- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
ابرهه حاکم یمن، برای تخریب کعبه با سپاهی انبوهی که فیل هایی در جلوی آن بودند به سمت مکه لشکر کشید،[۱] قرآن کریم این واقعه را این گونه گذارش نموده وقتی که لشکر ابرهه به کعبه حمله نمود پرندگانی در آسمان ظاهر شدند و آنان را سنگ باران کردند. ابرهه جراحت برداشت و با سپاه انبوه شان شکست خوردند و به یمن برگشتند. به علت همان جراحت ابرهه پس از انتقال به یمن در آنجا درگذشت.[۲]
خداوند در سوره فیل به داستان ابرهه و تلاش او برای تخریب کعبه اشاره نموده است:
«أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ* أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ* وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبَابِیلَ* تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَهٍ مِّنْ سِجِّیلٍ* فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولٍ»؛ آیا ندیدى پروردگارت با فیل سواران [لشکر ابرهه که براى نابودى کعبه آمده بودند] چه کرد؟! آیا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟ و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد، که با سنگ هاى کوچکى آنان را هدف قرار می دادند؛ سرانجام آنها را همچون کاه خورده شده (و متلاشى) قرار داد».
علت تخریب کعبه
ابرهه تابع و پیرو آئین مسیحی بوده است و سخت به این دین تعصب داشته است، او تلاش می نمود که عرب های یمن را از سفر به قصد زیارت کعبه جلو گیری نماید از این رو با هزینه زیاد کلیسایی بزرگ و مجللی در شهر صنعا بنا می کند و آن را با طلا و جواهرات گوناگون زینت می دهد، از عرب های ساکن یمن می خواهد که به کلیسا مراجعه کند و آن زیارت نمایند،[۳] اسم این کلیسای را «قلیس» گذاشته اند، یکی از یمنیها به این کلیسا بی حرمتی کرد، از اینرو ابرهه سوگند یاد کرد که کعبه را نابود کند.[۴]
عبد المطلب و ابرهه و ماجرای تخریب کعبه
اردوى ابرهه حرکت کرد و فیل محمود که از همه فیلان بزرگتر بود در پیشاپیش آنها در حرکت بود. در راه، قبایلى را که مانع عبور او بودند مغلوب و مستأصل ساخت تا به حوالى مکه رسید. در این وقت، حضرت «عبد المطلب» (جد پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم) بزرگ قریش بود و تولیت خانه کعبه به او تعلق داشت و او در مکه بود. نیز «شیبه» حاجب خانه کعبه هم در مکه بود. ولى براى کارزار، کسى از سر جنبانان مکه حاضر نبود و همگى به سفر بازرگانى رفته بودند. شهر مکه بى دفاع بود.
«عبد المطلب» دو عضاده در خانه کعبه را گرفت و عرض کرد: پروردگارا! مرد از بار خود دفاع می کند، تو هم از دشمن بیت الحرام (خانه خود) دفاع کن که دشمن، غالب نشود.
اردوى ابرهه در شش میلى مکه به مغمس وارد شد و تمرکز پیدا کرد و مقدمات سپاه، دست به چپاول زد و از جمله دویست نفر شتر حضرت «عبد المطلب» را به یغما برد. (مغمّس: بر وزن منظمّ و محدّث، جایگاهى است در راه طایف. قبر ابو رغال، راهنماى ابرهه در آنجاست و قبر او را مردم سنگباران می کنند).
حضرت «عبد المطلب» وقت گرفت و به ملاقات ابرهه رفت و پیشنهاد داد که یک سوم اموال تهامه را به ابرهه واگذار می کند به شرط آن که ابرهه از تصمیم خرابى خانه خدا، منصرف شود. (تهامه: به کسر تاء سرزمینى است که شهر مکه در آن قرار دارد، و تهامى به کسر تاء و شد یاء منسوب به تهامه است).
ابرهه، پیشنهاد حضرت «عبد المطلب» را رد کرد. حضرت «عبد المطلب» که از اقدام خود ناامید شد، به آنها که در مکه حاضر بودند دستور داد براى حفظ جان خود به کوه ها پناهنده شوند.
در بعض جاها نوشته اند که: حضرت «عبد المطلب» از ابرهه براى استر داد شتران خود وقت گرفت، و چون «عبد المطلب» مرد کریم و بخشندهئى بود، ابرهه با استرداد شتران موافقت کرد. آنگاه، می نویسند: ابرهه اظهار داشت که اگر حضرت «عبد المطلب» در باره خانه کعبه هم وساطت کرده بود، از تخریب آن صرف نظر می کردم.
و حضرت «عبد المطلب» جواب داد که: من صاحب این شترانم و خانه هم صاحبى دارد). و لیکن، این اتهام نسبت به حضرت «عبد المطلب» بى اساس است. بلى: چون پیشنهاد حضرت «عبد المطلب» از طرف ابرهه رد شده است، حضرت «عبد المطلب» ممکن است اظهار کرده باشد: اکنون که تو پیشنهاد مرا در باره قبول ثلث اموال تهامه نپذیرفتى، پس دستور بده شتران چپاول شده مرا رد کنند.[۵]
عدم شباهت نابودى لشکر ابرهه به حوادث طبیعى
کفار هر نوع عذابى را که بر اقوام گذشته نازل شده بود، توجیه مى کردند. مثلا مى گفتند: طوفان نوح علیه السلام سیلى عظیم و بارانى فراوان بوده یا عذاب قوم لوط زلزله شدیدى بوده و این حوادث طبیعى است و غالبا اتفاق مى افتد، از این رو خداوند لشکر حبشه را به کیفیتى هلاک ساخت که به حوادث طبیعى و اتفاقات معمولى شباهت نداشت.[۶]
نقش پرندگان در انهدام لشکر ابرهه و جلوگیری از تخریب کعبه
انهدام لشکر ابرهه به وسیله پرندگان در سوره فیل/ ۱۰۵ آمده است. (آیات ۱- ۵) اصل ماجرا مورد قبول عموم مورخان و قرار گرفتن آن به عنوان مبدأ تاریخ در دوره قبل از اسلام موید آن است. پرندگان مهاجم بنا بر نظر مشهور مفسران، پرستو بودند.[۷]
در بعضى روایات در بیان تفصیلى ماجرا گفته شده که دستهاى پرنده از سمت دریا (احتمالًا دریاى سرخ) به سوى آن ها گسیل شد که گویى پرستوهایى با گردنهاى سبز و منقار سرخ بودند[۸] و هریک از آنها سه سنگ مانند دانه هاى عدس همراه داشت[۹] که یکى را با منقار و دو تا را با دو پا حمل مى کرد.[۱۰]
بعضى روایات نیز پرندگان را چنین وصف کرده است: پرندگانى شکارى بودند که سرى شبیه درندگان و پنجه هایى شبیه پرندگان گوشت خوار داشتند.[۱۱] گروهى از مورخان[۱۲] از وقوع بیمارى حصبه و آبله در همین سال (عام الفیل) در عربستان خبر داده اند و در بعضى از روایات[۱۳] نیز آمده که این سنگ ها به هر کس مى خورد بدنش آبله بر مى آورد و پیش از آن بیمارى آبله در آنجا دیده نشده بود.[۱۴] در روایتى چنین آمده که هیچ سنگى بر احدى واقع نشد، مگر آن که بدنش را مجروح ساخت و آبله برآورد.
برخى مفسران معاصر با رویکرد تفسیر علمى و با استناد به گزارش هاى تاریخى این احتمال را مطرح کرده اند که این سنگ ها، به میکروب آبله آلوده بوده است.[۱۵]
جمع بندی
ابرهه حاکم یمن، برای تخریب کعبه با سپاهی انبوه به سمت مکه لشکر کشید. علت لشکر کشی ابرهه این بوده که وی تابع و پیرو آئین مسیحی بوده و سخت به این دین تعصب داشته است. او تلاش می نمود که عرب های یمن را از سفر به قصد زیارت کعبه جلوگیری نماید. انهدام لشکر ابرهه به وسیله پرندگان در سوره فیل آمده است. (آیات ۱- ۵). اصل ماجرا مورد قبول عموم مورخان و قرار گرفتن آن به عنوان مبدا تاریخ در دوره قبل از اسلام موید آن است. پرندگان مهاجم بنا بر نظر مشهور مفسران، پرستو بودند.
پی نوشت ها
[۱] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۳۳۵.
[۲] . ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۶۳۸.
[۳] . بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۷.
[۴] . بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۷.
[۵] . حجه التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج۷، ص: ۳۰۸
[۶] . محمدتقی شریعتی، نوین، ص ۳۳۷.
[۷]. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴؛ السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۵۳
[۸] . کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۶۱۸
[۹]. کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۶۱۸؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴
[۱۰]. السیره النبویه، ج ۱، ص ۵۳؛ الصافى، ج ۵، ص ۳۷۷
[۱۱]. الصافى، ج ۵، ص ۳۷۷؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۷۳
[۱۲]. السیره النبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۵۸۹
[۱۳]. الصافى، ج ۵، ص ۳۷۷؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۳۱
[۱۴]. السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص ۵۸۹
[۱۵] . دایره المعارف قرآن کریم، ج۶، ص: ۴۸۳
منابع
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب، ۱۹۹۲م.
- بلاغى، عبدالحجه، حجه التفاسیر و بلاغ الإکسیر، حکمت( چاپخانه)، ایران- قم، ۱۳۸۶ ه. ق
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، بوستان کتاب قم( انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم)، ایران- قم، ۱۳۸۲ ه. ش.
- محمدتقی شریعتی، تفسیر نوین، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، ۱۳۸۵ه.
- طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناصر خسرو، ایران- تهران، ۱۳۷۲ ه. ش
- میبدى، احمد بن محمد ،کشف الاسرار و عده الابرار( معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصارى)، امیر کبیر، ایران- تهران، ۱۳۷۱ ه. ش
- فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، تفسیر الصافی، مکتبه الصدر، ایران- تهران، ۱۴۱۵ ه. ق
- حویزى، عبدعلى بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، اسماعیلیان، ایران- قم، ۱۴۱۵ ه. ق
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم( ابن کثیر)، دار الکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون، لبنان- بیروت، ۱۴۱۹ ه. ق.