- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 30 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
حجت کل
امام، رهبر سیاسی مردم است که از دین دفاع میکند و نقشی دشمن شکن دارد.
امام مایه شفاعت امت در رستاخیز و پناهگاه مردمان و نماینده خدا و حجت او در زمین است
احادیث، امام رضا علیه السلام، امامت عامه، امامت خاصه، مهدویت
امامت عامه و خاصه در احادیث امام رضا علیه السلام
محمد علی رضایی اصفهانی *
چکیده
در این مقاله، با بررسی اصل امامت عامه و خاصه از منظر امام رضا علیه السلام روشن میشود که «امامت» یکی از اصول مورد توجه آن حضرت بوده، جایگاهی بلند در احادیث آن حضرت دارد، آن حضرت صفات و ویژگیهای امام را بصورت مفصل بیان کرده است؛ از جمله اینکه: امامت، اساس اسلام و امام، رهبر دینی مردم است. امام، الگوی مردم در اعمال عبادی و غیر عبادی است.
امام، مایه سربلندی مسلمانان و ضامن اجرای قوانین الهی است. امامت، با قانونگذاری و هدایتگری جامعه را نظاممند میکند.
امام، رهبر سیاسی مردم است که از دین دفاع میکند و نقشی دشمن شکن دارد.
امام مایه شفاعت امت در رستاخیز و پناهگاه مردمان و نماینده خدا و حجت او در زمین است.
مقام امامت همان جایگاه پیامبران الهی بلکه بالاتر از مقام نبوت است. امام، شخصیتی معصوم از گناه و لغزش است که فرشتگان با او سخن میگویند و مورد تأیید روح القدس است؛ دعایش مستجاب و از امور غیبی با خبر است.
و در نهایت، امام، نور جهان افروز و آب حیات است که هر کس از او جدا شود، به ورطه گمراهی میغلطد.
با توجه به صفات فوق، بشر عادی نمیتواند امام معصوم را بشناسد و نصب کند و امامان از سوی خدا نصب میشوند.
نخستین امامان، حضرت امام علی علیه السلام بوده و آخرین آنها حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که از نسل امام رضا علیه السلام میباشد و حضرت عیسی علیه السلام پشت سر آن حضرت نماز میگزارد.
در پایان مقاله، به پیامدهای جدایی مردم از امامت اشاره شده که همانا گمراهی و هلاکت است.
نیز به پیامدهای غلو در باره امامان اشاره شده که افتادن در دام کفر و شرک است.
کلیدواژهها:
احادیث، امام رضا علیه السلام، امامت عامه، امامت خاصه، مهدویت.
درآمد
امام، نور جهان افروز و آب حیاتی است که حیات سیاسی و اجتماعی انسانها را بارور میکند و دنیا و آخرت بشر را نورانی میسازد، و او را به مسیر سعادت رهنمون میشود.
شناخت امام، یکی از مهمترین وظایف مسلمانان است.
طبق روایت، «هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.». (صدوق، ۱۳۹۵: ج۲، ص۴۰۹)
اما شناخت صفات امامت و مصادیق آن، از مشکلترین مسائل است.
بهترین راه در این زمینه، استفاده از دلایل عقلی و نقلی است که یکی از مهمترین منابع آن، احادیث اهل بیت علیهم السلام است.
در این میان، سخنان امام رضا علیه السلام از ارزش ویژهای برخوردار است، چرا که آن حضرت در عصری زندگی میکرد که بدون تقیه میتوانست مطالب و دلایل امامت را بیان کند.
نشستهای علمی آن بزرگوار با دانشمندان ادیان و مذاهب گوناگون، زمینه بیان این مطالب را بیشتر فراهم کرد.
نوشتاری که در پیش رو دارید، مجموعهای از احادیث نقل شده از آن حضرت است که به شیوهای نوین دستهبندی شده، با توضیح مختصری ارائه میگردد.
اول. ضرورت و لزوم پیشوای معصوم برای مردم
عقل هر انسان، حکم میکند که جامعه نمی تواند بدون نظام و نظم و رهبر باشد؛ چرا که گرفتار هرج و مرج میشود و اجرای احکام الهی دشوار میگردد و در نتیجه، دین مردم، سست و مضمحل میشود.
در چنین جامعهای، عموم مردم زیان میبینند.
امام رضا علیه السلام نیز بر این مطلب تأکید کرده، با بیانات مختلف، آن را توضیح داده است.
۱- نقش امامت در دین
الف. امامت، اساس اسلام:
«انّ الإمامه أُسُ الإسلامِ النّامی و فَرعُهُ السَامی»
«در حقیقت، امامت و رهبری، اساس رشد دهنده اسلام و فرعِ عالی آن است».
(کلینی، ۱۳۶۵:ج۱، ص۱۹۸)
در این سخن به دو مطلب اساسی درباره امامت اشاره شده است؛
نخست اینکه امامت، از اصول اساسی اسلام و ضامن بقا و رشد اسلام است.
دوم اینکه امامت یکی از نتایج عالی تعالیم اسلام است که در مقام عمل پس از پیدایش اسلام، تحقق مییابد.
ب. امامت، رهبری دین:
«إن الامامه زمام الدین»
؛ «امامت، پیشوایی و صاحباختیاریِ دین است.»
(کلینی، همان).
یعنی امام، رهبری امور دینی مردم را از طرف خدا به دست میگیرد و بر اساس تعالیم الهی، عقاید و اخلاق مردم را جهت دهی میکند و احکام الهی را بیان و اجرا نماید.
ج. امامت، سنگر دفاع از دین:
«و الامام… یذبّ عن دین الله»؛
(صدوق، ۱۳۹۵: ج۲، ص۶۷۷)
«والذاب عن حرم الله»؛
(صدوق، همان)
«الامام… حافظ لدین الله».
(صدوق، همان)
در این سخنان بر سه نقش اساسی امامت تأکید شده است؛
اول اینکه امام، حافظ دین الهی است و با بیان، تقویت و اجرای آن، از اضمحلال دین جلوگیری میکند.
دوم اینکه، هنگام تهاجم فرهنگی به دین خدا، امامت سنگر دفاع از دین میشود و با سلاح منطق و برهان از دین دفاع میکند.
همان طور که هنگام حمله نظامی، امام، فرمانده کل قوای مسلمانان است.
سوم اینکه پیشوای مسلمانان، پاسدار حدود الهی است و اجازه نمیدهد در جامعه اسلامی، حرمت احکام الهی، شکسته شود.
د. امامت، مایه نظاممندی دین:
«الامام….. نظام الدین»؛
یکی از نقشهای امامت و رهبری، آن است که به تنظیم امور دینی مردم میپردازد؛ یعنی نظام سازی میکند، و نظام اعتقادی، نظام اخلاقی، نظام قضایی، نظام سیاسی، نظام اقتصادی و… را بر اساس قرآن، سنت و عقل، باز سازی و اجرا میکند، تا مردم از آنها بهرمند شوند.
۲- نقش امامت در عبادات
الف. امامت، مایه اتمام عبادات:
«بالإمام تمام الصلاه و الزکاه و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیء و الصدقات…. »؛
«به واسطه رهبری و امامت نماز، زکات، روزه، حج و جهاد کامل و تمام میشود، و غنایم و صدقات، ذخیره سازی میشود».
(صدوق، همان)
امام، از سویی جزئیات احکام نماز، روزه، زکات، حج و جهاد را بیان میکند و زمینه کامل شدن آنها را فراهم مینماید، و از سوی دیگر عبادت بدون اعتقاد به امامت، صحیح است؛ اما مقبول نیست؛ یعنی امامت، شرط قبولی اعمال عبادی است و به وسیله امامت، اعمال عبادی، کامل و تمام میشود.
امام، جامعه نظام اقتصادی اسلام را سامان دهی و اجرا میکند و غنایم و صدقات و مالیاتهای اسلامی ـ مانند خمس و زکات ـ را جمع آوری میکند و بیت المال مسلمانان را غنی میگرداند؛ تا جامعه اسلامی پشتوانه اقتصادی قوی داشته باشد.
مسلماً بدون رهبری، این امور مهم، ضعیف یا تعطیل میشوند.
ب. امام، الگوی اعمال عبادی:
«الامام…. معدن القدس و الطهاره و النسک و الزهاده و العلم و العباده»؛
«امام سرچشمه قداست، پاکی، اعمال، زهد، علم و عبادت است».
(صدوق، ۱۳۷۸: ج۱، ص۲۲۰)
امامت، سرچشمه کارهای نیک و الگوی افراد جامعه در این زمینه است. مردم از امام خود، اعمال و عبادت صحیح را میآموزند.
۳- نقش امامت در دنیای مردم (نقشهای سیاسی، اجتماعی، قانونگذاری و….):
الف. امامت، مایه نظام مندی جامعه اسلامی «ان الامامه… و نظام المسلمین» (صدوق، همان)
ب. امامت، مایه اصلاح دنیای مردم «ان الامامه… و صلاح الدنیا» (صدوق، همان)
ج. امامت، مایه سربلندی مسلمانان و مؤمنان «ان الامامه….
و عزّ المؤمنین» (صدوق، همان) «الامام…. و عزّ المسلمین» (صدوق، همان)
د. امامت، ضامن اجرای قوانین «بالامامه….
و امضاء الحدود و الاحکام» (صدوق، همان) «والامام….. یقیم حدود الله» (صدوق، همان)
یکی از تأثیرات مهم رهبری در جامعه اسلامی، آن است که امور دنیای مسلمانان را نظام میبخشد؛ یعنی نظام مدیریت سیاسی و اقتصادی و نظامی مردم را سامان میدهد.
این نظاممندی نهادهای جامعه، موجب قدرتمندی و عزت مومنان در درون جامعه و در سطح بین المللی میشود.
همین سازماندهی امور مدیریتی؛ زمینه ساز اجرای حدود و احکام الهی در سطح جامعه میشود؛ یعنی رهبری با استفاده از بازوهای اجرایی و مدیریتی با متجاوزان برخورد میکند و گناهکاران را تنبیه میکند و به این طریق جامعه صالح و سعادتمند میشود.
ه. امامت، نهاد قانونگذاری:
«والامام یحلّل حلال الله و یحرّم حرام الله»؛
«امام، حلال الهی را جایز و حرام الهی را ممنوع میسازد.» (صدوق، همان)
قانونگذاری حق خدا است؛ چون خالق، مالک و صاحب اختیار مردم است.
اما خدای متعال در برخی حوزهها حق قانونگذاری را به پیامبر و امام واگذار کرده و از این رو دستور داده است که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و زمامداران الهی اطاعت کنید.[۲]
بنابراین امام مسلمانان حق دارد در چار چوب قوانین کلی الهی که در قرآن بیان شده است، برخی مقررات اجرایی را تشریع کند؛ یعنی برخی امور را حلال یا حرام اعلام نماید؛ همان طورکه از باب احکام حکومتی میتواند قوانین خاصی وضع نماید؛ تا احکام کلی الهی در جامعه اجرا شود.
و. امامت هدایتگر مردم:
«والامام… و یدعو الی سبیل ربّه بالحکمه و الموعظه الحسنه والحجه البالغه»؛
«امام، با حکمت و نصیحت نیکو و دلایل قاطع، مردم را به سوی راه پروردگار فرا میخواند».
(صدوق، همان: ج۱، ص۲۱۶)
«الامام… الداعی الی الله».
(صدوق، همان: ۲۱۹)
«الامام… راع {داع} لاینکل».
(صدوق، همان: ص۲۲۰)
از مهمترین نقشهای امام و پیشوای مسلمانان، راهنمایی مردم به سوی خدا است.
امام، مردم را مجبور نمی نماید و به سوی نفس خویش دعوت نمیکند؛ بلکه فقط دعوت کننده به سوی خدا است؛ یعنی نقش راهبردی و راهنمایی دارد.
او در اجرای این وظیفه خود کوتاهی نمی کند؛ بلکه با استفاده از برهانهای منطقی و دلایل قاطع، مردم را به سوی حق فرا میخواند و آنها را نصیحت و موعظه نیکو میکند.
ز. امامت، دشمن شکن:
«الامام… و غیظ المنافقین و بوار الکافرین».
(صدوق، همان: ص۲۱۹)
یکی از نقشهای اجتماعی رهبری، مبارزه با دشمنان داخلی و دشمنان خارجی است؛ چرا که همواره جامعه اسلامی از درون و برون تهدید میشود.
دشمنان داخلی همان منافقان هستند که به ظاهر مسلمانند ولی در باطن، همدست کفار هستند و دشمنان خارجی، همان کافران هستند.
رهبر اسلامی همچون سدی برابر هر دو گروه ایستاده است و از این رو مورد خشم منافقان قرار میگیرد و زمینه ساز نابودی کافران میشود.
ح. امام، رهبر سیاسی مردم:
«الامام… عالم بالسیاسه مفروض الطاعه قائم بأمر الله ناصح لعباد الله»؛
«امام، از سیاست آگاه است و اطاعت او واجب است و بر پا دارنده دستورات الهی و خیرخواه بندگان خدا است».
(صدوق، همان: ص۲۲۰)
یکی از مهمترین نقشهای امامت در جامعه اسلامی و سطح بین المللی، رهبری سیاسی است.
امام، رهبر سیاسی کلان جامعه اسلامی است. رهبر جامعه اسلامی، سیاستهای کلان نظام اسلامی را تعیین میکند.
البته این سیاستها در چار چوب دستورات الهی و بر اساس خیرخواهی برای مردم است.
از آنجا که اطاعت امام و رهبر اسلامی واجب است، این سیاستها در ارکان جامعه جریان مییابد و اجرا میشود.
۴- نقش امامت در رستاخیز
امامت مایه شفاعت: «و یشفع» (صدوق، همان: ص۲۱۳)
بر اساس آیات قرآن کریم، شفاعت با رخصت الهی[۳] و درباره کسانی که مورد رضایت الهی باشند انجام میشود.[۴]
شفاعت امام در رستاخیز، تجلی هدایت او در دنیا است، و شفاعت پذیری مردم در قیامت، تجلی هدایت پذیری آنها در دنیا است؛ یعنی کسانی که در دنیا پیرو امام باشند، در دنیا به سوی سعادت رهنمون میشوند و در نتیجه در قیامت از دوزخ نجات مییابند و به بهشت راه مییابند و اگر در این راه، گرفتار لغزش و انحراف و خطا شده باشند، با کمک امامت نجات مییابند.
دوم.
جایگاه امامت در جهان شناسی و انسان شناسی اسلام
۱- امام، جانشین و امین خدا در زمین:
«ان الامامه خلافه الله عزوجل…»؛
« در حقیقت، امامت، جانشینی خدای متعال است».
(صدوق، همان: ص۲۱۶)
«الإمام أمین الله فی ارضه»؛
«امام، امین خدا در زمین او است».
(صدوق، همان: ص۲۱۹)
«و خلیفته فی بلاده»؛
« امامت جانشینی خدا در شهرهای اوست».
(صدوق، همان: ص۲۱۹)
در آیات قرآن آمده است که خدای متعال حضرت آدم علیه السلام را خلیفه و جانشین خود در زمین قرار داد[۵].
از طرفی میدانیم خدای متعال همه جا حاضر است و در مکانی غایب نیست تا جانشین بخواهد؛ پس این، جانشینِ مقامی است نه مکانی؛ یعنی اختیارات خاصی به حضرت آدم علیه السلام عطا شد.
از طرف دیگر، حضرت آدم علیه السلام به عنوان شخص، جانشین آدم نشد؛ بلکه او نماینده بشریت بود.
و از طرف سوم روشن است که همه انسانها شایستگی لازم را برای جانشینی خدا ندارند؛ پس برخی انسانهای کامل، شایستگی دارند که جانشین و نماینده خدا در زمین باشند، و این افراد، همان امامان الهی هستند که میتوانند امانت دار خوبی برای این مقام (خلیفه اللهی) باشند.
۲- مقام امامت بالاتر از نبوت:
«ان الامامه خصّ الله عزوجل بها ابراهیم الخلیل علیه السلام بعد النبوه و الخلّه مرتبه ثالثه و فضیله شرفّه بها و اشاد بها ذکره فقال عزوجل: انی جاعلک للناس اماما»
؛ «در حقیقت، امامت، مقامی است که خداوند عزوجل به ابراهیم خلیل علیه السلام اختصاص داد، و این اختصاص، بعد از مرحله نبوت و دوستی به او داده شد.
و فضیلتی بود که ابراهیم علیه السلام بدان شرافت یافت و آوازهاش بدان بلند شد.
خداوند عزوجل فرمود:
«به راستی که من تو را برای مردم امام قرار دادم».
(صدوق، همان: ص۲۱۶)
در این کلام، اشاره به آیه قرآن[۶] درباره حضرت ابراهیم است که بعد از امتحانات متعدد مقام امامت به او عطا شد؛ بنابراین مقام امامت، مقامی معنوی، سیاسی و اجتماعی است که از مقام نبوت بالاتر است؛ چون پیامبران، خبرگزاران الهی هستند؛ اما امامان مجریان این اخبار و هدایت گران بشر هستند.
از این رو ممکن است کسی پیامبر باشد، اما امام نباشد و کسی دیگر امام باشد اما پیامبر نباشد و اشخاصی مثل ابراهیم علیه السلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هم امام و هم پیامبر باشند.
۳- مقام امامت، مقام پیامبران:
«ان الامامه هی منزله الانبیاء»
؛ «در حقیقت، امامت، جایگاه پیامبران است.»
(صدوق، همان).
همان طور که در قرآن بیان شده است، خدای متعال مقام امامت را به افرادی همچون ابراهیم علیه السلام داده است؛[۷] بنابراین امامت، ویژه افرادی کمال یافته در حد پیامبران الهی است.
البته امامت با نبوت ملازم نیست؛ یعنی ممکن است امام، پیامبر باشد یا نباشد.
۴- امام، حجت الهی:
«و حجته علی عباده»
؛ «امام، حجت خدا بر بندگان او است»، یعنی دستورات الهی، به وسیله رهبر جامعه اسلامی به مردم ابلاغ میشود، و بعد از آن، عذری برای مخالفت با دستورات الهی وجود ندارد؛ امام، پاسخ گوی مردم در امور دینی و صاحب معجزه و کرامت است؛ از این رو دلیل قاطع بر حقانیت دین و تمام کننده حجت الهی بر مردم است.
۵- فرشتگان با امام سخن میگویند؛
«یکون محدثاً»
؛ «امام، مخاطب گفت و گوی ]فرشتگان الهی[ است ] مطالب را به او الهام میکنند.»
(صدوق، همان: ص۲۱۲).
در آیات متعدد قرآن از سخن گفتن فرشتگان الهی با پیامبران یاد شده و در چند مورد نیز سخن گفتن فرشتگان با غیر پیامبران ذکر شده است؛ همچون سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم؛[۸] بنابراین سخن گفتن فرشتگان با امامان، امری ممکن است.
[۹] بلکه برای ابلاغ دستورات و هدایتهای الهی، امری ضروری است. کسی که رهبری جامعه اسلامی را در دست دارد، همواره نیازمند راهنمایی الهی است که از طریق الهام یا فرشتگان به وی ابلاغ میشود.
حتی در برخی احادیث آمده است که فرشتگان الهی در گوش دل هر انسان، زمزمه میکنند و کارهای نیک را به او یاد آوری مینمایند.[۱۰]
۶- امام از مردم به مردم سزاوارتر:
«یکون أولی الناس بالناس منهم بأنفسهم»؛
«امام، سزاوارترین مردم به مردم است به طوری که از خود مردم نسبت به آنها سزاوارتر است».
(صدوق، همان: ص۲۱۲)
براساس آیات قرآن، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از خود مؤمنان نسبت به آنان سزاوارتر است؛[۱۱] یعنی دستورات او مقدم بر دستورا ت شخصی افراد مؤمن است.
بر اساس روایت فوق، این مقام، مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیست و هر امام معصومی اینگونه است.
۷- امام معصوم از گناه و نقص:
«الإمام المطّهر من الذنوب المبّرأ من العیوب»
؛ «امام، از گناهان پاک و از عیبها بدور است».
(صدوق، همان: ص۲۱۹)
«الإمام…. معدن القدس و الطهاره»
؛ «امام، منبع پاکی و طهارت است».
(صدوق، همان: ص۲۲۰)
«و هو معصوم مؤید موفق مسدّد قد أمِن من الخطایا و الزلل و العثار یخصه الله عزوجل بذلک لیکون حجته علی عباده و شاهده علی خلقه»؛
«امام، معصوم و مورد تأیید و موفق به انجام وظایف الهی استوار در انجام وظایف به تأیید الهی است که از خطا و لعزشها مصون است.
خدای متعال این ویژگی را به امام بخشید، تا حجت خدا بر بندگانش و گواه بر آفریدگانش باشد».
(صدوق، همان) .
امامان، جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند و وظایف آن حضرت را در تبیین دین و ابلاغ و اجرای آن به عهده دارند، و حجت الهی بر مردم به شمار میآیند؛ یعنی سخن و عمل آنها الگوی مسلمانان است و باید طبق دستورات آنها عمل شود.
کسی که در این مقام خطیر قرار دارد، اگر گرفتار خطا و گناه شود، اعتماد مردم از او سلب میشود و نمی تواند وظایف فوق را انجام دهد؛ از این رو عقل حکم میکند که باید امام معصوم باشد.
۸- دعای امام، مستجاب:
«یکون دعاؤه مستجاباً حتی انه لو دعا علی صخره لانشقّت بنصفین»؛
«دعای امام، مورد قبول خدای متعال قرار میگیرد؛ به طوری که اگر درباره صخرهای بخواهد ]و دعا کند[ به دو نیم تقسیم میشود».
(صدوق، همان: ص۲۱۲)
از این روست که ما از امامان معصوم علیهم السلام میخواهیم که برای ما دعا کنند و واسطه شوند که خدا حاجات ما را برآورده کند.
۹- امام، آگاه از امور غیبی و آینده:
علم امامان معصوم علیهم السلام از چند طریق است، نخست از طریق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که بسیاری از مطالب را به آنها آموخته و نسل به نسل منتقل شده است.
دوم از طریق الهامات الهی و اتصال به عالم غیب و سوم از طریق قرآن کریم و تدبر در آن است.
الف. آگاهی از نام شیعیان تا روز رستاخیز:
«تکون عنده صحیفه فیها أسماء شیعتهم إلی یوم القیامه و صحیفه فیها أسماء أعدائهم إلی یوم القیامه»
؛ « نزد امام، نوشته ای است که در آن، نام شیعیان تا روز رستاخیز ثبت شده است.
نیز نوشته ای هست که نام دشمنان آنها تا روز رستاخیز ثبت شده است». (صدوق، همان)
آگاهی امام از مسائل و حوادث و نامهای شیعیان، همچون آگاهی و تسلط بر اطلاعات زیادی است که در یک لوح فشرده رایانهای جمع آوری شده و هرگاه بخواهیم بدانها دست مییابیم.
البته علم و آگاهی امامان از نام شیعیان و دشمنان، به معنای نفی اختیار انسانها در انتخاب راه نیست؛ بلکه تغییر و بداء در این مسائل و علوم، ممکن است؛ چون علم به این نامها، همراه علم به اختیار انسان است[۱۲].
ب. اعمال بندگان را میبیند:
«بینه و بین الله عمود من نور یری فیه أعمال العباد و کلّما احتاج إلیه لدلاله اطلع علیه و یبسطه فیعلم و یقبض عنه فلایعلم»
؛ « بین امام و خدای متعال، ستونی از نور است که در آن، کارهای بندگان را مشاهده میکند و هرگاه نیازمند اطلاعاتی باشد، از آنها آگاه میشود و ]اطلاعات فشرده[ برای او باز و گسترده میشود و بدانها علم مییابد، و ]گاهی[ بسته میشود و از آنها آگاه نمی شود».
[۱۳] (صدوق، همان: ص۲۱۳)
ج. آگاهی از حوادث آینده از طریق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
«کل ما أخبر به من الحوادث التی تحدث قبل کونها فذلک بعهد معهود إلیه من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم توارثه و عن آبائه عنه و یکون ذلک مما عهد الیه جبرئیل من علاّم الغیوب عزوجل»؛
« هرچه از حوادث آینده که امام علیه السلام قبل از وقوع آنها خبر میدهد، از طریق مشخص از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دست آورده است؛ یعنی از پدرانش ارث برده است و آن اخبار در اصل، از جبرئیل از خدای دانای اسرار رسیده است». (صدوق، همان: ص۲۱۳)
همان طور که گذشت، یکی از منابع علم امامان معصوم علیهم السلام اطلاعاتی است که از طریق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام رسیده، سپس به فرزندان معصومش منتقل شده است.
د. امام، از دل و ذهن مردم با خبر است:
«قال: «فما وجه اخبارکم بما فی قلوب الناس؟» قال علیه السلام: أما بلغک قول الرسول صلی الله علیه و آله و سلم: اتقوا فراسه المؤمن فانه ینظر بنور الله؟» قال: «بلی»؛ قال: «فما من مؤمن إلاّ وله فراسه ینظر بنور الله علی قدر إیمانه و مبلغ استبصاره و علمه و قد جمع الله للأئمه منا ما فرقه فی جمیع المؤمنین»؛
شخصی از امام رضا علیه السلام پرسید: چگونه شما از دلهای مردم خبر میدهید؟
حضرت در پاسخ فرمودند:
«آیا سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به تو نرسیده است که فرمود: از زیرکی و فراست مؤمن بپرهیزید و خود را حفظ کنید که مؤمن با نور الهی به امور نظر میکند؟» پرسش کننده گفت: «آری».
حضرت فرمود:
«هیچ مؤمنی نیست، مگر آنکه زیرکی و فراستی دارد و به اندازه ایمانش و مقدار بینش و دانشی که دارد، با نور الهی به امور مینگرد، و خدا همه فراستهایی را که در مؤمنان پراکنده ساخته، در امامان اهل بیت علیهم السلام جمع کرده است».
(مجلسی، ۱۴۰۴: ج۲۴، ص۱۲۹)
ه. سرچشمه الهی علم امام:
«إن الأنبیاء و الأئمه یوفقهم الله و یؤتیهم من مخزون علمه و حکمه ما لایؤتیه غیرهم فیکون علمهم فوق کل علم أهل زمانهم…»
؛ «در حقیقت، خدا پیامبران و امامان را توفیق میدهد و از منبع علم و حکمتش به آنها چیزهایی عطا میکند که به دیگران نمی دهد؛ بنابراین دانش آنان بالاتر از دانش اهل زمانشان است». (صدوق، همان: ج۱، ص۲۲۰)
«إن العبد إذا اختاره الله عزوجل لأمور عباده….. ألهمه العلم إلهاماً فلم یعی بعده بجواب»؛ «در حقیقت، هنگامی که خدای متعال بندهای را برای رسیدگی به امور بندگانش انتخاب میکند… دانشی به او الهام میکند که بعد از آن، در جواب باز نمی ماند». (صدوق، همان)
۱۰- امام میراث دار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان
الف. امام، جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان پیشین علیه السلام:
«إن الامامه….
وارث الأوصیاء… و خلافه الرسول و مقام أمیرالمؤمنین و میراث الحسن و الحسین»؛۸ «در واقع امامت، وراثت اوصیا و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مقام امیرالمؤمنین علیه السلام و میراث حسن علیه السلام و حسین علیه السلام است…..».
(صدوق، همان: ص۲۱۶)
امامان معصوم علیهم السلام جانشینان بحق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بر این مطلب در موارد متعدد، تأکید کرده است؛ از جمله در جریان غدیر خم و نصب امام علی علیه السلام به امامت.
سپس این خلافت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان امانتی الهی از امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام رسید و آن گاه به امام حسین علیه السلام و فرزندان معصوم ایشان رسید و اکنون این قبای فاخر به قامت حجت بن الحسن علیه السلام آراسته شده است.
البته وراثت در این جا به معنای حکومت پادشاهی و ارث بردن پسر از پدر نیست؛ بلکه این وراثت بر اساس شایستگی افراد برای جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلماست که خدا از آنها اطلاع دارد و امام را بر اساس آن مشخص میسازد؛ از این رو امامت در نسل امام حسین علیه السلام قرار گرفت، ولی در نسل امام حسن علیه السلام قرار نگرفت.
ب. سلاح پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد امام علیه السلام:
«و یکون عنده سلاح رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و سیفه ذوالفقار»
؛ «اسلحه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نزد اوست و شمشیرش ذوالفقار است».
(صدوق، همان: ص۲۱۲)
این مطلب از طرفی میتواند اشاره بدان باشد که امام و رهبر جامعه اسلامی، همچون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام همیشه مسلّح و آماده مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی اسلام است.
از طرف دیگر اشاره بدان است که امامان معصوم، همان طور که وارث مقام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند، وارث میراثهای گرانبها و یادگارهای نمادین آن حضرت هستند.
ج. کتاب جامعه نزد امام:
«و تکون عنده الجامعه و هی صحیفه طولها سبعون ذراعاً فیها جمیع مایحتاج إلیه ولد آدم»؛
«کتاب جامعه، نزد امام معصوم علیه السلام است و آن، نوشته ای است که طول آن، هفتاد ذراع ]حدود ۳۵ متر[ است و در آن، همه نیازمندیهای فرزندان آدم وجود دارد».
(صدوق، همان) .
براساس روایات، کتاب جامعه توسط امیرالمؤمنین علیه السلام تهیه گردید و مطالب دینی و شرعی در آن، گرد آوری شد.
(کلینی، همان: ص۲۳۸)
د. کتاب جفر، نزد امام:
«یکون عنده الجفر الأکبر و الأصغر اهاب ماعز و اهاب کبش فیهما جمیع العلوم حتی أرش الخدش و حتی الجلده و نصف الجلده و ثلث الجلده»
؛ «کتاب جفر بزرگ و کوچک، نزد امام معصوم است، که بر پوست بز و گوسفند نوشته شده است و در آن، همه علوم، حتی حکم خراش و ضربه تازیانه و نصف و ثلث آن بیان شده است.»
بر اساس روایات، کتاب «جفْر» توسط امیرالمؤمنین علیه السلام تهیه و احکام الهی در آن، گردآوری شد.
سپس هر امامی، آن را به امام بعد از خود سپرده است.
ه. مصحف فاطمه علیه السلام نزد ا مام:
«یکون عنده مصحف فاطمه»؛ «مصحف فاطمه نزد امام است».
(صدوق، همان)
در روایات، از کتابی با عنوان «مصحف فاطمه علیه السلام» یاد شده که حاصل مکالمات حضرت زهرا علیها السلام با فرشتگان است.
و در هر عصر، نزد امام آن عصر، امانت است.
۱۱- امام تأیید شده به وسیله روح القدس:
«إنّ الإمام مؤّید بروح القدس»
؛ «در حقیقت، امام، با روح القدس تأیید میشود».
(صدوق، همان: ص۲۱۳)
از امام رضا علیه السلام حکایت شده است:
ان الله عزوجل قد أیّدنا بروح منه مقدسه مطهره لیست بملک لم تکن مع أحد ممن مضی إلاّ مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و هی مع الأئمه منّا تسدّدهم و توفّقهم و هو عمود من نور بیننا و بین الله عزوجل.
«خداوند عزوجل ما را با روح الهی تأیید کرده است؛ روح پاک و مطهری که فرشته نیست و با گذشتگان همراهی نکرده است، مگر با رسول خدا.
این روح الهی، با امامان از ما اهل بیت است و آنان را تأیید میکند و موفق میسازد، و آن، ستونی از نور است که بین ما و خدای متعال قرار دارد».
(صدوق، همان: ج۲، ص۲۰۰)
در قرآن کریم مکرر از فرشتهای به نام «روح القدس» یاد شده که قرآن، توسط او بر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است.
[۱۴] در برخی آیات نیز از فرشته نازل کننده وحی، با عنوان جبرئیل یاد شده است.
[۱۵] حضرت عیسی علیه السلام نیز به وسیله روح القدس تأیید میشد.
[۱۶] در روایت اول نیز آمده است که امامان معصوم علیهم السلام با روح القدس تأیید میشوند.
اما در روایت دوم آمده است:
«موجودی که فرشته نیست»؛ یعنی روح الهی و پاک، همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام بوده و آنان را تأیید میکند؛ یعنی علاوه بر روح القدس که تأیید کننده پیامبران الهی است، درباره پیامبر اسلام و امامان معصوم، تأیید کننده ویژهای به نام روح الهی وجود دارد که پیوند نورانی امام را با خالق هستی بر قرار میکند و زمینه ساز موفقیتهای آنها است.
شاید از این رو است که در سوره قدر از «فرشتگان» کنار «روح» نام برده شده است.[۱۷]
در برخی روایات و تفاسیر نیز آمده است که «روح» موجودی بزرگ تر از فرشتگان و غیر از جبرئیل است.[۱۸]
۱۲- امامت، نور جهان افروز و آب حیات:
«الإمام کالشمس الطالعه للعالم و هی بالأفق بحیث لاتنالها الأیدی و الأبصار.
الإمام البدر المنیر و السراج الزاهر و النور الساطع و النجم الهادی فی غیاهب الدجی و البید القفار و لجج البحار.
الإمام الماء العذب علی الظما و الدال علی الهدی و المنجی من الردی. الإمام النار علی الیفاع الحار لمن اصطلی به و الدلیل فی المهالک، من فارقه فهالک.
الإمام السحاب الماطر و الغیث الهاطل و الشمس المضیئه و الأرض البسیطه و العین الغزیره و الغدیر و الروضه»؛
امام همچون خورشید جهان افروز است و در افق بلندی قرار دارد که دستها و چشمها به او نمی رسد.
امام، ماه فروزان و چراغ روشنگر و نور پر فروغ و ستاره هدایتگر در تاریکیها و بیابانهای خالی و دل دریاها است.
امام، آب گوارای تشنگان و راهنمای هدایت پیشه و نجاتگر از پرتگاهها است.
امام، آتشی بر تپه ای داغ است برای کسی که تحمل او را داشته باشد و راهنمای انسانها در هلاکت گاهها است.
هرکس از امام جدا شود، هلاک میشود.
امام، ابر باران زا است؛ بارانی پرپشت و خورشید فروزنده و آسمان سایه دار و زمین گسترده و چشمه پر آب و برکه و باغ است».
(مجلسی، همان: ج۲۵، ص۱۲۳)
۱۳- امام رفیق مهربان و پناهگاه:
«الإمام الأمین الرفیق و الاخ الشقیق {الشفیق} و مفزع العباد فی الداهیه»؛
«امام، فردی امین و رفیق و برادری مهربان و پناهگاه مردم در مشکلات وحشتناک است».
(مجلسی، همان: ج۲۵، ص۱۲۴)
آری؛ رهبر جامعه اسلامی باید این گونه باشد که در عین صلابت و انجام وظیفه، دوست مردم باشد؛ به گونهای که مردم در مشکلات، او را پناهگاه خود بدانند و مشکلات وحشتناک را با او در میان گذارند و از او راهکار و کمک بخواهند.
۱۴- فضایل امام، موهبتی الهی:
«الامام….
مخصوص بالفضل کلّه من غیر طلب منه له و لا اکتساب بل اختصاص من المفضل الوهاب»؛ «فضائل ویژه امام، همه بدون درخواست او و غیر اکتسابی است.
این فضایل از سوی فضیلت دهنده بخشنده ]= خدای متعال[ به امام اختصاص یافته است».
(مجلسی، همان)
این سخن، به معنای جبر نیست، بلکه مقصود، فضایل ویژه امامت مثل عصمت و تأیید با روح القدس است که مواهب الهی است، و ظرفیت اخلاقی و علمی و روحی امام در نزول این مواهب الهی، مؤثر است.
آری؛ تقوا، تزکیه نفس و عبادتهای امام، زمینه ساز الطاف الهی است.
۱۵- امام، دارای شرح صدر الهامات علمی و توفیقات الهی:
«… و إن العبد إذا اختاره الله عزوجل لأمور عباده شرح صدره لذلک و أودع قلبه ینابیع الحکمه و ألهمه العلم إلهاماً فلم یعی بعده بجواب ولایحیّر فیه عن الصواب و هو معصوم مؤید موفق مسدد قد أمن الخطایا و الزلل و العثار یخصّه الله عزوجل بذلک لیکون حجّته علی عباده و شاهده علی خلقه و ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم؛
«در حقیقت، هنگامی که خدای متعال، بنده ای را برای رسیدگی به کارهای بندگانش انتخاب میکند، شرح صدر ]سینه ای گشاده و طاقت تحمل مشکلات[ را در آن باره به او عطا میکند، و منابع حکمت را در دل او به ودیعت میگذارد، و علم را به او الهام میکند؛ به طوری که پس از آن، از جواب مسائل باز نمی ماند، و در پاسخ صحیح، حیران نمی شود.
امام، معصوم و مورد تأیید و با توفیق و استوار در انجام وظایف به تأیید الهی است که از خطا و لغزشها مصون است.
خدای متعال، این ویژگی را به امام بخشید، تا حجت خدا بر بندگانش و گواه بر آفریدگانش باشد، و این موهبت الهی است که به هر کس بخواهد، عطا میکند و خدا دارای موهبتی عظیم است». (مجلسی، همان: ص۱۲۷)
سوم. شیوه شناخت و تعیین امام معصوم
۱- تعیین امام با نصب الهی
دست خرد انسانهای عادی، از تعیین امام معصوم، کوتاه است.
عن الرضا علیه السلام:
«إن الإمامه أجل قدراً و أعظم شأناً و اعلی مکاناً و أمنع جانباً و أبعد غوراً من أن یبلغها الناس بعقولهم أو ینالوها بآرائهم أو یقیموا إماماً باختیارهم»؛
«قدر و شأن امامت، بزرگتر و جایگاه آن، بالاتر و خطیرتر و دورتر از دسترس است که عقل انسانها بدان راه یابد و در دسترس آرای مردم قرار گیرد، و امامی را با انتخاب خود نصب کنند».
(صدوق، همان: ص۲۱۷)
«…. فمن ذالذی یبلغ معرفه الامام و یمکنه اختیاره؟ هیهات هیهات! ضلّت العقول و تاهت الحلوم و حارت الألباب و حسرت العیون و تصاغرت العظماء و تحیرت الحکماء و تقاصرت الحلماء و حصرت الخطباء و جهلت الألبّاء و کلّت الشعراء و عجزت الأدباء و عییت البلغاء عن وصف شأن من شأنه أو فضیله من فضائله فأقرّت بالعجز و التقصیر و کیف یوصف له أو ینعت بکنهه أو یفهم شیی من أمره أو یوجد من یقوم مقامه….»؛
«چه کسی است که به شناخت ]کامل[ امام دسترسی پیدا کند و بتواند امام را انتخاب کند؟ بعید است بعید است! عقلها منحرف شدند، خردها مضطرب گشتند، خردمندان حیران ماندند، چشمها حسرت زده شده، بزرگان کوچک گشتند، حکیمان متحیرماندند، شکیبایان کم آوردند، گویندگان در تنگنا قرار گرفتند، زیرکان ناآگاه ماندند و شعرا بازماندند.
ادیبان ناتوان شدند و افرادِ بلیغ نتوانستند برخی ویژگیها و فضایل امام را وصف کنند.
پس به ناتوانی و کوتاهی خود اقرار کردند.
چگونه ژرفای وجودی امام را وصف کنند یا چیزی از او درک کنند یا جانشین او را بیابند…؟» (صدوق، همان: ص۲۱۹)
امام معصوم باید ویژگیهایی مثل عصمت، معنویت، ارتباط با عالم غیب، دانش افزون تر و شایستگیهای مدیریتی والا داشته باشد و شناخت این خصلتهای درونی، برای مردم عادی ممکن نیست؛ از این رو امام معصوم را نمی توان با انتخابات تعیین کرد.
۲- علم و استجابت دعا، دو راه اساسی شناخت امام
«دلالته فی خصلتین فی العلم و استجابه الدعوه».
(صدوق، همان: ص۲۱۹)
یکی از نشانههای امام برحق، آن است که در قله علم عصر خویش قرار دارد و داناترین مردم است.
نشانه دیگر او آن است که دعاهای او مستجاب است.
البته این دو مطلب، تا حدودی[۱۹] قابل آزمایش است که در باره برخی امامان همچون امام رضا علیه السلام مکرر آزمایش شد.
آن حضرت در مباحثات متعددی با دانشمندان ادیان مختلف شرکت کرد[۲۰] و پیروز شد، نیز استجابت دعاهای او بر مردم روشن شد؛ همان طور که کرامات حضرتش بعد از شهادت تاکنون آشکارا ادامه دارد.
۳- ناتوانی عموم مردم از شناخت صفات امام
«…. فکیف لهم باختیار الإمام و الإمام عالم لایجهل راع لاینکل معدن القدس و الطهاره…. »
«چگونه ممکن است که مردم امام را برگزینند؟ در حالی که امام، دانایی است که جهل در او راه ندارد و دعوتگری است که کوتاهی نمی کند.
منبع پاکی و طهارت است و….». (صدوق، همان: ص۲۲۰)
این حدیث نیز اشاره به ناتوانی انسان از شناخت کامل صفات امامان است؛ پس اگر انسان عادی بخواهد امام انتخاب کند، ممکن است به خطا برود و افراد غیر شایسته را انتخاب کند؛ همان طور که این مطلب، گاهی در انتخاب رئیس جمهور کشورها اتفاق میافتد.
پس باید خدایی که از اسرار جهان و انسان آگاه است و ظرفیتها و شایستگیهای افراد را میداند، و امام معصوم و اعلم و پاک را میشناسد، اقدام به انتخاب امام کند.
چهارم.
ویژگیهای پیشوای امت
۱- آگاهترین مردم
«اعلم الناس»؛ (صدوق، همان: ص۲۱۲) «مخصوص بالعلم»؛ (صدوق، همان: ص۲۱۹).
عالم لایجهل»؛(صدوق، همان: ص۲۲۰).
امام وظایفی سنگین در رابطه با مردم و دین برعهده دارد که در این رابطه آگاهی از علوم مختلفی برای او ضروری است، و حتی لازم است دانشمندترین فرد زمان خویش باشد.
و از آنجا که علم او الهی است با جهل آمیخته نمی شود.
۲- داورترین مردم
«احکم الناس»؛
(صدوق، همان: ص۲۱۲).
در قرآن کریم، مقام داوری، از مقامات پیامبران برشمرده شده است[۲۱] که البته از مقامات اجرایی و امامت ایشان است.
یکی از مقامات امام، قضاوت و داوری بین مردم است.
امام، قضات جامعه اسلامی را نصب میکند و بر اساس عدالت، بین مردم قضاوت و حکم میکند؛ از اینرو لازم است که امام، داورترین مردم باشد.
۳- خودنگهدارترین و باتقواترین مردم
«أتقی الناس»؛ (صدوق، همان).
خودنگهداری و تقوای امام، در بالاترین مرتبه قرار دارد، به طوری که هیچ گناهی مرتکب نمی شود و به درجه عصمت رسیده است.
۴- صبورترین و بردبارترین مردم
«أحلم الناس»؛ (صدوق، همان). «موسوم بالحلم»؛
(صدوق، همان: ص۲۱۹).
از طرفی، پیشوای مسلمانان با مشکلات شخصی و اجتماعی زیادی روبه رو میشود؛ از این رو لازم است شکیباترین مردمان باشد.
از طرف دیگر، بیشترین خدمات و عبادات را انجام میدهد که استقامت زیادی میطلبد.
۵- شجاعترین مردم
«أشجع الناس»؛
(صدوق، همان: ص۲۱۲).
رهبر مسلمانان گاهی ناچار میشود با دشمنان خارجی و داخلی مبارزه کند که این مطلب، شجاعت و شهامت میطلبد.
همچنین رهبر باید رزمندگان و مسلمانان را برابر دشمن، به مبارزه تشویق کند؛ از این رو باید خود شجاعترین مردم باشد.
زندگی معصومان نیز همین شجاعت را به نمایش میگذارد.
۶- بخشندهترین مردم
«أسخی الناس»؛
(صدوق، همان).
رهبر جامعه اسلامی، صاحب اختیار خزانه دولت اسلامی است، و مردم مسلمان، همچون خانواده او هستند که باید به آنها رسیدگی کند.
برخی مردم تنگدست و فقیر هستند که به بخشش بیشتری نیاز دارند؛ از این رو رهبری امت، مستلزم روحیه ای بخشنده است.
اگر رهبری در مسایل اقتصادی، سخت گیر و بخیل باشد، مردم به زحمت میافتند.
سیره اهل بیت علیهم السلام نیز بیانگر بخشش و گشاده دستی آنان است.
۷- پرستشگرترین مردم
«اعبد الناس»؛
(صدوق، همان).
رهبر جامعه اسلامی، نیازمند ارتباط با خالق هستی و امداد جویی و هدایت خواهی از او است؛ از این رو رهبر جامعه، باید بیشترین ارتباط با خدا داشته باشد و عابدترین مردمان باشد.
۸- مهربان تر از پدر و مادر
«أشفق علیهم من آبائهم و أمهاتهم»؛
(صدوق، همان).
در برخی احادیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حکایت شده است که: «من و علی پدران این امت هستیم»؛ یعنی پیامبر و امام، پدران معنوی مسلمانان هستند و این مطلب، شامل همه امامان میشود.
امام، از پدر و مادر، مهربان تر است، چون تا پای ایثارجان، برای هدایت مردم فداکاری میکند و روح بشر را زنده مینماید.
۹- فروتنترین مردم برابر خدا
«یکون أشد الناس تواضعاً لله عزوجل»؛
«امام، فروتنترین مردم برابر خدای عزوجل است.»
(صدوق، همان: ص۲۱۲).
از آنجا که امام، بالاترین معرفت را درباره خدای متعال دارد، برابر او کاملاً فروتن و خاشع است.
در قرآن آمده است که از میان بندگان خدا فقط دانشمندان از او میهراسند[۲۲] (و برابر او فروتن و خاشع میشوند.)
با توجه به این مطلب، سوز و گداز شبانه امام علی علیه السلام و دعاهای صحیفه سجادیه امام علی بن الحسین علیه السلام معنا دار میشود.
۱۰- فرمانبردارترین مردم برابر دستورات الهی
«یکون آخذ الناس بما یأمر به و أکف الناس عما ینهی عنه»؛
«امام دستورات الهی را بهتر از همه مردم میگیرد و عمل میکند و بهتر از همه مردم از موارد ممنوع، دوری میکند.»
(صدوق، همان).
امام از سویی خدا را مولای مطلق خود میداند که حق آفرینش و شکر نعمتهای او مستلزم اطاعت کامل از او است.
از طرف دیگر، حکمت دستورات الهی را بهتر از دیگران میشناسد و میداند که هر جا خدا به چیزی فرمان میدهد، به سود بشر است و هرجا مطلبی را ممنوع میکند، آن مطلب به زیان بشر است؛ از این رو کاملاً مطیع دستورات الهی است.
۱۱- امام، بشری مانند سایر انسانها
«و الإمام یولد و یلد و یصح و یمرض و یأکل و یشرب و….
ویموت و یقبر و یزار و…. »؛
امام زاییده شده و فرزندانی دارد و جسم او سالم و بیمار میشود و میخورد و مینوشد و…. میمیرد و دفن میشود و مورد زیارت قرار میگیرد و….».
(صدوق، همان: ص۲۱۳)
در قرآن به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور میدهد که: «بگو: من فقط بشری همچون شما هستم»[۲۳]
بیان این مطلب درباره پیامبران و امامان، اولاً گویای بعد جسمانی و بشری آنها است که از جنس انسانها هستند، نه فرشتگان و جنیان؛ از این رو میتوانند الگوی ما باشند.
ثانیاً یادآوری بعد جسمانی و وفات آنها، از انحراف و غلوّ مردم درباره پیامبران و امامان جلوگیری میکند.
۱۲- امام، یگانه روزگار
«الإمام واحد دهره لایدانیه أحد و لایعادله عالم و لایوجد منه بدل و لا له مثل ولا له نظیر»؛ «امام یگانه روزگار خویش است که هیچ کس با او مقایسه نمی شود و هیچ دانشمندی هم تراز او نیست و جایگزینی برایش یافت نمی شود و همانند و مشابه ندارد».
(صدوق، همان: ص۲۱۹)
۱۳- امام، دور از ستم
«فقال عزوجل: إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا <فقال الخلیل علیه السلام سروراً بها «و من ذریتی؟» قال الله عزوجل لاینال عهدی الظالمین فأبطلت هذه الآیه إمامه کل ظالم إلی یوم القیامه و صارت فی الصفوه ثم أکرمه الله بأن جعلها فی ذریته أهل الصفوه و الطهاره»؛ «خدای متعال در قرآن[۲۴] نسبت به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: «در حقیقت من، تو را امام برای مردم قرار دادم» و ابراهیم خلیل، خوشحال شد و گفت: از فرزندان و نسل من ]نیز امام قرار ده… خدای متعال فرمود: «عهد و پیمان من امامت به ستمکاران نمی رسد».
(صدوق، همان: ص۲۱۶)
پس این آیه، امامت هر ستمکاری را تا روز رستاخیز باطل اعلام کرد، و امامت مخصوص افراد برگزیده شد؛ سپس خدا کرامت کرد و امامت را در نسل افراد برگزیده و پاک قرار داد».
۱۴- امام، آگاه به امور سیاسی
«الإمام… عالم بالسیاسه»؛
(صدوق، همان: ص۲۲۰).
امام، رهبری جامعه اسلامی را به عهده دارد؛ از اینرو باید در مسایل سیاسی دخالت کند، بنابراین لازم است آگاهیهای لازم را در این باره داشته باشد.
البته سیاستی که امامان به دنبال آن هستند، به معنای نیرنگ بازی و سیاسی کاری نیست؛ بلکه به معنای هدایت و مدیریت جامعه اسلامی در صحنه داخلی و بینالمللی در راستای رسیدن به اهداف الهی و سعادت است.
پنجم. امامت خاصّه
۱- با امامت «حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام» دین، تمام و کامل شد
إن الله تبارک و تعالی لم یقبض نبیه صلی الله علیه و آله و سلم حتی أکمل له الدین و أنزل علیه القرآن فیه تفصیل کل شیئ بیّن فیه الحلال و الحرام و الحدود و الأحکام و جمیع ما یحتاج إلیه الناس.
فقال عزوجل مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ< و أنزل فی حجه الوداع و هی آخر عمره الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا
و أمر الامامه من تمام الدین و لم یمض حتی بیّن لأمته معالم دینه و أوضح سبله و ترکهم علی قصه الحق و أقام لهم علیاً علیه السلام علما و اماماً و ما ترک شیئاً تحتاج إلیه الأمه إلا بینه فمن زعم أن الله عزوجل لم یکمل دینه فقد رد کتاب الله عزوجل و من رد کتاب الله فهو کافر…؛
«در واقع، خدای متعال، پیامبرش را به جوار خویش نخوانده بود و هنوز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فوت نکرده بود تا اینکه دین او را کامل نمود و قرآن را بر او نازل کرد، که در آن، توضیح هر چیزی بود و مقررات حلال و حرام و قوانین کیفری و جزایی و احکام را بیان کرد و هرچه که مردم بدان نیازمند بودند.
پس خدای متعال فرمود:
«هیچ چیزی را در کتاب فرو گذار نکردیم».
[۲۵] و در حجه الوداع هنگام بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آخرین سفر حج در غدیر خم[ در آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این آیه نازل شد: «امروز، دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم[۲۶]».
مسأله امامت از مواردی است که دین به وسیله آن تمام و کامل شد.
هنوز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا نرفته بود که آموزههای دینی را برای امت بیان کرد و راههای آن را برای مردم روشن ساخت و آنها را با هدف حق، واگذار کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام را نشانه و پیشوای آنان قرار داد و هر چیزی که امت بدان نیاز داشتند بیان کرد؛ پس هر کس بپندارد که خدای متعال دینش را کامل نکرده، قرآن را انکار کرده است و هر کس قرآن را رد و انکار کند، کافر شده است….». (صدوق، همان: ص۲۱۶)
۲- امامت به سبب علم و ایمان و با نصب الهی
فقال الله جل جلاله: «إن أولی الناس بإبراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا و الله ولیّ المؤمنین»[۲۷] فکانت له خاصه فقلّدها صلی الله علیه و آله و سلم علیا علیه السلام بامرالله عزوجل علی رسم ما فرضها الله فصارت فی ذریته الأصفیاء الذین آتاهم العلم و الإیمان بقوله عزوجل >وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَى یَوْمِ الْبَعْثِ[۲۸] فهی فی ولد علی علیه السلام خاصه إلی یوم القیامه اذ لا نبیّ بعد محمد صلی الله علیه و آله و سلمفمن أین یختار هؤلاء الجهّال؛
«پس خدای متعال فرمود:
«در حقیقت، سزاوارترین مردم به ابراهیم علیه السلام کسانی هستند که از او پیروی میکنند و این پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و کسانی که ایمان آوردهاند.
خدا سرپرست مؤمنان است.
پس جانشینی ابراهیم علیه السلام فقط برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود و آن را به دستور الهی به عهده علی علیه السلام واگذاشت، براساس آنچه خدا لازم کرده بود و بعد از حضرت علی علیه السلام در نسل برگزیده او قرار گرفت؛ همان کسانی که به آنها علم و ایمان داد، براساس کلام خدای متعال که فرمود: «کسانی که علم و ایمان به آنها داده شده است، میگویند: حتماً شما بر فرمان خدا تا روز قیامت درنگ کردید.»
پس آن امامت به صورت ویژه در فرزندان علی تا روز قیامت قرار گرفت؛ چون بعد از محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیامبری نخواهد آمد.
بنابراین امامت تا رستاخیز ادامه خواهد یافت؛ پس از کجا این جاهلان رهبر و امام و خلیفه بر میگزینند؟».
(صدوق، همان)
۳- امامت، فقط در آل رسول
… و أین یوجد مثل هذا ظنوا أن ذلک یوجد فی غیر آل الرسول صلی الله علیهم کذبتهم و الله أنفسهم و منّتهم الباطل فارتقوا مرتقی صعباً دحضاً تزل عنه الی الحضیض أقدامهم راموا إقامه الإمامه بعقول حائره بائره ناقصه و آراء مضله فلم یزدادوا منه إلاّ بعداً؛ (صدوق، همان: ص۲۲۰).
«الامام….
و هو نسل المطهره البتول لا مغمز فیه فی نسب و لا یدانیه ذو حسب….»؛
«از کجا مثل این مطلب یافت شد که پنداشتند آن امامت در غیر آلرسول صلی الله علیه و آله و سلم یافت میشود؛ به خدا سوگند! به خودشان دروغ گفتند و سخن باطل بر دوش آنان سنگینی کرد و به جایگاه سخت و لغزندهای رفتند، که گامهایشان از آنجا به پایین میلغزد.
مقام امامت را با عقلهای حیران و ناقص و نظرات گمراهگر نشانه گرفتند؛ پس، از آن دورتر شدند».
(صدوق، همان)
۴- امام موعود
… عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:….
إذا خرج المهدی من ولدی نزل عیسی بن مریم فصلی خلفه
امام رضا علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت میکند که فرمودند:
«هنگامی که مهدی علیه السلام از فرزندان من قیام میکند، عیسی بن مریم علیه السلام فرود میآید و پشت سر او نماز میخواند و به او اقتداء میکند.»؛
(صدوق، همان: ج۲، ص۲۰۲).
ششم. جدایی از امامت و پیامدهای آن
۱-هلاکت در جدایی از امام
«و الدلیل فی المهالک، من فارقه فهالک»؛
«امام راهنمای انسانها در هلاکت گاهها است.
هر کس از او جدا شود، به هلاکت میافتد». (صدوق، همان: ج۱، ص۲۱۶)
رهبر جامعه اسلامی مردم را به سوی سعادت رهنمون میشود و خطرات را به آنان گوشزد میکند و برابر دشمنان از آنان محافظت میکند و در سختیها و مشکلات آنان را راهنمایی میکند.
اما اگر کسی خودش را از این نعمتها و امدادها محروم سازد به انحراف عقیدتی یا انحراف اخلاقی و اجتماعی یا….
میافتد و سقوط میکند.
۲- گمراهی در جدائی از امام
«… لقد راموا صعباً و قالوا إفکاً و ضلّوا ضلالاً بعیداً و وقعوا فی الحیره إذ ترکوا الإمام عن بصیره و زیّن لهم الشیطان أعمالهم فصدّهم عن السبیل و کانوا مستبصرین رغبوا عن اختیار الله و اختیار رسوله إلی اختیارهم»؛
در واقع، راه مشکلی را دنبال میکنند و تهمت میزنند و به گمراهی دوری منحرف میشوند و در سرگردانی میغلطند؛ چون امام را با آگاهی ترک کردند و شیطان، کارهایشان را برای آنان آراست و آنان را از راه خدا بازداشت؛ در حالی که آگاه بودند.
از انتخاب راه خدا و پیامبرش روی گرداندند و به انتخاب ]هوا و هوس[ خودشان میل پیدا کردند».
(صدوق، همان: ص۲۲۰)
۳- پیامدهای غلو درباره امامان علیه السلام
الف. غلو کنندگان، ملعون و کافرند
در احادیث متعددی از امام رضا علیه السلام غلات نکوهش شدهاند و آن حضرت، گاهی علیه السلام آنها را لعن کرده[۲۹] و گاهی آنها را کافر خوانده است[۳۰] و شیعیان را از هم نشینی و ازدواج با آنها منع کرده است.[۳۱]
ب. مفوّضه مشرکند
در برخی احادیث از امام رضا علیه السلام حکایت شده که با گروه مفوّضه نیز به شدت برخورد میکرد و آنان را مشرک میدانست؛ چرا که آنان نیز از حد تجاوز کرده و برخی امامان را شریک خدا در رازقیت و خالقیت میدانستند.
عن یاسرالخادم قال: قلت للرضا علیه السلام: «ما تقول فی التفویض؟» فقال: «إن الله تبارک و تعالی فوّض إلی نبیه صلی الله علیه و آله و سلم امر دینه فقال: مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[۳۲] فأما الخلق و الرزق فلا، ثم قال: «إن الله عزوجل خالق کل شیئ» و هو یقول عزوجل: الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ[۳۳]
از شخصی به نام یاسرِ خادم روایت شده است که میگوید: «به امام رضا علیه السلام گفتم: «درباره تفویض ]واگذاری امور الهی به برخی افراد[ چه میفرمایید؟».
حضرت فرمود:
«خدای متعال امور دینی را به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلمواگذار کرد و فرمود: «هرچه را پیامبر برای شما آورد، بگیرید و هرچه ممنوع ساخت، دست بردارید.» اما امور آفرینش و رزق را نه ]به کسی واگذار نکرد .
سپس حضرت فرمود:
«خدای متعال، آفریننده هر چیز است و میفرماید:
«(او) کسی است که شما را آفرید سپس روزی داد….».
(صدوق، همان: ج۲، ص۲۰۲)
نتیجه
امامت عامه و خاصه در احادیث امام رضا علیه السلام به صورت گسترده مطرح و مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است. از جمله مسأله مهدویت در نسل امام رضا علیه السلام بیان شده است.
منابع
۱٫ ابن بطریق حلی، یحیی بن حسن اسدی حلی، العمده، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، ۱۴۰۷ ق. ۲٫ ابن شاذان قمی، ابوالفضل شاذان بن جبرئیل، فضائل، قم، رضی، دوم، ۱۳۶۳ ش. ۳٫ ابن شهر آشوب مازندرانی، رشید الدین محمد بن شهر، مناقب آل ابی طالبعلیهم السلام، قم، انتشارات علامه، بینا، ۱۳۷۹ ق. ۴٫ابن فهد حلی، جمال الدین ابوالعباس، التحصین، قم، انتشارات امام مهدی علیه السلام، دوم، ۱۴۰۶ق. ۵٫ ابواسحاق، ابراهیم بن هلال ثقفی، غارات، قم، دارالکتاب، اول، ۱۴۱۰ ق. ۶٫ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ق. ۷٫ اشعری، احمد بن محمد بن عیسی، نوادر، قم، مدرسه امام مهدی علیه السلام، اول، ۱۴۰۸ ق. ۸٫ امام زین العابدین علیه السلام، الصحیفه السجادیه، قم، الهادی، ۱۳۷۶ ق. ۹٫ اهوازی، حسین بن سعید، زهد، چاپ سید ابوالفضل حسینیان، دوم، ۱۴۰۲ ق. ۱۰٫ برقی، احمد بن ابی عبدالله، محاسن، قم، دارالکتب الاسلامیه، دوم، ۱۳۳۰، ش. ۱۱٫بکری، احمد بن عبدالله، الانوار، رضی، قم، شریف، اول، ۱۴۱۱ ق (کتاب حاضر نسخه عکسی از انتشارات کتابخانه مهدیه نجف، سال ۱۳۸۵ ق است). ۱۲٫ تفسیر الامام العسکری علیه السلام، قم، مدرسه امام مهدی علیه السلام، اول، ۱۴۰۹ ق. ۱۳٫ جزائری، سید نعمت الله، قصص الانبیاء و المرسلین علیهم السلام کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ ق. ۱۴٫ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، نشر اسلامی، دوم، ۱۴۰۴ ق. ۱۵٫ راوندی کاشانی، قطب الدین ابوالحسن (ابوالحسین)، الخرائج و الجرائح، قم، مدرسه امام مهدی علیه السلام، اول، ۱۴۰۹ ق. ۱۶٫ ، دعوات (سلوه الحزین)، قم، مدرسه امام مهدیعلیه السلام، اول، ۱۴۰۷ ق. ۱۷٫ ـ، فقه القرآن، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، دوم، ۱۴۰۵ ق. ۱۸٫ ، قصص الانبیاء علیه السلام، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، اول، ۱۴۰۹ ق. ۱۹٫ راوندی، سید فضل الله، نوادر، قم، مؤسسه دارالکتاب، کتاب حاضر، نسخه عکسی از چاپ اول نشر حیدریه نجف سال ۱۳۷۰ ق. ۲۰٫ الرساله الذهبیه (طب الرضا علیه السلام)، قم، خیام، اول، ۱۴۰۲ ق. ۲۱٫ رضایی اصفهانی، محمد علی، آیین محبت، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷ش. ۲۲٫ شوشتری، قاضی نور الله، الصوارم المهرقه، تهران، چاپخانه نهضت، بینا، ۱۳۷۶ ق. ۲۳٫ شیخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، امالی، بیروت، اعلمی، چهارم، ۱۳۶۲ش. ۲۴٫ ، خصال، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، دوم، ۱۴۰۳ ق. ۲۵٫ ، علل الشرایع، قم، مکتبه الداوری، کتاب حاضر عکسی انتشارات، کتابخانه حیدریه، نجف، به سال ۱۳۶۸ ق. ۲۶٫ ، عیون اخبارالرضا علیه السلام، جهان، بیجا، ۱۳۷۸ ق. ۲۷٫ ، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دارالکتبالاسلامیه، دوم، ۱۳۹۵ ق. ۲۸٫ ، معانی الاخبار، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ق. ۲۹٫ ، من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، سوم، ۱۴۱۳ ق. ۳۰٫ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، دوم، ۱۴۱۳ق. ۳۱٫ صفار، محمد بن حسن بن فروخ، بصائر الدرجات، قم، کتابخانه آیهالله مرعشی نجفی، دوم، ۱۴۰۴ ق. ۳۲٫ طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، مشهد، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ ق (نسخه حاضر از چاپ ۱۴۰۱ق مؤسسه جواد، بیروت عکسی برداری شده است؛ ۳۳٫ عاملی، ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، قم، انتشارات رضی (زاهدی)، دوم، ۱۴۰۵ ق. ۳۴ علامه حلی، حسن بن یوسف بن علی بن مطهر، الفین، قم، دارالهجره، دوم، ۱۴۰۹ ق، چاپ، نسخه عکسی از چاپ سال ۱۴۰۲ قمری بیروت است. ۳۵٫ ، العدد القویه، قم، آیتالله مرعشی نجفی، اول، ۱۴۰۸ق. ۳۶٫ علامه مجلسی (مجلسی دوم)، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ ق. ۳۷٫ کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی، البلد الامین، (چاپ سنگی)، بیجا، بینا، بیتا. ۳۸٫ ، المقام الأسنی، قم، مؤسسه قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم، اول، ۱۴۱۲ق. ۳۹٫ کلینی، محمد بن یعقوب، تحقیق علی اکبر غفاری، کافی، تهران، دارالکتبالاسلامیه، چهارم، ۱۳۶۵، ش. ۴۰٫ محمد بن محمد بن اشعث، الجعفریات(الاشعثیات)، تهران، مکتبه النینوی الحدیثه، بینا، بیتا. ۴۱ موسوی حسنی آملی، سید محمد بن حیدر بن نورالدین بغیه لطالب، قم، انوار الهدی، ۱۳۸۶ش. ۴۲٫ نباطی بیاضی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، نجف اشرف، کتابخانه حیدریه، اول، ۱۳۸۴ ق. *. دانشیار جامعه المصطفی العالمیه. [۲]. اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم< (نساء: ۵۹) [۳]. مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ< (بقره: ۲۵۵) و مشابه آن: (طه: ۱۰۹ و سبأ: ۲۳). [۴]. وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی (انبیاء: ۲۸) و مشابه آن: (مریم: ۸۷). [۵]. وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً < (بقره: ۳۰) [۶]. وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا< (بقره: ۱۲۴) [۷]. ر.ک: بقره: ۱۲۴٫ [۸]. قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ< (مریم: ۱۹). [۹]. ر. ک: عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۵۶؛ کافی، ج ۱، ص ۵۳۴؛بصائر الدرجات، ص ۳۱۹٫ [۱۰]. «… اذن ینفث فیه الملک»، (کافی، ج ۲، ص ۲۶۷؛ بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۱۹۴). [۱۱].النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ< (احزاب: ۶). [۱۲]. در اصطلاح علم کلام، به این گونه تغییرات، «بداء» گویند و مقصود، آن است که برخی مقدرات الهی، حتمی و برخی، غیر حتمی است. مقدرات غیر حتمی، ممکن است تغییر کند. [۱۳]. آگاهی امام علیه السلام از حوادث و کارهای مردم، مثل آگاهی ما از اطلاعات رایانهای است. همان طور که ما به وسیله خط تلفن و اینترنت به اطلاعات زیادی دسترسی پیدا می کنیم که هرگاه بخواهیم اطلاعات باز و گسترده در اختیار ما قرار می گیرد. در این حدیث نیز قرنها قبل از اختراع رایانه و اینترنت، مطلب به صورت کاملاً فنی و زیبا بیان شده است. [۱۴]. قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّکَ< (نحل: ۱۰۲). [۱۵]. بقره: ص ۹۷٫ [۱۶]. بقره: ۸۷ و ۲۵۳؛ مائده: ۱۱۰٫ [۱۷]. تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم<. [۱۸]. ر.ک: محاسن، ج ۲، ص ۳۱۴؛ بصائرالدرجات، ص ۴۴۰؛ البرهان، ج ۵، ص ۷۰۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص۳۳۵؛ تفسیر نمونه، ج ۲۷ ص۱۸۴٫ [۱۹]. در مبحث علم امام، بیان شد که یکی از راه های علم امام، الهامات الهی و ارتباط با غیب است و اطلاع از این موارد نیز برای مردم، مشکل است. [۲۰]. ر. ک: عیون اخبار الرضا علیه السلام، صدوق؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۹٫ [۲۱]. سوره ص: ۲۶، مائده: ۴۲ و ۴۸؛ نساء: ۶۵٫ [۲۲]. إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ< (فاطر: ۲۸). [۲۳].قل إنما أنا بشر مثلکم یوحیَ الیّ< (کهف: ۱۱۰). [۲۴]. >وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ< (بقره: ۱۲۴). [۲۵]. اشاره به آیه ۳۸ سوره انعام است. [۲۶]. اشاره به آیه ۳ سوره مائده است. [۲۷]. اشاره به آیه ۶۸ سوره آل عمران است. [۲۸]. اشاره به آیه ۵۶ سوره روم است. [۲۹]. لعن الله الغلاه (صدوق، همان: ص ۲۰۲). [۳۰]. الغلاه کفار (همان). [۳۱]. عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۲۰۳٫ [۳۲]. اشاره به آیه ۷ سوره حشر است. [۳۳]. اشاره به آیه ۴۰ سوره روم است.