- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
عبدالله بن مسعود یکی از اصحاب گرانقدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که مورد بی مهری، خشونت و رفتارهای ظالمانه عثمان قرار گرفت.
عثمان بن عفان بر خلاف سیره شیخین مرتکب اموری شده که او را در نزد اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر مسلمانان منفور گردانیده بود و همین خلاف کاری های او باعث گردید که مسلمانان علیه او شوریده و او را به قتل برسانند. یکی از خلاف کاری های او ضرب و شتم اصحاب و یاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. یکی از این صحابه عبدالله بن مسعود است که در اینجا به این حادثه اشاره می شود.
جایگاه عبدالله بن مسعود در اسلام
عبدالله بن مسعود صحابی بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، در تاریخ اسلام مقام بس بلند و ارجمندی دارد و در کتاب های مربوط به صحابه ترجمه هایی از او شده است که می تواند ما را به ایمان قوی و استوار وی و تلاشش در اشاعه معارف اسلامیاز طریق آموزش قرآن رهبری کند.[۱]
او نخستین کسی است که حاضر شد به قیمت جان خود قرآن را در مسجد الحرام و در کنار انجمن قریش با صدای بلند تلاوت کند و کلام خدا را به سمع کوردلان قریش برساند. روزی که سران قریش در محفل خود گرد آمده مشغول مذاکره بودند، ناگهان عبدالله بن مسعود در برابر مقام ابراهیم ایستاد و با صدای رسا آیاتی را از آغاز سوره الرحمن تلاوت کرد.
قریش به یکدیگر گفتند: «این ام عبد» چه می گوید؟ یکی گفت: قرآنی را که بر محمد نازل شده می خواند. در این هنگام همگی برخاستند و با ضرب و شتم عبدالله و نواختن سیلی بر چهره او، صدای او را خاموش کردند.
عبدالله بن مسعود با صورت مضروب به سوی یاران خود بازگشت. به وی گفتند: ما به همین جهت بر تو هراس داشتیم. عبدالله بن مسعود در پاسخ گفت: دشمنان خدا هیچ گاه مثل امروز در نظر من حقیر و خوار نبودند و ادامه داد اگر مایل باشید فردا نیز این عمل را تکرار می کنم.! گفتند همین مقدار که آنان آنچه را خوش نداشتند، شنیدند کافی است.[۲]
این برگی است از برگ های زرین زندگی این صحابی بزرگ پیامبر که عمر خود را از آغاز جوانی در طریق دعوت به توحید و آموزش قرآن به مسلمانان صرف کرد. او در زمره شش نفری است که آیه زیر درباره آنان نازل شده است.[۳]
«وَ لا تَطْرُدِ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمین[۴]؛ و کسانى را که صبح و شام خدا را مى خوانند و جز ذات پاک او نظرى ندارند، از خود دور مکن! نه چیزى از حساب آن ها بر توست، و نه چیزى از حساب تو بر آن ها! اگر آن ها را طرد کنى، از ستمگران خواهى بود»
ضرب و شتم عبدالله بن مسعود
سعد وقاص استاندار کوفه بود، عثمان او را از مقام خود برکنار کرد و برادر رضاعی خود ولید بن عقبه را به جای او گذاشت. ولید بن عقبه پس از ورود به کوفه خواستار در اختیار گرفتن بیت المال شد که کلید دار آن عبدالله بن مسعود بود. عبدالله بن مسعود از تسلیم آن خودداری کرد. ولید بن عقبه جریان را به عثمان گزارش کرد.
عثمان نامه ای به عبدالله بن مسعود نوشت و او را در خودداری از تسلیم کلید بیت المال به ولید بن عقبه توبیخ کرد. عبدالله بن مسعود تحت فشار خلیفه کلید ها را به سمت استاندار پرتاب کرد و گفت: چه روزگاری است که سعد وقاص از کار برکنار می شود و ولید بن عقبه به جای او نصب می گردد؛ راست ترین سخن کلام خدا، زیباترین راهنمای هدایت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، بدترین امور نوترین آنهاست که اصلا به آن دستور نداده است؛ هر چیزی که ریشه (شرعی) ندارد بدعت و هر بدعت گمراهی و هر ضلالتی در آتش است.[۵]
عبدالله بن مسعود این کلمات را گفت و برای اینکه عثمان وی را به مدینه احضار کرده بود، راه مدینه را در پیش گرفت. مردم کوفه اطراف او را گرفتند و وعده کمک و نصرت دادند. او گفت: خلیفه بر من حق اطاعت دارد و من نمی خواهم نخستین کسی باشم که درِ فتنه ها را باز کنم. او پس از آن که وارد مدینه شد یک سره به مسجد رفت و خلیفه را بر بالای منبر مشغول سخن گفتن یافت.
بلاذری می نویسد: وقتی که چشم عثمان به عبدالله بن مسعود افتاد رو به مردم کرد و گفت: مردم، هم اکنون حیوان ریز بد بویی بر شما وارد شد؛ جانداری که روی غذای خود راه می رود و قی می کند و آن را آلوده می سازد.
عبدالله بن مسعود چون این را شنید در پاسخ آن گفت: من چنین نیستم. من صحابه پیامبر و رزمنده روز بدر و بیعت کننده در «بیعت الرضوان» هستم.
در این هنگام عایشه از حجره خود فریاد زد: عثمان! چرا صحابی پیامبر را چنین یاد می کنی؟ و کشمکش آغاز شد. برای رفع غائله ، عبدالله بن مسعود به امر خلیفه از مسجد اخراج شد. ابن زمعه او را به زمین زد. همچنین گفته شده که جحوم، غلام عثمان، او را بلند کرد و محکم به زمین کوبید به طوری که دنده های های او شکست. در این هنگام علی (علیه السلام) به اعتراض برخاست و گفت: با سخن چینی ولید صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین شکنجه می دهی؟
سر انجام امام علی (علیه السلام) عبدالله بن مسعود را به خانه خود برد، ولی عثمان به او اجازه خروج از مدینه را نداد و او در مدینه باقی ماند تا در سال ۳۲ قمری (سه سال پیش از قتل عثمان) رخ در نقاب خاک کشید.[۶]
وقتی عبدالله بن مسعود احساس مرگ کرد، عمار و به روایتی زبیر را وصی خود قرار داد که اجازه ندهند عثمان بر بدن او نماز بگذارد. از این رو شبانه بر او نماز گزاردند و به خاکش سپردند.[۷]
شخصیت ولید بن عقبه
عثمان خلیفه سوم به خاطر جانب داری از ولید بن عقبه، عبدالله بن مسعود را بعد از توهین مورد ضرب و شتم قرار داد. ولید بن عقبه کسی است که به جای سعد بن وقاص از سوی عثمان فرماندار کوفه تعیین گردیده بود که نماز صبح را از روى مستى چهار رکعت به جارى آورد و به کسانى که در مسجد حضور داشتند گفت: اگر مى خواهید بیش تر بخوانم و در عین حال عثمان حد نوشیدن شراب را بر وى جارى نکرد. [۸]
ولید بن عقبه کسی است که قرآن او را فاسق قلمداد کرده و این آیه درباره فسق او نازل گردید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى نادانى آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید»[۹]
مفسرین گفته اند این آیه در شان ولید بن عقبه نازل شده است. شان نزول آیه از این قرار است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ولید بن عقبه را به سوى حارث روانه کرد، تا زکات هایى را که از اشخاص گرفته تحویل بگیرد، و ولید در بین راه وحشت مى کند و برمى گردد، و به عرض رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى رساند که من نزد حارث رفتم و او از دادن زکات خود دارى کرد، و مى خواست مرا بکشد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فورا لشکرى به سوى حارث و قبیله اش روانه مى کند. لشکر آن جناب در بین راه به حارث و نفراتش برمى خورند که از قبیله بیرون شده و دارند مى آیند. لشکریان گفتند این خود حارث است که مى آید، حارث و نفراتش را دوره کردند.
حارث پرسید به سوى چه کسى ماموریت یافته اید؟ گفتند به سوى تو. پرسید: براى چه؟ گفتند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ولید بن عقبه را نزد تو فرستاده و او برگشته و گفته که من نزد حارث رفتم، ولى او زکات را به من نداد، و خواست مرا به قتل برساند. حارث گفت به آن خدایى که محمد را به حق مبعوث کرده چنین نبوده، و من اصلا ولید را ندیده ام، و ولید نزد من نیامده.
و بعد از آنکه حارث به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید (حضرت) پرسید: آیا زکات را ضبط کردى و خواستى فرستاده مرا به قتل برسانى؟ عرضه داشت: نه به آن خدایى که تو را به حق مبعوث فرموده من اصلا ولید را ندیدم و او هم مرا ندیده و من نیامدم مگر بعد از آنکه دیدم در تاریخى که معین فرمودى کسى را نفرستادى. ترسیدم خدا و رسول بر من خشم گرفته باشد، لذا آمده ام که علت تاخیر را بپرسم. در اینجا بود که همین آیه نازل شد.[۱۰]
نتیجه گیری
عثمان بن عفان با ضرب و شتم عبدالله بن مسعود، صحابه گرانقدر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، در حقیقت دشمنی خود را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسلام نشان داده و پیوسته بر طبل قومیت و حمایت از بنی امیه کوبیده و افراد ناباب اموی را در مناصب دولتی قرار داده تا بیت المال مسلمانان را حیف و میل کنند. عثمان بن عفان با این گونه فعالیت های خود عملا برای به وجود آمدن حکومت اموی زمینه سازی نمود.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . رک: الإصابه فى تمییز الصحابه، ج۴، ص ۱۹۹.
[۲] . السیره النبویه، ج۱، ص۳۱۴ -۳۱۵.
[۳]. جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر طبری)، ج۷، ص ۲۰۲.
[۴] . انعام، ۵۲.
[۵] . فروغ ولایت، ص۳۴۲.
[۶] . جمل من انساب الأشراف، ج۵، ص۵۲۴.
[۷] . فروغ ولایت، ص۳۴۴.
[۸] . امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ص ۵۴.
[۹] . سوره حجرات، آیه ۶.
[۱۰]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۸، ص ۴۷۵.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابه فى تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چ۱، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۳. ابن قتیبه دینوری، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰ش
۴. ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دار المعرفه، بى تا.
۵. بلاذری، احمد بن یحیی، جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، چ۱، ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
۶. سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم، انتشارات توحید، چ۲، ۱۳۷۶ش.
۷. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، تهران، دفتر انتشارات اسلامى ، چ ۵، ۱۳۷۴ ش.
۸. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر طبری)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۵ق.