- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ علی صافی گلپایگانی (ره) مجموعه اشعار زیبایی را در مورد امام حسن عسکری (علیه السلام) سروده اند که در این نوشتار، به عموم شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) تقدیم می گردد:
مبارک باد
امام یازدهم حضرت امام حسن
نمود مولد مسعود او جهان روشن
جناب عسکری آن نور دیده زهرا
که هست بهر خلائق وجود او مامن
سپهر مجد و شرافت ولی حضرت حق
که هست حبل ولایش سعادت تو و من
به شور و شوق بگوییم جمله با دل شاد
به پیشگاه امام زمان (عج) مبارک باد
کشید رنج فراوان به راه دین خدا
نخورد آب خوش از ظلم و کینه دشمن
به جور و ظلم و ستم صبر کرد و پابرجا
بماند و هیچ نلغزید در شرور و فتن
به عمر اندک خود تا توان و قدرت داشت
رهاند خلق خدا را ز شر اهریمن
به شور و شوق بگوییم جمله با دل شاد
به پیشگاه امام زمان (عج) مبارک باد
ز معجزات بزرگی که صادر از او شد
مقام و مرتبه او نمود مستحسن
ز علم و دانش خود بهره ور نمود چنان
که گشت عظم جلالش به جملگی متقن
از آن علو مقامی که داشت در انظار
نداشت خصم بد اندیش طاقت دیدن
به شور و شوق بگوییم جمله با دل شاد
به پیشگاه امام زمان (عج) مبارک باد
ازین جهت همه در بند و حصر او کوشید
ز شرح آن نبود این زمان مجال سخن
جفا اگر چه به وی شد ز حاکم جائر
ولیک نور خداوند بُد به تابیدن
نمانده نام ز عباسیان به غیر بدی
ولی ز آل علی هست عالمی گلشن
به شور و شوق بگوییم جمله با دل شاد
به پیشگاه امام زمان (عج) مبارک باد
برو به سامره و ببین که مرقد دو امام
مطاف خلق بود در تمام دور زمن
ولی مانده به جا قسمت بنی العباس
به غیر لعن خلائق چه هست مرد و چه زن
ایا ولى خدا حق مادرت زهرا (س)
به حق نور دو چشمت که هست گل به چمن
به شور و شوق بگوییم جمله با دل شاد
به پیشگاه امام زمان (عج) مبارک باد
(على صافی گلپایگانی) از اول
نهاد، حبل ولایت به شوق برگردن
به درگه تو باین قطعه شعر با اخلاص
نموده رو به دل خسته و زبان الکن
بگیر دست مرا با بزرگی و ز کرم
نگیر چشم عنایت تو هیچ گاه ز من
به شور و شوق بگوییم جمله با دل شاد
به پیشگاه امام زمان (عج) مبارک باد
مهر شکن
حضرت عسکری امام حسن (ع)
کرد دنیا ز نور خود روشن
نور چشم پیمبر (ص) آن که خدا
به طفیلش دمیده جان به بدن
سید اولیا على مسرور
که مهی آمد است مهر شکن
گلشن دین چنان فروغی یافت
که منور از آن شد آن گلشن
فیضی از حق نموده باز ظهور
گل عرشی به فرش کرده وطن
پا به دنیا نهاد و از قدمش
با طراوت شده است دشت و دمن
ابر ریزد به دشت لؤلؤ تر
بار مشک آورد چو دشت ختن
دامن کوه گشته چون دیبا
باغ زیبا ز لاله و سوسن
رسته اطراف جوی سرو رسا
گل فروزان نشسته طرف چمن
کان مه یازده نموده طلوع
حسن است و ز نیکوان احسن
همچو اجداد طاهرین از او
پایه دین قوی شد و متقن
کرد با دانش خدادادش
دور از ملک دین شرور و فتن
معجزاتش چنان فراوان بود
که بدان گشت معترف دشمن
صحبت از علم او زبان به زبان
سخن از حلم او دهن به دهن
مفخر انبیا بدون کلام
ملجا اولیا بدون سخن
ریزه خوار درش وضیع و شریف
خاکسار رهش چه مرد و چه زن
از برای سلف بزرگ شرف
وز برای خلف بود مامن
گرچه بُد عمر حضرتش کوتاه
جمله را مبتلا به رنج و محن
باز در هر کجا که می بینی
سخن از علم اوست در همه فن
در قبال حکومت باطل
حق بیان کرد او به سر و علن
سال ها بود در کف دشمن
شد سلیمان اسیر اهریمن
ندهم حب او به ملک جهان
حب او را بود بهشت ثمن
گشت در وصف او بیان قاصر
هست در مدح او زبان الکن
عرض تبریک می کنم امروز
من به فرزند او ولی زمن
گویمش تا به کی به غیب اندر
پرده از روی ماه خود بفکن
بارالها به حق این مولود
بپذیر این چکامه را از من
به (علی) کن عطا به لطف عمیم
دل آگاه و دیده دیدن
صله شعرم از خزینه غیب
بده ای جود و خیر را معدن
گل روضه حیدری
به میلاد سبط نبی عسکری
بیا و به دستم بده ساغری
نه زان می که مستی به دنبال اوست
نه زان می که عاقل کند سرسری
از آن می که سرچشمه آن بود
ز شبنم و یا باشد از کوثری
از آن ده که هر کس از آن باده خورد
ز خیل ملک یافته برتری
از آن می که هر کس خورد لایق است
که مردان حق را کند همسری
از آن می که یاری نماید مرا
به مدح گل دوحه ی حیدری
حسن آن که بگرفته از جد خویش
مقام خلافت ز پیغمبری
حسن آن که مانند جدش على
گرفته ز حق منصب رهبری
حسن آن که هم چون عمویش حسن
امام است و زیبنده سروری
حسن آن که مانند جدش حسین
نموده ز دین خدا یاوری
به امر خدا هست در قبضه اش
زمین و زمان از ثرا تا ثری
از آن معجزاتی که ظاهر نمود
که پر کرد هر بومی و هر بری
که خصم عنودش شده معترف
که دارد بر آنها همه برتری
امام است و باید که از او نمود
به امر خداوند فرمان بری
به جز انبیا و به جز اولیا
ز شانش ندارد خبر دیگری
نکو گفت آن کس که این گونه گفت
که نشناخت گوهر به جز گوهری
(علی) بر ولایش دلش محکم است
هم او هست از دشمنانش بری
نباشد تو را قدرت مدح او
که از ذره ای نزد او کمتری
آجرک الله
باب گرامی تو شد یا حجت الله
مسموم از زهر جفا آجرک الله
دردا امام عسکری اندر جوانی
شد کشته و رفت از جهان از ظلم بد خواه
بهرش ولی عصر اندر سوگواری است
اشکش روان از دیده وز دل ناله و آه
ما شیعیان هستیم غرق شیون وغم
با حجت حق در عزا هستیم و همراه
بر سینه و بر سر زنیم امروز و امشب
گوییم او را تسلیت زین درد جانگاه
یا رب ظهورش را نما از لطف نزدیک
تا انتقامی گیرد از این قوم گمراه
خواهد (علی صافی) از درگاه ایزد
تا آید از پرده برون آن رهرو راه
منبع: صافی گلپایگانی، علی؛ راز دل؛ قم؛ انتشارات ابتکار دانش؛ چاپ اول؛ ۱۳۸۵ ش؛ ص۸۳۷-۸۴۵