- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 17 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چکیده
شیعه به معنای کسی است که خلافت و جانشینی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را حق اختصاصی امیرالمومنین علیهالسلام و فرزندان او میداند. اگر چه تشیع در ابتدا به عنوان اقلیتی در مقابل طیف گسترده دیگر مسلمانان به شمار میآمد، اما رفته رفته توانست هویت واقعی خود را شناسانده و در سراسر جهان اسلام منتشر شود. اگر چه تشیع خود دارای امتیازات منحصر به فردی است که موجب گسترش آن در جهان اسلام شده است، اما عواملی همچون خصوصیات فرهنگی مردم ایران و نیز خستگی از سالها فشار نظام طبقاتی در این کشور از جمله عوامل نفوذ تشیع در ایران به شمار میآید.
مقدمه
روزهای آغازین وفات پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مقارن با نخستین اختلاف جدی میان مسلمانان شد. آری مسلمانانی که سالها بر محور وجود پیامبرشان تلاش در حفظ اتحاد و همبستگی میان خود داشتند، با دیدن جای خالی آن حضرت، هر یک مدعی جانشینی آن حضرت شدند و بدین سان نخستین اختلاف میان آنها راجع به مسئله جانشینی و خلافت به وجود آمد. اگر چه اکثریت مسلمانان به خلافت ابوبکر تن داده و با او بیعت کردند، اما از همان زمان عدهای معدود از شیفتگان امام علی علیه السلام بر شایستگی منحصر به فرد وی برای تصدی منصب خلافت تأکید ورزیدند. آنها شیعیان و پیروان راستین پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امیرالمومنین علیه السلام بودند.
از سوی دیگر، کشور پهناور ایران سالهاست که در اثر فتوحات اولیه مسلمانان، دین مبین اسلام را پذیرفته است و در طول سالهای متمادی سلسلههای شیعی فراوانی را نیز به خود دیده است. امروزه نیز مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی این کشور بوده و قانون اساسی آن نیز بر اساس معارف و احکام این مذهب پایهریزی شده است.
آنچه در این نوشتار هدف نگارنده است، بررسی عوامل اساسی نفوذ تشیع در کشور ایران است.
مفهوم شناسی شیعه
واژه شیعه را می توان از نظر لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار داد:
الف. معنای لغوی شیعه
اغلب لغت نویسان راجع به معنای لغوی شیعه بر این نظر هستند که: «شیعه یک مرد، پیروان و یاران او هستند.» [۱]برخی دیگر از لغتنویسان در این باره می نویسند:
«شیعه گروهی هستند که بر یک امر متفق و مجتمع هستند و هر گروهی که بر یک امر اجتماع کنند، آنها شیعه هستند.» [۲]
در این میان ابوهلال عسکری در تفاوت میان شیعه و جماعت می نویسد:
«الفرق بین الشیعه والجماعه : أن شیعه الرجل هم الجماعه المائله إلیه من محبتهم له»
«تفاوت میان شیعه و جماعت از این قرار است که شیعهی مرد، جماعتی هستند که به جهت محبتشان نسبت به او، به وی گرایش پیدا کرده اند.» [۳]
ب. معنای اصطلاحی شیعه
برای شیعه معانی اصطلاحی متعددی بیان شده است:
۱. شیعه به کسانی گفته می شود که محبت اهل بیت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را در دل دارند؛
۲.شیعه به کسانی گفته می شود که جانشینی پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را حق اختصاصی خانواده رسالت می دانند و در معارف اسلام پیرو مکتب اهل بیت می باشند.[۴]
پیدایش تشیع
دربارهی منشأ پیدایش تشیع دیدگاههای مختلفی مطرح شده است که در مجموع میتوان آنها را به دو دسته تقسیم نمود:
۱- دیدگاهی که پیدایش تشیع را در همان زمان حیات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میداند. به باور پیروان این نظریه، ـ که همان محققان شیعه هستند ـ بذر تشیع توسط شخص نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کاشته شد و عقیده و گرایش شیعه در آن دوران شکل گرفت، هر چند که شیعه به عنوان گروهی متمایز و جدا از بقیه مطرح نبودند.[۵]
۲- دیدگاهی که پیدایش تشیع را بعد از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میداند. که البته در زمان پیدایش و کیفیت شکل گیری تشیع میان اصحاب این رأی اختلاف وجود دارد. «ابن خلدون»[۶]، «احمد أمین» و «رشید رضا» از مؤیدین این دیدگاه میباشند و از مستشرقان نیز گولد زیهر و بروکلمن قائل به همین دیدگاه هستند.» [۷]
از بین دو دیدگاه فوق، نظریۀ اوّل با واقع تطابق بیشتری دارد چراکه مطابق احادیث بسیاری که از محدثین شیعی و سنی نقل کردهاند: پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اولین بذر تشیع را کاشت و خود، پیروان علی (علیهالسلام) را به این نام خواند:
۱) سیوطی در تفسیر آیهی «انّ الذین ءامنوا و عملو الصالحات اولئک هم خیر البریه» میگوید که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به علی اشاره کرد و فرمود: «او و شیعیانش روز قیامت رستگارانند.»[۸]
۲) ابن اثیر هم از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت کرده که به علی (علیهالسلام) خطاب کرد: «تو و شیعیانت روز قیامت بر خداوند وارد میشوید و دشمنانت با ناراحتی و شرمندگی بر خداوند وارد خواهند شد.» [۹]
علل نفوذ تشیع در سرزمینهای مختلف
تشیع به عنوان یک مذهب در سرزمین حجاز متولّد شد امّا در آنجا منحصر نگردید و هیچگاه به اقلیم و طایفهی خاصی تعلّق نگرفت و بر اثر عوامل و اسباب مختلفی به مناطق دور هم راه یافت و به سرعت منتشر شد. از جمله عوامل مهم در نفوذ و انتشار تشیع در بلاد مختلف میتوان امور زیر را نام برد.
برهانی بودن آموزههای تشیع
از خصوصیات و امتیازات بارز مذهب تشیع این است که برهان و استدلال را پایهی اعتماد خود میداند و از تقلید محض منع میکند. از آنجایی که تشیع به وسیلهی ائمهی معصومین علیهمالسلام اسلام حقیقی را مجسم میکند و با توجه به اینکه اسلام در دعوت خود عقل را مخاطب ساخته و موافق فطرت الهی بشر است بنابراین مجذوب این دو گشته و قلوب را با دعوت به سوی حق تسخیر نموده است.
تشیع نیز طبق روش اسلام تقلید کورکورانه را مذمت نموده و با قاعدهی «أنا وجدنا آباءنا علی امّه و انّا علی آثارهم مقتدون»[۱۰] و «الناس علی دین ملوکهم» به نبرد برخاسته و این فرهنگ مناقض طبع بشری را نهایت بیفرهنگی دانسته است. تشیع در تعالیم خود با همه سخن گفته و عقل و فطرت را مخاطب ساخته و در دعوت خود راه اعتدال را پیموده و به همهی مسائل اعتقادی پاسخ داده است.
علامهی طباطبائی (ره) در این خصوص میگوید: «شیعه در جمیع شؤون دینی از اول اصول معارف گرفته تا آخر فروع و جزئیات آنها به بحث و انتقاد پرداخته و ذخایر روایتی آنها به حدّ کفایت پاسخ هرگونه سؤال دینی را میداد و میدهد.» [۱۱]
۱.مظلومیت علویان و شیعیان
از عوامل مهم نفوذ و گسترش تشیع ظلم و ستم بی حدّ و مرز حکومتهای وقت به علویان و شیعیان بود.
با شهادت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که حامی و تکیهگاه شیعیان بود سیل ظلم و جور و شکنجه بر شیعیان نازل گردید و شیعه وارد دوران محنت شد.
دورهی حکومت بنی امیه از سختترین و ظالمترین دورهها برای علویان و شیعه بود. پناه شیعیان کوفه به صحنهی خونین مبدّل گشت و شاهد قتل و شکنجهی بسیاری از اصحاب علی (علیهالسلام) توسط عمّال معاویه و یزید بود. زیاد، سمره بن جندب، حجاج بن یوسف ثقفی و دیگر کارگزاران اموی کمترین رحمی به شیعه نکردند.
کشتار و آزار امویان به کوفه منحصر نشد، معاویه فرمان داده بود تا اسامی اصحاب امیرالمومنین علیه السلام از بیت المال حذف گردد و شهادت آنان در امر قضاوت پذیرفته نشود. [۱۲]
مرگ معاویه غائله را خاتمه نداد؛ چرا که بعد از او پسرش یزید که به عیاشی و فساد و شراب خواری مشهور بود بر کرسی خلافت نشست و برای تثبیت منصب خود اقدام به گرفتن بیعت از شخصیتهای برجستهی جهان اسلام کرد، بارزترین چهرهی اسلامی که یزید طمع داشت تا از وی بیعت بگیرد امام حسین (علیهالسلام) بود، که تن به چنین ذلّتی نداد و برای احیای دین محمدی و رهایی امت جدّش فداکارانه به مبارزه با طغیان برخاست و در کربلا همراه اهل بیت و یاران وفادار خود به شهادت رسید. واقعهی کربلا تحولی عظیم در جهان اسلام بوجود آورد، اذهان خفته را بیدار و چهرهی واقعی یزید و عمّال او را رسوا ساخت و مردم را با دینداران حقیقی و پیروان راستین اسلام آشنا نمود.
ظلم و فجوری که یزید به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد کرده بود انزجار و تنفّر مسلمین از وی را به دنبال داشت، آنان توانستند اسلام واقعی را از اسلام دروغین تشخیص دهند و بسیاری از آنان برای اعلام طرفداری خود از نهضت کربلا، دست به شورش و قیامهای متعددی زدند، قیام توابین و مختار از معروفترین این شورشها بود.
عباسیان از فجایع و ظلم امویان نسبت به علویان برای شروع تبلیغات خود استفاده کرده و دعوت خود را با شعار «الرضا من آل محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)» آغاز نمودند و به گفتهی اصفهانی بیش از هر چیز شروع به بازگوئی فضائل علی بن ابیطالب و فرزندانش و مظلومیت آنان کردند. [۱۳]
بنی عباس با این امر ناخواسته عشق و محبّت مردم نسبت به اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را فزونی بخشیدند.
گرچه در آغاز مسلمانان فریب این شعارها را خورده و به عباسیان پیوستند؛ امّا پس از رسیدن آنها به منصب خلافت و آشکار شدن نیت سوء آنان و شروع ظلم و ستمشان به علویان، مردم با انگیزههای حقیقی ایشان آشنا شده، از آنان منزجر شدند و به سوی علویان متمایل گشتند. [۱۴]
۲.مهاجرت علویان و شیعیان
جوّ خفقان حکومتهای جور از سویی و شکست قیامها از سوی دیگر موجب شد تا علویان و شیعه در کوفه احساس ناامنی کنند و برای خلاصی از شکنجه و قتل هجرت مناطق دور را اختیار کنند، در نتیجه بسیاری از آنان راههای کوهستانی و صعب العبور را برمیگزیدند تا به آسانی در دسترس حاکم قرار نگیرند.
مهاجرین با استقرار در منطقهای مردم آن را از ظلم و ستمهایی که امویان و پس از آنها عباسیان به خاندان نبوی و پیروانشان روا داشتهاند آگاه میساختند، مردمان آن مناطق هم با دیدن اخلاق و تقوای پناهندگان و نیز شنیدن جور و بیرحمی حکّام به سوی علویان متمایل شده و مراتب احترام را نسبت به ایشان روا داشتهاند. پس از مرگ آنها هم بر سر قبورشان مزار و بارگاه میساختند و داستان آنها را نسل به نسل منتقل مینمودند.
۳.فرصت طلایی و فعالیتهای امامین صادقین (علیهماالسلام)
آغاز دعوت عباسیان در سال ۱۱۱هـ بود. با شروع این دعوت و همچنین آغاز اختلافات داخلی میان امویان امیه موجب غفلت آنان از شیعه و رهبران آنان شد،[۱۵] از این رو فشار بر شیعیان و ائمهی آنان کاسته شد، ضمن آنکه تبلیغات گستردهی عباسیان ضدّ بنی امیه موجب آگاهی مردم شده و آنها به سوی امامان حق شتافتند تا از دریای علم و معرفت ایشان بهره جویند.
امام باقر و فرزندش امام جعفر صادق علیهما السلام توانستند در این فرصت به دستآمده، فرهنگ اسلامی را پرورش دهند و سعی در گسترش آن نمایند، چنانکه امام صادق (علیهالسلام) هزاران شاگرد را در علوم مختلف پروراند. دانشگاه جعفری منحصر به مدینه نبود و از مناطق دوردست همچون نیشابور، کوفه، بصره دانشجویان گرد آمده بودند تا از چشمهی علوم و معارف بنوشند.[۱۶]
علل اساسی نفوذ تشیع در ایران
به طور یقین خاستگاه تشیع حجاز بود و اولین شیعیان از همان منطقه برخاستهاند. امّا با وجود عوامل مختلفی که به آن اشاره شد، این مذهب به جزیره العرب منحصر نگشت و سراسر سرزمینهای دور و نزدیک را فراگرفت.
از سرزمینهایی که مورد توجه علویان و شیعیان بوده است سرزمین پهناور ایران بود که به تدریج و طی دورههای مختلفی تشیع به این بلاد راه یافت و آن قدر توسعه و گسترش پیدا کرد که حتی در دورانهایی شاهد حکومتهای شیعی در آن هستیم.
حکومت آل بویه، صفویان و امروزه حکومت اسلامی که توسط امام خمینی (قدس سره) تشکیل یافت ـ و امید است که به حکومت امام عصر (عج) متصل گردد ـ بارزترین حکومتهای شیعی نه در ایران بلکه در سراسر جهان میباشد.
هر چند که این حکومتها ایرانی بوده است؛ امّا اساس ورود تشیع به ایران و نفوذ اوّلی آن به این سرزمین به زمان ورود اشعریان عرب به قم باز میگردد که در اواخر قرن اول هجری به این شهر آمدهاند.[۱۷] این در حالی بود که ایران هنوز گرفتار کشمکش بین پذیرش اسلام و استوار ماندن بر دین نیاکان و پیشنیان خود بود. با وجود این، مذهب شیعه رفته رفته در سراسر ایران منتشر شد.
آنچه در این جا مهم است شناخت عواملی است که در نفوذ تشیع و گسترش آن میان ایرانیان نقش اساسی ایفا کرده است. از مهمترین عوامل نفوذ تشیع در ایران میتوان امور زیر را نام برد:
۱- فرهنگ
ایران کشوری با تمدّن بسیار قدیم و فرهنگ اصیل و ریشهای است که تاریخ تمدّن آن به پنج هزار سال پیش میرسد. در آن زمان که عیلامیان به جنوب غربی ایران آمده و به تأسیس دولتی باشکوه پرداختند همواره مهد تمدّن و فرهنگ اصیل و جاودان گشته که جلوههای این تمدن درخشان شرق و غرب عالم را فراگرفت.» [۱۸]
تمدنهای باستانی که زمانی طولانی دارای رونق و شکوه فراوان بوده ـ مثل سومر و کلده و مصر باستان ـ در اثر عوامل متعددی رو به افول نهاده و از میان رفتند. حتی تمدن یونان قدیم که از درخشانترین تمدنهای عالم پیشین بود و زمانی دنیا را تحت سلطهی خود قرار داده بود سرانجام به دست رومیان محو گردید و دیگر نتوانست سیادت خود را در جهان تمدّن به دست آورد، در حالی که قوم ایرانی با تدبیر و هوش و استعدادی که داشت فرهنگ وتمدّن خود را حفظ کرده و حتی پس از تسلّط بیگانگان نیز اصالت خود را از دست نداد.» [۱۹]
به طور یقین تأثیر فرهنگ را در عقیدهی ملّتها نمیتوان انکار کرد. مردمی که از تمدّن اصیل و فرهنگی عمیق برخوردار باشند به طور نسبی دارای قدرت تمییز و تشخیص بیشتری از بقیه دارند و این خود عاملی مهم برای پذیرش آیین تشیع در ایران بود، شهید مطهری (ره) در این باره میگوید: «ایران از هر نقطهی دیگر برای بذر تشیع زمین مناسبتری بوده است. تشیع به اندازهای که در ایران تدریجاً نفوذ کرد در جای دیگر نفوذ نکرد، ایرانی روح خود را با اسلام سازگار دید و گمگشتهی خویش را در اسلام یافت. به همین دلیل توجه بیشتری به خاندان رسالت دادند و معنای حقیقی اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند. عترت طاهره بود که پاسخگوی پرسشها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بود.» [۲۰]
۲- ظلم و ستم پادشاهان ایران
ایران تا پیش از انقلاب اسلامی مهد سلسلههای متعددی از پادشاهان هخامنشی، سامانی، غزنوی، ساسانی و… بود که آخرین آنها هم سلسلهی پهلوی بوده است که با انقلاب اسلامی برچیده شد.
هر یک از این سلسلهها سالهای متمادی بر این بلاد حکومت کرده بود و اغلب پادشاهان آنها افرادی ستمگر، خودکامه و زورگو بوده و زندگی را بر مردم دشوار ساخته بودند، به عنوان نمونه دربارهی پادشاهان ساسانی چنین آمده است:
«چیزی که بیش از همه در میان مردم ایران نفاق افکنده بود امتیاز طبقاتی بسیار خشنی بود که ساسانیان در ایران برقرار کرده بودند و ریشهی آن در تمدنهای ایرانی پیشین بوده، اما در دورهی ساسانی بر سختگیری افزوده شده بود. در درجهی اول هفت خانواده اشراف و پس از ایشان طبقات پنجگانه امتیازاتی داشتند و عامهی مردم از آن محروم بودند. تقریباٌ مالکیت انحصار به آن هفت خانواده ـ هفت فامیل ـ داشت و بقیه از این حق طبیعی محروم بودند. در نتیجه ناچار هر آیین تازهای که این امتیازات ناروا را از میان میبرد و برابری فراهم میکرد و امتیازات طبقاتی را از میان میبرد مردم همه با شور و هیجان بدان میگرویدند.» [۲۱]
این محرومیت اغلب مردم از سویی و ظلم حکّام ساسانی از سوی دیگر موجب به ستوه آمدن ملّت گردد و در نتیجه آنها چشم به سوی یک آیین جدیدی دوخته بودند تا آنها را از این ممنوعیتها و محرومیتها برهاند، با آمدن اسلام و سرانجام هجوم مسلمین بر ایران این مردم بودند که دروازهها را برای سپاه اسلام باز نموده و بدون هیچ مقاومتی تسلیم شوند، آنها به اسلام گرویدند امّا با مشاهدهی رفتار ناشایست برخی از مسلمین با خود که حکایت از تعصّب نژادی داشت به اسلام ظاهری اکتفا نکرده و به دنیال کسانی شدند که اسلام واقعی را مجسّم سازند و اینان کسانی نبودند جز أهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم).
۳- تعصّبات نژادی
از عوامل مهم نفوذ تشیع در میان ایرانیان پدیدهی تعصّب نژادی خلفا بود.
سید جعفر مرتضی در این باره میگوید:
«تبعیض ـ تعصّب ـ نژادی یعنی براساس نژاد یا رنگ پوست و از این قبیل امور به کسی امتیازی داده شود و بر همین مبنی به دیگران ظلم شود یا از آن امتیاز محروم و ممنوع گردند.» [۲۲]
تبعیض نژادی امری است که هم از طرف فطرت و هم عقل و شرع مطرود است. این پدیده امری نو و ظاهرهای جدید نیست بلکه به زمان خلقت آدم (علیهالسلام) بازمیگردد، آن هنگامی که خداوند متعال به ملائکهی خود فرمان سجده به آدم را داد ابلیس جنس و نژاد خود را برتر دانسته و با این تکبّر از اطاعت فرمان خدای تعالی سرباز زد «قال أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین».[۲۳]
عصر جاهلیت نیز از این پدیده بیبهره نبوده و در میان اعراب جاهلی تعصّب طایفهای و نژادی رایج بود.
اسلام که آمد با این جریان برخورد تندی نمود و برتری را جز به تقوی معرفی نکرد. [۲۴] پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همهی مسلمین را برادر دانست و سیاه و سفید، عرب و عجم را در کنار هم قرار داد و با هرگونه تبعیض مخالفت شدیدی میکرد.امّا بعد از رحلت آن حضرت و با وحود سفارشها و تأکیدهای مکرر ایشان بر تساوی و یقین ملاک برتری ـ تقوا ـ لیکن عادت بر دین غلبه کرد و تعصّب بار دیگر احیا شد.در زمان خلیفهی دوم، تاریخ اسلامی شاهد بازگشت سریع و یکبارهی این جریان بود و این عرف و طبیعت غیر طبیعی در گوشههایی از زندگی خلیفه به وضوح دیده میشد. [۲۵]
در جریان فتوحات اسلامی و با فتح کوفه تشیع به عراق وارد و در این منطقه ریشه دواند. حضور صحابه و قبایل بزرگ یمنی همچون همدان، ربیحه و مضر که تشیع آنها مشهور است زمینه را برای گسترش تشیع فراهم ساخت.[۲۶]
این قبایل عربی همراه خود موالی داشتند،[۲۷] و این موالی رفتار تعصبآمیز خلیفه را با خود به خوبی مشاهده و لمس میکردند. عمر بن خطاب آن قدر با آنها برخورد تندی داشت که اجازه ازدواج یک مرد غیر عرب را با یک زن عرب نمیداد و با وجود بردهی غیر عرب، گرفتن بردهی عرب را روا نمیدانست.[۲۸] او در جاهای مختلفی تصریح میکرد که فراگیری زبان فارسی نشانهی کم خردی و نادانی و منجر به از دست دادن مروّت میدانست.[۲۹] گفتنی است که چنین رویهای در زمان عثمان تشدید شد.[۳۰]
با آغاز حکومت علی (علیهالسلام) وضع به کلی عوض شد. موالی همچون سایر عرب و در کنار آنها دارای حقوق مساوی و برابر گشته و زندگی طبیعی را شروع کردند و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نسبت به آنها مهر میورزید. [۳۱]
در جریان صفین وقتی که عدهی زیادی از لشکریان حضرت علی (علیهالسلام) از سپاه وی جدا شده و پا یه فرار نهاده و یا به معاویه پیوستند، گروهی نزد ایشان آمده و عرض کردند که: «ای امیرمؤمنان! به اینها ـ عرب ـ اموال بیشتری ده و آنان را بر موالی و عجم برتر نما تا بلکه آن عده بازگردند. حضرت در پاسخ گفت: آیا پیروزی را با زور و جور به دست آورم؟ به خدای تعالی هرگز، اگر این اموال از آنِ من بود با تساوی بین آنان قسمت میکردم حال که اینها اموالشان است.»[۳۲]
این سیاست عادلانهی حضرت علی (علیهالسلام) و نیز رفتار تعصب آمیز خلفای پیشین نسبت به موالی قطعاً محبت علی (علیهالسلام) را در دل آنها کاشت.
آنها که اسلام آورده بودند با مشاهدهی تعامل خلفا و برخورد آنها با خود نسبت به آنان واکنش منفی نشان دادند و از طرفی با دیدن عدالت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و رفتار نیک ایشان به سوی وی جذب شدند. آقای جعفریان از فان فلوتن نقل میکند که: «علّت گرایش خراسانیان و ایرانیان به علویان این بود که آنها عدل واقعی را جز در حکومت علی(علیهالسلام) مشاهده نکردند.» [۳۳]
۴- سلمان فارسی
در طول تاریخ همواره افرادی بودهاند که نامشان جاودان مانده و نقش مهمی در گمراهی یا هدایت انسان ایفا نمودهاند.
سامری از اشخاصی بود که از غیبت حضرت موسی (علیهالسلام) و میقات چهل روزهی وی با پروردگار استفاده کرده و با ساختن گوسالهای به عنوان خدا برای مدتی جمعی از بنی اسرائیل را منحرف ساخت و بدین ترتیب بار سنگین ضلالت آنها را به دوش گرفت. و نام او در قرآن کریم جاوید ماند.
پیامبران، امامان (علیهمالسلام) و اولیاء صالح هم در برابر گمراه کنندگان وظیفهی هدایت بشر را بر عهده داشته و دارند. از این بندگان سعادتمند خدای تعالی سلمان محمدی بود که علاوه بر رستگاری خود موجب هدایت اقوامی شد که تاکنون نام وی را به عنوان رکنی مهم از ارکان اسباب سعادت خود ضبط و ثبت نمودهاند.
او پرورش یافتهی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و شیعهی مخلص علی (علیهالسلام) بود و به فرمودهی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جزء پنج تن سابقین به اسلام بود. [۳۴]
او از پایههای استوار اسلام و از ارکان تشیع بود که در زمان خلافت عمر فرماندار مدائن گردید، در آن منطقه اسلام راستین که در علی (علیهالسلام) مجسّم بود، را احیا کرد.
سلمان به زهد و ساده زیستی و پارسایی مشهور بود، جلوهی تشیع راستین بود. در بین مردم هم با عدالت و انصاف حکم میکرد، این خصوصیات سبب شد تا أهل مدائن و موالی به وی ارادت خاصی نشان دهند و شیفتهی اخلاق علوی وی گردند، او هم تشیع ناب را با رفتار و گفتار خود به نمایش گذاشت و از این راه علی (علیهالسلام) و در حقیقت اسلام اصیل را به مردم معرّفی نمود.
۵- مهاجرت علویان به ایران
همانطور که گذشت یکی از علل نفوذ تشیع در بلاد مختلف مهاجرت علویان و شیعیان به آن مناطق بود که در زمان حکومت امویان و عباسیان صورت گرفت و دلیل آن ظلم و فشار حکّام نسبت به علویان و شیعه بود.
ایران از جمله سرزمینهایی بود که برای حفظ جان مهاجرین مناسب بود؛ چرا که هم از نظر جغرافیایی موقعیت مطلوبی برای پناهندگان داشت و هم اینکه حاکمان آن جا وابسته به دولت اسلامی نبوده و اعلان استقلال کرده بودند. علویان با هجرت به این مناطق مورد استقبال مردمان آن قرار میگرفتند و ساکنان با شنیدن مظلومیتهای ایشان و نیز با مشاهدهی تعامل و اخلاق نیک و تقوای آنان شیفتهی میهمانان خود میشدند و به سوی آنها میشتافتند.
از علویان بارز مهاجر به ایران امام هشتم (علیهالسلام) بود که به دستور مأمون ایشان از مدینه احضار شد تا در کنار مأمون و تحت مراقبت وی قرار گیرد، هجرت این امام همام به خراسان بار سفر ببندند.
این مهاجرین در بعضی از مناطق ایران یا توسط عمّال حکومت به شهادت میرسیدند و یا به مرگ طبیعی از دنیا میرفتند و در همان جا مدفون میشدند و بسیاری از آنان که مورد احترام مردم بودهاند صاحب مزار و مرقد مجلّل میگشتند. از جملهی مهاجرین به ایران حضرت فاطمه دختر امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) و خواهر امام رضا (علیهالسلام) بود که برای دیدار برادر به سمت خراسان همراه عدهای از نزدیکان و مریدان امام حرکت کرده اما در ساوه با هجوم سربازان مأمون مواجه میشوند و بسیاری از همراهان ایشان به شهادت میرسند. ایشان بیمار میگردد و دستور میدهد که وی را به قم که مرکز تشیع ایران بود انتقال یابند و پس از رسیدن به این شهر از دنیا چشم فرو میبندد و شیعیان قم برای آن حضرت بارگاه مجلّلی میسازند که تا امروز مورد توجه شیعیان جهان میباشد.[۳۵]
جمع بندی و نتیجهگیری
نتایج به دستآمده از این تحقیق عبارتند از:
۱- بر خلاف تصوّر برخی از نویسندگان تشیع در ایران هرگز تحت تأثیر نظام شاهنشاهی و عقیدهی وراثت و وصایت ایرانیان نبوده است.
۲- ورود تشیع به ایران با مهاجرت اعراب اشعری به شهر قم صورت گرفت، بنابراین هرگز تشیع ساختهی ایرانیان نیست و دولتهای آل بویه و صفویه که بعد از سالها از تشیع قم تشکیل شده بودند مولد تشیع نبودهاند. هر چند که در گسترش آن نقش بسیار مهمی داشتند.
۳- ایرانیان از روی علاقه و میل خود به تشیع گرویدند نه اینکه به تصور بعضی تشیع عکس العمل ایرانیها در برابر هجوم اسلام به آنان است.
۴- فرهنگ عاملی مهم در تصحیح اعتقادات بشر است. ملّتی که دارای ریشهی فرهنگی مستحکمی باشد از قدرت تفکر و درست اندیشی بیشتری برخوردار است.
نویسنده: أمل الحکیم
فهرست منابع:
۱. قرآن کریم
۲. ابن الأثیر، النهایه فی غریب الحدیث، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ش.
۳. ابن الأثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۹۶۶م.
۴. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
۵. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، أدب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۶. الأزدی، فضل بن شاذان، الإیضضاح، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ش.
۷. أسد حیدر، الإمام الصادق و المذاهب الأربعه، طهران، مکتبه الصدر، ۱۴۱۱ق.
۸. الإصفهانی، أبوالفرج، مقاتل الطالبین، الشریف الرضی، زاهدی.
۹. الأمینی، محسن، أعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف.
۱۰. الأمینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۷۷م.
۱۱. الثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، [افست چاپ بهمن]، [بیتا]
۱۲. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، تهران، علم، [بیتا].
۱۳. الجوهری، الصحاح، بیروت، دارالعلم، ۱۴۰۷ق.
۱۴. الحرانی، ابن تمیمه، اقضاء الصراط المستقیم، القاهره، السنّه المحمدیه، ۱۳۶۹ق.
۱۵. الحلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، [بیجا]
۱۶. زبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس، بیروت، مکتبه الحیاه.
۱۷. سلیم، أحمدأمین، دراسات فی تاریخ ایران القدیم و حضارتها، بیروت، دارالنهضه العربیه، ۱۹۸۸م.
۱۸. السیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۱۹. الشهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، دارالمعرفه.
۲۰. الصدوق، محمد بن علی، الخصال، قم، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، ۱۴۰۳ق.
۲۱. الطباطبائی، محمد حسین، الشیعه فی الاسلام.
۲۲. الطباطبائی، محمد حسین، شیعه (مذاکرات با پروفسور هانری کربن)، قم، بوستان کتاب، [بیتا]
۲۳. الطوسی، محمد، الأمالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.
۲۴. العاملی، جعفر مرتضی، سلمان الفارسی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، [بیتا]
۲۵. عسکری، ابوهلال، الفروق اللغوی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۲.
۲۶. فیض، عباس، گنجینه آثار قم، [بینا].
۲۷. القمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، تصحیح سید جلال الدین تهرانی، تهران، طوس، ۱۳۶۱ ش ؛
۲۸. المسعودی، مروج الذهب، alwarraq.com
۲۹. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، صدرا، ۱۳۶۲ش.
۳۰. مغنیه، محمد جواد، الشیعه فی المیزان، بیروت، دارالتعارف، ۱۹۷۹م.
۳۱. المفید، محمد بن نعمان، الأمالی، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
۳۲. ممتحن، حسین علی، راز بقی تمدّن و فرهنگ ایران (مقالهی تاریخی)، دانشگاه ملی ایران، [۲۵۳۵شاهنشاهی]
۳۳. ناصر الشریعه، محمد حسین، تاریخ قم، دارالفکر، [بیتا].
۳۴. الهلولی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمد باقر انصاری، [بینا]
۳۵. الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، [بیتا].
۳۶. الیوسفی، محمد هادی، موسوعه التاریخ الإسلامی، قم، مجمع الفکر الإسلامی، ۱۴۱۷ق.
۳۷. الوائلی، أحمد، هویه التشیع، قم، مؤسسه السبطین (علیهماالسلام) ، ۱۴۲۸ق.
[۱] . جوهری ، صحاح، ج۳، ص۱۲۴۰، ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ج۲، ص۵۱۹، ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸، زبیدی، تاج العروس، ج۵، ص۴۰۵.
[۲] . ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸.
[۳] . ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص۳۰۷.
[۴] . طباطبایی، سیدمحمد حسین، شیعه در اسلام، ص۲۸.
[۵]. در این باره ر.ک. الطباطبائی، محمد حسین، الشیعه فی الاسلام، [بینا]، [بی تا]، ص۱۷، الأمین، محسن، أعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ج۱، ص۲۳ و مغنیه، محدم جواد، الشیعه فی المیزان، بیروت، دارالتعارف، ج۱، ص۲۳.
[۶]. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۹۶.
[۷]. الوائلی، أحمد، هویه التشیع، قم، مؤسسه السبطین، ۱۴۲۸ق، ص۳۳-۳۴ به نقل از این نویسندگان.
[۸]. السیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۸، ص۵۳۸.
[۹]. ابن الأثیر، النهایه فی غریب الحدیث، قم، اسماعیلیان، معنای «ق م ح»
[۱۰]. «ما پدران خود را بر آئینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا مىکنیم.»زخرف:۲۳.
[۱۱]. طباطبائی، محمدحسین، شیعه (مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن، قم، بوستان کتاب، ص۶۰.)
[۱۲]. الحلی، الحسن بن سلیمان، مختصر البصائر [بینا]، ص۱۴. نیز: ر.ک: الأمینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۷۷م، ج۱۱، ص۲۸.
[۱۳]. الإصفهانی، أبو الفرج، مقاتل الطالبین، الشریف الرضی، زاهدی، ص۲۷.
[۱۴]. برای اطلاع از عباسیان، ر.ک: ابن الأثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۹۶۶م، ج۵، ص۳۵۶.
[۱۵]. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، ج۲، ص۳۱۹.
[۱۶]. أسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، طهران، مکتبه الصدر، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۶.
[۱۷]. ناصر الشریعه، محمد حسین، تاریخ قم، دارالفکر، [بیتا]، ص۲۷. نیز: فیض، عباس، گنجینه آثار قم، ص۲۵۰.
[۱۸]. سلیم، احمد امین، دراسات فی تاریخ ایران القدیم و حضارتها (۱)، بیروت، دارالنهضه العربیه، ۱۹۸۸م، ج۱، ص۳۰۱.
[۱۹]. اقتباس از: ممتحن، حسین علی، راز بقای تمدن و فرهنگ ایران (مقالهی تاریخی)، دانشگاه ملّی ایران، ۲۵۳۵ شاهنشاهی، ص۴-۸.
[۲۰]. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، صدرا، ۱۳۶۲ش، ص۱۳۶.
[۲۱]. مطهری، همان به نقل از تاریخ اجتماعی ایران، ص۲۸۳. نیز: ر.ک: الیوسفی، محمد هادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۸.
[۲۲]. العاملی، جعفر مرتضی، سلمان الفارسی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ص۷۷.
[۲۳]. گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل!» اعراف/۱۲.
[۲۴]. «إنّ أکرمکم عندالله اتقاکم»، حجرات/۱۳.
[۲۵]. الدزدی، فضل بن شاذان، الایضاح، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ش، ص۲۸۶. نیز: ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، همان، ج۲، ص۳۸۲.
[۲۶]. برای اطلاع بیشتر از این قبائل، ر.ک: المسعودی، مروج الذهب، alwarrag.com، ج۱، ص۳۸۵.
[۲۷]. منظور از موالی افرادی هستند که با قبیلهای پیمان میبستند ـ خصوصاً افراد غیر عرب که با اعراب پیمان میبستند تا از حمایت آنها برخوردار باشند ـ به ایرانیان هم از آن جهت موالی میگفتند که یا اجدادشان برده و سپس آزاد شده بودند ـ که زیاد نبودند ـ و یا با برخی قائل عرب پیمان حمایت بسته بودند.» مطهری، مرتضی، همان، ص۳۵۷.
[۲۸]. الدزدی، همان.
[۲۹]. الحرانی، ابن تمیمه، اقتضاء الصراط المستقیم، القاهره، السنه المحمدیه، ۱۳۶۹ق، ص۲۰۵.
[۳۰]. الهلدلی، سلیم بن قیسریال کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمد باقر انصاری، [بینا]، ص۲۸۲.
[۳۱]. الثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، [افست چاپ بهمن]، ج۱، ص۷۵وج۲، ص۴۹۹.
[۳۲]. المفید، محمد بن نعمان، الأمالی، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق، ص۱۷۶. نیز: الطوسی، العمالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق، ص۱۹۴.
[۳۳]. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، تهران، علم، ص۱۱۹.
[۳۴]. «پیشی گرفتگان به اسلام پنج نفرند: من از عرب، سلمان از فارس، سهیب از روم، بلال از حبشه و خبّاب از نبط.» الصدوق، محمد بن علی، الخصال، قم، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، ۱۴۰۳ق، ص۳۲۰.
[۳۵] . در این باره ر.ک. قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم ، ص ۲۱۳.