- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شبهه:
آن طور که در قرآن مسلمان ها آمده است، این است که این کتاب از همان روز ازل به صورت ام الکتاب یا کتاب المکنون در لوح محفوظ خداوند ضبط بوده و بعد از آغاز رسالت پیامبر به طور یکجا در شب قدر به زمین فرستاده شده است با این وجود، تاریخ اسلام بر این اصل شکل گرفته است که آیات ۶۲۳۶ گانه قرآن در طول ۲۳ سال نخست در مکه و سپس در مدینه، تدریجاً و در مناسبت هایی خاص توسط روح القدس به صورت وحی به پیامبر مسلمان ها، ابلاغ شده اند. این یک تضاد بین حرف های قرآن هست. پس قرآن ساخته دست خدا نیست یا این که خدا اشتباه کرده هست؟ اگر این سخن اشتباه هست، آن را رد کنید. در جایی در مورد کاتبان قرآن می خواندم و هم چین چیزی را برداشت کردم که: قرآن مسلمان ها، کاتبان مختلفی داشته و حتی بعدها با چندی از کاتبان مخالفت کردند و قرآن دست نوشته آن ها را قبول نکردند با این تفاصیل مسلمان ها چگونه می توانند به چنین قرآنی که بعضی از کاتبان آن ها رد شدند، اعتماد کنند.؟ (مثلاً یکی از کاتبان قرآن آقای عثمان بوده که بعضی ها ایشان را رد کردند). آیا قرآن ابن مسعود در کوفه و قرآن ابی بن کعب در دمشق و قرآن ابوموسی در بصره و قرآن هایی که بر اساس فتوای انس بن مالک با هم فرقی می کردند؟ چه فرقی می کند؟ و اگر فرق داشت خوب حالا چگونه می توانید به این قرآن چند کاتبی اطمینان کنید؟ قرآنی طبق فتوای انس بن مالک جمع آوری شده بود که در آن کلمات نامأنوس با کلماتی آشناتر عوض شده بود. بنابراین، جناب انس بن مالک توانسته در قرآن دست ببرد و هم چنین کلمه ای مثل قرآن بیاورد. پس قرآن ساخت دست خدا نیست؟ یا اگر هست خدای مسلمان ها ضعیف است؟ مسلمان ها معتقدند که قرآن هفت قرائت دارد. آیا این قرائت ها در معنای قرآن تأثیر می گذارد؟ اگر تأثیر می گذارد (در ضمن در جایی خواندم که به چهارده روش قرائت شده) بنابراین، به این قرآن فعلی نمی توان اطمینان کرد. زیرا هر کسی با یک قرائت معناهای مختلفی از آن خارج می کند در جایی خواندم که ابی بن کعب ملقب به سید القراء از قبیله خزرج که پیش از اسلام از علمای یهود بود و بعد از اسلام در شمار کاتبان مخصوص محمد در آمد. ایشان در قرآنی که جمع آوری کرده و تدوین کرده خودش، دو سوره به نام های حفد و خلع داشته است که در قرآن عثمان وجود نداشته است و در عوض در آن دو سوره فیل و قریش یک سوره واحد بودند. بنابراین، این چه قرآنی هست که هر کسی برای خودش یک قرآن دارد و مسلمان ها این چنین به آن اعتقاد دارند؟ آیا این صحت دارد که شیعیان عقیده دارند که امویان آیات حاکی از جانشینی امام علی را به جانشینی پیامبر را از قرآن حذف کرده اند. آیا این گفته صحت دارد؟ اگر این گفته صحت دارد، بنابراین، در قرآن توانسته اند خلل ایجاد کنند پس قرآن هم مثل سایر کتاب ها تحریف شده و توانستند خدای مسلمان ها را شکست بدهند. ابن الندیم می نویسد که خودش در کوفه دو متن مختلف از قرآن را دیده است که در آن ها هم عناوین و هم ترتیب آیات با آن چه در قرآن عثمان دیده می شود تفاوت فاحش داشته اند. مسلمان ها معتقدند که در کربلا جنیان خواستند که کمک امام حسین کنند، اگر چنین است فکر نمی کنید که با پیروزی امام حسین بر لشکر یزید اسلام تداوم بیشتری داشت و بهتر بود؟ تقریبا همه ی محققانی که تاریخ اسلام را از دیدگاه های مختلف بررسی کرده اند در این باره که مرگ نابهنگام پیامبر جامعه اسلامی و در درجه اول رهبر آن را غافلگیر کرد هم دست اند. در کتاب (عرب های در تاریخ) محقق معاصر، برنارد لیوئیس می توان یافت: (با درگذشت پیامبر جامعه ی تازه شکل گرفته و مسلمانان را با یک بحران موجودیت مواجه ساخت، زیرا پیامبر چه برای جانشینی خود و چه برای برنامه های آینده، هیچ دستوری نداده بود. حتی در زمان حیات خود نیز به تشکیل شورایی از نوع مجالس قبیله ای سنتی در عربستان که بتواند در دوران حساس انتقالی بعد از قدرت حکومتی را اعمال کند، اقدام نکرده بود…). لطفاً این گفته را نقد کنید.
پاسخ شبهه
جهت دست یابی به جواب مناسب و در خورشأن، بیان چند نکته ضروری به نظر می رسد:
الف) در قرآن کریم راجع به نزول، دو دسته آیات وجود دارد. دسته ای از آیات که در آن به «انزال» تعبیر شده و نزول قرآن کریم را نزول شب قدری می داند.(۱) و یا این که نزول آن را در شب مبارکی می داند.(۲) و نیز آیه ای که نزول قرآن را در ماه مبارک رمضان می داند.(۳) مفاد این دسته آیات این است که قرآن کریم در شب مبارک نازل شده و آن همان شب قدر است و شب قدر در ماه مبارک رمضان است و چون «انزال» به معنای نزول جمعی و دفعی است. پس این دسته آیات بر نزول دفعی قرآن کریم دلالت می کند و دلیل بر این که قرآن کریم وجود جمعی، بدون فصل و جزء بوده و همان حقیقت که فوق فهم بشرعادی است، بر قلب پیامبر (ص) نازل شده است، آیاتی از قرآن کریم است – از قبیل آیه اول سوره ی هود- که می گوید: قرآن کریم، اول احکام داشته و سوره سوره و جزء جزء نبوده و بعد تفصیل یافته و به صورت سوره، آیات، جملات و کلمات درآمده است و نیز آیات ۱ ـ ۴ سوره ی زخرف که می گوید قرآن کریم قبلا خواندنی و عربی نبوده و بعد کسوت واژه ی عربی را به خود گرفته و خواندنی شده است.
دسته دیگر آیاتی است که از نزول قرآن به «تنزیل» تعبیر نموده. از قبیل آیات ۱۰۶ سوره ی اسراء و سوره ی فرقان، آیه ی۳۲ که دلالت بر نزول تدریجی قرآن کریم دارد. زیرا تعبیر «تنزیل» در مقابل «انزال» است و نزول تدریجی قرآن کریم از ابتدای بعثت تا پایان رسالت، ادامه داشته و آیات به مناسبت های مختلف و در زمان های گوناگون و برای بیان حقایق متنوع نازل شده است.(۴)
این دو نوع نزول، در تفاسیر برای قرآن کریم ذکر شده است و به همین بیان بین آیات که نزول قرآن کریم را درماه رمضان می داند و بین آیاتی که نزول قرآن کریم را هم زمان با بعثت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در غار حرا، یعنی ۲۷ رجب می داند، جمع شده است. حال از کجای این مطلب، پرسشگر محترم استفاده کرده که قرآن کریم ساخته ی دست بشر است، برای ما معلوم نیست. در حالی که قرآن کریم، چه دو نوع نزول داشته باشد یا ده نوع نزول داشته، هیچ ربطی به این ندارد که قرآن کریم ساخته بشر باشدیا نباشد.
ب) برای اهل تحقیق، روشن است که قرآن کریم تنها کتاب آسمانی است که با داشتن صدها و هزارها میلیون دشمن، روزگاری طولانی را با مصونیت گذرانیده و با اعجاز خود باقی مانده و این خود دلیل برآن است که قرآن موجود، همان قرآنی است که بر خاتم پیامبران – چهارده قرن پیش- نازل گشته، سوره و آیات آن ورد زبان مسلمانان بوده و هست. اعجاز قرآن کریم در جهات مختلف که به برخی از آن ها اشاره خواهد شد، برهان قاطعی است بر عدم توانائی بشر بر آوردن همانند آن، چنان که حتی به آوردن همانند یک سوره هم تحدی کرده است.(۵)
قرآن کریم، کلام خدا است و از جهات مختلف خارق العاده و معجزه جاویدانی پیامبر است. از جهت لفظی، کسانی که به زبان عربی آشنایی دارند نمی توانند تردید کنند. چون لهجه ی قرآن کریم، لهجه ی شیوایی است که درک آن انسان را از زیبائی خود مبهوت و زبان را از وصف آن زبون می سازد و نه شعراست و نه نثر، بلکه اسلوبی ورایی هر دو است که جذبه و کششی ما فوق شعر و سلامت و روانی ما فوق نثر را دارد، آیه یا جمله ای از قرآن کریم در میان خطبه ای از خطبه های گویندگان نامی دنیا، اگر یافت شود، مانند چراغی است که در شبستان تاریکی قرار گرفته و آن را تحت شعاع خود قرار می دهد و این وصف از گذشته تا حال برای قرآن کریم، وجود داشته است و این دلیل بر عدم تحریف قرآن کریم است. و نیز از جهات معنوی و غیر لفظی، اعجاز قرآن کریم کما کان باقی است. سازمان وسیع معارف اعتقادی، اخلاقی، قوانین فردی و اجتماعی اسلام که کلیات آن در قرآن کریم آمده است و تنظیم غیر قابل خدشه و تناقض ناپذیر آن از عهده ی بشر خارج است. مخصوصا اگر کسی در شرائطی همانند شرائط زندگی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ قرار گرفته باشد، لذا قرآن کریم که آیه آیه و سوره و سوره نازل می شد، به سبب فصاحت و بلاغت و بیان سحر انگیز خود، هم در قالب و هم در محتوی. با چنان استقبالی روبرو شد که همگان را شگفت زده نمود، به گونه ای که حتی بت پرستان و دشمنان سرسخت دعوت اسلامی از تاریکی شب استفاده کرده و به قرائت پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گوش می دادند و مسلمانان نیز به موجب آن که قرآن مجید را تنها مدرک دینی و کلام خدا می دانستند، در روز زمینه ی حفظ و کتابت آیات قرآن کریم را فراهم می کردند و در این جهت همه ی توان و امکانات خویش را به کار گرفتند. اما در زمینه ی حفظ هم به جهت این که خطی که آن روز رایج بود، خط کوفی بود که نقطه و اعراب نداشت و هر کلمه را با اَشکال مختلف می شد خواند و هم به جهت این که عامه مردم بی سواد بودند، راهی جز حفظ و روایت برای ضبط کلام خدا نداشتند، لذا جمعیت متشکل و سازمان یافته ای در خدمت قرآن کریم و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به قرائت و تعلیم و تعلم آن اشتغال داشتند و اصلا عده ای در قرائت، مصدر آموزش . معلم قرآن کریم بودند. در حدی که این عده حتی از شرکت در جنگ و جهاد معذور شدند.(۶) و مسلمانان از طریق قرائت در حفظ و ضبط قرآن کریم نهایت جدیت را به خرج می دادند.
اما در زمینه ی نگارش قرآن کریم، مسلمانان مخصوصا مهاجرین بی سواد بودند. لذا به دستور پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از اسیران یهودی برای یاد گرفتن خط استفاده می نمودند. بدین ترتیب عده ای با سواد تربیت شدند تا آیات قرآن کریم را بر استخوان شانه ی شتر، صفحه های نازک سنگ، قطعات پوست دباغی شده حیوانات و… می نوشتند و هرگاه آیه یا سوره ای نازل می شد، پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ این عده را که به کاتبان وحی شهرت یافتند، احضار می نمود تا کلام الهی را بنویسند.(۷)
کاتبان وحی که تعداد معدودی را تشکیل می دادند و کارشان نوشتن آیات قرآن کریم بود. و پیامبر در این امر نظارت داشت. ولی این امر مانع از آن نبود که سائر مسلمانان نتوانند آیات و سور قرآن کریم را برای خود نگارش کنند.
لذا مسلمانان دیگر نیز هر کدام برای خود آیات قرآن کریم را جمع آوری نموده و در ضبط آن کوشیدند.(۸) اما این که در زمان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ سور قرآن کریم تنظیم یافته و مرتب شده باشد، مطلب دیگری است که جای تحقیق را دارد.
بنابراین، همان طوری که شخص پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ قرآن کریم را در حد تواتر از جهت قرائت، الفاظ، جملات و آیات به مسلمانان رسانده است، آنان نیز با همه ی اختلافات گوناگونی که داشته اند، قرآن کریم، را نسل به نسل و به تواتر از پیشینیان با دقت تمام ضبط نموده اند.(۹) و همه موظف بوده اند که کلام الهی را همان طوری که آورنده آن تلاوت می کرده است، تلاوت کنند. لذا در کمیته یکسان سازی مصاحف وقتی اختلاف در قرائت آیه و جمله قرآن کریم پیش می آمد، قرائت کسی مقبول بود که قرائت آیه مورد اختلاف را از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ شنیده بود. از آن چه در مورد قرائت و کتابت قرآن کریم و جدیت و اهتمام مسلمانان در حفظ قرآن کریم گفته شد، به این نتیجه می رسیم که در قرآن کریم، تحریفی صورت نگرفته و چیزی از آن کاسته و یا برآن افزوده نشده است. چرا که اگر فرض کنیم کلمه یا حرفی از قرآن کریم ساقط شده باشد، قطعا تأثیری در اوصاف قرآن کریم مانند اعجاز و عدم اختلاف در آن و هدایت و نور و برتریش بر سایر کتب آسمانی و غیر آن ها می گذارد. در حالی که می بینیم قرآن موجود، همه ی این اوصاف را همان گونه که بوده، دارا هست.(۱۰) پس اگر اختلاف بین نسخه های قرآن کریم در نقطه و اعراب و امثال آن وجود داشته باشد، اولا چنین امری هیچ ربطی به تحریف قرآن کریم ندارد و این امر مثل این می ماند که فعلا کسی قرآن کریم را به غلط تلاوت کند و یا به طور غیر صحیح استنساخ کند. ثانیا اختلاف در قرائت اعراب، نقطه و.. با توجه به این که قرائت مسموع و مقبول همان است که از معصوم ـ علیهم السلام ـ رسیده باشد و آن همان قرائت متداول بین مسلمانان است. در اوصاف قرآن کریم، هیچ خللی وارد نمی کند. گذشته از این که قرائت شاذ معیار قضاوت در مورد تحریف و عدم تحریف قرآن کریم نمی باشد. اما اختلاف نسخه های قرآن کریم که در دست ابو موسی، عبدالله بن مسعود، انس بن مالک و… بوده، همان طوری که اشاره شد به گونه ای نبوده که خللی به قرانیت قرآن کزیم وارد کند، بلکه این اختلاف از قبیل اختلاف در لهجه و نحوه ی قرائت قرآن کریم، اعراب و نقطه و امثال آن بوده که قاری و صاحب فلان نسخه کلمه قرآنی را می خواند. منتهی بر خلاف قرائت متداول میان مسلمانان و نیز کلمه ای مثلا «کتاب» را «کتب» و یا بر عکس می نویسد و می دانیم، هیچ یک ازاین امور، تحریف به شمار نمی رود. هر چند آن باید از نسخه و قرائت رائج تبعیت شود.
بنابراین، این طور نبوده که هر یکی از صاحبان مصاحف متعدد، غیر از قرآن کریم، چیزی را جمع آوری کرده باشد تا گفته شود قرآن کریم با داشتن کاتبان متعدد که هر کدام از پیش خود مطلبی را جمع آوری کرده. از اعتبار ساقط است. چنین چیزی نبوده و نیست، بلکه بعد از آن که قرآن کریم بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، نازل شد،آیات، کلمات و سور آن مشخص بوده، مسلمانان برای این که کتاب دینی شان را همراه خود داشته باشند استنساخ نموده. حال ممکن است در اثر مسامحه هنگام نسخه برداری، اشتباهی هم صورت گرفته باشد که این امر مثل این می ماند که نسخه خطّی کتابی نزد مؤلف آن با همه ی مشخصات آن از قبیل تعداد صفحات، کلمات و خطوط و.. موجود باشد و چاپخانه ها همان کتاب را منتشر کن،د اما همراه با مقداری اشتباه و خطاء در کلمات و…
ج) جریان جمع آوری قرآن کریم نیز به همین کیفیت بود. طبق دستور خلیفه ی اول، جماعتی از قرّاء صحابه زیر نظر مستقیم زید بن ثابت صحابی معروف، شروع به جمع آوری آیات و سور قرآن کریم نمودندکه روی لوحه های سنگ، چوب خرما و… به خط کاتبان وحی و به دستور پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نوشته شده و در خانه ی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ وجود داشت و آن را به صورت کتاب مدون و مصحف درآورد و نسخه هایی از آن به اطراف فرستاده شد و نسخه ای هم پیش حفصه زوجه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ماند که در جمع آوری بار دوم که توسط عثمان صورت گرفت و در حقیقت توحید مصاحف بود، همان نسخه به امانت گرفته شد و از روی آن نسخه برداری و سائر نسخه ها را محو کردند تا معضل اختلاف نسخه ها و قرائت را حل کنند.(۱۱)
پس در جریان جمع آوری و نسخه برداری قرآن کریم در هر دو مرتبه، اصل و اساس همان قرآنی بوده که بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نازل شده بود، با این تفاوت که در مرتبه ی اول دست نویس های کاتبان وحی را جمع نموده و آن را تدوین کرده و نسخه ای از آن را نزد حفصه دختر عمر و همسر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نگه داشتند. ولی در مرتبه ی دوم و در جریان توحید مصاحف، همان نسخه ی موجود نزد حفصه را معیار قرار دادند و از روی آن با دقت استنساخ کردند و در همین مرتبه بود که هنگام استنساخ، وقتی خواستند آیه وَالَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ وَلاَ ینفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ(۱۲) را بدون «واو» در مصحف ثبت کنند، مسلمانان مانع شدند و أبی بن کعب صحابی در مقام تهدید برآمد و سوگند یاد کرد که اگر «واو» را اسقاط کنند، شمشیر کشیده و با ایشان خواهد جنگید و بالاخره «واو» را ثبت کردند.(۱۳) این فراز تاریخی نهایت دقت و اهتمام مسلمین را در امر حفظ و ضبط قرآن کریم به روشنی بازگو می کند.
بنابراین، این طوری نبوده که هر کس هر جمله و کلمه ای را به عنوان قرآن کریم ضبط کند.
د: اختلاف در قرائت که خود عواملی از قبیل ابتدائی بودن خط، بی نقطه بودن حروف، خالی بودن از علایم و حرکات، نبودن «الف» در وسط کلمه، و.. داشته است. همانند اختلاف نسخه های قرآنی، صدمه ای به متن و اعتبار قرآن کریم نمی زند. زیرا بدون تردید قرائت باید به همان طریقه و اسلوب پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و اصحاب گرامیش اعمال شود.
یعنی قرائت باید بر پایه و اساسی باشد که از جانب معصوم ـ علیهم السلام ـ شنیده شده است و قرائت صحیح بر اساس نوشته ها و رسم الخط به خصوص نوشته هایی باشدکه در عصر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رایج بوده که حروف خالی از نقطه و حرکات بوده است. لذا هر وقت قراء در اثر اجتهادات خویش دچار اختلاف گشته اند، آن چه معضل را حل می نمود قرائت از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بوده است که در دسترس بوده است. و آن قرائتی است که در میان جمهور مسلمانان رایج است و هر قرائتی که با آن مطابق باشد، مقبول وگرنه هر چند قرائت شاذ و مخالف با قرائت رائج، مربوط به یکی از قراء هفت گانه یا ده گانه باشد، مردود شمرده می شد. چون خود این قراأت طریق به سوی همان قرائت واحد نبوی است و قرآن کریم دارای نص واحدی است و اختلاف میان قراء بر سر به دست آوردن و رسیدن به آن نص واحد است.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «قرآن یکی بیش نیست که از جانب خدای یگانه نازل شده است. اختلاف بر سر قرائت آن از جانب راویان (قاریان) صورت گرفته است». چون قاریان، راویان همان قرآنی هستند که بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نازل شده و اختلاف آنان ناشی از اختلاف در نقل و روایت آن نص می باشد.(۱۴) و این اختلاف، یک امر بیرون قرآنی است نه اختلاف درون قرآنی.
اما این که قرآن کریم، هفت قرائت دارد، مطلبی است که بر زبان مردم عادی جاری شده و هیچ دلیل قابل اعتمادی در این مورد وجود ندارد و روایتی که می گوید «قرآن بر هفت حرف نازل شده» با توجه به روایات مشابه آن در رابطه با نزول قرآن کریم، مطلب دیگری را متعرض می باشد نه این که قرآن کریم، هفت قرائت دارد. اینک اشاره می شود به روایات مشابه که برخی می گوید قرآن کریم هفت بطن تا هفتاد بطن دارد. یعنی یک آیه می تواند هفت تا هفتاد گونه تفسیر، داشته باشد.
و برخی دیگر از روایات مثل روایتی که از حضرت امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ نقل شده می گوید: آیات قرآن کریم بر هفت نوع از مطالب نازل شده و آن ها عبارتند از أمر، نهی، ترغیب، تهدید، استدلال و مثال و قصه ها، و از برخی روایات استفاده می شود که «قرآن بر هفت لهجه نازل شده و اختصاص به لهجه ی قریش ندارد». بر اساس این روایت، عدد هفت کنایه از کثرت است و عدد خاص منظور نیست. یعنی در قرائت قرآن کریم، مسأله ی توسعه و تسهیل رعایت شده است. زیرا مردم همه دارای یک لهجه نیستند و هر طائفه از مردم لهجه ی خاص خودش را دارد و خدای تبارک و تعالی، همان طوری که در اموری دیگر هر کسی را به اندازه ی توانش تکلیف می کند نه بیش از آن، در قرائت قرآن کریم نیز هر کسی را به اندازه ی توانش مکلف می نماید. به عنوان مثال مرد تمیمی می تواند با همان لهجه ی تمیمی خود قرآن کریم را قرائت کند و همین طور سائر قبایل عرب می توانند قرآن کریم و کلمات قرآنی را با همان روشی که عادت شان است از قبیل ادغام، اظهار، اعاله، تفخیم و دیگر وجوه که در قرائت قرآن کریم مرسوم است، بخوانند.(۱۵) همه ی این یک امر بیرون قرآنی است و هیچ ارتباطی به تحریف قرآن کریم ندارد.
پی نوشت:
۱. قدر : ۱.
۲. دخان : ۳.
۳. بقره : ۱۸۵.
۴. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۱۸.
۵. بقره : ۲۳.
۶. توبه : ۱۲۲.
۷. طباطبائی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام، قم، جامعه مدرسین، بی تا، ص۱۲۸ و ۱۳۸.
۸. جوان آراسته، حسین، درس نامه علوم قرآنی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۳ به بعد.
۹. حسن زاده آملی، حسن، فصل الخطاب فی رد تحریف کتاب رب الارباب، چاپ اول، ۱۳۷۱ش، ص۸۶.
۱۰.کورانی، علی، تدوین قرآن، قم، موسسه فرهنگی طه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش، ص۲۷. علامه طباطبایی، قرآن در اسلام، همان، ص۱۳۴.
۱۱.قرآن در اسلام، همان، ص۱۳۰.
۱۲. توبه : ۳۴.
۱۳. قرآن در اسلام، همان، ص۱۲۸.
۱۴. معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ص۱۸۲ به بعد.
۱۵. ر.ک: علوم قرآنی، همان، ص۲۰۱ به بعد.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲مرکز مطالعات حوزه