- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 1 نظر
هابیل دومین فرزند پسر حضرت آدم (علیه السلام) و حضرت حوا است، هابیل از برادر خود قابیل کوچک تر بوده و در عین حال وصی حضرت آدم می شود، به گزارش برخی منابع، حضرت حوا ابتدا «قابیل» و خواهرش «اقلیما» را به دنیا آورد، سپس فرزند دیگر ایشان یعنی هابیل و «لیوذا» دیده به جهان گشودند؛ هابیل مردی صالح و دین مدار بوده و به دامداری اشتغال داشته است.[۱]
وصایت هابیل و حسادت قابیل
در منابع تاریخی آمده است که هابیل به فرمان خداوند متعال وصی و جانشین حضرت آدم (علیه السلام) می گردد، ولی قابیل این جانشینی را نپذیرفت و فکر می کرد که چون او بزرگترین فرزند است باید جانشین حضرت آدم (علیه السلام) شود.
و چون قضیه جانشینی هابیل، مورد اعتراض قابیل قرار گرفت، بنا شد هر کدام در حد توانش در راه خدا قربانی کند و قربانی هر یک در راه خدا قبول شد، آن شخص وصی پدر خواهد شد. در نتیجه قربانی هابیل مورد قبول خداوند قرار می گیرد و قربانی قابیل رد می شود و هابیل به عنوان جانشین حضرت آدم (علیه السلام) انتخاب می گردد.
بعد از این قضیه حسادت قابیل طغیان می کند و در صدد کشتن برادرش قابیل بر می آید و او را می کشد و نخستین قتل را در تاریخ بشر به خود اختصاص می دهد.[۲]
هابیل در قرآن
نام هابیل و قابیل در قرآن کریم به طور صریح نیامده است، در عین حال کلمه «دو فرزند آدم» برای هابیل و قابیل استفاده شده است. این ماجرا در قرآن چنین بیان شده است:
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»
و داستان دو پسر آدم را [که سراسر پند و عبرت است] به درستی و راستی بر آنان بخوان، هنگامی که هر دو نفر با انجام کار نیکی به پروردگار تقرب جستند، پس از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. [برادری که عملش پذیرفته نشد از روی حسد و خود خواهی به برادرش] گفت: بی تردید تو را می کشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران می پذیرد.[۳]
ویژگی های هابیل در قرآن
علامه طباطبایی در ذیل آیه ۲۷ سوره مائده چنین می فرماید: [آن پسر آدم (علیه السلام) که کشته شد از افراد متقى و عالم بالله بوده است]
دلیل متقی بودن هابیل
علامه از این جمله آیه مبارکه «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» متقی بودن هابیل را استفاده نموده است، ایشان می فرماید: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» که خود دعوتى است به سوى تقوا و معلوم مى شود این شخص برادر خود را به سوى تقوا دعوت کرده و گفته است که: «خداى تعالى عبادت را تنها از مردم با تقوا مى پذیرد و خداى تعالى در حکایت گفتار او این سخنش را امضا نموده و صحه گذاشته است، و گرنه آن را رد مى کرد.[۴]
دلیل عالم بودن هابیل
صاحب تفسیر المیزان در اینکه جناب هابیل عالم بوده است چنین استدالال می کند: «و اما اینکه گفتیم: عالم باللّه بوده، دلیلش سخن خود او است که به حکایت قرآن کریم گفته است: «إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ»، که در این جمله ادعاى ترس از خدا کرده، و خداى تعالى در حکایت گفتارش آن را امضا کرده و رد ننموده است، معلوم مى شود او به راستى عالم باللَّه بوده است.
ترس از خداوند نشانه عالم بودن
علامه طباطبایی در ادامه می فرماید: چون خداى عزوجل یکى از نشانی هاى عالم بالله را ترس از خدا دانسته و فرموده: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» پس همین که خداى تعالى از او حکایت کرده که گفت :«إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ» و سخن او را امضاء نموده، توصیف او به علم است، هم چنان که همسفر موسى (خضر) را به این صفت یعنى صفت علم توصیف نموده و فرمود: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً».
دلیل دیگر عالم بودن هابیل
دلیل دیگر عالم بودن او که خود دلیلى کافى است، حکمت بالغه و موعظه حسنه اى اوست که در خطاب به برادر ستمکارش گفت؛ چون او از طینت پاک و صفاى فطرت این معنا را فهمیده بود که به زودى افراد بشر بسیار مى شوند و فهمیده بود که این افراد بسیار به حسب طبع بشری شان جمعیت هاى مختلفى خواهند شد، گروهى متقى و جمعى ظالم و همه اینها با همه عالمیان یک رب و مدبر دارند، یک خدا است که مالک آن ها و مدبر امر آن ها است؛
و نیز فهمیده بود که تدبیر وقتى متقن است که مدبر عدل و احسان را دوست و ظلم و عدوان را دشمن بدارد و لازمه آن، وجوب تقواى مردم و ترس از خشم و دشمنى خدا است و این تقوا و ترس همان چیزى است که نامش را دین مى گذارند، پس به طور مسلم در آینده نزدیک دینى خواهد بود که اطاعت ها و قرب ها و معصیت ها و ظلم ها خواهد داشت؛
و نیز طاعت ها و قربانى ها وقتى مقبول درگاه خداى تعالى مى گردد که ناشى از تقوا باشد و معاصى و مظالم، گناهانى است که ظالم به دوش مى کشد و از لوازم این حقائق این است که باید عالم دیگری باشد که در آن جا ستمکاران به سزاى ظلم هاى خود برسند و نیکوکاران به پاداش نیکى هاى خود نایل گردند.
شبهه اول و جواب آن
چرا هابیل خود را در اختیار قابیل گذاشت تا او را بکشد و چرا مقاومت نکرد؟
علامه طباطبایی با استفاده از آیات قرآن به این شبهه به طور کوتاه و دقیق جواب داده است. وی می فرماید: که هابیل به برادرش قابیل نگفت که اگر تو مرا بکشی من از خود دفاع نمی کنم و از کشته شدن هیچ پروایى ندارم، بلکه تنها این را گفت که من هرگز تو را نمى کشم. این جمله به این معنا نیست که هابیل در کشته شدنش به برادرش کمک کرده باشد.
شبهه دوم و جواب آن
چرا جناب هابیل می خواست توسط قابیل کشته شود تا او به دوزخ برود؟
علامه در جواب این شبهه چنین جواب می دهد: «و نیز نگفت که من به هر تقدیر مى خواهم به دست تو کشته شوم تا تو ظالم شوى و از دوزخیان گردى چون اگر چنین مى گفت باعث ضلالت برادرش مى شد، و این خود ظلم و ضلالتى است که شریعت و فطرت آن را تجویز نمى کند و از طرف دیگر حکم شریعت و فطرت در سایر شریعت هاى دینى تفاوت ندارد و مسئله ای است که همه شرایع آن را قبول دارند.
بلکه به برادرش چنین گفت: که اگر به فرض، تو براى قتل من دست به سویم بگشایى، در چنین صورت و فرضى من کشته شدن را بر کشتن تو ترجیح داده و آن را انتخاب مى کنم.
و از اینجا روشن مى شود که اشکالى که برخی بر این داستان کرده اند وارد نیست، و آن اشکال این است که این دو برادر هر دو مقصر و گناهکارند، زیرا یکى از آن دو به ظلم و تعدى، راه افراط را رفته و مرتکب قتل شده و دیگرى با قبول ظلم، راه تفریط را طى کرده و خود را به کشتن داده، نه اعتراضى کرده و نه به دفاع از خود برخاسته، بلکه خود را تسلیم او کرده و در برابر اراده او تسلیم شده و صریحا گفته: «اگر براى کشتن من دست به سوى من بگشایى من …»[۵]
هابیل و قابل در تورات
تورات یا عهد عتیق کتاب مقدس یهودیان است که اکنون در دسترس می باشد این کتاب منتسب به حضرت موسی (علیه السلام) است، ولی مسلمانان این کتاب را تحریف شده میدانند؛ در تورات نیز به ماجرای هابیل و قابیل اشاره شده است.
در عهد عتیق آمده است که حضرت حوا نخست قائن (قابیل) و دیگر بار، برادر او هابیل را به دنیا آورد. هابیل گله بان بود و قائن بر زمین کار می کرد. با مرور ایام، قائن از محصول زمین به خداوند هدیه کرد و هابیل هم از نخستین بره ها قدری پیه، پیش کش آورد.
خدا هدیه هابیل را پذیرفت؛ اما به قائن و هدیه او ننگریست. قائن به شدت خشم ناک شد و سر به زیر افکند… . سر انجام، در صحرا هابیل را کشت. چون خداوند از او پرسید که با برادر چه کرده، پاسخ گفت نمی داند هابیل کجاست؛ و هرگز او را به پاسبانی از برادر نگماشته اند.
پاسخ شنید که خون هابیل از زمین پیش خدا فریاد بر می آورد. قابیل به خاطر کشتن هابیل، به صورت مضاعف مجازات شد. خدا برکت زمین را از وی ستاند و او را به سرزمین «نُود» فرستاد؛ باشد که از دسترس انتقام جویان به دور باشد. نیز، نشانه ای به او داد که هر گاه کسی در صدد انتقام گرفتن بر آید، با دیدن آن بگذرد و صرف نظر کند.[۶]
نتیجه گیری
دومین فرزند حضرت آدم و حضرت حوا (علیهم السلام) هابیل است، وی از قابیل فرزند دیگر آدم کوچکتر است، هابیل وصی و جانشین آدم (علیه السلام) بوده است، قابیل که نسبت به برادر حسادت می ورزد، او را به قتل می رساند و نخستین قتل را در تاریخ بشر مرتکب می گردد. طبق آیات قرآن، علم و تقوا از مهمترین ویژگی های هابیل بوده است.
پی نوشت ها
[۱] . عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۱۲.
[۲] . طبری، ترجمه تفسیر طبری، ۱۳۵۶ش، ج۶، ص۱۴۷۹.
[۳] . مایده آیه ۲۷.
[۴] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص: ۴۹۴.
[۵] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص: ۴۹۴.
[۶] . سِفر پیدایش، ۴: ۱.
منابع
- جاد المولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى، پژواک اندیشه، ایران- قم، ۳۸۰ ه. ش.
- طبری، محمد بن جریر، ترجمه تفسیر طبری، مصحح: حبیب یغمایی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۵۶ش.
- طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، موسوى، محمد باقر، متوفاى ۱۴۲۱ ه. ق، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى، یران- قم، ۱۳۷۴ ه. ش.
سلام الیکم هابیل فرد ستوده اسلام است هابیل باز با خدا خواهد بود.! او از خدا باز ارامش را خواهد خواست.