- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
وهابیت فرقه ای است که در قرن دوازدهم هجری توسط محمد بن عبدالوهاب نجدی در عربستان به وجود آمده است. این فرقه مشکلاتی زیادی را برای جهان اسلام خلق نموده است و پیوسته در خدمت دشمنان اسلام علیه مسلمانان در ساسر جهان باعث ناامنی و خونریزی شده است. برای آشنا شدن به این فرقه و عقاید آن لازم است مطالبی در محور های زیر مطرح گردد:
۱. تاریخچه تفکر و عقاید وهابیت
عقاید و تفکرات مذهبی که اساس و اصول فرقه وهابیت را میسازد قرنها پیش بذر آن بوسیله بعضی از علمایی که خودشان را به مذهب حنبلی، یکی از مذاهب اهل سنت نسبت میدادهاند پاشیده شده و رفته رفته از حوزه فکری پدید آورنده آن تجاوز نموده و بعضی از عوام نیز در دام و حصار این عقاید انحرافی و نفاقزا قرار میگیرند.
اعتقادات اولیه فرقه وهابیت را مسئله زیارت قبور انبیاء و صلحاء، شفاعت و توسل به آنان تشکیل داده و از همین جا با سایر مذاهب اسلامی راهشان را جدا نموده این مسائل را اساس توحید و شرک قرار داده و بر همین مبنا همه مسلمین را کافر و مشرک میدانند. و سایر اختلافات وهابیت با مسلمین نیز در حقیقت از همین جا ناشی میشود.
پدیدآورنده اصلی عقاید وهابیت احمدبن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه است که در سال (۶۶۱ ق) در شهر حران یکی از شهرهای عراق متولد گردید.[۱] اگرچه چند سال قبل از او در قرن چهارم هجری «ابو محمد بر بهاری» یکی دیگر از علماء حنبلی زیارت قبور را منع کرده بود که از طرف خلیفه عباسی مورد انکار قرار میگیرد و در همین قرن چهارم عبدالله بن محمد عبکری حنبلی معروف «به ابن لطه» متوفای ۳۷۸ قمری زیارت و شفاعت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را انکار نموده و سفر برای زیارت قبر آن حضرت را سفر معصیت دانست.[۲] ولکن ابن تیمیه این عقاید( حرمت زیارت و طلب شفاعت از پیامبر اسلام و سایر اولیاء) را با ضمیمه یک سلسله عقاید و تفکرات جدید دیگر به طور حساب شده و در کتابهای متعدد به صورت گسترده و بر محور شرک وتوحید ـ که در حقیقت تمام اعتقادات او از دشمنی با اهل بیت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نشأت گرفته است ـ تدوین نموده و برای اخلاف خودش به جا گذاشت. و در برابر آراء و نظریات ابداع شده و غریب از دین اسلام ابن تیمیه، علماء بزرگ اسلامی اعم از شیعه و سنی هم عصر او و بعد از آن آرام ننشسته و کتابهای زیادی را در ردّ عقایداو نوشتهاند. ابن بطوطه،عبدالله بن سعد یافعی، تقی الدین سبکی،ابن حجر مکی، قاضی اخنائی هر کدام به ترتیب کتابهای بنام تحفه النظار مرآت الجنان، شفاء السقام فی زیاره خیر الانام، جوهر المنظم فی زیاره قبر النبی مکرم و المقاله المرضیه در ردّ عقاید ابن تیمیه نوشته و همچنین ابوحیان اندلسی، کمال الدین زملکانی،ابوبکر الحصینی، ابن حجر عسقلانی، شیخ موسوی عبدالعظیم هندی، حافظ ذهبی، هر کدام به سهم خود عقاید و نظرات ابن تیمیه را مردود شمرده و منافات و تضاد آراء او را با اسلام به اثبات رساندهاند.[۳] و بالاخره علمأ اهل سنت به خصوص علماء شافعی مذهب و مالکی مذهب مخالفتشان را با ابن تیمیه از حوزه نظر به حوزه عمل برده و چندین بار او را راهی زندان حکام وقت نموده و در سال ۷۲۸ قمری در زندان میمیرد.[۴]
بعد از مرگ ابن تیمیه شاگرد مخلص او بنام محمد بن ابوبکر معروف به ابن قیم الجوزیه کتابها و آثار استادش را جمعآوری کرده و در ترتیب و تبویب و انتشار آن تلاشهای پیگیر را متحمل شده و خود نیز کتابهای متعددی را برای حفظ و دفاع از عقاید استادش نگاشته است.[۵]
بعد از ابن قیم کسی که از عقاید ابن تیمیه حمایت کرده باشد معروف نمیباشد و این عقاید همین طور در میان کتابهای آنان باقی میمانند تا اینکه شخصی به نام محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجری قمری سر از نجد عربستان درمیآورد.
۲. ظهور فرقه وهابیت و حکومت وهابی:
محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان تمیمی به قولی در سال (۱۱۱۱ ق) و بنابر قول دیگر در سال (۱۱۱۵ ق) و (۱۷۰۳ یا ۱۷۰۴ م) در شهر عیینه از شهرهای نجد متولد گردید.[۶] او تحصیلات ابتدائی خود را از پدرش فراگرفت و در شهرهای دیگری به تحصیلات خود ادامه داد او در همان اوایل نظرات و عقایدی را درباره دین اسلام مطرح میکرد که مورد مخالفت و منازعه پدرش قرار میگرفت او بعد از اینکه پدرش در حریمله از دنیا رفت مردم را به سوی عقیده خودش دعوت کرد و به هر شهری که میرفت بعد از اظهار عقایدش مورد تنفر مردم قرار گرفته و از شهر بیرونش میکردند. و حتی در شهر حریمله بعد از فوت پدرش مردم قصد کشتن او را کردند و به ناچار از آنجا فرار کرده و به عیینه وطن خودش نزد حاکم آن شهر بنام عثمان بن معمّر میرود.[۷] عثمان از او استقبال میکند و شیخ وهابی نیز وفاداری خود را به او نشان داده و او را به تصرّف تمام نجد امیدوار میگرداند. و در رابطه با همکاری بین طرفین با هم پیمان و معاهده میبندند و لکن این معاهده پایدار نمانده و با تهدید سلیمان بن محمد امیر احساء بعد از اینکه شیخ وهابی اعمالی را با سلیقه اعتقادی خودش مرتکب میشود، عثمان از ترس اینکه توسط امیر احساء مورد هجوم قرار نگیرد او را از عیینه اخراج میکند. و شیخ وهابی در سال (۱۱۶۰ هـ. ق) وارد درعیه شده و با امیر درعیه محمد بن سعود جدّ آل سعود هم پیمان میگردد.[۸] و به این ترتیب نطفه فرقه وهابیت و حکومت مبتنی بر عقاید آن توسط نیروی مذهبی محمد بن عبدالوهاب از یک طرف و نیروی سیاسی و نظامی محمد بن سعود از طرف دیگر در درعیه نجد منعقد میگردد. و شخص محمد بن سعود امیر درعیه با محمد بن عبدالوهاب برای دعوت مسلمین به سوی اسلام جدید وهابی و برای قتال و جنگ و کشتن مسلمانان در راه خدا بیعت میکند.[۹] و این حکومت با موضعگیری خاصی در برابر همه مسلمین به نحوی که گویا پیامبری تازه و جدید در آنجا برای نجات مسلمین مبعوث گردیده است به اطراف و شهرهای مجاور دعوت نامه فرستاد و سپس با کشتارهای بیرحمانه مسلمانان و با کمک نیروهای خارجی بالخصوص حکومت انگلیس[۱۰] در سرزمین عربستان گسترش پیدا کرده و در نهایت تمام جزیره العرب در تحت سیطره حکومت آل سعود در میآید. که تا امروز این حکومت در نسل آل سعود همچنان ادامه دارد. و فرقه وهابیت و حکومت سعودیها به نحوی درهم آمیخته است که وهابیت اصلاً در حکومت آل سعود تبلور پیدا کرده است و جدای از آن چیزی بنام وهابیت وجود ندارد.
۳. وهابیت و مذاهب اهل سنت:
الف) مذاهب کلامی و اعتقادی: اهل سنت در نصف اول از قرن دوم به دو فرقه کلامی تقسیم شدند. یکی فرقه اهل حدیث که در اعتقادات و احکام فقهی به ظواهر آیات و روایات تعبد داشتند و لذا برای خداوند قائل به اعضاء و جوارح بوده و در میان آنان مشبهه و مجسمه نیز پدید آمدند.
در مقابل اهل حدیث، فرقه معتزله وجود داشت که تعقّل و تفکّرگرا بود. و این دو فرقه دائماً در برابر هم قرار داشتند و با تغییر شرایط در دستگاه خلفأ عباسی گاهی اهل حدیث از حمایت خلفاء برخوردار میشد و گاهی معتزله با حمایت خلفاء تقویت شده و اهل حدیث تضعیف میگردید.[۱۱] و از زمان متوکل عباسی تا زمان مقتدرعباسی شرایط به نفع اهل حدیث بود و فرقه معتزله تحت فشار سخت قرار داشت تا اینکه ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری از اعتقاد اعتزالی خودش دست برداشته و با توبه و انابه در سلک اهل حدیث داخل میشود. و سپس درصدد اصلاح آن بر میآید و در نتیجه اصلاحات او فرقه جدیدی بنام فرقه اشعری پدیدار میشود.[۱۲] و امروز اکثر اهل سنت از عقاید کلامی اشعری متابعت میکنند. و فرقههای دیگر اهل سنت چندان در بین جامعه اهل سنت حضور ندارند. اهل سنت از جهت فقهی به چهار مذهب تقسیم شده است. که عبارتاند از مذهب حنفی که توسط ابوحنیفه نعمان بن ثابت پایهگذاری شده است و تمام پیروان این مذهب در مسائل فقهی از فتاوی او تقلید میکنند. و مذهب دوم مذهب شافعی است که مفتی و مجتهد آن امام ابو عبدالله محمد بن ادریس شافعی است. و مذهب سوم که با مرجعیت مالک بن انس بوجود آمده مذهب مالکی نام دارد. و مذهب چهارم مذهب حنبلی است که امام و پیشوای این مذهب احمد بن حنبل میباشد.
اما فرقه وهابیت ولو از جمله اهل تسنن بشمار میآید و لکن هم در مسائل کلامی با فرقههای کلامی اهل سنت اختلاف دارد و هم در مسائل فقهی با مذاهب اربعه دارای اختلافات میباشد. در مسائل توحید با همه اهل سنت اعم از فرقههای کلامی و فقهی در تضاد بوده بلکه آنان توسط وهابیت بخاطر اعتقادشان به شفاعت، توسل به رسول الله و زیارت آن حضرت تکفیر شده و جان و مال و ناموس آنها برای وهابیون حلال گردیدهاند. قنوجی در این رابطه میگوید: در زمان ما اتباع عبدالوهاب که از نجد سر در آورد و بر حرمین مسلط گردیدند و خودشان را منتسب به مذهب حنبلی میکردند همه آنان اعتقاد بر این دارند که فقط آنان مسلمان هستند و غیر آنها هر کسی میخواهد باشد مشرکاند و با این شعار کشتار اهل سنت و علماء آنها را مباح دانستند.[۱۳]
و هیچ کدام از مذاهب اهل سنت وهابیها را در مذهب خودشان قبول ندارند ولو وهابیت خودشان را پیرو مذهب حنبلی میدانند لکن حنبلیها هم آنان را نمی پذیرند بلکه علماء مذاهب اربعه حکم به تکفیر وهابیت صادر کردهاند. و حتی برادر محمد بن عبدالوهاب بنام شیخ سلیمان بن عبدالوهاب که خود حنبلی مذهب بوده است کتابی بر ردّ محمد بن عبدالوهاب بنام «الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه» نوشته است.[۱۴]
۴. نقدعقاید وهابیت
وهابیت براساس عقاید ابن تیمیه و ابن قیم جوزی هم در عرصه اعتقادات و هم در حوزه فقه و احکام در مقابل مسلمانان اعم از شیعه و سنی بلکه در حقیقت در برابر دین مبین اسلام قد علم کرده و با این بدعت، اسلام را منحصر به خود دانسته و سایر مسلمین را خارج از دین اسلام و محکوم به کفر و شرک کردهاند. و به این ترتیب خواستند ضربه خصمانه و جاهلانه خودشان را هم بر پیکر جامعه اسلامی و هم بر اصل دین اسلام وارد نمایند. و به نحوی با اسلام و مسلمین رفتار کردند و میکنند که گویا دین محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ مثل سایر ادیان گذشته منسوخ گردیده و دین جدیدی توسط محمد بن عبدالوهاب ـ همانگونه که در مقدمه کتاب توحید او اشعار بر این مطلب وجود دارد ـ برای نجات و هدایت مردم خصوصاً مسلمانان که با معیارهای توحیدی وهابیت مشرک و کافر شدهاند آورده شده است. پس این فرقه از جهات مختلفی قابل نقد و بررسی است و به چند نقد کلی وارد بر آن اشاره میشود.
الف. وهابیت و اعتقاد به تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات:
اولین نقدی که بر وهابیت وارد است در مسئله مبدأ و صفات باری تعالی میباشد.اعتقادات وهابیت نسبت به خداوند مستلزم تجسیم و تشبیه بوده و تمام چیزهایی را که در یک پدیده مادی خصوصاً انسان وجود دارد برای خداوند نیز ثابت میداند. وهابیها خداوند را مانند پادشاهان موجود در جامعه بشری پنداشته و عرش و محل سکونت او را در جهت فوق بالاتر از جایگاه مخلوقاتش قرار میدهند.[۱۵] و برای عرش خداوند اوصافی مانند خصوصیات تختهای شاهانه قائل هستند.[۱۶] و میگویند خداوند در روز جمعه از روزهای آخرت با انبیاء خودش جلسه تشکیل میدهد و برای این کار از عرش فرود میآید و بر کرسی خاصی که برای این منظور در نظر گرفته شده است مینشیند و بعد از گفتگو با انبیاء جلسه را ترک گفته و به عرش خودش برمیگردد.[۱۷] و نیز معتقداند که خداوند با چشم سر دیده میشود.[۱۸] و برای این ادعا چنین استدلال میکند که هر چیزی که وجودش کاملتر باشد برای دیدن سزاوارتر است. و از آن جا که خداوند اکمل موجودات است سزاوارتر است برای دیدن از غیر او.[۱۹] وهابیها بعد از اینکه برای خداوند دست، پا، ساق، کفش طلائی و امثال اینها را قائل میشوند میگویند: خداوند هر شب به آسمان زمین فرود میآید و در شب عرفه به زمین نزدیکتر میشود تا دعاهای بندگان خود را از نزدیک اجابت کند.[۲۰]
این معتقدات وهابیت علاوه بر اینکه جسمیت، شباهت، کیفیت، کمیت، محدودیت و عجز را که منافات با عقل و نقل دارند برای خدا ثابت میکند بعضی اشکالات علمی غیر قابل انکارنیز بر برخی از این معتقدات وارد میباشد.
۱. اینکه میگویند خداوند در جهت فوق قرار دارد قطعاً مراد از فوقیت، فوقیت، مکانی وخارجی میباشد. یعنی خداوند بطور فیزیکی و خارجی در جهت بالا قرار دارد. اگر این فوقیت در محدوده کره زمین که بشر و بندگان خدا در آن زندگی میکنند ملاحظه شود اولاً فوقیت یک امر اضافی بیش نیست. ثانیاً با کروی بودن زمین برای آن فقط تا محدوده نیروی کششیاش آن هم به صورت بینهایت جهاتهای فوقانی وجود دارد. بنابراین علاوه بر اینکه خداوند در حدود جاذبه زمین محصور میگردد. کدام یکی از این جهات بینهایت میتواند مبدأ و مسیر برای جهت فوق که مکان خدا باشد قرار میگیرد. اما اگر فوقیت در خارج از قوه جاذبه زمین تصور شود در این صورت فوقیت دیگر معنای اضافی خودش را هم از دست داده و به یک مفهوم بیمصداق تبدیل میشود چون در خارج از مرزهای قوه جاذبه هر ستاره و سیارهای یا اصلاً فوقیت و تحتیت هیچ حقیقتی ندارد و یا با قرار گرفتن در تحت نیروی جاذبه موجود مادی دیگر این زمین است که در جهت فوق تصور شده و دیده میشود. پس وقتی که هیچ مکانی را نمیتوان به عنوان یا مصداق فوق تلقی کرد چگونه ممکن است که خداوند و عرش او در فوق زمین یا فوق همه عالم قرار بگیرد.
۲. اشکال دیگری که میتوان بر عقیده وهابیان در این حوزه ایراد نمود اینست که اگر خداوند متعال هر شب برای اجابت دعا نزد بندگانش به آسمان زمین فرود میآید لازمه آن اینست که خداوند باید به صورت مستمر در آسمان زمین استقرار داشته باشد چون زمین همیشه دارای شب بوده و شب هرگز در هیچ لحظهای از زمین جدا شدنی نیست بنابراین عرش خداوند هم دائماً از وجود خدا خالی خواهد بود.
ب. نقد وهابیت در مسئله توحید درعبادت:
مورد دوم از عقاید وهابیت که بصورت کلّی میتواند مورد نقد و اشکال قرار بگیرد اعتقاد خاص این فرقه در مسئله توحید در عبادت است. وهابیها با داخل نمودن امور متعددی را در معنای عبادت،دایره توحید در عبادت را آن قدر ضیق کردهاند که امکان عملی بر طبق آنرا باقی نگذاشته است و در مقام عمل حتی خود آنان هم نمیتوانند از موحّدین در عبادت به شمار آیند. ابن تیمیه میگوید: عبادت اسم جامعی است برای هر چه که خداوند آن را دوست داشته و میپسندد و این چیز میتواند در قالب گفتار باشد و میتواند به شکل عمل باطنی، و ظاهری مثل نماز، زکات، روزه و حج، راستگویی، اداء امانت، صله ارحام از انسان صادر گردد.[۲۱] آنان هر عملی را که حاکی از احترام و تعظیم غیر خدا باشد موجب شرک و کفر میدانند و لذا به پیروی از این عقیده، شفاعت، توسل، تبرک زیارت قبور انبیاء و اولیاء و احترام به ارواح آنان، فرستادن صلوات با صدای بلند بر پیامبر اسلام خصوصاً در کنار قبر آن حضرت، جشن و شادی در میلادهای پیامبر و ائمه (علیهم السّلام) سوگواری در روزهای وفات و شهادت آنان وساختن قبّه بر قبور مبارک آنان و هر چیز دیگری که از احترام،تعظیم، تقدس آنها چه در عمل و چه در قول حکایت بکند به اعتقاد وهابیت حرام و غیرمشروع بوده و اعتقاد به این امور و عمل به آنها را باعث شرک و کفر میدانند. وهابیها دقیقاً بر خلاف آیات قرآنی و روایات نبوی و سیره اصحاب و مسلمین و حکم عقل قدم برداشته و عبادت را بر طبق خواست و میل خودشان طوری تفسیر کردهاند که نه تنها راه و طریق بسوی اسلام را مسدود نمودهاند بلکه خط بطلان بر دین مبین اسلام کشیده و امکان مسلمان شدن را از هر کسی گرفتهاند.
در اینکه عبادت فقط برای خدا است و عبادت غیر خدا با توحید در عبادت منافات دارد هیچ شک و تردیدی نه شرعاً و نه عقلاً وجود ندارد. ولکن هر فعل یا قول انسان حاکی از تعظیم، تکریم غیر خدا ونیز تذلل، خضوع و خشوع در برابر غیر خدا نمیتواند عبادت باشد. چون بالاترین درجه خشوع و خضوع که عبارت از سجده باشد در برابرغیر خدا در قرآن نه تنها جایز شمرده شده است بلکه امر و دستور الهی بر آن وجود دارد.[۲۲] اگر سجده از مصادیق عبادت باشد هرگز خداوند به ملائکه دستور نمیداد که در برابر حضرت آدم ـ علیه السلام ـ به سجده بیافتند و نیز شیطان نباید در اثر عدم سجده کافر شده و ملعون درگاه الهی قرار میگرفت بلکه بنابر معیار وهابیت باید از موحدین بشمار میآمد و این فرشتهها است که با این عملشان کافر شدهاند!
و اگر سجده از مصادیق عبادت میبود سجده حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ و مادر و برادران حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ در برابر او[۲۳] هیچ توجیهی ندارد جز اینکه گفته شود العیاذ بالله آنها با این عملشان مشرک شدهاند. اگر اعتقاد به تقدس غیر خدا و خشوع و تذلل در برابر آن شرک و عبادت میبود پس تمام کسانی که طواف کعبه را انجام دادهاند و یا اعتقاد به وجوب آن در مراسم حج دارند به دستور خداوند مشرک شدهاند.[۲۴]
با توجه به این ادلّه قرآنی ونیز روایات بیشماری در جواز شفاعت و توسل به غیر خداوند برای آمرزش گناهان و با ضمیمه سیره مسلمانان از صدر اسلام تاکنون نه تنها دلیلی بر عبادیت مجرد خشوع و خضوع در برابر غیر خداوند و نیز شفاعت و توسل و امثال اینها نداریم بلکه دلیلی بر عدم عبادت این امور وجود دارد. پس عمل به این امور نه تنها شرک و کفر را به دنبال ندارد بلکه در موارد خودش امر پسندیده و تأمین کننده رضایت خداوند میباشد. حتی مجرد تذلل و خشوع در برابر چیزی که اصلاً صلاحیت برای این امر را ندارد و نیز طلب شفاعت و توسل از کسی که هیچ بهرهای از تقدس و تقرب الهی نداشته باشد. نمیتواند موجب شرک در عبادت بشود. چون شرک چیزی نیست که با هر اعتقاد و عملی تحقق پیدا بکند بلکه معیار اساسی در شرک و توحید چه در عبادت و چه در غیر آن اعتقاد و عدم اعتقاد به الوهیت، ربوبیت و معبودیت غیر خدا میباشد. بنابراین این اعمال در برابر غیر خدا با اعتقاد به اینکه او خدا، معبود و پروردگار است تبدیل به عبادت شده و شرک در عبادت را به دنبال خود میآورد. پس عمل خاضعاته و خاشعانه انسان وقتی میتواند عبادت باشد که در برابر چیزی به عنوان اینکه آن چیز خدا و پروردگار است انجام بگیرد. آیت الله سبحانی در تعریف عبادت میگوید: عبادت دارای دو رکن است یکی اینکه عمل و فعل از خشوع و خضوع و تذلل برخوردار باشد و دوم اینکه این عمل در برابر کسی انجام بگیرد که اعتقاد به الوهیت و ربوبیت او وجود داشته باشد.[۲۵]
این دو نقد کلی بر وهابیت اجتنابناپذیر است و سایر اشکالات جزئی و موضوعی آنان ناشی از همین دو انحراف کلی میباشد. تکفیر همه مسلمین، توهین به انبیاءو ائمه طاهرین (علیهمالسلام) و برخورد نادرست با قرآن کریم و روایات نبوی، محبت با دشمنان اهل بیت و خصومت با اهل بیت (علیهمالسلام) از ثمرات این دو عقیده کلی وهابیت میباشد. و شاید مسئله برعکس بوده و اساس این اعتقادات کلی وهابیت را دشمنی و عداوت سران و پیشوایان وهابیت با اهل بیت (علیهمالسلام) تشکیل میدهد.
پی نوشت:
[۱] . الکثیری، سید محمد، السلفیه بین السنه و الامامیه، ص ۲۱۱، بیروت انتشارات غدیر، اول، ۱۴۱۸ ق.
[۲] . فقیهی، علی اصغر، وهابیان، ص ۱۹ و ۲۰، انتشارات اسماعیلیان، دوم، ۱۳۶۴ ش.
[۳]. همان، ص ۳۴، و الکثیری، سید محمد،السلفیه بین اهل السنه و الامامیه، ص ۲۳۵ ـ ۲۳۹، بیروت، انتشارات الغدیر، اول ۱۴۱۸ ق.
[۴]. فقیهی، علیاصغر، وهابیان، ص ۴۶، مؤسسه اسماعیلیان، دوم، ۱۳۶۴ ش.
[۵] . الکثیری، سید محمد، السلفیه بین اهل السنه و الامامیه، ص ۳۰۳، بیروت، انتشارات الغدیر،اول ۱۴۱۸ ق.
[۶]. همان، ص ۳۰۵ و سبحانی جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج ۴، ص ۳۳۴،مؤسسه نشر اسلامی، سوم، ۱۴۱۴ ق.
[۷]. مغنیه، محمد جواد، هذی هی الوهابیه، ص ۸۷، دارالحقیقه، دوم، ۱۴۱۴ ق.
[۸] . همان،ص ۸۸ ـ ۹۰
[۹]. همان.
[۱۰]. فتح آبادی، رضا، نقش استعمار در پیدایش وهابیت، ص ۵۶، انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی، اول ۱۳۷۵
[۱۱] . سبحانی،جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص ۵، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، دوم ۱۴۱۱ ق.
[۱۲]. همان، ۲، ص ۲۲ ـ ۲۳
[۱۳]. القنوجی، صدیق بن حسن، ابجدالعلوم،ج ۳، ص ۱۹۸،دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۸ م به نقل از حاشیه ابن عابدین.
[۱۴] . الکثیری، سید محمد، السلفیه، ص ۳۳۹ ـ ۳۴۱، بیروت، الغدیر، اول ۱۴۱۸ ق.
[۱۵]. ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، منهاج السنه، ج۱، ص ۳۶۳ اول،بولاق مصر، مطبعه کبری امیریه، ۱۳۲۱ ق.
[۱۶]. ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، مجموع الفتاوی،ج ۵، ص ۱۳۷، و ابن قیم، محمد بن ابی بکر،توضیح المقاصد، ج ۱، ص ۲۳۴، بیروت، المکتب الاسلامی، سوم ۱۴۰۴ ق و سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، شرح کتاب توحید،ج۱، ص ۶۵۹، ریاض، مکتبه الریاض الحدیثه، بی تا.
[۱۷]. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اجتماع الجیوش الاسلامیه، ج۱، ص ۵۱، بیروت،دارالکتب العلمیه و مجموع الفتاوی، ۵، ص ۵۵، بی جا، بی تا و ابن قیم، محمد بن ابی بکر، زاد المعاد، ۱، ص ۳۶۹، بیروت، مؤسسه الرساله، چهاردهم، ۱۴۰۷ق.
[۱۸] . ابن تیمیه، منهاج السنه،ج ۳، ص ۳۴۱، مؤسسه قرطیه اول ۱۴۰۶ ق.
[۱۹]. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه،ج ۱، ص ۲۱۷، مصر بولاق، مطبعه کبرای امیریه.
[۲۰] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه،ج۱، ص ۲۶۲، بولاق مصر، مطبعه کبرای امیریه،اول ۱۳۲۱ ق.
[۲۱]. سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، ص ۲۵، مؤسسه امام صادق (علیه السلام) ۱۴۱۲ ق.
[۲۲] . بقره،آیه ۳۴
[۲۳]. یوسف، آیه ۱۰۰
[۲۴]. حج، ایه ۲۹
[۲۵]. سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، ص ۲۲، مؤسسه امام صادق (علیه السلام) ۱۴۱۲ ق.
اختصاصی الشیعه، نویسنده: حمیدالله رفیعی