- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در این مقاله نیم نگاهی به عهد عتیق و جدید انداخته شده و به مقایسه آموزههای آن با تعالیم اسلام پرداخته شده است. در عهد عتیق که کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان است پیرامون نبرد با مشرکان آمده است: «اگر درباره یکی از شهرهایی که یهوه خدایت به تو به جهت سکونت میدهد، خبر یابی که بعضی پسران بلیطال از میان تو بیرون رفته ساکنان شهر خود را منحرف ساخته؛
گفتهاند: برویم و خدایان غیر را که نشناختهاید عبادت نماییم، آنگاه تفحص و تجسس نموده نیک استفسار نماید و اینک اگر این امر صحیح و یقین باشد که این رِجاسَت در میان تو معمول شده است البته ساکنان آن شهر را بدم شمشیر بِکُش و آن را با هر چه در آن است و بهایمش را بدم شمشیر هلاک نما و همه غنیمت آن را در میان کوچهاش جمع کن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهوه خدایت به آتش بالکل بسوزان و آن تا به ابد تلی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد و از چیزهای حرام شده چیزی به دستت نچسبد تا خداوند از شدت خشم خود برگشته بر تو رحمت و رأفت بنماید.»[۱]
در سفر تثنیه نیز آمده است: «یهوه خدای ما عوج ملک باشان را نیز و تمامی قومش را به دست ما تسلیم نمود. او را به حدی شکست دادیم که احدی از برای وی باقی نماند… و آنها را بالکل هلاک کردیم چنانکه با سیحون ملک حشبون کرده بودیم.
هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاک ساختیم و تمام بهایم و غنیمت شهرها را برای خود به غارت بردیم…»[۲] نیز آمده است: «البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش و آن را با هر چه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاک نما … و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهوه خدایت به آتش بالکل بسوزان»[۳].
بیتردید هرگز نمیتوان ردپای چنین آموزههایی را در اسلام یافت. در عهد جدید (انجیل) نیز که کتاب خاص مسیحیان است از زبان حضرت عیسی(ع) آمده است: «گمان مبرید که آمدهام صلح و آرامش را بر زمین برقرار سازم.
نه، من آمدهام تا شمشیر را برقرار نمایم. من آمدهام تا پسر را از پدر جدا کنم، دختر را از مادر، و عروس را از مادر شوهر، بطوری که دشمنان هر کس، اهل خانه خود او خواهند بود.»[۴] مدارا و سیره مسلمین روش پیامبر اسلام(ص) تا حد زیادی توسط مسلمانان پس از آن حضرت مورد توجه بوده است.
سماحت و بزرگواری مسلمانان از چنان وضوحی برخوردار است که اندیشمندان غربی را به اعتراف و تحسین وا داشته. سه نکته اساسی در سیره مسلمین حایز اهمیت است:
- نبرد و فتوحات مسلمانان در زمان خلفای راشدین نوعاً رهاییبخش و همراه با خواست و همکاری مردم سرزمینهای فتح شده بوده است؛[۵] ادوارد براون در اینباره مینویسد: «رفتار ستمگرانه موبدان نسبت به پیروان سایر مذاهب و ادیان سبب شد که درباره آیین زرتشت و پادشاهانی که از مظالم موبدان حمایت میکردند حسبغض و کینه شدید در دل بسیاری از اتباع ایران برانگیخته شود و استیلای عرب به منزله نجات و رهایی ایران از چنگال ظلم تلقی گردد».[۶]
دکتر صاحبالزمانی نیز آورده است: «تودههای مردم نه تنها در خود در برابر جهانبینی و ایدئولوثوی ضد تبعیض طبقاتی اسلام مقاومتی احساس نمیکردند، بلکه درست در آرمان آن همان چیزی را مییافتند که قرنها به بهای آه و اشک و خون خریدار و جاننثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرنها در خود احساس میکردند…»[۷]
- مسلمانان هیچگاه به زور دعوت به اسلام نکرده و همواره اصل آزادی مذهبی را سرلوحه برنامههای خود قرار دادهاند. «آرنولد»[۸] در این باره مینویسد: «از این نمونههاییکه تاکنون ذکر کردیم که همه از گذشت و سهلگیری مسلمانهایی که در قرن اول هجری بر عربهای مسیحی پیروز شده و تسلط داشتند، حکایت میکرد و همچنان در نسلهای بعدی جریان داشته است، میتوانیم به طور قطع و اخلاص این معنی را ادعا کنیم: این قبایل مسیحی که در مقابل اسلام گردن نهاده و معتقد به آن شدهاند، این کار را از روی اختیار و اراده آزاد انجام دادهاند، هیچگونه جبر و اکراهی در میان نبوده است و عربهای مسیحی مذهب که هماکنون در میان مسلمین زندگی میکنند، شاهد این تسامح و سهلگیری هستند».[۹]
وی در جایی دیگر مینویسد: «از پیوندهای دوستی که همواره میان عربهای مسلمان و مسیحی برقرار بوده و هست، ممکن است قضاوت کنیم که زور و نیرو، هیچگاه در گرویدن مردم به اسلام مؤثر نبوده است. محمد(ص) شخصاً پیمانهایی با بعضی از قبایل مسیحی بست و به عهده گرفت که از آنها حمایت کند، و به آنها در اقامه شعائر دینی آزادی بخشید، حتی حقوق و احترامی را که رجال کلیساها داشتهاند محترم شمرد.
و همچنین، پیمانهایی نظیر این، بین پیروان و جانشینان پیغمبر(ص) با بعضی از هموطنانشان که طبق آیین قدیمی خود بت میپرستیدند، موجود بوده است».[۱۰] و این در حالی است که مسیحیان پس از پیروزی بر اندلس مسلمانان را به پذیرش مسیحیت و در صورت مخالفت به مرگ تهدید کردند.[۱۱]
ولتر میگوید: «دین اسلام وجود خود را به فتوت و جوانمردیهای بنیانگذارش مدیون است، در صورتی که مسیحیان با کمک شمشیر و تل آتش آیین خود را به دیگران تحمیل میکنند. پروردگارا کاش تمام ملتهای اروپا، روش ترکان مسلمان را سرمشق قرار میدادند».[۱۲] جان دیون پورت بر آن است که جنگ برای تحمیل عقیده فقط در مسیحیت وجود داشته است و توسط مسلمانان هیچگاه یک قطره خون به این دلیل ریخته نشده است.[۱۳]
- مسلمانان هیچگاه اصل همزیستی مسالمتآمیز و رعایت اصول انسانی و احترام به دیگران را فرو ننهادند، در حالی که غیرمسلمانان با آنان بر خلاف این روش عمل مینمودند. روبرتسون مینویسد: «هنگامیکه مسلمانان (در زمان خلیفه دوم) بیتالمقدس را فتح کردند هیچگونه آزاری به مسیحیان نرساندند؛ ولی بر عکس هنگامیکه نصارا این شهر را گرفتند با کمال بیرحمی مسلمانان را قتلعام کردند. و یهود نیز وقتی به آنجا آمدند، بیباکانه همه را سوزاندند».
همو میگوید: «باید اقرار کنم که این سازش و احترام متقابل به ادیان را که نشانه رحم و مروت انسانی است، ملتهای مسیحی مذهب از مسلمانان یاد گرفتهاند».[۱۴]
چه نیکوست بدانیم که پاسخ غرب در برابر نرمخویی و بردباری مسلمانان جز کشتار بیرحمانه نبوده است. در تاریخ معاصر میخوانیم: «… با وجود ارفاق و تساهلی که مسلمین در اسپانیا و بعضی از ممالک مفتوحه روا میداشتند، پس از چند قرن، در اثر عناد و تعصب کشیشها و تحریک افکار ملی و نژادی، جنجال و مخالفت شدیدی علیه مسلمین در اسپانیا به وقوع پیوست و پیشوایان دین، به قتل پیر و جوان و مرد و زن مسلمان فتوا دادند، تا اینکه فیلیپ دوم به فرمان پاپ، به وضعی ناهنجار فرمان اخراج مسلمین را از سرزمین اسپانیا صادر نمود.
لیکن قبل از آنکه مسلمین موفق به فرار شوند سه چهارم آنها به حکم کلیسا در خاک و خون غلطیدند و کسانیکه جان خود را با هول و هراس از خطر مرگ نجات دادند بعدها به دستور محکمه تفتیش عقاید جملگی محکوم به اعدام شدند.
بعد از فیلیپ در دوران زمامداری فردیناند شارل پنجم مسلمین در فشار و محدودیت فراوان زیست میکردند. در طول این مدت قریب سه میلیون مسلمان از دم تیغ تعصب و جاهلیت گذشتند…»[۱۵]
آلبرماله درباره آدمکشیهای صلیبیان مینویسد: «عموم روایات بر قتل عام شهادت میدهد، تقریباً ده هزار مسلمان در معبد قتل عام شدند و هر کس در آنجا راه میرفت تا بند پایش را خون میگرفت… هیچکس جان به در نبرد و حتی زن و اطفال خردسال را هم معاف ننمودند.»[۱۶]
یوسف اشباح، مورخ آلمانی در کتاب «تاریخ اندلس» آورده است: «قشون مسیحیان سیلآسا به شهرها و دهات سرازیر میشدند و آنها را آتشزده، ویران مینمودند و به هر کجا میرسیدند با آتش و شمشیر به جان مردم میافتادند و مساجد مسلمین را مورد هتک حرمت قرار داده و صلیبها را بر فراز منارهها نصب میکردند.»[۱۷]
مدارا و خشونت در عصر حاضر در عصر حاضر در میان پیروان ادیان بزرگ جهان مسلمانان بردبارترین آنان در برخورد با صاحبان دیگر ادیان میباشند، در حالیکه بزرگترین جنایات تاریخی از سوی سردمداران شعار صلح و امنیت و دموکراسی نسبت به مسلمانان انجام میپذیرد. نمونههای این مسئله در بوسنی و هرزگوین، فلسطین اشغالی، عراق، افغانستان و… مشاهده شده و میشود.
دکتر سید حسین نصر در اینباره مینویسد: «… یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در صلح و صفا و تسامحی چشمگیر در اسپانیای زمان حاکمیت مسلمانان در کنار هم زیستهاند… حتی همین امروز میلیونها مسیحی و نیز شمار کمی از یهودیان، زرتشتیان، بودائیان و هندوان، در گسترهای از مغرب تا مالزی تحت حاکمیت مسلمانان مشغول گذراندن زندگیاند.
نه تنها بر آنها در مقام انسان، تسامح و مدارا روا داشته شده، بلکه بسیاریشان در کشورهای خود ثروتمندترین گروهها به شمار میآیند، مانند قبطیان در مصر یا بوداییان چینی در مالزی. این گروهها هرگز مشمول «تصفیه قومی» نشدهاند.
در حالیکه، گذشته از جنایات دهشتناک آلمان نازی، مسلمانان و یهودیان در اسپانیای پس از ۱۹۴۲ یا تاتارها در روسیه تزاری و همین امروز نیز مسلمانان در بوسنی مورد تصفیه قومی قرار گرفتهاند».[۱۸]
همو میگوید: «عده زیادی درباره جهان اسلام چنان سخن میگویند تو گویی این جهان اسلام است که ناو خود را در خلیج مکزیک و به قصد تهدید آمریکا مستقر کرده است. حال آنکه این ناو آمریکاست که بر خلیجفارس و عمده منابع اقتصادی قاطبه ملل مسلمان در آن منطقه تسلط دارد».[۱۹]
نگرش اسلامی و حقوق بینالملل چنانکه گذشت راهبرد اساسی اسلام حفظ صلح و امنیت و منع توسل به زور، مگر در شرایط ضروری است. این مسئله در منشور ملل متحد با سرلوحه قراردادن «حفظ صلح و امنیت بینالمللی»[۲۰] مورد توجه قرار گرفته و سپس اعلام میدارد: «کلیه اعضا، اختلافات بینالمللی خود را به وسایل مسالمتآمیز، به طریقی که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت به خطر نیفتد، حل خواهند کرد.»[۲۱]
بنابراین اصل اولیه «خودداری از توسل به جنگ و فشار» مشترک در اسلام و حقوق بینالملل معاصر است؛ لیکن چند نکته در این باب در خور توجه است:
۱) پیشینه این اصل در اسلام به ۱۵ قرن قبل یعنی آغاز ظهور اسلام بر میگردد و از این جهت اسلام قرنها از حقوق بینالملل معاصر پیشی گرفته است.
مارسل بوآزار محقق انستیتوی تحقیقات عالی بینالمللی در ژنو با تمجید از دیدگاههای جهانی اسلام و امتیازات خاص آن، مینویسد: «… اسلام در صدد ساختن جهانی است که همه مردم، حتی آنان که به دین سابق خویش وفادار ماندهاند، با تفاهم و همکاری و برادری و برابری کامل زندگی کنند…»[۲۲]
او فراتر رفته و مینویسد: «باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلام، بنیانگذار حقوق بینالملل بوده است».[۲۳] و در جای دیگر با اسوه خواندن پارهای از آموزههای حقوق بینالملل در اسلام میگوید: «این حقیقتی است بدیهی که حقوقدانان مسلمان ده قرن پیش از ژان ژاک روسو به دست دادهاند.»[۲۴]
۲) موارد استثنای اصل فوق در اسلام و حقوق بینالملل معاصر، تا حد زیادی بر هم منطبق است، هر چند تا حدودی نیز اختلاف وجود دارد، لیکن به نظر میرسد که جهتگیری حقوق بینالملل معاصر به سمت حقوق بینالملل اسلام میباشد.
پیدایش دکترینهای مداخله بشردوستانه[۲۵] و مشروعیت جنگ به منظور کسب آزادی ملی (مبارزه مشروع یا نهضتهای آزادیبخش ملی)[۲۶] شاهد بر این مدعاست.[۲۷]
۳) آنچه در منشور ملل متحد آمده صرفاً نگاشتههایی نقش بر کاغذ است و پیشقراولان آن اولین ناقضان آن هستند. در حالیکه اصول عالیه اسلام توسط پیشوای آن یعنی پیامبر(ص) و جانشینان او به خوبی رعایت گردیده و مسلمانان نیز در طول تاریخ پایبندی نسبتاً خوبی به آنها نشان دادهاند، این مسئله چنانکه گذشت توسط برخی از اندیشمندان منصف غربی مورد اعتراف و ستایش قرار گرفته است. ادامه دارد… سوتیترها به خوبی روشن میشود که اولاً در چشمانداز قرآن صلح یک «قاعده» است، و جنگ «استثنا»؛
ثانیاً لشکرکشی و نبرد در راه تحمیل عقیده و اجبار در پذیرش دین در منطق قرآن مردود و بیاساس است. گاندی رهبر استقلال هند مینویسد: «عنف و اجبار در دین اسلام وجود ندارد. حیات شخصی پیامبر اسلام، به نوبه خود، نشانه و سرمشق بارزی برای رد فلسفه عنف و اجبار، در امر مذهب میباشد».
پروفسور حمیدالله مینویسد: «محمد(ص) بر بیش از یک میلیون میل مربع حکومت میکرد. این مساحت، معادل تمام خاک اروپا منهای روسیه بود و به طور قطع در آن روزها این محوطه مسکن میلیونها جمعیت بود. در ضمن تسخیر این منطقه وسیع، یکصد و پنجاه نفر از افراد مخالف در میدانهای جنگ از بین رفته بودند و تلفات مسلمین، رویهمرفته برای مدت ده سال در هر ماه یک نفر شهید بود. این اندازه احترام به خون بشر در داستانهای بشری، امری است بینظیر…»
ولتر میگوید: «دین اسلام وجود خود را به فتوت و جوانمردیهای بنیانگذارش مدیون است، در صورتی که مسیحیان با کمک شمشیر و تل آتش آیین خود را به دیگران تحمیل میکنند. پروردگارا کاش تمام ملتهای اروپا، روش ترکان مسلمان را سرمشق قرار میدادند».
روبرتسون مینویسد: «هنگامیکه مسلمانان (در زمان خلیفه دوم) بیتالمقدس را فتح کردند هیچگونه آزاری به مسیحیان نرساندند؛ ولی بر عکس هنگامیکه نصارا این شهر را گرفتند با کمال بیرحمی مسلمانان را قتلعام کردند.
و یهود نیز وقتی به آنجا آمدند، بیباکانه همه را سوزاندند». در عصر حاضر در میان پیروان ادیان بزرگ جهان مسلمانان بردبارترین آنان در برخورد با صاحبان دیگر ادیان میباشند، در حالیکه بزرگترین جنایات تاریخی از سوی سردمداران شعار صلح و امنیت و دموکراسی نسبت به مسلمانان انجام میپذیرد.
نمونههای این مسئله در بوسنی و هرزگوین، فلسطین اشغالی، عراق، افغانستان و… مشاهده شده و میشود.
پی نوشت ها
[۱] ـ لاویان، باب ۲۴ آیه ۱۶.
[۲] ـ تورات، سفر تثنیه، باب سوم، آیه۴-۷.
[۳] ـ همان، باب سیزدهم، آیه۱۳-۱۷.
[۴] ـ انجیل تفسیری، متی باب دهم، آیات ۳۴-۳۶.
[۵] ـ جهت آگاهی بیشتر نگا: مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۷۷-۱۰۷.
[۶] ـ براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، ج۱، ص۲۹۹.
[۷] ـ صاحبالزمانی، ناصرالدین، دیباچهای بر رهبری، ص۲۵۵، ق: مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران. [۴۴]ـ
[۸] T.W.Arnold ـ آرنولد، سر ت.و. الدعوه الی الاسلام، ترجمه: دکتر حسن ابراهیم حسن و دیگران، ص۵۱.
[۹] ـ همان، ص۴۸.
[۱۰] ـ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج ۴، ص ۲۸۲.
[۱۱] ـ خسروشاهی، فلسفه حقوق، ص۱۱۷. ق: حسینی، سید ابراهیم، منع توسل به زور، ص۱۱۵
[۱۲] ـ جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ص ۲۰۶.
[۱۳] ـ گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و غرب، ترجمه: سیدهاشم حسینی، ص۱۴۲-۱۴۷ (به نقل از:علی ربانی گلپایگانی، تحلیل و نقد پلورالیسمدینی، ص۵۷)
[۱۴] ـ راوندی، مرتضی، تاریخ تحولات اجتماعی، ج۲، نیز: عنان، محمد عبدالله، نهایه الاندلس، ص۲۶۰-۲۹۲، طبع قاهره. ق: قطب، سید، زیربنای صلح جهانی،ص۱۷.
[۱۵] ـ آلبرماله و ژول ایزاک، تاریخ عمومی (تاریخ قرون وسطی)، ج ۲ ، ص۲۵۷.
[۱۶] ـ اسلام و همزیستی مسالمت آمیز، ص ۷۷، ق: علی حجتی کرمانی، اسلام آیین زندگی، ص ۱۹۱.
[۱۷]- Nasr ,Sayyed Hossein,Metaphysical Roots of Tolerance and Intolerance, An Islamic Interpretation” From Philosophy of Religion and the Question of Intolerance. ترجمه هومن پناهنده، دو ماهنامه کیان، ش۴۵،صص۳۸-۴۶
[۱۸] ـ همان.
[۱۹] ـ بند۱و۲ ماده۱.
[۲۰] ـ بند۳ ماده۲.
[۲۱] ـ بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤیدی، ص ۱۰۵؛ دانشپژوه مصطفی و خسروشاهی، قدرت الله، فلسفه حقوق، ص۱۱۹.
[۲۲] ـ بوازار، مارسل، اسلام در جهان امروز، ترجمه د. م. ی. ص ۲۷۰.
[۲۳] ـ همان، ترجمه مسعود محمدی، ص ۱۰۷.
[۲۴] ـ Humanitarian Interventions.
[۲۵] –همان.
[۲۶] – National Liberation Movements
[۲۷]- همان.