- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
عرفان اشو و مکتب او یک فرقه نوپدید معنویت گرایی است که منشاء وحیانی ندارد و علی الظاهر با خدا و حیات پس از مرگ نیز چالشی ندارد. اما دقت در بررسی تعالیم و آموزه های اوشو، ما را به این نتیجه می رساند که او و عرفانی که به جهانیان عرضه داشته، کاملا با اسلام و ادیان آسمانی تضاد دارد.
تولد وزادگاه
اشو در ۱۱ دسامبر ۱۹۳۱ میلادی در روستای کوچک و دورافتاده «کوچ وادا» در ایالت «مادهیا پرادش» به دنیا آمد. از آغاز کودکی بیشتر تحت تأثیر پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود بود. وی علاقه وافری نسبت به آنان داشت. در سن هفت سالگی پدربزرگ مادری اش را از دست داد و به گفته خودش این واقعه تأثیر عمیقی بر زندگی درونی او گذاشت و پنجره ای برای ایجاد اراده ای در جهت کشف حقایق عرفانی او شد.
تحصیل و تدریس
وی تحصیلات مقدماتی را در هند گذراند سپس به دانشگاه سائوگر وارد شد و در سال ۱۹۵۳ میلادی تحصیل در رشته فلسفه را به پایان رسانید و حدود نه سال در دانشگاه جبال پور به تدریس آن مشغول شد.
اشو در دوران تدریس به اقصی نقاط هند سفر کرد و علاوه بر بررسی تمام آداب و رسوم مذهبی اقوام هندی به ایراد سخنرانی هایی درباره عقاید عرفانی و مراقبه های خویش پرداخت. او بیش از ۳۵ سال به تعلیم آموزه های خود ادامه داد و توانست طرفداران و شاگردان فراوانی را در هندوستان به دور خود جمع کند.
مهاجرت به آمریکا
اشو به سال ۱۹۷۴ میلادی مرکزی را با عنوان «مجمع بین المللی مراقبه» در هندوستان پایه گذاری کرد و بعد از چند سال به امریکا مهاجرت کرد و مریدان زیادی را گرد خود آورد و به شکل گسترده ای به آموزش عقاید خود پرداخت. در نهایت اشو به سال ۱۹۹۰ میلادی رخت از جهان بربست. وی چهار سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۰ در ۱۹ ژانویه براثر زهری که هنگام بازگشت به هند به وی خورانده بودند کشته شد. زهر چنان بود که بعد از گذشت مدت طولانی علائم خود را در بدن وی نمایان ساخت و به تدریج او را از پای درآورد. گمان می رود که در زندان ایالت اوکلاهاما، یک منبع قدرت متوسط تشعشع رادیواکتیو را در تشک خواب او پنهان کرده بودند. تا ناتوانی های عقلانی، قابلیت های گفتاری و سیستم دفاعی بدنش را نابود کنند.
مرگ
در صبح پنجم نوامبر برای صبحانه دو قطعه نان تست خیس خورده در یک سس بی طعم و بی بو را به وی خوراندند. بلافاصله بعد از خوردن آنها، اوشو احساس تهوع شدید کرد. بعدها طبق دریافت دکترش، مشخص شد که وی را جز قرار دادن در معرض تشعشع رادیواکتیو، با زهر فوق العاده مهلک «تالیوم» نیز مسموم کرده اند. [۱]
پیروان اشو
تعداد پیروان اشو در کشورهای مختلف جهان حدود سیصدهزار نفر تخمین زده می شود و محل اصلی تجمع این آیین در شهر پونای هندوستان است. اشو هرگز کتابی ننوشت، اما سخنرانی های او را به صورت کتاب منتشر کرده اند. سخنرانی های اشو را حدوداً هفت هزار جلسه شمرده اند و تعداد کتاب های او را بالغ بر ششصد عنوان کتاب دانسته اند.
تعالیم و اساس آنها
در مکتب اشو مخالفت با تفکر و مبازره با منطق و فلسفه موج می زند و تنها رقص و شادی اهمیت دارد مشرب او سرشار از ترغیب به سوی جدی نبودن، شاد بودن، عاشق شدن، خندیدن، آزاد شدن، رقصیدن و آواز خواندن است. در گوشه گوشه عرفان اوشو آدمی تشویق به زندگی مادی می شود و لذت بردن از لذایذ مادی و به دست آوردن آرامش و دوری از ناملایمی ها و رجوع به هر آنچه انسان را در این دنیا با تمام تعلقاتش خوشحال می کند. اشو می گوید: کائنات یک شوخی است. خنده عبادت است. اگر بتوانی بخندی چگونه عبادت کردن را آموخته ای. جدی نباش آدم جدی هرگز نمی تواند مذهبی باشد. آدمی که بتواند بی چون و چرا بخندد، آدمی که همه ی مسخرگی و همه ی بازی زندگی را می بیند، در میان آن خنده به اشراق می رسد [۲]
جایگاه عبادت
اشو می گوید: عبادت تفریح است. بنابراین چنانچه به معبدی رفتی و خیلی جدی شدی معبد را عوضی گرفتی. برای خندیدن به معبد برو، برای شادمانی و لذت به معبد برو، برای جشن و سرور به معبد برو. سرمست باش، بانشاط باش در حال جشن و پای کوبی، در حال آوازخوانی و در حال رقص. بگذار کائنات از طریق تو مجال بازیگوشی بیابند. بگذار بازیگوشی تنها عبادت تو باشد، بگذار نشاط و شادمانی تنها نیایش تو باشد و… خوش باش، لذایذ را دریاب. خداوند شئ نیست موضع است. موضع جشن و سرور. غصه را دور بریز! او به تو خیلی نزدیک است. به پای کوبی برخیز. این چهره ماتم زده را کنار بگذار. این توهین به مقدسات است چه او بسیار نزدیک است… با جسم خود به مخالفت برنخیز، آن خانه توست. بر ضد آگاهی ات نباش زیرا بدون آگاهی شاید خانه ات بسیار آراسته باشد اما صاحب خانه ای نخواهد داشت، تهی خواهد بود. آنها در کنار هم زیبایی و زندگی برتر و کامل تری می آفرینند [۳]
پوچی ادیان و مذاهب
در مکتب اشو تمامی ادیان و مذاهب پوچ دانسته می شوند و همگی به مثابه «دروغ های بزرگ تاریخ» معرفی می گردند. اشو می گوید: «همه آئین ها بر پایه دستاویزی ساختگی بنا شده است. همه شیوه ها دروغین اند. آنها تنها یک موقعیت را پدید می آورند و انگیزه نیستند. می توان دستاویزهای تازه ای به بار آورده و دین های تازه ای پدید آورد. دستاویزهای کهنه فرسوده می شوند. دروغ های کهنه از رنگ وبو می افتند و به دروغ های نوتری نیاز خواهد بود» [۴]
و در جایی دیگر چنین ادامه می دهد که «نیازی نیست که صوفی مسلمان باشد. صوفی می تواند به هر صورتی و به هر شکلی باشد به دلیل اینکه صوفی گری هسته اصلی همه ی مذاهب است. صوفی گری به طور خاص با اسلام کاری ندارد. صوفی گری می تواند بدون اسلام هم وجود داشته باشد. اما اسلام بدون صوفی گری نمی تواند وجود داشته باشد.» [۵]
عشق
عشق که معنای آن در مکتب اشو کم وبیش برابر با علاقه ی جنسی است، درون مایه بسیاری از تعالیم او را شامل می شود. اوشو معتقد است که تمام اماکن معنوی از خدا خالی اند و کابین های عشق مملو از خدایند. [۶]
. سکس مسئله اصلی است و همه دشواری ها دیگر از آن سرچشمه می گیرد تا پیش از زمانی که انسان به شناخت ژرفی از نیروی جنسی دست پیدا نکرده باشد یاری دادن او امکان ناپذیر است. [۷]
مراقبه
در مکتب اشو مراقبه دارای اهمیت فوق العاده ای است، مراقبه هایی که با توجه با عقاید نظری او فاقد بنیادهای معرفتی و چارچوب منطقی است. او می گوید: زندگی بدون مراقبه گیاه وار زیستن است. شماها می توانید گیاهان متفاوتی باشید: یکی کلم است و دیگری گل کلم… گل کلم فقط یک کلم است با مدارج دانشگاهی، چندان فرقی نیست. زندگی چندان گسترده و عظیم و چنان عجیب و اسرارآمیز است که نمی توان آن را به یک قاعده یا اندرز تقلیل داد. همه اندرزها کم می آیند، زیاد کوچک اند. آنها نمی توانند زندگی و انرژی های زنده اش را در خود جای دهند. از این رو این قاعده طلایی اهمیت می یابد: اینکه هیچ قاعده طلایی ای وجود ندارد [۸]
پی نوشت:
۱.فلز سنگین مورد استفاده در زهر موش صحرایی.
۲.اوشو، الماس اشو، ترجمه مرجان فرجی، فردوس، چاپ چهارم، ۱۳۸۲، ص ۱۰۵
۳.اوشو، الماس اشو، ترجمه مرجان فرجی، فردوس، چاپ چهارم، ۱۳۸۲، ص، ۱۳۰.
۴.اشو، شهامت، خدیجه تقی پور، فردوسی، تهران، ۱۳۸۰، ص: ۲۰.
۵.اشو، آواز سکوت، ترجمه میرجواد سیدحسینی، هودین، چاپ اول،، ص ۱
۶.اوشو، الماس اشو، ترجمه مرجان فرجی، فردوس، چاپ چهارم، ۱۳۸۲، ص ۱۱۷
۷.اشو، شهامت، خدیجه تقی پور، فردوسی، تهران، ۱۳۸۰، ص: ۷۹.
۸.اوشو، الماس اشو، ترجمه مرجان فرجی، فردوس، چاپ چهارم، ۱۳۸۲، ص ۴۰۷
منبع: ویکی فقه