- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
پولس مشهور با نام یهودی سَولُس(saul)[۱]که در عبری به او شاؤل می گفتند[۲] در حدود سالهای۵ تا۱۵ میلادی[۳] و بنا بر قولی در سال دهم میلادی[۴] در طرسوس(Tarsus) در ناحیه سیلیس(Cilicia) یا قلیقیا و کلیکیای آسیای صغیر(ترکیه کنونی)[۵] در خانواده ای از قبیله ی بنیامین[۶] به دنیا آمد و در همین شهر در مدرسه ای که مبادی و حکمت های فلاسفه رواقیون و کلبیون تدریس می شد با آداب سخت یهودیت تربیت گردید و به گروه فریسیان پیوست[۷] و این آموزه ها در او به گونهای نفوذ کرد که بعدها در مسیحیت مورد ادعایش نیز داخل گردید.[۸] او از دیدگاه ویل دورانت یک مرد هیجان پذیر و تخیل گرا و بیش از «اسپینوزا» مست و شیدای خداوند بوده و خود را الهام شده از جانب خدا و قادر به اعجاز میپنداشت.[۹]
پولس مؤسس اصلی مسیحیت
نقس پولس در مسیحت به حدی است که این دین را باید دین پولسی نام گذاشت. این مدعا از مطالبی که به صورت اجمال بیان خواهد شد ثابت می گردد.
پولس آن گونه که در اعمال رسولان آمده است در ابتداء یک یهودی متعصب و بی باکانه دشمن سرسخت مسیحیان بود و آنان را تا سرحد مرگ آزار می داده است[۱۰]. به گفته خود مسیحیان او هرگز حضرت عیسی(ع) را ندیده و با هیچ یکی از حواریانی که نزدیک ترین افراد به حضرت مسیح(ع) بودند آشنا نشده بود. او با توجه به این که در رأس دژخیمان یهودی قرار داشت در مراسم سنگسار «استیفان» که از پیروان راستین مسیح(ع) بود حضور داشته و در همین زمان مسئول شکنجه جامعه مسیحیت بوده و کلیساها را ویران کرده و گستاخانه وارد خانه های مردم شده و زنان مردان را بیرون کشیده و به زندان می برد[۱۱].
با این که حضرت عیسی(ع) پطرس را به جانشینی خود بر گزیده بود[۱۲] امّا چه اتفاقی می افتد که پولسی که نه هر گز حضرت عیسی(ع) را دیده بود و نه با حواریان آشنابود، عملا مو قعیت بهتری پیدا می کند و معمار مسیحیت کنونی می شود به گونه ی که در نزد مسیحیان لقب دومین مؤسس مسیحیت را به خود اختصاص می دهد؟[۱۳]
پولس خود برای مسیحی شدنش داستانی ساخته است. او در این داستان می گوید : هنگامی که برای دست گیری مسیحیان عازم دمشق بودم، نزدیک ظهر ناگهان از آسمان به اطراف من نوری درخشید و من به زمین افتادم و صدایی شنیدم که می گفت «ای شائول چرا بر من جفا می کنی ؟» پر سیدم ای خداوند تو کیستی؟ پاسخ داد من عیسای ناصری هستم !! من عرض کردم چه کنم ؟ خداوند به من گفت بر خیز و به سوی دمشق برو در آنجا کار های که به تو واگذار می شود به تو گفته خواهد شد![۱۴]
پولس در قالب این داستان ساختگی یا افسانه تخیّلی تلاش نموده که دو چیز را در دین مسیحیت پایه گذاری کند. یکی الوهیت و خدایی حضرت عیسی(ع) و دیگری رهبری خودش بر جامعه مسیحیان.
پولس بعد از اعلام مسیحیتش مبتنی بر همین داستان بلا فاصله در دمشق به صراحت می گوید عیسی پسر خدا است[۱۵].
خدا انگاری حضرت مسیح، نبود شریعت در مسیحیت، فدا شدن مسیح برای بخشش گناهان بشر، کلیسا، عشای ربانی و تمام ارکان اعتقادی و عملی مسیحیت رایج از پولس ناشی شده است و به دین حضرت مسیح(ع) هیچ ربطی ندارد که در زیر به این مطالب اشاره می شود:
۱. الوهیت و پسر خدا بودن مسیح: محور الاهیات پولس، عیسی مسیح مصلوب و برخاسته از قبر می باشد و لذا او با عیسای تاریخی و حتی عیسای مصلوب، رابطه برقرار نمیکند. از نظر او مسیح قبل از مصلوب شدن که او را به شکل بشر طبیعی و به گونه ای غیر مؤمنانه و جسمانی شناخته بود با عیسای برخاسته از قبر و عروج یافته که او را با حالت معنوی و مهذّبانه و مؤمنانه شناخته بود فرق دارد[۱۶]. پولس به الوهیت عیسی اعتقاد داشته و برای او به اثبات رسیده که عیسی مقام فوق مسیح بودن دارد و موجودی است آسمانی که طبیعت و ذاتیت الوهی دارد ولی خود تنازل فرموده، صورت انسانی را قبول کرده و از آسمان به زمین فرود آمده و از این مرحله باز تنزل کرده و رضایت داد که او را به صلیب بیاویزند و تمام اینها را از آن جهت قبول فرمود که بار دیگر قیام کند و در دست راست پدر خود (خدای متعال) بنیشیند و قدرت مرگ و حیات را در قبضهی اختیار بگیرد و به این صورت او قائل به ازلیت وجود عیسی و تنزیه او از عالم صفات گردید[۱۷]او عیسی(ع) را صورت خدا و پسر او معرفی میکند.[۱۸] پولس در موارد بیشماری به این مطلب تصریح نموده که مسیح صورت خدای نادیده است، نخست زادهی تمامی آفریدگان؛ زیرا که در او همه چیز آفریده شده آنچه در آسمان و آنچه در زمین است… و او قبل از همه است[۱۹] و باور داشت که خداوند فرزند خود را به صورت انسان جسمانی و گناهکار برای آمرزش گناهان بشر فرستاد[۲۰].
۲. تجسّم یا تجسّد که به معنای جسم شدن پیام ازلی و غیر مخلوق خدا به شکل عیسای انسان و به عبارت دیگر وحی شدن کلمه خدا در عیسای انسان میباشد[۲۱] فقط در انجیل یوحنا آمده است[۲۲]. اما به معنای انسان شدن خدا به واسطه اتحاد سرشت الهی و انسانی در شخص مسیح[۲۳] در رساله های پولس منعکس شده است. او در عین اینکه جسم را مصداق گناه می داند می گوید: خدا پسر خود را در شبیه جسم گناه و برای گناه فرستاده و بر گناه در جسم فتوا داد.[۲۴] این آموزه در رساله های متعدد پولس منعکس شده است که هیچ اثری از آن در اناجیل سه گانه نیست.
۳. تثلیث در کتاب مقدس وارد نشده؛ امّا ریشه های آن در نامه های عهد جدید احساس میشود.[۲۵] اما شبیه آن در این جمله نامه پولس که می گوید: «ای برادران از شما التماس دارم که بخاطر خداوند ما عیسی مسیح و به محبت روح القدس برای من نزد خدا در دعاها جدّ و جهد کنید»[۲۶]دیده می شود. او هرچند اموری را به روح القدس نسبت داده اما اسم خدا را بر او اطلاق نکرده است. با این حال تعالیم او مبنی بر این که عیسی خودش خدا و پسر خداست قابل انکار نمی باشد و او اولین کسی است که الوهیت عیسی را با یقین بروز می دهد و بر آن تاکید می ورزد.[۲۷] بنابراین به جای تثلیث ثنویت(خدای پدر و خدای پسر) به وضوح در رساله های پولس منعکس شده است.
۴. انکار شریعت و انحصار نجات در ایمان به مسیح(ع) از اموری دیگری است که توسط پولس در مسیحیت به وجود آمده است. آنچه در تفکر پولس حائز اهمیت بود مسئله آزاد شدن از قید شریعت موسی(ع) و برائت در پیشگاه خداوند از طریق ایمان مذهبی بود[۲۸] بنا بر تفسیر آلمانی «لوتر» و تفسیر نظاممند«بولتمان» به نظر پولس، با مرگ و رستاخیز مسیح(ع) شریعت یهود پایان یافته و به جای آن انجیل رواج می یابد[۲۹] پولس در موارد متعددی بر نفی شریعت در دین مسیحیت تاکید کرده و می گوید: ما نسبت به شریعت که موجب بردگی ما بود، مرده ایم و از این پس باید خدا را به وسیله روح القدس خدمت کرد نه مانند گذشته که از قوانین نوشته شده اطاعت می کردیم. و نیز می گوید: بدون شریعت گناه مرده است و من از قبل بدون شریعت زنده می بودم ، لکن چون حکم آمد گناه زنده گشت و من مردم.[۳۰]
۵. بر طبق تعالیم پولس ایمان عبارت از اینست که به وسیله مراسمی چند مانند تعمید، عشای ربانی، و بسط شوق، خود را به عیسی متصل نمود[۳۱]
۶. عقیده فدا وگناه ذاتی(اولیه) یکی دیگر از تعالیم اساسی پولس است که بشر از آغاز تاریخ به سبب گناه از خدا دور شده بود و با خضوع کامل و اطاعت مطلق عیسی از خدا که در زندگی، رنجها و مرگ وی جلوه گر شده، همگی با خدا آشتی کردند. مسیحیان این موضوع را عقیده نجات یا فدا می نامند.[۳۲] این عقیده پولس با کلمات گوناگون در رساله هایش بیان شده است او می گوید: و چنانکه در آدم همه می میرند در مسیح نیز همه زنده خواهند شد.[۳۳]
۷. پولس موسس عرفان مسیحی است که بارساله های پولس، قدیمی ترین بخش عهد جدید آغاز میشود و اولین شاهد کتبی که از عیسی مسیح (ع) موجود میباشد، شاهد عرفانی است که درباره تجربه پرشور و تحول آفرین حضور مستمر عیسی مسیح است که کسی که هرگز حضور جسمانی او را ندیده بود از آن بهره مند گشت.[۳۴] اصلا ایمان پولس مبتنی برمکاشفه عرفانی است[۳۵] و لذا دانشمندان مسیحی حادثهی ایمان آوردن پو لس را تجربه دینی سرنوشت ساز دانسته[۳۶] و عرفان را از ارکان اساسی تعالیم پولس می دانند.[۳۷]
پولس خود در باب دوازدهم رساله دوم قرنتیان از فراوانی الهامات و وفور مکاشفات و خلسه ها سخن گفته و ادعا نموده که از رؤیاها و مکاشفات خداوند بهره مند بوده است.[۳۸] بنابراین مسیحیت به تمام معنا مبتنی بر مکاشفات و خلسه های پولس می باشد و از تعالیم لفظی حضرت مسیح(ع) کمترین بهره ای ندارد.
۸. اگر پولس نبود به ظن قوی نوشته هایی در قالب انجیلها و رساله های موجود[۳۹] و نیز کلیسای کاتولیک و مسیحیت یونانی مآب وجود نمی داشت[۴۰] و این پولس است که مناصب سه گانه اسقف، پرسبیتر(کشیش) و شماس را در کلیسا تاسیس کرد[۴۱] و بدون پولس تغییری به دست کنستانتین صورت نمی گرفت و تغییرات بعدی الاهیات مسیحی که با نام اگوستین، لوتر و بارت همراه بود قابل تصور نبود[۴۲].
پی نوشت:
[۱]. جان ار هینلز، فرهنگ ادیان جهان، ص۱۶۶.
[۲] . مسترهاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۲۲۸ .
[۳] . میشل، توماس، کلام مسیحی، ص۵۴، ترجمه: حسین توفیقی.
[۴] . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۳ ص۶۷۹ .
[۵] . توماس میشل، کلام مسیحی، ص۵۴ ؛فرهنگ ادیان جهان، ص۱۶۶؛ متفکران بزرگ مسیحی، ص۱۶.
[۶] . هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، ص۱۹.
[۷] . جان بایر ناس تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۴. متفکران بزرگ مسیحی، ص۱۹
[۸] . تاریخ تمدن، ج۳، ص۶۸۰
[۹] . تاریخ تمدن، ج۳، ص۶۸۱
[۱۰]. اعمال رسولان، ۲۲: ۴ .
[۱۱] . اعمال رسولان، ۸: ۱.
[۱۲] . آشنایی با ادیان بزرگ ،. توفیقی ، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، ص۱۳۷.
[۱۴] . اعمال رسولان، ۲۲: ۶-۹.
[۱۵] . اعمال رسولان، ۹ : ۲۰.
[۱۶] . متفکران بزرگ مسیحی، ص۲۴و۲۵
[۱۷] . تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۶و۶۱۷
[۱۸] . اف، ئی، پیترز، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج۱ص۲۵۴-۲۵۵ .
[۱۹] . رساله پولس به کولسیان، ۱: ۲- ۱۲.
[۲۰] . رساله پولس به رومیان، ۸: ۲
[۲۱] . کلام مسیحی، ص۶۶
[۲۲] . قاموس کتاب مقدس، ص۷۳۵
[۲۳] . جورج برانتل، آیین کاتولیک، ص۸۱ ، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، اول، ۱۳۸۱ش
[۲۴] . رساله پولس به رومیان، ۸: ۳
[۲۵] . کلام مسیحی، ص۷۳ ؛ ستیفن نیلز، خدای مسیحیان، ص۱۰۴.
[۲۶] . نامه پولس به رومیان، ۱۵: ۳۰
[۲۷] . تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۶
[۲۸] . ریچار بوش و دیگران، ادیان در جهان امروز(جهان مذهبی)، ص۷۰۵.
[۲۹] . متفکران بزرگ مسیحی، ص۳۳
[۳۰] . رساله پولس به رومیان، ۴: ۱۲؛ ۷: ۵ و ۶و ۹
[۳۱] . تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۸
[۳۲] . کلام مسیحی، ص۵۶
[۳۳] . رساله اول پولس به قرنتیان، ۱۵: ۲۲
[۳۴] . اوِلین اندرهیل، عارفان مسیحی، ص۳۹ ترجمه: احمد رضا مویدی و حمید محمودیان.
[۳۵] . جهان مذهبی، ص۷۰۲
[۳۶] . کلام مسیحی، ص۵۴.
[۳۷] . تاریخ جامع ادیان، ص۶۱۸
[۳۸] . عارفان مسیحی، ص۵۳ و ص۵۶
[۳۹] . موریس بوکای، مقایسه میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص۷۸ .
[۴۰] . متفکران بزرگ مسیحی، ص۲۳
[۴۱] . رابرت ای. وان ووریت، مسیحیت از لابلای متون، ص۷۳.
[۴۲] . متفکران بزرگ مسیحی، ص۲۳.
نویسنده : حمیدالله رفیعی.