- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
ابوذر زمانی که از شام به مدینه بازگشت، در مدینه می گفت: «… ای عثمان! کارهای مملکتی را به دست کودکان می سپاری و چراگاه ها را به خود اختصاص می دهی و فرزندان کسانی را که آزاد شدگان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، بوده اند، در اطراف خود گرد می آوری و به پست های دولتی می گماری. . .» (۸۱) بنابراین، ابوذر از خلاف کاری های عثمان رنج می برده، نه از این که چرا مازاد بر احتیاج خود را انفاق نمی کرده است.
۹. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره سرنوشت ابوذر پس از وفات خود و نیز درباره حامیان و مخالفانی که در ماجراهای اختلاف عقیده اش با هیات حاکمه داشت به او خبر داده بود. رسول خدا نسبت به خط مشی آتی ابوذر اعتراض نکرده و به او نفرموده بود که حق با آنهاست و بدین دلیل، او موظف است که سخن آنان را بپذیرد و در برابرشان سکوت کند.
تنها نکته ای که حضرت به ابوذر سفارش کرد، این بود که «با آنها به وسیله شمشیر مقابله مکن.» پیامبر به ابوذر فرمودند: «هنگامی که با زمام داران خود سری که اموال مسلمانان را به یغما می برند روبه رو شوی چه خواهی کرد؟» ابوذر پاسخ داد: سوگند به خدایی که تو را مبعوث کرد، در آن هنگام، شمشیر خود را برمی دارم و تا مرز شهادت با آنان می جنگم، تا آن گاه که به تو ملحق شوم.»
پیامبر فرمود: «آیا می خواهی که راهی بهتر از این نشانت دهم؟ پس صبر کن تا روزی که به من ملحق شوی.» (۸۲)
۱۰. زمانی که عثمان می خواست بر اعمال خلاف شرع خود سرپوش بگذارد و آنها را برای مردم توجیه کند، از صحابه پیامبر، که در اطرافش جمع شده بودند، پرسید: «آیا جایز است برای رفع نیاز شخصی، از اموال بیت المال استفاده کنیم و پس از رفع احتیاج، آن را به بیت المال برگردانم؟
کعب الاحبار پاسخ داد: آری، جایز است. ابوذر خشمگینانه با عصای خود به سینه کعب الاحبار کوفت. (۸۳) بنابر آنچه گذشت، روشن است که ابوذر مالکیت مازاد بر احتیاج شخصی را منکر نبود و نیز درصدد نبود که مردم را به زهد و ترک دنیا تشویق کند، بلکه اعتراض او متوجه هیات حاکمه بود و بدان ها می گفت: «چرا در بیت المال تصرف می کنید و آن را به خود اختصاص می دهید؟»
۱۱. ابوذر همواره در سخنان خود به آیه ۳۴ سوره توبه استدلال می کرد: «یا ایها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! عده زیادی از علمای یهود و رهبان اموال مردم را به ناحق تصاحب کرده، مردم را از راه خدا باز می دارند و به آنها که طلا و نقره را ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق می نمایند وعده عذابی دردناک بده.
ابوذر این آیه را همواره با صدای بلند در کوچه و بازار می خواند و مردم را به مفهوم آن متوجه می ساخت. تا وقتی معنای این آیه شریفه روشن نشود، منظور اصلی ابوذر درک نخواهد شد. خداوند سبحان در این آیه، مؤمنان را مخاطب قرار داده، می فرماید: علمای یهود و نصارا اموالی را که از مردم جمع می کردند و مصارف آنها معلوم و مشخص بود، تصرف می کردند و در راه امیال و خواهش های نفسانی خود به مصرف می رساندند و مردم فقیر را از آنها محروم می کردند.
سپس خداوند یک قاعده کلی را بیان می فرماید: هرکس به چنین کاری دست بزند، عذاب دردناک الهی دامنگیرش خواهد شد، خواه مسلمان باشد، خواه از اهل کتاب. بنابراین، آیه شریفه به اموال عمومی اشاره دارد که باید در راه مصالح عموم مصرف شود و به اموال شخصی و مازاد بر احتیاج نظر ندارد.
علاوه بر این آیه شریفه تنها علمای یهود و نصارا را، که اموال عمومی در اختیار آنها بوده است، مورد سرزنش قرار می دهد نه عموم اغنیای اهل کتاب را. (۸۴)۱۲.
اگر ابوذر معتقد بود مسلمان نباید از مال دنیا چیزی بیش از قوت یک شبانه روز خود و خانواده اش یا بیش از مالی که بخواهد در راه خدا انفاق کند یا بیش از مقداری که بتواند از مهمان خود پذیرایی کند داشته باشد و باید آن را در راه خدا انفاق کند، پس چرا مخالفان ابوذر از جمله کعب الاحبار، روحانی دربار خلیفه، به آیات مربوط به تجارت، احکام زکات و ارث، نفقه های مستحبی و آیه ۲۰ سوره نساء استناد نمی کردند.
خداوند متعال در این آیه شریفه می فرماید: «و آتیتم احداهن قنطارا فلا تاخذوا منه شیئا ا تاخذونه بهتانا و اثما مبینا» ؛ اگر به یکی از آن زنان مال بسیاری به عنوان مهر داده اید، نباید چیزی از مهر او بازگیرید، آیا از راه تهمت زدن آن مهر را بازمی گیرید؟ این گناهی آشکار است.
منظور آیه این معنا است که انسان می تواند مال بسیاری داشته باشد و آن را هم به کس دیگری بدهد و به ملکیت شخص دیگری درآورد. توطئه های عثمان و هیات حاکمه برای سرکوبی ابوذرعثمان و هیات حاکمه وقت برای مقابله با انقلابی که ابوذر علیه آنان شروع کرده بود، نقشه ها و سیاست های گوناگونی به کار بسته بودند که اهم آنها عبارت بودند از:
۱. حذف حرف واو از ابتدای آیه ای که ابوذر دایم به آن استناد می کرد. هدف عثمان از این عمل، که به آن اصرار هم می ورزید، این بود که وانمود کند آیه ای که ابوذر به آن استناد می کند و مردم را علیه وی می شوراند، مربوط به اهل کتاب است و شامل مسلمانان از جمله وی و هیات حاکمه نمی شود.
آیه به صورت «و الذین یکنزون الذهب…» نازل شد، ولی عثمان در سال ۳۰ هجرت، یعنی همان سالی که اختلاف هیات حاکمه با ابوذر به اوج شدت خود رسیده بود، نظر مردم را به مصحف مورد نظر خود جلب کرد و مابقی مصحف ها را سوزانید. (۸۵)
در صورت حذف حرف «واو»، «الذین» صفت برای «احبار» و «رهبان» می شود، ولی با ثبت حرف واو «الذین» به «الذین» اول آیه عطف می شود و هر دو مشمول «فبشرهم بعذاب الیم» می شوند. ولی ابی بن کعب، پس از آگاهی از قصد عثمان، به مخالفت برخاست و تهدید کرد: اگر عثمان به این کار دست بزند، وی نیز سلاح بر می گیرد و علیه عثمان و یاران و همراهانش به جنگ برمی خیزد.
بدین سان، عثمان و یارانش ناگزیر شدند از اعمال چنین تحریفی چشم بپوشند و آن آیه را با همان حرف واو، که در ابتدای آن بود، ثبت نمایند. (۸۶)معاویه نیز سعی داشت به عامه مردم بقبولاند که این آیه اختصاص به اهل کتاب دارد و شامل مسلمانان نمی شود.
قصد معاویه این بود که شاید به این وسیله بتواند سخن خود را که می گفت: «مال الله لنا و الارض ارضنا» به کرسی بنشاند و به آن جامه عمل بپوشاند تا در صورت دخل و تصرف در بیت المال، هیچ کس متعرض وی نتواند شد. ولی احنف ابن قیس و صعصعه بن صوحان در برابر او به اعتراض برخاستند و سخنش را نادرست و مردود شمردند. (۸۷)
معاویه بر این قانون از خود درآورده سرسختانه پافشاری می کرد تا بتواند در سایه آن سوءاستفاده های خود را از بیت المال توجیه کند. ولی در مقابل، ابوذر نیز در سنگر مبارزه خود محکم و پا برجا بود، به امید آنکه از این طریق از دزدی های معاویه جلوگیری کند. زید بن وهب می گوید: روزی از ربذه، تبعیدگاه و مدفن ابوذر، می گذشتم، ابوذر را در آنجا دیدم.
از او پرسیدم: چرا به اینجا آمده ای؟ گفت: هنگامی که در شام بودم، این آیه را قرائت می کردم: «و الذین یکنزون الذهب…» معاویه به من گفت: این آیه درباره مسلمانان نازل نشده، بلکه درباره اهل کتاب نازل شده است، و من در پاسخش گفتم: این آیه درباره هر دو دسته نازل شده است. (۸۸) بنابراین، آشکار می شود تبعید ابوذر به خاطر عقیده او در مورد این آیه شریفه بوده است.
افراد بسیاری از عقیده ابوذر در تفسیر این آیه جانب داری کرده و آن را صحیح دانسته اند؛ از جمله:
الف. قرطبی: وی در تفسیرش می نویسد: ابوذر و گروهی دیگر عقیده دارند مقصود این آیه اهل کتاب و مسلمانان هر دو هستند و این سخن صحیح است؛ زیرا اگر فقط اهل کتاب منظور آیه بود، مناسب آن بود که کلمه «و یکنزون» بیاورد و کلمه «و الذین» را حذف کند؛ چون چنین نکرد، معلوم می شود در اینجا سخن جدیدی شروع شده است. جمله «و الذین یکنزون…» جمله مستانفه است و از باب عطف جمله به جمله به شمار می آید. (۸۹)
ب. ابن عباس: وی عقیده دارد آیه شریفه دلالت عام دارد؛ یعنی شامل اهل کتاب و مسلمانان هر دو می شود. (۹۰)شوکانی، (۹۱) اسماعیل بن عبدالرحمن بن ابی کریمه معروف به «سدی» ، (۹۲) آلوسی، (۹۳) زمخشری (۹۴) و بیضاوی (۹۵) نیز با ابوذر هم رای می باشند.
۲. بنی امیه ابوذر را تهدید کردند اگر دست از مبارزه برندارد و آنها را به حال خویش وانگذارد، دچار فقر و گرسنگی و مرگ خواهد شد. سفیان بن عیینه از ابوذر نقل می کند که او گفته است: «بنی امیه مرا به فقر و قتل تهدید می کنند. به خدا قسم، مرگ برای من بهتر از زندگی دنیا و فقر برایم محبوب تر از ثروت است.»
از میان تمام ثروتمندان آن زمان، چرا فقط بنی امیه ابوذر را تهدید به فقر و مرگ می کردند؟ آیا علت این امر جز این می تواند باشد که ابوذر با هر ثروتی و هر ثروتمندی مخالفت نداشت، بلکه مبارزه اش فقط با کسانی بود که به فرموده حضرت امیر (علیه السلام) «مال الله را چنان می خورند که حیوانات علف سبز را» (۹۶) و اینان جز بنی امیه کس دیگری نبودند.
یزید بن قیس ارحبی درباره بنی امیه می گوید: هر کدام از آنها هنگامی که در مجالس می نشینند، از زمین و زمان و خدا و دین سخن می گویند و خود را همه کاره مردم جلوه می دهند. مال خدا را در اختیار خود قلمداد می کنند و خویشتن را معصوم و بری از هر گناه می دانند؛ چنان می پندارند که مال الله از طریق ارث بدان ها رسیده است و حق دارند و می توانند که در آن هرگونه تصرفی روا دارند، و حال آنکه این مال و ثروت، مالی است که خداوند به وسیله شمشیر خودمان به ما داده است.» (۹۷)
۳. عثمان برای درهم شکستن روحیه ابوذر و به تسلیم درآوردن وی و در نتیجه، سر خورده و مایوس ساختن ابوذر از مبارزه، او را به شام تبعید کرد. (۹۸) ولی این عمل عثمان نتیجه ای نبخشید و به تدریج، مقاومت ابوذر بیشتر و ایمان وی به هدفش افزون تر گشت.
۴. از جمله سیاست هایی که بنی امیه به کار بست، قبولاندن رشوه و حق السکوت به ابوذر بود؛ زیرا در صورتی که این سیاست به گونه موفقیت آمیزی اجرا می شد، ابوذر از مقام، منزلت و اعتباری که در نظر مسلمانان داشت، سقوط می کرد و آن گاه مردم معتقد می شدند کردار ابوذر با گفتارش تناقض دارد. این سیاست در آغاز درگیری ابوذر با هیات حاکمه و پیش از آنکه مستمری او از بیت المال قطع شود، به مرحله اجرا درآمد و در همان مرحله نیز با شکست روبه رو شد.
ابوهلال و ابن کثیر و ابن اثیر می نویسند: (۹۹) این سیاست هنگامی که ابوذر در شام بود، در مورد وی اجرا شد، ولی ابوذر پیروز و سربلند از بوته آزمایش بیرون آمد و دامن پاک خود را به مال حرام نیالود و با این عملش ثابت کرد، گفتار و عملش یکی است. آنها می افزایند: در پی اجرای این سیاست و شکست آن، معاویه نامه ای به عثمان نوشت و شکایت نزد او برد که ابوذر مرا در تنگنا قرار داده است.
۵. اموی ها مستمری ابوذر را از بیت المال قطع کردند تا شاید از این طریق بتوانند زیر فشار اقتصادی و در تنگنای فقر، او را ناگزیر به تسلیم و سازش کنند. اما این سیاست نیز به شکست انجامید و ابوذر حملات خود را افزون تر کرد و مبارزات خود را علیه غارت و چپاول آنان شدت بخشید. در نتیجه، اموی ها مجبور شدند برای مبارزه با او سیاست دیگری در پیش گیرند.
۶. پس از قطع مستمری ابوذر از بیت المال، وقتی معاویه مطمئن شد که او طعم تلخ فقر و گرسنگی را چشیده است، بار دیگر سیصد دینار برای وی فرستاد، به این امید که این بار ابوذر در آن تنگنای مالی دینارها را قبول کند. اما ابوذر به فرستاده معاویه گفت: اگر این پول مجموع مستمری قطع شده یک ساله من است آن را می پذیرم، و اگر صله است هرگز آن را قبول نمی کنم. (۱۰۰)
پس از آنکه این سیاست نیز به شکست انجامید، معاویه یک بار دیگر نیز توسط یکی از یاران خود به نام حبیب بن مسلمه، سیصد دینار برای ابوذر فرستاد و ابوذر این بار نیز آن مبلغ را نپذیرفت. پس از آنکه ابوذر به ربذه تبعید شد، بار دیگر حبیب بن مسلمه نزد ابوذر رفت و به او پول داد و ابوذر این بار نیز آن را رد کرد.
حبیب بن مسلمه همان کسی است که به معاویه هشدار داد که در صورت ادامه تحریکات ابوذر، خطر بزرگی متوجه وی خواهد شد. (۱۰۱) شاید منظور معاویه و حبیب بن مسلمه از تکرار این عمل آن بود که ابوذر را به وسیله دینار ساکت کنند. عثمان نیز برای به تسلیم کشاندن ابوذر، همین سیاست را به کار برد، ولی او نیز از این سیاست حیله گرانه فایده ای نبرد.
عثمان توسط دو تن از غلامان خود، دویست دینار طلا برای ابوذر فرستاد. ابوذر از آن دو غلام پرسید: آیا عثمان به تمامی مسلمان ها همین مقدار پول داده است، یا خیر؟ آنها جواب دادند: خیر. ابوذر هم آن دینارها را از فرستادگان عثمان نپذیرفت و به آنها گفت: من نه به این دینارهای طلا نیازمندم و نه به آنچه از مال دنیا در نزد عثمان است احتیاج دارم… تا آن که در روز قیامت خدایم را ملاقات کنم، و در آن روز اوست که بین من و عثمان حکم خواهد فرمود. (۱۰۲)
۷. بعد از آنکه توطئه های مزبور بر عزم راسخ ابوذر خللی وارد نکردند و ادامه روشنگری های ابوذر قیام وی را فراگیر می شد، هیات حاکمه با احساس خطر جدی، تصمیم گرفتند با تبعید وی چند روز بر عمر حکومت ننگین و سراسر فساد و ظلم خود بیفزاید.
از این رو، پس از آنکه در پی شکایت معاویه از ابوذر تصمیم گرفته شد ابوذر از شام به مدینه بازگردانده شود، او را بر شتر برهنه سوار کردند و افسار شتر را به دست مرکب داری خشن و درشت خوی سپردند تا او را با وضعی رقت بار و دردآور به مدینه برساند. در طول این سفر رنج آمیز و دردبار، گوشت ران های ابوذر خونین و مجروح شده بود. علاوه بر این، پس از آنکه با چنین وضع رقت باری به مدینه رسید، عثمان تمام مردم شهر را از همنشینی و هم صحبتی با او برحذر داشت. (۱۰۳)
ولی با وجود این، ابوذر هرگز تسلیم نشد و به مبارزه ادامه داد تا آنکه ناچار شدند بار دیگر وی را به تبعید بفرستند. این بار «ربذه» را انتخاب کردند. ربذه از نظر ابوذر، بدترین و منفورترین مکان ها بود.
با این همه، ابوذر بنابر وصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به احترام سخن آن حضرت که به او فرموده بود: سختی ها و دشواری ها را تحمل کن تا زمانی که به من ملحق شوی، به این تبعید دردناک و وهن آمیز اعتراض نکرد و با شکیبایی و تحمل، راهی آن دیار شد. ابوذر فریب وعده و وعیدهای آنان را نخورد، از تهدیدها نهراسید و دین خود را به دنیای آنها نفروخت. در عین حال، شمشیر هم به دست نگرفت.
بنابراین، اعمال و موضع گیری های وی در برابر هیات حاکمه مورد تاید پیامبر نیز بوده است؛ چون پیامبر خدا در عین حال که موضع ابوذر را تایید می فرماید، او را از مبارزه مسلحانه نیز برحذر می دارد و به او گوشزد می کند که مبارزه مسلحانه، هم به خودش و هم به مکتبش آسیب خواهد رساند.
پی نوشت ها
۸۲ – مسعودی، پیشین، ج ۲، ص ۳۴۰
۸۳ – جعفر مرتضی عاملی، پیشین، ص ۴۰ – ۴۱
۸۴ – ابن اثیر، پیشین، ج ۳، ص ۱۱۱
۸۵ – عبدالرحمن السیوطی، الدر المنثور، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۳، ج ۳، ص ۲۳۳
۸۶ – مسعودی، پیشین، ج ۳، ص ۴۳
۸۷ – شوکانی، پیشین، ج ۲، ص ۳۵۸
۸۸ – جعفر مرتضی عاملی، پیشین، به نقل از: قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۱۲۳
۸۹ – همان، به نقل از: ابن کثیر، تفسیر، ج ۲، ص ۳۵۲
۹۰ – شوکانی، پیشین، ج ۲، ص ۳۵۶
۹۱ – سیوطی، پیشین، ج ۳، ص ۲۳۲
۹۲ – آلوسی، پیشین، ج ۱۰، ص ۸۷
۹۳ – زمخشری، پیشین، ج ۲، ص ۲۶۶
۹۴ – بیضاوی، تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۴۹۹
۹۵ – نهج البلاغه، خطبه شقشقیه
۹۶ – ابن ابی الحدید، پیشین، ج ۵، ص ۱۹۴
۹۷ – همان، ج ۸، ص ۲۵۵ – ۲۵۶
۹۸ – ابن کثیر، تفسیر، ج ۲، ص ۳۵۲
۹۹و۱۰۰ – بلاذری، پیشین، ج ۵، ص ۵۳
۱۰۱ – جعفر مرتضی عاملی، پیشین، به نقل از: قاموس الرجال، ج ۲، ص ۴۴۸ – ۴۴۹
۱۰۲ – ابن ابی الحدید، پیشین، ج ۳، ص ۵۷ و ج ۸، ص ۲۵۹.
عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه آزاداسلامی – واحد نراق