- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یزید بن معاویه فردی لاابالی، شراب خوار و سگ باز بود. پدرش معاویه او را با به مدد زر و زور بر مسلمانان مسلط نمود. وی در دوره خلافتش، جنایاتی بزرگ در تاریخ اسلام مرتکب گردید که مهمترین آن، رویداد عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش بود.
یزید بن معاویه جانشین معاویه بن ابی سفیان در سلسله خلافت امویان است. یزید بن معاویه دومین خلیفه این سلسله است که از سوی اهل سنت او دومین سلطان اسلامی به شمار می آید. فرزند معاویه منفور ترین چهره در جهان اسلام است. اما سلفی ها و وهابی ها از او به نیکی یاد میکند و به عنوان خلیفه مسلمین او را می پذیرند.
معرفی اجمالی یزید بن معاویه
یزید بن معاویه به دلیل دشمنی با اسلام در سه سال حکومت خود مرتکب جنایاتی نابخشودنی علیه اسلام گردید که ضدیت او را با دین اسلام و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) ثابت نموده و چهره ضد اسلامی و بشری او را منعکس می کند.
حادثه غمبار عاشورا که در آن اعضای خانواده رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به ویژه امام حسین (علیه السلام) به صورت بسیار ظالمانه به شهادت رسیده و زنان و اطفال این خانواده مقدس به اسارت گرفته شد، چیزی نیست که درباره یزید بن معاویه قابل چشم پوشی باشد.
واقعه حره در مدینه و قتل عام مسلمانان و اباحه کردن ناموس مسلمین در مدت سه روز برای لشکریان یزید بن معاویه در این شهر و آتش زدن کعبه از حوادثی است که به دستور یزید بن معاویه انجام گرفت. این سه حادثه بزرگ تا ابد لکه ننگی است بر پیشانی بنی امیه و یزید بن معاویه که با هیچ وسیله ای قابل پاک شدن نیست.
عاشورا لکه ننگی بر خاندان بنی امیه
واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یاران با وفای آن حضرت آن قدر غم انگیز و بزرگ است که حتی کافران از آن متاثر گردیده اند. عاشورا و کربلا نماد انقلاب خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) علیه ظلم و بدعت و تحریف اسلام از یک سو و نماد سیاه رویی و ذلت و بیانگر شقاوت بنی امیه از سوی دیگر است.
یکی از مطالبی که در این واقعه بسیار برجستگی دارد شعر یزید بن معاویه بر سر بریده امام حسین (علیه السلام) در قصر شام است. یعنی یزید بنی معاویه هنگامی که سر بریده امام حسین (علیه السلام) را در پیش روی او می گذارند، شعری را خواند که کفر او را ثابت می کند. البته این شعر همان شعری است که عبد الله بن الزبعری از مشرکین قریش در جنگ احد سروده است.
شعر یزید بن معاویه دلیل بر کفر او
طبق گفته طبری معاویه خود را بالاتر از دین اسلام دانسته، او بندگان خدا را به سوی پسر سگباز و میمون باز و شراب خوار خود دعوت کرده و از بهترین مسلمانان با زور، قهر، وعید، تهدید، ترس، رعب و وحشت بیعت گرفت در حالی که از خباثت و سفاهت او اطلاع داشت و او را بر مستی و فجور و کفرش کمک نمود.
وقتی یزید بن معاویه به قدرت رسید خدا و رسولش را عصیان نمود و به فکر انتقام مشرکین از مسلمانان افتاد. در واقعه حره کاری را انجام داد که در اسلام شنیع تر و بدتر از آن نبود و با این کار نفس خود را تشفی داد و گمان کرد که از اولیای خدا انتقام گرفته است. و با صدای بلند کفر و شرک خود را با گفتن این اشعار علنی کرد:
لیت أشیاخی ببدر شهدوا * جزع الخزرج من وقع الأسل
قد قتلنا القرم من ساداتکم * وعدلنا میل بدر فاعتدل
فأهلوا و استهلوا فرحا * ثم قالوا یا یزید لا تشل
لست من خندف إن لم أنتقم * من بنى أحمد ما کان فعل
لعبت هاشم بالملک فلا * خبر جاء و لا وحى نزل
«کاش بزرگان من که در جنگ بدر کشته شده بودند، امروز مى دیدند که قبیله خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است!
این قدر از بزرگان و سادات این قوم را کشتیم تا با کشته شدگانمان در بدر برابر شدند.
پس شاد باش می گفتند و شاد و خوشحال می شدند و می گفتند ای یزید دست مریزاد.
من از فرزندانِ «خِنْدِفْ» نیستم اگر از فرزندان احمد (رسول اکرم) انتقام نگیرم.
(فرزندان هاشم (رسول خدا) با سلطنت بازى کردند، و در واقع نه خبرى (از سوى خدا) آمده بود و نه وحیى نازل شده!»
طبری می گوید: این اشعار دلیل خروج از دین است چیزی است که نه اسلام آن را می پذیرد و نه قرآن و نه رسول خدا که هم ایمان به خدا و هم ایمان به آنچه که از طرف خدا آمده است را نفی می کند. و بدترین کار یزید بن معاویه ریختن خون حسین بن علی و پسر فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) بود که موقعیت او را نسبت به پیامبر خدا (صلی الله علیه و سلم) و مکانت و منزلت او را نسبت به دین اسلام نشان می دهد.[۱]
البته ابن کثیر که از شاگردان ابن تیمیه است و ابن تیمیه هم مخالف و دشمن اهل بیت بود، به صورت تلویحی می گوید که یزید بن معاویه این اشعار را بر سر حسین خوانده است؛ اما در مقام دفاع از یزید بن معاویه می گوید که بیت اخیر را یعنی «لعبت هاشم باالملک فلا * خبرٌ جاء ولا وحیٌ نزل» را شیعیان و روافض اضافه نموده است. ابن کثیر می گوید: اگر یزید بن معاویه شعری ابن زبعری را که در جنگ احد سروده است خوانده باشد پس لعنت خدا و لعنت لاعنین بر او باد و اگر آن را نگفته باشد پس لعنت خدا بر کسانی باد که آن را به یزید بن معاویه نسبت می دهند.[۲]
ابن کثیر به صراحت نمی گوید که فرزند معاویه این اشعار را نگفته است و آن را نمی تواند رد کند لکن فقط به نفرین اکتفا می کند.
جواز لعن و کفر یزید بن معاویه از سوی علمای اهل سنت
تفتازانی در «شرح عقاید نسفیه» می گوید: در جواز لعن تمام کسانی که حسین را به قتل رساندند یا به آن امر نموده یا آن را جایز دانسته یا به آن راضی شده، اتفاق وجود دارد. تفتازانی می گوید حق این است که یزید به کشتن حسین راضی بوده است و اهانت به اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) راضی بوده است و ما در لعنت او توقف نمی کنیم بلکه در کفر او شک نداریم پس لعنه الله علیه و على أنصاره و أعوانه.[۳]
حافظ بن عساکر نیز بعد از ذکر این شعر می گوید اگر چنین چیزی صحت داشته باشد پس یزید بدون هیچ تردیدی کافر است. همچنین ذهبی می گوید یزید ناصبی بوده است او خشن و شراب خوار و انجام دهنده منکرات بوده و دولتش با کشتن حسین آغاز نمود و با واقعه حره به پایان رساند. وقتی شخصی در حضور عمر بن عبدالعزیز «امیرالمؤمنی یزید» گفت عمر بن عبدالعزیز او را بیست ضربه شلاق زد.[۴]
ابن ابی الحدید معتزلی سنی می گوید این سخن قابل انکار نیست که این اشعار را یزید در هنگام دیدن سربریده حسین بن علی خوانده است و اشعاری هم از خود بر اشعار ابن زبعری اضافه کرده است.
او می گوید بسیاری از مردم اعتقاد دارند که بیت «لیت اشیاخی..» از یزید بن معاویه است و هر که از این سخن اکراه دارد من به او می گویم که یزید بن معاویه آن را گفته است در زمانی که سر حسین به سوی او حمل گردید، هرچند برخی گفته اند که این اشعار را در واقعه حره خوانده است لکن من می گویم که آن را در زمانی انشاد کرد که سر حسین به سوی او منتقل می شد.[۵]
قندوزی یکی دیگر از علمای اهل سنت می گوید که اهل سنت در کفر یزید بن معاویه اختلاف کرده اند. برخی مثل سبط ابن الجوزی و غیر او می گویند که مشهور این است هنگامیکه سر حسین (رض) را در جمع شامیان پیش یزید گذاشتند در حالی که با چوب خیزران این سر شریف را می زد این ابیات معروف را انشاد کرد (لیت اشیاخی ببدر شهدو…).[۶]
مصطفی سیوطی نیز این اشعار را در حالی که به یزید منسوب می کند، می گوید جلالدین سیوطی به لعن او تصریح کرده است.
ابن محب الدین عالم دیگر اهل سنت می گوید که ما بر او لعنت می فرستیم و لعنت تمام لعنت کنندگان و خلایق را برای او میخواهیم.
خود مصطفی سیوطی می گوید که چون یزید بن معاویه، خدا و رسول خدا را اذیت کرده و اهل بیت نبوت را مورد تعدی قرار داد و هر چه خواست نسبت به آنان انجام داد و از اهل بیت پیامبر حسین و برادرنش و اولادش و پسران برادرش حسن و اولاد جعفر و عقیل را کشت و آل پیامبر (ص) اسیر بر پشت شتران در حالی که همه را با ریسمان بسته بودند به سوی او برده شد و حرم رسول خدا را با سر برهنه در برابر مردم شام قرار داد و استکبار و افعال قبیح را به حدی رساند که از آن به خدا پناه می بریم.[۷]
اثبات کفر یزید از آیه قرآن
یزید با اعمال شنیعی که انجام داد و دشمنی خود را با اهل بیت پیامبر به نهایت درجه رساند، خود را مصداق آیه شریفه قرار داد که فرمود: «انَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً؛ هر آینه کسانى که خدا و پیامبرش را آزار مىدهند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خوار کننده مهیا کرده است.[۸]
یزید بن معاویه و یاران او، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و خداوند را با کشتن امام حسین (علیه السلام) و اولاد او به یقین مورد اذیت و آزار قرار داده است. بر طبق این آیه شریفه یزید و یارانش باید لعنت شوند و حتی کسانی که از یزید حمایت می کنند نیز موجب اذیت و آزار خدا و رسول خدا می شوند و آنان نیز با این آیه شریفه مورد لعن قرار می گیرند.
نتیجه گیری
یزید بن معاویه به دلیل ارتکاب بدترین جنایت ها در حق اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانش و اسارت خاندان پاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر اعمال شنیع ضد اسلامی از قبیل واقعه حره و آتش زدن کعبه، نه تنها مستحق لعن است بلکه با این اعمال، کفر او ثابت می گردد. شعری که وی بر سر بریده امام حسین (علیه السلام) خوانده و وحی و نبوت را از اساس منکر شده، تردیدی در کفر و بی دینی او باقی نمی گذارد.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . تاریخ الأمم و الملوک، ج۱۰، ص۶۰.
[۲] . البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۲۴.
[۳] . شذرات الذهب، ج۱، ۲۷۷.
[۴] . شذرات الذهب، ج۱، ص۲۷۸.
[۵]. شرح نهج البلاغه، ج ۱۴ ص ۲۷۷ – ۲۸۰.
[۶] . ینابیع الموده لذوی القربى، ج ۳ ، ص ۳۱ – ۳۲.
[۷] . مطالب اولی النهی ، ج۵، ص۶۵۹.
[۸] . احزاب، ۵۷.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار إحیاء الکتب العربیه ، چ۱، ۱۳۷۸ق / ۱۹۵۹ م.
۳. ابن عماد حنبلی، شهاب الدین ابوالفلاح عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، بیروت، دار ابن الکثیر، چ۱، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م. تحقیق الأرناؤوط.
۴. این کثیر دمشقی، ابوالفدا اسماعیل بن عمر البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
۵. رحیبانی، مصطفی سیوطی، مطالب اولی النهی ، ج۵، ص۶۵۹، دمشق، المکتب الاسلامی، ۱۹۶۱م.
۶. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، دارالتراث، چ۲، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م. تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم .
۷. قندوزی، شیخ سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربى، ج ۳ ، ص ۳۱ – ۳۲، دار الأسوه للطباعه والنشر ، چ۱، ۱۴۱۶ق.