- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
تردیدی در این نیست که خداوند عادل است و به آندازه دانه ارزن به کسی ظلم روا نمی دارد. خداوند متعال دوست دلرد که بندگانش هم عادل باشند و ظلم و تجاوز به حق دیگران اجتناب نموده و حتی نسبت به خودش هم عدالت را رعالیت نمایند. ازاینرو انسان می تواند دارای ملکه عدالت باشد. هرچند اکثر انسان ها انطوری که باید دارای این صفت نیستند. به هر حال بحثی در اینجا قابل توجه است که آیا عدالت خداوند با عدالت انسان چه تفاوتی دارد که در این نوشته به آن پرداخته شده است.
عدل در لغت به معنای راستی و درستی، برابری و انصاف در داوری آمده است.(۱) و در روایتی از امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) آمده است: «عدالت عبارت است از وضع و قرار دادن هر شیء در جایگاه مناسب آن».(۲) و نیز گفته شده عدل عبارت است از هر چیزی که در ذهن مردم درست و راست و مستقیم باشد و در مقابل «جور» قرار دارد،(۳) و در علم اخلاق تعریف عدالت با عنوان اعتدال قوای سه گانه نفس بیان شده است.
توضیح این که انسان از اول موجود شدنش پس از قوه عاقله سه قوه دیگر را همراه دارد، یکی نیروی واهمه، دیگری نیروی شهوت و آخری نیروی غضب. این سه نیرو به حسب سنین عمر متفاوت می شوند و هر چه انسان رشد کند این سه قوه در او کامل تر می شوند. هر یک از این نیروها یک جنبه افراط و یک جنبه تفریط دارند و عدالت بر حسب تعریف علمای اخلاق عبارت است از نگه داشتن حد وسط بین افراط و تفریط.
پس عدالت از فضایل بزرگ انسانی است. زیرا وقتی می گوییم عدالت عبارت از حد وسط است منظور همان تعادل اخلاقی و تعالی روح انسان است. با توجه به این تعاریف مفهوم عدالت و حقیقتِ آن مطلق است اما دارای درجات و مراتب متفاوت است بالاترین و کامل ترین درجه عدالت برای انسان کامل و اولیاء معصومین و پایین ترین مراتب آن برای مثل امام جماعت و دو شاهد عادل. بنابراین برای عدالت در بشر می توان چند معنا در نظر گرفت. یکی راستی و درستی و انصاف. دوم در مقابل جور و ستم به هر نوع. سوم: اعتدال قوای نفس. چهارم قرار دادن هر چیز در جای مناسب خود.
این معنای آخری از عدالت اعمّ از مابقی موارد و مشتمل بر همه آنهاست. به طوری که می توان گفت هر یک از تعاریف یاد شده از عدالت زیر مجموعه و از مصادیق این معنای عدالتند و این مورد مبنا و اساس همه انواع عدالت (مثل عدالت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و…) می باشد.
امام خمینی(ره) می فرمایند: «بدان که عدالت عبارت است از حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است. بلکه عدالت مطلقه تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و جسمیه است زیرا که عدل مطلق مستقیم به همه معنی است».(۴)
با توجه به تعریفی که از عدل از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیان شد در مورد عدل خداوند می توان گفت خدا در جهان تکوین و تشریع هر چیز و هر کس را در جای بایسته و شایسته خود قرار داده است به گونه ای که حق هیچ کس تباه نمی گردد. برای روشنی بیشتر جای دارد به اقسام عدل الهی اشاره کنیم.
۱. عدل تکوینی: معنای عدل در نظام تکوین یا جهان خلقت آن است که خدا در چنین نظامی هر موجودی را به اندازه شایستگی و قابلیت او نعمت داده است و به تعبیری خدا به اندازه ظرفیت و شایستگی هر شیء به او وجود و کمال افاضه کرده است و اجزای جهان در یک هماهنگی دقیق بر اساس قوانین ثابت با هم پیوند دارند به گونه ای که نظم حاکم بر موجودات و کل نظام خلقت گواه روشنی بر چنین عدلی است. در روایات نیز آمده است که جهان بر عدالت استوار شده است که این معنا به عدالت تکوینی اشاره دارد.
۲. عدل تشریعی: بدین معناست که تکالیفی که خدا به وسیله پیامبران بر مردم نازل کرده است بر پایه عدل و دادگری است. یعنی اولاً همه احکام لازم برای سعادت انسان را فرو فرستاده است. و ثانیاً هیچ انسانی را بیش از توان و ظرفیتش مکلّف نساخته است و به تعبیری توان و قابلیت انسان را در نظر گرفته و به اندازه ظرفیت وجودی اش احکام را مقرر ساخته است. چنان که می فرماید: لَا نُکلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا(۵).
۳. عدل جزایی: به این معناست که خدا در روز قیامت میان افراد به عدل داوری می کند و حق کسی را تباه نمی کند. یعنی میان افراد نیکوکار و بدکار یکسان داوری نمی کند و پاداش هر کسی را متناسب با اعمال او می دهد. همچنین عدالت جزایی خداوند اقتضا می کند که افرادی که به آنها تکلیفی ابلاغ نشده است مجازات نشوند.
با توجه به تعاریفی که در مورد عدالت بشر و عدالت خداوند ذکر شد می توان به نکات زیر اشاره کرد.
نکته اول: از میان تعاریف یاد شده در مورد عدالت، معنای قرار دادن هر چیز در جای مناسب خود که تحت عنوان حدیثی از امام علی (علیهالسلام) بیان شد هم در مورد بشر و هم در مورد خداوند صادق است. و به عبارت دیگر این موارد اعمّ و شامل چند مصداق است. از جمله مصداق های آن، عدالت تکوینی و تشریعی و جزایی خداوند و از دیگر مصادیق آن راستی و انصاف و اعتدال قوای نفس و عدالت در مقابل ظلم است.
نکته دوم: از این تعاریف معلوم می شود عدالت تکوینی و تشریعی که در مورد خداوند ذکر شد در مورد بشر صادق نیست و نیز تعریفی که از عدالت در مورد بشر شد به عنوان اعتدال قوای نفسانی در مورد خداوند صادق نیست.
نکته سوم: تفاوت هایی که می توان بین دو نوع عدالت ذکر کرد یکی آن است که عدالت بشر اکتسابی است اما عدالت خداوند غیر اکتسابی و ذاتی است. دیگری آن که عدالت در بشر یک حقیقت مطلقه دارای مراتب است اما در مورد خداوند عدالت به معنای مطلق ذاتی است که مرتبه ای ندارد. سوم آن که عدالت بشری مرهون داشتن قوای نفسانی و دو جنبه انسانی و حیوانی است و اینها در خداوند هیچ جایی ندارند.
پی نوشت:
۱. المنجد فی اللغه،لویس معلوف، ماده عدل.
۲. نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.
۳. ابن منظور،محمد بن مکرم، لسان العرب، ماده عدل.
۴. موسوی خمینی، سید روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۴۷.
۵. مؤمنون، ۶۲.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه