- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
۳- پیشگیری بهتر از درمان
اصل نامبرده در روانشناسی تربیتی، جایگاهی ویژه دارد و کوشش میشود تا پیش از پدیدآمدن ناهنجاریهای رفتاری، عوامل پدیدآورنده آن، شناسایی و پیشگیری شود.
از طرفی امروزه والدین، از بسیاری از رفتارهای فرزندان خود ناخشنودند و امید دارند که کسی از راه برسد و فرزندشان را به حقوق والدین آشنا کند، حال آن که گاه، کوتاهی خود والدین، سبب بروز چنین مشکلی است. زیرا در تربیت و پرورش آنان، سهل انگاری نموده اند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در همین باره فرموده است: “رحم الله من اعان ولده علی بره”؛ خدای رحمت کند کسی که فرزند خود را به نیک رفتاری کمک کند. از آن حضرت پرسیدند: چگونه؟ فرمود:
۱- آنچه کودک در توان داشته و انجام داده، از او بپذیرند.
۲- آنچه انجام آن در توانش نیست، از او نخواهند.
۳- او را به گناه و طغیان وادار نسازند.
۴- به او دروغ نگویند و در برابر او رفتار نابخردانه انجام ندهند.
به واقع هر یک از ما، دوست داریم فرزندانمان نسبت به ما چگونه رفتار کنند؟ با خود بیندیشیم که اگر ما خویشتن را برای نیل بدین منظور کمک نکنیم، دیگران چگونه و تا چه میزان خواهند توانست ما را در این هدف مدد رسانند! پس همان بهتر که فهرست همه انتظاراتمان را نسبت به فرزندانمان، یادداشت کنیم و آن گاه بیندیشیم که برای موفقیت فرزند در این برنامه، خود ما چه وظایفی بر عهده داریم.
چندی پیش، دوستی از فرزندانش سخت گلهمند بود که آنها بیشتر اوقات روزانه شان را به تماشای تلویزیون میگذرانند. به وی گفتم: کمی به جای گله از آنها، خود را نکوهش کن. چون غیبت طولانی شما و همسرت از محیط خانه، سبب دلتنگی آنها را فراهم میآورد. آنها برای رفع این دلتنگی، به تماشای تلویزیون پناه میآورند و زمانی که بدین روش عادت کردند، دیگر در وقت حضور شما نیز نمی توانند از عادات خود دور شوند.
۴- درمان روحی با اعطای شخصیت
احساس ضعف شخصیت، نه فقط بزرگسالان را رنج میدهد و به ناهنجاری رفتاری وا میدارد، کودکان را نیز دچار مشکل میکند. بعضی میپندارند چون کودک پیکری کوچک تر از بزرگسالان دارد،
شخصیت خود را هم کوچک میپندارد؛ حال آنکه چنین نیست و چه بسا بی توجهی به شخصیت کودکان زیانبارتر از بی توجهی به شخصیت بزرگسالان باشد. زیرا احساس ضعف شخصیت در کودکی سبب بروز رفتارهای ناصواب و ویرانگر در بزرگسالی است. به همین سبب است که امام هادی (علیه السلام) فرموده است: از شر آن که خود را حقیر و بی مقدار بپندارد، در امان مباش.
از رفتارهای متداول حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل فرزندش فاطمه(سلام الله علیها) و نیز نوههای عزیزش امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، احترام وصف نشدنی و برخاستن در مقابل آنان است. شیعه و سنی نقل نموده اند که آن جناب پیوسته با حضور دختر خردسالش، تمام قامت در برابر میایستاد و احترامش میکرد.
گاه به احترام و نیز مراعات خردسالی نوادگانش، سجده نماز را طولانی میساخت یا برای برآوردن حاجت آنان، نماز را با سرعت به پایان میبرد. هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانش دست نوازش میکشید و مهربانی و عطوفت نسبت به کودکان، خوی همیشگی آن حضرت بود.
با این همه، در بزرگداشت شخصیت کودکان باید همواره توجه داشت که این امر برای ارضای حس شخصیت طلبی آنان است. بدین سبب باید در انجام آن به شیوه ای گام برداشت که زمینه غرور و ناز پروری کودکان فراهم نشود و این امر زمانی است که ما همه شیوههای تربیتی را هم گام عمل کنیم؛ چنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل میکرد.
۵- توجه به بهداشت روانی کودکان
در مباحث روانشناسی عمومی، در بخش «یادگیری، حافظه و فراموشی» به عوامل تاثیرگذار بر رشد بدن و حافظه پرداخته میشود و یادآوری میکنند که یکی از مهمترین عوامل اختلال در حواس و حافظه کودکان و مانع جدی از رشد استعدادهای آنان، و بلکه عامل عقب ماندگی ذهنی، محرومیت از بهداشت روانی است.
کودک به هر علت آرامش روان خود را از دست دهد، بخشی از فعالیتهای مغز وی که تنظیم کننده رشد ذهنی اوست مختل و آینده وی دچار مخاطره میشود. مشکلات خانوادگی، فقر، بد رفتاری والدین با یکدیگر و با فرزندان، خشونت، تاکید بی اندازه بر رعایت نظم و مقررات و ترسهای موهوم، همه عواملی است که روان کودک را نابسامان مینماید.
اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هر صبحگاه که از خواب برمی خیزد و دست نوازش بر سر فرزندان و نوادگانش میکشد، این رفتار از هر هدیه برای کودک مناسب تر است و ما به درستی نمی توانیم تاثیر عمیق این رفتار ساده را لمس کنیم. کودکی که در آغاز صبح از چنین نوازشی بهره مند شود احساس آرامش، امنیت، پذیرفتگی، امید و شادی میکند. اطمینان مییابد که وجودش در خانه زاید نیست. جایگاهش نزد والدین شناخته شده و محفوظ و مورد توجه است.
روانشناسان معتقدند بهره مندی از محبت والدین در ماههای آغاز طفولیت و آغاز هر روز، از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر تامین بهداشت روانی کودک است. کودکی که از مهر و محبت پدر و مادر برخوردار است، نگرش مطلوبی نسبت به خود مییابد و روابط سالم تر و پذیرفته تری با دیگران برقرار میکند. و ترسهای موهوم و بی پایه را که مانع شکوفایی استعدادهای اوست، از وی دور میسازد.
۶- مهرورزی، مهمترین ابزار تربیت
زمانی که آهن، نرم و گداخته شود به هر صورت که بخواهیم شکل میپذیرد. «مهر ورزی» به افراد -به ویژه کودکان- همان حرارتی است که افراد را نرم، تسلیم و گوش به فرمان میسازد.
تربیت نوعی کوشش برای نفوذ در ناخودآگاه افراد است. رنج و اندوهها، آرزوها، شکستها و گفتههای ناگفته، پیوسته در ضمیر ناخودآگاه جای میگیرند. پیرامون این ضمیر، مأمورانی آماده به خدمت وجود دارند که مانع از نفوذ دیگران بدان میشوند. از طرفی تا فردی به درون آن راه نیابد نمی تواند به اسرار آن پی ببرد و راه حلی برای مشکل آن ارائه کند.
پدر و مادری که ابزار نفوذ به ناخودآگاه فرزندان خود را نشناخته و شیوه ورود به آن را ندانند هیچ گاه نخواهند توانست ارتباط صمیمی با ایشان برقرار سازند؛ دردهایشان را بشناسند و درمان کند.
«مهرورزی به کودک» از مهم ترین ابزار نفوذ به ضمیر ناخودآگاه اوست. زمانی که فردی به کودک محبت و مهربانی میکند، قلب او را در اختیار میگیرد و آرام آرام میتواند از رنج هایش آگاه شود و راه درمانش را شناسایی و دنبال نماید.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) میفرماید: از همان کودکی، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا از پدرم برگرفت و من شریک آب و نان او شدم و پیوسته مونس و هم سخن وی بودم… او مرا در کنار خود مینشانید و بر سینه خویش جای میداد و در بسترش [کنار خود] میخوابانید، به طوری که تنم را به تن خویش میچسبانید و بوی خوش خود را به مشامم میرساند.
من پیوسته در پی او روان بودم، مانند بچه در پی مادر، هر روز برای من از اخلاق خود نمونه ای آشکار میساخت و مرا به پیروی از آن وا میداشت. در سال [چند روزی را] در غار حرا خلوت میگزید. من او را میدیدم و جز من کسی او را نمی دید… او مرا از کودکی در دامن خود پروراند و… هزینه زندگی مرا بر عهده گرفت. در هر صبح و شام یک نشست خصوصی با او داشتم که در آن احدی جز من و او شرکت نمی کرد. در این اوقات، من با او بودم و هر جا که او میرفت و از هر دری که سخن میگفت، من با او همراه و هماهنگ بودم.
نیز در همین باره مینویسد: زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کودکان انصار را میدید بر سر آنان دست میکشید و به آنان سلام میکرد و دعایشان میفرمود. روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از راهی میگذشت که کودکان بازی میکردند. چون نگاهش به یکی از آنها افتاد نزد او نشست و پیشانی او را بوسید و به وی محبت نمود… و فرمود: روزی دیدم این کودک با فرزندم حسین بازی میکند و خاکهای زیر پای حسین را بر میدارد و به صورت خود میمالد. چون او از دوستان حسین است من هم او را دوست دارم.
گاه میشد کودکی را نزد آن حضرت میآوردند و او در دامن حضرت، خود را خیس میکرد. اطرافیان با پرخاش به کودک میکوشیدند از کار او جلوگیری کنند و وی را از دامن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جدا سازند، که آن حضرت آنان را از این کار باز میداشت و میفرمود: با تندی از ادرار کردن کودک جلوگیری نکنید. سپس کودک را به حال خود رها میکرد تا حاجتش برآورده شود. آنگاه خود میرفت و لباسش را تطهیر میکرد.
روزی آن حضرت با گروهی از مردم نماز جماعت میخواند. در هنگام سجده، حسین (علیه السلام) که کودکی خردسال بود، بر پشت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مینشست و پاهایش را حرکت میداد. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سر از سجده بر میداشت او را میگرفت و کنار خود روی زمین میگذاشت و در سجده دیگر این رفتار حسین (علیه السلام) و آن حضرت تکرار میشد.
فردی یهودی که شاهد این صحنه بود پس از نماز به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: با کودکان خود طوری رفتار میکنید که ما هرگز رفتار نکرده ایم. حضرت فرمود: اگر شما به خدا و فرستاده او ایمان داشتید با کودکان خود مهربان بودید. آن مرد پس از مشاهده آن رفتار و شنیدن این سخن، مسلمان شد.
منبع: http://lalay.ir