- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در کنار رفتارهاى قرآنى امام حسن مجتبى (علیه السلام)، از دیدگاه هاى حضرت پیرامون قرآن هم نباید غافل ماند. حسن بن على (علیهما السلام) گاه از نقش راهنمایى قرآن سخن مى گوید، زمانى از تفسیر و شیوه ها و نبایدهایش سخن مى گوید. از تأثیر آن در جلاى سینه ها، تأثیرش در قیامت و احوال مؤمنان و شرایط تمسّک به قرآن و… سخن دارد. گوشه هایى از این بخش ها را مى خوانیم:
الف) قرآن؛ ثقل اکبر
امام حسن (علیه السلام) بعد از بیعت مردم، فرمود: ما حزب پیروز خداییم. نزدیک ترین خاندان پیامبریم. اهل بیت پاکیزه و پاک اوییم و احدالثقلین الّذین خلّفهما رسول اللّه صلى الله علیه وآله وسلم فى امّته والثانى کتاب اللّه فیه تفصیل کل شى ء لایأتیه الباطل من بین یدیه و لامن خلفه[۱]؛ و یکى از آن دو گران سنگ هستیم که رسول خدا در امّت خود به یادگار نهاد و دومى آن، کتاب خداست که در آن بیان هر چیز است و از پیش روى آن و از پشت سرش باطل به سویش نمى آید.
ب) قرآن؛ امام هدایت
امام حسن (علیه السلام) فرمود: ما بقى فى الدنیا بقیّه غیرهذا القرآن فاتّخذوه اماماً یدلّک على هداکم و إنّ احقّ النّاس بالقرآن من عمل به و إن لم یحفظه و أبعدهم منه من لم یعمل به و إن کان یقرأه ؛[۲] در دنیا غیر از این قرآن چیزى نمانده است. پس آن را امام خود قرار دهید تا شما را به هدایت راهنمایى کند. سزاوارترین مردم به قرآن کسى است که به آن عمل کند، هرچند آن را حفظ نکرده باشد و دورترین فرد از قرآن کسى است که به آن عمل نکند، هرچند آن را بخواند.
ج) قرآن در قیامت
امام حسن (علیه السلام) فرمود: إنّ هذا القرآن یجى ء یوم القیامه قائداً و سائقاً یقود قوماً الى الجنّه أحلّوا حلاله و حرّموا حرامه و آمنوا بمتشابهه و یسوق قوماً الى النّار ضیّعوا حدوده و احکامه و استحلّوا محارمه ؛[۳] این قرآن در روز قیامت در حالى که راهبر است مى آید؛ مردمى را که حلال قرآن را، حلال و حرام آن را، حرام گرفته اند و به متشابه آن ایمان آورده اند، به بهشت رهنمون مى شود و مردمى را که حدود و احکامش را ضایع کرده اند و حرامهایش را روا شمرده اند، به آتش مى اندازد.
د) قرآن؛ شفاى سینه ها
از امام حسن (علیه السلام) است که فرمود: إنّ هذا القرآن فیه مصابیح النّور و شفاء الصّدور فلیجل جال بضوءه و لیلجم الصّفه قلبه، فانّ التّفکیر حیاه القلب البصیر کما یمشى المستنیرفى الظلمات بالنّور؛[۴] چراغهاى نور و شفاى سینه ها در این قرآن است. پس باید سالک، در نور آن راه بپیماید و با این ویژگى، دل خود را لگام زند؛ زیرا این اندیشیدن حیات دل بیناست، همان گونه که آدمى در تاریکى ها با نور روشنایى مى گیرد.
ه.) قرآن؛ طرف محاسبه و حجّت
کسى از امام حسن (علیه السلام) تقاضاى اندرز کرد… امام فرمود: با نعمت هاى خداوندى خود را بازدارید و از اندرزها سود برید که خدا براى پناه جوئى و یاورى کافى است. وکفى بالکتاب حجیجاً و خصیماً و کفى بالجنّه ثواباً و… ؛[۵] و قرآن حجّت و طرف محاسبه اى تمام است و بهشت براى ثواب و…
و) شرط آویختن به قرآن
امام حسن (علیه السلام) در ضمن موعظه اى طولانى پیرامون تمسّک به قرآن فرمود: واعلموا علماً یقیناً أنّکم لن تعرفوا التقى حتّى تعرفوا صفه الهدى و لن تمسّکوا بمیثاق الکتاب حتّى تعرفوا الذى نبذه و لن تتلوا الکتاب حقّ تلاوته حتّى تعرفوا الذى حرّفه فاذا عرفتم ذلک عرفتم البدع والتکلّف و رأیتم الفریه على اللّه و التحریف و رأیتم کیف یهوى من یهوى و… ؛[۶] یقین داشته باشید تا ویژگى هدایت را نشناسید، تقوا را نخواهید شناخت و تا آنانى را که قرآن را پشت سر انداختید، نشناسید، به پیمان قرآن نتوانید آویخت و تا تحریف کنندگان قرآن را نشناسید، آن را چنان که حقّ تلاوت آن باشد، نخواهید خواند. پس وقتى اینها را شناختید، بدعت ها و پیرایه ها را نیز خواهید شناخت و افتراها بر خدا و تحریف را مى بینید و پى مى برید آن که سقوط کرد، چگونه سقوط نمود.
ز) حرمت تفسیر به رأى
از نگاه امام حسن (علیه السلام) تفسیر باید روشمند باشد. بر این اساس، تفسیر به رأى حرام است. من قال فى القرآن برأیه فأصاب فقد أخطاء؛[۷] هرکسى درباره قرآن با رأى خود سخن گوید و به حق باشد، باز گناه کرده است.
ح) پیرامون تلاوت قرآن
از امام حسن (علیه السلام) است که: من قرأ القرآن کان له دعوه مجابه امّا معجّله و امّا مؤجّله [۸] هرکس قرآن بخواند، یک دعاى مستجاب دارد؛ دیر یا زود. و فرمود: من قرأ ثلاث آیات من آخر سوره الحشر اذا أصبح فمات من یومه ذلک طبع بطابع الشّهداء و إن قرأ اذا أمسى فمات فى لیلته طبع بطابع الشهداء [۹] هرکسى هنگام صبح سه آیه آخر سوره حشر را بخواند، و در آن روز بمیرد، مُهر شهدا خواهد خورد و چون شب شود و بخواند و بمیرد، نیز ممهور به مهر شهدا مى شود.
نقش اهل بیت (علیهم السلام) نسبت به قرآن
الف) نزول قرآن بر خاندان رسالت
از نظر امام حسن (علیه السلام) خانه اهل بیت، محلّ نزول فرشتگان الهى و وحى آسمانى است. از این روى امام حسن (علیه السلام) بعد از جنگ جمل، به خاطر مریضى، یعنى امام على (علیه السلام) خطبه هاى نماز را خواند و در آن فرمود: ایّها النّاس إنّ اللّه اختارنا بالنّبوه… و انزل علینا کتابه و وحیه…؛[۱۰] اى مردم! خدا ما را به نبوّت برگزیده (نبوّت در خاندان ماست)… و کتاب وحى خود را بر ما نازل کرد…
ب) على (علیه السلام)، جامع قرآن
امام حسن (علیه السلام) فرداى روزى که امام على (علیه السلام) به شهادت رسید، در میان مردم کوفه سخنرانى کرد. وى در آنجا فرمود: یا اهل الکوفه لقد فارقکم بالأمس سهم من مرامى اللّه… اعطى الکتاب خواتیمه و عزائمه ؛[۱۱] اى اهل کوفه! دیروز کسى از شما جدا شد که تیرى از تیرهاى خدا بود… خواتیم و عزائم قرآن (همه دانشهاى دور از دسترس و احکام ظاهرى) به او داده شده بود.
ج) اهل بیت (علیهم السلام)، اهل قرآن شناسى
امام حسن (علیه السلام) فرمود: لایجهلنّکم الذین لایعلمون والتمسوا ذلک عند اهله فانّهم خاصّه نورً یستضاء بهم و ائمّه یقتدى بهم… ؛[۱۲] نادانان، شما را به جهالت نکشانند و این (قرآن شناسى و حق شناسى) را از اهلش (اهل بیت) بجویید.
د) اهل بیت (علیهم السلام) تأویل کنندگان قرآن
امام حسن (علیه السلام) در ضمن نقل حدیث ثقلین مى فرماید: فالمعوّل علینا فى تفسیره لانتظنّى تأویله بل نتیقّن حقائقه فأطیعونا[۱۳] در تفسیر آن، ما مورد اعتمادیم و از روى خیال تأویل نمى کنیم؛ بلکه از روى یقین حقایق آن را بیان مى کنیم. از ما پیروى کنید.
و براساس قائل بودن به چنین جایگاهى براى اهل بیت علیهم السلام است که وقتى ابو سعید عقیصا از دلیل صلح مى پرسد، امام مى فرماید: اباسعید! علّت صلح من با معاویه، همان علّت صلح رسول خدا با بنى صخره و بنى اشجع و اهل مکّه است، وقتى که از حدیبیه برگشت. آنان طبق تنزیل، کافرند و معاویه و یارانش طبق تأویل قرآن.[۱۴]
استشهاد به آیات الهى
امام حسن مجتبى (علیه السلام) در سخنانش همواره از کلام الهى استفاده مى کرد و به خاطر عشق و علاقه، سخنش را مزیّن به آن مى ساخت و مواقعى هم به شاهد آوردن از آیات در ذیل کلام خود مى پرداخت. این دسته از سخنان حضرت را مى توان تحت عنوان استشهاد و استفاده از آیات گردآورد که البته حجّم وسیعى هم دارند و ما تنها به ذکر نمونه بسنده مى کنیم:
الف) صبر بر جهاد
امام حسن (علیه السلام) بعد از اطلاع از حرکت لشکر معاویه، خطبه اى خواند و فرمود: به راستى خداوند جهاد را بر بندگان خود واجب فرمود و آن را ناگوار نامید.
سپس به مؤمنان مجاهد فرمود: واصبروا انّ اللّه مع الصّابرین[۱۵]
صبر پیشه کنید که خدا با صابران است. اى مردم! شما به آنچه مى خواهید نمى رسید مگر با صبر بر آنچه ناگوار است؟[۱۶]
ب) تقوا، عامل نجات
امام حسن (علیه السلام) در نصیحتى طولانى به عامل تقوا اشاره مى کند و مى فرماید: … خدا شما را به تقوا سفارش کرد و آن را نهایت خشنودى خود قرار داد که تقوا درِ هر توبه و سرآمد هر حکمت و شرف هر کارى است: به سبب تقوا پارسایان رستگار شدند.
خداوند متعال فرمود: انّ للمتّقین مفازاً؛[۱۷] به راستى که پرهیزکاران را رستگارى است. و فرمود: ویُنجى اللّه الذّین اتقوا بمفازتهم لا یمسّهم السّوء و لاهم یحزنون[۱۸]
و خدا کسانى را که پارسایى پیشه کنند، به کارهایى که مایه رستگارى آنها شد، نجات مى دهد. بدى به آنان نمى رسد و غمگین نمى شوند.
پس اى بندگان خدا! از خدا پیروى کنید و بدانید هرکه از خدا پروا کند، خدا راهى براى بیرون رفتن از فتنه ها به رویش مى گشاید و در کارش درستى بخشد و هدایتش را فراهم کند و حجّت او را پیروز کند و رو سفیدش سازد.[۱۹]
ج) اخلاص، رمز اجابت
از امام حسن (علیه السلام) است که فرمود: اى مردم!… با ذکر فراوان خود را از خدا (غضب و عذاب) بازدارید و با پارسایى از او بترسید و با فرمانبردارى به خدا تقرّب جویید که او نزدیک و پاسخگو است.
خداوند مى فرماید: و اذا سألک عبادى عنّى فانّى قریب اجیب دعوه الدّاعى اذا دعان فلیستجیبوا لى و لیؤمنوا بى لعلّهم یرشدون[۲۰]
هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، من نزدیکم و دعاى دعاکننده را چون مرا بخواند، اجابت مى کنم. پس باید فرمان مرا برند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند. پس خدا را فرمان ببرید و به او ایمان آورید.[۲۱]
استناد و احتجاج با آیات
در موارد متعدّدى امام حسن (علیه السلام) سخنان و اقدامات خود را مستند به آیات الهى مى کرد و دلیل ادّعاهایش را از قرآن کریم استخراج و اعلام مى نمود؛ گاهى هم در برابر مخاطبان توسّط آیات قرآن کریم احتجاج مى کرد و آنان را با پاسخ هایى نهایى و قاطع رو به رو مى ساخت. این قسم از احادیث حسنى (علیه السلام) نیز فراوانند[۲۲] و ما تنها به تعدادى اشاره مى کنیم.
الف) مشارکت شیطانى
یزید به امام حسن (علیه السلام) گفت: از روزى که به دنیا آمده ام، تو را دشمن مى دارم. امام فرمود: بدان اى یزید! شیطان در آمیزش پدر تو مشارکت داشت و هر دو نطفه به هم آمیختند و در وجود تو دشمنى مرا نهادند. زیرا خداى متعال مى فرماید: وشارکهم فى الاموال والاولاد[۲۳] در مال ها و فرزندانشان شرکت جوى. و نیز در آمیزش حرب شرکت کرد و صخر از آن زاده شد. از این رو، او جدّم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را دشمن مى دارد.[۲۴]
ب) پیروى از امام عادل
امام حسن (علیه السلام) در ضمن یک سخنرانى مردم را به پیروى از اهل معرفت و خدا ترسى فراخواند و به آیه فبهداهم اقتده این گونه استناد کرد: خدا شما را رحمت کند. از اینان پیروى کنید که خداى متعال، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و پدران او ابراهیم و اسماعیل و فرزندانش را ستود و فرمود: فبهداهم اقتده و بدانید که به پیروى ایشان مکلّف هستید.[۲۵]
تفسیرهایى از امام حسن (علیه السلام)
امام حسن (علیه السلام) به تناسب مسائلى که پیش مى آمد، از آیات الهى تفسیرهایش را ارائه مى کرد. این کار، گاهى در قالب سخنرانى و مخاطبه بود و زمانى در شکل پاسخ به سؤالات قرآنى. امام حسن (علیه السلام) همواره به عنوان قافله سالار خاندان علوى و اهل بیت (علیهم السلام) در دوره امامتش مورد پرسشهاى مختلف قرآنى بود و در سایه آن حجم زیادى از پاسخهاى حضرت هم به یادگار مانده است که به بازخوانى برخى مى پردازیم.
الف) منظور از سجود
قطب راوندى در فقه القرآن، درباره وادبار السّجود؛[۲۶] و به دنبال سجود، او را تسبیح بگوى. مى گوید: امام حسن (علیه السلام) فرمود: منظور، دو رکعت مستحبّى پس از نماز مغرب است.[۲۷]
ب) اصحاب اُخدود
از ابن ابى حاتم نقل است که حسن بن على (علیهما السلام) درباره اصحاب اُخدود اصحاب الأخدود[۲۸] فرمود: آنان اهل حبشه اند.[۲۹]
ج) تفسیر اولى الامر
امام حسن (علیه السلام) بعد از بیعت مردم، فرمود: از ما پیروى کنید که اطاعت ما، چون همراه اطاعت خداى سبحان و پیامبرش باشد، واجب است.
خدا فرمود: یا ایهاالذین آمنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرّسول و اولى الامر منکم فان تنازعتم فى شى ءٍ فردّوه الى اللّه و الرّسول؛[۳۰] اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را نیز اطاعت کنید، هرگاه در امرى اختلاف کردید، آن را به خدا و پیامبر عرضه دارید.
ولو ردّوه الى الرّسول و اولى الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم؛[۳۱] و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امرشان برگردانند، قطعاً در بین آنان کسانى هستند که آن را دریابند و شما را بر حذر مى دارم از گوش دادن به داد و فریاد شیطان که دشمن آشکار شماست…[۳۲]
د) سؤال از شاهد و مشهود
ابوالحسن على بن احمد واقدى مى نویسد: مردى گفت: نزد جوانى رسیدم که صورتش چون طلاى سرخ مى درخشید و از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) سخن مى گفت، از تفسیر شاهد و مشهود پرسیدم، فرمود: امّا شاهد، محمّد است و مشهود، روز قیامت. آیا نشنیدى که مى فرماید: یا ایّها النّبىّ انّا ارسلناک شاهداً ؛[۳۳] و ذلک یوم مجموع له النّاس و ذلک یوم مشهود؛[۳۴]
پرسیدم: این جوان کیست؟ گفتند: حسن بن على بن ابى طالب (علیه السلام).[۳۵]
ه.) سؤال از خلقنا بقدر
از امام حسن (علیه السلام) درباره فرموده خدا انّا کل شى ءِ خلقناه بقدرٍ؛[۳۶] سؤال شد. فرمود: خدا مى گوید: انّا کلّ شى ء خلقناه لأهل النّار بقدر اعمالهم؛[۳۷] ما هر چیزى را براى دوزخیان به اندازه اعمالشان آفریده ایم.
و) سؤال از اولى الالباب
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: حسن بن على (علیهما السلام) فرمود: هر وقت نیازى داشتید، آن را از اهلش بخواهید. سؤال شد: اى فرزند رسول خدا! اهل نیاز چه کسى است؟
فرمود: آن کسانى که خدا در قرآن از آنان یاد مى کند: انّما یتذکّر اولى الالباب؛[۳۸] تنها ژرف نگرها پند پذیرند ژرف نگرها، همان خردمندانند.[۳۹]
تطبیق و شأن نزول آیات
الف) تطبیق مشکات و… بر اهل بیت علیهم السلام
امام حسن (علیه السلام) در نامه اى به عبداللّه بن جندب نوشت: … مَثَل ما در کتاب خدا، همچون مشکات است. مشکات، قندیل است و در ما، چراغ است و چراغ، محمّد و خاندان او هستند و چراغ در شیشه است.
الزّجاجه کانّها کوکب درّىّ یوقد من شجره مبارکه على بن ابى طالب (علیه السلام)، لا شرقیه ولاغربیه معروفه لایهودیه و لا نصرانیه یکاد زیتها یضى ء و لولم تمسسه نار نور على نور یهدى اللّه لنوره من یشاء؛[۴۰] آن شیشه، گویى اخترى درخشان است که از درخت خجسته زیتونى – على بن ابى طالب – که نه شرقى و نه غربى است – نه یهودى و نه نصرانى است – افروخته مى شود. نزدیک است که روغن آن – هرچند بدان آتش نرسیده باشد – روشنى بخشد. نورى بر روى نورى دیگر است. خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت مى کند.
سپس ما نجیبان و پیشگامان پیامبران و جانشینان خدا در زمین و همان خالص شده هاى براى خدا در کتاب خداییم و ما نزدیک ترین مردم به پیامبر خداییم و ما آن کسانى هستیم که خدا دین خود را براى ما تشریع کرد و در کتاب خود فرمود: شرع لکم من الدّین ما وصّى به نوحاً والّذى اوحینا الیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسى و عیسى ان اقیموا الدّین و لا تتفرّقوا فیه؛[۴۱] از دین آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرده براى شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحى کردیم و آنچه را درباره آن به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم که دین را به پا دارید و در آن جدایى نکنید. و بر امّت محمّد باشید. آرى کبر على المشرکین؛[۴۲] بر مشرکان گران مى آید.[۴۳]
ب) تطبیق ابرار به اهل بیت علیهم السلام
حسن بن على (علیه السلام) فرمود: هرجا در کتاب خداى سبحان انّ الابرار[۴۴] آمده است، سوگند به خدا، از آنها جز على بن ابى طالب و فاطمه و من و حسین را اراده نکرده است. زیرا ما به سبب پدران و مادران خود ابرار هستیم و دل هاى ما با عبادات و نیکى ها بالا رفته و از دنیا و دوستى آن بیزار شده است و ما در همه فرائض الهى از او اطاعت مى کنیم و به وحدانیّت او ایمان داریم و پیامبرش را تصدیق مى کنیم.[۴۵]
ج) تطبیق مروان به شجره ملعونه
مروان بن حکم در مجلس معاویه سخنان ناشایستى علیه امام حسن (علیه السلام) به زبان آورد. امام فرمود: مروان! سپاس خدایى را که با این تهدید تو، جز بر طغیان تو نیفزاید، همان طور که خدا فرمود: و نُخَوّفهم فما یزید هم الاّ طغیاناً کبیراً ؛[۴۶] و ما آنان را بیم مى دهیم ولى جز طغیان بیشتر آنان نمى افزاید. مروان! آیا تو و فرزندانت همان درخت لعنت شده در قرآن نیستید؟ سه بار از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدم که تو را لعنت کرد.[۴۷]
د) بیان شأن نزول
امام حسن (علیه السلام) به عمرو بن عاص فرمود: اى عمر! من تو را نمى شناسم، جز از عمل نامشروعى که پنج نفر درباره اش اختلاف داشتند… به سخن آمدى، و گفتى: من دشمن محمّدم؟! و خدا در کتاب خود نازل فرمود: انّ شانئک هوالابتر؛[۴۸] حقاً که دشمن تو خود بى نسل است.[۴۹]
به قلم ؛ محمد عابدى
منبع : فصلنامه فرهنگ کوثر شماره ( ۶۲)
پى نوشت ها:
[۱] . بحارالانوار،ج ۴۳، ص ۳۵۹؛ شیخ طوسى، ص۶۹۱.
[۲] . کشف الغمّه، ج ۱، ص ۵۷۳؛ ارشادالقلوب، ص ۷۹.
[۳] . بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۲ و ج ۹۲، ص ۳۲؛ کشف الغمّه، ج ۱، ص ۵۷۳.
[۴] . بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۲ و ج ۹۲، ص ۳۲.
[۵] . تحف العقول، ص۲۳۶؛ بحارالانوار،ج ۷۸،ص۱۰۹.
[۶] . تحف العقول، ص ۲۲۷.
[۷] . کشف الغمّه،ج ۱، ص ۵۷۳؛ ارشاد القلوب، ص ۷۹.
[۸] . بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۲۰۴.
[۹] . همان، ص ۳۱۰.
[۱۰] . همان، ج ۳۲، ص ۲۲۸.
[۱۱] . همان، ج ۴۴، ص ۴۲. درباره عدم تحریف قرآن و جمع آن توسّط امام على ر.ک: همان،ج۳۶، ص ۲۳۱.
[۱۲] . همان، ج ۷۸، ص ۱۰۴.
[۱۳] . همان ج ۴۳، ص ۳۵۹.
[۱۴] . علل الشرایع، ص ۲۱۱.
[۱۵] . انفال / ۴۶.
[۱۶] . مقاتل الطالبیین، ص ۵۹، نمونههاى دیگر: ر.ک: همان، ص ۵۵؛ المناقب، ج ۴، ص ۲۴ و ۱۸؛ امالى، طوسى، ص ۶۹۱؛ اصول کافى، ج ۱، ص ۳۰۰.
[۱۷] . نبأ / ۳۱.
[۱۸] . زمر / ۶۱.
[۱۹] . تحف العقول، ص ۲۳۲.
[۲۰] . بقره / ۱۸۶.
[۲۱] . تحف العقول، ص ۲۲۷.
[۲۲] . مانند: کشف الغمّه، ج ۱، ص ۵۷۳ و ۵۷۴؛ تحف العقول، ص ۲۳۴؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۶۷؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱.
[۲۳] . اسراء / ۶۴.
[۲۴] . بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۰۴.
[۲۵] . ارشاد القلوب، ص ۷۶، نمونه دیگر، ر.ک: کافى، ج ۷، ص ۲۸۹ (درباره احیاى نفس).
[۲۶] . ق / ۴۰.
[۲۷] . مستدرک الوسایل، در باب مربوطه، و ر.ک: المیزان، ج ۱۸، ص ۳۶۰.
[۲۸] . بروج / ۴.
[۲۹] . کنزالعمّال، ج ۲، ص ۵۴۹.
[۳۰] . نساء / ۵۹.
[۳۱] . نساء / ۵۹.
[۳۲] . امالى، شیخ طوسى، ص۶۹۱ ر.ک: همان،ص۲۶۹.
[۳۳] . احزاب / ۴۵.
[۳۴] . احزاب / ۴۵.
[۳۵] . کشف الغمّه، ج ۱، ص ۵۴۳.
[۳۶] . قمر / ۴۹.
[۳۷] . التوحید، ص ۳۸۲، ر.ک: المیزان، ج ۱۹، ص ۸۵.
[۳۸] . زمر / ۹.
[۳۹] . اصول کافى، ج ۱، ص ۱۹؛ نمونه دیگر، در باره علم غیب امامحسن(ع) ر.ک: دلائل الامامه، ص ۱۷۱ و درباره قربى، بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۳۲.
[۴۰] . نور / ۳۵.
[۴۱] . شورى / ۱۳.
[۴۲] . شورى / ۱۳.
[۴۳] . تفسیر فرات کوفى، ص ۲۸۵، ح ۳۸۵.
[۴۴] . مانند: انفطار / ۱۲.
[۴۵] . المناقب، ج ۴،ص ۲.تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۱۳۶.
[۴۶] . اسراء / ۶۰.
[۴۷] . مقتل الحسین(ع)، ج ۱، ص ۱۱۴.
[۴۸] . کوثر / ۳.
[۴۹] . مقتل الحسین(ع)، ج ۱، ص ۱۱۴.