- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
دوران فترت در اصطلاح کلامی و قرآنی، فاصله میان دو حجت را گویند که مردم در اثر رفتن حجت پیشین، به مرور دست از دین و آیین بکشند و به فساد و پیروى نفس دچار گردند.[۱]
معنای لغوی فترت
راغب در مفردات خود گفته: کلمه «فتور» به معناى آن حالت سستى است که بعد از فرو نشستن خشم به آدمى دست مى دهد، و نیز به معناى نرمى بعد از شدت، و ضعف بعد از قوت است.[۲] و کلمه دوران فترت از فتور گرفته شده است.
خداوند این کلمه را در کلام خود استعمال کرده و فرمود: «یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یبَینُ لَکُمْ عَلى فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ»، و معناى آمدن رسولى بعد از فترتى از رسولان، این است که رسول بعد از مدتى طولانى که هیچ رسولى نیامده، بیاید.[۳]
دوران فترت از دیدگاه قرآن
در قرآن کریم آیه ای وجود دارد که از فترت بین انبیاء و پیامبران الهی سخن گفته است. خداوند می فرماید: «یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یبَینُ لَکُمْ عَلى فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ[۴] ؛
اى اهل کتاب! رسول ما به سوى شما آمد در حالى که به دنبال دوران «فترت» میان پیامبران، حقایق را براى شما بیان مى کند مبادا روز قیامت بگویید نه بشارت دهنده اى به سوى ما آمد، و نه بیم دهنده اى، (هم اکنون پیامبر) بشارت دهنده و بیم دهنده به سوى شما آمد و خداوند بر همه چیز توانا است».
در این آیه روى سخن به اهل کتاب است که اى اهل کتاب و اى یهود و نصارى پیامبر ما به سوى شما آمد و در عصرى که میان پیامبران الهى دوران فترت و فاصله اى واقع شده بود، حقایق را براى شما بیان کرد. مبادا بگویید از طرف خدا بشارت دهنده و بیم دهنده به سوى ما نیامد.
مراد از « بشیر» و «نذیر» در آیه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که افراد با ایمان و نیکوکار را به رحمت و پاداش الهى بشارت داده و افراد بىایمان و گنهکار و آلوده را از کیفرهاى الهى بیم می دهد.[۵]
«فترت» که در اصل به معنای سکون و آرامش است، به فاصله میان دو جنبش و حرکت یا دو کوشش و نهضت و انقلاب نیز گفته می شود. و از آنجا که در فاصله میان حضرت موسى (علیه السلام) و حضرت مسیح (علیه السلام) پیامبران و رسولانى وجود داشتند، اما در میان حضرت مسیح و پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به این شکل نبود، قرآن این دوران را دوران «فترت رسل» نامیده است، و می دانیم که در میان دوران مسیح و بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حدود ششصد سال فاصله بود. ولى طبق آنچه در قرآن به آن اشاره شده (در سوره یس آیه ۱۴) و طبق آنچه مفسران اسلامى گفته اند حد اقل در میان این دو پیامبر، سه نفر از رسولان آمده اند و بعضى عدد آن ها را چهار نفر می دانند، اما در هر حال میان وفات آن رسولان و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فاصله اى وجود داشت و به همین دلیل در قرآن از آن به عنوان دوران «فترت» یاد شده است.[۶]
این آیه دلالت دارد بر این که خداوند پیامبر گرامى خود را به دانشى مخصوص گردانیده است که دیگران از آن دانش محرومند. و او هنگامى آمد که مدتى بود، رسالت قطع و کتب آسمانى کهنه شده بودند. دلالت دیگر آیه این است که در زمان فترت، پیامبرى نیامده و دوران آن از زمان حضرت عیسى (علیه السلام) تا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. قبل از این دوران، نبوت اتصال داشته است. از ابن عباس روایت است که میان عیسى و پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، چهار پیامبر بوده است. اما در باره طول دوران فترت، اختلاف است.[۷]
پاسخ یک سوال درباره فترت
در اینجا ممکن است گفته شود، طبق عقیده ما، جامعه انسانیت لحظه اى از نماینده خدا و فرستادگان او خالى نخواهد شد چگونه ممکن است چنین فترتى وجود داشته باشد؟
در پاسخ گفته می شود که باید توجه داشت قرآن می گوید «على فتره من الرسل» یعنى رسولانى در این دوران نبودند اما هیچ مانعى ندارد که اوصیاى آن ها وجود داشته باشند. به تعبیر بهتر «رسولان»، آن هایى بودند که دست به تبلیغات وسیع و دامنه دارى می زدند، مردم را بشارت و انذار می دادند، سکوت و خاموشى اجتماعات را در هم مى شکستند، و صداى خود را به گوش همگان می رساندند، ولى اوصیاى آن ها همگى چنین ماموریتى را نداشتند و حتى گاهى ممکن است آن ها به خاطر یک سلسله عوامل اجتماعى در میان مردم به طور پنهان زندگى داشته باشند. [۸]
على (علیه السلام) در یکى از بیاناتش در نهج البلاغه می فرماید: «اللهم بلى لا تخلو الارض من قائم للَّه بحجه اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج اللَّه و بیناته یحفظ اللَّه بهم حججه و بیناته حتى یودعوها نظرائهم و یزرعوها فى قلوب اشباههم؛
آرى روى زمین هرگز از کسى که قیام به حجت الهى کند خالى نخواهد ماند خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و ناشناخته، براى این که احکام و دستورات و دلائل و نشانه هاى خداوند از میان نرود (و آن ها را از تحریف و دستبرد مصون دارند) … خداوند به وسیله آن ها دلائل و نشانه هاى خود را حفظ مى کند تا به افرادى همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل هاى کسانى شبیه خود بیفشانند …[۹]
روشن است هنگامى که رسولان انقلابى و مبلغان موج افکن در میان جامعه نباشند تدریجا خرافات و وسوسه هاى شیطانى و تحریف ها و بى خبرى از تعلیمات الهى گسترش می یابد، اینجا است که ممکن است جمعى وضع موجود را عذر و بهانه اى براى فرار از زیر بار مسئولیت ها بپندارند، در این موقع خداوند به وسیله مردان آسمانى این عذر و بهانه ها را قطع می نماید.[۱۰]
در آیه دیگری نیز به فترت رسولان قبل از رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شده است. خداوند در سوره یس می فرماید: «…لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»[۱۱]یعنی تا قومى را بیم دهى که پدرانشان انذار نشدند، از این رو آنان غافلند.
این جمله، که ارسال رسول و تنزیل قرآن را تعلیل می کند. معنایش این است که: ما تو را تنها به این غرض فرستادیم و قرآن بر تو نازل کردیم که مردمى را که پدرانشان انذار نشده بودند و غافل بودند، انذار کنى و بترسانى. و در این که مراد از «قوم» چه کسانى است، دو احتمال هست:
احتمال اول این که: مراد قریش و آنان که ملحق به قریشند بوده باشد، در این صورت مراد از «آباى قریش» پدران نزدیک ایشان است که انذار نشده بودند، چون پدران دورتر ایشان امت اسماعیل ذبیح اللَّه (علیه السلام)، و همچنین پیغمبرانى دیگر بودند که مبعوث بر عرب شدند، مانند: هود و صالح و شعیب (علیهم السلام).
احتمال دوم این که: منظور از «قوم» همه مردم معاصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده باشند، چون رسول اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها به قریش مبعوث نبود، بلکه رسالتش جهانى و عمومى بود. در این صورت باز منظور از پدران بشر آن روز که انذار نشده بودند، همان پدران نزدیکشان است، چون آخرین رسولى که معروف است قبل از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث شده عیسى (علیه السلام) است، که او نیز مبعوث بر عامه بشر بود، ناگزیر منظور از پدران انذار نشده مردم، چند پشت پدرانى است که در فاصله زمانى بین عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و زمان عیسى (علیه السلام) در این چند صد ساله فترت قرار داشته اند.[۱۲]
نتیجه گیری
از آنچه بیان گردید این نتیجه حاصل می شود که در فاصله زمانی بین رسالت حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فترتی وجود داشته است، به این معنا که پیامبر و رسولی که مردم را انذار کند، از سوی خداوند فرستاده نشده است. هر چند اوصیای پیامبران قبلی و نیز نبی که حجت را بر مردم تمام کنند وجود داشته اما پیامبری که مردم را انذار کند از سوی خداوند ارسال نشده است.
پس فترت به این معنا نیست که مردم در برخی از زمان ها بدون حجت الهی بوده اند و در این صورت حجت خدا بر آنان تمام نخواهد بود؛ زیرا در زمانی که پیامبر برای هدایت بشر مبعوث نگردیده قطعا اوصیای پیامبر گذشته در میان آنان بوده اند.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱]. الاحتجاج، ج۱، ص۳۸۷..
[۲]. مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۲۲.
[۳] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص ۴۱.
[۴] . سوره مائده، آیه ۱۹.
[۵] . تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۳۱.
[۶] . تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۳۲.
[۷] . ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص ۲۶۲.
[۸] . تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۳۳۳
[۹] . نهج البلاغه کلمات قصار، کلمه ۱۴۷.
[۱۰] . تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۳۳۳
[۱۱] . سوره یس، آیه ۶.
[۱۲]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۹۱.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. نهج البلاغه.
۳. ابو منصور طبرسى، الاحتجاج، ترجمه: بهزاد جعفرى، تهران، انتشارات اسلامیه، چ۱، ۱۳۸۱ ش.
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دارالشامیه، چ۱، ۱۴۱۲ق. محقق: داوودى، صفوان عدنان.
۵. طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چ۵، ۱۳۷۴ش.
۶. طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البیان، تهران، فراهانى ، چ۱، بیتا.
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چ۱۰، ۱۳۷۱ش.