- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اهل بیت در عرف قرآن
اهلبیت در عرف قرآن اسم خاص پنج نفر آل کساء است که عبارت اند از پیامبراسلام -صلی الله علیه و آله و سلم-، علی، فاطمه، و حسن و حسین – علیه السلام- و بر غیر آنان اطلاق نمیشود.[۱] و آنها کسانی هستند که آیۀ تطهیر در حق آنان در زمانی نازل شد[۲] که همۀ آنان زیر کسائی که از پشم سیاه بافته شده بود، جمع شدند و رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- در این هنگام فرمود: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا».[۳] در اصطلاح احادیث نبوی و مذاهب اسلامی اهلبیت بر دوازده امام از خاندان رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- اطلاق میشود و مذهب منسوب به آنان به نامهای مذهب اهلبیت، امامیۀ اثنا عشریه و شیعۀ جعفری معروف است.[۴]
با وجود آحادیث روشن در باره مصداق اهل بیت، برخی خواسته اند که مصداق اهل بیت را در معرض ابهام قرار داده و اراء و نظریات مختلفی را ارائه دهند. با توجه به حدیثی که از عایشه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در صحیح مسلم نقل شده است زنان و اقوام پیامبر هیچ کدام تحت این اسم قرار نمی گیرند.
افزون بر آن با توجه به حدیث ثقلین که در اکثر کتاب های تفسیری، حدیثی و تاریخی اهلسنت نقل شده است این توهم را که ممکن است اهل بیت زنان، یا اقوام پیامبر از بنی هاشم را نیز شامل شود از بین می برد. آلوسی از مفسرین بنام اهل سنت در این مورد میگوید ظاهر حدیث صحیح رسولخدا- صلی الله علیه و آله و سلم- که فرمود: «إنی تارک فیکم خلیفتین وفی روایۀ ثقلین کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء والأرض وعترتی أهل بیتی وإنهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض»، اقتضا میکند که همسران مطهر رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- داخل در اهلبیت که یکی از دو ثقل است، نمیشوند؛ زیرا عترت هر مردی چنانچه در صحاح اللغه آمده بر نسل بعد از او اطلاق میشود و کلمۀ اهلبیت در این حدیث، بیان یا بدل از عترت است.[۵]
مناوی نیز در ضمن شرح این حدیث گفته است که اهلبیت در این حدیث به عنوان تفصیل بعد از اجمال، بیان عترت یا بدل از آن است و مراد از آن اصحاب کساء است که خداوند رجس را از آنان زدوده و پاک و طاهر شان قرار داده است. و آنان کسانی هستند که به گفتۀ قرطبی پیروی از نواهی و اوامر و اقتداء به سیره آنان موجب هدایت و نجات ابدی از گمراهی میشود و این وصیترسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- و تأکید بزرگ آن حضرت برای کسی عذری باقی نمیگذارد. به ویژه که فرموده است قرآن و عترت تا روز قیامت هرگز از هم جدا نمیشوند تا اینکه در حوض کوثر بر آن حضرت وارد شوند. این تصریح بر این است که قرآن و عترت متلازم و توأم همدیگر هستند که رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- آنها را برای استمساک در دین بعد از خودش بر جای گذاشته است.[۶]
احادیث نبوی مانند حدیث ثقلین، حدیث سفینه و امثال آنها پیروی از اهلبیت- علیه السلام- را بر امت اسلامی واجب میکند. زیرا احادیث ثقلین و سفینه پیروی از مذهب اهلبیت – علیه السلام- را تنها علت نجات از گمراهی و مایه رستگاری دانسته است. در حدیث ثقلین پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله و سلم- فرموده است: «أیها الناس إنی تارک فیکم أمرین لن تضلوا إن اتبعتموهما و هما کتاب الله وأهل بیتی عترتی…».[۷] بنابراین اهمیت پیروی از اهلبیت به قدری ضروری و حیاتی است که نباید از آن چشم پوشی شود.
همین وجوب پیروی از اهل بیت، خود دلیل روشنی بر این است که زنان و بنی هاشم و هر کسی دیگری نمی توانند از مصادیق اهل بیت باشند زیرا پیروی از آنان بر هیچ کسی واجب نیست.
ولی با وجود این احادیث و اهمیت پیروی از اهل بیت امت اسلامی در مواجهه با اهلبیت – علیه السلام- به سه دسته تقسیم میشود:
الف) دسته اول پیروان مذهب امامیه است. مذهب شیعه امامیه در حقیقت همان مذهب اهلبیت – علیه السلام- است. مذهبی که در میان مذاهب اسلامی از قرآن و اهلبیت پیروی کرده به نام مذهب شیعه امامیه اثناعشریه، مذهب جعفری و مذهب اهلبیت نامیده شده است. مذهب شیعه امامیه خود را در امور دینی پیرو اهلبیت-علیه السلام- میداند، دلایل متعددی ثابت میکند که مذهب شیعه تنها مذهبی است که منطبق بر مذهب اهلبیت است:
در میان مذاهب اسلامی هیچ مذهبی مدعی پیروی از اهلبیت- علیه السلام- نیست. تنها مذهب شیعه امامیه است که از صدر اسلام تا کنون از اهلبیت- علیه السلام- پیروی کرده و میکند. به تعبیر دیگر مذهب شیعه بدون اهلبیت – علیه السلام- هیچ قوامی نداشته و هم چنین مذهب اهلبیت – علیه السلام- بدون مذهب شیعه وجود خارجی ندارد. بنابراین مذهب شیعه همان مذهب اهل بیت و مذهب اهل بیت همان مذهب شیعه است. اینکه مذهب اهل بیت خودش یک مذهب اسلامی است در متون اهل سنت نیز منعکس گردیده و کتابهایی به این نام نوشته شده اند. مثلا شوکانی کتابی به نام «ارشاد الغبی الى مذهب اهلالبیت فی صحبالنبی»[۸] و سید عبدالهادی کتابی به نام «هدایۀ الراغبین الى مذهب اهل البیت الطاهرین»[۹] نوشته اند. پس مذهبی به نام مذهب اهلبیت قابل انکار نبوده و این مذهب جز بر مذهب شیعه امامیه بر هیچ مذهبی دیگری قابل انطباق نیست. بنابراین بدون مذهب شیعه امامیه مذهب اهل بیت وجود خارجی ندارد.
دلیل دیگر بر اینکه مذهب شیعۀ امامیه از مذهباهلبیت انفکاک ناپذیر است، این است که شیعه حافظ و ناقل تعالیم اهل بیت است. اگر شیعیان با تحمّل زحمات طاقت فرسا و فشارهای سیاسی حکام مخالف این مذهب، تعالیم و میراث دینی، علمی و فرهنگی گرانقدر اهلبیت را حفظ نکرده و آنها را در قالب کتابهای بی شمار برای آیندگان منتقل نمیکردند، امروز هیچ اثری از این میراث باارزش وجود نداشت. اهلسنت و سایر مذاهب اسلامی هرگز نمی توانند ادعا کنند که آنان حامل این تعالیم هستند؛ زیرا در متون حدیثی و علمی آنان توجهی به تعالیم اهل بیت نشده و حتی نخواسته اند روایتی را از طریق اهل بیت نقل کنند تا چه رسد که تعالیم و آموزه های دینی، اخلاقی، اعتقادی و علمی اهلبیت را منعکس کنند. این در حالی است که متون حدیثی، تفسیری، اخلاقی و سایرکتابهای دینی شیعه بر تعالیم و احادیث اهلبیت – علیه السلام- مبتنی هستند.
شیعۀ امامیه درطول تاریخ حامی اهلبیت- علیه السلام- بوده است. این مذهب در ضمن حمایت از آموزههای اهلبیت، از مواضع سیاسی و اجتماعی آنان نیز تا پای جان حمایت کرده است. شیعیان چه در زمان حیات امامان اهل بیت و چه پس از حیات آنان هرگونه خطر جانی و مالی را در راستای حمایت از آنان با دل و جان خریده و از هیچگونه تلاش فروگزار نکردهاند. ارادت و اخلاص شیعیان نسبت به امامان اهلبیت برای کسی که اندک اطلاعات از تاریخ شیعه داشته باشد پوشیده نیست. عزاداریهای شیعیان در شهادات و جشن آنان در میلادها گواه روشن بر این حمایت شیعیان از اهل بیت است. هم چنین درخشش زیارتگاههای امامان اهلبیت- علیهالسلام- بر صفحۀ زمین از این حمایت شیعیان حکایت دارد .
حمایت امامان اهلبیت – علیه السلام- از شیعیان دلیلی دیگری بر این است که شیعیان تنها پیروان واقعی مذهب اهلبیت – علیهالسلام- هستند. این مطلب به قدری روشن است که نیازی به ذکر نمونههایی از این حمایتها نیست؛ ولی در عین حال ذکر یک نمونه برای بیان این حقیقت که شیعیان به علت پیروی از اهلبیت- علیه السلام- مورد طعن قرار گرفته و این امامان اهلبیت- علیه السلام- بوده اند که آنان را دلداری میداده اند، لازم است. در حدیثی مفصلی نقل شده که روزی فردی از یاران امام صادق- علیه السلام- به نام ابومحمد به آن حضرت عرض کرد: «لقبی به ما شیعیان داده می شود که به خاطر آن کمر ما شکسته و دلهای ما مرده است و والیان با حدیثی که فقهایشان برای آنان روایت میکنند، خون ما را حلال کردهاند. امام صادق -علیه السلام- فرمود آیا منظورت لقب رافضه است؟ گفت بلی. امام فرمود نه به خدا قسم آنان این اسم را برشما نگذاشتهاند؛ بلکه خدا شما را به این نام نامیدهاست. آیا میدانی که هفتاد نفر از بنی اسرائیل، فرعون و قومش را در زمانی رفض کردند و به موسی -علیه السلام- ملحق شدند که هدایت موسی و گمراهی فرعون برای آنان آشکار گردید و سپس همین گروه رافضه نامیده شدند؛ زیرا آنان فرعون را رفض و رها کردند. این گروه عابدترین یاران حضرت موسی – علیه السلام- و دوستداران شدید موسی و هارون و ذریه آن دو بودند. خداوند به موسی وحی کرد که این اسم در تورات برای آنان ثابت شده و من این اسم را بر آنان گذاشتم… در ادامۀ این حدیث امام صادق – علیه السلام- فرمود آنانی که به شما رافضه میگویند خیر را رفض کردهاند و شما شر را رفض کردهاید. مردم به دسته هایی افتراق کرده شعبه شعبه شدند و شما از آنان با اهلبیت پیامبر تان جدا شدید و راهی را رفتید که آنان رفتند و چیزی را اختیار کردید که خداوند برای شما اختیار کردهاست…».[۱۰] در این حدیث از شیعیان به علت پیروی آنان از اهلبیت رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- تمجیدها و حمایتهایی بیشماری از طرف یکی از امامان اهلبیت – علیه السلام- صورت گرفته است که مجالی برای ذکر همۀ آنها نیست.
پی نوشت:
[۱] . محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۶، ص۳۱۲.
[۲] . أحمد فتح الله، معجم ألفاظ الفقه الجعفری، ص۷۵.
[۳] . رک: مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۸۳.
[۴] . نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۴.
[۵] . شهاب الدین سید محمد آلوسی بغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲۲ص۱۶، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
[۶] . رک: عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۳ص۱۴-۱۵، مصر، المکتبۀ التجاریۀ الکبرى، چ۱، ۱۳۵۶ق.
[۷]. محمد بن عبد الله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحن ، ج۳ص۱۱۸.
[۸] . اسماعیل پاشا بغدادی، ایضاح المکنون فیالذیل علی کشف الظنون، ج۱،ص۶۱.
[۹] . همان، ج۲، ص۷۲۰.
[۱۰] . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸،ص۳۴.
نویسنده: حمیدالله رفیعی