- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 26 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مقدمه
حضرت ابوالحسن امام موسی کاظم علیه السلام هفتمین امام شیعیان است که در سال ۱۲۸هجری در «ابواء» -یکی از روستاهای اطراف مدینه- دیده به جهان گشود و در سال ۱۸۳هجری در ۵۵ سالگی در زندان «سندی بن شاهک» بدستور هارون الرشید در بغداد به شهادت رسید و در قبرستان قریش در کاظمین بخاک سپرده شد. مزار آن حضرت هم اکنون در آن شهر بعنوان قبله دلهای انسانهای مشتاق و شیفته سالانه پذیرای هزاران زائر از سراسر جهان میباشد.
پدرش امام جعفر صادق(ع) و مادرش بانو «حمیده اندلسی» است. امام صادق(ع) یکی از دوازده پیشوای شیعیان جهان پس از پیامبر(ص)، از خاندان آن حضرت(ص) و ششمین حجت خدا بعد از رسول الله(ص) بر مردم است که در مدینه با تلاشهای گسترده در زمینههای علمی انقلاب عظیمی را در جهان پدید آورد. مادر امام کاظم(ع) از بانوان برجسته، با شخصیت و پرهیزگاری بوده است که همواره مورد احترام امام صادق(ع) بوده و آن حضرت به نیکی و ستایش از ایشان یاد میکرده است.
امام کاظم(ع) در زمانی بدنیا آمد که سلسله حکام فاسد اموی در حال برچیدن بود و سالهای آخر حیات ننگین خود را سپری میکرد. پس از روی کار آمدن عباسیان امام کاظم(ع) حکومت پنج خلیفه نخست عباسی را شاهد بود و با اقدامات آنها از نزدیک آشنا گردید. این پنج نفر عبارت بودند از: ۱- عبدالله سفاح(۱۳۲-۱۳۶) ۲- منصور دوانیقی(۱۳۶-۱۵۸) ۳- محمد معروف به مهدی(۱۵۸-۱۶۹) ۴-هادی(۱۶۹-۱۷۰) ۵- هارون الرشید(۱۷۰-۱۹۳).
امام کاظم(ع) پس از شهادت پدرش در سال ۱۴۸هجری در سن بیست سالگی به امامت رسید و خلیفه ستمگر عباسی(منصور دوانیقی) رو در روی آن حضرت قرار گرفت. امام پس از رسیدن به امامت تلاشهای علمی پدرش را ادامه داد و با تشکیل حوزه علمی به تربیت شاگردان بزرگ و مردان علم و فضیلت پرداخت. آن حضرت نه تنها در علوم و دانشها وارث پدر بود، بلکه در فضل و کمال، بردباری و عفو، انسانی فوقالعاده بود و در برابر همه ناملایمات کظم غیظ داشت. بدین جهت به آن حضرت «کاظم» لقب دادند.
برای امام کاظم(ع) فرزندان متعددی نوشتهاند. شیخ مفید(اعلی الله مقامه الشریف) ۳۷ فرزند پسر و دختر برای آن حضرت نوشته است که ۱۸ پسر و ۱۹ دختر بوده است.۱
از حوادث بسیار تلخ و ناگوار دوران امام کاظم(ع) که از سوی هادی عباسی بر شیعیان وارد شد سرکوبی قیام شهید فخ است. بر اثر فشار، ستم و بیدادگری حکام عباسی علیه شیعیان در سال ۱۶۹هجری حسین بن علی بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب(علیهم السلام) در مدینه علیه حکومت جور قیام کرد و پس از آغاز قیام برای گسترش آن عازم مکه شدند. در منطقه «فخ»- در شش میلی مکه- سپاهیان حکومت عباسی به مقابله با آنها پرداختند. در این نبرد بسیاری از قیام کنندگان- از جمله رهبر نهضت- شهید شدند و تعدادی اسیر. سرهای شهدا را از تن جدا کرده و بر نیزهها کردند و از دفن اجساد شهدا جلوگیری نمودند. سپاه دشمن اسرا و سرها را پس از گرداندن در شهرها به بغداد آوردند و سر شهید فخ را جلو خلیفه عباسی گذاشتند. امام کاظم(ع) هر چند که در آن قیام شرکت نداشت، ولی به اتهام توطئه از سوی حکومت بازداشت شده و به بغداد آورده شد که در جلسه آوردن سر شهید فخ آن حضرت(ع) نیز حضور داشت. امام(ع) با دیدن سر شهید فخ به شدت به ستایش و تمجید از ایشان پرداخت و به نیکی از ایشان یاد کرد. این حادثه که شباهت فراوان به قیام امام حسین(ع) داشت چنان بر اهلبیت پیامبر(ع) سنگین بود که امام جواد(ع) فرموده است: پس از فاجعهای کربلا هیچ فاجعهای برای ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده است.۲
از مراحل حساس و تلخ پایانی دوران عمر پر برکت امام کاظم(ع) زندانی شدن آن حضرت بدستور هارونالرشید است. بدلیل نگرانیهای خلیفه عباسی از امام(ع) و گزارشهای کارگزاران مزدور حکومت راجع به موقعیت و جایگاه معنوی آن حضرت و برخی مسائل دیگر هارون امام(ع) را دستگیر کرد و به عراق فرستاد. ابتدا مدتی در بصره و سپس در بغداد زندانی کرد. ظاهراً دو- سه بار امام زندانی شده و آزاد گردیده است، تا این که سرانجام در زندان «سندی بن شاهک» مسموم گردید و به فیض عظمای شهادت نائل گردید.
بررسی واژگان «سیره» و «عبادت»
۱- سیره
سیره بروزن فِعله مصدر نوعی از ریشه «سیر» است. سیر یعنی حرکت، راه رفتن و جریان داشتن، خواه این حرکت در شب باشد یا روز. برخلاف «سری» که صرفاً بر حرکت در شب اطلاق میشود و در آیه نخست سوره «اسری» به همین معنی به کار رفته است: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ» بدین ترتیب سیره بر نوع رفتار و حرکت دلالت دارد. چنانچه جِلسه مصدر نوعی است که بر نوع نشستن دلالت دارد.۳ بنابراین میتوان سیره را معادل روش، متد، هیئت، طریقه و مذهب دانست که هم نوع خاص را بیان میکند، هم دوام و استمرار در آن هست و هم از پشتوانه علمی، دینی و یا فلسفی برخوردار است.
۲- عبادت
این واژه از ریشه «عبد» به معنی بندگی و اطاعت محض و کامل از موجود برتر است. فعل سه حرفی «عبد» بضم عین الفعل فعلی است لازم که به معنی برده بودن و بنده بودن است. بفتح با فعلی است متعدی که به معنی پرستیدن و پرستش خداوند بکار میرود. مصدر این فعل با سکون با بمعنی سیاه پوست، انسان بنده خدا و برده بکار میرود.۴ البته این فعل سه حرفی با کسر با دارای معانی دیگری است که بیارتباط با مفهوم بردگی و بندگی نیست.۵ عبادت اسم مصدر است که بر پرستش و عبادت دلالت دارد. «عباده الاسلاف» یعنی پرستش نیاکان، «عباده الاوثان» یعنی پرستش بتان.۶
واژه «عبادی» از ترکیب عباده اسم مصدر + یای نسبت بوجود آمده است، نه از عِباد جمع عبد یا از عِباد بمعنی قبایلی از اعراب ساکن حیره که مسیحی شدند.
عبادت در لسان دین
در لسان دین، خصوصاً علم فقه، عبادت به آن نوع اعمال و رفتاری اطلاق میشود که در انجام آن قصد تقرب الی الله شرط است. هر عملی که در انجام آن این اصل شرط باشد، اگر به نیت دیگری انجام گیرد باطل بوده و گویا شخص وظیفهاش را انجام نداده است. هرچند که در ظاهر آن را اتیان کرده، ولی ذمهاش از عهده آن فراغت نیافته است و در نزد خداوند مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
این شرط از یک سو دایره اعمال عبادی را محدود میکند؛ زیرا اعمالی که در آن قصد تقرب الی الله شرط نیست، از زمره عبادت خارج خواهد شد. از سوی دیگر محدوده آن را از نماز- که امروزه عرف مسلمین در آن بکار میبرند- فراتر میبرد. در این نوشتار، بدلیل فرصت اندک، تنها به سیره امام کاظم(ع) پیرامون نماز بسنده میشود و از پرداختن به موارد دیگر عبادت خودداری میشود.
سیره عبادی امام کاظم علیه السلام
۱- اهمیت به نماز
نماز یکی از مهمترین و بزرگترین اعمال عبادی مسلمانان است که هر مسلمان مکلف، عاقل در شبانه روز پنج بار آن را طبق دستورات شرع باید بجا آورد. نماز بزرگترین جلوهگاه پرستش خداوند و مبارزه با هوای نفس، شرک، غرور و سایر رذایل اخلاقی است. نماز تجلی روح انقیاد و بندگی و شهد شیرین دلدادگی و شور شیدایی است که بنده مخلوق با معرفت به مقام پروردگار برای سپاس از نعمات بی پایان او و در مقام اظهار اطاعت محض و کوچکی در برابر باری تعالی انجام میدهد. نماز صیقل دهنده روح انسان و افزایش دهنده ملکات نیک الهی و بالا برنده مقام قرب بندگان در نزد پروردگار است. از این رو است که در اسلام به نماز بسیار تأکید شده است. احادیث فراوانی از رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) در کنار آیات قرآن کریم همواره مسلمانان را به انجام هرچه بهتر و با شکوهتر این فریضه الهی فرا میخواند.
نماز ستون و معرِّف دین، حصار محکم در برابر شیطان، محبوبترین اعمال نزد خداوند، نور چشم پیامبر(ص)، بهترین موضوع، بازدارنده از فحشا و منکر، کفاره گناهان پیشین و نخستین چیزی است که در قیامت از آن سوال میشود. نماز سیره انبیاء است که باعث نزول رحمت الهی میگردد. حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست میکند که او و نسلشان را برپادارنده نماز قرار دهد و دعایش را بپذیرد: « رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء»۷ بفرموده امام صادق(ع) نماز آخرین سفارش انبیای الهی است: قال الصادق(ع): «احبُّ الاعمالِ الی الله عزّ و جلَّ الصّلاه و هی آخر وصایا الانبیاء»۸ رسول خدا(ص) میفرماید: «الصّلاهُ من شرایع الدین، و فیها مرضاه الرَّب عزّوجلّ، و هی منهاج الانبیاء»۹ امام علی(ع) به همه مسلمانان سفارش میکند که نماز را در جامعه حفظ کند؛ زیرا که نماز بهترین عمل و ستون دینشان است: «اوصیکم بالصّلاهِ و حفظها، فانَّها خیر العمل و هی عمود دینکم»۱۰ امام صادق(ع) در پاسخ به برترین و محبوبترین اعمال نزد خداوند پس از شناخت ذات باریتعالی، نماز را برترین اعمال میداند و میفرماید: «ما اعلمُ شیئاً بعد المعرفه افضل من هذه الصلاه، ألاتری انّ العبد الصالح عیسی بن مریم قال: « وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاهِ وَالزَّکَاهِ مَا دُمْتُ حَیًّا »۱۱
علاوه بر نمازهای واجب که هر مسلمان مکلف باید آن را بجای آورد، نمازهای مستحبی و مخصوص فراوانی در معارف دینی وجود دارد که هر مسلمانی براساس سطح برخورداری خود از معارف دینی و درجه شناخت از خداوند و میزان پایبندیشان بدستورات دین آن را انجام میدهد.
بزرگترین برپادارنده نماز در تاریخ رسول خدا(ص) است. آن حضرت(ص) نخستین کسی است که در اسلام به نماز ایستاد و بیش از هر مسلمان دیگر بهترین نمازها را برپا داشت. رسول خدا(ص) هم بالاترین شناخت نسبت به ذات پروردگار را دارا بود، هم از بالاترین مقام بندگی برخوردار بود و همین ویژگیها باعث دریافت مقام رسالت و نبوت آن حضرت گردید و او را به مقام «قرب الهی» و مقام «قاب قوسین او ادنی» رساند.
پس از پیامبر(ص) انسانهای عارف، پاک و مؤمن بالاترین جلوههای عشق و شیدایی و عبادت و نماز و ایستادن در مقام بندگی پروردگار را به نمایش گذاشتند. ائمه معصومین(ع) نه تنها با برپایی نمازهای واجب به ادای تکلیف پرداختند، بلکه با نمازهای مستحبی و راز و نیاز با خدای خود در دل شبهای تاریک و در هر فرصت خود را به خداوند نزدیک ساختند و زیباترین صحنههای عشق و دلدادگی را خلق کردند.
امام کاظم(ع) نیز از جمله افرادی است که نماز را به بهترین وجه آن برپا میداشت و با استفاده از همه فرصتها با خدا به راز و نیاز میپرداخت. شور و دلدادگی امام کاظم(ع) به نماز در حدی است که بارها از اینکه در زندان فرصت بیشتری برای نماز یافته، از خدا سپاسگذاری میکند و میفرماید: «اللهم انّک تعلم أنّنی کنتُ أسالک أن تفرِّغنی لعبادتک، اللهم و قد فعلتَ، فلک الحمد.»۱۲ بخاطر همین عبادتها، نمازها و نیایشهای فراوانشان است که به «عبد صالح» و «زین المجتهدین» مشهور گردید. این بنده صالح خدا(ع) برای گفتگو با خدای بزرگ از هر فرصت و هر زمان استفاده میکرد. در زندان آنگاه که درها برویشان بسته است و از مردم و مشغلههای بیرونی و جامعه دور است، شب و روز به عبادت میپردازد و هرگز احساس خستگی و ضعف و پایانی برای ارتباط با خداوند در او دیده نمیشود. از همین رو است که عالم بزرگوار شیخ مفید او را عابدترین فرد دورانش میداند و مینویسد: «و کان ابوالحسن موسی(ع) اعبد اهل زمانه و…»۱۳
۲- نماز شب
نماز شب از نمازهای پر برکت مستحبی است که در منابع اسلامی به آن فراوان سفارش شده است. اهمیت این نماز تا آن جا است که خداوند عزّوجلّ به پیامبرش دستور داده است که برای رسیدن به «مقام محمود» باید آن را بجا آورد: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا»۱۴ یا میفرماید: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ»۱۵ شب زنده داری و قیام برای نماز شب از صفات متقین است: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُحْسِنِینَ کَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»۱۶
نماز شب تجلی بندگی و شور دلدادگی است که خداوند به چنین بندگان نماز شب خوان خود مباهات مینماید. رسول خدا(ص) میفرماید: «إنّ العبدَ إذا تخلّی بسیّده فی جوفِ اللیل المظلم و ناجاه أثبت اللهُ النّور فی قلبه … ثم یقول جلّ جلاله لملائکته: یا ملائکتی! انظروا إلی عبدی فقد تخلّی بی فی جوف اللیل المظلم والباطلون لاهون، والغافلون نیامٌ، إشهدوا أنی قد غفرتُ له.»۱۷
امام کاظم(ع) از کسانی است که به نماز عشق میورزد و نماز شب را با حالت خاص و با حضور قلب و تضرع و خشوع بجا میآورد. شیخ مفید مینویسد: «و کان ابوالحسن موسی(ع) اعبدَ اهل زمانه و افقههم و اسخاهم کفّاً و اکرمهم نفساً و رُوی انّه کان یصلّی نوافل اللیل و یَصِلَها بصلوهِ الصبح، ثم یعقّب حتی تطلع الشمسُ.»۱۸ ابوعلی شقیق بن ابراهیم ازدی بلخی میگوید: «… فرأیتُهُ لیلهً إلی جانب قُبّه الشراب نصف اللیل یصلی بخشوع و أنین و بکاء، فلم یزل کذلک حتی ذهب اللیل. فلما طلع الفجر جلس فی مصلاه یسبّح، ثم قام إلی صلاه الفجر…»۱۹ در روایت مفصلی شیخ صدوق از عبدالله قروی نقل کرده است که؛ روزی نزد فضل بن ربیع رفتم. ایشان در یک بلندی نشسته بود و امام کاظم(ع) را در منزل پایین زندانی کرده بود و حضرت از آن بالا دیده میشد. فضل بن ربیع ضمن بیان برنامههای شبانه روزی امام(ع) که تماماً به عبادت میپرداخت، در مورد نماز شب حضرت میگوید: «… فینام نومه خفیفه، ثم یقوم، فیجدّد الوضوء، ثم یقوم، فلایزال یصلی فی جوف اللیل حتی یطلع الفجر…»۲۰ ایشان [امام کاظم علیه السلام] پس از نماز عشاء و صرف شام، اندکی میخوابد، آنگاه بلند میشود، وضو میگیرد و به نماز میایستد و همواره در دل شب نماز میخواند تا صبح شود. فضل بن ربیع گفت: از زمانی که ایشان به من سپرده شده تا کنون چنین بوده است.
آن حضرت تا بدانجا عاشق نماز و راز و نیاز با خدا است که پس از به زندان افتادن برای اینکه فرصت بیشتری برای عبادت پیدا کرده است، خدا را سپاس میگوید. با همه این عبادتها، شب زنده داریها و نمازهای شب همواره پس از آنکه سر از سجده آخر نماز شب بر میداشت بعنوان اعتراف به تقصیر و کوتاهی به درگاه خداوند میفرمود: «هذا مقام مَن حسناتُه نعمهٌ منک و شُکرُه ضعیفٌ و ذَنبُه عظیمٌ و لیس له إلّا دفعُک و رحمتُک فانّک قلتَ فی کتابک المنزل علی نبیّک المُرسل(ص): «کانوا قلیلاً من اللیل ما یهجعون و بالاسحارهم یستغفرون» طال هجوعی و قَلّ قِیامی و هذا السَحَرَ و أنا استغفرک لِذنبی استغفارَ مَن لم یجد لنفسه ضراً و لانفعاً و لاموتاً و لاحیاهً و لانشوراًَ» و بدنبال آن دوباره به سجده میافتاد.۲۱
۳- خشوع در عبادت
خشوع در لغت
خشوع مصدر فعل سه حرفی «خَشَعَ» است که بمعنی پایین کردن صدا و پایین انداختن نگاهها است. «خَشَعَ المُتَکلمُ» یعنی گوینده صدای خود را پایین و نرم کرد. «خَشَعَ بَصَره» یعنی نگاهش را از طرف برگرفت و به پایین انداخت. «خشع فی صلاته» یعنی با تمام اعضا و جوارح خود به خدا روی آورد. خشوع حالتی است که در آن شخص تمام حواس و افکار خود را به چیزی متمرکز کند: «خشوع وضع یکون فیه المرء مستجم الحواس او الافکار»۲۲ و قیل: الخشوع قریب من الخضوع إلا أن الخضوع فی البدن، و هو الاقرار بالاستخذاء، والخشوع فی البدن والصوت والبصر.»؛ برخی گفتهاند که خشوع چون خضوع است با این تفاوت که خضوع در مورد ذلت و حقیر نشاندادن بدن است و خشوع هم به بدن است، هم در صدا و هم در نگاهها.۲۳ بنابراین خشوع در عبادت بدان معنی است که انسان با تمام حواس و افکار خود در حالی که خود را در پیشگاه خداوند حقیر و کوچک میداند و با صدای آرام و نگاه به زمین به عبادت خداوند بپردازد. در قرآن کریم خشوع بارها مورد اشاره قرار گرفته است. در سوره مبارکه مؤمنون آیات ۱-۲ بعنوان نشانه رستگاری ذکر شده است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» در آیه دیگر همین امر از صفات پیامبران ذکر شده است. خداوند در آیه ۹۰ سوره مبارکه انبیاء میفرماید: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ»
خشوع همان طوری که به بدن و اعضاء و جوارح نسبت داده شده است، در قرآن کریم، روایات و دعاها به قلب نیز نسبت داده شده است. «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»۲۴ البته خشوع قلبی بسیار مهمتر از خشوع جوارحی است. امام زینالعابدین(ع) در دعایی میفرماید: «وأعوذ بک من نفسٍ لاتقنع و بطنٍ لایشبع و قلبٍ لایخشع»۲۵ پروردگارا! از نفسی که قناعت ندارد و از شکمی که سیر نمیشود و از قلبی که خاشع نیست به تو پناه میبرم. امام علی(ع) در باره اهمیت خشوع قلبی میفرماید: «مَن خشع قلبُه خشعت جوارحُه»۲۶ کسی که قلبش خشوع داشته باشد اعضا و جوارح او نیز خاشع خواهد بود. امام علی(ع) برای اهمیت همین امر است که میفرماید: «لیخشع لله سبحانه قلبُک، فمَن خشع قلبُه خشعت جمیعُ جوارحه.»۲۷ باید قلبت برای خداوند سبحان خاشع باشد. کسی که قلبش خاشع باشد تمام اعضای او خشوع خواهد داشت.
رسول خدا(ص) در پاسخ به سؤالی در مورد خشوع میفرماید: «التواضع فی الصلاه، وأن یقبل العبدُ بقلبه کلّه علی ربّه عزّوجلّ»۲۸ خشوع تواضع در نماز است و این که بندهی با قلب و جان خود [همه آنچه را که از سوی خدا است] بپذیرد. در روایت دیگر رسول خدا(ص) نشانههای فرد خاشع را چهار چیز میداند و میفرماید: «اما علامه الخاشع فاربعهًَ: مراقبه الله فی السرّ والعلانیه، و رکوب الجمیل، والتفکر لیوم القیامه، والمناجاه للله.»۲۹ نشانههای فرد خاشع چهار چیز است: مراقبت حریم خدا در نهان و آشکار، داشتن سواری خوب، تفکر برای روز قیامت و مناجات با خدا.
رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) در نماز همواره بالاترین خشوع را داشتند. زمانی که موقع نماز فرا میرسید همه کارها را تعطیل میکردند و با حالت خاص و با تمام وجود برای انجام این فریضه الهی حرکت میکردند. در حدیثی آمده است که رسول خدا(ص) زمانیکه به نماز میایستاد رنگ سیمایش بخاطر خوف از خدا تیره میشد: «کان النبی(ص) اذا قام الی الصلوه تربَّد وجهُه خوفاً من الله تعالی»۳۰ امام حسن مجتبی(ع) زمانی که وضو میگرفت و برای نماز آماده میشد رنگ سیمایش دگرگون میشد و زانوانش به لرزه میافتاد. وقتی از حضرت سؤال میشد که چرا این چنین هستی؟ میفرمود: کسی که در پیشگاه صاحب عرش [خداوند] میایستد، حق دارد که رنگش زرد شود و زانوانش به لرزه افتد: «کان الحسن(ع) اذا توضّأ تغیّر لونُه، وارتعدت مفاصله، فقیل له فی ذلک، فقال: حقٌ لِمَن وقف بین یدی ذیالعرش این یصفرّ لونه و ترتعد مفاصله.»۳۱ امام زینالعابدین(ع) هنگام نماز آن چنان خشوع داشت و با تمام وجود محو راز و نیاز با پروردگار میگردید که روزی فرزند خردسالش که در کنارش بود به چاه آب افتاد و مادرش هرچه داد و فریاد کرد و از امام(ع) کمک خواست، امام نماز را رها نکرد و پس از اتمام کامل نماز آمد کنار چاه آب و فرزندش را نجات داد.۳۲
خشوع در سیره عبادی امام کاظم علیه السلام
حضرت امام کاظم(ع) نیز به نماز عشق میورزید و آن را با تمام وجود بجای میآورد، و هرگز در این راه خستگی و پایانی نمیشناخت. آن حضرت چنان محو گفتگوی با پروردگار میگردید و بر زمین به سجده میافتاد که دیگران از بالا که نگاه میکردند، گمان میکردند جامه و لباسی است که در آنجا افتاده است. آن حضرت نماز شب را آن چنان ادامه میداد تا صبح میشد و پس از نماز صبح به تعقیبات ادامه میداد تا آفتاب طلوع میکرد و پس از آن به سجده میافتاد و تا ظهر در پیشگاه پروردگار پیشانی بر خاک میگذاشت و مکرر میخواند: «اللهم إنی أسألک الراحه عند الموت والعفو عند الحساب» و یکی از دعاهای آن حضرت این بود که میفرمود: «[الهی] عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک» و از ترس خدا چندان میگریست که محاسنش از اشک چشمانش تر میشد.۳۳
شقیق بلخی، فرد زاهد، عابد و مجاهد، نقل کرده است که در سال ۱۴۹هجری برای حج عازم مکه شدم. در منزلگاه قادسیه جوانی خوش سیما و بسیار گندمگون را دیدم که جامهی پشمین بر تن داشت و خود را در آن پیچیده بود و نعلین به پا داشت و جدا از مردم نشسته بود. با خود گفتم: این جوان از صوفیان است که میخواهد سربار مردم و حاجیان باشد. قسم یاد کردم که بروم و او را نصیحت و سرزنش کنم. بدین منظور بسویش رفتم. زمانی که نزدیکش رسیدم و ایشان مرا دید، گفت: «یا شقیق! اجتنبوا کثیراً من الظنّ» با خودم گفتم: این شخص بنده صالح خدا است که چنین جواب آنچه را که در ذهن داشتم به من داد. باید به او بپیوندم و از او درخواست کنم که مرا نصیحت کند و حالم را منقلب سازد، اما او از جلو چشمانم ناپدید شد. هنگامیکه در منزلگاه «واقصه» رسیدیم، او را دیدم که نماز میخواند و بدنش میلرزد و اشکهایش سرازیر است. با خودم گفتم پیش ایشان بروم و از او معذرت خواهی کنم. نزدش رفتم. نمازش را زود به پایان رساند و رو به من کرد و گفت: «یا شقیق! وإنّی لغفّار لِمَن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی» با خود گفتم این شخص از «ابدال»۳۴ است که اینگونه دو بار راز درونم را فهمید و پاسخم را داد.
زمانی که در منزلگاه «زباله» فرود آمدیم او را دیدم که در کنار چاه آب است و دلو کوچکی در دست دارد که میخواهد با آن آب بکشد. ناگهان دلو در چاه افتاد. سپس دیدگانش را به سوی آسمان کرد و گفت: «أنت ربی إذا ظمئتُ إلی الماء، و قوتی إذا أردتُ الطعاما، یا سیدی ما لی سواها [فلاتعدمنیها]» شقیق میگوید: بخدا قسم دیدم که آب چاه بالا آمد و ایشان دلو را گرفت و پرآب کرد. آنگاه وضو گرفت و چهار رکعت نماز خواند. پس از آن به سمت توده شنی که آنجا بود رفت و با دستش مشتی از آن برمیداشت و در دلو میانداخت و مینوشید. به ایشان عرض کردم: از آنچه خداوند روزیت کرده و نعمتی که به تو داده به من هم اطعام کن. گفت: «یا شقیق! لم تزل نِعَم الله علینا ظاهره و باطنه، فاحسن ظنّک بربّک» آنگاه دلو را به من داد. از آن نوشیدم که مزه حلیم و شکر داشت. بخدا سوگند چیزی لذیذتر و خوشبوتر از آن تا کنون ننوشیده بودم که هم سیر شدم و هم سیراب و تا چند روز نه گرسنه شدم و نه تشنه. پس از این ملاقات ایشان را تا مکه ندیدم. وقتی در مکه رسیدیم یک شب ایشان را در نیمه شب در سمت گنبد چشمه آب زمزم دیدم که با حالت خشوع و ناله و گریه نماز میخواند «فرأیتُه لیله إلی جانب قبّه الشراب نصف اللیل یصلّی بخشوعٍ و أنین و بکاءٍ» و تا صبح چنین بود. با طلوع فجر در مصلای خود نشست و به تسبیح مشغول شد. آنگاه نماز صبح را بجای آورد. پس از آن هفت بار دور کعبه طواف کرد و از مسجدالحرام بیرون رفت. بدنبال ایشان رفتم. دیدم که ایشان برخلاف آنچه که در راه تک و تنها دیده بودم همراهان، دوستان و خدمتکارانی دارد و مردم اطرافش را گرفته و بر او سلام میکنند و او را زیارت مینمایند. از برخی آنها پرسیدم: این شخص کیست؟ گفت: موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(ع) است. گفتم: جای تعجب داشت دیدن مسائل عجیبی که من از ایشان دیدم اگر از دیگری میدیدم.۳۵
روزی ابوحنیفه نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: میبینم پسرت موسی نماز را در جایی میخواند که مردم از جلو او مرتب رفت و آمد میکند و او آنها را منع نمیکند! امام صادق(ع) فرمود: موسی را صدا کنید. موسی کاظم(ع) را صدا کردند. حضرت آمد. امام صادق(ع) جریان را به ایشان فرمود و پرسید که چنین نماز میخوانی؟! امام کاظم(ع) فرمود: «نعم یا ابه، إن الذی کنتُ اصلّی له کان اقرب إلیّ منهم یقول الله تعالی: و نحن اقرب إلیه من حبل الورید» با این پاسخ امام صادق(ع) ایشان را در آغوش گرفت و فرمود: «بأبی أنت و امّی یا مودع الاسرار»۳۶
۴- سجدههای طولانی
سجده در فرهنگ عبادی مسلمانان از جایگاه والا و عظیم برخوردار است. سجده یعنی بر خاک افتادن در برابر ذات کبریایی و خود را حقیر و ناچیز شمردن در برابر قدرت و عظمت بیپایان الهی و تکریم والا و بس عظیم از آن قدرت بیمنتها. انسان با افتادن بر خاک هم عظمت همراه با احسان، شوکت، قدرت و رحمت پروردگار را که چنین شایستهی تمجید و ستایش است نشان میدهد، هم ضعف و کوچکی خود را در برابر او و هم بالاترین میزان بندگی خود را به زیباترین شکل به تصویر میکشد. امام صادق(ع) میفرماید: «السجود منتهی العباده من بنی آدم»۳۷ سجده بالاترین درجه عبادت از سوی انسان است.
بندگان صالح خداوند، پیامبران، عابدان و زاهدان همواره در آستان کبریایی خداوند پیشانی بر خاک میگذارند و در برابر معبود سجده میکنند. این امر نه تنها اختصاص به انسان دارد، بلکه همه موجودات برای خداوند سجده میکنند: « وَلِلّهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ للله»۳۸ به فرموده قرآن کریم ستارگان، درختان، فرشتگان و همه موجودات برای خدا سجده میکنند: «وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ والنجم»۳۹ «أَوَ لَمْ یَرَوْاْ إِلَى مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَیْءٍ یَتَفَیَّأُ ظِلاَلُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَالْشَّمَآئِلِ سُجَّدًا لِلّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ (۴۸) وَلِلّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مِن دَآبَّهٍ وَالْمَلآئِکَهُ وَهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ»۴۰
معمولاً انسانهای عابد و عارف نسبت به میزان معرفت و مقام قربشان به خداوند و درجه بندگیشان برای خداوند سجده میکنند. از این رو پیامبران و امامان معصوم(ع) بیش از دیگران بر خاک میافتادند و سجده میکردند. در حدیث ارزشمند امام علی(ع) سجده را بر دو قسم تقسیم کرده و نحوه هرکدام را چنین بیان میفرماید: «السجود الجسمانی هو وضع عتائق الوجوه علی التراب، واستقبال الارض بالراحتین والکفین واطراف القدمین مع خشوع القلب و اخلاص النیه. والسجود النفسانی فراغ القلب من الفانیات، والاقبال بکنه الهمّه علی الباقیات و خلع الکِبر والحِمیهِ وقطع العلائق الدنیویه، والتحلّی بالخلائق النبویه.»۴۱
خاک در باور و نگاه ظاهری انسانها حقیرترین موجودی است که همواره در زیر پای آدمیان قرار دارد و انسانها بر آن راه میروند، مینشینند، بر بالای آن قرار دارند و در آن دخل و تصرف میکنند. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) در پاسخ به پرسشی از معنی سجده، به بیان مطلب مهمی میپردازد و میفرماید: «معناه: خلقتنی؛ یعنی من التراب، و رفع رأسک من السجود معناه: منها اخرجتنی، والسجده الثانیه: والیها تعیدنی، و رفع رأسک من السجده الثانیه: و منها تخرجنی تارهً اخری …»۴۲ چنین سجودی است که سبب تقرب به خداوند میگردد و انسان را به مقام قرب الهی میرساند. مقام قرب الی الله مرتبهی از کمال معنوی است که انبیاء و اولیاء همواره برای رسیدن به آن تلاشهای پیگیر انجام میدادند.
یکی از راههای رسیدن به مقام قرب پروردگار سجدههای طولانی است که همراه با شناخت و معرفت مفهوم سجده باشد. خداوند میفرماید: «کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ»۴۳ امام رضا(ع) با توجه به همین آیه شریفه میفرماید انسان در حال سجده بیش از هر زمان دیگر به خداوند نزدیک است: «اقرب ما یکون العبد من الله عزّوجلّ و هو ساجد، و ذلک قوله تبارک و تعالی: واسجد واقترب.»۴۴ امام صادق(ع) در پاسخ به پرسش «سعید بن یسار» که پرسید در حال رکوع دعا کنم یا سجده؟ فرمود: «نعم، ادع و انت ساجد، فانّ اقرب ما یکون العبد الی الله و هو ساجد، ادع الله عزّوجلّ لدنیاک و آخرتک»۴۵ بلی در حال سجده دعا کن؛ زیرا نزدیکترین حالتی که بنده با خدا دارد در سجده است، در آن حال امور دنیا و آخرتت را از خداوند درخواست کن.
سجدههای طولانی
بر خاک افتادن، خدا را به منتهی عبادت پرستیدن و خضوع و خشوع در برابر قدرت مطلق او و با درک این معنی که از خاک آفریده شدهایم و روزی میمیریم و به خاک برمیگردیم و باز دوباره از خاک برانگیخته خواهیم شد انسان را بیش از هر حالتی دیگر به خداوند عزّوجلّ نزدیک میسازد. حال این سجدهها اگر طولانی شود علاوه بر آن ثمرات مبارک و اظهار بندگی، شیطان را، که دشمن خدا و انسان است، به شدت عصبانی و ناراحت خواهد کرد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أطیلوا السجود، فما من عملٍ أشدّ علی ابلیس مِن ان یری ابنَ آدم ساجداً، لانّه اُمر بالسجود فعصی.»۴۶ همین مطلب در بیان امام صادق(ع) نیز آمده است: «إنّ العبد إذا أطال السجود حیث لایراه احدٌ، قال الشیطان: واویلاه! اطاعوا و عصیتُ، و سجدوا و أبیتُ.»۴۷
در روایات است که اگر کسی بخواهد در آخرت در بهشت همراه پیامبر(ص) باشد، باید سجدههای طولانی انجام دهد. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده که گروهی خدمت رسول خدا(ص) شرفیاب شدند و گفتند: «یا رسول الله اضمن لنا علی ربک الجنه، فقال(ص): علی ان تعینونی بطول السجود.»۴۸ ای پیامبر خدا! بهشت را برای ما نزد پروردگارت ضمانت نما. پیامبر(ص) فرمود: بشرطی که شما نیز با سجدههای طولانی خود مرا یاری کنید. در حدیث دیگری پیامبر(ص) خطاب به راوی حدیث میفرماید: «إذا اردت ان یحشرک اللهُ معی فاطِل السجود بین یدی الله الواحد القهار.»۴۹ اگر بخواهی که خداوند در قیامت تو را با من محشور کند، باید سجده در پیشگاه خدای یکتا و قهار را طولانی کنی.
سجدههای طولانی یکی از سیرهها و اعمال توبه کنندگان است. امام صادق(ع) میفرماید کسی که سجده حقیقی را بجای آورد، حتی اگر یکبار در تمام عمرشان باشد، زیان نکرده است. کسی که سجده حقیقی در نامه اعمالش ندارد رستگار نخواهد بود: «ما خَسِرَ والله مَن أتی بحقیقه السجود و لو کان فی العُمُر مرّه واحده، و ما افلح مَن خلا بربّه فی مثل ذلک الحال شبیها بمخادعٍ لنفسه، غافلٍ لاهٍ عما اعدّ اللهُ للساجدین، مِن البِشرِ العاجل و راحه الآجل. و لا بعُد عن الله ابداً مَن احسن تقرّبه فی السجود، و لا قَرُبَ إلیه مَن أساء أدبه، و ضیّع حرمته، و یتعلق قلبه بسواه، فاسجد سجود متواضع لله ذلیلٍ علِم أنّه خُلِق مِن تراب یطئوه الخلق، و أنّه اتخذک مِن نطفه یستقذرها کلُّ احد، و کُوّن و لمیکن. و قد جعل الله معنی السجود سبب التقرب إلیه بالقلب والسّر و الروح، فمَن قرُب منه بَعُد من غیره، الاتری فی الظاهر أنّه لایستوی حال السجود إلّا بالتواری عن جمیع الاشیاء والاحتجاب عن کلّ ما تراه العیون؟! کذلک اراد الله الامر الباطن.»۵۰
معصومین(ع) همواره به سجدههای طولانی اهتمام میورزیدند و در برابر پروردگار بر خاک میافتادند و سجدههای طولانی انجام میدادند. امام سجاد(ع) چندان به این امر میپرداخت که به «سید الساجدین» ملقب گردید. امام باقر(ع) میفرماید: «إن ابی علی بن الحسین(ع) ما ذَکَرَ نعمه الله علیه إلّا سجد، و لاقرء آیه من کتاب الله عزّوجلّ فیها السجود إلّا سجد، و لادَفَعَ الله عنه سوءً یخشاه او کید کایدٍ إلّا سجد، و لافرغ من صلاهٍ مفروضهٍ إلّا سجد، ولاوُفِّق لاصلاح بین اثنین إلّا سجد، و کان أثر السجود فی جمیع مواضع سجوده فسُمِّی السجّاد لذلک.»۵۱
امام سجاد(ع) آن چنان به سجدههای طولانی میپرداخت که به «ذوالثفنات»(دارای پینههای در مواضع سجده) مشهور گردید.امام باقر(ع) میفرماید: «کان لِابی فی موضع سجوده آثار ناتیه، و کان یقطعها فی السنه مرتین، فی کل مرّهٍ خمس ثفناتٍ فسُمِّی ذاالثفنات لذلک»۵۲
امام کاظم(ع) و سجدههای طولانی
امام هفتم شیعیان جهان از کسانی است که بسیار به سجده میافتاد و سجدههای طولانی انجام میداد. یکی از فرازهای مهم عبادت امام کاظم(ع) سجدههای طولانی او است که تنها برخی از آن صحنههای دلدادگی، عاشقی، بندگی و مناجات با معبود در تاریخ ثبت شده است.
شیخ مفید مینویسد: «و رُوِی انّه کان یصلی نوافل اللیل و یَصلُها بصلوه الصّبح، ثم یعقّب حتی تطلع الشمسُ، و یخرُّ لله ساجداً فلایرفع رأسه من الدعاء والتحمید حتی یقرب زوال الشمس، و کان یدعو کثیراً فیقول: «اللهم إنی أسألک الراحه عند الموت والعفو عند الحساب» و یکرِّر ذلک. و کان من دعائه(ع): «عَظُم الذنبُ من عبدک فلیحسن العفو من عندک.» و کان یبکی من خشیه الله حتی تخضلّ لحیته بالدموع.»۵۳
عیسی بن جعفر که به مدت یکسال در بصره امام کاظم(ع) را در زندان نگهداشته بود ضمن نامهی به هارونالرشید مینویسد: «در این مدتی که ایشان[امام کاظم علیه السلام] نزد من زندانی است او را آزمودم و زیر نظر داشتم، در این مدت دیده نشده است که ایشان جز عبادت به چیز دیگری مشغول باشد. افرادی را گماردم که گوش دهد ایشان در دعاهای خود چه میگوید. هیچ شنیده نشده است که ایشان به تو و من نفرین کند، یا ما را به بدی یاد کند و برای خود نیز جز به مغفرت و رحمت دعایی نمیکند…»۵۴
هنگامی که هارونالرشید حضرت را از بصره به بغداد منتقل کرد و بدست «فضل بن یحیی» سپرد، حضرت همچنان در آن زندان به عبادت و تهجد و نماز و روزه مشغول بود، به گونهی که بیشتر روزها را روزه و شبها را به عبادت میپرداخت.۵۵ خواهر سندی بن شاهک با دیدن عبادات و تهجد حضرت زن مؤمنه گردید و در برابر کسانی که آن حضرت را زندانی کرده و به شهادت رساندند گفت: «خاب قومٌ تعرّضوا لهذا الرجل، و کان عبداً صالحاً.»۵۶
احمد بن عبدالله روایت کرده است که پدرش گفت: نزد فضل بن ربیع رفتم که در منزل بالایی نشسته بود. به من گفت: آن خانه را نگاه کن ببین چه میبینی؟! نگاه کردم و گفتم: لباسی است که آنجا انداخته شده است. گفت: به دقت نگاه کن. دقت کردم، دیدم مردی است در حال سجده، گفتم: مردی است در حال سجده. گفت: تو او را میشناسی او موسی بن جعفر است. شب و روز او را زیر نظر گرفتم و جز در این حالت او را ندیدم. او نماز صبح را میخواند و پس از آن تا طلوع خورشید به تعقیبات میپردازد. آنگاه به سجده میرود و آن قدر در سجده میماند تا روز زوال کند. به کسی سفارش کرده است که موقع نماز او را مطلع کند. زمانی که به ایشان خبر میدهد که هنگام نماز شده است، از سجده بر میخیزد و با همان وضو نماز میخواند و این کار همیشگیشان است.پس از نماز عشاء افطار میکند. لحظاتی میخوابد پس از آن تجدید وضو نموده و دوباره به سجده میافتد و در دل شب تا صبح نماز میخواند.۵۷
حسن بن محمد علوی از جد خود نقل کرده است که ایشان گفت: موسی بن جعفر بخاطر عبادت و زهدش «عبد صالح» خوانده میشد. اصحاب ما روایت کرده است که آن حضرت(ع) وارد مسجد رسول الله(ص) شد و اول شب به سجده افتاد و تا صبح به سجده بود و مرتب میگفت: «عظم الذنب عندی فلیحسن العفو من عندک، یا اهل التقوی و یا اهل المغفره»۵۸
۵- بیدارماندن مابین الطلوعین و پرداختن به تعقیبات
از سنتهای مورد تأکید و سفارش در فرهنگ دینی بیدارماندن بعد از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است. در روایات اسلامی و نیز در سیره معصومان(ع)، عارفان و زاهدان سحرخیزی و بیدارماندن بینالطلوعین از سنتهای جدی و ارزشمند بحساب آمده است.
این سنت هم بدان جهت مورد تأکید قرار گرفته است که نمازگزار پس از ادای فریضه صبح به تعقیبات بپردازد که در روایات اسلامی به آن سفارش فراوان شده است، هم اینکه سخرخیزی و بیداربودن در این ساعات برکات و ثمرات فراوان دارد.
خداوند در قرآن کریم دستور داده است که صبحگاهان پیش از برآمدن آفتاب و نیز پیش از غروب آفتاب به حمد و تسبیح خدای بپردازید: «فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ»۵۹ امیرالمؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) روایت کرده است که آن حضرت(ص) فرمود: «أیما امریءٍ مسلم جلس فی مصلاه الذی صلی فیه الفجر یذکر الله حتی تطلع الشمس کان له من الاجر کحاجّ رسول الله(ص) …»۶۰ امام صادق(ع) به نقل از پدرانش و آنها از امام علی(ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «مَن صلّی فجلس فی مصلاه الی طلوع الشمس کان له ستراً من النار.»۶۱ «ولید بن صبیح» از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: «التعقیب ابلغ فی طلب الرزق من الضرب فی البلاد.»۶۲
تعقیب پس از نماز بدان معنی است که شخص پس از اتمام نماز بدون ایجاد فاصله زمانی زیاد به حالت تشهد دو زانو و رو به قبله بنشیند و حالت وضو را حفظ کند و کارهای که نماز را باطل میکند انجام ندهد و در این حالت به راز و نیاز با خدا و سخن گفتن با او بپردازد.
یکی دیگر از برکات بیداربودن بینالطلوعین آن است که نعمت و روزی در این ساعت بیش از هر زمان دیگر بدست میآید. امام علی(ع) میفرماید: «اطلبوا الرزق فیما بین الطلوع الفجر الی طلوع الشمس فأنه اسرع فی طلب الرزق من الضرب فی الارض، و هی الساعه التی یقسم الله الرزق بین عباده.»۶۳ البته هرچند که روزی بندگان را از اول خداوند تقسیم و معین کرده است، اما این تقسیم بنا به فرموده امام باقر(ع) فضلی است که پروردگار در این زمان تقسیم میکند. «حسین بن مسلم» گفته است به امام باقر(ع) عرض کردم: مردم میگویند خواب بعد از طلوع فجر مکروه است؛ زیرا در این زمان خداوند روزی را قسمت میکند! امام(ع) فرمود: «الارزاق موظوفه مقسومه، و لله فضل یقسمه من طلوع الفجر الی طلوع الشمس، و ذلک قوله: واسئلوا الله من فضله» امام(ع) در ادامه فرمود: «و ذکر الله بعد طلوع الفجر ابلغ فی طلب الرزق من الضرب فی الارض.»۶۴
در روایات اسلامی تأکید شده است که نه دهم(۹%) روزی در تجارت است. نیز طبق روایات فوق زمان بدستآوردن روزی در صبح از هر زمان دیگری بهتر است. با آن هم در همین روایات تأکید شده است که ذکر خداوند و ادامه تعقیبات پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب بهتر از رفتن به شهرها و روی زمین برای طلب روزی است.
علاوه بر آن ذکر و تعقیبات پس از نماز واجب، از جمله نماز صبح، هم حجابی است از آتش جهنم و هم ثواب زیارت رسول خدا(ص) را دارد. گذشته از همه اینها آن که عاشق و شیدای محبوب است و بنده عارف به حق خدا هیچ لذتی را بالاتر از مناجات با خدا نمیداند و در این راه نه زندگی مانع میشود و نه خستگی را حس میکند.
امام کاظم(ع) نیز از چنین افرادی است که سراسر وجود و افکارش از عشق به خدا شعلهور است. از همین رو آن حضرت مناجات با خدا را بر هر چیزی ترجیح میدهد و همواره پس از نماز صبح و نیز فرایض دیگر به ادامه مناجات با معبود میپردازد. عالم جلیل القدر شیخ مفید مینویسد: «و رُوِی أنه کان یصلی نوافل اللیل و یَصلَها بصلوه الصبح، ثم یعقّب حتی تطلع الشمس …»۶۵ فضل بن ربیع، مسئول زندان امام کاظم(ع) در بغداد، میگوید: من در زندان مراقب ایشان هستم و همواره ایشان را زیر نظر دارم. از جمله کارهای عبادی او این است که پس از نماز صبح به تعقیبات میپردازد تا آن گاه که آفتاب برآید: «أنه یصلی الفجر فیعقب الی ان تطلع الشمس …»۶۶
شقیق بلخی در ضمن روایت طولانی نقل کرده است که امام(ع) را در نیمه شب در سمت بقعه چشمه آب زمزم دیدم که با خشوع، ناله و گریه نماز میخواند و تا صبح به این کار مشغول بود. با طلوع فجر در مصلای خود نشست و به تسبیح پرداخت. آنگاه نماز صبح را بجای آورد و پس از آن بطواف خانه خدا مشغول شد و پس از طواف از مسجدالحرام بیرون رفت.۶۷
۶- یاد مرگ در دعا و تعقیبات پس از نماز
در فرهنگ دینی یاد مرگ یکی از مؤثرترین راههای ارتباط وثیق با خدا، ترک معاصی، قطع تعلقات دنیوی و رسیدن به کمال معنوی معرفی شده است. احادیث فراوانی از رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) در این باره موجود است. بخشی از این روایات به آثار و برکات یاد مرگ اشاره دارد و در بخشی دیگر از آنها معصومین(ع) انسانها را برای رسیدن به کمال و اهداف بلند معنوی به یاد از مرگ سفارش کرده است. مرگ پایان زندگی دنیایی انسان و آغاز زندگی جاویدان اخروی است. این مرحله که هم دشوار است و هم حزنانگیز تنها برای کسانی آسان خواهد بود که از مرگ نترسند و کوچ از این دنیا را به معنی پایان مرحله رنج و سختی زندگی دنیایی و آغاز مرحله خوب و نیک زندگی در سرای آخرت بدانند. این افراد همان مؤمناناند که نه تنها از مرگ هراسی ندارند، بلکه با آغوش باز به استقبال آن میروند. دنیاگرایان، کافران و منکران وجود سرای آخرت از مرگ نگران و گریزاناند، ولی بهر حال مرگ به سراغ آنها خواهد رفت و همگی جز خدای متعال خواهند مرد.
در فرهنگ دینی سفارش فراوان شده است که انسانها همواره به یاد مرگ و لحظات جاندادن و برپایی روز سخت حساب باشند.امام علی(ع) میفرماید: «إن الموت هادم لذاتکم، و مکدِّر شهواتکم، و مباعد طیّاتکم، زائرٌ غیر محبوب، و قرن غیر مغلوب، و واتر غیر مطلوب، قد اعلقتکم حبائله… فیوشک ان تغشاکم دواجی ظُلَلِه، واحتدام حُلَلِه.»۶۸ امام زینالعابدین(ع) در مورد سختی لحظات مرگ و زمان حساب و کتاب در قبر و قیامت میفرماید: «اشدّ ساعات ابن آدم ثلاث ساعات: الساعه التی یُعاین فیها ملک الموت، والساعه التی یقوم فیها من قبره، والساعه التی یقف فیها بین یدی الله تبارک و تعالی، فإما الی الجنّه و إما الی النار.»۶۹
بدین جهت یاد مرگ و یاد روز حساب و کتاب انسان را از معاصی، طغیان و سرکشی باز میدارد و محبت دنیا و تعلقات آن را از دل انسان میزداید. رسول خدا(ص) میفرماید: «افضل الزهد فی الدنیا ذکر الموت، و افضل العباده التفکر، فمَن اثقله ذکر الموت وَجَدَ قبرَه روضهً من ریاض الجنّه.»۷۰ باز میفرماید: «إکثروا من ذکر هادم اللذات، فقیل: یا رسول الله، فما هادم اللذات؟ قال: الموت، فإن اکیس المؤمنین اکثرهم ذکراً للموت، و أسدهم له استعداداً.»۷۱ همچنین از آن حضرت(ص) نقل شده است که: «إکثروا ذکر الموت، فما من عبدٍ اکثر ذکره إلّا احیا الله قلبَه و هَوَّن علیه الموت.»۷۲ امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «أکثروا ذکر الموت، و یوم خروجکم من القبور، و قیامکم بین یدی الله عزّوجلّ، تهون علیکم المصائب.»۷۳
براساس همین فرهنگ دینی است که رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) همواره بیاد مرگ بودند. امام کاظم(ع) همانند سایر معصومین(ع) همیشه بیاد مرگ بود. یکی از فرازهای دعای ایشان در نماز و دعا را همین مسأله تشکیل میدهد. آن حضرت همیشه این دعا را در سجدههای طولانی خود مکرر میفرمود: «اللهم إنی أسألک الراحه عند الموت والعفو عند الحساب.» پروردگارا! از تو درخواست میکنم که مرگم در راحتی باشد و در روز حساب(قیامت) مرا ببخشی. همین تفکر و نگرش و خوف از خدا بود که آن حضرت را در نمازها به گریه میانداخت، به گونهی که اشکهایش بر محاسنش جاری میشد و میفرمود: «عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو، من عندک.» [پروردگارا!] گناه بندهات بزرگ است، پس باید گذشت و عفو تو نیز نیکو باشد.
اینها بخشی از سیره عبادی حضرت امام موسی کاظم(ع) است که با استفاده از متون تاریخی و روایی و در فرصت اندک فراهم گردید. البته در این میان ویژگیهای دیگری نیز در سیره عبادی این امام همام وجود دارد که نسبت به فرصت کم از بررسی آنها صرف نظر مینمایم. موضوعاتی چون: روزههای آن حضرت، تلاوت قرآن، انجام مناسک حج و… که در مجموعه سیره عبادی باید مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. تحقیق در این موضوعات را به فرصت دیگری واگذار میکنم و امیدوارم که بتوانم در زمان مناسب سیره عبادی این امام معصوم(ع) را بصورت بهتری مورد بررسی قرار دهم تا چراغی باشد فراروی خود و رهپویان عاشقی که برای عبادت با خدا و راز ونیاز با ذات کبریایی بدنبال الگوهای برتر هستند.
والسلام.
۱- قرآن کریم
۲- مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسه آلالبیت(ع) لاحیاء التراث، ناشر: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، اول، رجب ۱۴۱۳هجری.
۳- مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، هشتم، ۱۳۸۶شمسی.
۴- ابوجعفر رشید الدین محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع) تصحیح و تعلیق: سید هاشم رسولی محلاتی، مؤسسه انتشارات علامه، قم.
۵- یوسف بن قرغلی بغدادی سبط ابن جوزی، تذکره الخواص من الائمه بذکر خصائص الائمه(ع)، تحقیق: حسین تقی زاده، مرکز چاپ و نشر مجمع جهانی اهلالبیت(ع)، اول، ۱۴۲۶هجری، ایران.
۶- محمدی ریشهری، میزان الحکمه، دارالحدیث، قم، اول، ۱۴۲۲هجری.
۷- عبدالنبی قیّم، فرهنگ معاصر عربی- فارسی.
۸- مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا، تهران، دوم، محرم ۱۴۰۸قمری/مهر ۱۳۶۶
۹- مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی(منطق عملی)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، اول، بهار ۱۳۷۲شمسی.
۱۰- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۵، تهران.
۱۱- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، مصحح: محمد باقر محمودی، المکتبه الاسلامیه، تهران، دوم، ۱۳۶۹٫
۱۲- ابیبکر احمد بن علی بن ثابت(خطیب بغدادی)، تاریخ مدینه السلام(تاریخ بغداد)، تحقیق و تعلیق: دکتور بشّار عوّاد معروف، دارالغرب الاسلامی، بیروت، اول، ۱۴۲۲هجری قمری/۲۰۰۱م
۱۳- لویس معلوف الیسوعی، المنجد فی اللغه العربیه المعاصره، دارالمشرق، بیروت.
۱۴- ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور افریقی مصری، لسان العرب، دار صادر بیروت، هشتم، ۱۴۲۴هجری/۲۰۰۳م.
، – فوق لیسانس تاریخ اسلام و دانش آموخته سطح چهار حوزه علمیه قم.
۱ – الارشاد، ج۲، ص۲۴۴٫
۲ – بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۶۵٫
۳ – سیره نبوی، مصطفی دلشاد تهرانی، صص۳۵-۳۶؛ سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، صص۴۷-۴۸٫
۴ – فرهنگ معاصر عربی- فارسی، عبدالنبی قیّم، حرف عین.
۵ – رک: کتب لغت عربی مانند: لسان العرب، المنجد و…
۶ – فرهنگ معاصر عربی- فارسی.
۷ -ابراهیم، ۴۰٫
۸ – میزان الحکمه، ۵/۲۱۴۸٫
۹ -همان.
۱۰ -همان، ص۲۱۵۰٫
۱۱ -همان.
۱۲ -مناقب آل ابیطالب، ۴/۳۱۸٫
۱۳ -الارشاد، ۲/۳۲۴٫
۱۴ – الاسراء، ۷۹٫
۱۵ -طور،۴۹٫
۱۶ -الذاریات، ۱۵-۱۸٫
۱۷ -میزان الحکمه، ۵/صص۲۱۸۸-۲۱۸۹٫
۱۸ -الارشاد، ۲/۳۲۴٫
۱۹ -تذکره الخواص، ۲/۴۶۳٫
۲۰ -مناقب آل ابیطالب، ۴/۳۱۸٫
۲۱ -میزان الحکمه، ۵/۲۱۸۸٫
۲۲ -المنجد فی اللغه العربیه المعاصره، ماده خشع.
۲۳ -لسان العرب، ج۸، ماده خشع.
۲۴ -سوره حدید، ۱۶٫
۲۵ -میزان الحکمه، ۳/۹۹۲٫
۲۶ -همان، ص۹۹۳٫
۲۷ -همان.
۲۸ -همان.
۲۹ -همان.
۳۰ -میزان الحکمه، ۵/۲۱۵۹٫
۳۱ -همان، ص۲۱۶۱٫
۳۲ – همان، صص۲۱۶۱-۲۱۶۲٫
۳۳ – الارشاد، ۲، صص۳۲۴-۳۲۵٫
۳۴ – ابدال گروهی از صالحاناند که زمین هیچگاه از آنها خالی نیست. آنها را ابدال نامیدهاند؛ زیرا هرگاه یکی از آنها از دنیا برود، خداوند یکی دیگر را جایگزین آن خواهد کرد. (تذکره الخواص، ۲/۴۶۲)
۳۵ – تذکره الخواص، ۲/۴۶۱-۴۶۳٫
۳۶ – مناقب آل ابیطالب، ۴/۳۱۱٫
۳۷ – میزان الحکمه، ۴/۱۶۷۶٫
۳۸ – رعد، ۱۵٫
۳۹ – الرحمن، ۶٫
۴۰ – نحل، ۴۸-۴۹٫
۴۱ – میزان الحکمه، ۴/۱۶۷۷٫
۴۲ – همان.
۴۳ -علق، ۱۹٫
۴۴ – میزان الحکمه،ج۴، صص۱۶۷۶-۱۶۷۷٫
۴۵ -همان، ۱۶۷۷٫
۴۶ – همان، ۱۶۷۸٫
۴۷ – همان.
۴۸ – همان.
۴۹ – همان.
۵۰ – همان، صص۱۶۷۷-۱۶۷۸٫
۵۱ -همان، ص۱۶۷۹٫
۵۲ – همان.
۵۳ – الارشاد، ۲/۳۲۴-۳۲۵٫
۵۴ – همان، ۳۳۶٫
۵۵ – همان.
۵۶ – تاریخ مدینه السلام(تاریخ بغداد)، ۱۵/۱۹٫
۵۷ – مناقب آل ابیطالب، ۴/۳۱۸٫
۵۸ – تاریخ مدینه السلام، ج۱۵، ص۱۴٫
۵۹ – ق، ۳۹٫
۶۰- بحاراالانوار، ۸۵/۳۱۵٫
۶۱ – همان.
۶۲ – همان.
۶۳ -همان، ص۳۱۸٫
۶۴ -همان، ص۳۲۳٫
۶۵ – ارشاد، ۲/۳۲۴٫
۶۶ – مناقب آل ابیطالب، ۴/۳۱۸٫
۶۷ – تذکره الخواص، ۲/۴۶۳٫
۶۸ – میزان الحکمه، ۹/۳۹۰۷٫
۶۹ -همان.
۷۰ -همان، ص ۳۹۲۱٫
۷۱ -همان، ص۳۹۲۲٫
۷۲ – همان، ص۳۹۲۳٫
۷۳ – همان.