- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در دین اسلام مسئله شفاعت در قرآن و احادیث مطرح شده است. شفاعت در اسلام به این معنا است که در روز قیامت اختصاص به اولیاء الهی به خصوص پیامبر اسلام و اهل بیت (علیهمالسلام) و بالاخص به امام حسین (علیهالسلام) دارد. برخی این مسئله تشبیه به قربانی شدن حضرت مسیح(علیهالسلام) برای گناهان بشر در مسیحیت نموده است. در این نوشته در باره شفاعت توضیح داده شده است و نادرستی این شباهت بیان گردیده است.
افراد بشر به خاطر گناه و خطای که در مسیر مخالف عقیده دینی خودشان مرتکب می شوند برای رفع آثار سوء آن به اموری مانند «تفدیه» «قربانی» «شفاعت» و امثال این معانی، پناهنده می گردند.
در تاریخ پرستش ملل و نحل، یک نوع ملازمه ای بین «فدید» و «رفع گناه» صرف نظر از صور و اشکال مختلف آن دیده می شود. که نمونه های فراوانی در ادیان و مذاهب می توان سراغ گرفت.
بنابراین اعتقاد به مسئله «فدا» اختصاص به مسیحیان نداشته و در اکثر آیین ها، حضوری پر رنگ دارد.
ولی در دین اسلام، قصه فدیه ها و قربانیها به این صورتی که در آیین های عهد کهن و همچنین آیین های بشری معاصر و افسانه های تاریخی آمده، نیست. بلکه قرآن کریم راه بخشش گناهان و کسب رضایت پروردگار را علاوه بر اموری؛ مانند توبه و استغفار و انجام کارهای نیک و ترک کبائر، شفاعت شفاعت کنندگان ذکر نموده است، که روز رستاخیز تجلّی می یابد.
شفاعت که مورد اعتقاد ماست، با آنچه که به عنوان «فدا» در بسیاری از آیین ها خصوصاً آیین مسیحیت از آن یاد می شود، تفاوت ماهوی دارد.
زیرا، به بیان مرحوم علامه طباطبایی فدا، در حقیقت آن است که آدمی اثر سوء و بدی را که به واسطه عمل زشتی ملازم انسان یا یکی از متعلّقات او شده با چیز دیگری تعویض و تبدیل نماید. تا به واسطه تعویض، او را از رسیدن اثر سوء و زشت، محافظت نماید. روشن است که چنین معنایی در آنچه مربوط به حق تعالی است غیر معقول و نادرست است. سپس علامه به تفاوت و امتیاز «شفاعت» از «فدا» اشاره نموده و می گوید: امتیاز شفاعت از فدا آن است که شفاعت، یک نوع آشکار شدن قرب و منزلت شخص شفیع است، نزد کسی که از او درخواست شفاعت شده، بدون آنکه سلطنتش را سلب نماید یا به مالکیت او لطمه ای وارد کرده، فرمان او را علیه شخص مجرم باطل سازد، یا اینکه قانون مجازات و پاداش را از میان بردارد، بلکه در حقیقت، شفاعت، دعا و درخواستی است که شفیع از شخصی که از او درخواست شفاعت شده (خداوند) تقاضای عفو آمرزش می کند، تا با وجود حقّ مسلّمی که در آن مورد از نظر مجازات دارد، از مجرم گذشته و او را مورد لطف و رحمت خود قرار دهد.[۱]
پس با این تعریف و بر این مبنا، شفاعت با عدالت پروردگار منافاتی ندارد. و شفاعت بدین معنا نیست که همه گناهکاران با هر شرایط در هر موقعیتی مورد بخشش قرار گیرند.
از آیات قرآن استفاده می شود که شفاعت تنها برای عده خاصی از بندگان خدا، آن هم پس از اذن و رضایت اوست. پس شفعاء عند الله می توانند با تمسّک به رحمت و عفو و مغفرت پروردگار و نظر به اضطرار و ومسکنت بنده گنهکار، وی را از مصداق حکم جزایی که شامل حال اوست، بیرون آورند.[۲]
اما در مورد امام حسین (علیهالسلام) بنابر روایاتی که از پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – درباره شهادت و شفاعت آن حضرت وارد شده است شبهاتی را در اذهان به وجود آورده که یکی از آن شبهات اینست که شفاعت امام حسین (علیهالسلام) به این معنا است که حسین برای کفاره گناهان شیعیان شهید شد و این همان اعتقاد «فدا» در آیین مسیحیت است.
این نوع تلقیات از شهادت امام حسین، علاوه بر آنکه موجب تضییع اصول و قواعد مسلّم و پذیرفته شده ای از متن دین، مانند عدالت پروردگار که عینی ترین مصداقش کیفر مجرمین است و حکمت خداوند که مبنی بر آزمون بشر برای استکمال و رشد معنوی اوست، می باشد، متضمّن اشکالات فراوان کلامی نیز بوده و عامل ترویج گناه و تشییع منکرات می باشد که از ساحت مقدس این جریان پاک و پاک پرور به دور است؛ و کمترین خسارات و خطراتی که بر این عقیده مترتب می گردد تضییع اصول مذهب و تحریف حقایق دینی است. چنانکه همین عقاید بی اساس آیین مسیحیت را از مسیر حق منحرف نموده و کار را به جایی رسانده اند که گناه سوژه مناسبی برای عده ای سود جو و بازاری گشته تا از گناهکاران گناه را خریداری و بخشش خداوند را با نرخ بالایی در اختیار آنان قرار دهند.
بنابراین نپذیریم که آرایه های دروغین و پیرایه های جاهلانه، بر سر عاشورا نیز همان را آورد که بعضی بر سر عشاء ربّانی آوردند؛ و نگذاریم حسین را آنگونه به مسلخ برند که مسیح را بردند.[۳]
البته ما معتقدیم؛ حسین شفیع آبرومندی است که در دنیا و آخرت شفاعت می کند چنانچه عیسی (علیهالسلام) نیز در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت بوده و از مقرّبان درگاه الهی است[۴] و نام و آرمان حسین دارای نورانیت، روشنایی و برکت است؛ چنانچه مسیح نیز ذاتی مبارک و وجودی با برکت است.[۵]
حسین برای بشریت «مصونیت دنیوی» به ارمغان می آورد، قبل از آنکه «معصومیت در آخرت» به آنها ببخشد. گناه سوزی حسین به تاریخ زمینی انسان است، بدین معنا که به انسان برای نجات او، دنائت ستیزی، ستم سوزی، جهل گریزی و حقیقت پذیری را تعلیم و آموزش می دهد.
با این تعبیر و به این بیان، ما هم می پذیریم که او فدای اسلام شد، اما برداشت ما از «فدا» نجات بشر از بندهای اسارت و بندگی غیر خداست.
حسین «فادی» است، زیرا با روشن کردن راه، قدرت تمییز حق از باطل و تشخیص راه را از بیراهه به ما بخشید و بدین سبب پشتوانه معنوی همه قیام های اصلاحی و راهگشا و مرشد تمامی مصلحان جامعه بشری واقع گشت، تا بدینگونه تاریخ را تا قیام منجی عالم، راهنمایی و هدایت نماید.
شفاعت ائمه و بخصوص شفاعت امام حسین (علیهالسلام) بواسطه اینکه او عبد صالح خداوند است و به اذن او برخی بندگان را شفاعت می کند معنی پیدا می کند. البته هر بنده ای مشمول شفاعت نمی شود بلکه صرفاً بنده ای که معرفت راستین به دین داشته و پیرو واقعی اهل بیت بوده و در برخی از گناهانی که از او سر زده مشمول شفاعت امام می شود. روشن است که این شفاعت خود احیای مرده است، احیای کسی که اگر شفیعی واسطه بخشیدنش نشود، به خاطر گناه به بن بست و ناامیدی می رسد.
پس «شفیع» بودن او به معنی «محیی» بودن اوست و «شفاعت» او به معنای «نجات» ما از دوزخ آلودگی و ناپاکی است. چرا که شفاعت، دگرگون کردن و تغییر دادن است. شخص شفیع به عنوان کانون فضیلت و سرچشمه معنویت با جاذبه خاص خود، هر که در دایره شعاع هدایتش قرار گیرد، ا هل حقیقت و صاحب فضیلت می گرداند و او را شکوه و بزرگی می بخشد.[۶]
حاصل کلام اینکه، فرد و جمعیتی که به حسین عشق می ورزد و آرمان هایش را نیز دوست دارد، طبیعتاً با او همراه است و در جهت حرکت ا و گام بر می د ارد و این یعنی «نجات و رستگاری».
ولی در آئین مسیحیت «فدا» شدن به نظریه «کفاره نیابتی معروف است می گوید: عیسی به عنوان یک نایب و جایگزین، متحمل مجازاتی گردید که سزاوار آن گناهکاران بود ولی او به نمایندگی آنان کیفرشان را تحمل نمود.[۷] بنابراین شفاعت مورد اعتقاد ما با آنچه که در دین مسیحیت «فدا» نامیده می شود تفاوت بسیار دارد.
پی نوشت:
[۱] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان, نشر مؤسسه النشر الاسلامی، چ۸، ۱۴۲۵ ه ق، ج۶، ص۱۸۳.
[۲] . المیزان ج۱، ص۱۵۹.
[۳] . چوبینه، سجاد، نگاهی فلسفی به جریان عاشورا، ناشر ابرار، اول، ۱۳۷۷، ص۱۱۰.
[۴] . آل عمران/۴۵.
[۵] . مریم/۳۱.
[۶] . نگاهی فلسفی به جریان عاشورا، ص ۱۱۵.
[۷] . درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص ۱۶۴.