- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 20 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اخوانالمسلمین یکی از بزرگترین جنبشهای اسلامی در جهانِ عرب است که در واکنش به نفوذ سلطه و فرهنگ غربی در کشورهای اسلامی بعد از فروپاشی خلافت عثمانی، با نیت و انگیزۀ استقرار حکومت اسلامی به وجود آمد. سیاست حسن البناء و اطرافیانِ او دربارۀ برپاییِ نظام اسلامی، سیاستی گامبهگام بود؛ یعنی در تلاش بودند بهتدریج و با فعالیتهای فرهنگی و بهدور از خشونت و افراط، زمینه را برای همکاریِ مردم در استقرار نظام اسلامی فراهم کنند. پس از ترور حسن البناء و رویکارآمدنِ حسن الهضیبی بهعنوان مُرشد عام، مشکلات و بینظمیهایی در اخوانالمسلمین به وجود آمد و اتحاد و انسجام حاکم بر این جمعیت از بین رفت. در همین فرصت، سید قطب، یکی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام، به اخوانالمسلمین پیوست و با روحیه و تفکر استکبارستیزی و اسلامگرایی باعث شد که خلأ ایدئولوژیکی در اخوانالمسلمین جبران شود. وی با حضور در بین اعضا و نوشتنِ آثار متعدد، تأثیراتی بر اخوانالمسلمین گذاشت که برخی از آنها عبارتاند از: ۱. بازسازی و انسجام دوبارۀ اخوانالمسلمین در اوایل دهۀ ۱۹۶۰م؛ ۲. ترجیح مشیِ رادیکال و افراطی بر مصالحۀ سیاسی که باعث شد گروههایی تندرو مانند «سازمان آزادیبخش اسلامی»، «التکفیر و الهجره» و «سازمان جهاد اسلامی» به وجود بیایند؛ ۳. بهوجودآمدنِ جریان قطبی که هنوز هم در میان اخوانالمسلمین فعال است و رهبرانِ فعلیِ اخوانالمسلمین مانند محمد بدیع و محمود عزت نیز از همین جریان هستند.
مقدمه
اخوانالمسلمین یکی از گروههای تأثیرگذار در جهان اسلام است که پیروِ اندیشۀ اسلامِ سیاسی هستند و با توجه به روند حرکت بیداریِ اسلامی و شکست جریانهای تکفیری و وهابیت در تحقق اسلامِ سیاسیِ مدنظرِ خود، احتمال دارد که بتواند در آیندهای نزدیک، در جهان اسلام جایگاه خوبی پیدا کند و جایگزین تکفیریها شود. در عین حال، از آنجا که سید قطب، رهبر سلفیان جهادی، نقطۀ عطفی در اندیشۀ اخوانالمسلمین به حساب میآید، لازم است جهتِ آماده بودن برای مواجهه با سلفیانِ جدیدِ اخوانی، تأثیر سید قطب بر اخوان بررسی شود.
آنچه در این پژوهش به آن پرداخته میشود، بررسیِ ارکان و مشخصههای ایدئولوژیکِ سید قطب و تأثیراتی است که در سایۀ این ایدئولوژی به وجود آمده است.
روش این پژوهش بهصورت کتابخانهای و اینترنتی است.
ویژگیهای سید قطب
سید قطب در سال ۱۹۰۶م، در روستای «موشه» از توابع استان «اسیوطِ» کشور مصر به دنیا آمد. او در خانوادهای پرورش یافت که دارای موقعیت اجتماعیِ بالایی بود و «وجاهت سنتی» و «رشد علمی» دو ویژگیِ مهم این خانواده محسوب میشد. پدرش روشنفکر و آگاه، و در عرصههای فکری و فرهنگی، فهیم و مستعد بود. پدرِ سید قطب نمایندۀ حزب ملیِ «مصطفی کامل» در روستا و یکی از مشترکانِ نشریۀ «اللواء»، نشریۀ ارگانیِ «حزب وفد»، بود[۱] و منزلش پایگاهی سیاسی برای روشنگریِ عمومی و محلی برای دستیابی به تازهترین اخبار داخلی و خارجی به حساب میآمد.[۲] مادر سید قطب نیز از صفات و ویژگیهای ممتاز و مؤمنانهای برخوردار بود؛ بهگونهای که سید قطب در اهدانامۀ کتابِ التصویر الفنی فی القرآن، به روحیۀ ایمانی و مذهبیِ مادرش اشاره، و فعالیتهای قرآنیِ خود را در راستای آرزوهای مادرش ارزیابی میکند.[۳]
از آنجا که سید در خانوادهای متدین، عزتمند و جوانمرد پرورش یافته بود، از همان کودکی در جلسات مذهبی، علمی و سیاسی حضور مؤثری داشت. وی در دفاع از مستضعفان و ستمدیدگان، و مقابله با ظالمان و مستکبران تلاش میکرد و از کارهای حقیرانه و بُزدلانه متنفر بود و این روحیه تا آخر عمر، در وی وجود داشت.
سیر تطور فکریِ سید قطب
سید از همان کودکی بهجهت برگزاریِ جلساتِ مکررِ سیاسی در منزلشان، فردی آگاه و سیاسی بار آمد. او طرفدار ناسیونالیسمِ ضدانگلیسی بود. مردم برای آگاهی از تازهترین اخبار و رخدادهای سیاسی به خانۀ آنها میآمدند و در بسیاری از موارد، سید بهجای پدرش برای حاضران روزنامه میخواند.[۴] وی در آستانۀ انقلاب ملی و ناسیونالیستیِ ۱۹۱۹م،[۵] با سرودن اشعار و نوشتن مطالب و خواندن آنها در مساجد و اماکن عمومی، مردم را تحریک میکرد و احساسات آنها را برای شکلگیریِ انقلاب برمیانگیخت؛[۶] به همین جهت، دو سال از ادامۀ تحصیل بازماند.
در سال ۱۹۲۱م، به قاهره رفت و نزد داییِ خود که مُدرس، روزنامهنگار و عضو حزبِ وفد بود، اقامت گزید و تحصیلاتش را نیز ادامه داد. در سال ۱۹۲۸م وارد دانشکدۀ دارالعلوم شد و با حسن البناء که در سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۶م در آنجا درس خوانده بود، آشنا شد. این آشنایی سبب شد که او با درک عمیقی که از اسلام داشت، مبارزۀ سیاسی و اجتماعیِ خود را در قالبی صحیح پیریزی کند.
سید در کنار فعالیتهای علمی و ادبی، در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز قاطع و بیپروا بود و موضعگیریِ شجاعانۀ او در برابر نخستوزیر وقت، محمد محمود پاشا، در انتقاد از سیاستِ «مشت آهنینِ» او در برابر مخالفان، گویای همین مطلب است.[۷]
طی سالهای ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸م، مقالات متعددی دربارۀ مبارزه با فساد و آلودگیِ حکمرانان،[۸] اطرافیانِ ملک فاروق، رجالِ احزاب، پادشاهان، امیرانِ ارتش و مزدوران انگلیسی[۹] نوشت و در نشریههای مشهورِ آن روز مانند «العالم العربی»، «الرساله» و «الثقافه» چاپ کرد. به همین منظور، او نشریۀ «الفکر الجدید» را منتشر کرد؛ اما حکومت به جنگ با او برخاست و در نتیجه، چاپ این نشریه پس از انتشار دوازده شماره متوقف شد. آنان سید را بهطور غیررسمی بهبهانۀ مطالعۀ سیستمِ آموزشیِ امریکا، برای اقامتی نامحدود به ایالات متحدۀ امریکا تبعید کردند.[۱۰]
این انتظار وجود داشت که سید قطب با طرز تفکری به مصر بازگردد که به طرفداری از امریکا بپردازد؛ اما پس از بازگشت به مصر، از تابستانِ ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳م با انتشار مقاله و سخنرانی، بهشدت جامعۀ امریکا را تقبیح کرد[۱۱] و سرانجام از طریق صالح عشماوی به عضویت اخوانالمسلمین درآمد.
او بهمحض ورود به اخوانالمسلمین، با پیگیریِ انتقادهای پیشینِ خود از این جماعت، بهدنبال تغییراتی عمده بود[۱۲] و میخواست از درونِ آن، تشکیلاتی منسجم، اندیشهور و قدرتمند برای حضور در عرصههای مختلف فکری، اصلاحی و حتی نظامی به وجود آورد. وی بهمنظورِ رسیدن به این هدف، مدیریت نشریهها و امور فکری و تبلیغیِ اخوان را بر عهده گرفت و با نوشتنِ مقالات و هدایتِ نویسندگان، اهداف اصلاحیِ خود را ادامه داد[۱۳] و باعث تغییراتی در اخوانالمسلمین شد.
افراد تأثیرگذار بر سید قطب
سید قطب در نظریهها و افکار خود از دو نفر متأثر است:
محمود عقاد: روزنامهنگار و داستاننویس مصری که در ابتدا در حزب وفد فعالیت داشت و سید با او آشنا شد. حیات ادبی و روشنفکریِ سید در اثر آشنایی با او شکل گرفته است.
ابوالاعلی مودودی: سید به افکار و عقاید او بسیار احترام میگذاشت و شالودۀ فکریِ او شبیهِ مبانیِ فکریِ مودودی بود. زمانی که در دادگاه پرسیدند که آیا نظریههای مودودی در تکوین آرای تو دخالت داشته است یا خیر، پاسخ داد: «در نوشتهها از نظریههای او استفاده کردم و عقیدۀ من، همان عقیدۀ اوست».[۱۴]
مصداق بارز اثرگذاریِ ابوالاعلی مودودی بر سید قطب، کتاب معالم فی الطریق است.
اخوانالمسلمین
جمعیت اخوانالمسلمین قدیمیترین و مؤثرترین جنبش اسلامگرا در جهانِ عرب است که در طولِ حیات خود فرازونشیبهای ایدئولوژیک فراوانی داشته است. اخوانالمسلمین در اوایل قرن بیستم، در شرایطی در مصر به وجود آمد که ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم بهعلت ایدئولوژیِ غالبِ روز، در رقابت برای رسیدن به جایگاهی مناسب بودند. حسن البناء که در جوانی به جنبش ناسیونالیسمِ مصری پیوسته بود و در سایۀ دلبستگی به آن، خدمت به وطن و سرزمین آباء و اجدادی را وظیفه میدانست[۱۵] و از طرفی نیز چون دغدغۀ دین و مسائل دینی داشت، تلاش میکرد میان دو مفهومِ «ناسیونالیسم» و «دین» ارتباط و وحدت برقرار کند؛[۱۶] لذا تصمیم گرفت حزب اخوانالمسلمین را برای خدمت به سرزمین اجدادی و همچنین مذهب و ملت ایجاد کند.
بنیانگذارانِ اخوانالمسلمین اسلام را قانونی فراگیر و عام برای تمام شئون زندگی بشر میدانستند[۱۷] و تلاشِ آنها این بود که دین اسلام را بهعنوان ایدئولوژیِ سیاسی و نظامِ هویتی معرفی کنند. آنان میگفتند که اسلام در تمامیِ ابعاد از جمله عدالت اجتماعی، دستورات روشن و دقیقی داده است.[۱۸]
در زمان جنگ جهانی دوم که انگلستان برای مقابله با آلمان وارد مصر شد، اخوان و احزاب ناسیونالیست میخواستند با انگلستان مقابله کنند. ملک فاروق، پادشاه مصر، که مخالفِ این ماجرا بود، به سرکوب احزاب مخالف پرداخت. اخوانیها گروهی سری در برابر حکومت تشکیل دادند و برای حفاظت از کشور اسلامی و مقابله با سرکوب دولت مبارزه کردند. با پایان جنگ، فعالیتهای مسلحانۀ اخوان نیز تمام شد و آنان دوباره به فعالیت سیاسی و اجتماعی روی آوردند.
با شروع بحران فلسطین و عدمتحرکِ لازمِ دولت مصر، اخوانیها خشمگین شدند و درگیریهایی میان دولت و اخوانیها پیش آمد که نتیجهاش این شد که فعالیت این حزب، غیرقانونی اعلام شود و رهبرانِ آن بهجز حسن البناء دستگیر شوند.
البته حسن البناء همواره مخالفت خود با استفاده از ابزارهای خشن برای پیشبردِ سیاستهای حزب را اعلام میکرد و در سالهایی که گروهی از اخوانیها حرکتهای خشونتآمیزی را در پیش میگرفتند، با آنان مخالف بود. البناء در سال ۱۹۴۹م ترور شد و فصل اولِ فعالیتهای حزب به پایان رسید.
در طول سالهایی که حسن البناء حزب اخوانالمسلمین را پایهگذاری، و ساختار ایدئولوژیکیِ آن را پیریزی کرد، سید قطب عضو سادۀ حزب ناسیونالیستِ وفد و علاقهمند به ادبیات و روزنامهنگاری بود؛ نه سیاست. در دهۀ چهارم زندگیِ خود به اسلام، بهمعنای سیاسیِ آن علاقهمند شد. وی در سال ۱۹۴۵م بهطور رسمی از حزب وفد جدا شد و در سال ۱۹۵۲م، دو سال بعد از ترور حسن البناء، به عضویت اخوانالمسلمین درآمد.
زمانی که اخوانالمسلمین در سال ۱۹۵۴م -زمانی که حسن الهضیبی مرشدِ عامِ اخوان بود- به سیاستهای افراطیِ جمال عبدالناصر و بیتوجهیِ او به اجرای مقررات دینی اعتراض کرد و سرکوب شد، سید قطب نیز همراه تعداد زیادی از اعضای اخوانالمسلمین دستگیر، و پس از محاکمه، به ۲۵ سال زندان یا کار اجباری محکوم شد.
تمام آثار سیاسیِ او در زندان نوشته شده است؛ فضایی که ناسیونالیستهای افراطی او و همراهانش را بهشدت شکنجه میکردند. همین تجربۀ دردناک، بر آثار رادیکالِ او تأثیر گذاشته است.
سید قطب اسلام را تئوری نمیداند؛ بلکه آن را برنامه میداند و میگوید: «اسلام دینی برای واقعیتهاست؛ یعنی اسلام دینی برای زندگی، و دینی برای جنبش، و دینی برای عمل است».[۱۹] او ایمان را واقعیتی مثبت میداند که باید در تمام جنبههای حیات ظهور پیدا کند؛[۲۰] لذا از نظر او، هر عملی که بر پایۀ ایمان شکل نگیرد، در پیشگاه خداوند اعتبار و ارزشی ندارد.[۲۱]
سید قطب معتقد است که مهمترین مصداق ظهور و بروز عمل دینی در میان مسلمانان، جهاد علیه غیرمسلمانان است. وی میگوید که جنگ در زندگیِ مسلمانان، دورهای و موقت و گذرا نیست؛ بلکه مسئلهای همیشگی است؛ زیرا هیچگاه حقیقت و دروغ با یکدیگر جمع نمیشوند. به این دلیل است که وظیفۀ فرد مسلمان تا روزی که زنده است، ادامه دارد.[۲۲]
ارکان و مشخصههای ایدئولوژیک سید قطب
ارکان و مشخصههای ایدئولوژیک سید قطب به شرح زیر است:
۱. مخالفت با مدرنیته
سید قطب دین اسلام را نظامی هدفمند میداند که همۀ جنبههای زندگی را کنترل میکند و تواناییِ پاسخگویی به همۀ نیازهای بشر را دارد. او معتقد است: «شریعت، تنها محدود به قوانین دینی نیست؛ بلکه هر آنچه را خداوند برای ساماندادن به زندگیِ بشر مشخص کرده است، شامل میشود؛ مانند حکومت، رفتار و دانش».[۲۳] او بهدنبال این بود که با استفاده از ادلۀ فقهی اثبات کند که اسلام از مفاهیم غیرِاسلامی، پاک و مبرّاست. یکی از این مفاهیمِ غیرِاسلامی، «مدرنیته» است که از مباحث اصلی در بحثهای توسعۀ سیاسی به حساب میآید.
از نظر سید قطب، متون اسلامیِ سنتی تواناییِ پاسخگویی به نیازهای مسلمانان در همۀ عصرها را دارد؛ لذا به استفاده از مفاهیم جدید و مدرن برای تضمین پیشرفت سیاسی و اجتماعیِ جامعه، نیازی نیست.
او در جاهای مختلفی از تفسیر خود، دیدگاههای غربی را به چالش میکشد؛ چنانکه ذیل آیۀ )الحق من ربک فلا تکونن من الممترین([۲۴] هشدار میدهد و میگوید:
روا نیست که امروزه به این هشدار گوش ندهیم؛ در حالی که ما در هنگامهای بیمانند از سبُکسری قرار گرفتهایم و از مستشرقینِ یهودی و مسیحی و کمونیستهای بیایمان دربارۀ دینمان استفسار میکنیم. سخن آنها را دربارۀ قرآن، سنت نبوی و سیرۀ پیشینیانِمان گوش فرا میدهیم و گروههای دانشجوییِ خود را برای فراگیریِ دانشهای ایلامی به سرزمینهای ایشان گسیل میکنیم و [آنان بهصورتِ] فارغالتحصیلانی با خرد و روانِ تباهشده به سرزمین خود باز میگردند. این قرآن، قرآن ما و امت مسلمان ماست، و اهلکتاب، اهلکتاباند و کفار، همان کفار و دین، همان دین است.[۲۵]
۲. مبارزه با جامعۀ جاهلی یا دارالکفر
او معتقد است جاهلیت در مقابل اسلام قرار دارد و به دورۀ قبل از اسلام در شبهجزیرۀ عربستان محدود نیست؛ بلکه تمام جوامعی که از برنامههای اسلامی برای تنظیم زندگیِ فردی، اجتماعی و سیاسی منحرف شدهاند، اهلجاهلیت هستند و فرقی هم نمیکند که در گذشته باشند یا حال یا آینده.[۲۶]
سید قطب جامعۀ جاهلی را به جوامع غیرِاسلامی محدود نمیکند و بسیاری از جوامع اسلامیِ در طولِ تاریخ را نیز مصداق جامعۀ جاهلی میداند. او جوامع را به دو دستۀ کلی تقسیم میکند: «جامعۀ جاهلی» و «جامعۀ اسلامی». او معتقد است که نقطۀ مشترکی بین این دو وجود ندارد و جامعه نیز نمیتواند خارج از این دو صورت تصور شود. وی حتی وجود جامعۀ نیمهاسلامی و نیمهجاهلی را نیز رد میکند.
او میگوید از آنجایی که تنها یک حقیقت دینی وجود دارد، هر جامعهای که مبتنی بر حقیقتِ دین نیست، جاهلی است؛ بنابراین، در جهان دو نوع دولت بیشتر وجود ندارد: «دولت الهی» و «دولت جاهلی» و همچنین دو نوع قانون بیشتر وجود ندارد: «قانون الهی» و «قانون بشری».[۲۷]
قوانین بشری برگرفته از دانش محدود بشر، نیازهای طبقاتی و منافع نژادی یا فردی است؛ در نتیجه، این نوع نظامها نوعی سیستم حکومتی است که گروهی گروه دیگری را استثمار میکند.[۲۸] تنها اسلام است که میتواند انسان را تسلیم شریعت الهی کند و او را از قید فرمانبرداری از انسانهای دیگر نجات دهد.[۲۹]
پس جوامع اسلامی که حاکمیت خود را در اختیار رهبران دنیوی قرار دادهاند، دارای نظام سیاسیِ جاهلی هستند. او بهطور علنی اعلام کرد که لازم است جامعهای به وجود آوریم تا تمام اصول و فرمانهای اسلام در آن اجرا شود و در آن، فقط قانون و شریعتِ خداوند، حاکم و داور باشد و بس.[۳۰] او راه تغییرِ سرنوشتِ مسلمانان و بازگشت به اسلام واقعی را جنگی مقدس میدانست.
این روشِ سید قطب با روشِ حسن البناء تضاد مطلق دارد که خواهان تغییرهای بنیادین در سرنوشت سیاسی و اجتماعیِ کشورهای اسلامی از راه آموزش و بهصورت طولانیمدت بود.
۳. مخالفت با ناسیونالیسم
سید قطب برخلاف حسن البناء و دیگر رهبرانِ اخوان که وطندوستی یا ناسیونالیسم را عنصرِ هویتبخشِ ملی میدانستند، بعد از جدایی از حزب ملیگرای وفد، کاملاً با این مفهوم مخالف بود و در مقابله با وفاداریهای ملی و طایفهای، تنها وفاداری به اسلام و خداوند را طلب میکرد؛ لذا مشروعیت رژیمهای کشورهای اسلامی را که بر پایۀ غلبه یا انتخاب و تأیید مردم بنا شده بود، رد میکرد و آن را برخلاف شرایع اسلام میدانست.
البته ریشۀ این مخالفت را نباید در نگرش دینیِ سید قطب و تفسیری که از دین داشت جستوجو کرد؛ بلکه شرایط سیاسیِ دورۀ جمال عبدالناصر در مصر، که ناسیونالیسمِ عربی را به ایدئولوژیِ پرهیجانی تبدیل کرده بود، بر این امر تأثیرگذار بود.
او با بیان تصویری منفی از جامعۀ عربیِ قبل از اسلام که مبتنی بر شرافتها و تعصبهای قومی و خانوادگی بود، تأکید کرد که اولین و مهمترین موفقیت اسلام این بود که ارزشهای انسانیِ فرد را جایگزین این تعصبها کرد.[۳۱]
بهاعتقاد سید قطب همۀ اَشکال تعصبات قومی و نژادی و وطنپرستانه، از ویژگیهای جامعۀ جاهلی است و در اندیشۀ اسلامی پذیرفته نمیشود. او میگفت سرزمینی که باید فرد مسلمان خود را متعلق به آن بداند و از آن دفاع کند، «دارالاسلام» است.[۳۲] او حاکمیت را تنها از آنِ خداوند میدانست و مفهوم حاکمیت سیاسی و دولت را نیز به چالش میکشید؛ لذا هرگونه تفویضِ حاکمیت به رژیمهای مادی، همانند رژیم ناسیونالیستِ عبدالناصر را نوعی شرک میدانست.
۴. تعریف جدید از جهاد
تفاوت اساسیِ سید قطب با سایر اندیشمندان مسلمان، تعریف او از «جهاد» بود. او جهاد را، فقط جنگی دفاعی نمیدانست؛ بلکه در معنای وسیعتر، دفاع از نوع بشر در برابرِ هر چیزی میدانست که آزادیِ او را به خطر میاندازد.[۳۳]
میراث علمی و سیاسیِ او و تفاسیر متعددی که نوشته است، موجب بهوجودآمدنِ تعارضهای شدید در بین اعضای حزب اخوانالمسلمین شد. او کتاب معالم فی الطریق را در همین دوران نوشته است و اندیشههای او مهمترین تأثیر را در شکلگیری و ظهور گروههای بنیادگرای اسلامی مانند «التکفیر و الهجره»، «جهاد اسلامی» و «جماعت اسلامی» داشته است.
گروهی از اخوانالمسلمین که نظریههای سید قطب را پذیرفتند، موضع رادیکالتری درباره مدرنیته و انجام فعالیتهای سیاسی در ساختار اصول و قوانین پذیرفتهشدۀ کشور نشان دادند. اندیشههای سید قطب، اولین و مهمترین انشعاب را در تاریخ حزب اخوانالمسلمین در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰م ایجاد کرد. بیشترِ اعضای انشعابیِ اخوان که تحتتأثیر اندیشههای قطب قرار گرفته بودند، به عربستان مهاجرت، و در آنجا اندیشههای قطب را تبلیغ کردند و گروههایی مانند «التکفیر و الهجره» و «جهاد اسلامی» را تشکیل دادند.
۵. مخالفت با دموکراسی
دیدگاه سید قطب دربارۀ دموکراسی در جامعۀ اسلامی، با بسیاری از مسلمانان فرق دارد. بسیاری از مسلمانان معتقدند که چون آیات قرآنی از شورا و مشورت حمایت میکند، پس دموکراسی نیز پدیدهای اسلامی است. او دراینباره پیروِ اندیشۀ مودودی است و در اسلام جایگاه و منزلتی برای دموکراسی قائل نیست. مودودی میگوید:
اسلام نظامی دموکراسی نیست. روش حکومت اسلام، تئوکراسی است؛ به این معنا که وقتی فرمانِ صریح خدا و پیامبرِ او وجود داشته باشد، هیچ رهبر یا قانونگذارِ مسلمانی و حتی قاطبۀ مسلمانانِ جهان حق ندارند که کوچکترین تغییری در آن ایجاد کنند.[۳۴]
سید قطب نظام دموکراسی را از جادۀ دین منحرف دانسته است و با استدلال به آیۀ ۱۱۶ سورۀ انعام[۳۵] میگوید: «حتی هوادارانِ برخی جنبشهای اسلامی، در بعضی از کشورها به خیابانها آمده و ضدّ کفر و نظام دموکراسی شعار دادهاند».[۳۶] خداست که صاحب شرع و دستور است و حکم، حکم اوست؛ نه حکم مردم.
البته با مطالعۀ آثار مودودی و سید قطب آشکار میشود که دموکراسیِ مردود از نظر آنها، دموکراسیِ غربی است و در واقع، ردّ دموکراسی از سوی آنان، واکنشی علیه تسلط و چیرگیِ غرب بر کشورهای اسلامی است و اگر حکومتی بر پایۀ دستورات خدا (قرآن و سنت) شکل بگیرد، موردِ تأیید است. مودودی میگوید:
اسلام خلافت را به خانواده یا طبقۀ خاصی از جامعه واگذار نکرده؛ بلکه آن را به تمام افرادی که به اصول و مبانیِ توحید و رسالت پیامبر- ایمان دارند، محوّل کرده است. نظریۀ جمهوریت و مردمی بودنِ اسلام از همینجا نشأت میگیرد؛ ازاینرو، تمام افراد جامعۀ اسلامی سهمی در خلافت دارند و هر حکومتی که درصدد تدبیر امور مملکت است باید با رأی جمهورِ مردم و پشتیبانیِ آنها تشکیل شود.[۳۷]
سید قطب نیز مینویسد:
ما به نظامی فرا میخوانیم که در آن، حاکمیت از آنِ خداست؛ نه برای فردی از بشر و طبقه و جماعتی معین. به این ترتیب، برابری و مساواتِ حقیقی برقرار میشود. در چنین حکومتی، حاکم حقوقی افزونتر از حقوق افراد عادیِ مردم نخواهد داشت و شخصیت یا شخصیتهای مقدسی بالاتر از سطح قانون نخواهد بود. محکمههای ویژهای برای وزیران یا غیرِوزیران وجود نخواهد داشت. در چنین نظامی، حاکمِ کل، با هرکدام از افراد مردم بدون تبعیض و برتری، در برابرِ دستگاه قضایی پاسخگو خواهد بود. ما به نظامی فرا میخوانیم که همۀ شهروندان را از حق عمومی و ثروتهای عمومی برخوردار کند؛ زیرا مالک اصلیِ این ثروت، جامعه است که بهجانشینیِ خداوند، مالکِ آن شده است.[۳۸]
سید دربارۀ نقش مردم در نظامِ سیاسیِ اسلام یا حکومت اسلامی معتقد است که مردم مُجریانِ شریعت را انتخاب میکنند؛ اما کسی که به اجرای قانون اقدام میکند، قانونگذار نیست؛ بلکه فقط مُجری است. او حقّ اجرای قانون را از طریق انتخابِ مردم به دست میآورد. اطاعتِ واجب از او، اطاعت از شخصِ او نیست؛ بلکه اطاعت از شریعت خداست که وی به اجرای آن اقدام کرده است. در صورت تجاوز از شریعت خدا، حقّ اطاعت بر مردم ندارد و اگر بر سر یکی از امور اجرایی اختلافی به وجود آمد، حکم مسئله همان است که شریعت گفته است: )و إن تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسول(؛[۳۹] (اگر در چیزی [از امور دین یا دنیا] نزاع داشتید، آن را به خدا و رسولش برگردانید).[۴۰]
تأثیرگذاریِ سید قطب بر اخوانالمسلمین
سید قطب بر حزب اخوانالمسلمین اثرگذار بود که در ادامه به مواردی از تأثیرات او بر اخوانالمسلمین پرداخته خواهد شد:
۱. بازسازی و انسجام دوبارۀ جنبش اخوانالمسلمین در اوایل دهۀ ۱۹۶۰م
ترور حسن البناء در سال ۱۹۴۹م، برای جنبش اخوانالمسلمین اتفاقی غیرقابلتصور بود. هیچکدام از رویدادهای سخت، فشارها و دستگیریهای افرادِ گروههای اخوان توسط حکومت، بهاندازۀ مرگ رهبرِ آن بر اخوانالمسلمین اثر نگذاشت. پس از قتل او دورانی بحرانی و پرمشکل برای اخوانالمسلمین پیش آمد و دشمنان داخلی و خارجی همزمان حملۀ خود را علیه آنان آغاز کردند.[۴۱]
انتخاب حسن الهضیبی به جانشینیِ حسن البناء، نتیجۀ سازشهای مختلفِ دربار و اخوانالمسلمین، و همچنین سازشهای میان اعضای خودِ اخوانالمسلمین بود. این مسائل بر انسجام اخوانالمسلمین اثری معکوس گذاشت و باعث بهوجودآمدنِ خلأ ایدئولوژیک شد. در بین سالهای ۱۹۴۹ و ۱۹۵۴م، اعضای اخوان و افراد غیرِعضو مانند عبدالقادر عوده، محمد غزالی و محمد طه آثار زیادی نوشتند. همۀ آنها در نوشتههای خود بهدنبال ادامۀ کار حسن البناء بودند؛ زیرا از حسن البناء بهجز کتابِ مذکرات الدعوه و الداعیه، که شرحِ زندگی و مجموعۀ نامههای اوست، چیزی باقی نمانده بود.[۴۲]
این آثار برای مقابله با مشکلات اخوان پس از حسن البناء کافی نبود؛ بهویژه زمانی که در سال ۱۹۵۴م، تحتتعقیب و آزار جمال عبدالناصر و ارتشِ آزاد بودند. آنها هیچ ابزارِ ایدئولوژیکی نداشتند تا بتوانند بهکمک آن، رژیم عبدالناصر را بر اساس اندیشهها و عقاید و معیارهای اسلام تحلیل کنند.
این سید قطب بود که توانست با نوشتن کتابهای خود در زندان در سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۶۴م، این خلأ ایدئولوژیک را پر کند و به جنبش اخوانالمسلمین انسجام بخشد.
از اواخر دهۀ ۱۹۵۰م، یعنی زمانی که بیشترِ اعضای اخوانالمسلمین در زندان بودند، اعضای اخوان خارج از زندان دنبال این بودند که تشکیلات و فعالیتهای اخوان را ولو بهصورت مخفیانه احیا کنند.
در سال ۱۹۶۳م، رهبران دو گروهِ کوچکِ اخوانی، که یکی بهرهبریِ جوانی دانشجو بهنام «علی عبده عشماوی» و دیگری بهرهبریِ «عبدالفتاح اسماعیل» اداره میشد، با یکدیگر تماس گرفتند. آنان پس از مشورت با یکدیگر، با زینب الغزالی،[۴۳] که با اعضای اخوان روابط خانوادگیِ محکمی داشت و با خواهرانِ سید قطب و برخی از خواص و نخبگان مصری در تماس بود، ارتباط برقرار کردند و دربارۀ احیای تشکیلات و فعالیتهای مخفیانۀ اخوان صحبت نمودند. با حمایت زینب الغزالی فعالیت این تشکیلات شروع شد.[۴۴]
مشکل اصلیِ این تشکیلات، نداشتن نظریهپرداز و متفکر بود تا بتوانند زمینه را برای فعالیت مجددِ اخوان فراهم کنند. زینب الغزالی در زمانی که سید قطب در زندان بود، به ترویج و تکثیر کتابهای او در تشکیلات نوظهور میپرداخت و دراینباره خواهرانِ سید قطب در گرفتنِ دستنوشتههای سید در زندان و انتقال آنها به الغزالی کمک میکردند.[۴۵] با آزادیِ سید قطب، افرادی همچون عشماوی، عبدالفتاح اسماعیل و چند نفر دیگر[۴۶] رهبریِ تشکیلات را به او پیشنهاد کردند. قطب بدون کمترین درنگ و تردیدی آن را پذیرفت و تشکیلات اخوان را بهسمت نشر و ترویج عقایدی که در سر داشت، هدایت کرد.[۴۷] در اواخر ۱۹۶۴م، سازمان رسمیِ آن بهطور سری بازسازی، و کتابِ معالم فی الطریق به مرامنامۀ آن تبدیل شد.[۴۸]
۲. ترجیح مشیِ انقلابی و افراطی (خشونتگرایی) بر مصالحۀ سیاسی
هم حسن البناء و دیگر رهبرانِ اخوانالمسلمین و هم سید قطب معتقد بودند که باید «حکومت اسلامی» بر جامعه حاکم شود؛ اما نوع تفسیرِ رهبرانِ جنبشهای اسلامی از «جهاد» و «مبارزه» اهمیت ویژهای دارد. راهبرد حسن البناء و دیگر رهبران اخوان، استراتژیِ گامبهگام برای استقرار نظام اسلامی بود؛ بهگونهای که حتی حسن البناء در ابتدای مسیر برای تکمیل ساختمان قرارگاه و مسجدی که در اسماعیلیه در حال ساخت بود، پانصد جنیۀ مصری از شرکت انگلیسیِ کانال سوئز کمک گرفت[۴۹] و در سال ۱۹۳۷م، برای استقبال از به سلطنت رسیدنِ پادشاه جدید، نشست ویژهای ترتیب داد.[۵۰]
حسن البناء علاقهای به تشکیلات نظامی و فعالیتهای سیاسی نداشت و فقط بهعنوان مُبلّغی دینی فعالیت میکرد؛ اما در سال ۱۹۴۰م، که شعلههای جنگ سراسر خاورمیانۀ عربی از جمله مصر را فراگرفته بود، برای اولین بار تصمیم گرفت شاخۀ نظامیِ ویژۀ اخوان را پایهگذاری کند؛ آنهم بهصورت تشکیلاتی مخفی و مسلحانه که زیرنظر هیچیک از بخشهای علنی و آشکار اخوان و نهادهای رهبریِ آن نباشد.[۵۱] بهاعتقاد آنها اگر شرایط جامعه بهگونهای باشد که احکام و دستورات اسلام در آن اجرا شود، به مبارزه و جنگ نیازی نیست. حسن الهضیبی بعد از اینکه بهعنوان مُرشد عام معرفی شد، در اولین نشست خود شرط کرد که جماعت اخوان باید ضمن اجتناب از فعالیت سیاسی، در دعوت بهسوی خدا بر اساس حکمت و موعظۀ حسنه فعالیت کند.[۵۲] این در حالی است که سید قطب میگوید:
هر روزی که بدون جهاد بگذرد و هر ساعتی که بدون مبارزه پایان یابد و هر لحظه و دقیقهای که بدون کارِ مثبت تلف شود، در وجدان فرد مسلمان گناهی به حساب میآید که جز با نبردی پیگیر و بیامان، نمیتوان جبران کرد. هر مسلمانی که حقیقت اسلام را دریابد نمیتواند بپذیرد که تجاوزِ ستمگرانه و زور و قلدری بر روی زمین وجود داشته باشد و مردم را که آزادانه به دنیا آمدهاند، به بردگی بکشاند؛ بلکه مسلمان واقعی با جان و مال خود، در پاسخگویی به دعوت پروردگارش میکوشد.[۵۳]
او میگوید: «اگر فکر کنیم که تنها با حرف میتوانیم به جهاد مبادرت کنیم، به بیراهه و سراب رفتهایم و فقط میتوان با کمک شمشیر و کتاب، حکومت خداوند را در زمین پیاده کرد».[۵۴]
در تفکر سید قطب، نخستین و اساسیترین گام در گشایشِ وضعیت کنونی در جهان اسلام، حاکمیت خداوند است تا همۀ امور بر مبنای قوانین الهی تنظیم شود و این مهم از طریق ایجاد جماعتی از مؤمنان پیشتاز و پیشگام صورت میگیرد که در راه احیای ارزشهای اولیه و اصیل اسلامی تلاش میکنند. در نهایت، با تلاش و مجاهدتِ این گروه، دولت اسلامی تأسیس میشود و با عمل به رویۀ خود، کلید حلّ تمامیِ مشکلات را در اختیار بشر میگذارد.[۵۵]
سرکوب مبارزانِ اخوانالمسلمین بهدستِ دولت در سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۶۶م، تحولات وسیع و گستردهای در ایدئولوژی و عمل بنیادگرایی ایجاد کرد. ایدئولوژیِ سید قطب در محیط و فضای زندان نفوذ کرد و همین نفوذ، سرانجام به شکلگیریِ جنبشِ اسلامگرای دهۀ ۱۹۷۰م منجر شد.
گروهها و سازمانهای مبارز دهۀ ۱۹۷۰م
در طول دهۀ ۱۹۷۰م، فعالیتِ این سه گروهِ اسلامگرا، حیات سیاسیِ مصر را به لرزه انداخت:[۵۶]
سازمان آزادیبخش اسلامی (منظمه التحریر الإسلامی)؛
جامعۀ مسلمانان (التکفیر و الهجره یا جماعه المسلمین)؛
سازمان جهاد (منظمه الجهاد).
سید قطب بهعنوان نظریهپردازی مبارز، رهبریِ تبدیلِ بنیادگرایی سستِ اخوانالمسلمین به افراطگراییِ جوانِ دهۀ ۱۹۷۰م را بر عهده داشت. نقش و نفوذ محوریِ سید قطب بر مبارزان جدید، از سه ویژگی برخوردار بود:
سیدقطب بهعنوان نظریهپرداز، تأثیر نیرومندی بر نوزایی و جهتگیریِ جدید ایدئولوژیِ اسلامی داشت.
سید قطب بهعنوان عضو برجستۀ اخوانالمسلمینِ کهن، تداوم سازمانی میان اخوان و شاخههای طغیانگر و سرکش آن را فراهم میساخت.
سرپیچیِ سیدقطب از دولت، بهعنوان عنصری فعال، و همچنین مرگ او باعث شد تا مبارزان جوانتر شیوۀ شهادت را از او بیاموزند.[۵۷]
۳. بهوجودآمدنِ جریان قطبی در اخوانالمسلمین
در نتیجۀ انشعاب فکریای که در سال ۱۹۶۵م در اخوانالمسلمین اتفاق افتاد، از میان آنها گروههای تندروِ اسلامی مانند «التکفیر و الهجره» و «سازمان الجهاد» بیرون آمدند که به کفرِ جامعه معتقد بودند و از اخوانالمسلمین خارج شدند. این در حالی بود که جمعیت زیادی از اعضای اخوان که به کفرِ جامعه اعتقادی نداشتند ولی به افکار و اندیشههای سید قطب بهشدت ایمان داشتند، در اخوانالمسلمین باقی ماندند و بعدها بهعنوان اخوانیهای «محافظهکار»، «قطبی» و «تنظمی»[۵۸] شهرت پیدا کردند. این گروه گرایشهای مذهبیِ تندی دارد و طرفدار اجرای کامل و بدون تعطیلی و بدون تسامحِ احکام اسلام است.[۵۹]
مصطفی مشهور، خیرت شاطر، محمد بدیع، محمود عزت[۶۰] و اکثر اعضای فعلیِ دفتر ارشاد اخوانالمسلمین، از چهرههای شاخص گروه مذکور هستند.
در مقابلِ جریان قطبی کسانی بودند که تجربۀ فعالیت نظامی و خشونت را بیفایده و پرهزینه میدانستند و ترجیح میدادند با انعطاف بیشتر در برابر قدرتها و شرایط جامعه، به اصلاح و بازسازیِ درازمدت بپردازند. حسن الهضیبی و عمر تلمسانی بهتبعیت از حسن البناء این رویکرد را دنبال میکردند. اینها بعداً به «اصلاحیون» یا «اصلاحطلبان اخوانالمسلمین» معروف شدند و معتقدند که ادامهدهندۀ خطِ اصلیِ اخوانالمسلمین هستند.[۶۱] عبدالمنعم ابوالفتوح، عصام عریان و محمد حبیب، از شخصیتهای بارز این جریان هستند.
از همان ابتدا، اختلاف و دوگانگیِ ایدئولوژی بین این دو جریانِ داخلیِ اخوانالمسلمین (جریان قطبی و جریان اصلاحیون) وجود داشت. محمد مهدی عاکف (هفتمین مرشد عام اخوان) در دورۀ زعامتِ خود تلاش میکرد تا تعادل را در میان آنها برقرار کند؛ اما بهخاطر اختلافات میان این دو گروه، تصمیم به کنارهگیری از جایگاه مرشدیِ عامِ اخوانالمسلمین گرفت.[۶۲]
بعد از کنارهگیریِ عاکف، محمد بدیع در ابتدای سال ۲۰۱۰م بهعنوان مرشدِ عامِ اخوانالمسلمین معرفی شد. او که از رهبران سنتیِ اخوان و متأثر از افکار سید قطب بود،[۶۳] موجب تقویت جریان محافظهکار و تأکیدِ جنبش بر اصول گذشتۀ خود شد.[۶۴] انتخاب محمد بدیع گویای آن بود که اخوان بهجای پرداختن به منازعات سیاسی، در پیِ اجرای پروژههای آموزشی و اجتماعی در مصر است و بهبود فضای سازمانیِ جنبش را در دستورِ کارِ خود قرار داده است.
محمد بدیع در اولین بیانیۀ خود پس از انتخاب به سِمت مرشد عام، بر مشارکت در مسائل سیاسی مصر و دنبالکردنِ اصلاحات سیاسی در این کشور تأکید کرد؛ اما خودِ وی بهعنوان فردی شناخته میشد که استحکام داخلی و فعالیتهای اجتماعی و مذهبی را در اولویت قرار خواهد داد. او تأکید میکرد که اصلاحات واقعیِ باطنِ تکتک افراد جامعه آغاز شده و به خانواده و جامعه تسری پیدا کرده است و در نهایت، بر وضعیت سیاسیِ کشور نیز تأثیر خواهد گذاشت. این موضوع تأکید مجددی بر تغییر اولویتهای اخوان از مسائل سیاسی بهسمت موضوعات اجتماعی و مذهبی بود.[۶۵]
نتیجه
با بررسیهای انجامشده معلوم میشود که اخوانالمسلمین یکی از جریانهای تأثیرگذار در جهان اسلام است. آثار و اندیشههای سید قطب نیز که بعد از ترور حسن البناء به عضویت اخوان درآمد، مورد توجه بسیاری از جوانان اخوانی قرار گرفت. عدهای از آنها با مطالعۀ کتابِ معالم فی الطریق، و تکفیرِ حاکم، از جنبش اخوانالمسلمین خارج شدند و گروههایی مانند «التکفیر و الهجره» و «الجهاد» را به وجود آوردند و وابستگانی از همین گروهها بعداً به افغانستان رفتند و در بهوجودآوردنِ القاعده و دیگر گروههای جهادیتکفیری مشارکت داشتند. عدهای از آنها نیز در بین اخوانالمسلمین ماندند و آرا و تفکرات سید قطب را ادامه دادند که بهعنوان جریان «قطبیه» و «محافظهکار» معروفاند و رهبرانِ فعلیِ اخوانالمسلمین مانند محمد بدیع و عزت محمود نیز از آنها هستند. برخی از تأثیرات سید قطب بر اخوانالمسلمین عبارتاند از: ۱. بازسازی و انسجام دوبارۀ اخوانالمسلمین در اوایل دهۀ ۱۹۶۰م؛ ۲. ترجیح مشیِ انقلابی و افراطی (همراه با خشونت) بر مصالحۀ سیاسی؛ ۳. بهوجودآمدنِ جریان قطبی در اخوانالمسلمین.
کتابنامه
- ابراهیم، محمد و دیگران، جمعیت اخوانالمسلمین مصر، ترجمه: کارشناسان مؤسسۀ مطالعات اندیشهسازان نور، تهران: چاپاول، ۱۳۸۶ش.
- ابوخلیل، هیثم، إخوان إصلاحیون، مقدمه: کمال هلباوی و مختار نوح، قاهره: انتشارات داردون، چاپ دوم، ۲۰۱۲م.
- بهنساوی، سالم علی، نقد و بررسی اندیشۀ تکفیر، ترجمه: سالم افسری، تهران: نشراحسان، ۱۳۹۲ش.
- تمام، حسام، الإخوان المسلمون؛ سنوات ما قبل الثوره، قاهره: دارالشروق، چاپ دوم، ۲۰۱۳م.
- جمعی از نویسندگان، الثوره المصریه؛ الدوافع و الإتجاهات و التحدیات، بیروت: مرکزالعربی للأبحاث و دراسه السیاسات، چاپ اول، ۲۰۱۲م.
- حسینی، اسحاق موسی، اخوانالمسلمین؛ بزرگترین جنبش اسلامی معاصر، ترجمه: هادی خسروشاهی، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپسوم، ۱۳۸۷ش.
- خالدی، عبدالفتاح، سیدقطب؛ من المیلاد إلی الإستشهاد، دمشق: دار القلم، چاپ پنجم، ۱۴۳۱ق.
- دکمجیان، هرایر، جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمه: حمید احمدی، تهران: انتشاراتکیهان، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
- السمان، علی، رویارویی مسلکها و جنبشهای سیاسی در خاورمیانۀ عربی تا سال۱۹۷۶م، ترجمه: حمید نوحی، تهران: نشر قلم، ۱۳۵۷ش.
- سوزنگر، سیروس (روحالله)، اندیشههای سیاسی سیدقطب، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپاول، ۱۳۸۳ش.
- سیاوشی، کرم، تحلیل انتقادی مبانی و روش تفسیری سیدقطب در فی ظلال القرآن، تهران: شرکت چاپ و نشر بینالملل، چاپاول، ۱۳۸۹ش.
- طحان، مصطفی محمد، چالشهای سیاسی جنبش اسلامی معاصر، ترجمه: خالد عزیزی، تهران: نشراحسان، چاپاول، ۱۳۸۱ش.
- غزالی، زینب، أیام من حیاتی، قاهره: کنوزللنشر و التوزیع، چاپاول،۲۰۱۲م.
- فرهی، عبدالله، جنبش اخوانالمسلمین، تهران: کانون اندیشه، چاپاول، ۱۳۹۵ش.
- قاسمی، بهزاد، اخوانالمسلمین مصر و تجربۀ نظام سیاسی؛ از برآمدن حسنالبناء تا برافتادن محمد مرسی، تهران: مؤسسۀ مطالعات اندیشهسازان نور، چاپاول، ۱۳۹۴ش.
- قطب، سید، التصویر الفنی فی القرآن، قاهره: دارالشروق، چاپهفدهم، ۲۰۰۴م.
- قطب، سید، العداله الإجتماعیه، بیروت و قاهره: دارالشروق، ۱۹۷۵م.
- قطب، سید، خصائص التصور الإسلامی و مقوماته، بیروت و قاهره: دارالشروق، ۲۰۰۷م.
- قطب، سید، دراسات إسلامیه، قاهره: دارالشروق، چاپیازدهم، ۱۴۲۷ق.
- قطب، سید، طفل من القریه، آلمان: منشورات جمل، ۱۴۲۸ق.
- قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت و قاهره: دارالشروق، ۱۹۸۲م.
- قطب، سید، لماذا أعدمونی، بیجا: منبر التوحید و الجهاد، بیتا.
- قطب، سید، ما چه میگوییم؟، ترجمه: هادی خسروشاهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۱ش.
- قطب، سید، معالم فی الطریق، بیروت و قاهره: دارالشروق، ۱۹۷۳م.
- کوپل، ژیل، پیامبر و فرعون؛ جنبشهای نوین اسلامی در مصر، ترجمه: حمید احمدی، تهران: کیهان، چاپسوم، ۱۳۸۲ش.
- مودودی، ابوالاعلی، تئوری سیاسی اسلام، ترجمه: محمدمهدی حیدریپور، تهران: نشربعثت، ۱۳۵۷ش.
- مولی، سعود، الجماعات الإسلامیه و العنف، دبی: مرکز المسبار للدراسات و البحوث، چاپاول، ۲۰۱۲م.
- نافع، بشیر موسی، اسلامگرایان، ترجمه: سیدقاسم ذاکری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، چاپاول، ۱۳۹۱ش.
- سایتها
- http/www.tayyar.org/
پی نوشت:
[۱]. کوپل، ژیل، پیامبر و فرعون، ترجمه: حمید احمدی، ص۳۶.
[۲]. خالدی، عبدالفتاح، سید قطب، ص۳۳.
[۳]. قطب، سید، التصویر الفنی فی القرآن، ص۵.
[۴]. قطب، سید، طفل من القریه، ص۷۰.
[۵]. نک: سوزنگر، سیروس، اندیشههای سیاسی سید قطب، ص۲۲ و ۲۳.
[۶]. کوپل، ژیل، پیامبر و فرعون، ترجمه: حمید احمدی، ص۳۶.
[۷]. سیاوشی، کرم، تحلیل انتقادی مبانی و روش تفسیری سید قطب در فی ظلال القرآن، ص۱۶.
[۸]. همان، ص۱۹.
[۹]. سوزنگر، سیروس، اندیشههای سیاسی سید قطب، ص۲۵.
[۱۰]. کوپل، ژیل، پیامبر و فرعون، ترجمه: حمید احمدی، ص۳۸.
[۱۱]. همان، ص۳۹.
[۱۲]. سیاوشی، کرم، تحلیل انتقادی مبانی و روش تفسیری سید قطب در فی ظلال القرآن، ص۲۵.
[۱۳]. قطب، سید، لماذا أعدمونی، ص۷.
[۱۴]. سوزنگر، سیروس، اندیشههای سیاسی سید قطب، ص۳۳.
[۱۵]. حسینی، اسحاق موسی، اخوانالمسلمین؛ بزرگترین جنبش اسلامی معاصر، ترجمه: هادی خسروشاهی، ص۲۲.
[۱۶]. السمان، علی، رویارویی مسلکها و جنبشهای سیاسی در خاورمیانۀ عربی تا سال ۱۹۷۶م، ص۵۳.
[۱۷]. فرهی، عبدالله، جنبش اخوانالمسلمین، ص۲۹.
[۱۸]. حسینی، اسحاق موسی، اخوانالمسلمین؛ بزرگترین جنبش اسلامی معاصر، ترجمه: هادی خسروشاهی، ص۵۰.
[۱۹]. قطب، سید، خصائص التصور الإسلامی و مقوماته، ص۱۰۲.
[۲۰]. قطب، سید، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۶۶.
[۲۱]. همان.
[۲۲]. همان، ص۱۴۴۱ و ۱۴۴۲.
[۲۳]. قطب، سید، العداله الإجتماعیه، ص۲۶۶.
[۲۴]. سورۀ بقره، آیۀ ۱۴۷.
[۲۵]. قطب، سید، فی ظلال القرآن، ج۱، ص۱۳۶.
[۲۶]. قطب، سید، معالم فی الطریق، ص۲۲۴.
[۲۷]. همان، ص۲۰۱.
[۲۸]. همان، ص۹ و ۱۰.
[۲۹]. همان، ص۸۳.
[۳۰]. قطب، سید، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۴۰۷.
[۳۱]. قطب، سید، فی ظلال القرآن، ج۱، ص۵۱۱ و ۵۱۲.
[۳۲]. همان، ص۱۹۷.
[۳۳]. همان، ص۸۸ و ۸۹.
[۳۴]. مودودی، ابوالاعلی، تئوری سیاسی اسلام، ترجمه: محمدمهدی حیدریپور، ص۲۸.
[۳۵]. )و إن تطع أکثر من فی الأرض یضلوک عن سبیل الله(؛ (اگر از بیشترِ مردمِ روی زمین پیروی کنی، تو را از راه خدا دور میسازند).
[۳۶]. طحان، مصطفی محمد، چالشهای سیاسی جنبش اسلامی معاصر، ص۴۴.
[۳۷]. بهنساوی، سالم علی، نقد و بررسی اندیشۀ تکفیر، ص۱۸۶ و ۱۸۷.
[۳۸]. قطب، سید، دراسات إسلامیه، ص۸۱ و ۸۲.
[۳۹]. سورۀ نساء، آیۀ ۵۹.
[۴۰]. قطب، سید، دراسات إسلامیه، ص۱۶ و ۱۷.
[۴۱]. حسینی، اسحاق موسی، اخوانالمسلمین؛ بزرگترین جنبش اسلامی معاصر، ترجمه: هادی خسروشاهی، ص۱۹۵.
[۴۲]. کوپل، ژیل، پیامبر و فرعون، ترجمه: حمید احمدی، ص۳۴.
[۴۳]. «زینب الغزالی» انجمن خیریه و فرهنگیِ «انجمن زنان مسلمان» را اداره میکرد و تحتپوشش این انجمن با اعضای اخوانالمسلمین رابطۀ خانوادگی برقرار کرده بود.
[۴۴]. نافع، بشیر موسی، اسلامگرایان، ترجمه: سیدقاسم ذاکری، ص۱۲۰.
[۴۵]. غزالی، زینب، أیام من حیاتی، ص۶۸ و ۶۹.
[۴۶]. مولی، سعود، الجماعات الإسلامیه و العنف، ص۲۴۸.
[۴۷]. غزالی، زینب، أیام من حیاتی، ص۱۲۱.
[۴۸]. کوپل، ژیل، پیامبر و فرعون، ترجمه: حمید احمدی، ص۲۲ و ۲۳.
[۴۹]. ابراهیم، محمد و دیگران، جمعیت اخوانالمسلمین مصر، ص۲۳.
[۵۰]. نافع، بشیر موسی، اسلامگرایان، ترجمه: سیدقاسم ذاکری، ص۵۸.
[۵۱]. همان، ص۴۹.
[۵۲]. همان، ص۱۸۵.
[۵۳]. قطب، سید، ما چه میگوییم؟، ترجمه: هادی خسروشاهی، ص۴۱ و ۴۲.
[۵۴]. کوپل، ژیل، پیامبر و فرعون، ترجمه: حمید احمدی، ص۵۷.
[۵۵]. همان، ص۵۴ تا ۵۶.
[۵۶]. دکمجیان، هرایر، جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمه: حمید احمدی، ص۱۶۵.
[۵۷]. همان.
[۵۸]. تمام، حسام، الإخوان المسلمون؛ سنوات ما قبل الثوره، ص۲۳.
[۵۹]. همان.
[۶۰]. همان، ص۲۹ تا ۳۱؛ جمعی از نویسندگان، الثوره المصریه؛ الدوافع و الإتجاهات و التحدیات، ص۲۲۲ تا ۲۲۷.
[۶۱]. ابوخلیل، هیثم، إخوان إصلاحیون، ص۱۷.
[۶۲]. قاسمی، بهزاد، اخوانالمسلمین مصر و تجربۀ نظام اسلامی، ص۱۶۶.
[۶۳]. تمام، حسام، الإخوان المسلمون؛ سنوات ما قبل الثوره، ص۴۱.
[۶۴]. قاسمی، بهزاد، اخوانالمسلمین مصر و تجربۀ نظام اسلامی، ص۱۶۶.
[۶۵]. همان، ص۱۶۵.
نویسنده: محمد محمدی نور (مجله سراج منیر شماره ۲۶)
منبع: پایگاه تخصصی وهابیت پژوهی و جریانهای سلفی