- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
تربیت، عبارتست از فعالیتی مستمر و منظم در جهت کمک به رشد جسمانی، شناختی اخلاقی، اجتماعی و به طور کلی پرورش و شکوفایی استعدادهای متربی که نتیجه آن در شخصیت متربی به ویژه در رفتارهای او ظاهر خواهد شد.[۱]
تربیت دینی عبارتست از: مجموعه اعمال عمدی و هدفدار، به منظور آموزش گزاره های معتبر یک دین به افراد دیگر در عمل و نظر تا به آن آموزه ها متعهد و پایبند گردند.[۲] و سیره بر وزن فعله از سیر به معنای چگونگی عمل و رفتار یا سبک و قاعده رفتار است.[۳]
در این نوشتار، برداشت روش های تربیتی از گفتار یا رفتار امام(ع) مقصود است و بنابراین، مقصود از سیره تربیتی شامل قولی یا فعلی است که آن حضرت در مقام تربیت دیگران و به منظور اثرگذاری بر شناخت ها، باورها، احساسات، عواطف یا رفتارهای دیگران ابراز داشته اند. سیره قولی در این مقاله عباراتی از صحیفه سجادیه یا دعای ابوحمزه ثمالی، و سیره فعلی رفتارهای آن حضرت به قصد هدایت دیگران است که در دوران سی و چهار ساله امامت ایشان ثبت و نقل شده است.
روش(شیوه) به معنای طریقه، اسلوب، راه یا منوال است[۴] و در اصطلاح علوم تربیتی، شیوه هایی است که با استفاده از آنها، فرد می تواند تعلیمات و معارف حق و اخلاق پسندیده را در خود یا دیگری پیاده کرده و عمق بخشد و ناپاکی ها را از صفحه دل و روح خود یا دیگری بزداید.[۵] در این مکتوب، روش های «تغافل» و «عفو» با توجه به مناجات های صحیفه سجادیه و ابوحمزه ثمالی و سیره رفتاری امام(ع) بیان شده است.
الف-روش عفو
۱-تعریف عفو
«اَلعفو هو التّجاوز عن الذُّنوب و مَحْوها عن العبد»؛[۶] عفو، گذشت از گناهان و محو آثار آن از بنده می باشد.
بخشش، عبارتست از تغییر ارادی و آگاهانه و آزادانه قلبی، و نتیجه موفقیت آمیز کوشش فعال برای جایگزینی افکار بد با اندیشه های خوب، و تندی و عصبانیت با احساس ترحّم و شفقت. و بخشودن عبارتست از غلبه بر احساسات منفی(کینه، عصبانیت) و جایگزینی آن با احساسات مثبت.
عفو در متون اسلامی عبارتست از فرانگری به بافت رنجش، ملاحظه محدودیت های فردی و نوعی انسانها و با توجه به آنها رفتار خاطی را معنا دادن و تفسیر نمودن، و خود را فردی از نوع انسان ممکن الخطا دیدن، که در شرایطی ممکن است به گذشت نیاز داشته باشد و احساس همدردی با خاطی و گذشت از اشتباه او که با انگیزه آرامش روانی، بهبود روابط با خاطی و رشد و پرورش او، یا جلب رضایت خداوند صورت می گیرد.
عفو، گذار از مرحله انزجار و رنجیدگی به مرحله احساسات مثبت فرد جفا دیده، نسبت به فرد خطاکار است.[۷]
گذشت از تقصیر دیگران یکی از مکارم اخلاق و آداب معاشرت است. اگر همه انسانها در استیفای حقوقشان سختگیر باشند، روح صفا و صمیمیت در جامعه یافت نخواهد شد. در قرآن کریم به عفو امر شده است:(خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ.)[۸] همچنین در آیات دیگر علاوه بر «عفو»، به «صفح» نیز اشاره شده است،[۹] که معنای آن رساتر از عفو است؛ یعنی علاوه بر مفهوم گذشت، نادیده گرفتن خطا نیز در آن لحاظ شده است.
عفو و اغماض در صورتی ارزشمند است و مصداق می یابد که انسان قدرت انتقام داشته باشد. در غیر این صورت، سکوت انسان نه از مصادیق عفو، بلکه از مصادیق کظم غیظ خواهد بود و «کَظم غیظ» در صورتی که انسان از روی ناچاری سکوت کند منجر به حقد و کینه، و باعث سوءظن، حسد، غیبت و تهمت می شود.[۱۰]
۲-اقسام عفو
از لحاظ ارزش اخلاقی، می توان مراتبی برای عفو برشمرد:
الف-گاهی بخشش و گذشت جنبه تاکتیکی دارد؛ به این معنا که چون شرایط قصاص و انتقام مهیا نیست، ناچار است که عفو نماید. این نوع بخشش گرچه یک تمرین اجباری برای بخشایش دیگران است، اما ارزش اخلاقی و تربیتی ندارد.
ب-بعضی اوقات اغماض از خطای دیگران تنها برای خودسازی است. بخشاینده دست از انتقام می کشد؛ برای آنکه تحمل سختی ها را تمرین کند، به کمال صبر و مقاومت دست یابد، ضعف هایش به تحمل و خودداری مبدّل شود و در امر دنیا و آخرت موفق باشد. این قسم عفو دارای ارزش اخلاقی است؛ زیرا برای خودسازی است.
ج-مرتبه سوم عفو، نه جنبه تاکتیکی دارد و نه صرفآ برای خودسازی است، بلکه برای همیشه از انتقام متجاوز درمیگذرد تا فرد خطاکار را تربیت کند و او را از ارتکاب دوباره عمل زشت بازدارد؛ زیرا انسانی که در کمال قدرت است وقتی از تجاوز کسی که ضعیف و زیردست است می گذرد، به طور طبیعی او را تحت تأثیر قرار خواهد داد، و وجدان اخلاقی اش را بیدار می کند.[۱۱]
چنین انگیزه ای برای عفو دیگران الهی و نیکوست؛ زیرا علاوه بر ارزش اخلاقی که برای عفوکننده دارد، ارزش تربیتی نیز دارد و متربّی خطاکار را پشیمان و هدایت خواهد کرد.
۳-عفو در گفتار امام سجاد(ع)
یکی از اوصاف خداوند «عَفُوّ» است، و امام(ع) خداوند را با این نام می خواند و تقاضای بخشش خویش را می نماید: «اَنْتَ الّذی سَمَّیتَ نفسک بِالْعَفُوّ فَاعْفُ عَنّی…»؛[۱۲] ای خداوندی که خود را بخشاینده نامیدی مرا عفو کن.
خداوند اولین مربّی است که با بخشش اولین متربّیان خویش، یعنی آدم و حوّا، «عَفُوّ» نامیده شد، و از این رو، عفو و گذشت در مقام تربیت، قدمتی همسان با خلقت انسان دارد. امام(ع) این نکته را می آموزند که عفو نقطه امید همه انسانهای خطاکار در طول تاریخ بوده است، و جریان تکامل و تربیت نفس انسانی تنها در گرو گذشت خداوند از گناهان فرد، و انسانها نسبت به یکدیگر می باشد.
در دعای «التجاء»، امام با بیانی دیگر از خداوند طلب عفو میفرماید:
«الّلهُمَّ اِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنّا فَبِفَضْلِکَ، وَ انْ تَشَأْ تُعَذِّبْنا فَبِعَدْلِکَ، یا غَنِّی الْاَغْنیاء، ها نَحْنُ عبادُکَ بینَ یدَیکَ، و اَنَا اَفْقَرُ الْفُقراءِ اِلیک، فَاجْبُرْ فاقَتَنا بِوُسْعِکَ، و لا تَقْطَعْ رَجاءَنا بِمَنْعِکَ»؛[۱۳]
بار الها! اگر بخواهی ما را عفو کنی، این از فضل و بخشش توست، و اگر بخواهی ما را کیفر نمایی، بر اساس عدالت است. ای کسی که از همه اغنیا بی نیازتری! هم اکنون ما بندگان در پیشگاه تو حاضریم، و من از همه نیازمندان نسبت به [عفو] تو محتاج تر هستم. پس ناداری ما را با وسعت خود جبران فرما و امید ما را با دریغ نمودنت قطع مگردان.
در این فراز، امام در مقام هدایت و ایجاد بینش در متربّی هستند. امام می آموزند که متربّی متواضعانه در برابر مربّی باید خطایش را بپذیرد و از آن نادم باشد. از نظر ایشان، عفو و گذشت با همه ارزشی که دارد، اما در مقام تربیت، متربّی نباید خطایی را تکرار نموده و همیشه انتظار بخشش مربّی را داشته باشد، بلکه مربّی می تواند بنابر تشخیص خویش، متربّی را عفو کند یا اگر به تربیت متربّی مضّر باشد گذشت نکند. امام(ع) در اینجا به عنوان متربّی از خداوند متواضعانه طلب بخشش می کند، اما میفرماید: اگر خداوند عفو نکند و عذاب نماید، این مطابق عدالت اوست.
همچنین آن حضرت در دعای ابوحمزه، چگونگی طلب عفو متربّی از مربّی را آموزش می دهند: «اَنْتَ یا الهی اَوْسَعُ فَضْلا وَ اَعْظَمُ حِلْمآ مِنْ اَنْ تُقایسَنی بِفِعْلی و خَطیئتی، فَالْعَفوَ فالْعَفو فالْعَفو»؛[۱۴] تو ای خدای من که فضل بی پایان و بردباری عظیم تو برتر از آن است که مرا با گناهم مقایسه نمایی، از من درگذر، از من درگذر، از من درگذر.
در این عبارت، امام با ذکر صفات خداوند و رحمت و حلم بی پایان او، به گناهکاران امید می دهند تا متربّی مأیوس نشود و در راه تربیت به حرکت خویش ادامه دهد.
۴-روش عفو و بخشش در رفتار امام(ع)
در سیره امام(ع) به موارد فراوانی برمی خوریم که ایشان نزدیکان، غلامان، بستگان، شیعیان و حتی مخالفان و دشمنان خود را مورد عفو و گذشت قرار می دادند، و با این شیوه آنها را تربیت می کردند.
عمادالدین طبری نقل می کند: روزی مردی از خویشان(حسن بن حسن(ع) نزد امام(ع) رفت، و تا توانست ایشان را دشنام داد. امام(ع) در پاسخ او خاموش ماند. چون حسن از نزد ایشان بازگشت، امام(ع) به کسانی که نزد او نشسته بودند گفت: شنیدید این مرد چه گفت؟ می خواهم با من بیایید و پاسخی را که به او می دهم بشنوید. گفتند: می آییم و دوست داشتیم همین جا پاسخ او را می دادی.
امام نعلین خود را پوشید و به راه افتاد و گفت:(وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)[۱۵] همراهان دانستند که او سخن زشتی به حسن نخواهد گفت. چون به خانه حسن رسیدند، امام گفت: بگویید سجّاد است. حسن بیرون آمد و یقین داشت زین العابدین برای تلافی نزد او آمده است. چون نزد او رسید، علی بن الحسین فرمود:
«یا اَخی، انْ کُنْتَ قُلْتَ ما فِیَّ اَسْتَغْفِرُاللّه مِنْهُ، وَ انْ کُنْتَ قُلْتَ مالیس فِیَّ فَغَفَرَ اللّه لَکَ»؛ برادرم! اگر آنچه به من نسبت دادی در من وجود داشته باشد، از خداوند طلب مغفرت می کنم و اگر در من نباشد از خداوند برای تو طلب آمرزش می کنم. حسن در پای وی افتاد و بوسه می داد و می گفت: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ بَلْ قُلْتُ فیکَ ما لیسَ فیکَ وَ اَنَا اَحَقَّ بِهِ»؛ از خداوند طلب آمرزش می کنم آنچه از ]صفات بد[ به تو نسبت دادم در تو نیست و من به آنها سزاوارترم.[۱۶]
سیره امام در این حکایت، اسوه ای برای رفتار تربیتی است. امام با سکوت خویش و سپس بردن اطرافیان تا درب خانه حسن، می خواهند شیوه بخشش را به آنها بیاموزند. اگر تنها ندامت و آموزش حسن مقصود بود، امام می توانست به تنهایی بروند، اما به نحوی از اطرافیان می خواهد که در مقابل جسارت او روش ایشان را هم ببینند. در اینجا، امام هم متربّی خطاکار و هم متربّیان دیگری را که منتظر درس جدیدی از روش تربیتی امام(ع) هستند، به بهترین وجه آموزش می دهند.
عفو و گذشت، علاوه بر فواید و آثار فراوان اخلاقی که در آیات و احادیث ذکر شده، و خداوند خود را به این وصف توصیف فرموده است، در عمل به عنوان عامل مهمی در تعدیل روابط بین افراد و برقراری آرامش روانی نتیجه بخش می باشد.
بخشش، علاوه بر ترسیم روابط بین افراد و کاهش تنش های اجتماعی، در تأمین سلامت روانی، کاهش اضطراب و افسردگی، عصبانیت و پرخاشگری، اختلالات عاطفی و رفتاری، افزایش اعتماد به نفس، و پیشرفت تحصیلی فرزندان بسیار مؤثر و کارآمد است.
عفو موجب پایین آمدن فشارهای روحی می شود. کینه جویی و عفو نکردن موجب عدم تعادل عاطفی و شناختی می شود، و بدی های متربّی را بزرگ کرده و خوبی هایش را منظور نمی کند.[۱۷]
البته مربّی در عمل باید توجه نماید که با عفو، ندامت و پشیمانی را در متربّی سبب شود، و پس از عفو هیچ منّتی بر او نگذارد تا موجب زایل شدن عزّت نفس او گردد و کینه مربّی را به دل بگیرد؛ زیرا در این صورت، باعث گمراهی و تکرار خطاهای او می شود.
به طور خلاصه روش عفو در سه صورت برای اصلاح رفتار افراد استفاده می شود:
۱-خطاکار از کارش پشیمان شده است و تصمیم به تکرار ندارد.
۲-شخص خطاکار انسان آبرومندی است که از روی جهالت کار ناشایستی انجام داده است.
۳-خطاکار دارای فطرتی پاک است و احتمال می دهیم که اگر مورد عفو قرار گیرد، وجدان اخلاقی او بیدار می شود.[۱۸]
بنابراین، می توان گفت: در گفتار و رفتار امام سجاد(ع)، شیوه عفو به عنوان یک روش تربیتی برای دیگرسازی متربّیان به کار گرفته شده است. گرچه به عنوان یک اصل اخلاقی نیز می تواند تأثیرات خوبی در مربّی و عفوکننده داشته باشد.
۱-معنای تغافل
تغافل، یعنی انسان چیزی را بداند و از آن آگاه باشد ولی با اراده و عمد، خود را غافل نشان دهد و وانمود کند که از آن آگاه نیست.[۱۹] تغافل در فقه اسلامی تحت عنوان «اصل صحّت» مورد توجه قرار گرفته است؛ بدین معنا که عمل مسلمان درست است و اگر احتمال نادرستی در آن رود نباید به چنین احتمالی اعتنا نمود، چه رسد به اینکه بخواهیم تجسّس نماییم تا موجب کشف مفسده در دیگران شود.
تغافل در رابطه تربیتی بین مربّی و متربّی به این معناست که پس از آنکه خطای متربّی مسلّم گشت، در مرحله اول وقتی خطا ناچیز باشد، مربّی باید به گونه ای عمل کند که گویا از هیچ چیز خبر نداشته است.
این شیوه مبتنی بر اصل عزّت است. قوّت ها و ضعف های هر فردی در احساس عزّت او دخیل هستند و این دو احساس باید به نحوی تحت کنترل درآید که منجر به حفظ عزّت فرد گردد، و با توجه به ضعف های متربّی از این شیوه استفاده می شود.[۲۰]
۲-اهمیت تغافل
تغافل صفتی پسندیده، و یکی از اصول اخلاقی و طرق تربیتی ائمّه اطهار(ع) می باشد که دارای آثار درخشانی در تربیت است. در روایات، به تغافل و فواید و اثرات تربیتی آن اشاره شده است. امام علی(ع) در اهمیت تغافل میفرماید: «نِصفُ العاقل اِحتمال و نِصفُهُ تغافُل»؛[۲۱] نیمی از ساختار(انسان) خردمند بر اساس احتمال و نیمی دیگر به چشم پوشی بستگی دارد. نیز فرموده اند: کسی که از بسیاری امور تغافل نکند آرامش و آسایش خود را متزلزل کرده است.[۲۲]
تغافل شاخه ای از حلم و بردباری است و بدون حلم نمی توان به آن دست یافت و از این رو، امام علی(ع) فرموده اند: «لا حِلمَ کَالتّغافُل»؛[۲۳] هیچ بردباری بهتر از چشم پوشی نیست. امام علی(ع)، تغافل را بهترین و شریف ترین صفت اخلاقی انسان با کرامت دانسته اند:(اَشْرفُ اَخلاق الکریم کثرهُ تغافُلِهِ عمّا یعْلم.)[۲۴]
همچنین امام(ع) تغافل نمودن از امور ناچیز را باعث افزایش منزلت تغافل کننده می دانند، و با بیان مضرّات عدم به کارگیری این شیوه، مخاطب را به این روش هدایت و تحریک می نمایند:
«و عَظِّموا اَقْدارَکم بالتغّافل عن الدَّنِیّ من الْامور… و لا تکُونوا بَحّاثین عمّا غاب عنکم، فیکثر غائبکم… و تکرّموا بالتَّعامی عن الْاِستقصاء»؛[۲۵] قدر و منزلت خود را با تغافل نسبت به امور پست بالا ببرید… و زیاده از اموری که پنهان است تجسّس نکنید که عیب جویان شما زیاد می شوند… و با چشم برهم نهادن از دقت بیش از حد در جزئیات، بزرگواری خود را ثابت کنید.
۳-انواع تغافل
تغافل همیشه سودمند نیست. از این رو، برای آنکه مقصود ائمّه اطهار(ع) از تغافل به عنوان یک وصف پسندیده روشن گردد، آن را تحت دو عنوان «تغافل مثبت»(ممدوح) و «تغافل منفی»(مذموم) بررسی می نماییم:
الف-تغافل مثبت
مقصود ائمّه اطهار از تغافل در اخلاق و تربیت، این قسم می باشد؛ یعنی انسان چیزهایی را بداند که پنهان کردن آن لازم یا پسندیده است، یا اینکه فرد خود را نسبت به مسئله ای که اظهارش عواقب نامطلوب دارد به ناآگاهی و بی اطلاعی بزند، و یا با بزرگواری از کنار آن بگذرد تا باعث حفظ آبروی دیگران شود.
پنهان ساختن عیوب و لغزش های دیگران بسیار پسندیده است؛ زیرا هر کس که عیبی دارد سعی می کند از دیگران پنهان نماید. بخصوص در امر تربیت اگر از متربّی پرده دری شود، به نحوی که آبرو و حیثیت اجتماعی اش خدشه دار گردد، این خود نوعی تشویق به خطا بوده و باعث گمراهی خواهد شد؛ زیرا وقتی نگرش مثبت نسبت به او نباشد، از انجام کارهای ناپسند به صورت علنی ابایی نخواهد داشت.[۲۶]
ب-تغافل منفی
همانگونه که غفلت در امور زندگی مایه بدبختی است، تغافل نسبت به امور مهم نیز همین گونه است؛ یعنی انسان واقعیت را بداند و باور داشته باشد که زندگی دنیا ناپایدار بوده و این جهان گذرگاهی است که باید از آن عبور کند و هیچ اعتباری به قدرت و ثروت های مادی نیست، ولی با این حال، از کنار این مسائل با بی تفاوتی می گذرد، گویا اصلا هیچ چیزی نمی داند.
چنین تغافلی در تربیت منظور نیست، و آثار زیانبارش از غفلت هم بیشتر است؛ زیرا غافل، ناآگاهانه گرفتار حوادث می شود، اما تغافل کننده با آگاهی دچار عواقب سوء می گردد.[۲۷]
گاهی نیز تغافل نسبت به دیگران برای تربیت و از روی حسن نیت نیست، بلکه هوای نفس و اندیشه های پلید محرک تغافل کننده است. چند نمونه از این نوع تغافل عبارتند از:
۱-تغافل شخص حسود: حسود در کارهای بد محسود تغافل می کند و قصدش این است که می خواهد محسودش هر چه بیشتر به روش نادرست ادامه دهد تا بین مردم مفتضح شود و آبرویش برود.
۲-تغافل انسان سودجو: تغافل او از گناه دیگران به مصلحت تغافل شونده نیست، بلکه نفع شخصی خود را در آن می داند.
۳-تغافل فرد جاه طلب: انسان جاه طلب از اخلاق ناپسند دیگران تغافل می کند و از زشتی کارهای آنان سخن نمی گوید تا اینکه انتقادش موجب آزردگی افراد از او نشود.[۲۸]
۴-شیوه تغافل در کلام امام چهارم
روش تغافل مربّی از خطاهای متربّی، در کلمات امام(ع) به دو نوع قابل تقسیم است:
الف-چشم پوشی خداوند از گناهان بندگان: خداوند که مربّی همه بندگان است، با پوشیدن عیوب بندگان و رسوا نکردن آنها سعی در تقربّ آنان به خویش دارد. در قرآن کریم،[۲۹] این روش مورد تأیید قرار گرفته است؛ زیرا وقتی منافقان به قصد طعنه و اذیت، پیامبر(ص) را «اُذُن» می خوانند، خداوند از گوش شنوا و صفت پرده پوشی پیامبر که می خواهد از این راه منافقان را هدایت فرماید، با عنوان «اُذُنِ خیر» و «رسول رحمت» تعبیر فرموده است.[۳۰] بنابراین، قبول توجیه های متربّی از سوی مربّی، زیرکی مربّی را خدشه دار نمی کند، بلکه مایه بزرگواری مربّی است.
امام زین العابدین(ع) در دعای ابوحمزه خداوند را به عنوان مربّی توصیف فرموده است که از گناهان او حلم و تغافل نموده، به نحوی که اصلا گناهی مرتکب نشده است: «و الْحمدُ لِلّه الّذی یحْلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لا ذَنْبَ لی.»[۳۱]
در اینجا امام(ع) با لسان دعا، روش تربیتی تغافل را به همه مربّیان آموزش می دهند؛ چراکه وقتی خداوند برای اصلاح رفتار بندگان از خطاهایشان تغافل میفرماید، پس تمامی بندگان در مقام تربیت باید به این نحو عمل نمایند.
ب-تغافل انسانها نسبت به یکدیگر: از نظر امام(ع)، تغافل علاوه بر آنکه در تربیت ضروری است، یکی از اصول مهم اجتماعی زندگی آرام و خالی از دغدغه و وسیله سامان یافتن امور دنیایی جامعه انسانی است. از این رو، امام(ع) در وصیت به فرزندشان در اهمیت تغافل فرموده است:
«وَ اعْلَمْ یا بُنَیَّ انَّ صَلاحَ الّدنیا بِحَذافیرِها فی کَلِمَتَینِ اِصلاحُ شَأنِ الْمَعاشِ مِلْؤُ مِکْیالٍ ثُلُثاهُ فِطْنهٌ و ثُلْثُهُ تَغافُل، لاِنّ الاْنسانَ لا یتَغافَل اِلّا عنْ شیء قَدْ عَرَفَهُ فَفَطِنَ لَهُ»؛[۳۲] فرزندم! همانا سامان یافتن همه امور دنیا در دو کلمه خلاصه می شود؛ اصلاح و تأمین معاش زندگی همچون پُری پیمانه ای است که دو سوم آن به هوشمندی و یک سوم آن به چشم پوشی است؛ زیرا انسان تغافل نمی کند، مگر از چیزی که آن را می شناسد و آگاهی دارد.
امام با بیان اهمیت تغافل و فواید آن، درصدد تحریک و تشویق به این روش هستند و ما را به این طریق هدایت می کنند.
۵-تغافل در سیره امام سجاد(ع)
در سیره امام(ع) نیز دیده می شود که با روش تغافل می توان رفتار ناشایست متربّی را نادیده گرفت تا از این طریق، عزّت او حفظ شده و از ادامه رفتار نادرست او جلوگیری شود؛ زیرا اگر احساس عزت متربّی زایل شود، او با بی باکی تمام خطاهای بیشتری را مرتکب خواهد شد. ابن شهرآشوب می گوید: مردی حضرت را دشنام گفت. امام(ع) چشم پوشی(تغافل) نمود. مرد گفت: با تو هستم! امام پاسخ دادند: از [سخن] تو چشم پوشی می کنم.[۳۳]
به دلیل آنکه امام حجت و الگوی عمل برای ماست، بکارگیری روش تغافل برای همه مربّیان اسوه است تا از این طریق با حفظ احترام متربّی، او را به تربیت صحیح سوق دهند. انسانها دوست ندارند دیگران از خطای آنان مطلع شوند. انسان، خواهان کرامت و عزّت نفس خویش است، پس نیازمند آن است که جامعه با نگرشی مثبت با او برخورد کند.
آگاهی دیگران از خطای او نگرش او را خدشه دار می کند، و اگر گناه او آشکار شود خطرناکترین لحظه در زندگی فرد(متربّی) است؛ چراکه او دیگر از فرو پوشیدن خطای خویش بیمی ندارد و از بر ملاشدن آن ابایی ندارد.[۳۴]
در چنین وضعی، مربّی تنها با تغافل می تواند از انحراف بیشتر متربّی جلوگیری کرده و او را در مسیر تربیت صحیح قرار دهد.
نتیجه گیری
عفو و تغافل خداوند نسبت به بندگان، در سیره گفتاری امام سجاد(ع) مشهود است و در سیره تربیتی حضرت، از روش های عفو و تغافل در جهت هدایت متربیان استفاده شده است. امام(ع) با بکارگیری شیوه های تربیتی عفو و تغافل، از انحراف متربیان جلوگیری کرده و آنان را هدایت کرده اند. در سیره امام(ع) از این دو روش در جهت آشنایی متربیان و تذکر آنان به اصول اعتقادی و سوق دادن آنها به اعمال نیک استفاده شده و الگویی عملی برای مربیان تربیت دینی محسوب می شود.
پی نوشت ها
۱-ده آبادی، درآمدی بر نظام تربیتی اسلامی، ص ۱۲.
۲-اعرافی و داوودی، تربیت دینی، ص ۲۴.
۳-اعرافی و حسینی زاده، تربیت فرزند، ص ۱۰.
۴-دهخدا، لغتنامه، ماده روش، ج ۸، ص ۱۲۳۷۸.
۵-موسوی کاشمری، روش های تربیتی، ج ۱، ص ۱۵.
۶-طریحی، مجمع البحرین، ج ۱، ص ۳۰۰.
۷-غباری بناب، رفتار بخشایشگرانه در نهج البلاغه، کتاب چهارم، ص ۲۸۹.
۸-اعراف: ۱۹۹.
۹-تعابن: ۴/نور: ۲۲/زخرف: ۸۹/حجر: ۸۵.
۱۰-مهدوی کنی، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص۵۹۹.
۱۱-مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج ۳، ص ۳۹۴ـ۳۹۵.
۱۲-صحیفه سجادیه، دعای ۱۶، ص ۱۸۴.
۱۳-همان، دعای ۱۰، ص ۱۴۵ـ۱۴۶.
۱۴-مشکینی، مصباح المنیر، دعای ابوحمزه ثمالی، ص ۳۴۲.
۱۵-آل عمران: ۱۳۴.
۱۶-طبری، مناقب الطاهرین، ترجمه درگاهی، ج۲، ص ۶۲۳.
۱۷-غباری بناب، رفتار بخشایشگرانه در نهج البلاغه، کتاب چهارم، ص ۲۹۵ـ۳۰۸.
۱۸-امینی، اسلام و تعلیم و تربیت، ج ۲، ص ۱۸۷.
۱۹-فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های انسانی، ص ۴۰۳.
۲۰-باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص ۱۳۶.
۲۱-محمّدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۹، ص ۴۳۷۴.
۲۲-آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج ۲، ص۷۱۷، ش ۱۴۸۶.
۲۳-همان، ج ۲، ص ۳۴۵.
۲۴-محمّدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۹، ص ۲۶۸.
۲۵-علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۶۴.
۱۶-مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج ۲، ص ۳۵۱.
۲۷-همان، ص ۳۵۲.
۲۸-فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های انسانی، ص ۴۰۶.
۲۹-توبه: ۶۱.
۳۰-باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص ۱۳۷.
۳۱-مشکینی، مصباح المنیر، دعای ابوحمزه ثمالی، ص ۳۳۴.
۳۲-نوری، مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۳۸.
۳۳-اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمّه، ج۲، ص ۳۱۲.
۳۴-حاجی ده آبادی، درآمدی بر نظام تربیتی اسلام، ص ۱۶۳ـ ۱۶۴.
منبع اقتباس: (پرتال جامع علوم انسانی)؛ مجله معرفت؛ نویسنده: علی اسماعیلی ایولی