- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
زندگی دنیوى انسان، فرصتى مناسب و منحصر به فرد براى پیمودن راه کمال و نایل شدن به سعادت ابدى است. خداوند متعال براى سهولت وصول انسان به این امر مهم پیامبران را مبعوث فرمود تا انسانها را به وسیله آنها راهنمایى نماید. اما، انسانها از آنجا که مختار و انتخابگر آفریده شدهاند در برابر دعوت انبیاى الهى واکنشهاى متفاوتى داشتهاند و به همین علت، سرنوشتهاى متعددى دارند. در این مقاله، نویسنده سعى کرده است به تبیین این موضوع بپردازد مطلب را با هم از نظر میگذرانیم:
فرآیند تکاملى انسان
انسان فرآیند تکاملى را در طول یک زمان مشخص و معینى میپیماید. هرچند که برخى از محققان و اندیشمندان بنابر آیات مربوط به عالم ذر، از وجود علمى و عینى (عین ثابته عارفان) در مقام فیض اقدس و فیض مقدس سخن گفته و بر این باورند که هر انسانى پیش از وجود خارجى مادیاش، در عامل و نشئههاى دیگرى به سر برده و در آن عالم است که از مردمان پیمان گرفته شد و امانت را پذیرفت و بار آن را به دوش کشید و سپس در یک حرکت دورى من الله و الى الله عوالم برزخ نزولى و جهان ماده و برزخ صعودى و عالم ملکوتى و الهى را طى کرده و خواهد کرد؛ با این همه هیچ شک و شبههاى نیست که آدمی در جهان ماده دو گونه زندگى داشته است؛ یکى زندگى جنینى و دیگرى زندگى پس از تولدش در روى زمین که هر یک خود به تعبیرى عالمى خاص خود و نشئهاى ویژهاى با خصوصیات و ویژگیهاى استثنایى است.
هر کسى وارد این دنیا میشود، از عالم جنینى خود اطلاعات کامل و درستى ندارد و تنها از طریق دستگاه و سازههاى فناورى نوین اطلاعاتى از چگونگى شکلگیرى جنین و رشد مادى آن به دست میآورد ولى از همه آن چه واقع میشود اطلاعى ندارد. از این رو از چگونگى دمیدن روح، آدمى جز توهم و تخیلات تیره و تار چیزى به ذهن ندارد.
پس از زاد و زایش نیز این فرآیند ادامه مییابد و آدمى در میان مشکلات و کشاکش درد و رنج، آسایش و آرامش، نیازها و خواستهها، از طریق آموزشهاى تجربی، علمی، وحیانى و پرورشها و تربیتهاى خاص خود و دیگران، قوا و ظرفیتهاى وجودى خودش را آشکار میکند. در این مقطع زمانى اززندگى هر چند به عنوان یک فرزانه و فیلسوف به آینده و پس از مرگ نمینگرد ولى همانند زندگى جنینى خود اطلاعات درستى ندارد و آینده به شکل مبهم و تیرهاى پیش روى او نمایان میشود. ازا ین رو بیشتر به اقتضاى طبیعت مادى خود با زندگى مادى روزمره درگیر میشود و کمتر به آینده مبهم خود مینگرد و در راه شناخت آن گام برمیدارد.
واکنش انسانها نسبت به آینده
تنها عدهاى خاص هستند که با بهره گیرى از دادهها و اطلاعات وحیانى نسبت به گذشته و آینده خود به نوعى آگاهى میرسند. این دسته نیز به دو دسته تقسیم میشوند: نخست کسانى که با شناخت کلى از وضعیت کنونى خود، با بهرهگیرى از روشها و شیوههایى که از بیرون از عقل بشرى و از راه وحى به دست آوردهاند، دست به اعمال و کارهایى میزنند تا نوعى آمادگى در اندیشه و وجود خود پدید آورند و نسبت خود را با آینده بازسازی کنند و خود را به آن نزدیک سازند. آنان به این باور رسیدهاند که این مقطع، مقطع کوتاهى از زندگى بشر است و هدف از خلقت و آفرینش آدمى چیزى فراتر و برتر از زندگی مادى دنیوى است. با اعمال و کارهایى که انجام میدهند به نوعى ظرفیت و توانمندی دست مییابند که آینده را از وراى ماده میبینند و یا دست کم به بخشى از آینده آگاهى و حتى دسترسى مییابند. آیندهاى که از وراى مرگ میآید و به شکل «عالم برزخ» خودنمایى میکند.
دسته دوم با آن که از طریق وحى شناخت اجمالى و کلى نسبت به وضعیت کنونى و آینده خود یافتهاند ولى به دستورها و پیامهاى وحیانى عمل نمیکنند و یا تنها به برخى عمل میکنند و در عمل برخى از ظرفیتها و توانمندیهاى خویش را آشکار میسازند. دست کم میتوان گفت بیشتر مردمان مؤمن به خدا، وحى و آموزههاى هدایتى وحیانی، این گونه هستند.
اینان به نوعى تردید، دست کم میتوان گفت در حوزه عمل به سر میبرند و در میان نوسانات ماده و گرایشها و جاذبههاى آن و تمایلات آخرتى حرکت میکنند و پاندولوار به هر یک از دو سوى آخرت و یا ماده کشیده میشوند. از این رو میتوان دست کم آنان را در حوزه عمل مذبذبین دانست که در نوسان تردید به سر برده و عمل میکنند. پس به برخی از اعمال اقدام و از برخى سرباز میزنند. حتى میتوان درباره برخى گفت که به برخی از آموزهها و گزارههاى وحیانى ایمان و به برخى دیگر کافر هستند؛ از این روست که در عمل نیز چنین برخورد و کنش و واکنشى از خود بروز میدهند. به هر حال انسانها به این سه دسته اصلى تقسیمبندى میشوند که قرآن از آنان به کافران که ایمان ندارند، مسلمانان (که خود به دو دسته منافقان که ایمان ندارند ولى در ظاهر مومن هستند و فاسقانى که ایمان دارند ولى در عمل خلاف آن باور کار میکنند. ناگفته نماند که مراد از مسلم در اینجا اهل تسلیم در برابر خدا و آموزههاى وحیانى است) و دسته سوم مومنان یاد میکند که هم به آموزههاى وحیانى ایمان دارند و هم براساس آن عمل میکنند.
مومنان واقعى از آن چه در گذشته اتفاق افتاده و آن چه در عوالم دیگر و یا دست کم در برخی از عوالم اتفاق میافتد آگاه و باخبرند، اما بیشتر مردمان از آن آگاه نیستند و در محدود چشمانداز دنیا میبینند، میاندیشند و عمل میکنند. از این رو هنگامى که مرگ به سراغ ایشان میرود تازه چشمهایشان باز میشود: فبصرک الیوم حدید (معارج) و بهشت و یا دوزخ برزخى در جلوى چشمانشان نمایان میشود و در آن حالت است که لترون الحجیم؛ دوزخ را به راستى میبینند.
عالم برزخ و قیامت
عالم برزخ نیز زمان و مقطعى از زندگى انسان است. این عالم که فاصله میان مرگ و قیامت کبرا است، بخشى از فرآیند تکاملى انسان را شکل میبخشد. (مومنون آیه ۱۰۰) پس از آن است که قیامت کبرا آغاز میشود و انسان به بخشى دیگر از زندگى خود وارد میشود.
قرآن درباره واکنش ابتدایى مردگان نسبت به عالم جدید مطالب زیبایى را بیان میدارد که در اینجا جایگاه بیان و تبیین آن نیست. همین گونه و یا زیباتر و شگفتتر را نسبت به زندگى قیامتى از خود بروز میدهد. قرآن در آیه ۱ تا ۳ سوره زلزال با اشاره به مسئله زلزله شدید رستاخیز و واکنش انسانها نسبت به اتفاقات و روبهرو شدن با عالم رستاخیز میفرماید: اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان مالها؛ هنگامى که زمین به شدت میلرزد و بارهاى سنگینش را بیرون میریزد، در آن هنگامه است که انسان میپرسد: زمین را چه شده است؟
این نخستین واکنش آدمى با عالم قیامت و رستاخیز آدمى است. بیشتر مردمان که درباره قیامت با تردید برخورد میکردند و گاه با تعجب و شگفتی، از یکدیگر میپرسند که آیا پس از دنیا و مرگ، دنیا و عالم دیگرى هست: یقول الانسان اذا ما مت لسوف اخرج حیا (مریم آیه ۶۶) اکنون از خاک بیرون میآیند و ناگهان خود را در حالتى مییابند که زمین به شدت میلرزد و همه آن چیزهایى را که در درون خود داشت بیرون میریزد. این اتفاق و بارسنگینى که از درون زمین بیرون میآید، انسان و جن است که پیش از این مرده و در درون خاک جاى گرفته بودند؛ زیرا چنان که میدانیم هر یک از انسان و جن را ثقل خواندهاند و اینان اکنون آن بار سنگینى است که زمین از خود بیرون میریزد. همین که این انسانها مرده از درون زمین با تکانهاى شدید و لرزشهاى بیامان بیرون ریخته میشوند (مانند تکانهایى که براى جدا کردن داخل سرند انجام میشود)، شگفت زده و هراسان از یکدیگر میپرسند: زمین را چه شده است؟
تصویر قرآن از انسانها مردهاى که سر از خاک برمیدارند این است که آنان گویى به خواب رفته بودند و اکنون با لرزشهاى زمین بیدار شدند. از این رو از به هم ریختگى و آشوب و لرزش زمین شگفت زده میشوند و در پى چارهجویى هستند. قرآن بیان میدارد که اکنون زمان آشکار شدن حقایق آن چنان که باید و شاید است. اخبار همگان معلوم میشود و هرکس درمییابد که چه شده است و در فرآیند تکاملى به کجا رسیده است و سیر وجودی خود را چگونه پیموده است.
خداوند پیش از این به انسانها هشدار داده بود که زندگى مادى دنیوی، همه زندگى نیست و انسان بیهوده آفریده نشده است (قیامت آیه ۳۶) تا پس از زندگى کوتاه از میان برود و هیچ و فوت شود؛ بلکه به جاى فوت و هیچ شدن، توفى و گرفتن جانهاست که مدتى را در زمین به سر برده و سپس به عالم برزخ رفته و اکنون دوباره به حالتى بازمیگردد که هم جسم و هم جانش با اوست، چیزى شبیه زندگى مادى دنیایى با تغییرات گسترده و زیربنایى که خداوند از آن به تبدیل زمین و آسمان یاد میکند: یوم تبدلت الارض غیرها.
در سوره قیامت به چگونگى برچیده شدن این نظام کنونى و تبدیل زمین و آسمان اشاره میشود. سپس در همان جا به حالتى که انسان با آن روبهرو میشود توجه میدهد که میکوشد تا خود را از وضعیت موجود آن زمان برهاند. ولى با حالتى مواجه میشود که گریزگاهى را نمیجوید و نمییابد. پس رو به یکدیگر میکنند و ناتوان میگویند: یقول الانسان یومئذ این المفر؛ اکنون کدام گریزگاهى است که بدان سو بگریزیم. (قیامت آیه ۱۰) و خداوند پاسخ میدهد که دیگر گریزگاهى نیست و این جا قرارگاه و مستقر آدمى است و باید در آن بماند. (همان آیه ۱۱ و ۱۲)
وقتی آدمى خود را در این وضعیت مییابد به همه چیزهایى که پیش از این با اعمال خود ساخته بود و وجودش را به آن شکل و شاکله داده بود آگاه میگردد. البته قرآن بیان میکند که انسان به دو دسته از اعمال خود آشنا میشود. اعمالى که از آن به (پیش فرستاده) یاد میکند که به نظر میرسد همانهایى است که خود در زندگى بدان عمل کرده است و اعمال (پس فرستاده) که بیانگر اعمالى است که از طریق باقیات و سنتها و سیره به جا گذاشته است. این اعمال خیر یا شر، اعمالى است که از طریق باقیات صالحات و یا سیئات مانند اعمال عام المنفعه، فرزندان نیک و یا بد و سیره و سنتهای پسندیده و ناپسند از خود به جا گذاشته است.
انسان در آن هنگامه به همه اعمال و وجود و شاکله خود آگاهى کامل و تمامى دارد که از آن به بصیرت یاد میشود و میفرماید: الانسان على نفسه بصیره (قیامت آیه ۱۳ و ۱۵) بنابراین دیگر عذرخواهى و توجیه اعمال نمیتواند مفید و مؤثر باشد؛ زیرا انسان خودش را نمیتواند فریب دهد. وقتى خودش را با اعمال ناپسند کور کرد و نابینایی قیامتى شد، نمیتواند این شاکله و شخصیت وجودى خودش را انکار کرده و بگوید که بینا و بصیر است.
بنابراین انسان در قیامت با اعمال خود مواجه و روبهرو میشود که به شکل وجودى و تحقق خارجی ظهور و بروز میکند و کارنامه اعمال وى همان شخصیت و شاکله وجودیاش میباشد که میتواند گرگ و یا هر جانور دیگرى باشد و یا پستتر و فروتر از جانوران: کالانعام بل هم اضل. این که قرآن میفرماید کارنامه عمل فرد بر گردن او آویخته است (اسراء آیه ۱۳) بیانگر آن است که انسان با آن خود را شکل بخشیده و کاملاً بر پایه آن تبدیل و تغییر کرده است. چنان که وقتى برخى از قوم یهود با تجاوز حدود الهى به شکل میمون و بوزینه و یا خوک درآمدند به این معناست که شاکله وجودى ایشان این چنین تغییر ماهیت و هویت میدهد. استاد حسنزاده آملى میفرماید که انسان برخلاف تصور نوع الانواع نیست بلکه جنس الاجناس است که میتواند به نوعها و یا انواع متفاوتى تغییر شکل دهد.
به این معنا که انسانى میشود که گاو شتر پلنگ است و یا گرگ و میش و خر است و مانند آن. وى در ادامه از این نیز فراتر رفته میفرماید که هر شخص انسانى خود نوع منحصر به فرد است. به این معنا که اگر جبرئیل خود یک نوع است و عزرائیل خود نوع دیگر میباشد. انسان هم چنین است که هر فرد و شخصى از انسان میتواند به یک نوع خاص تغییر شکل و ماهیت دهد. از این رو هر شخص آدمى در این فرآیند زندگى خود به نوعى تکامل در جهت صعود و سقوط دست مییابد که میتواند نوع منحصر به فرد شود که با دیگران تفاوتهاى ماهوى و هویتى خواهد داشت. هیچ دو انسانى از همه جهات به هم شبیه و همانند نخواهد شد و در قیامت میبینیم که وحوشهاى مختلف و متنوع محشور میشوند. این وحوشى که حشر میشوند، همین انسانها هستند که به شکل جانورانى محشور میشوند.
چنان که پیش از این برخى از یهودیان خوک، میمون و بوزینه شدهاند، دیگر افراد و اشخاص امتها و ملل نیز تغییر ماهیت و شکل میدهند و این گونه است که روز قیامت، روز حشر جانوران و انسانهاست؛ زیرا در صحنه کبراى قیامت انسان آن چه را به کدح و سعى به دست آورده است، نشان میدهد. مگر نه این است که لیس للانسان الا ما سعی؛ براى انسان جز آن اعمال و تلاشها و سعیها نیست. اکنون روز حادثه کبراى قیامت است که این سعى به شکل واقعى و وجودى خودش را نشان میدهد و انسان آن چه را سعى کرده است درمییابد و متذکر میشود: فاذا جائت الطامه الکبرى یوم یتذکر الانسان ما سعی (نازعات آیه ۳۴ و ۳۵) این تذکر از آن جایى که بیانى نیست بلکه وجودى و خارجى است سودى ندارد که بتواند خود را تغییر دهد. از این روست که دیگر این ذکر نمیتواند تأثیر در تغییر شخصیت آدمى پدید آورد. چون جایى ذکر در دنیا بوده است که به سر آمده است: و جیء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انى له الذکری؛ آن روز دوزخ آورده میشود و آن روز انسان متذکر میشود ولى زمان تذکر گذشته است. (فجر آیه ۳۳) این دوزخ ذات اوست که در درون اوست و نمیتواند از آن خارج شود و دوزخ را بیرون راند. از این روست که در درون آن آتش است نه در بیرون او. از این روست که از درون میسوزد و آتش در درونش لهیب میکشد.
اگر این گونه است، پس بهشتیان نیز این گونه از نعمت وجودى خود بهره میبرند و از نعمتهای وجودى که رضوان جانشان است سود میجویند. آیات قرآنى درباره واکنش مؤمنان نیز تصویر و ترسیم زیبایى آورده است که میتوان در آیات سوره الرحمن و الواقعه و مانند آن یافت.
باشد با پیشگیرى و تقواى الهى خود را در مسیر بالندگى و تکامل و روضه رضوان بسازیم و در دنیا که کارخانه انسانسازى است، به درستى و بر پایه آموزههاى قرآنى و وحیانى عمل کنیم.
منبع:سنیه آقاخانى؛ روزنامه کیهان۸۶/۵/۱۶.