- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
علم عروض از بدو تأسیس فراز و فرودهایى را سپرى کرده است. این فراز و فرودها را مى توان به ادوار سه گانه زیر دوره بندى کرد؛ دوره پیدایش، دوره گسترش و دوره تثبیت. منظور از پیدایش، همان دوره اختراع است، که خلیل بن احمد فراهیدى مخترع دانش عروض است؛ منظور از دوره گسترش، توسعه مسائل یا قواعدى است که اخفش اوسط با افزودن بحر خبب یا متدارک، بر بحور پانزده گانه عروضى خلیل، اوزان شعرى را به شانزده بحر توسعه داده است و منظور از دوره آخر، دوره تألیف و تصنیف است که سه مؤلف شیعى (ابوعثمان مازنى، صاحب بن عباد، عثمان بن جنى) با تألیفات شان در موضوع مورد نظر، در تثبیت علم عروض نقش قابل توجهى ایفا کرده اند.
۱. پیدایش علم عروض و نقش عالمان شیعه در آن
در چگونگى پیدایش علم عروض توسط خلیل دو وجه مهم تر به نظر مى رسد: یکى این که خلیل بن احمد در مکه دعا کرد: خدایا! علمى را روزى ام کن که روزى گذشتگان نشده باشد و آیندگان از من یاد بگیرند؛[۱] دیگر این که او روزى بر بازار مسگران عبور مى کرد، صوت هایى متناسب از چکش آن ها شنید و با خودش گفت در آهنگ این صوت ها چیزهایى هست و از آهنگ این صوت ها مبادى علم عروض را استخراج کرد.[۲] از جمله وجوهى که درشیوه اختراع علم عروض گفته شده عبارت است از: الهام خداوندى،[۳] آشنایى به دو علم نظم و ایقاع [۴] و صداى موزون چکش مسگران یا صداى موزون چوب لباسشویان.[۵]
۲. دیدگاه ها در بنیان گذاران علم عروض
بیشترین وقایع و شواهد تاریخى مؤید این مطلب است که تنها مبتکر «علم عروض» خلیل بن احمد است. قبل از او کسى در زبان عربى اوزان شعر را نمى دانسته و کمترین سابقه در این باب وجود نداشته. با وجود این برخى در اصالت اختراع علم عروض توسط خلیل شک و تردید روا داشته اند که در دو عنوان ذیل به اقوال موافق و مخالف و ادله هریک پرداخته مى شود.[۶]
یک: دیدگاه مشهور
مشهور عالمان برآن است که علم عروض یکباره توسط خلیل بن احمد عروضى، اختراع شد و این مطلب مورد تأیید عالمان اسلامى در طول مدت هفت قرن (از قرن ۳- ۱۰) است.[۷] همچنین به اختراع علم عروض توسط خلیل، مهر تأیید زده اند و از معاصران، احمد امین و مستشرق آلمانى، کارل بروکلمان معتقدند که مبتکر و مخترع علم عروض، خلیل بن احمد الفراهیدى است.[۸]
دو: دیدگاه غیرمشهور
در برابر مشهور برخى از عالمان است که در اصالت ابتکار خلیل بن احمد، شبهه ایجاد کرده اند.
براى نمونه ابن فارس لغوى (م ۳۹۶ ق) از عالمان قرن چهارم، معتقد است که در قرون اولیه، برخى از علوم مورد تعلیم و تعلم بوده و ترجمه و اصلاح و تحلیل صورت مى گرفته و این قرینه است بر این که علم عروض در عصر جاهلى مورد توجه بوده است. مستند این سخن، داستان مشرکین عصر رسالت است که پس از شنیدن آیاتى از قرآن، مى گفتند: «قرآن شعر است». ولیدبن مغیره، شعر بودن قرآن را انکار کرده، مى گفت: من آنچه را که حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) آورده، بر بحور شعر از جمله بحر رجز دارد هزج دارد و …، عرضه کردم، در آن چیزى شبیه به بحور شعر نیافتم. این مطلب دلیل بر این است که علم عروض قبل از خلیل مطرح بوده است؛ زیرا مردم آن زمان، هزج و رجز و … را که از بحور شعریه است، مى شناختند.[۹]
ابوریحان بیرونى (م ۴۴۰ ق) از عالمان قرن پنجم ذیل بحث از دو علم نحو و شعر، پس از تشبیه سرنوشت اختراع علم لغه هندى به تطور علم نحو در عرب، مى گوید: «علم عروض از مبتکرات عالمان هند به نام هاى «پَنکلُ» و «چلتُ» بوده است».[۱۰]
سه: نظریه مختار
از دقت در اقوال یادشده، سخن مشهور مورد انتخاب این تحقیق است؛ زیرا سخنان ابن فارس، به وجوهى قابل مناقشه است: اولًا بین شناخت انواع شعر و وجود علم عروض تلازمى وجود ندارد؛ ثانیاً در عصر جاهلى ترجمه و تحلیل رایج نبود؛ ثالثاً شعرا ابتدا بر اساس ذوق و احساسات خدادادى، شعر مى گفتند نه بر اساس قواعد علم عروض؛ رابعاً مصدر علوم، انواع علوم، زمان علوم و لغت منقوله را که ابن فارس براى آموزش مردم آن زمان مى ستاید معین نکرده، بنابراین سخن او نوعى ابهام دارد.
اما شبهه مورد نظر ابوریحان که مبتنى بر آن است بر اساس تشابهات احتمالى بین قواعد عروضى دو ملت (عرب و هند) استوار است و صِرف تشابهات بین دو امر، ضرورتاً مثبت وصفى یکى بر دیگر نیست، علاوه بر این که ابوریحان، آن را به صورت احتمال مطرح کرده اند، و امر احتمالى با امر متواتر[۱۱] نمى تواند برابرى کند و در باب سخن کمال ابراهیم باید گفت که این سخن از خلیل بن ابراهیم، گواهى این مطلب است که علم مورد آموزش آن پیر مرد، چنان که در متن سخن او آمده، همان «تنعیم» است که به نوعى از موسیقى کلام موزون حکایت مى کند و به دو علم (ایقاع و نظم) ارتباط دارد و درمطالب گذشته اشاره شد که از جمله اختراعات خلیل بن احمد (علم ایقاع و نظم) است، پس «تنعیم» نمى تواند همان علم عروض باشد و سخن باقلانى نیز یاراى مقابله با قول مشهور را ندارد؛ زیرا اولًا مبتنى بر حکایت از ابى عمر غلام ثعلب، از ثعلب است؛ ثانیاً کلمه «متر» را غیر عربى قلمداد مى کند، درحالى که این کلمه عربى است؛ در نتیجه: براساس نصوص صریحه از اجماع عالمان در عصرهاى مختلف و با توجه به نص او که در باب تسمیه علم عروض گفته است:
علم الخلیل (رحمه الله علیه) سببه میل الورى لسیبویه فخرج الامام یسعى للحرم یسال رب البیت من فیض الکرم فزاده علم العروض فانتشر بین الورى فاقبلت له البشر[۱۲]
مخترع علم عروض خلیل بن احمد است و این مناقشات مطرح شده که صرفاً بازگو کردن شبهات لفظى واصطلاحات بین امت ها هستند و شبهات لفظى اعتبار علمى را اثبات و نفى نمى کنند؛ گرچه ممکن است، روزنه هایى را براى خلیل بن احمد با فرض خیلى بعید که خلیل از آن ها اطلاع یافته باشد، باز مى کند؛ اما این احتمالات از اعتبارعلمى خلیل نمى کاهد؛ بنابراین خلیل بن احمد در این باب، نقش مخترع علم عروض را دارد.
۳. نقش عالمان امامیه در گسترش علم عروض
هر علمى على القاعده پس از اختراع رو به تکامل و توسعه مى نهد، مسائلى از ان ابطال مى شود، مسائلى هم به ان، افزوده مى گردد؛ اما علم عروض پس از خلیل مورد بى مهرى واقع شد، ان چنان که باید و شاید، به ان پرداخته نشده، به همین دلیل از پیشرفت و گسترش باز مانده است، در عین حال تنها اخفش اوسط توانست با تألیف کتاب «العروض» یک بحر به نام «الخبب یا المتدارک» را بر بحور پانزده گانه خلیل اضافه کند.[۱۳] کتاب مزبور در دسترس است.[۱۴]
۴. نقش عالمان شیعه در تثبیت علم عروض
علم عروض پس از اخفش اوسط به همان نوشته هاى استاد و شاگرد (خلیل و اخفش) محصور ماند و هیچ گونه دخل و تصرفى در خود ندید. تنها کار مهم در این زمینه در قرن هاى بعدى این است که عالمان مانند ابوعثمان مازنى با تألیف کتاب «العروض والقوافى» و صاحب بن عباد با تصنیف کتاب «الاقناع فى العروض و تخریج القوافى» و عثمان بن جنى با تدوین کتاب «العروض والقوافى» توانستند، بر ثبات علم عروض کمک کنند و این فن باارزش را از گردونه فراموشى نجات بدهند. از کتاب هاى یادشده، دو کتاب «العروض» خلیل بن احمد، و ابوعثمان مازنى تنها در لایه هاى تصنیفات مؤلفین شرح حال نویس یافت مى شود؛ اما دو کتاب، ابن جنى و صاحب بن عباد با سرشناسه هاى که به آن اشاره مى شود در دسترس محققان قرار دارد:
آنچه تا این جا گفته شد، درباره علم عروض مطرح در زبان عربى بود؛ اما در عروض فارسى نیز عالمان شیعه دارى نقش هستند، که بررسى آن فرصتى دیگر مى طلبد. اما در این میان، نقش عالم شیعى ابوجعفر محمدبن محمدبن حسن توسى مشهور به خواجه نصیرالدین را نمى توان چشم پوشى کرد؛ زیرا با توجه به این که حرفه اصلى او عروض وقافیه نبوده، اما با نوشتن کتاب «معیار الاشعار»، که از کهن ترین کتاب ها در موضوع علم عروض و قافیه در شعر فاسى است، علم عروض را در زبان فارسى قاعده مند ساخت و خود در زمره بزرگان علم عروض قرار گرفت. این کتاب محتوى بر دو فن و بیست فصل است که فن اول در علم عروض مشتمل بر ده فصل و فن دوم در علم قافیه مشتمل بر ده فصل است.[۱۵]
پی نوشت:
[۱] . ابوطیب لغوى، مراتب النحویین، ص ۴۸:« اللهم ارزقنى علما لم یسبقنى الیه الاولون، ولا یاخذه إلا عنى الأخرون».
[۲] . نگرى الاحمد، جامع العلوم، ج ۲، ص ۳۱۸.
[۳] . ابوطیب لغوى، مراتب النحویین، ص ۴۸.
[۴] . همو، بغیه الوعاه، ج ۱، ص ۵۳۹.
[۵] . ابنمعتز، طبقات الشعرا، ص ۹۶.
[۶] . ر. ک: مقاله نقش ادیبان شیعه در پیدایش و گسترش علم عروض، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
[۷] . ر. ک: ابنالسلام، الجمحى، طبقات فحول الشعر، ج ۱؛ جاحظ، رسائل، ص ۲۱۸؛ ابنمعتز، طبقات الشعرا، ص ۹۵؛ همو، مراتب النحویین، ص ۵۸؛ حمزه اصفهانى، التنبیه على حدوث التصحیف، ص ۱۲۴؛ ابوسعید سیرافى، اخبارالنحویین، ص ۳۸؛ ازهرى، تهذیب اللغه، ج ۱، ص ۱۰؛ زبیدى، طبقات النحویین، ص ۴۳؛ ابنندیم، الفهرست، ص ۶۷؛ ابنرشیق، العمده، ج ۱، ص ۱۱۴؛ الشنترینى الاندلسى، المعیار فى اوزان الاشعار، ص ۱۵؛ ابنانبارى، نزهه الالبا، ص ۴۶؛ ابویعقوب سکاکى، مفتاح العلوم، ص ۵۱۸؛ حموى، معجم الادبا، ج ۱۱، ص ۷۳؛ القفطى، انباه الرواه، ج ۱، ص ۳۴۲؛ ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۲۴۵؛ فیروزآبادى، القاموس المحیط، ج ۱، ص ۸۷۳؛ سیوطى، بغیه الوعاه، ج ۱، ص ۵۵۷؛ شوشترى، الجمعیه العلمیه الایرانیه للغه العربیه و ادابها( شماره ۱۲ سال ۱۳۸۸ ش).
[۸] . امین( احمد)، ضحى الاسلام، ج ۲، ص ۲۹۰؛ بروکلمان، تاریخ الادب العربى، ج ۲، ص ۱۳۱.
[۹] . ابنفارس لغوى، الصاحبى فى فقه اللغه العربیه، ص ۱۷ و ۱۸.
[۱۰] . بیرونى، تحقیق ماللهند، ص ۹۶؛ ر. ک: مقاله نقش ادیبان شیعه در پیدایش و گسترش علم عروض، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
[۱۱] . نصوصى که در صفحات پشین از عالمان شیعى و غیرشیعى نقل شد.
[۱۲] . هاشمى، میزان الذهب، ص ۳.
[۱۳] . همو، وفیات الاعیان، ۲/ ۲۴۴.
[۱۴] . ر. ک: اخفش، کتاب العروض.
[۱۵] . ر. ک: مقاله نقش ادیبان شیعه در پیدایش و گسترش علم عروض، از مجموعه آثار کنگره بینالمللى نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامى.
منبع: کتاب نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم ادبى.
نویسندگان مقاله: محمد عشایرى منفرد و عبدالخالق فیاض براتى