ پالایش نفس، ص۳۰
۱۲ـ رک: منـاقب ابـن شهر آشـوب، ج۳، ص؛۳۴۴ مختصـر تـاریخ دمشق، ج۱۷، ص۱۳۳
۱۳ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۴۹
۱۴ـ رضـى الله عنهم و رضـوا عنه (سـوره مـــــــائده، آیه ۱۱۹).
۱۵ـ لمعات الحسین، ص۷۴
۱۶ـ بحـارالانـوار، ج۴۵، ص۳۲۳ (باب ۴۷).
۱۷ـ ان تتقـوا الله یجعل لکـم فـرقانا (سـوره انفـال، آیه ۲۹).
۱۸ـ حکمتها و انـدرزها، استاد شهید آیت الله مطهرى، ص۱۶۹ تا ۱۷۱ (با تلخیص فراوان).
۱۹ـ نک: احیاء العلـوم غزالـى، ج۲، ص۳۵۴ و ؛۳۶۰ منـاقب ابـن شهر آشـوب، ج۱، ص؛۱۴۵ بحـارالانـوار، ج۱۶، ص۲۲۷
۲۰ـ فلسفه اخلاق، ص۲۴۹
۲۱ـ بحاارالانوار، ج۴۳، ص۱۱۷
۲۲ـ سوره زلزال، آیه ۱ تا ۳
۲۳ـ همان، آیه ۴
۲۴ـ بهجه قلب المصطفـى (شادمانى دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، احمـد رحمانـى همدانـى (ترجمه دکتر سیدحسـن افتخارزاده سبزوارى)، ص۳۹۸ و ۳۹۹
۲۵ـ نک: عوالـم المعارف، ج۱۱، ص۲۲۸ (بـا تلخیص بسیـار).
۲۶ـ شـادمـانـى دل پیـامبـر صلـى الله علیه و آله و سلـم، ص۱۸۱
۲۷ـ رک: الاحتجـاج طبـرسى، ج۱، ص۱۷۱ و ۱۹۵
۲۸ـ همان. منبع: ماهنامه پیام زن؛ نویسنده: احمد لقمانى