- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 23 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مقدمه
«عن رسول الله (ص) یا ایها الناس انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ، فتمسکوا بهما لن تضلوا ، فان اللطیف الخیبر اخبرنی وعهد الی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض »
مفهوم امامت بین شیعه واهل سنت
در بین تمامی نحله ها وفرقه های اسلامی ، امامت منصبی است که از منزلت خاصی برخوردار است وهمگان به این موقعیت نگاهی ارزش مندانه دارند ، ولی تفاوت عمده این است که اهل سنت امام را محور نظام اجتماعی می دانند وبرای آن هیچ گونه وابستگی به غیب عالم وما بعد الطبیعه باور ندارند .« ضرورت وجود امام تابع ملاحظات دنیوی است وخود این مفهوم ، مفهومی مقدس نیست بلکه از زمره ی مفاهیم عادی وغیر مذهبی است » ( شایگان ، ۱۵۳). انتصاب چنین فردی به مقام امامت ، به اجماع اهل ایمان بستگی دارد .
اما نگاه شیعه به مقوله ی امامت صرفاً اجتماعی وسیاسی نیست ، بلکه او را وجود مقدس ومتعالی می داند که انتصابش به مقام امامت هیچ ارتباطی به رأی و نظر مردمان ندارد .
امام از نظر شیعیان قطبی است که هم بستگی وانسجام وجود بر محور وی می چرخد وکسی است که با آشنا کردن پیروان خویش به معنای درونی و باطنی ،کتاب افق آخرت و معاد را به روی آنان می گشاید ( شایگان ، ۱۵۳).
علی به موسی الرضا (ع) مقام ومنزلت امام را از چشم انداز وافق دید شیعیان بسیار نیکو وکامل بیان فرموده است : « ان الامامه اس الاسلام النامی ، وفرعه السامی ، بالامام تقام الصلاه والزکاه والصیام والحج والجهاد وتوفیر الفی و الصدقات ، وامضاء الحدود والاحکام ، ومنع الثقور والاطراف . الامام یحل حلال الله ، ویحرم حرام الله ، ویقیم حدود الله ، ویذب عن دین الله ، ویدعو الی سبیل ربه بالحکمه والموعظه الحسنه ، و الحجه البالغه ، الامام کالشمس الطالعه المجله بنورها للعالم وهی فی الافق بحیث لاتنالها الایدی والابصار » .
رسول ختمی مرتبت ، قرآن را در کنار ائمه اطهار (ع) وائمه را در کنار قرآن ، وهر دو را هم در بین بندگان الهی به امانت نهاد. قرآن کریم صرف الفاظ نیست ، بلکه الفاظی است که معانی ژرف وعمیقی را می نمایاند . قرآن ، کلمات الهی است که چهره ی نوشتاری یافته است . پیامبر این کتاب را از ذات حق دریافت کرده وبه دنیای بشریت آورده است .
قرآن به جهت اتصافش به جهان غیب ، که همه ی حقایق هستی را در آن نهاده اند ، « لا رطب ولا یابس الا فی کتاب مبین » ( انعام ، ۵۹)، راهنمای جامع بشریت است . قرآن صرف ابلاغ نیست . با ابلاغ آن به بشریت وپذیرش ظاهری آن ، فرد از وادی کفر بیرون شده وبه سرزمین اهل ایمان وجهان مسلمانان راه می یابد اما او هدایت نخواهد یافت : « ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین » ( بقره ، ۲).
قرآن بی گمان کتاب هدایت است ، البته نه برای همگان ، بلکه برای آنان که اهل پروایند.اهل پروا وقتی از هدایت قرآن برخوردار خواهد بود که به حقایق قرآن دست یابند وپرده ها از پیش چشمانشان کنار زده شود تا حقایق آن را نیک دریابند . آن کس که آن حقایق را می نمایاند وپرده ها را کنار می زند کسی است که با قرآن وباطن آن آشنا باشد همه ی ارزش این کتاب آسمانی به جهت پیوندش به حضرت حق وفنای در ذات الله است . حقایق را از سر چشمه ی زلال خداوند گار می گیرد .
کسی که شناسنده ی باطن قرآن است که شیعیان او را بسیار مقدس می دارند ، زیرا او پیشوای آنان است . پیامبران وظیفه ی پذیرش وابلاغ کتاب را برعهده دارند و اولیا رسالتشان برگرداندن معنای وحی است به سرچشمه ی زلال اول خویش . به تعبیر قاضی سعید قمی ، امام که گفته اند وجه الله و وجه البشر است به این معنا است که انسان حلقه ی واسط بین خلق وخالق است او چهره ای است از بشر که خود را به خدا می نمایاند ( شایگان ، ۱۵۴).
امام همان راه درونی وهمان من ملکوتی است امام خمینی ( قدس سره ) می گوید : «انسان کامل هم چنان که آیینه ی حق نما است وخدای سبحان ، ذات خود را در آن مشاهده می کند ؛ آیینه ی شهود تمام عالم هستی نیز می باشد » ( صادقی ارزکانی ، ۵۹).
تجلی انسان کامل در حدیث ثقلین
کتاب خدا از ولایت هرگز جدا نمی شودکتاب خدا چه عالم تکوین باشد که ولایت کلیه است وچه عالم تشریع باشد که ولایت مطلقه است ؛ در هر دو صورت این دو از هم جدا نخواهد شد تا بر حوض کوثر در آیند این جدا نشدن به چه معنی است ؟
قرآن ، کتابی است که برای هدایت بشر آمده است ، البته بشر اهل پروا : ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین » ( بقره ، ۲)، هر اهل پروایی که پناه جوی این پناهگاه شود ، پناه داده شود . قرآن نوشتاری است که جلوه ی الهی است . تجلی دیگری نیز دارد که آن انسان کامل است . قرآن مجموعه ای از آیاتی است که در طی زمان خاصی ، به تدریج تحقق یافته است . همین قرآن تحقق جمعی دیگری هم دارد که آن تحقق دفعی وتجلی آنی جمعی برآسمان این جهانی است .
انسان کامل آن تجلی دفعی وآنی وآن رویه ی دیگر قرآن است این دو رویه از یکدیگر جدا نمی شوند نزول دفعی قرآن به یک معنا ، سریان تمامی آیات از عالم غیب به عالم ظهور وبر قلب مبارک نبی اکرم است .این یک معنا ویک تفسیر است . معنای دیگری هم برای آن متصور است وآن تجلی نفس این زمانی نبی اکرم است که با ظهور تمامی آیات در شخصیت او ، به مقام نبوت برگزیده شد ومثال انسان کامل گشت با ظهور آن آیات به صورت دفعی ، نبوت نبی اکرم آغازنزول تدریجی گردید وبا آغاز نزول تدریجی به مقام رسالت رسید این در حقیقت بیان گر فرق مقام نبوت ورسالت ایشان است .چنان که خداوند می فرماید « لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه » ( احزاب ، ۲۱). واین رویه ی دیگر به اقتضای سخن پیامبر ، ائمه واهل بیت اویند .
نگره ها درباره ی مفهوم روایت
حدیث ثقلین را از چشم انداز وافق های گوناگون می توان مورد توجه قرار داده و به بررسی وکاوش آن پرداخت .
رویکرد اسطوره ای
مرحوم علامه مجلسی ، از کتاب علل الشرایع نوشته ی محمد بن علی ابن ابراهیم آورده است علت این که پیامبر خدا (ص) فرمود : آن دو از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من در آیند ، آن است که قرآن با آنهاست ؛ در دنیا قرآن در قلوب آنهاست وچون ایشان به سوی خدا بروند قرآن نیز با آنها خواهد بود در روز قیامت که وارد حوض شوند قرآن نیز با آنهاست ( مجلسی ، ج ۹۲، ص ۱۰۶) . در جای دیگر می گوید لن یفترقا بدین معناست که قرآن دارای الفاظ ومعانی است . تمامی الفاظ ومعانی آنها در نزد اهل بیت (ع) است واز آنها جدا نمی شود ( مجلسی ، ج ۲ ص ۱۰۴) .
رویکرد اقتصادی یا ابزاری
ابن ابی الحدید ، شارح نهج البلاغه ، می گوید : پیامبربزرگوار اسلام (ص) کتاب و عترت را ثقلین نامید ، چون معنی ثقل در لغت متاع مسافر وحشم اوست . چون آن حضرت مشرف بر حرکت وانتقال به سوی جوار پروردگار خود بود ، خود را به منزله ی مسافر می دانست که از جایی به جای دیگر انتقال می یابد . ایشان کتاب وعترت را همچون متاع وحشم خود قرار داد ، زیرا آن دو خصوصی ترین چیزهایی است که با وی ربط داشتند .
رویکرد اشرافی
منبری ها وروضه خوان ها چون مصیبت خوانی واشک گرفتن از مردم برای ایشان مهم است ، این روایت را مقدمه قرار می دهند برای گریز زدن به مرحله ی ذکر مصائب اهل بیت (ع) این است که من بعد از خود دو چیز را در بین شما باقی می گذارم ؛ یکی قرآن ودیگری عترت که آنها را احترام کنید واحترام هم آن گونه که منبری ها و روضه خوان ها بیان می کنند به این است که به این دواهانت روا ندارید ( مطهری ۴، ۸۶۷).
رویکرد فقهی
قرآن کریم ، کتاب تشریع است این کتاب تشریع که جهت خلق رب العالمین است ، جهتی برای اتصال لازم است که همان جهت ربی ویل الهی است وآن رویه و وجه ای که به سمت وسوی خداوند جل وعلا دارد ولایت است واین دو نمی تواننداز یکدیگر جدا شوند . به عبارت دگر قرآن همچنان که برای اثبات احکام شرعی دلیل است ، روایات ائمه ی معصومین (ع) نیز همان منزلت و شأن را برای اثبات احکام شرعی دارند واین دو از یکدیگر جدا نخواهند شد . در این تعبیر مراد از عترت ، روایات نقل شده از ایشان است . همان حجیتی که آیات قرآن جهت استدلال حکم شرعی دارد روایات نیز دارند .
رویکرد اخلاقی
این که در آیات قرآن احکام واموری بیان شده است که شاید بعضی به نظرشان آید که این اوامر ونواهی را هر کس نتواند بدان عمل کند وجامه ی تحقق بر قامت آنها بپوشاند ویا تارک بعضی دیگر باشد . زیرا این اوامر ونواهی بیش وبالاتر از طاقت وتوان انسانی است . خداوند اولیا را برگزید که عامل به تمام معانی ومفاهیم آیات الهی اند و قرآن کتابی است که تمامی اوامر ونواهی آن هم قابلیت عمل را دارد وهم عمل کننده را به هدایت ورستگاری می رساند و مصداق هر دو ائمه (ع) می باشند . به عبارت دیگر قرآن کتاب انسان سازی است .
قرآن باید ظهور وبروز بیرونی داشته باشد ؛ باید نشان دهد که توانسته است در عرصه ی انسانی توفیق حاصل کند وانسان هایی را تربیت کرده وبه عنوان نمونه در الگو معرفی کند . ولایت آن رویه ی دیگر قرآن است . اگر قرآن جنبه ی نوشتاری دارد ؛ آن رویه ی دیگر قرآن ، که وجود عینی وحقیقی است ، ساحت ولایت ائمه (ع) است که از آن به انسان های کامل نیز تعبیر می شود . ولایت مکتوب ، قرآن کریم است وقرآن ناطق ، ساحت قدس ائمه (ع) است واین دو از یک دیگر جدا نخواهند شد .
رویکرد کلامی
استاد شهید مرتضی مطهری (قدس سره ) در پاسخ به آنان که رویکردی اشرافی به ساحت قدس ائمه (ع) دارند وآنها را فقط شایسته ی تکریم واحترام می دانند ، نگاه دیگری را بیان می دارد وچنین می گوید : در حدیث بحث از احترام واهانت نیست . اگر منظور پیامبر (ص) اهانت واحترام باشد با بخش پایانی حدیث ناسازگار است .در آخر حدیث آمده است : « لن تظلوا ما ان تمسکتم بهما ابداً »؛ تا وقتی که به این دو چنگ می اندازید گمراه نمی شوید .
مقصود از این روایت ، مراجعه کردن است ، نه حرمت نهادن ویا اهانت نکردن ( مطهری ۴ ، ۸۶۷). پیامبر اکرم (ص) در این روایت عترت را همدوش قرآن قرار داده است . همچنان که برای فهم اسلام به قرآن مراجعه می شود ، به عترت هم باید رجوع شود . همچنان که به عترت برای فهم دین مراجعه می شود به قرآن هم باید رجوع شود . قرآن و عترت دو امر گران سنگ اند که هر دوی این ها باید به عنوان بازگشتگاه همگان دانسته شود .
رویکرد ولایی
رویکرد های دیگری هم هست که در این رویکرد تا اندازه ای به فرد قدرت انتخاب می دهد برای گزینش کتاب یا سنت . از تلازم وپیوستن کتاب وسنت با هم در این نگاه خبری نیست . البته با تأکید بر رویه ی دوم ؛ که عترت باشد ، از باب چون که صد آمد نود هم پیش ماست ، دراین رویکرد از عترت تعبیر به همتایی شده است . چنان که می گوید : رسول گرامی اسلام (ص) نیز اهل بیت (ع) را همتای قرآن قرار داده واگر کسی به عصمت اهل بیت (ع) خدشه وارد کند در واقع به عصمت قرآن خدشه وارد کرده است و وجوب تمسک مطلق به اهل بیت (ع) و وجوب مطلق اطاعت از آن دلیل دیگری بر عصمت آنان است . همتایی اهل بیت (ع) با قرآن دلالت بر مرجعیت علمی آنها دارد واگر این مرجعیت همراه با رهبری سیاسی نباشد ، امکان پذیر نیست که تمام امت اسلام و بشریت از مرجعیت علمی استفاده کند ( ایرنا وآینده ی روشن ، ۱۳۸۴/۱۱/۱۱).
اگر منظور ایشان از همتایی ، همانندی و هماوردی باشد ، به نظر می رسد سخن پیامبر (ص) را باید این گونه معنا کنیم که به هرکدام که تمسک کردید هدایت شده اید وحال آن که پیامبر (ص) می فرماید لن یفترقا ، پس سخن در همتایی نیست این دو با یکدیگر هادی همگان خواهند بود.عدم الافتراق کنایه عن تلازمهما وتواکیهما فی هدایه الناس فی مسیره الحیاه ولا یمکن الافتراق بینهما لن أراد الاهتداء الی سواء السبیل . ( تفسیر ابی حمزه الثمالی ، ص ۵). البته نسبت به ما وهدایت ما ، چون بحث از ما وهدایت ماست نه آنها . سخن از هدایت قطعی و یقینی ماست . چنان که خود ایشان گفته است : « قرآن تمام نیازهای مادی ومعنوی انسان را تأمین می کند واهل بیت عصمت وطهارت (ع) در کنار قرآن از احکام و معارف این کتاب آسمانی حفاظت می کنند ( خبرگزاری آینده ی روشن ).
این نگاه تقریباً پاسخ صریح وایستادگی در برابر کسانی است که می گویند : عندکم القرآن ، حسبنا کتاب الله . قرآن در بین شما هست ، با بودن قرآن نیازی به غیر قرآن نیست وبر همین اساس از گرد آوری وتدوین حدیث باز داشتند در برابر این ها تفکر دیگری ایجاد شد که مدعی بودند ولایت همان قرآن است و ولایت همانند وهمتای قرآن است .
رویکرد عرفانی
امام راحل (قدس سره )، در رویکرد خود به حدیث ثقلین و بررسی آن از حیث مقامات عینی ومعنوی وعرفانی چنین نگاشته است :«حیث مقامات غیبی ومعنوی و عرفانی که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه ای که عرفان آن بر تمام دایره ی وجود از ملک تا ملکوت اعلی واز آن جا تا لاهوت وآنچه در فهم من وتو ناید سنگین وتحمل آن فوق طاقت ، اگر نگویم ممتنع است » ( امام خمینی).
رویکرد تاریخی
معنای لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ، این است که هر ستم که بر یکی وارد آمد به تبع آن بر دیگری هم وارد خواهد شد . مهجوریت قرآن یعنی مهجوریت اهل بیت (ع) مهجوریت اهل بیت (ع) یعنی مهجوریت قرآن . اگر سختی بر هر یک روا داشتند مشمول حال دیگری نیز خواهد شد این یک معناست که از روایت متصور است ، چنان که امام ( قدس سره ) در این باره می گوید :
بعد از وجود مقدس رسول الله (ص) هر چه بر یکی از این دو گذشته است بر دیگری گذشته است ومهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است ، تا آنجا که این دو مهجور بر رسول خدا (ص) در حوض وارد شوند ( صحیفه ی نور ، ج ۲۱، ص ۳۹۴).
در ضمن رویکرد تاریخی لازم است به نکته ی دیگری اشاره شود وآن نکته این است که در دوره ی پیامبر (ص) سمت وسو وجهت گیری به سنت بیشتر و شدیدتر از قرآن است . قدر متیقن این است که حرف وسخن پیامبر (ص) برای مردم قابل فهم تر ونزدیک تر به عمل بوده تا آیات قرآن . نکات ومطالبی که توسط پیامبر (ص) بیان می شده است برای مردم به راحتی قابل فهم بوده است ، ولی نسبت به آیات قرآن این حالت وفضا فراهم نبوده است .
حتی خود قرآن هم به این که برخی از آن قابل فهم نیست تصریح دارد : هو الذی انزل الیک الکتاب منه آیات محکمات وهن ام الکتاب واخر متشابهات ( آل عمران ، ۷)؛ این سخن قرآن گواه بر این است که مردم عادی برای فهم آن با دشواری روبرو هستند ، ولی این تلقی را همان مردم نسبت به فهم از سنت پیامبر (ص) نداشتند . بدین جهت دامنه ی اختلافات درباره ی سخنان پیامبر (ص) در دوره ی خود پیامبر (ص) بسیار نادر است . البته ناگفته نماند که بعد از پیامبر (ص) این اختلافات افزایش یافت .
با توجه به این که سنت یا سخنان پیامبر (ص) بسیار ساده وقابل فهم برای آنها بود وآنها هم به راحتی وخوبی آن را می فهمیدند ، پیامبر(ص) نگران آن بود که با این جریان افراط وتفریط یکی مدام به سود دیگری قربانی شود ؛ چنان که در زمان رسول الله (ص) قرآن کم تر مورد توجه قرار می گرفت وکم تر در استنادات ، به آن می پرداختند ، بلکه بیشتر به فرمایشات پیامبر (ص) استناد می ورزیدند .
منظور این نیست که قرآن از یادها رفته بود ، بلکه در ماجرای قرآن وسنت ، سنت پیامبر رنگ وروی بیشتر داشت وچون آسان یاب بود بیشتر بدان گرایش پیدا می کردند وپیامبر (ص) فرمود این دو را با هم داشته باشید ، هم قرآن وهم سنت را . تاپیش از رحلت پیامبر(ص) سنت او مورد توجه بود وبعد از درگذشت او سنت او ، نه فقط مورد توجه قرار نگرفت ، بلکه حتی توسط عمر از نگارش آنها نیز باز داشته شدند .
عمل عمر از این که حسبنا کتاب الله ونیز تصریح ابوبکر بدان جهت که مکتوب علی ابن ابی طالب (ع) را رد کرد وعمل خوارج که در جنگ فریاد بر آوردند لاحکم الا الله ، بهترین گواه بر این است که تأکید پیامبر (ص) بر ضرورت همراهی با یکدیگر هم از جانب قرآن وهم از جانب سنت بهتر نمایان می شود . برخورد با علی بن ابی طالب (ع) ویا برخورد با دخت گرامی پیامبر (ص) به معنای رویارویی با سنت رسول خداست ، چون بر کسی پوشیده نیست که پیامبرچگونه با ایشان محترمانه سخن می گفت وآن دو را بزرگ می داشت .
علاقه ی رسول خدا (ص) به زهرای اطهر (ع) ونیز علی ابن ابی طالب (ع) بر هیچ منصفی پوشیده نیست ، اما تحت عنوان حسبنا کتاب الله بی پروایی نسبت به ساحت آن دو روا داشتند. پیامبر(ص) به لحاظ تجربه ی تاریخی نیک دریافته بود که مردمان کم تر توانایی ایجاد تعادل دارند ، یا راه تفریط پیموده ویا سراغ افراط رفته اند واین توجه پیامبر (ص) ما را بر آن می دارد که راه میانه را رفته نه قرآن ، قربانی عترت شود ونه عترت به پای قرآن ذبح گردد . این دو با یکدیگر بودن بیان گر تمامی وجود مقدس نبی اکرم (ص) است ، هم قرآن وهم عترت او به تمامی نمایش گر ونشان دهنده ی پیامبر خداست .
این که گفته می شود قرآن عزیز ومورد توجه است ویا مقدس است باید توجه داشت که به چه معناست وچرا . آیا مردم مسلمان به قرآن احترام می گذارند از آن جهت که حرف وسخنی دارد ؟ یا از آن جهت که حرف وسخن تازه ای دارد؟ یا از آن جهت که حرف وسخن درست وحقی دارد ؟ یا از آن جهت که سخن خداوند است ؟
واگر حرف وسخن در آن است ویا تازگی در آن دیده می شود ویا حرف وسخن آن درست وحق است ، همه ی آنها از آن رو است که از جانب خداست ؟ قرآن را همه ی مسلمانان از آن رو گرامی می دارند که با جهان غیب نسبت برقرار کرده واز بیرون از جهان ملک ومادی آمده است همه ی مسلمانان باور دارند که قرآن سخن خداوند است وبدین جهت آن را مقدس می دارند حال چه بسا که در قرآن مطلبی هم باشد که مفید برای تاریخ ویا دیگر دانش های بشری باشد مفید بودن قرآن غیر از قداست داشتن آن است واهمیت قرآن در این است که آن را مقدس می دارند .
اگر دقت شود در مباحثات علمی ، در فقه واصول وتفسیر وفلسفه وعرفان ؛ آیات قرآن مورد استدلال قرار می گیرد و رد وقبول می شود . علیرغم همه ی این منازعات ومشاجرات ، ذره ای از قداست قرآن کاسته نمی شود . آنچه را که مردم بدان قرآن می گویند برای آنها بسیار ارزشمند ومقدس است .
ولایت شاید چیزی باشد از نگاه پیامبر (ص) شبیه قرآن ؛ نه این که ائمه (ع) چون حرف وسخن دارند پس مقدس اند ، نه این که چون حرف های حقی و درستی می زنند پس مقدس اند ، نه این که چون کارهای بزرگی کرده اند پس مقدس اند ، گر چه بعضی از این امور شاید نسبت به بعضی از ائمه (ع) صادق باشد مانند روایات فراوان امام علی وامام باقر وامام صادق وامام رضا (ع) ولی از دیگر امامان (ع) سخنان کم وبلکه بسیار اندک به دست ما رسیده است واز آخرین حجت خدا امام مهدی (ع) چندان سخنی وروایتی در منابع شیعه نیامده است .
پس چه چیزی از ایشان برای ما مقدس است . نگاه شیعه همچنان که پیش از این و درآغاز مقال آمده ، بر این باور است که امامان شیعه (ع) قداستشان در ارتباط با آنها به جهت غیب است . وعدم تفکیک قرآن وعترت بدین معناست که این دو از یک منشأ آغاز شده اند وهر دو یک نقش را در جامعه ایفا خواهند کرد وهر دو مقدس خواهند بود ومورد احترام مسلمان . بگذریم از معدود افرادی از نواصب که نسبت های ناروایی به ساحت بعضی ائمه (ع) داده اند ، همه ی مسلمانان ائمه ی هدی (ع) را به عناوین متعدد احترام می گذارند وایشان را مقدس می دانند.
مشارکت هزاران مسلمان از فرقه های مختلف در عزاداری فرزند رسول خدا (ع) ، حسین بن علی (ع) گواه بر این ادعاست . حضور میلیون ها مسلمان با گرایش های مختلف به مشهد مقدس و حرم امام رضا (ع) بیان گر منزلت وشأن والای ایشان در نزد همه ی فرق اسلامی است .
نگارنده فکر می کند تارک فی الثقلین به معنای این باشد که این دو از یکدیگر جدا نمی شود واین از امتیازات رسول خداست که از رازی پرده برداشته است وآن این که علیرغم همه ی تلاش ها برای حذف قرآن از صحنه های اجتماعی با لطایف الحیل که چون ائمه (ع) هست قرآن نیازی نیست ویا چون علوم تجربی هست کلام خدا نیازی نیست وده ها حیله وفریب دیگر ، نسبت به ساحت قدس ائمه (ع) نیز این گونه عمل شد که چون قرآن هست پس به ایشان نیازی نیست ، همه ی این تلاش ها ، آب در هاون کوبیده است . به راستی که قرآن وسنت از یکدیگر جدا نخواهند شد وهمچنان در نزد مسلمانان گرامی ومقدس خواهند بود تا در کنارحوض بر نبی اکرم (ص) حاضر شوند .
مهجوریت قرآن وعترت
درباره مهجوریت بشریت از حقایق ثقل اکبر وکبیر ، امام ( قدس سره ) در وصیت نامه ی الهی خود چنین آورده است :اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا ، این ودیعه ی الهی و ما ترک پیامبر اسلام (ص) مسائل اسف انگیزی که باید برای آن خون گریه کرد پس از شهادت علی (ع) شروع شد . خود خواهان وطاغوتیان ، قرآن کریم را وسیله ای کردند برای حکوت های ضد قرآنی ؛ ومفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را ، که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم (ص) دریافت کرده بودند و ندای انی تارک فیکم الثقلین در گوششان بود ، با بهانه های مختلف وتوطئه های از پیش تهیه شده آنان را عقب زده وبا قرآن ، در حقیقت قرآن را که برای بشریت تا ورود به حوض بزرگ ترین دستور زندگانی مادی و معنوی بود وهست از صحنه خارج کرده اند ؛
تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است وهرچه این بنیان کج به جلو آمد کجی ها وانحراف ها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطه ی جمع همه ی مسلمانان ، بلکه عائله ی بشری ، از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند برساند واین ولیده ی « علم الاسماء » را از شر شیاطین وطاغوت ها رها سازد وجهان را به قسط وعدل رساندوحکومت را به دست اولیا ء الله معصومین علیهم صلوات الاولین والاخرین بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند ، چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد وکار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومت های جائر وآخوندهای خبیث بدتر از طاغوتیان ،وسیله ای برای اقامه ی جور وفساد وتوجیه ستمگران ومعاندان حق تعالی شد .
ومع الاسف به دست دشمنان توطئه گر و دوستان جاهل ، قرآن این کتاب سرنوشت ساز ، نقشی جز در گورستان ها ومجالس مردگان نداشت وندارد وآن که باید وسیله ی جمع مسلمانان وبشریت وکتاب زندگی آنان باشد ، وسیله ی تفرقه واختلاف گردید ویا به کلی از صحنه خارج شد ، که دیدیم اگر کسی دم از حکومت اسلامی بر می آورد واز سیاست ، که نقش بزرگ اسلام ورسول بزرگوار (ص) وقرآن وسنت مشحون آن است ، سخن می گفت گویی بزرگ ترین معصیت را مرتکب شده وکلمه ی « آخوند سیاسی » موازن با آخوند بی دین شده بود واکنون نیز هست .
واخیراً قدرت های شیطانی بزرگ به وسیله ی حکومت های منحرف خارج از تعلیمات اسلامی ، که خود را به دروغ به اسلام بسته اند ، برای محو قرآن وتثبیت مقاصد شیطانی ابر قدرت ها ، قرآن را با خط زیبا طبع می کنند و به اطراف می فرستند وبا این حیله ی شیطانی قرآن را از صحنه خارج می کنند .
ما همه دیدیم قرآنی را که محمد رضا خان پهلوی طبع کرد و عده ای را اغفال کرد وبعض آخوند های بی خبر از مقاصد اسلامی هم مداح او بودند ، ومی بینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادی از ثروت های بی پایان مردم را صرف طبع قرآن کریم ومحال تبلیغات مذهب ضد قرآنی می کند و وهابیت ، این مذهب سرا پا بی اساس وخرافاتی را ترویج می کند ومردم و ملت های غافل را سوق به سوی ابر قدرت ها می دهد واز اسلام عزیز وقرآن کریم برای هدم اسلام وقرآن بهره برداری می کند ( وصیت نامه سیاسی – الهی امام خمینی ).
پیامبر گرامی اسلام (ص) به همین رویکرد نظر دارد ، آنجا که می فرماید : بر امت من زمانی پیش می آید که از قرآن جز نقش آن واز اسلام جز نام آن باقی نباشد ، مسلمان نامیده می شوند درحالی که بیش ازهمه ی مردمان از آن دورند ؛ مسجدهایشان آباد ولی تهی از هدایت است .
ونیز می فرماید : زمانی برای امت من فرا رسد که از اسلام جز نام واز قرآن جز نقشی باقی نمی ماند . در این هنگام خداوند به او اجازه ی ایستادگی وپایداری می دهد واسلام را با وی آشکار وباز سازی می کند .
ونیز می فرماید : مسجدهایشان با اذان آباد ، ولی دل هایشان خالی از ایمان است ، قرآن را سبک می شمارند ، ومؤمن از آنها به هر خواری دچار می شود.
ستم برقرآن و عترت
ستمی هایی که در درازنای تاریخ بر این دو ثقل روا داشته اند از شمار بیرون است . هنوز جنازه ی پیامبر خدا (ص) به خاک سپرده نشده ، جنگ مهاجر وانصار ودر بین مهاجران قریشی وغیر قریشی به راه انداخته اند وبنای نژاد پرستی دینی را بنیان نهادند که این نژاد گرایی به صورت های مختلف در جهان اسلام رخ نمود .
عرب وغیرعرب ؛ عرب وایرانی ؛ عرب وغیر مسلمان و…. ونیز به دور از هرخرد ، در دین اسلام وساختار سیاسی آن وحی وخرد را به دور انداختند وبا باند وباند بازی ودسیسه ، ساختار سیاسی جدیدی را طراحی کردند که هیچ گاه جهان اسلام نتوانست از زیر بار سنگین توطئه ها ودسیسه ها شانه بیرون برد . چنان که به تعبیر بزرگان اهل سنت ، مفضول را بر فاضل برتری بخشیدند . با ضرب وشتم دخت گرامی پیامبرخدا(ص) شوی او علی (ع) را از صحنه ی سیاست وقدرت کنار زدند .
حتی آن زمان که فرصتی فراهم آمد تا علی (ع) طبق خواست مردم پای به عرصه ی قدرت وسیاست گذارد ، نزدیکان ویاران پیامبر خدا (ص) ، که خود شاهد تعامل علی (ع) وپیامبر (ص) بودند ، به نبرد با او برخاستند ونگذاشتند حتی لختی علی (ع)در آرامش بماند . جنگ جمل وصفین در نهروان را به راه انداختند . در ادامه با تحریکات اینان ، تمامی شهرهای زیرنفوذ خلافت علی (ع) دچار آشوب واغتشاش شد .
همه ی این ها برای شکستن شخصیت علی (ع) بود که توفیق یارشان نشد وآخر الامر هم به طراحی ترور وحذف شخص او پرداختند . بعد از او امر بر فرزندش حسن (ع) بهتر از او نبود . با دسیسه خواستند تا شخصیتش را در هم بشکنند واورا در بین مردمان خوار سازند وبعد هم دست خود را به خون فرزند دخت پیامبر خدا (ص) آلودند .
واز این جنایت کارانه تر ماجرای کربلاست که خود از جانب این ها یک جنایت وفاجعه ی تاریخی است وبعد هم ماجرای حره و …. ، که امام خمینی ( قدس سره ) در این باره در وصیت نامه ی الهی خود چنین نگاشته است :شاید جمله ی لم یفترقا اشاره باشد بر این که بعد از وجود مقدس رسول الله ( ص) هر چه بر یکی از این دو گذشته است ومهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است ، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا (ص) در حوض وارد شوند . باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه ی رسول اکرم (ص) گذشته ، بر امت مسلمان ، بلکه بر بشریت گذشته است ، که قلم از آن عاجز است .
مفهوم عترت وجانشینی
برخی پنداشته اند مراد از عترت شخص پیشوایان (ع) است . یعنی آن بخش جسمانی ایشان که در زمانی خاص زاده شده و سپس به زندگانی بدرود گفته اند .
باید توجه داشت که بین دو امر سهمگین قرآن و ولایت باید مناسبتی معقول و منطقی لحاظ شود ، مناسبت بین این دو امر سهمگین ، آن حقایقی است که از زلال چشمه ی حقیقت به ارمغان می آورند بدین جهت قرآن وحدیث در لسان اهل عرفان دو سر چشمه ی فیاضی اند که همیشه در حال جوشش اند وعارفان از این دو منشأ آب می نوشند بدین جهت است که عارفان معتقدند در این که عرفان از گذشتگان پیش از اسلام تأثیر پذیرفته را نمی توان نادیه انگاشت ، اما حقیقت آن است که عرفان در سرزمین قرآن روییده واز چشمه سار اولیا شادابی ونشاط یافته است .
عرفا بر این عقیده اند که تنها قرآن متضمن اسرار ورموز نیست بلکه احادیث نیز به جهت راز ورمز به کار رفته در آنها باید تأویل شود . زیرا که قرآن ظاهر واولیا باطن آنند ، چنان که قاضی سعید قمی می گوید : قال رسول الله ( ص) « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض » فالولایه باطن الکتاب وروحه والکتاب ظهورها ، والظهور لم یکن ظاهراً أن یکون له البطون وها هنا احتما آخر وهو أنک مع بقائک علی حالک وعدم تسلیم قلبک لامام زمانک ، حتی تصیر قابلا لافاضه الحقائق وتجلی الانوار لا یمکنک أن تعرف هذه الحقایق فان السالک لا بد وأن یسلم بیت قبله الی صاحب الیت بتوسط ولی الوقت کما ینادی بذلک قولهم علیهم السلام : « نحن صنائع الله والخلق صنائع لنا » ( قاضی سعید القمی ، ۵۸).
این که فرموده اند احادیثنا صعب مصتصعب ، مراد صرف واقعه ی عاشورا یا ستم روا شده به اهل بیت (ع) نیست ، که این نیز بسیار سنگین وشنیدن آن دشوار و سهمگین است ، ولی از آن جا که سخنان ایشان حاوی لطایف ودقایق است ، به راحتی نمی توان به ژرفای آن رسید . برخی از بزرگان از اهل عرفا کوشیده اند تا پرده از بخش هایی از سخنان ایشان پس زنند .
الهی قمشه ای سخنی بدین مضمون دارد که شریعت ، کامل ودائمی است ، اما زمان حضور نبی اکرم ، بسیار اندک (۲۳سال ) است واین زمان کوتاه ، کافی برای بیان تمام حقایق نیست .از سوی دیگر انقطاع نبوت تشریعی ، ملازم با انقطاع ولایت نیست ، زیرا نبوت خاتمیت دارد ، ولی ولایت از اسماء حق است ، وبعد از پیامبر(ص) که صاحب اسم اعظم است ، باید اسم اعظمی وجود داشته باشد تا مظهر اسماء وصفات الهی از حیث جمعی واعتدال باشد. صاحب ارث محمدی و وارث شرع احمد ، باید که وارث مقام علم او و قدرت او باشد . علم حضرت ختمی مرتبت (ص) که همان معارف شریعت است ، موجب نیک بختی دنیا وآخرت امت اوست .
بنابراین جانشین رسول اکرم (ص) وخلیفه ی مسلمین باید که تمام جهاتی را دارا باشد که مدخلیت تام در بیان حلال و حرام ومعارف الهیه و اقامه ی حجت وبرهان بر حقانیت مسلک او دارد . چنین شخصی امام زمان و قطب دائره ی امکان است ، چون محیط به جمیع مراتب ومقامات است وهیچ موجودی نمی تواند در مرتبه ی وجودی او باشد به همین جهت قطب وقت ، متعدد نمی شود .
پس تقسیم قطب به ظاهری وباطنی ، چنان که علاءالدوله ی سمنانی چنین تقسیمی روا داشته است ، ناصواب است . وی علی (ع) را خلیفه ی باطنی وجانشین علیم و وارث مقام نبوت دانسته وابوبکر وعمر وعثمان را خلفای ظاهری . به جهت عدم تعدد قطب ، تقسیم شیخ مشائیه ، بوعلی سینا ، که خلیفه را منقسم کرده است به خلیفه ی اعلم واعقل نیز ناروا باشد ، با این باور که علی (ع) خلیفه ی بالفعل واعلم پیامبر(ص) وعمر خلیفه ی بالفعل واعقل است این تقسیمات با اصل برهان واحادیث دایره ی امکان نمی سازد ( آشتیانی ، ۸۹۷،۱۳۷۵)
چگونگی تعیین جانشین
آقا میرزا محمد رضا الهی قمشه ای ( ۱۳۰۶هـ) چگونگی تعیین خلیفه بعد از رسول الله (ص) را این گونه تبیین می کند:
تعیین خلیفه برای رسول ختمی مرتبت از سه طریق میسور است :
۱) از جانب امت ؛
۲) از جانب رسول (ص) ؛
۳) از جانب خدا .
تعیین خلیفه از طرف مردم روا نباشد زیرا مردم به مراتب وجودی چنین جانشینی که عصمت نیز شرط آن است ، آگاهی و وقوف ندارند ، زیرا آنها فقط به امور دنیایی حق آگاهند وبدان علم دارند زیرا که یعلمون ظاهراً من الحیوه الدنیا ( روم ، ۷).
تعیین خلیفه توسط رسول (ص) بدون استناد خداوند هم روا نباشد ، زیرا رسول (ص) باقطع نظر از اتصالش به وحی ، عالم به اسماء الهی نخواهد بود واو با وحی است که به جهان غیب اتصال می یابد ومظهر اسم اعظم حق می گردد . مضاف بر این که فرمایش رسول (ص) بدون وحی ، همچون سخن دیگران خواهد بود ودر قاطعیت به یقین به سخن خداوند نخواهد رسید .
بنابراین سزد که خلیفه از جانب خداوند تعیین گردد. لذا حق سبحان توسط پیامبر (ص) ، علی (ع) را به خلافت برگزید . بدین جهت است که خداوند فرمود : یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک وان لم تفعل فما بلغت رسالته ( مائده ، ۶۷)، ( آشتیانی ، ۸۹۸،۱۳۷۵-۸۹۷).
از روایت ثقلین بهره های فراوانی برده می شود ، همچون اثبات عصمت عترت وماندگاری عترت در کنار وهمراه قرآن که پرداختن به این موارد را به مجالی دیگر وا می نهیم .
منابع ومآخذ
۱) قرآن کریم . ۲)آشتیانی ، سید جلال الدین (۱۳۷۵)، شرح مقدمه ی قیصری بر فصوص الحکم ، قم ، بوستان کتاب ، چاپ پنجم . ۲) آل عبدالحبار ، شیخ محمد بن عبد علی ( ۱۴۱۸)، شهب الثواقب لرجم شیاطین النواصب ، تحقیق حلمی السنان ، قم ، الهادی . ۳) این ابی جمهور (۱۴۰۳)، عوالی اللئالی ، سید مرعشی وسید مجتبی عراقی ، قم سید الشهداء . ۴) ابن حجاج ، ابی الحسین مسلم ( بی تا )، صحیح مسلم ، بیروت ، دارالفکر . ۵) ابن شهر آشوب (۱۳۷۶)، مناقب آل ابی طالب ، لجنه من اساتید النجف ، ج ۱، نجف ، مطبعه حیدریه . ۶) ابن عری ، رسائل . ۷) ابن قولویه ، جعفر بن محمد (۱۴۱۷)، کامل الزیارات ، شسخ جواد قیومی و دیگران ، مؤسسه النشر للفقاهه. ۸) ابوحمزه ثمالی ( بی تا )، تفسیر . ۸) الاصفهانی ، الراغب (۱۴۰۱)، مفردات فی غرائب القرآن ، دفتر نشر کتاب . ۹) الامام احمد بن حنبل ( بی تا )، مسند ، بیروت ، دار صادر . ۱۰) الترمذی ، محمد بن عیسی بن سوره (۱۴۰۳)، الجامع الصحیح ( سنن الترمذی ) ، بیروت ، دارالفکر ۱۱) الشریف المرتضی علم الهدی ، علی ابن الحسین الموسوی البغدادی (۱۴۱۵)، الانتصار ، قم ، جامعه ی مدرسین . ۱۲) القندوزی ، سلیمان ابن ابراهیم الحنفی ( بی تا )، ینابیع الموده لذوی القربی ، سید جمال اشرف الحسینی ، دارالاسوه . ۱۳) الهندی ، المتقی ( ۱۴۰۹)، کنزالعمال ، بیروت ، الرساله . ۱۴) امام خمینی ( بی تا )، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم ومصباح الانس . ۱۵) امام خمینی (۱۳۶۸) ، ره عشق ، تهران ، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی . ۱۶) امام خمینی (۱۳۸۱) ، مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه ، مقدمه ی سید جلال الدین آشتیانی ، تهران ، مؤسسه تنظیم ونشرآثار امام خمینی ، چاپ چهارم . ۱۷) امام خمینی ( ۱۳۶۸)، وصیت نامه سیاسی – الهی ، سایت مؤسسه ی تنظیم ونشر آثار امام خمینی . ۱۸) جامی ( ۱۳۷۰)، نقد النصوص فی شرح نقش النصوص ، تصحیح ویلیان چیتیک ، تهران ، مؤسسه ی مطالعات وتحقیقات فرهنگی ، چاپ دوم . ۱۹) جمشیدی ، حسن ( آماده چاپ )، چهره های درخشان فلسفه وعرفان در نگاه آشتیانی . ۲۰) جمشیدی ، حسن ، یادگار ماندگار ، مجموعه مقالات ومصاحبه های استاد آشتیانی . ۲۱) جهانگیری ، محسن (۱۳۵۹)، چهره ی بر جسته ی عرفان اسلامی ، تهران ، دانشگاه تهران . ۲۲) حاکم نیشابوری ، امام الحفاظ ابی عبدالله ( ۱۴۰۶)، المستدرک علی الصحیحین ( مستدرک حاکم )، یوسف عبدالرحمن مرعشی ، بیروت ، دارالمعرفه . ۲۳) حکیم ترمذی ، محمد بن علی (۱۳۷۹)، مفهوم ولایت در دوران آغازین عرفان اسلامی ، برند راتکه وجان اوکین ، ترجمه ی نجد الدین کیوانی ، تهران ، نشر مرکز . ۲۴) حمویه ، سعد الدین ( ۱۳۶۲)، المصباح فی التصوف ، تصحیح نجیب مایل هروی ، تهران ، انتشارات مولی . ۲۵) زرین کوب ، عبدالحسین ( ۱۳۷۳) ، ارزش میراث صوفیه ، تهران ، امیر کبیر ، چاپ هفتم . ۲۶) زرین کوب ، عبدالحسین ( ۱۳۶۸)، بحر در کوزه ، تهران ، انتشارات علمی ، چاپ سوم . ۲۷) سلیم ابن قیس ، ابو صادق ( بی تا ) ، کتاب سلیم ابن قیس ، تحقیق محمد باقر انصاری ، بی جا . ۲۸) شایگان ، داریوش (۱۳۷۳) ، هنری کربن ، آفاق تفکر معنوی در اسلام ، باقر پرهام ، تهران ، فرزان روز ، چا پ سوم ۲۹)شریعتی ، علی ( بی تا )، پدر ، مادر ما متهمیم ، بی جا . ۳۰) شیخ بهایی ( بی تا ) ، مفتاح الفلاح ، بیروت ، مؤسسه ی اعلمی . ۳۱) شیخ صدوق ( ۱۴۱۷) ، امالی، بیروت ، مؤسسه ی البعثه . ۳۲) شیخ صدوق ( ۱۴۰۴ )، عیون اخبار الرضا ، ج ۱، تحقیق شیخ حسین اعلمی ، بیروت ، مؤسسه ی اعلمی . ۳۳) شیخ صدوق (۱۴۰۵) ، کمال الدین وتمام النعمه ، علی اکبر غفاری ، قم ، جامعه ی، مدرسین . ۳۴) شیخ صدوق ( ۱۳۶۱)، معانی الاخبار ، علی اکبر غفاری ، انتشارات اسلامی . ۳۵) شیخ صدوق ( ۱۴۰۴) من لایحضر الفقیه ، تصحیح علی اکبر غفاری ، قم ، جامعه مدرسین ، چاپ دوم . ۳۶) صادقی ارزکانی ، محمد امین ( ۱۳۸۲) ، انسان کامل از نگاه امام خمینی ، قم ، بوستان کتاب . ۳۷) صحیفه ی نور ، ج ۲۱٫ ۳۸) طبرسی ، ابی علی فضل بن حسن ( ۱۴۱۵) مجمع البیان فی تفسیرالقرآن ، به اهتمام گروه مؤسسه اعلمی . ۳۹) طبری ، محمد بن جریر بن رستم ( ۱۴۱۳)، دلائل الامامه ، قم، البعثه . ۴۰) عطاردی خبوشانی ، الشیخ عزیز الله ( ۱۴۰۶)، مسند الامام الرضا (ع) مشهد ، کنگره ی جهانی امام رضا . ۴۱) فتوحات ، ج ۲ . ۴۲) فرات ، ابراهیم الکوفی ( بی تا )، تفسیر. ۴۳) فرغانی ، سعید بن محمد ( ۱۳۷۹) مشارق الدراری ( شرح تائیه ی ابن فارض )، مقدمه وتعلیق وتصحیح سید جلال الدین آشتیانی ، قم دفتر تبلیغات اسلامی . ۴۴) فیض ، ملامحسن ( ۱۳۶۲)، اصول المعارف ، تعلیق وتصحیح ومقدمه سید جلال الدین آشتیانی ، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، چاپ دوم . ۴۵) قاضی سعید القمی ( بی تا )، التعلیقه علی الفوائد الرضویه . ۴۶) قمی ، شیخ عباس ( بی تا )، مفتاح الجنان ، مناجات شعبانیه . ۴۷) قیصری ، داوود ( ۱۳۷۵)، شرح فصوص الحکم ، به کوشش استاد آشتیانی ، تهران ، مرکز انتشارات علمی وفرهنگی . ۴۸) کلینی ، محمد بن یعقوب ( ۱۳۸۳هـ)، الکافی ، علی اکبر غفاری ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، چاپ سوم . ۴۹) لاهیجی ، شیخ محمد ( بی تا )، شرح گلشن راز ، کتابفروشی محمودی ، بی جا . ۵۰) لغت نامه دهخدا . ۵۱) مجلسی ، محمد باقر ( ۱۴۰۳)، بحار الانوار ، بیروت ، مؤسسه ی الوفا ، چاپ دوم . ۵۲) مصباح الانس . ۵۳) مصباح یزدی ، محمد تقی ( ۱۳۷۳)، آموزش فلسفه ، تهران ، سازمان تبلیغات اسلامی . ۵۴) مطهری ، مرتضی ( ۱۳۷۴)،مجموعه آثار ، ج ۳و۴ ، قم ، انتشارات صدرا . ۵۵) ملاصدرا ( بی تا )، اسفار . ۵۶) ملاصدرا ( ۱۳۶۷) ، شرح اصول کافی ، تصحیح محمد خواجوی ، تهران ، مؤسسه مطالعات وتحقیقات فرهنگی . ۵۷) نسفی ، عزیز الدین ( ۱۳۷۱)، کتاب الانسان کامل ، تصحیح ماژیران موله ، تهران ، کتابخانه طهوری ، ۵۸) نقش النصوص ، فص عزیزی . ۵۹) نیکلسون ( ۱۳۶۶) ، تفسیر مثنوی معنوی ، ترجمه ی آوانس آوانسیان ، تهران ، نشرنی ، چاپ دوم . ۶۰) یثربی ، یحیی، ( ۱۳۶۹)، فلسفه ی عرفان ، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی . ۶۱) یواقیت ، ج ۲٫ ۶۲) خبرگزاری ایرنا ، سه شنبه ، ۱۱ بهمن ۱۳۸۴٫ ۶۳) خبر گزاری آینده ی روشن ، سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴٫ ۶۴) کیهان اندیشه ، فروردین واردیبهشت ۱۳۶۷، ش ۱۷، ص ۳۶-۲۷). منبع:نشریه اندیشه حوزه ،شماره ۷۳ نویسنده: حسن جمشیدی