- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در سده های پنچ و شش میلادی، شبه جزیِره عربستان و اعراب آن سامان، از جایگاه نیرومند سیاسی-بازرگانی برخوردار شدند. شناخت این پدیده بزرگ تاریخی، به بررسی روابط سیاسی- نظامی و اقتصادی ابر قدرت ها، جایگاه جغرافیایی- سیاسی شبه جزیره عربستان و پیشرفت ادبیات عرب در آن روزگار، بستگی دارد. در این مقاله، تلاش شده است تا این بررسی انجام پذیرد.
مقدمه
نبردهای بلند مدت میان دو ابر قدرت ایران و روم، به روند بارزگانی آن دو و بازرگانی جهانی در سده های پنج و شش میلادی، آسیب رسانده بود. با آن که در آن زمان شبه جزیره عربستان، میان دو امپراطوری قرار گرفته بود، بی طرف بود و مردمی بی طرف داشت. از این رو، بادیه نشینان عرب، توان آمد و شد آزادانه در مرزهای دو امپراطوری و در نتیجه، رونق بخشیدن به بازرگانی را دارا بودند. هم از این رو، همزمان با ولادت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، بیشتر راه های بازرگانی جهان، از عربستان می گذشت.
از سوی دیگر، ابر قدرت ها می توانستند اعراب را به عنوان مزدور در نبردها نیز به کار گیرند. بدین سان، شبه جزیره عربستان و اعراب بادیه نشین، در سیاست و بازرگانی جهان، جایگاهی برجسته یافتند. ابرقدرت ها در تلاش برای بهره برداری از اعراب و یافتن جای پا در سرزمین آنان، با یکدیگر به رقابت برخواسته و در رویدادهای سیاسی آن سامان، تأثیر بسیار نهادند.
ناگفته نماند که اعراب نیز، برای بهره برداری بهینه از جایگاه برجسته خود و سرزمینشان، با تلاش برای یکپارچه و نیرومند ساختن خود، از ادبیات بهره گرفتند. این روند، نیرومند شدن زبان و ادبیات عرب در سده ششم میلادی را به دنبال داشت.
در این مقاله، تلاش شده است تا عوامل یاد شده، همراه با دیگر متغیرهای مربوطه، با بهره برداری از برخی منابع و نیز پژوهش های نوین، بررسی شوند.
شکاف های جمعیتی و رخنه بیابانگردان به حوزه های تمدن
از آنجا که، این نوشتار به بادیه نشینان عرب می پردازد، در آغاز باید به ویژگی های همانند بیابانگردان، نگاهی کوتاه بیفکنیم:
بیابانگردان همواره از دشواری های زندگی شهری برکنار و از توانایی جسمی بسیار برخوردار بوده اند. (۱) تنگدستی آنان در کنار تمدن ها و جاذبه ثروت آن تمدن ها، بیابانگردان را همواره در کمین تمدن ها آن تمدن ها، بیابانگردان را همواره در کمین تمدن ها نگاه می داشت. خواست طبیعی آنان، رخنه در جوامع ثروتمند شهری بوده است. (۲)
از این رو، با پیدایش شکاف جمعیتی در جوامع یکجانشین، بیابانگردان نیرومند، توان و انگیزه پر کردن شکاف یاد شده را دارا بوده و فرصت آن را نیز می یافتند. (۳) بدویان عرب نیز از این قاعده بر کنار نبودند. (۴) پس، در آغاز باید دید که پیرامون بادیه نشینان چه تمدن هایی جای داشته اند؟
با نگاهی به نقشه عربستان پایان سده ششم میلادی، در می یابیم که بادیه نشینان در میان عراق، شام و یمن می زیسته اند. این سه سرزمین از نظام های زمین داری و کشاورزی برخوردار بوده اند. ناگفته نماند که عمان نیز بخشی از سرزمین های پیرامون بادیه نشینان بود. ولی این سرزمین، با بیابان های ربع الخالی از شبه جزیره جدا می شد. افزون بر این، عمان، در جنوب بیابان های ایران جای داشت و تنها از ارزش ناچیز برخوردار بود. از این رو، آن سرزمین در بررسی جایگاه جغرافیایی-سیاسی عربستان در دوره مورد بررسی، اهمیت چندانی ندارد. (۵)
عراق و شام که کانون سنت های فرهنگ سامی به شمار می رفتند، بیشتر مساحت هلال بارور را فرا گرفته بودند. یمن نیز از حدود هزار سال پیش از میلاد، دارای رژیم های سلطنتی برخوردار از نظام های زمین داری بود. در این سرزمین، شاخه ای از زبان های سامی، یعنی زبان عربی جنوبی رواج داشت. با آن که فرهنگ یمنی برجسته و متمایز بود، برآمده از فرهنگ های هلال بارور به شمار می رفت. (۶) پیشینه با شکوه رژیم های سلطنتی آن سامان، از پیشینه همانند در هلال بارور نزدیکتر و ملموس تر می نمود. (۷)
ناگفته نماند که این پیشینه با شکوه، از سوی قبایل هم پیمان با یمن گرامی داشته می شد. باری، کشاورزی یمن در آن هنگام، رو به زوال (۸) و بازرگانی آن رو به پیشرفت نهاده بود. (۹) ولی طبیعت کشاورزی نسبتا خوب آن سرزمین باعث گردیده بود تا اقتصاد یمن همزمان، بر کشاورزی و بازرگانی استوار باشد. بازرگانی یمن در طول یک هزاره، میان دریاهای شمال و جنوب، رو به پیشرفت نهاده بود. (۱۰) در آن جا، مانند هلال بارور، آئین های مسیحیت و یهود رواج داشت. (۱۱) ولی جامعه بت پرستان آن از جامعه بت پرستان هلال بارور نیرومندتر بود. (۱۲)
در اینجا باید به معرفی کوتاه تمدن های پیرامون عربستان بپردازیم:
آن سوی عراق، در فلات ایران، شاهنشاهی ساسانی فرمان میراند. شام از دیرباز، زیر فرمان امپراطوری روم شرقی بود. ناگفته نماند که بستر اصلی این امپراطوری، فلات آناتولی، یا به طور کلی، شبه جزایر یونانی نشین شمال مدیترانه بود. (۱۳)
با آن که دریای سرخ، حبشه، یعنی سومین ابر قدرت نزدیک شبه جزیره را از آن جدا می ساخت، سلطان نشین حبشه نزدیکترین ابر قدرت به یمن به شمار می رفت. پیامد آشکار فرهنگی این نزدیکی، با توجه به پیشینه درخشان تاریخی-فرهنگی یمن، سرچشمه گرفتن فرهنگ شهرنشینی حبشه از یمن بود. با این همه، در سده مورد بررسی، حبشه راه هایی مستقل، زبانی جداگانه (۱۴) و یک سازمان کلیسایی نیرومند و ویژه (۱۵) داشته، از جایگاه سیاسی-بازرگانی نیرومند برخوردار بود. (۱۶)
بدین سان، پیرامون بادیه نشینان عرب نیز، تمدن هایی وجود داشته اند. یادآوری می شود که پیدایش شکاف جمعیتی در تمدن ها، زمینه رخنه بیابانگردان پیرامون به حوزه های تمدن را، فراهم می ساخت و سده های پنج و شش میلادی، سرزمین های پیرامون شبه جزیره عربستان دچار شکاف های پیرامون شبه جزیره عربستان دچار شکاف های پی در پی جمعیتی گردید. (۱۷) از این رو، زمینه نفوذ بادیه نشینان نیز به حوزه های تمدن فراهم گشت.
چپاول و بازرگانی
افزون بر آنچه که گذشت، جایگاه جغرافیایی شبه جزیره عربستان در میان این سه مرکز نیرومند سیاسی-فرهنگی، پیوند تنگاتنگ میان بادیه نشینان و سه مرکز یاد شده را اجتناب ناپذیر نمود. ولی آن گونه که از نسب نامه های قبیله ای پر از افتخارات ادعایی اعراب بر می آید، بادیه نشینان به استقلال خویش مباهات می نمودند. (۱۸) ولی، باید به یاد داشت که بازرگانی و چپاول دو کار مهم اعراب بود.
بر این اساس، نیرومند بودن بازرگانی و ثروت سرشار در سه سرزمین یاد شده پیرامون شبه جزیره، وابستگی بسیار بازرگانی و چپاولگری بادیه نشینان به آن سه سرزمین را به دنبال داشت. از این رو، زندگی اعراب، به رغم مباهات نمودن آنان به استقلال خویش، در زمینه های اقتصادی- سیاسی و در نتیجه فرهنگی با سه سرزمین پیرامونشان، پیوندی تنگاتنگ و پایدار یافت. (۱۹)
بادیه نشینان از توان جسمی و تهور بسیار برخوردار بوده و رزمندگان خوبی به شمار می رفتند. از این رو، افزایش شمار آنان در مرزهای دو ابر قدرت ایران و روم، زمینه بهره برداری نظامی از آنان را نیز فراهم نمود. بدین سان، اعراب به عنوان مزدور و هم پیمان نظامی، در نبردهای بزرگ ابر قدرت ها، نقش یافتند. (۲۰)
در این راستا، بیزانس با پشتیبانی از اعراب غسّانی، دو هدف استراتژیک را دنبال می کرد. نخستین هدف امپراطوری، پیشگیری از حملات اعراب بادیه نشین به مرزهای جنوبیش بود. از سوی دیگر، با توجه به آن که بخش جنوبی هلال بارور، یعنی سرزمین بین النهرین، مانند شمال کوهستانی هلال، برای امپراطوری از ارزش بسیار برخوردار بود و بیزانس برای سلطه بر آن، با شاهنشاهی ایران درگیر بود.
دومین هدف روم به این امر مربوط می شد. بیزانس برای دستیابی به دو هدف یاد شده، به اعراب غسّانی در مرزهای جنوبی شام، امتیازات بسیار و عناوین افتخارآمیز می داد. (۲۱) در برابر، غسانیان نیز از حمله بادیه نشینان به مرزهای جنوبی بیزانس جلوگیری نموده و در نبردهای سخت امپراطوری با شاهنشاهی ایران، پشتیبان نیرومند بیزانس به شمار می رفتند. (۲۲) بدین سان، توان امپراطوری برای دستیابی به دومین هدف استراتژیک خود، یعنی سلطه بر بین النهرین نیز افزایش می یافت.
ساسانیان نیز مانند بیزانس، خواهان جلوگیری از حملات بادیه نشینان به مرزهای خود بودند. (۲۳)
از سوی دیگر، یکی از شاهراه های بازرگانی شبه جزیره که از مهمترین راه های بازرگانی آن روزگار به شمار می رفتند(در این باره، در سطرهای آینده بیشتر خواهم نوشت)به مرزهای شاهنشاهی در کرانه فرات، عراق، که سرزمین اعراب لخمی بود، می پیوست. از این رو، ساسانیان در بازرگانی عربستان، از منافع مستقیم برخوردار بوده و برای منافع و امنیت بازرگانی خود در شبه جزیره، ارزش بسیار قایل بودند. (۲۴)
ناگفته نماند که در آن زمان، اعراب لخمی پایدارترین و نیرومندترین شاه نشین عرب را در مرزهای ایران، در حیره، به پا داشته بودند. لخمیان توان آرام نگاه داشتن بادیه نشینان را، تا شمال باختری و جنوب عربستان دارا بودند. (۲۵)
این توان آنان، عربستان میانه را نیز در بر می گرفت. (۲۶) بدین سان، شاه نشین حیره، با توجه به نیرومند بودن و نفوذ بسیارش به اعراب بادیه، توان جلوگیری از حمله آنان به مرزهای شاهنشاهی و امن نگاه داشتن آن مرزها را دارا بود.
شاه نشین لخمی، همچنین می توانست از آسیب دیدن منافع بازرگانی ایران در عربستان جلوگیری کند. از این رو، ساسانیان از شاه نشین حیره پشتیانی نموده، از حملات بادیه نشینان به مرزهای شاهنشاهی جلوگیری شد و آن مرزها امن گردید. (۲۷) لخمیان از تهدید منافع بازرگانی ایران در شبه جزیره، از سوی بادیه نشینان نیز، جلوگیری می کردند.
از دیگر سوی، پشتیبانی ساسانیان از لخمیان، نیرومندتر شدن شاه نشین لخمی را به دنبال داشت. توان شاه نشین تا آن جا افزایش یافت که توانست با دخالت در نبرد قدرتی که بر سر تاج و تخت شاهنشاهی پیش آمده بود، به بحران سیاسی در ایران پایان بخشید. (۲۸)
جایگاه نیرومند عربستان در بازرگانی جهان
بادیه نشینان افزون بر نظامیگری، در بازرگانی نیز از نیروی ابتکار بسیار برخوردار بودند. (۲۹) راه های مهم بازرگانی شمال و جنوب از دیرباز، از کناره باختری شبه جزیره می گذشت. (۳۰) راه های دیرین عربستان در سده های پایانی پیش از اسلام، دیگر مانند گذشته، در اختیار یمنیان یا آرامی زبانان شامی نبود.
این راه ها در آن زمان، از سوی بادیه نشینان عرب اداره می شدند. راه های نو ساخته بازرگانی، در میانه و پیرامون کناره های شمالی عربستان نیز، در اختیار اعراب بود. این راه ها، ایستگاه های قدیم گمرکی و بنادر پیرامون را نیز، در بر می گرفتند. (۳۱) بدین سان، همزمان با ولادت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، بیشتر راه های بازرگانی میان اقیانوس هند و حوزه مدیترانه، از شبه جزیره عربستان می گذشت/ (۳۲)
ناگفته نماند که در آن زمان، بهره برداری از راه های آبی با دشواری هایی همراه بود. زیرا دامنه غارتگری و چپاول بادیه نشینان به دریای سرخ نیز کشانده می شد. از این رو، دزدی دریایی راه آبی یاد شده را ناامن ساخته بود. (۳۳) افزون بر این، موانع طبیعی در راه های آبی بسیار است و در آن زمان، تکنیک در این زمینه پیشرفت چندانی نکرده بود.
از این رو، بازرگانان در آن دوره، به راه های آبی بهای چندانی نمی دادند. ولی راه های زمینی دارای ایستگاه ها و استراحتگاه های امن و بهره برداری از آنها آسان بود. (۳۴) راه های زمینی شبه جزیره عربستان برای بازرگانان آن دوره، ارزش بسیار داشت. ارزش یاد شده به اندازهای بود که، پای بادیه نشینان به پیمان های بیزانس و ساسانی کشانده شد. (۳۵) افزون بر آنچه که گذشت، ناامنی برآمده از نبردهای بلند مدت پی در پی میان دو ابر قدرت ایران و روم، از رونق بازرگانی می کاست. (۳۶)
در چنین شرایطی، تنها بازرگانان بی طرف توان آمد و شد آزادانه در مرزهای ناامن را دارا بوده و می توانستند به بازرگانی پرتلاش بپردازند. عربستان و بادیه نشینان در آن زمان، سرزمین و مردمی بی طرف به شمار می رفتند. (۳۷) و از این رو، تنها بادیه نشینان می توانستند با آمد و شد آزادانه خود در مرزها، بازرگانی را پر رونق نگاه دارند.
در آن زمان، با توجه به آب و هوای خشک و سوزان عربستان، شتر برای جا به جا کردن کالاهای انبوه و سنگین بازرگانی میان فاصله های دور، از گاری هایی که با الاغ یا گاو نر کشانده می شدند، بهتر می نمود. از این رو، بازرگانان بی طرف عرب، برای آن که بتوانند در مرزهای ناامن میان بر بزنند، می بایست شیوه باربری با شتر را تکامل می بخشیدند. این شیوه، جایگزین جا به جا کردن کالا یا گاری هایی شد، که با الاغ یا گاو نر کشانده می شدند. (۳۸)
بر پایه آنچه که گذشت، در سده های پنج و شش میلادی، بازرگانی عربستان، به گونه ای روزافزون، رو به گسترش نهاد. شهر مکه مرکز این بازرگانی بود. (۳۹) بدین سان، این شهر مکه مرکز این بالاترین جایگاه معنوی، از نیرومندترین جایگاه بازرگانی نیز برخوردار شد. از این رو، بیشتر شهرنشینان و بادیه نشینان یافتند. (۴۰) پیشرفت روزافزون این بازرگانی، مکه را از جایگاهی جهانی برخوردار ساخت. (۴۱) بدین سان، دو ابر قدرت ایران و روم نیز در مکه و عربستان منافع بازرگانی یافتند. (۴۲)
برتری کوتاه مدت یمن در بازرگانی عربستان
ارزش بسیار راه های بازرگانی عربستان، اندیشه بیشترین بهره برداری از آنها را در ایران، بیزانس، حبشه و یمن پدید آورد. تلاش ابر قدرت ها، با هدف بیشترین بهره برداری از جایگاه بازرگانی شبه جزیره، به دخالت های سیاسی-نظامی و تأثیر شایانشان در رویدادهای آن سرزمین انجامید. (۴۳)
در این میان، موازنه سیاسی میان دو ابر قدرت رقیب آن دوران، یعنی شاهنشاهی ساسانی و امپراطوری روم شرقی، دستیابی یمن به هدف بیشترین بهره برداری از راه های یاد شده را، آسانتر می نمود. (۴۴) در این راستا، در پایان سده پنجم میلادی، یمن از یک مجموعه بزرگ قبیله ای در عربستان مرکزی پشتیبانی می کرد. (۴۵)
مجموعه یاد شده، به رهبری قبیله کنده، پشتیبان منافع بازرگانی یمن در عربستان بود. وجود این مجموعه قبیله ای، موازنه سیاسی میان ایران و روم را نیز، به سود یمن، به دنبال داشت. (۴۶) ولی، با اشغال یمن از سوی سلطان نشین حبشه، (۴۷) (در سطرهای پسین به آن خواهم پرداخت) کنده پشتیبان نیرومند خود را از دست داد و مجموعه یاد شده به زودی فرو پاشید. (۴۸)
رقابت ابر قدرت ها در یمن
اگر ابر قدرت ها، سرزمین های پیرامون عربستان را از آن خود می ساختند، برای دستیابی به اهداف خود در آن سرزمین، توانایی افزونتر می یافتند. از این رو، سه ابر قدرت پیرامون شبه جزیره، یعنی ایران، امپراطوری روم شرقی و سلطان نشین حبشه در سده ششم میلادی، خواهان فرمانروایی بر سرزمین های پیرامون خود، یعنی یمن، عراق و شام بودند. (۴۹)
سلطان نشین حبشه، که از جایگاه نیرومند سیاسی -بازرگانی و فرهنگی برخوردار بود، داعیه های سیاسی- بازرگانی نیز داشت. (۵۰) در این میان، یمن با توجه به جایگاه خوب بازرگانی و نزدیکش به حبشه، برای این داعیه ها، مناسب ترین هدف می نمود.
از سوی دیگر، هم کیش بودن حبشیان با رومیان و جایگاه نیرومند سلطان نشین، آن را همواره با بیزانس هم پیمان می ساخت. (۵۱) ناگفته نماند که، بیزانس، هم پیمان نیرومند حبشه، راه های شمال شبه جزیره را در اختیار داشت. (۵۲)
از این رو، اگر حبشه با اشغال یمن، بر راه های جنوبی نیز دست می یافت، دو قدرت مسیحی مکمل یکدیگر شده و دو قطب بازرگانی شمالی و جنوبی شبه جزیره را، به زیان ابرقدرت شرق، یعنی شاهنشاهی ایران، از آن خود می ساختند. بر پایه آنچه که گذشت، لشکر کشی حبشه به یمن، (۵۳) نشان اوجگیری داعیه های سیاسی- بازرگانی سلطان نشین مسیحی بود. (۵۴)
این رویدادها، که به سود بیزانس و حبشه بود، به بازرگانی خارجی ایران آسیب بسیار می رساند. از این رو، در پایان سده ششم میلادی، ارتش شاهنشاهی با حمله به یمن، به فرمانروایی حبشیان در آن سامان پایان بخشید. (۵۵) با این همه، حبشه تا پیش از حمله ایران، بیچون و چرا بر یمن فرمان راند. (۵۶)
نقش عربستان در سرنگونی شاه نشین حیره
ساسانیان برای دستیابی به اهداف بازرگانی خود در عربستان، بیش از بیزانش از نیروی نظامی بهره گرفتند. (۵۷) با آن که آنان با اشغال یمن، پیرامون سال های ۷۵-۵۷۰ میلادی، (۵۸) بر دو سوی خلیج فارس دست یافته بودند، دیگر بخش های شبه جزیره، همچنان از دسترس آنان به دور ماند. (۵۹) ساسانیان برای سلطه بر قبایل عربستان میانه، به زور روی آوردند. آنان در این راستا، از پشتیبانی دست نشاندگان خود در مرزهای جنوب باختری، یعنی شاهان حیره برخوردار بودند. (۶۰)
ولی در آن زمان، پیشرفت بازرگانی در مکه و منافع تازه بادیه نشینان باعث گردید تا آنان، برخلاف گذشته، به خواست هم نژادان لخمی خود، برای آرام ماندن گردن ننهند.
بدین سان، تنها پیامد سیاست ساسانیان درباره شبه جزیره عربستان، آشکار شدن ناتوانی شاه نشی حیره در آرام نگاه داشتن قبایل عربستان بود. این ناتوانی، یکی از دلایل اصلی سرنگونی شاه نشین تازی بود، باری، ساسانیان پس از دانستن این که، شاهان حیره از آن پس توان مهار نمودن بادیه نشینان را نخواهند داشت، در پی سرنگون ساختن شاه نشین دست نشانده خود برآمدند. آنان پس از سال ۶۰۲ میلادی، شاه نشین یاد شده را سرنگون کردند و اداره و امکانات آن را از آن خود ساختند. (۶۱) پس، همزمان شدن سرنگونی سلطنت لخمیان با پیشرفت مکه شگفت آور نمی نماید. (۶۲)
ادبیات در خدمت یکپارچگی و نیرومندی
رقابت ابرقدرت های پیرامون شبه جزیره عربستان، برای یافتن جای پا در آن شبه جزیره از یک سو و بهبود جایگاه سیاسی-بازرگانی عربستان از سوی دیگر، باعث گردید تا در سده های پنج و شش میلادی، ثروت فراوانی به آن سرزمین سرازیر شود. این روند، نیاز به یک فرهنگ و زبان پیشرفته و نیرومند را در عربستان پدید آورد. از آنجا که زبان آرامی از سده های گذشته، ارزشمند بود و زبان بازرگانی جهانی به شمار می رفت، بازرگانان برجسته عرب آن را برگزیدند. (۶۳)
اگر اعراب زبان پیشرفت های از آن خود می داشتند، برای بهره برداری از جایگاه نیکوی سیاسی-بازرگانی خود توان افزونتر می یافتند. این پدیده هنگامی ویژگی می یافت که، اعراب یکپارچه نیز می شدند. ولی آرامی در عربستان، زبانی بیگانه به شمار می رفت.
درباره یکپارچگی اعراب نیز، خاطرنشان می شود که یکپارچگی در یکی جامعه به حاکمیت یک قانون فراگیر و یکسان در آن جامعه بستگی دارد؛ در حالی که، سرزمین اعراب، یعنی شبه جزیره عربستان، بیابانی بوده و هست. بیابانی بودن یک سرزمین نیز، به پراکنده بودن گروه های جمعیتی در آن و نبود یا دشوار و کم بودن ارتباط میان آن گروه ها می انجامد. از این رو، برقراری یک قانون یکسان و فراگیر در چنین جامعه ای با دشواری روبرو شده و به جای آن سنت های گوناگون قبیله ای، در جامعه های جدا از یکدیگر، گسترش می یابد. (۶۴)
بر این پایه، در جوامع یاد شده، کینه ها و ستیز خونین میان قبیله ای پیوسته جای یکپارچگی را می گرفت. قبایل گوناگون و پراکنده عربستان بیابانی نیز به جای قانون فراگیر و یکپارچه کننده، از سنت های گوناگون قبیله ای برخوردار بوده و همواره در جنگ و ستیز به سر می بردند. (۶۵)
بدین سان، اعراب شبه جزیره برای بهبود بیش از پیش جایگاه سیاسی-بازرگانی خود، از دو اهرم سرنوشت ساز، -که همانا زبان خودی بازرگانی و یکپارچگی است-بازمانده بودند. ولی در آن زمان، آنان در این باره، به گونه ای خودآگاهی نیز رسیده بودند. (۶۶) اعراب برای دستیابی به این دو خواسته اساسی، از شعر غنی خود بهره گرفتند.
یک وجه مشترک نیرومند اعراب، ارزشمند بودن شعر عربی نزد آنان بود. با آن که دستمایه اصلی این شعر از کینه ها و ستیزهای خونین میان قبیله ای تشکیل می شد، (۶۷) اعراب در این باره نیز، به خود آگاهی مثبتی دست یافته بودند. آنان دریافته بودند که امکان پیدایش گونه ای هم نهادی در این ستیزها وجود دارد. (۶۸)
از آنجا که، دستمایه اصلی سروده های عربی، جنگ های خونین میان قبیله ای بود، حماسه ها، پهلوانان و قهرمانان این جنگ ها نیز، از دیگر دستمایه های اصلی آن سروده ها به شمار می رفت. (۶۹) اگر به این دستمایه هنری، بهای بیشتر داده شده و سروده ها رواج می یافتند، زبان عربی از ارزش یک زبان خودی بازرگانی برخوردار شده و می توانست بر یکپارچگی اعراب نیز تأثیر نیکو نهد. ناگفته نماند که شعر عربی برای این منظور از سبک ها و الگوهای ویژه خود نیز بهره مند بود. (۷۰)
بر پایه آنچه که گذشت، اعراب راه دستیابی به دو نیاز اساسی، برای بهره برداری بهتر از جایگاه نیرومند سیاسی-بازرگانی خود را یافته بودند. ولی پیمودن این راه، به پشتوانه نیرومند سیاسی و اقتصادی نیاز داشت. این پشتوانه نیز یافت شد:
در آغاز، دربار شاهان کنده و پس از آن دربارهای حیره و غسّانی، که در گذشته به زبان آرامی بازرگانان خود مباهات می نمودند، مرکز پشتیبانی از شاعران و اشعار تازه آنان شدند. (۷۱) از آن جا که، در میان اعراب، فرهنگ شفاهی بر نوشتار برتری داشت، (۷۲) برای ترویج سروده های حماسی به شیوه ای خاص نیاز بود. آشکار است که در چنین جوامعی حافظان برجسته بسیارند. در عربستان نیز چنین حافظانی ترویج اشعار تازه را بر عهده گرفتند و سروده های حماسی در کوتاه ترین زمان ممکن، در سراسر شبه جزیره و در میان دورترین قبایل، ترویج می شد. (۷۳)
از این رو، گمان می رود که پیش از سده ششم میلادی، بیشتر مردم یمن، یعنی یکی از قطبهای بازرگانی عربستان آن روز، به زبان عربی سخن می گفته اند. زبان پیشین آن سامان، یعنی عربی جنوبی نیز پس از اسلام به زودی به فراموشی سپرده شد و امروزه تنها بقایایی از لهجه های آن همچنان باقی است. در شام نیز، شمار عرب زبانان رو به فزونی نهاد و آنان-همان گونه که گذشت-در عراق به ایفای نقش پرداختند. (۷۴) این روند، افزون بر نیرومند شدن زبان عربی و کارآمد شدن به عنوان یک زبان خودی بازرگانی، بر یکپارچگی اعراب نیز تأثیر نیکو نهاد.
نتیجه گیری
در سده های چهار تا شش میلادی، شبه جزیره عربستان و اعراب همزمان با جای داشتن میان دو ابر قدرت، سرزمین و مردمی بی طرف به شمار می رفتند. از این رو، تنها بازرگانان عرب توان آمد و شد آزادانه در مرزهای دو امپراطوری و رونق بخشیدن به بازرگانی را دارا بودند. بدین سان، بادیه نشینان توان آن را یافتدن تا در زمینه بازرگانی- سیاسی در تمدن های پیرامون خود به ایفای نقش بپردازند. آنان برای بهره برداری بهینه از این جایگاه نیرومند خود، به سوی یکپارچگی گام برداشتند. در این راستا، اعراب از وجه مشترک نیرومند خود، زبان عربی بهره گرفتند. از این رو، این زبان در آن زمان نیرومند گردید.
پی نوشت ها
(۱). مقدمه ابن خلدون، عبد الرحمن ابن خلدون، ج ۱، چاپ چهارم، ترجمه: محمد پروین گنابادی، ص ۲۳۴، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۹.
(۲). همان: ۱: ۲۷۷ و ۲۷۸.
(۳). همان: ۱: ۴-۲۶۳.
(۴). همان: ۱: ۲۸۵.
(۷). کتاب المحبّر، هاشمی، ابی جعفر محمد بن حبیب، تصحیح: الدکتوره آنسه ایلیزه لیحتن شتیتر، صص ۸- ۳۶۴، مطبعه جمعیه دائره المعارف العثمانیه، حیدر آباد الدکن، ۱۹۴۲ م
(۸). صفه جزیره العرب، همدانی، حسن بن أحمد بن یعقوب، تحقیق: محمد بن علی الاکوع، دار الشؤون الثقافیه العامه، بغداد، ۱۹۸۹ م، ص ۶۷ و نیز: المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، ج ۲، ص ۷۴، الطبعه الاولی، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۹۷۰ م.
(۹). فتوح البلدان، بلاذری، ابو الحسن، مراجعه و التعلیق: رضوان محمد رضوان، ص ۸۹، دار الکتب العلمیه، بیروت-لبنان، ۱۹۸۳ م. و نیز: جواد علی: ۷: ۲۷۵.
(۱۰). همان.
(۱۱). المحبر: ۳۶۸.
(۱۲). Hodg son: 1: 151.
(۱۳). Ibid.
(۱۴). Ibid.
(۱۵). الحجاز و الدوله الاسلامیه، بیضون، ابراهیم، الطبیعه الاولی، ص ۵۹، المؤسسه الجامعیه للدرا است و النشر و التوزیع، بیروت، لبنان، ۱۹۸۳ م.
(۱۶). Hodg son: 1: 151.
(۱۷). Ibid.
(۱۸). هاشمی: ۸-۲۵۷.
(۱۹). بیضون: ۵۴ و نیز: ۱۵۱: ۱: Hong son .
(۲۰). Hong son: 1: 151-3.
(۲۱). Ibid: 1: 351.
(۲۲). ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن، آرتور، چاپ پنجم، ترجمه: رشید یاسمی، ص ۱۱۵، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۶۷.
(۲۳). کریستین سن: ۱۱۵ و . frye: 472.
(۲۴). Hong son: 1: 351
(۲۵). کریستین سن: ۱۱۵ و . Frye: 572
(۲۶). Hong son: 1: 351.
(۲۷). کریستین سن: ۱۱۵ و frye: 572
(۲۸). ایران قبل از اسلام، زرین کوب، عبد الحسین، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۶۴، ص ۷-۴۵۶ و نیز: کریستین سن: ۲۲۹.
(۲۹). Hong son: 1: 351.
(۳۰). جواد علی: المفصل: ۱: ۲۲.
(۳۱). Hong son: 1: 351.
(۳۲). بیضون: ۲۷.
(۳۳). همان: ۵۶.
(۳۴). همان: ۵۵.
(۳۵). Hong son: 1: 351.
(۳۶). بیضون، ۵۸.
(۳۷). همان، ۲۹ و ۳۰.
(۳۸). Hong son: 1: 351.
(۳۹). تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ابن واضح، ج ۱، ص ۲۷۰، دار صادر، بیروت.
(۴۰). همان: ۱: ۲۷۰ و ۲۷۱.
(۴۱). مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، أبی الحسن، بتحقیق محمد محیی الدین عبد الحمید، ج ۲، ص ۶۰، دار المعرفه، بیروت-لبنان.
(۴۲). ایران قبل از اسلام: ۷-۴۹۶.
(۴۳). همان جا.
(۴۴). Hong son: 1: 351.
(۴۵). یعقوبی: ۱: ۲۱۶.
(۴۶). Hong son: 1: 351.
(۴۷). کریستین سن: ۳۹۶؛زرین کوب: ۴۹۶ و . frye: 952
(۴۸). Hong son: 1: 351.
(۴۹). بیضون: ۹-۵۷.
(۵۰). Hong son: 1: 151.
(۵۱). زرین کوب: ۴۹۶.
(۵۲). محاضرات فی تاریخ العرب، احمد صالح العلی، الجزء الاول، الطبعهالاولی، صص ۶-۹۵، بغداد، ۱۹۶۰.
(۵۳). یعقوبی: ۱: ۱۹۹.
(۵۴). المحبّر: هاشمی، ۸-۳۶۷.
(۵۵). احمد صالح العلی: ۱: ۹۵ و ۹۶ و زرین کوب: ۴۹۶.
(۵۶). Hong son: 1: 151.
(۵۷). صدر الاسلام و الدوله الامویّه، شعبان، محمد عبد الحی محمد: الاهلیّه للنشر و التوزیع، ص ۱۴، بیروت، ۱۹۸۷.
(۵۸). کریستین سین: ۳۹۳ و: . Frye: 572
(۵۹). شعبان: ۱۴.
(۶۰). کریستین سن، ۱۱۵ و . Frye: 572:
(۶۱). همان دو جا.
(۶۲). شعبان: ۱۵.
(۶۴). روشنفکران عرب و غرب، شرابی، هشام، ترجمه: عبد الرحمن عالم، صص ۸-۷، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی-تهران، ۱۳۶۸.
(۶۵). مسعودی: ۲: ۲۷۵ و پس از آن و نیز ر. ک: یعقوبی: ۱: ۲۲۹ و پس از از آن
(۶۶). Hong son: 1: 451.
(۶۷). یعقوبی: ۱: ۱۹۸ و پس از آن.
(۶۸). همان: ۱: ۲۴۰.
(۶۹). همان: ۱: ۲۱۸ و پس از آن.
(۷۰). Hong son: 1: 451.
(۷۱). یعقوبی: ۱: ۱۹-۲۱۸، ۱۲-۲۱۱ و ۲۲۶ و دیگر صفحات.
(۷۲). همان: ۱: ۲۶۲.
(۷۳). همان: ۱: ۱۹-۲۱۸ و ۱۲-۲۱۱.
(۷۴). Hong son: 1: 151-2.