- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 5 نظر
اشاره:
برخی گمان کرده اند که سوره والعصر در قرآن همان چهار اصل بودا است. از این مقایسه نتیجه می گیرند که قرآن از عقاید بودا تأثیر پذیرفته است. برای توضیح مسئله، از جهات مختلفی میتوان درباره آن بحث کرد؛ به همین علت آن را به چند بخش تحلیل میکنیم و بعد آن را پاسخ میدهیم:
۱. اگر مقصود این است که بودا سخنان و حکمتهایی دارد که با معارف قرآنی سازگار است، این موضوع را نمیتوان انکار کرد، و اصولاً نه فقط بودا، بسیاری افراد دیگر مطالبی دارند که با آنچه قرآن گفته است، مطابقت دارد و مسلمانان نیز هر دانشی را که با تعالیم آسمانی و رهبران و پیشوایان الهی مخالف نباشد را میپذیرند.
۲. اگر میخواهید بگویید سازگار بودن سخنان بودا با آیات قرآن دلیلی بر اثبات پیامبر بودن او است، این سخن پذیرفتنی نیست زیرا ثابت نشده هر آنچه قرآن گفته است، عیناً همان چیزی به شمار میآید که بودا بیان کرده است. زیرا در سوال فقط گفتهشده که سوره والعصر همان چهار اصل بودا است. و این دلیل اثبات عینیّت دو مجموعه با یکدیگر نیست یعنی نمیتوان گفت: چون آیات قرآن و حکمتهای بودا در برخی موارد شبیه یا عین یکدیگرند، پس تمام قرآن عین حکمتهای بودا به شمار میآید، در نتیجه نمیتوان مسلمانان را ملزم کرد که بپذیرند بودا پیامبر بوده است. به عبارت دیگر اگر گفته شود، مهمترین دلیل مسلمانان بر اثبات پیامبری حضرت محمّد (صلیالله علیه و آله) قرآن کریم و معجزه بودن آن است. این معجزه را بودا هم قرنها پیش از این آورده است. پس آنان باید او را پیامبر اصلی بدانند. و حضرت محمّد را پیرو او یا لااقل هر دو را پیامبر بدانند. در پاسخ میگوییم: قابل اثبات نیست که تمام آیات قرآن شبیه یا عین سخنان بودا است و صرف عینیّت یا مشابهت برخی آیات قرآن با بعضی حکمتهای بودا یعنی سوره والعصر با چهار حقیقت بودا، دلیل عینیت یا مشابهت تمام این دو مجموعه با یکدیگر نیست تا با بهره بردن از آن پیامبری بودا به یکی از دو صورت مذکور ثابت شود، علاوه بر این بودا کسی است که پندار، رفتار، گفتار و رفتار مرتاضان، در تکوّن شخصیت او سخت مؤثر بوده است. مردم او را به عنوان قدّیس یا مرتاض یا با نام خانوادگیاش یعنی گائوتاما میشناختند.[۱] او پیامبر نبود و ریاضتهای نفسانیاش در تعالیم آسمانی ریشه نداشت. بلکه تحت تأثیر جاذبههای مرتاضانه و تربیت مرتاضان در طریق آنان قرار گرفت.
۳. ممکن است گفته شود: ما نمیخواهیم، پیامبری بودا را ثابت کنیم، بلکه ادّعا میکنیم قرآن، چیزی جز سخنان بودا نیست از این رو آنچه حضرت محمّد (صلیالله علیه و آله) به نام کتاب آسمانی آورده است. تعالیم بودایی به شمار میآید نه وحی آسمانی. در پاسخ میگوییم: چنان که بیان کردیم آیات قرآن و سخنان بودا ممکن است در مواردی شبیه یا بر فرض بپذیریم عین هم باشند، امّا این دو مجموعه تفاوتهایی فراوانی در کمیّت و کیفیت یعنی در لفظ و محتوا با یکدیگر دارند پس نمیتوان گفت: قرآن همان تعالیم بودایی است.
۴. اگر گفته شود بخشی از قرآن حداقل سوره والعصر، از تعالیم بودا گرفته شده است و این موضوع استقلال و آسمانی بودن قرآن را محذوش میکند، در پاسخ میگوییم: اولاً چنانکه بیان کردیم صرف مشابهت چیزی با چیز دیگر اثبات نمیکند یکی مولود دیگری است تا شما بگویید سوره والعصر عین چهار اصل بودا است. علاوه بر این اساساً چهار حقیقت بودا و سوره والعصر در لفظ و محتوا با یکدیگر متفاوتند زیرا بودا در یک جا گفته است: حقیقتها چهار چیزند:
اول: رنجها؛ زادن و زاییده شدن، ناتوانیهای کودکی، شور و شر جوانی، گرفتاریهای تأهل، دغدغههای پیری، بیماری، کهولت و ناتوانی و هراس از مرگ.
دوم: خاستگاه رنجها؛ خواهشهای نفسانی و شهوات،
سوم: قطع رنجها؛ مهار کردن شدید خواهشهای نفسانی و شهوات.
چهارم: پیروی راههای هشت گانه؛[۲]
در جای دیگری میگوید: سرشت آدمی بیشه انبوهی است بیمدخل، که سخت میتوان به آن راه یافت، فهمیدن سرشت یک جانور، در مقایسه با انسان، بسیار سادهتر است. با این حال سرشت آدمی را میتوان به کلّی برحسب چهار شاخص برجسته طبقه بندی کرد:
۱. ریاضت کشیدن و خود را در رنج انداختن.
۲. با کارهای زشت موجب رنج و آزار دیگران شدن.
۳. هم خود و هم دیگران را آزار دادن.
۴. نه موجب رنج خود و نه موجب آزار دیگران شدن.[۳]
و در بیان دیگر، هشت اصل را توضیح داده است. بنابراین سخن او درباره حقیقتها به عبارتهای مختلف و متعدّدی بیان شده است. امّا سوره والعصر فقط به یک عبارت در قرآن وجود دارد که از نظر کمیّت و مقدار الفاظ و جملات با سخنان بودا کاملاً متفاوت است. و امّا از جهت محتوا نیز باید ببینیم آیا این دو یک چیزند؟ یا کاملاً تفاوت دارند؟ مفسّران قرآن به گونه اجمال در تفسیر این سوره گفتهاند: این سوره تمامی معارف قرآنی و مقاصد مختلف آن را در کوتاهترین عبارت بیان کرده است. والعصر یعنی سوگند به عصر ظهور پیامبر اسلام حضرت محمّد (صلیالله علیه و آله) که زمان طلوع اسلام بر افق مجتمع بشری و ظهور و غلبه حق بر باطل است.
إنَّ الانْسانَ لَفی خُسْر: خسر و خسران و خسارت همگی به معنای نقص در سرمایه است که درباره مال و نیز عمل انسان به کار میرود. کلمه خسر، بدون الف و لام است تا بفهماند انسان در خسران بزرگی قرار دارد. یا به ما بیاموزد که آدمی در نوعی از خسران غیر از خسارت مالی و آبرویی است یعنی او در زیانکاری به ذات خود است. و به عبارت دیگر جنس انسان محکوم به زیانکاری است.
إلاّ الّذینَ آمَنوا و عَمِلُوا الصّالِحات: مگر کسانی که ایمان آورند و کارهای شایسته انجام دهند، مقصود از ایمان، ایمان به خداوند است و ایمان به خدای سبحان یعنی ایمان به همه پیامبران و مقصود از ایمان به پیامبران، پیروی کردن از آنان است علاوه بر این ایمان به پروردگار وقتی تحقّق مییابد که انسان به روز قیامت مؤمن باشد. مطلب دیگر این که منظور از و عملوا الصالحات، انجام دادن تمام کارهای شایسته است. بنابراین کسانی در زیانکاری نیستند که هم به خدا و پیامبران و روز جزا و پاداش ایمان داشته باشند و هم تمام کارهایشان شایسته باشد.
«و تَواصَوا بِالْحَقِّ و تَواصَوا بِالصَّبْر»: یعنی (آنان که ایمان آوردهاند و کارهایشان نیکو است علاوه بر آن) یکدیگر را به حق و صبر سفارش میکنند تا از حقّ پیروی کنند و در این راه استقامت بورزند. خداوند در این آیه شریفه بیان میکند دلهای مؤمنان تسلیم پروردگار هستی است، آنان میخواهند حق در تمام جهان گسترده شود و همه مردم از آن پیروی کنند. گفتنی است در آیه آخر سوره والعصر، کلمه صبر مطلق ذکر شده است تا بفهماند مراد از آن اعم است. یعنی صبر بر طاعت پروردگار، صبر بر معصیت او، و صبر بر مصیبت را شامل است.[۴]
اکنون میتوان پرسید: آیا مفسّران سخنان بودا نیز حکمتهای او یعنی چهار حقیقت را تفسیر کردهاند یا خیر؟ آیا آنچه گفتهاند با آنچه مفسران قرآن درباره سوره والعصر بیان کردهاند شباهت دارد یا خیر؟ اگر شباهت ندارد پس این دو یعنی چهار حقیقت بودا و سوره والعصر ارتباطی به یکدیگر ندارند و اگر شباهت دارند، صرف شباهت آنها به یکدیگر دلیل این نیست که سوره والعصر همان چیزی است که بودا گفته است، تا چه رسد به این که بگوییم تمام قرآن کریم از تعالیم بودایی نشأت گرفته است. زیرا این دو مجموعه تفاوتهای بسیاری با همدیگر دارند.
پی نوشت:
[۱] . سادهاتیا، بودا و اندیشههای او، ترجمه محمّد تقی حرّان، ص ۷.
[۲] . همان، ص ۱۴۰.
[۳] . همان، ص ۱۴۶.
[۴] . ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج ۲۰.
منبع: نرم افزار مرکز مطالعات حوزه.
پاسخ بسیار جامع و کاملی بود بخصوص که نویسنده با بیانی شیوا و دور از تعصبات ارائه کرده اند اما مطلبی که من میخواهم با اجازه ایشان اضافه کنم اینستکه محتویات قرآن صرفا مربوط به عصر ظهور حضرت محمد نمیباشد وتمامی یا حداقل بسیاری از آنها از زمان نوح پیامبر یا حداقل حضرت ابراهیم مطرح بوده لکن در دورانهای فطرت به مرور زمان و بدلیل سوئ استفاده شیاطین زمان از یکطرف و جهل اکثریت مردم از طرف دیگر از یاد ها رفته و هر پیامبر جدیدی آنرا احیا کرده و به مردم زمان خود ارائه فرموده بنابراین کلام قرآن در واقع نسبت به گفته های بودا تقدم زمانی داشته است
این حقیقت غیر قابل انکار است که تمامی پیامبران از آغاز آفرینش بشر تنها یک دین را تبلیغ کرده اند و آن همانست که ابراهیم اسلام نام نهاده
والسلام علی من التبع الهدی مهدی مولانا
متاسفانه با غرض ورزی و حرص دینی سعی در باطل گردن حقیقت فکری بودا کردید و قران را اموزه دینی نمیدانید بلکه بعنوان چماق ازش بهره میبرید .روحانیت .اخوند .خاخام .راهب و کشیش فقط منفعت جایگاه دارند
کاربر گرامی اگر دقت بیشتری به محتوای مقاله ارائه شده داشته باشید درمی یابید که به صورت علمی بیان شده سوره والعصر ربطی به اصول چهارگانه بودا ندارد. واقعیت این است که بودا در مورد خداوند، هیچ آموزه ای را مطرح نکرده و هیچ دلیل علمی بر پیامبری وی وجود ندارد بلکه او به صراحت، پیامبری را از خود نفی نموده است. از این رو، به دور از هر گونه حب و بغض و تعصب، نمی توان او را پیامبر دانست.
با سلام ، خداوند یکیه فقط طریق های متفاوتی برای رسیدن بهش هست ، حالا چه فرقی داره حکمت های بودا یا حضرت محمد یا حضرت علی یا مسیح یا حافظ و… ، تا جایی که میدونم همه شون برای رستگاری بشر و به نام انسانیت حرف زدن، عمق و جان کلام حق رو بپذیریم حتی اگه از دهن کافر دراومده ، دیگه چه فرقی داره کی پیامبره و کی نیست ، کلام پیروان ادیان مختلف پر از اشکال و عجب و تکبر و خود برتر بینیه ولی دلیل بر رد مکتب نیست . مثلا چه فرقی هست بین شیطان که تکبر ورزید و گفت نژاد من برتره با مسلمانی که میگه دین من از همه بهتره یا پیامبر من از همه بهتره؟ یا یهودی هایی که میگن نژاد ما قوم برگزیده س؟؟
فقط یادمون نره همه انسانیم و ملاک انسان هم انسانیته ، مثل آدم زندگی کنیم خدا و ۱۲۴ هزار پیامبر و فلاسفه و مشایخ و اولیا راضی ترن تا به اسم دین و خدا عقاید دیگه رو سرکوب کنیم و تکبر و تفاخر و تبرج بورزیم
با سلام به شما کاربر گرامی؛ آنچه اشاره کرده اید مرتبط با بحث پلورالیزم دینی است. با توجه به این که حق در اعتقادات و آموزه هایی که انسان را به سعادت واقعی می رساند، نمی تواند بیش از یکی باشد، پلورالیزم دینی دلیلی بر حقانیت خود ندارد و این موضوع به طور مفصل با استدلال های علمی در مقالات سایت موجود است و می توانید مراجعه نمایید.
در اینکه همه انسان هستیم و باید موازین انسانی را رعایت کنیم، شکی نیست و تکبر از هرکسی باشد (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) امری منفور و نکوهیده است. البته باید توجه داشت که رفتار برخی از پیروان یک دین، نباید به آن دین نسبت داده شود؛ مثلا اسلام دروغ گفتن را از بزرگترین گناهان می داند اما چه بسا گروهی از مسلمانان مرتکب دروغ شوند؛ بدیهی است با مشاهده رفتار این عده، نباید گفت دین اسلام دورغ گفتن را جایز می داند.
همچنین بحث و بررسی و گفتگو پیرامون حق بودن یک دین و یاطل بودن دین دیگر بر اساس استدلال های منطقی و معیارهای عقلی، در راستای خردگرایی بوده و نباید آن را امری ناپسند و در راستای سرکوب کردن یک دین و آموزه های آن محسوب کرد بلکه باید آن را در راستای رسیدن به راه حق و حقیقت دانست.