- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
پس از درگذشت منتصر، ابوالعباس احمد بن محمد المعتصم بن الرشید، المستعین بالله از نواده های معتصم خلیفه پیشین عباسی با دستیاری ترکان بر تخت خلافت نشست. او بازیچه ای در دست ترکان بود. دوران خلافت مستعین سه سال و نه ماه بود.
به خلافت رسیدن مستعین
پس از درگذشت زودهنگام منتصر بالله عباسى، فرماندهان عالى رتبه نظامى و سیاسى، از جمله “بغاى کبیر”، “بغاى صغیر”، “اوتامش” و “احمد بن خصیب” و موالیان خلیفه فقید، گرد آمده و با هم به مشورت پرداخته و به “احمد بن محمد بن معتصم”، رضایت داده و وى را شایسته خلافت دانستند. آنان، وى را حاضر ساخته و به “المستعین بالله” ملقب ساختند و رداى خلافت را بر اندامش پوشانیده و با وى بیعت کردند.
مستعین در روز بعد، یعنى در پنجم ربیع الثانى سال ۲۴۸ قمرى، به دارالعامه آمد و از مردم بیعت گرفت. در خلافت او نیز معتز و مؤید، پسران متوکل عباسى مورد خشم دستگاه خلافت قرار گرفته و زندانى گردیدند.
مستعین عباسى، پس از استقرار در مقام خلافت، “احمد بن خصیب” را به دبیرى و “اوتامش” را به وزارت خویش برگزید. اما پس از مدتى بر “احمد بن خصیب” خشمگین شد و دارایى اش را مصادره و وى را به اقریطش (کرت) تبعید نمود. اوتامش نیز با دسیسه هاى بغاى صغیر و وصیف، بدست مردم خشمگین کشته شد.
جنگ مستعین و معتز
از پس مرگ منتصر سرداران وی کنکاش کردند که خلافت را به کی دهند و بر احمد بن محمد بن معتصم همسخن شدند و لقب وی را مستعین کردند. دقت و احتیاط از دو سو بود؛ عباسیان از ترکان بیمناک بودند، ترکان نیز می خواستند خلافت را به یکی از خاندان عباس دهند که از کینه توزی وی در امان باشند.
از این رو هیچ کس از سرداران ترک به خلافت فرزندان متوکل رضا نداد که بیم بود به انتقام پدر و برادر برخیزند. اما خیلی زود باغر سردار ترک که در خون متوکل دست داشت با گروهی از ترکان دل با وی بد کردند که شنیده بودند وی سر خلاف ترکان دارد.
اختلاف در ترکان افتاد گروهی از ایشان به پیشوائی وصیف و بغا با خلیفه به بغداد رفتند و گروهی دیگر از او خواستند که به سامره باز رود و از رفتار خویش پوزش خواستند، اما مستعین تقاضای ایشان را نپذیرفت و چون مستعین از بازگشت سامره سرباز زد، ترکان وی را از خلافت برداشتند و با معتز پسر متوکل بیعت کردند و جنگ میان دو خلیفه درگرفت و ماه ها ببود و این قضیه در کشور اثر کرد و نرخ ها بالا رفت و بلیه سخت شد. عاقبت مستعین شکست خورد و از محمد بن عبدالله بن طاهر کمک خواست و او دریغ کرد.
در همین ایام ابواحمد موفق پسر متوکل بهمدلی برادر با نیروی بسیار از بغداد به سامره شد و معتز مقدم وی را گرامی داشت و خلعت نیکو داد و سرداران وی را بنواخت و مخلع کرد و عبیدالله بن عبدالله ابن طاهر از بغداد بیامد و برد و عصا و شمشیر و گوهر خلافت را بیاورد.
خلیفه معزول منکوب یعنی مستعین به دستور ترکان رو سوی واسط کرد و احمد بن طولون را همراه وی کردند.
احمد با خلیفه معزول رفتاری نکو داشت و او را در کار سفر و شکار آزادی داده بود. با همه پیروزی ها که ترکان در خلع و شکست و تبعید مستعین داشتند از جانب وی ایمن نبودند و معتز را به کشتنش برانگیختند و گفتند: جز به کشتن مستعین خلافت وی مستقر نمی شود.
مادر معتز نیز با رأی ترکان همدل بود که از کید مستعین بر جان فرزند بیم داشت و تردید از معتز برخاست و به ابن طولون نوشتند تا خون مستعین را بریزد و وعده حکومت واسط دادند، اما وی رضا نداد به خون خلیفه ای که هنوز به قید بیعت وی بود دست بیالاید.
کشته شدن مستعین
در سال ۲۵۱ق/۸۶۵-۶م، یکی از سرداران ترک به نام «بغا» به دستور مستعین کشته شد که همین کار انگیزه ای برای شورش و سرکشی ترکان شد. خلیفه با دو تن از سرداران ترک از سامرا به بغداد فرار کرد ولی شورشیان بغداد را محاصره و آن را تسخیر کردند.
مستعین به درخواست شورشیان به سود مُعْتَزّ، در سال ۳ محرم سال ۲۵۲ ق. از خلافت کناره گرفت. پس از برکناری او و طبق توافق های به عمل آمده، قرار شد که جان خلیفه در امان باشد و همچنین در شهر واسط خانه نشین شود، اما در بین راه سعید بن صالح از کارگزاران مُعْتَزّ نزد او آمد و با شمشیر وی را به قتل رساند و سرش را برای خلیفه تازه فرستاد. درباره مستعین و روابط او با ترکان شعری بدین مضمون سخت شهره بود:
خلیفه ای در قفس میان وصیف و بغاست و هر چه بدو تلقین کنند چون طوطی تکرار می کند.
منابع
۱-حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲.
۲-خلافت مستعین عباسى، تاریخ الیعقوبى، ج۲، ص۴۹۳؛ محاضره الابرار، ج۱، ص۷۹. در دسترس در فاتح نت، بازیابی: ۱۳ اسفند ۱۳۹۲.
منبع: دانشنامه اسلامی