- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
حسن بن علی بن ابی طالب(علیه السلام. مشهور به امام حسن مجتبی(۳-۵۰ق. دومین امام شیعیان که ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق.. امام و حدود ۷ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت او را آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانستهاند. حسن بن علی نخستین فرزند امام علی(علیه السلام. و فاطمه زهرا(سلام الله علیها. و نخستین نوه پیامبر(صلی الله علیه و آله. است. بنابر گزارشهای تاریخی، نام «حسن» را پیامبر(صلی الله علیه و آله. برای او برگزید و او را بسیار دوست داشت. او هفت سال از عمر خود را با پیامبر(صلی الله علیه و آله. همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت.
تواضع، فروتنى، خداترسى، روابط حسنه، احترام متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگى آن سرور جوانان بهشتى است. آن بزرگوار بازویى علمى، قضایى و نیرویى بسیار کارآمد براى حکومت علوى و شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بوده است.
امام از جمله کسانى بود که از آغاز تا پایان به دفاع از حریم رهبرى پرداخته و در جنگهاى جمل، صفّین و نهروان فعالانه شرکت جسته، بلکه در بسیج نیروها از کوفه براى مقابله با فتنه طلحه و زبیر، گامهاى بسیار مثبت و مؤثرى برداشته است.
زندگى پر رنج و محنت امام، پر از این مسائل است که فقط به یک بُعد آن، که جایگاه علمى امام مجتبى علیهالسلام باشد، اشاره مىکنیم.
الف. امام در نگاه پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم
امام حسن مجتبى علیهالسلام کودک بود که پیامبر بزرگوار اسلام از او به عظمت و بزرگى یاد مىکرد. به یقین این برخوردهاى محبتآمیز که هیچ گاه در زمان خاص و یا در محدوده خاصّى ابراز نمىشد، نشان دهنده این بود که آن حضرت مىخواست نقاب از چهره امام حسن علیهالسلام کنار زده و شخصیّت والاى او را بیش از پیش، به مسلمانان معرفى کند.
هادى امت
حذیفه گوید: روزى صحابه رسول خدا صلى الله لیه وآله وسلم در نزدیکى کوه حرا ـ یا غیر آن ـ گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالى با وقار خاصّى به جمع آنان پیوست. پیامبر صلى الله علیهوآله وسلم با نگاه طولانى که بر او داشت، همه را مخاطب قرار داده و فرمود:
«آگاه باشید که همانا او ـ حسن ـ بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود. او تحفهاى است از خداوند جهان براى من؛ از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقى مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد. و افعال و کردارش نشانگر کارهاى من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسى باد که حقّ او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نیکى کند.»۱
مصلح بزرگ
مورّخان نوشتهاند که: روزى رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم ضمن اظهار محبت به امام حسن مجتبى علیهالسلام فرمود:
«انّ هذا ریحانتى و انّ ابنى هذا سید، سیصلح اللّه به بین فئتین من المسلمین؛۲ همانا حسن ریحانه من است. و این فرزندم سیّد و بزرگ است و به زودى خداوند به دست او بین دو گروه مسلمان، صلح برقرار خواهد کرد.»
ناگفته نماند که این سخن، یک پیشگویى از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم بود که در آینده بین دو گروه از مسلمانان جنگ و خونریزى خواهد شد و امام حسن علیهالسلام بین آن دو، صلح و دوستى برقرار خواهد کرد.
طبق نقل تاریخ، امام حسن مجتبى علیهالسلام با مشاهده خیانت یاران و فراهم نبودن زمینه جنگ با معاویه، خیر و صلاح امت را در این دیدند که از درگیر شدن با معاویه خوددارى کرده و با صلح پیشنهادى معاویه، موافقت کنند. و در اثر این صلح، هم مسلمانان را از شرّ هجوم خارجیان نجات دادند و هم از جنگ و خونریزى جلوگیرى کردند.۳
گواه رسالت نبوى صلى الله علیه وآله وسلم
و در ادامه ماجرایى که حذیفه به نقل آن پرداخته بود، آمده است که: ناگاه مرد عربى چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد: «کدام یک از شما محمد هستید؟» یاران رسول خدا، با ناراحتى جلو رفته و گفتند: «چه مىخواهى؟» رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «آرام بگیرید.» مرد عرب خطاب به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم گفت: «تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمنى من نسبت به تو بیشتر شد. تو ادّعاى رسالت و پیامبرى کردهاى، دلیل و برهانت چیست؟» حضرت فرمود: «چنانچه مایل باشى، عضوى از اعضاى من به تو خبر دهد که برهان و دلیلم روشنتر خواهد بود.» مرد عرب گفت: «مگر عضو انسان هم سخن مىگوید؟!» پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «آرى. حسن جان! برخیز.» مرد عرب که گمان مىکرد، پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم او را مسخره مىکند، گفت: «خود از عهده پاسخگویى برنمىآیى، خردسالى را از جاى بلند مىکنى تا با من صحبت کند؟!»
رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «به زودى او را آگاه به خواستههاى خویش خواهى یافت.» طبق پیش بینى رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم امام حسن علیهالسلام از جاى برخاسته و از وضعیت آن مرد عرب و چگونگى گرفتارى وى در بین راه سخن گفت؛ به گونهاى که باعث تعجب و حیرت او شده و گفت: «اى پسر! تو این مطالب را از کجا مىدانى؟! تو اسرار دل مرا برملا ساختى؟ گویى همراه من بودهاى! مگر تو غیب مىدانى؟» آن گاه مسلمان شد.۴
راستى که امام حسن علیهالسلام با این بیانات، برهان و دلیل نبوّت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم بوده است؛ چرا که این عضو کوچک پیامبر آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسلیم و اسلام نمود.
ب. امام در نگاه امیرمؤمنان علیهالسلام
امام حسن مجتبى علیهالسلام در نگاه على علیهالسلام شخصیتى بسیار بزرگ و ممتاز بود. و از همان دوران کودکى که آیات الهى را براى مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام مىخواند، به این گوهر گرانبها را شناخت و در طول سالیانى که در کنار یکدیگر بودند، هماره از فرزند خود تعریف، تمجید و تقدیر مىکرد. حتى در برخى از موارد، قضاوت و یا پاسخ به سؤالات علمى را به عهدهاش مىگذاشت. نمونههاى زیر، بیانگر شخصیت علمى و جایگاه والاى آن حضرت در نزد پدر بزرگوارش مىباشد.
سخنرانى در محضر پدر
روزى امام علی علیه السلام به فرزند خود فرمود: «برخیز و سخن گوى تا گفتارت را بشنوم». امام حسن علیهالسلام عرض کرد: «پدرجان! چگونه سخنرانى کنم با اینکه رو به روى تو قرار گرفتهام؟!» امام خود را پنهان نمود؛ به طورى که صداى حسن را مىشنید. امام حسن علیهالسلام برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثناى الهى، فرمود:
«على، درى است که اگر کسى وارد آن در شود، مؤمن است و کسى که از آن خارج گردد، کافر است.»
در این هنگام امام على علیه السلام برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس فرمود: «ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم»؛ آنها فرزندان و دودمانى هستند که بعضى از بعضى دیگر گرفته شدهاند و خداوند، شنوا و داناست.۵
پاسخ به سؤالات مرد شامى
روز دیگرى یک فرد شامى، که خود را از پیروان امیرمؤمنان معرفى مىکرد، حضرت ضمن معرفى وى که: تو از پیروان ما نیستى بلکه براى پادشاه کشور روم سؤال هایى پیش آمده و پیکش را نزد معاویه فرستاده، او که در جواب عاجز مانده، تو را به نزد ما فرستاده است. براى پاسخ به سؤالاتش امام حسن و امام حسین علیه السلام را معرفى کرد. او امام حسن را براى پاسخ به سؤالات خود انتخاب کرد. مرد شامى پیش از آنکه سؤالات خود را مطرح کند، امام حسن علیهالسلام لب به سخن گشوده، فرمود:
«آمدهاى که چنین سؤال هایى را مطرح کنى: فاصله بین حق و باطل چه قدر است؟ بین آسمان و زمین چه قدر فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مؤمنان در کجا جمع مىشوند؟ خنثى کیست؟ کدام ده چیز است که هریک سختتر از دیگرى است؟»
عرض کرد: یابن رسول اللّه! درست است، پرسشهاى من همین هاست که فرمودید. سپس امام در حضور پدر به تمام آن پرسشها پاسخ گفت. وقتى آن مرد شامى این پاسخها را شنید، گفت:
گواهى مىدهم که تو فرزند رسول خدایى و همانا على بن ابىطالب سزاوارتر است براى خلافت و جانشینى رسول خدا از معاویه…۶
در مسند قضاوت
از دیگر دلایل شخصیت علمى و جایگاه والایش این است که امیرمؤمنان علیه السلام از او مىخواهد تا در جریانى بسیار مشکل، داورى کند. او نیز درباره فردى که چاقو در دست داشت و در خرابهاى کنار کُشتهاى دستگیرش کرده بودند و همچنین درباره فرد دیگرى که خود اقرار کرده بود که مقتول در خرابه را، او کشته است؛ چنین قضاوت کرد:
«قاتل واقعى با اقرار و صداقتش جان متّهم را نجات داد و با این کار، گویى بشریت را نجات داده است و خداوند فرموده: «و من أحیاها فکانّما احیا النّاس جمیعاً»؛ هرکس انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است. بنابراین، آن دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت المال پرداخت نمایید.»۷
ج. در نگاه امام حسین علیه السلام
با توجه به سال شهادت امام حسن مجتبى علیه السلام به یقین هیچ معصومى به اندازه امام حسین علیه السلام در کنار برادر خود نبوده است. این دو امام معصوم نزدیک به پنجاه سال در کنار یکدیگر زندگى مىکردند. بدین جهت امام حسین علیه السلام بیشتر از هر مسلمان دیگرى به شخصیت علمى برادرش پىبرده بود. و بهویژه در آن ده سال آخر که امامت و رهبرى را عهده دار بود، با نگرش دیگرى به امام حسن علیه السلام مىنگریست.
امام حسین علیه السلام ضمن اینکه برادر خود را شخصیتى بىمانند مىدانست، او را عالم ترین فرد به تفسیر و تأویل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام مىدانست. چنانچه این نظر را مىتوان از برخورد امام حسین علیه السلام با عایشه در تشییع جنازه برادرش به دست آورد.
در تاریخ آمده است: هنگامى که امام حسین علیه السلام خواست برادر خود را، بنا به توصیهاش پیش از دفن براى تجدید عهد نزد قبر رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم ببرد، عایشه به تحریک بنى امیه از ورود جنازه امام حسن علیهالسلام به داخل حجره پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم جلوگیرى کرد. امام در برابر این اهانت به فرزند پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به عایشه فرمود:
«این تو و پدرت بودید که حُرمت و حجاب رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم را دریدید و کسى را داخل حجرهاش کردید که پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم جوارش را دوست نمىداشت و اینکه خداوند در فرداى قیامت از تو بازخواست خواهد کرد. بدان اى عایشه! که برادرم داناترین فرد به خدا و رسول او است. و داناتر است به کتاب خدا از اینکه بخواهد نسبت به رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم پرده درى کند…»۸
امام حسن و نقل حدیث از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم
از جمله افرادى که نامش جزو راویان و محدّثان از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در تاریخ ثبت گردیده، امام حسن مجتبى علیه السلام است. امام که در حیات پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم هنوز ده سال نداشت، با دریافت گفتههاى پیامبر که گاهى آیات وحى بود و گاهى روایات، آنها را از سینه پیامبر به سینه خودش منتقل کرده و سپس به دیگران انتقال مىداد.
امام حسن علیه السلام با شنیدن آیات وحى که بر رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرود مىآمد، بى درنگ به منزل آمده و آنها را براى مادرش حضرت فاطمه زهرا علیه السلام قرائت مىکرد. که این مسأله باعث تعجب امیرمؤمنان علیه السلام شده بود.
آوردهاند که: امام مجتبى علیه السلام هفت ساله بود که به همراه پیامبر در مسجد حضور مىیافت و آنگاه که آیات جدید بر او نازل مىشد، همانها را از زبان جدّش مىشنید و آن گاه که به خانه باز مىگشت، براى مادرش فاطمه تلاوت مىکرد؛ به گونهاى که هرگاه امیرمؤمنان وارد خانه مىشد، ملاحظه مىکرد آیات جدیدى که بر پیامبر نازل گردیده نزد فاطمه است. از آن حضرت جویا مىشد؛ فاطمه مىفرمود: از فرزندت حسن.
بدین جهت، روزى على بن ابى طالب علیه السلام زودتر به خانه آمد و از دیدِ فرزندش پنهان گشت تا آیات جدید را که بر پیامبر نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود.
امام حسن علیه السلام وارد خانه شد؛ همین که خواست آیات قرآن را براى مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سریع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن علیه السلام گفت: مادرم! تعجب نکن؛ گویا شخصیت بزرگى در خانه است که با شنیدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز مىدارد!
در این هنگام، امیرمؤمنان علیه السلام از محلّ اختفا بیرون آمده و فرزندش حسن را به آغوش گرفته و بوسید.۹
گلایه اى از احمد بن حنبل
احمد بن حنبل در مسند خود، ضمن اختصاص فصلى به روایات امام حسن مجتبى علیه السلام از طریق شش نفر به نامهاى ابوالحوراء سعدى، هبیره، عمر بن حبشى، محمد بن على، ربیعه بن شیبان و محمد، دوازده روایت از امام حسن علیه السلام از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نقل کرده است.۱۰
در حالى که در همین مسند، از عبداللّه بن عباس صد و شصت صفحه۱۱ روایت نقل کرده است که بدون شک، مجموع آن روایات کمتر از هزار روایت نخواهد بود.
حال سؤال ما این است: با اینکه ابن عباس در مکه یا مدینه به دنیا آمده۱۲ و با امام حسن علیه السلام بیش از دو یا سه سال تفاوت سنّى ندارد، چه شده که از امام حسن علیه السلام دوازده روایت نقل مىکند ولى از ابن عباس صد و شصت صفحه روایت؟ در حالى که اگر بخواهیم حضور هریک را به محضر رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم حساب کنیم، به یقین با شرایطى که امام حسن علیه السلام داشت، از جمله نوه بودن، حضور وى به مراتب بیشتر از حضور ابن عباس بوده است!
افزون بر این، با در نظرگرفتن اظهار نظر برخى که ابن عباس از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم چهار یا نه و یا ده حدیث۱۳ بیشتر نشنیده است؛ شگفتآور است که چرا احمد بن حنبل، این همه روایت را به او نسبت داده است؟!
تدریس معارف الهى
یکى از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والاى امام حسن مجتبى علیه السلام این است که وى از همان آغاز جوانى، بلکه کودکى، آنچه را که از زبان پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار مىداد. ابن الصباغ مالکى درباره این کلاس پرخیر و برکت مىنویسد:
«حکى عنه علیه السلام انه کان یجلس فى مسجد رسول اللّه صلى الله علیه وآله وسلم و یجتمع الناس حوله فیتکلّم بما یشفى غلیل السائلین و یقطع حجج المجادلین…؛ درباره حسن بن على ـ که درود بر او باد ـ نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم مى نشست و تشنگان معارف اسلامى گرداگردش مىنشستند. او به گونهاى سخن مىگفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادّله و براهین دشمنان را باطل مىکرد…»۱۴
ابن الصباغ سپس به نقل جریان زیر پرداخته تا شخصیت علمى امام حسن مجتبى علیه السلام و جایگاه والاى او را در امت اسلامى بیان کرده باشد:
على بن احمد واحدى در تفسیر خود آورده است که مردى وارد مسجد رسول اللّه شده، ملاحظه کرد که شخصى مشغول نقل حدیث از پیامبر است. مردم اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش مىدادند. پس آن شخص به نزد وى آمده، گفت: مراد از شاهد و مشهود ـ که در آیه شریفه آمده است ـ چیست؟ پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مراد از مشهود، روز عرفه مىباشد. پس از او گذشته به دیگرى برخورد کرد که همانند اولى به نقل حدیث پرداخته بود، سؤال خود را تکرار کرده از او پرسید که: مراد از شاهد و مشهود چیست؟ وى پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مشهود، روز عید قربان است. آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجوانى افتاد که چهرهاش همانند طلا مىدرخشید که او هم در مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. پس از او درباره شاهد و مشهود پرسید. وى در پاسخ گفت:
آرى. اما شاهد، حضرت محمد صلى الله علیه وآله وسلم است و اما مشهود، روز قیامت مىباشد.
آنگاه براى گفته خود، این چنین استدلال کرد:
آیا سخن پروردگار را نشنیدهاى که مى فرماید: «یا ایها النّبىّ انّا أرسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً»۱۵؛ اى پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. «ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود»۱۶؛ روز قیامت روزى است که همه مردم براى آن جمع مىشوند و آن روز، روزى است که مشهود همگان است.
گوید: سپس از نام شخص اوّل پرسید، گفتند: ابن عباس است و از دومى که پرسید، گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسید، گفتند: وى، حسن بن على بن ابىطالب است.۱۷
جالب اینجاست که بر طبق نقل علامه مجلسى در بحارالانوار: «این شخص تفسیر امام را از شاهد و مشهود، بر دیگر تفسیرها که از عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن عمر شنیده بود، ترجیح داده و آن را پسندیده بود»۱۸؛ شاید دلیل این پذیرش، استدلال قوى امام حسن به دو آیه شریفه بوده است.
امام حسن علیه السلام و تربیت شاگردان
امام حسن مجتبى علیه السلام از دوران کودکى سفره علمى خود را پهن کرده و با نقل آیات شریفه و سپس نقل حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام صلى الله علیه وآله وسلم خدمت بزرگى به تشنگان علم و معرفت نمود؛ به ویژه در این ده سال آخر که حوادث دردناکى به مسلمانان، خاصّه پیروان اهل بیت روى آورده بود.
امام با حلم، بردبارى، صبر و حوصلهاى که از خود نشان مىدادند، خویشتن را براى هر نوع پاسخ گویى آماده ساخته بودند.
از این روى، مىبینیم که افراد و گروهها و شخصیتهاى زیادى در محضر درس امام علیهالسلام مىنشستند که یقیناً تاریخ، نام بسیارى از آنها را ثبت نکرده است. از جمله بسیارى از صحابه رسول خدا و تابعین هستند که از محضر پرفیض امام حسن علیه السلام استفاده کردهاند.
در اینجا برخى از بزرگان شیعه همانند شیخ طوسى در رجال خود، نام برخى از این شخصیتها را به عنوان اصحاب امام آورده است که تعداد آنها از چهل و یک نفر نمىگذرد.
اگرچه جاى این سؤال هست که: چگونه یاران امام حسن علیه السلام از چهل و یک نفر تجاوز نمىکنند در حالى که امام نزدیک پنجاه سال در بین امت اسلامى زندگى مىکردند؟ و چرا یک مرتبه از تعداد ۴۵۰ یار که براى امیرمؤمنان علیه السلام ثبت شده به چهل و یک نفر مىرسد؟ و چرا این عدد نسبت به امام حسین علیهالسلام هم به دو برابر، بلکه بیشتر مىرسد و چرا با مقایسه با یاران امام زین العابدین علیهالسلام یاران او یک چهارم مىباشد؟! علت چیست و چرا چنین شده است؟
احتمال دارد شیخ طوسى فقط نام راویان از اصحاب امام حسن علیه السلام را آورده باشد؛ به دلیل اینکه در بخش آخر کتاب خود به نام عدهاى اشاره کرده است که از معصومین علیه السلام روایت نکردهاند.
و احتمال دارد امام در زمانى مى زیسته که بیشتر اصحاب پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بودند، و آنها به هر دلیلى از حضور در پاى درس امام حسن علیه السلام و یا نقل روایت از او، خوددارى مىکردند.
و نیز محتمل است که تبلیغات سوء معاویه بن ابىسفیان تأثیر خود را گذارده باشد.
یاران امام حسن مجتبى علیه السلام
حال، این ما هستیم و تعداد بسیار کم از یاران امام حسن مجتبى علیه السلام که بخش دیگرى از این نوشتار را به یادآورى نام آنها اختصاص مىدهیم:
۱. احنف بن قیس؛ ۲. اصبغ بن نباته؛ ۳. اشعث بن سوار؛ ۴. جابر بن عبداللّه انصارى؛ ۵. جعید همدانى؛ ۶. جارود بن منذر؛ ۷. جارود بن أبىبشر؛ ۸. حبیب بن مظاهر؛ ۹. حذیفه بن اسید غفارى؛ ۱۰. حارث اعور؛ ۱۱؛ حجر بن عدى؛ ۱۲. حبّه بن جویر عرنى؛ ۱۳. حبابه والبیه؛ ۱۴. رشید هجرى؛ ۱۵. رفاعه بن شداد؛ ۱۶. زید بن ارقم؛ ۱۷. سلیم بن قیس؛ ۱۸. سفیان بن ابىلیلى همدانى؛ ۱۹. سلیمان بن صرد خزاعى؛ ۲۰. سوید بن غفله؛ ۲۱. ظالم بن عمرو؛ ۲۲. عبایه بن عمرو ربعى؛ ۲۳. عمرو بن حمق خزاعى؛ ۲۴. عامر بن واثله؛ ۲۵. عبداللّه بن جعفر بن أبىطالب؛ ۲۶. عبیداللّه بن عباس؛ ۲۷. عمرو بن قیس مشرقى؛ ۲۸. قیس بن سعد بن عباده؛ ۲۹. کمیل بن زیاد؛ ۳۰. کیسان بن کلیب؛ ۳۱. لوط بن یحیى؛ ۳۲. مسلم البطین؛ ۳۳. مسعود مولى أبى وائل؛ ۳۴. میثم تمّار؛ ۳۵. مسیب بن نجبه؛ ۳۶. مسلم بن عقیل؛ ۳۷. هلال بن نساف؛ ۳۸. ابواسحاق همدانى؛ ۳۹. ابواسحاق سبیعى؛ ۴۰. ابن کلیب؛ ۴۱. فاطمه والبیه.۱۹
نکته جالب توجّه اینکه یاران امام از نظر عدد، بسیار کم هستند اما بسیارى از آنها از شخصیتهاى برجسته عالم اسلام مىباشند.
برخى از آنها پیامبر و پنج امام را درک کردهاند؛ همانند جابر بن عبداللّه انصارى و برخى دیگر علاوه بر اینکه از یاران امام حسن علیه السلام هستند، جزو یاران امیرمؤمنان بودهاند؛ همانند احنف، اصبغ، جابر بن عبداللّه، جعید، حبیب، حبّه، رشید، رفاعه، زید، سلیم، سلیمان، سوید، ظالم، عمرو بن حمق، عامر، کمیل، لوط، میثم، مسیب و ابواسحاق.
و برخى دیگر جزو یاران امام حسین علیه السلام نیز هستند؛ همانند جابر، جعید، حبیب، رشید، زید، سلیم، ظالم، عمرو، کیسان، لوط، میثم و فاطمه. دسته دیگر از آنها جزو یاران امام سجاد علیهالسلام نیز هستند؛ همانند جابر، رشید، سلیم و ظالم.
و گروهى نیز جزو یاران امام باقر علیه السلام شمرده شدهاند؛ همانند جابر بن عبداللّه انصارى که در سال ۷۸ ق. به دیدار خدا شتافت.۲۰
نکته دوم اینکه عدهاى از یاران امام حسن علیه السلام همانند حبیب بن مظاهر اسدى، جزو شهداى کربلا هستند. و برخى همانند کمیل بن زیاد، عمرو بن حمق خزاعى، رشید هجرى و حجر بن عدى در راه ولایت و دفاع از اهلبیت علیهمالسلام به شهادت رسیدهاند.
پى نوشت:
۱. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۳.
۲. الاصابه فى تمییز الصحابه، ج ۲، ص ۱۲؛ ذخائر العقبى، ص ۱۲۵.
۳. ر.ک: صلح الحسن.
۴. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۳.
۵. همان، ص ۳۵۱؛ اثبات الوصیه، ص ۱۵۹.
۶. احتجاج، طبرسى، ج ۱، ص ۳۳۹. (با تلخیص..
۷. کافى، ج ۷، ص ۲۸۹.
۸. همان، ج ۱، ص ۳۰۲.
۹. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۸.
۱۰. مسند احمد، ج ۱، ص ۱۹۹.
۱۱. همان، ص ۲۱۴ ـ ۳۷۴.
۱۲. در بین مورّخان اختلاف است که ابن عباس به هنگام رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله. چند ساله بوده است؟ عدهاى او را ده ساله، برخى سیزده ساله و گروهى پانزده ساله دانستهاند. (تهذیب التهذیب، ج ۵، ص ۲۴۴..
۱۳. همان.
۱۴. الفصول المهمه، ص ۱۳۷.
۱۵. احزاب / ۴۵.
۱۶. هود / ۱۰۳
۱۷. الفصول المهمه، ص ۱۳۷.
۱۸. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۴۵.
۱۹. رجال شیخ طوسى، ص ۶۶.
۲۰. بهجه الآمال، ج ۲، ص ۴۸۰.
منبع :کوثر ، پاییز ۱۳۸۱، شماره ۵۵
محمد جواد مروّجى طبسى