- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
درباره عالم ذر نظرات متعددی از سوی مفسران قرآن کریم و دانشمندان اسلامی بیان گردیده است. طبق فرمایش شهید مطهری دین فطرى و صبغه الله، همان پیمانى است که خدا با روح بشر بسته و بشر را با آن آشنا کرده است که در واقع از آن تعبیر به «عالم ذر» مى کنند.
بنابراین مسئله عالم ذر مطلبی است که نیاز به توضیح و بیان بیشتر دارد تا روشن شود که مفهوم و معنایش چیست. آیا واقعا انسان ها قبلا در همین عالم ماده و طبیعت به صورت حیوانات کوچکى بودند و بعد به چنین [صورتى در آمدند،] یا معناى دقیق ترى دارد؟ که حتما معناى دقیق ترى دارد.[۱] همچنین این سوال هم پیش مى آید که آن تعهد و میثاق الهى و «بلى» گفتن ما در عالم ذر چیست؟ و اگر قرار باشد از آن تصدیق چیزى در ما، نمانده باشد چگونه خداوند به آن استشهاد مى کند و ارجاع مى دهد؟[۲]
اصطلاح عالم ذر در قرآن کریم
اصطلاح «عالم ذر» از کلمه «ذُرِّیتَهُمْ» در آیه زیر گرفته شده است:
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ* أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیهً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ * وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»[۳]
(به خاطر بیاور زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آن ها را برگرفت و آن ها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند: آرى، گواهى مى دهیم (چرا چنین کرد؟) براى اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم (و از پیمان فطرى توحید و خداشناسى بى خبر).
یا نگویید پدران ما قبل از ما بت پرستى را اختیار کردند و ما هم فرزندانى بعد از آن ها بودیم (و چارهاى جز پیروى از آنان نداشتیم) آیا ما را به آنچه باطلگرایان انجام دادند مجازات مى کنی؟ و اینچنین آیات را توضیح مى دهیم و شاید به سوى حق بازگردند (و بدانند نداى توحید در درون جانشان از روز نخست بوده است).
معنای «ذر»
همانگونه که اشاره شد ذر از «ذریه» که در آیه شریفه آمده است، گرفته شده است. دانشمندان لغت گفته اند «ذریه» در اصل به معنى «فرزندان کوچک و کم سن و سال» است، ولى غالبا به همه فرزندان گفته مى شود، گاهى به معنى مفرد و گاهى به معنى جمع استعمال مى گردد اما در اصل، معنى جمعى دارد.[۴]
بیان آراء و نظریات درباره عالم ذر
نظریه اول: نظریه ذرات
ارواح انسان ها قبل از آن که به ابدانشان تعلق بگیرند، به ذرات ریزی تعلق گرفته و آن ذرات ریز با تعلق ارواح به آن ها زنده و آگاه شدند. پس از آن که آگاه شدند، خداوند از آن ها مطلب مزبور را میثاق گرفت.
بر اساس نظر این گروه، آیه ناظر به «عالم ذر» است. یعنی خداوند قبل از آنکه انسان ها را در این عالم بیافریند، از صلب حضرت آدم (سلام الله علیه) ذرات ریزی را که تا روز قیامت یکی پس از دیگری نسل آدمی را میسازد، استخراج کرد و ارواح را به آن ها متعلق نمود و هر روحی به یکی از آن ذرات تعلق گرفت و آن ذرات پس از تعلق روح زنده شدند و میثاق سپردند.[۵]
به عبارت دیگر هنگامى که آدم آفریده شد فرزندان آینده او، تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بیرون آمدند (و طبق بعضى از روایات این ذرات از گل آدم بیرون آمدند). آن ها داراى عقل و شعور کافى براى شنیدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در این هنگام از طرف خداوند به آن ها خطاب شد: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟»؛ (آیا پروردگار شما نیستم؟) همگى در پاسخ گفتند: «بَلى شَهِدْنا»؛ آرى، بر این حقیقت همگى گواهیم.
سپس همه این ذرات به صلب آدم (یا به گل آدم) بازگشتند و به همین جهت این عالم را «عالم ذر» و این پیمان را «پیمان الست» مى نامند. بنابراین پیمان مزبور یک «پیمان تشریعى» و قرارداد خود آگاه در میان انسان ها و پروردگارشان بوده است.[۶]
اشکالات این نظریه
- این نظریه مخالف با ظاهر آیه است؛ زیرا آیه می فرماید: خدا از ظهور بنی آدم ذریه آن ها را اخراج کرد، نه از ظَهْر آدم. آیه اگر این معنا را افاده می نمود، میبایست، با این عبارت باشد که «وإذ أخذ ربک من ادم من ظهْره ذریته» در حالی که تعبیر به بنی آدم دارد نه آدم، پس مفاد آیه این است که: خداوند ذریه افراد را از صلب بنی آدم اخراج کرد.
- این نظر با ادله عقلی مخالف است؛ زیرا مستلزم تناسخ است و تناسخ به حکم عقل محال است. با توجه به این دو اشکال، یعنی مخالفت با ظاهر آیه و دلیل عقلی، این نظریه مردود است. [۷]
نظریه دوم برای عالم ذر: عالم استعداد ها
منظور از عالم ذر و این پیمان همان «عالم استعداد ها» و «پیمان فطرت» و تکوین و آفرینش است؛ به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتى بیش نیستند، خداوند استعداد و آمادگى براى حقیقت توحید به آن ها داده است، هم در نهاد و فطرتشان این سر الهى به صورت یک حس درون ذاتى به ودیعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خودآگاه.
بنابراین همه افراد بشر داراى روح توحیدند و سوالى که خداوند از آن ها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخى که آن ها داده اند نیز به همین زبان است. از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی این تفسیر از همه تفاسیر نزدیک تر به نظر مى رسد.[۸]
نظریه سوم: نظریه تمثیل، نه بیان واقع
تعبیر یاد شده در آیه، تمثیل است نه بیان واقع؛ یعنی این طور نیست که خداوند در واقع از ذریه فرزندان آدم اقرار گرفته باشد بلکه مراد آن است که، گویا خداوند از انسان ها اقرار گرفته، نه آن که واقعا صحنه اشهاد و اخذ تعهد سپردن میثاق تحقق پیدا کرده باشد. مسئله ربوبیت الله و عبودیت انسان آن قدر روشن است که گویا همه انسان ها گفتند: بلی؛
نظیر آنچه که در سوره «فصلت» آمده: «فقال لها وللأرض ائتیا طوْعاً أو کرهاً قالتا أتینا طائعین»[۹]؛ خدای متعال به آسمان و زمین فرمود: خواه و ناخواه باید بیایید، همه عرض کردند ما با طوع و رغبت مطیع عوامل تکوینی تو هستیم. ظاهر آیه آن است که خدای سبحان با آن ها گفت و گو کرد و فرمود بیایید و آن ها هم گفتند: ما همراه سایر اطاعت کنندگان آمده ایم، در حالی که در واقع گفت و گو بین خدا و آسمان و زمین نبوده است.[۱۰]
نقد و بررسی این نظریه
تخییل و محاکات خیالی که در شعر مطرح است، در حریم قرآن کریم راه ندارد. اما اگر منظور تمثیل باشد، نه تخییل شعری، باید توجه داشت که اینگونه تمثیل ها در قرآن کریم کم نیست. چنان که در سوره «حشر» حقیقت قرآن و عظمت آن به صورت تمثیل بیان شده، می فرماید: «لو أنزلنا هذا القرآن علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدّعاً من خشْیه الله وتلک الأمثال نضْربها للناس لعلّهم یتفکّرون»[۱۱]؛ اگر این قرآن را بر کوه نازل کنیم، متلاشی می شود، کوه گرفتار صداع و تفرقه می شود. این یک مثلی است که ما برای مردم ذکر می کنیم تا آنان تفکر کنند.
این طور نیست که در واقع و خارج از محدوده مثل، قرآن بر کوه نازل شده باشد؛ بلکه منظور تشریح و تجسیم معنای عقلی به صورت حسی و تشبیه معقول به محسوس است که اگر قرآن بخواهد بر کوه نازل شود، کوه توان حمل معارف قرآن را ندارد. پس پیام آیه مَثَلی در عظمت قرآن است. بنابراین، آیه در مقام تمثیل است و چنان که گفتیم عدهای از علما این وجه را پذیرفته اند که مفاد آیه محل بحث تمثیل باشد، نظیر مرحوم محقق داماد و سیدعبدالحسین شرف الدین جبل عاملی (رحمهما الله).[۱۲]
نظریه چهارم در مورد عالم ذر: بیان واقع، نه تمثیل
مراد از آیه بیان واقعیت خارجی است، نه اینکه تمثیل باشد. به این بیان که خداوند متعالی به لسان عقل و وحی و با زبان انبیا از انسان میثاق گرفته، در واقع موطن وحی و رسالت همان موطن اخذ میثاق است. یعنی در برابر درک عقلی که حجت باطنی خداست و مطابق است با محتوای وحی که حجت ظاهری خدا است، خدا از مردم پیمان گرفت که معارف دین را بپذیرند. چنان که در سوره «یس» آمده است:«ألم أعْهد إلیکم یا بنی آدم أن لاتعْبدوا الشّیطان»[۱۳]؛ ای فرزندان آدم آیا من به وسیله وحی و رسالت از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید؟
در قیامت هم خداوند به انسان ها می فرماید: من با دو حجت عقل و نقل، ربوبیت خود و عبودیت تو را تبیین کردم. دیگر نمی توانید در آن روز بگویید: ما از توحید و سایر معارف دین غافل و یا وارث شرک نیاکانمان بودیم؛ زیرا عقل از درون و انبیا از بیرون، ربوبیت الله و عبودیت شما را، به گونه ای که نصاب مقتضی تام بوده و هرگونه مانعی از بین رفته باشد، تثبیت کرده اند.[۱۴]
نظریه پنجم: نظریه علامه طباطبایی (ره) در مورد عالم ذر
علامه طباطبایی (ره) می فرماید که آیه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ …» اشاره مى کند به تفصیل حقیقتى که در آیات دیگر به طور اجمال به آن اشاره شده است و آن حقیقت یک نشات انسانى است که سابق بر نشات دنیایى او است. در این نشات است که خداوند در آن، بین افراد نوع انسان، تفرقه و تمایز قرار داده و هر یک از ایشان را بر نفس خود شاهد گرفته است که «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟ قالُوا بَلى؛ گفتند آرى».
بر این معنای آیه شریفه آن اشکالاتى که بر کلام مثبتین عالم ذر وارد مى شد وارد نمى شود، آنان از آیه و روایات، عالم ذرى فهمیده بودند که تقدم زمانى بر این عالم دارد، لیکن در معنایى که ما از آیه شریفه و از سایر آیات فهمیدیم تقدم زمانى نیست، نشأتى است که به حسب زمان هیچ انفکاک و جدایى از نشات دنیوى ندارد، بلکه با آن و محیط به آن است، و تقدمى که بر آن دارد مانند تقدم «کن» بر «فیکون» است.
بر طبق روایات نیز آیه شریفه دلالت دارد بر اصل تحقق این نشات انسانى و بعضى دیگر دارد که خداوند براى آدم از این نشات انسانى پرده بردارى نموده و ملکوت عالم انسانى و اشهاد و اخذ میثاقى را که در آن واقع شده به وى نشان داده، همانطورى که ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان داده است.[۱۵]
به عبارت دیگر مقصود آیه جنبه ملکوتی انسان هاست. یعنی جای شهود و اشهاد و موطن میثاق ملکوت انسان هاست؛ زیرا با توجه به ظاهر آیه که فرمود: «و إذ أخذ» یعنی «أُذْکر» به یاد بیاور آن موطنی را که خدای سبحان از فرزندان بنی آدم میثاق گرفت، استفاده می شود که اولاً: قبل از این موطنِ ظاهری محسوس، موطنِ دیگری وجود داشت که در آن موطن همگان میثاق سپردند که خدای سبحان رب است و انسان ها عبدند. ثانیاً: صحنه اخذ میثاق، مقدم بر نشئه حس و طبیعت است.
به عبارت روشنتر: انسان دارای دو جنبه و دو موطنِ وجودی است و این دو موطن متباین همدیگر نیستند، بلکه متحدند، گرچه واحد نیستند. یعنی آن دو موطن با هم هستند ولی یک چیز نیستند و این دو موطن، یکی موطن مُلک است و دیگری موطن ملکوت، و موطن ملکوت مقدم بر موطن ملک است و تقدم آن، تقدم زمانی نیست؛ زیرا ملکوت از محور زمان خارج است و انسان در موطن ملکوت خدا را به عنوان رب و خویشتن را به عنوان عبد مشاهده کرده؛ زیرا نشئه ملکوت مصون از حجاب است و لذا حقیقت در آن موطن روشن است.[۱۶]
نیتجه گیری
درباره عالم ذر توضیح و بیان روشنی وجود ندارد. عالم ذر، یکی از نظریات درباره عالم میثاقی است که در آیه شریفه مطرح شده است. مفسران هر کدام به نوعی درباره عالم ذر نظر داده اند. در کل می توان گفت عالم ذر یا عالم الست، میثاقی است که خداوند از بندگانش برای عبودیت و الوهیت خود گرفته و می تواند همان توحید فطری باشد که در همگان وجود دارد.
پی نوشت ها
.[۱] مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۳، ص ۴۶۱.
[۲]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ، ج۳، ص ۵۱۸.
[۳] . اعراف، ۱۷۲ -۱۷۴.
[۴] . تفسیر نمونه، ج۷، ص ۴.
[۵]. فطرت در قرآن، ص ۱۲۲.
[۶] . تفسیر نمونه، ج۷، ص ۶.
[۷] . فطرت در قرآن – صفحه ۱۲۳.
[۸] . رک: تفسیر نمونه، ج۷، ص ۷- ۸.
[۹] فصلت، ۱۱.
[۱۰] . فطرت در قرآن، ص ۱۲۴-۱۲۵.
[۱۱] . حشر، ۲۱.
[۱۲] . فطرت در قرآن، ص۱۲۵.
[۱۳] . یس، ۶۰.
[۱۴] . فطرت در قرآن، ص ۱۲۶.
[۱۵] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۸، ص ۴۱۸ – ۴۱۹.
[۱۶] . قرآن در فطرت، ص ۱۲۷ -۱۲۸.
منابع
- قرآن کریم.
- جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، محقق: محمد رضا مصطفی پور، قم، اسراء، چ۳، ۱۳۸۴ش.
- طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى ، چ۵، ۱۳۷۴ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، تهران، انتشارات صدرا، بیتا.
- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ۱۰، ۱۳۷۱ش.