- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
احترام به پدر و مادر و مهربانی و نیکی به آنها، از اموری است که عقل و شرع به ضرورت آن سفارش و تاکید فراوان دارد. همچنین برای فرد نیکی کننده به والدین، آثار و برکات دنیوی و اخروی زیادی قرار داده شده است. در این راستا، مطالعه داستان هایی از توجه و عنایت بزرگان دین و صالحان پیرامون احسان و احترام به پدر و مادر و برکات این عمل صالح می تواند بسیار مفید و کاربردی باشد:
درسی ظریف در احترام به پدر و مادر
ضرورت احترام به پدر و مادر و نیکی به آنها از اموری است که در کلام امیرالمومنین علی (علیه السلام) سفارشات زیادی بدان شده و حضرت در طول زندگی پر برکت خویش اهتمام خاصی نسبت به آن داشته اند.
نقل شده روزی مردى با پسرش به عنوان مهمان بر امام على (علیه السلام ) وارد شد. آن حضرت با اکرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشاند و خودش رو به روى آنها نشست.
بعد از صرف غذا، قنبر، غلام معروف امام على (علیه السلام) حوله و ظرف آبى براى شستن دست آورد. امام على (علیه السلام)، آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید. میهمان، خود را عقب کشید و گفت: مگر چنین چیزى ممکن است که من دست هایم را بگیرم و شما آنها را بشویید!
امام على (علیه السلام) با عطوفت و مهربانی خاصی فرمود: برادر تو، می خواهد عهده دار خدمت تو شود. حضرت با اصرار زیاد، دست میهمان را شست. آن گاه به فرزند خود، محمد بن حنفیه فرمود:
اینک تو دست پسر را بشوى. من که پدر تو هستم، دست پدر را شستم و تو، دست پسر را بشوى. اگر پدر این پسر، در اینجا نمی بود و تنها این پسر مهمان ما بود، من خودم دستش را می شستم. اما خداوند دوست دارد، در جایی که پدر و پسرى با هم حاضرند، بین آنها در احترام گذاشتن، فرق گذاشته شود.[۱]
جایگاه و ارزش احترام به پدر و مادر
یکى از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به نام عمار بن حیان در داستانی خواندنی از شرفیابی خویش به محضر آن حضرت و گفتگو با ایشان پیرامون نیکی و احترام به پدر و مادر مى گوید:
به حضور امام صادق (علیه السلام) رفتم و گفتم: پسری به نام اسماعیل دارم که نسبت به من خوش رفتار است. فرمود: من، او (اسماعیل) را دوست داشتم، اینک (به خاطر این که نسبت به پدرش، خوش رفتارى مىکند) دوستى من نسبت به او، بیشتر شد. سپس فرمود:
روزی خواهر رضاعى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، نزد آن حضرت آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتى که او را دید، بسیار شاد شد و روپوش خود را به زمین گسترد و او را روى آن نشانید، سپس با رویی گشاده با او گفتگو کرد و احترام شایانى نمود تا او برخاست و رفت.
سپس برادر رضاعى آن حضرت آمد. نسبت به او نیز احترام کرد ولى نه آن گونه که احترام به خواهر رضاعى خود نمود. شخصى از آن حضرت پرسید: چرا آن گونه که خواهر رضاعى خود را احترام کردى، به برادر رضاعى خود، آن گونه احترام نکردى؟!
پیامبر در پاسخ فرمود: «لانها کانت ابر بوالدیها منه»؛ زیرا آن خواهر، بیش از آن برادر، به پدر و مادر خود نیکى می کند.
به این ترتیب، پیامبر مهربانی ها (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما آموخت کسی که به نیکی و احترام به پدر و مادر اهتمام داشته باشد، در پیشگاه خدا ارجمندتر است و من او را بیشتر دوست دارم و امام صادق (علیه السلام) نیز به پیروى از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در اهمیت احترام به پدر و مادر، به ابن حیان فرمود: بر دوستی ام نسبت به فرزندت، به این خاطر افزودى.[۲]
نتیجه و برکت احترام به پدر و مادر
آثار و برکات احترام به پدر و مادر و نیکی به آنها از موضوعات مهمی است که داستان های زیادی درباره آن نقل شده است که از جمله آنها روایتی است از امام رضا (علیه السلام) که می فرمایند:
مردی از بنی اسرائیل، یکی از بستگان خود را کشت و جسد او را بر سر راه مردی از بهترین فرزندان قبیله بنی اسرائیل گذاشت؛ سپس به خونخواهی او برآمد و غوغایی برخاست. برای حل این مشکل نزد حضرت موسی (علیه السلام) آمدند تا حق را آشکار سازد.
حضرت دستور داد گاوی بیاورند تا حقیقت کشف شود. بنی اسرائیل گمان بردند موسی (علیه السلام) آنان را استهزا می کند و گفتند: آیا ما را استهزاء میکنی؟! فرمود: استهزاء، خوی نادانان است و من به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم. وقتی فهمیدند مساله جدی است گفتند: از پروردگارت بخواه برای ما روشن کند، چگونه گاوی باید باشد؟
امام رضا (علیه السلام) در ادامه نقل این داستان فرمود: اگر بنی اسرائیل، همان ابتدا از فرمان موسی پیروی می کردند و هر گاوی می آوردند، در اطاعت ایشان کافی بود؛ ولی چون بهانه جویی کردند و توضیح خواستند، خدا نیز کارشان را دشوار ساخت و برای آن گاو نشانه هایی قرار داد که پیدا کردنش کار آسانی نبود و…
آنان با زحمت فراوان جستجو کردند تا سرانجام نشانه ها با مشخصات گاوی انطباق یافت که نزد جوانی از بنی اسرائیل بود. وقتی برای خرید پیش رفتند، او گفت: نمی فروشم مگر این که پوست گاوم را پر از طلا کنید! سخن جوان را به حضرت موسی (علیه السلام) اطلاع دادند، فرمود: چاره ای نیست باید بخرید!
آنان نیز به همان قیمت خریدند و آن را کشتند. دم گاو را بر مرد مقتول زدند و او زنده شد، گفت: یا نبی الله! پسر عمویم مرا کشته است، نه آن کسی که ادعا می کنند. و این گونه بود که راز قتل، بر همه آشکار شد.
اما پشت صحنه شیرین این داستان: جوان صاحب این گاو، در احترام به پدر و مادر خویش و مهربانی با آنها بسیار مقید بود. روزی او جنسی خرید. برای گرفتن پول، پیش پدر آمد، او را در خواب یافت. چون نخواست پدر را از خواب شیرین بیدار کند، از معامله صرف نظر کرد، هنگامی که پدر بیدار و از جریان آگاه شد گاوش را به او بخشید.
حضرت موسی (علیه السلام) فرمود: ببینید! این فایده نیکی و احترام به پدر و مادر است.[۳]
علامه طباطبایی و احترام به پدر و مادر
یکی از داستان های خواندنی در نیکی و احترام به پدر و مادر، ماجرایی است که برای مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تالیف تفسیر المیزان روی داده است. ایشان فرمودند:
آقای ادیب[۴] که از شاگردان برادر من، آقا سید محمد حسن بود و چون روح مرحوم آقای قاضی (ره) را حاضر کرده بود و از رفتار من سوال کرده بود، فرموده بود: روش او بسیار پسندیده است؛ فقط عیبی که دارد آن است که پدرش از او ناراضی است و می گوید در ثواب تفسیری که نوشته است، مرا سهیم نکرده است!
وقتی این مطلب را برادرم از تبریز به من نوشت، با خود گفتم: من برای خودم در این تفسیر ثوابی نمی دیدم تا آن که آن را پدرم هدیه کنم. خداوندا! اگر تو برای این تفسیر ثوابی مقدر فرموده ای، همه آن را به والدین من عنایت کن و ما همه را به آنها اهداء می کنیم!
پس از یکی دو روز، کاغذ دیگری از برادرم آمد که در آن نوشته شده بود : وقتی روح مرحوم آقای قاضی (ره) را مجددا احضار کردم، مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: اینک پدر سید محمد حسین از او راضی شده و به واسطه شرکت در ثواب تالیف این تفسیر، بسیار شادمان و مسرور است.
از این اهدای ثواب هم هیچ کس خبر نداشت![۵]
سفارش امام زمان (عج) به احسان و احترام به پدر و مادر
مرد کارگرى در نجف اشرف، پدر پیرى داشت و پیوسته به او خدمتگذارى مى کرد تا آنجا که به منظور قضای حاجت پدر، آفتابه می آورد و منتظر می ماند تا بیاید و او را به اتاق برساند. او همیشه در خدمت پدر بود جز شب هاى چهارشنبه که به مسجد سهله می رفت و تا صبح به عبادت می پرداخت. ولى پس از مدتى ترک کرد و به مسجد سهله نرفت.
از او علت ترک را جویا شدند، در پاسخ گفت: چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم. آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم، نزدیکی هاى غروب به راه افتادم. مختصری راه رفته بودم که شب شد و من تنها به راه خود ادامه می دادم.
یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربى را دیدم در حالى که بر اسب سوار است و به سوى من می آید. با خود گفتم: این مرد، راهزن است! حتما قصد دارد مرا برهنه کند.
همین که به من رسید با زبان عربى شروع به صحبت نمود و گفت: کجا می روى؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: همراه تو چیز خوردنى هست؟! گفتم: نه! فرمود: دست خود را در جیب کن! گفتم: در جیبم چیزى نیست!
بار دیگر با تندى این سخن را تکرار کرد. من دست خود را در جیب کردم، دیدم مقدارى کشمش توى جیبم هست که براى بچه ها خریده بودم و در خاطرم نبود. آنگاه فرمود: «اوصیک بالعود!» پدر[۶] پیرت را به تو سفارش مى کنم.
این جمله را سه بار تکرار کرد. سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدى (عج) است و راضى نیست خدمت پدرم را حتى در شب هاى چهارشنبه نیز ترک بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادت ها را ترک نمودم.[۷]
نمونه ای بارز از احترام به پدر و مادر
یکی از آشنایان مرحوم شیخ محمد حسین زاهد (ره) در خاطره ای از اهتمام ایشان به نیکی و احترام به پدر و مادر می گوید:
شیخ، مادر پیری داشت که از او مراقبت می کرد. مادر به حدی پیر بود که نمی توانست برای قضای حاجت به دستشویی برود، به همین علت، آقا هنگام قضای حاجت، برای مادر لگنی قرار می داد. وقتی مادر چند ضربه به لگن می زد، یعنی وقت برداشتن لگن است.
روزی به در منزل آقا رفتم، آقا در را باز نکرد و خیلی طول کشید تا آقا بیاید. وقتی آقا در را باز کرد، دیدم لباسشان خیس است. از آقا سوال کردم چرا لباستان خیس است؟! فرمود: موقعی که مادرم ضربه به لگن زده بود، من متوجه نشدم و کمی دیر رفتم، همین که نزد مادر رفتم، از عصبانیت لگدی به لگن زد و لباس من نجس شد. گفتم: مادرتان چیزی نگفت؟!
آقا فرمود: وقتی مادرم دید که لباس مرا نجس کرده است گفت: ننه، حسین نجست کردم! چرا چیزی نگفتی؟! جواب دادم: حالا هم چیزی نشده، این همه من شما را در کودکی نجس کردم، شما چیزی نگفتید، حالا هم چیزی نشده و عیبی ندارد.[۸]
اثر خدمت و احترام به پدر و مادر
آیت الله خزعلی از آیت الله محمد رضا بروجردی نقل کردند که:
پدر آقای مشکور در عالم خواب می بیند به حرم امام حسین (علیه السلام) مشرف شده است و همه مردمی که آنجا به زیارت مشغول هستند – به جز چند نفر – به صورت حیوانات دیده می شوند. در همان حال نیز مشاهده می کند که جوانی به حرم وارد شده و گفت: السلام علیک یا ابا عبدالله و از آن حضرت جواب شنید: و علیک السلام.
آقای مشکور می گوید: از خواب بیدار شده و به حرم مشرف شدم، منظره حرم را همان طور که در خواب دیده بودم، مشاهده کردم، البته همه به صورت انسان بودند اما افراد همان افرادی بودند که در خواب آنها را مشاهده نموده بودم. چیزی نگذشت که ناگهان دیدم همان جوان نیز آمده و سلام داد ولی من جواب سلام حضرت را نشنیدم.
سراغ جوان رفته و جریان خوابم را به او گفتم. جواب داد: برای او مهم نیست! گفتم: چطور این خواب برای شما مهم نیست؟! گفت: من جواب آن حضرت را شنیدم. گفتم: شما چه کار نیکی کردی که به این مقام رسیدی؟ جواب داد:
من هر شب جمعه به زیارت حضرت می آیم و هر بار، پدر یا مادرم را به حرم می آورم. یکبار پدر و مادرم هر دو با هم گفتند ما را ببر. در بین راه پدرم به زمین خورد و از راه رفتن عاجز شد. ولی باز از من خواست که او را به حرم ببرم. من او را روی دوش خودم قرار داده و به حرم بردم؛ لذا حضرت حواب من را دادند و مرا تحسین کردند.[۹]
ترویج فرهنگ احترام به پدر و مادر
خاطره همسر سردار شهید مصطفی چمران و اهتمام آن شهید در احترام به پدر و مادر:
یک هفته بود که مادرم را در بیمارستان بستری کردیم. مصطفی به من سفارش کرد که شما بالای سر مادرتان بمانید و حتی شب ها رهایش نکنید. من هم این کار را کردم. وقتی حال مادر بهتر شد و از بیمارستان ترخیص شد، به خانه آمدیم و من، دو روز دیگر هم پیش او ماندم.
یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند، دست مرا گرفت و می بوسید و همان طور با گریه از من تشکر می کرد!من با تعجب گفتم: برای چی مصطفی؟! گفت: این دستی که این همه روز، به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.
گفتم: از من تشکر می کنید؟! خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کار ها می کنی!! گفت: دستی که به مادرش خدمت می کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.
هیچ وقت یادم نرفت که برای او احترام به پدر و مادر دارای چنان جایگاه و ارزشی بوده که از خدمت و احترام من به مادرم خشنود شد.[۱۰]
نتیجه گیری
اهمیت و ضرورت احترام به پدر و مادر و نیکی به آنها، به اندازه ای است که در قرآن کریم احسان و نیکی به والدین پس از مساله توحید و یگانگی خداوند آمده[۱] و در کلام و سیره معصومان (علیهم السلام)، سفارش های متعددی درباره آن شده است.
در داستان های که از سیره معصومان (علیهم السلام) و عالمان و صالحان بیان شد دیدیم آن بزرگواران چه اهتمام ویژه ای نسبت به احترام به پدر و مادر و احسان به آنها داشتند.
حقیقت این است که پدر و مادر، مجرای فیض الهی هستند و خلقت مادی انسان از طریق آنان صورت می گیرد. نقش تربیت گری والدین، پرتویی از ربوبیت خدا و مهربانی آنها نسبت به فرزندان، جلوه ای است از رحمت بی نهایت خداوندی است.
از این رو، قدر شناسی، احسان و احترام به پدر و مادر، از حقوق الهی و از مهم ترین آموزه های اخلاقی دین اسلام است. امید آن که در احترام به پدر و مادر و ادای درست این وظیفه الهی موفق و پایدار باشیم.
گردآوری و بازنویسی: حسین فاضلی
پی نوشت ها
[۱] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۵۵ و ۵۶
[۲] . شیخ کلینی، کافى، ج ۲ ص ۱۶۱
[۳] . شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۲ ص۱۳؛ تفسیر عیاشی؛ ج۱ ص۴۶
[۴] . شیخ محمد علی ارتقایی ملقب به ادیب العلما
[۵] . مراغی و حسن زاده؛ اسوه عارفان؛ ص۶۳
[۶] . عرب بیابانى پدر پیر را عود می گوید.
[۷] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳ ص۲۴۵
[۸] . جعفری، شیخ محمد حسین زاهد، ص۱۰۳
[۹] . خرازی، روزنههایی از عالم غیب، ص۱۸۰ و ۱۸۱
[۱۰] . کتاب سرداران شهید؛ ص۷۵؛ (با اندکی تغییر)
[۱۲] . اسراء/۲۳