- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شبهه
مسیحیان می گویند: دین اسلام را حضرت عیسی بشارت نداده و خود قرآن نیز می گوید که «عیسی آمدن پیامبری را که نامش احمد است» بشارت داده ولی پیامبر اسلام نامش محمد است و مسیحیان از کجا بدانند محمد(صلی الله علیه و آله) همان پیامبری است که انجیل به آن بشارت داده است؟
پاسخ شبهه
اگرچه بشارات پیامبران پیشین و تطبیق آنها بر پیامبر بعدی یکی از راه های اثبات حقانیت دعوت و ایمان به صدق گفتار و قبول آیین آن پیامبر است، امّا باید توجه داشت که برای اثبات این مهم، راه های دیگری از جمله توجه به شخصیت فردی و اجتماعی ایشان، توجه به آموزه ها و تعالیم و دقت در معجزات مقطعی و دائمی و… نیز وجود دارد. خود مسیحیان هم در اثبات مدعای حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ بن مریم (سلام الله علیها) و حقانیت آیین ایشان هرگز به بشارت های تورات و سایر کتاب های معتبر انبیاء سابق اکتفاء نمی کنند و به ادله عقلی و نقلی مختلف استناد می نمایند.
بهر روی برای آنکه دانسته شود که پیامبر اسلام از بشارات پیامبران قبلی از جمله حضرت مسیح ـ علیه السّلام ـ برخوردار بوده است در نوشتار ذیل اجمالاً به این موضوع پرداخته می شود:
بنا بر آموزه های اسلامی هر پیامبری موظف است در کنار دعوت مردم به مبدأ و معاد و تبلیغ پیام خداوند ویژگی های پیامبر پس از خود را نیز بگوید، ضمن آنکه خداوند از همه پیامبران پیمان گرفته است که ظهور حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را به مردم بشارت دهند و آنانرا به پیروی از او سفارش کنند.
امیر المؤمنین در مواردی پرشمار از این حقیقت سخن گفته است، در یکی از جملات ایشان می خوانیم:
خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه از او پیمان گرفت که اگر محمد را مبعوث کرد و او زنده بود به او ایمان آورد و یاری اش کند و پیامبران را موظف کرد که همین پیمان را از قوم خویش باز گیرند(۱)
قرآن کریم هم بر این تکلیف پیامبران که پیامبران را حمایت کنند و او را تبلیغ نمایند و بدو ایمان آورند، تأکید نموده و می فرمایند:
خداوند از پیغمبران پیمان تبلیغ گرفت آنگاه که به شما کتاب و حکمت بخشید پس برای هدایت شما اهل کتاب رسولی از جانب خدا آمد که گواهی براستی کتاب و شریعت شما میداد تا ایمان آورده و او را یاری کنید، خداوند فرمود آیا (براستی من و به آنچه در کتاب آسمانی او قرآن فرستادم اقرار داشته) و از پیمان من پیروی خواهید کرد همه گفتند اقرار داریم خداوند فرمود شما (برخویش و امت های خویش) گواه باشید من هم با شما گواه خواهم بود(۲).
و در مواردی بر بشارت حضرت موسی و حضرت عیسی به آمدن پیامبر اشاره می کند(۳).
چنانکه از متون حدیثی و تاریخی بر می آید بسیاری از ویژگی های جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی عصر ظهور پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ برای پیروان ادیان پیشین خصوصاً برای یهودیان و مسیحیان معلوم بوده است.
حتی آنان ویژگی های ظاهری و خصوصیات اخلاقی پیامبر اکرم را نیز می دانستند، تا جائیکه گروهی از مردم به امید آنکه پیامبر موعود از خانواده و قبیله آنان برگزیده شود، نام فرزندان خود را محمد می گذاشتند(۴) در برخی از روایات، یکی از انگیزه های یهودیان برای هجرت به شبه جزیره عربستان و سکونت در پیرامون مدینه، آگاهی آنان از مکان ظهور پیامبر و آمادگی برای پیروی و دفاع از او عنوان شده است(۵). آنان در برابر آزار اوس و خزرج قبایل اصلی مدینه، پیوسته از ظهور پیامبر خاتم خبر می دادند(۶).
قرآن کریم در این باره می فرماید:
«و هنگامی که از سوی خداوند کتابی آمد که مؤید چیزی بود که نزد آنان است و از دیر باز (در انتظارش) بر کسانیکه کافر شده بودند پیروزی می جستند. ولی همین که آنچه (اوصافش) را می شناختند برایشان آمد انکارش کردند پس لعنت بر کافران باد»(۷).
داستان مشهور بحیرای راهب که پیامبر اکرم را در نوجوانی همراه عموی بزرگوارش ابوطالب در راه شام می بیند و ویژگی های پیامبر موعود را در چهره اش باز می شناسد، اعتقاد پیروان ادیان گذشته را به پیامبر خاتم نشان می دهد.
قرآن کریم آگاهی آنان را از ویژگی های شخصی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ چنین بیان می کند:
کسانیکه به ایشان کتاب داده ایم همانگونه که پسران خود را می شناسند او را می شناسند و بی گمان گروهی از ایشان حقیقت را نهفته می دارند و خود نیز میداند(۸).
گفتنی است بنا بر پژوهش های بسیار، مجموعه کتاب های عهد عتیق سالها پس از موسی ـ علیه السّلام ـ و به دست نویسندگان بی نام و نشان پدید آمده اند به گونه ای که تاریخ نگارش نخستین بخش های تورات، سه یا چهار قرن پس از رحلت موسی برآورد شده است(۹). همچنین به اعتقاد همه اندیش مندان مسیحی، کهن ترین انجیل یعنی انجیل مرقس حدود سی سال پس از حضرت عیسی نوشته شده است(۱۰).
اصولاً مسیحیان هرگز حضرت عیسی را دارای کتاب نمی دانند «و هرگز نمی گویند عیسی کتابی بنام انجیل آورد، آوردن وحی توسط عیسی به گونه ای که مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلام معتقدند در مسیحیت جایی ندارد، مسیحیان عیسی را «تجسّم وحی الهی» می دانند و به عقیده آنان وی نه حامل پیام، بلکه عین پیام بوده است بدین سبب مسیحیان خواستار انجیلی نیستند که عیسی آنرا نوشته یا به شاگردانش املاء کرده باشد(۱۱).
نتیجه آنکه تورات و انجیل کنونی در واقع کتابهایی جعلی و بشر ساخته اند(۱۲). بنابراین نباید انتظار یافتن چنین معارفی را در آنها داشت.
با این حال در همین تورات و انجیل مطالبی بدست آمده است که می توان آنها را شواهدی بر ظهور حضرت محمد دانست:
در اینجا به موردی که به گونه ای هم در تورات و هم در انجیل آمده است اشاره می کنیم «یهوه، خدایت، نبی ای را از میان برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید او را بشنوید(۱۳)».
«نبی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم، به ایشان خواهد گفت و هر کس که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود، من از او مطالبه خواهم کرد…(۱۴)».
ایندو فقره آمدن پیامبری را با این ویژگی ها معرفی می کند:
او مانند موسی ـ علیه السّلام ـ است و این ویژگی به معنی این است که او مانند موسی ـ علیه السّلام ـ شریعتی خاص آورده است و هیچ یک از انبیاء بنی اسرائیل واجد چنین ویژگی نبوده اند، حتی حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ به گفته انجیل ها همان شریعت موسی ـ علیه السّلام ـ را اجرا می کرد. و مأموریتش برای همین بوده(۱۵).
ویژگی دیگر این است که آن پیامبر از میان برادران بنی اسرائیل است که مشخص است که برادران بنی اسرائیل، بنی اسماعیل هستند که پیامبر اسلام از این قوم است. در انجیل آمده است:
«و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که کیستی که معترف شد و انکار ننمود بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم آنگاه از او سؤال کردند پس چه، آیا تو الیاس هستی گفت نیستم، آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نی(۱۶)».
در این باره چند نکته قابل ذکر است:
مفسران کتاب مقدس عبارت آن نبی را اشاره به همان پیامبری می دانند که در سفر تثنیه باب ۱۸ حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ وعده داده بود.
سؤال کنندگان از یحیی ـ علیه السّلام ـ ، مسیح ـ علیه السّلام ـ را غیر از «آن نبی» می دانستند.
آن پیامبر میان آنها (بنی اسرائیل) چنان معروف بوده که اشاره کوتاه آن نبی برای انتقال به آن کافی بوده است.
به گفته برخی آنها منتظر پیامبری بودند که سید انبیاء و بزرگترین آنها بوده است.
سؤال کنندگان افراد عادی نبوده بلکه کاهنان و برگزیدگان مرکز یهودیت آن زمان یعنی اورشلیم بوده اند.
وقتی آنها از یحیی ـ علیه السّلام ـ پرسیدند که آیا تو مسیح ـ علیه السّلام ـ هستی و او جواب منفی داد و باز از او پرسیدند تو آن نبی هستی، اگر آن نبی در واقع حضرت عیسی بود یحیی می دانست و به جای آنکه بگوید نه آن نبی هم نیستم، باید می گفت آن نبی و عیسی یک نفر هستند. چون وظیفه انبیاء هدایت است.
اما در مورد اینکه نام پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) احمد هم بوده است حضرت آیت الله سبحانی می نویسد:
هر کسی مختصر مطالعه ای در زندگی رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ داشته باشد میداند که آن حضرت از دوران کودکی دو نام داشت و مردم او را با هر دو نام خطاب می کردند، یکی محمد که جد بزرگوارش عبدالمطلب برای او انتخاب کرده بود و دیگری احمد که مادرش آمنه او را به آن نامیده بود. و لذا عموی گرامی وی ابوطالب در اشعاری که درباره برادر زاده خود سروده است، گاهی او را به اسم احمد و گاهی به نام محمّد اسم برده است و این خود حاکی از آن است که در آن زمان یکی از نامهای معروف وی همان احمد بوده است(۱۷).
خانم آنماری شیمل، اسلام شناس معروف در مورد نام احمد می نویسد:
در میان نام های پیامبر، احمد، در علوم اسلامی الهی اهمیت خاصی یافته است (از زبان حضرت عیسی) حکایت می کند که خداوند پیامبری بنام احمد می فرستد، یا پیامبری می فرستد که دارای نامی بس ستوده است. این جمله را مسلمانان از همان روزهای نخست اشاره به فارقلیط می دانستند که ظهورش را انجیل یوحنای مسیحیان از پیش خبر داده بود. قرائت کلمه پاراکلتوس Paracletos به صورت پریکلتوس Pericletos که می توان آنرا «ستوده ترین» معنی کرد، آن تفسیر را ممکن ساخته است و از این رو همگان پذیرفتند که احمد نام پیامبری است که در تورات و انجیل آمده است.
مولانا جلال الدین بلخی در دفتر اول مثنوی خود می گوید که نصرانیان کهن وقتی نام احمد را در انجیل دیدند آنرا بوسیدند و به شکرانه برکت آن از جور و جفای امیران و وزیران امان یافتند(۱۸).
نام احمد این چنین یاری کند
تا که نورش چون نگه داری کند
نام احمد چون حصاری شد حصین
تا چه باشد ذات آن روح الامین
پی نوشت:
۱.طبرسی، امین الاسلام، مجمع البیان، تصحیح رسولی محلاتی، بیروت، دارالاحیا لتراث العربی، ۱۴۰۶، ج ۲ـ۱، ص ۵۹۷.
۲.آل عمران:۸۱.
۳.اعراف:۱۵۷ و صف:۶.
۴.هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتاب، چاپ ۲، ۱۹۶۷، ج ۸، ص ۲۴۳، ۲۳۰.
۵.کلینی محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ۵، ۱۳۶۳، ج۸، ص۳۱۰ـ ۳۰۸.
۶.طباطبایی، المیزان، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ ۴، ۱۴۱۴، ج۱، ص ۲۲۲.
۷.بقره:۸۹.
۸.بقره:۱۴۶.
۹.جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ نهم، ۱۳۷۷، ص ۴۹۱.
۱۰.توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مؤسسه مطالعات و تحقیقات ادیان، ۷۷، ص ۴۷ـ۴۳.
۱۱.همان، ص ۵۰ـ۴۹.
۱۲.برای توضیح بشر، ر.ک توفیقی، حسین، نگاهی به ادیان زنده جهان، ص ۱۵۱، ۱۲۶.
۱۳.تورات، سفر تثنیه ۱۵:۱۸.
۱۴.تورات، سفر تثبیه ۱۵:۱۸.
۱۵.انجیل متی (۵: ۱۷ـ۱۹).
۱۶.انجیل یوحنا (۱: ۱۹ـ۲۱).
۱۷.سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، نوبت ۸، ۱۳۷۲، ص ۱۵۷.
۱۸.آنماری شیمل، محمد رسول خدا، ترجمه حسن لاهوتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ۱، بهار۸۳، ص۱۹۳ـ۱۹۴.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه