- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
زندگی فرایند پیوستهای از بازی قایمموشک با حقیقت است…
زندگی کردن در دنیایی کاملاً صادقانه، بسیار دشوار است؛ دنیایی بدون توجیه، دروغ مصلحتی، و حقیقت نصفه و نیمه. ما نمیتوانیم در چنین دنیایی زندگی کنیم چرا که بسیار دردناک خواهد بود. هیچ کس نمیتواند با دیگری کنار بیاید و بیشتر افراد حتی نمیتوانند با زندگی خودشان هم کنار بیایند. امروز میخواهیم در مورد دروغ هایی صحبت کنیم که به خودمان میگوییم.
«نقاب توجیه» چیزی است که ما را نسبت به آیندهای بهتر کور میکند، چرا که آینده بهتر نیازمند رنجش است. بدون توجه به این که تعریف شما از موفقیت چه باشد، موفقیت برای شما پیش نخواهد آمد مگر این که با خودتان روراست باشید. شما هرگز صد در صد اوقات با خودتان روراست نخواهید بود چرا که بیش از اندازه دردناک است. ولی اگر به اندازه کافی صداقت داشته باشید، به هر چیزی که به دنبالش هستید نزدیکتر خواهید شد.
کسانی که به خواسته خود میرسند و موفقیت را پیدا میکنند، مکالمهای دشوار در ذهن خود دارند و توجیه، دروغ، و حقایق نصفه و نیمه را در مقابل خود آشکار میسازند. ما نمیدانیم که آینده بهتر چه معنایی برای شما دارد، ولی اگر در حال حاضر برای رسیدن به آن دچار مشکل شدهاید، به احتمال بسیار زیاد از حقیقت به نوعی دوری میکنید. شما زندگی خود را بررسی نکردهاید و آن مکالمه دشوار را با خود نداشتهاید.
اینها برخی از دروغهای رایجی هستند که ما به خودمان میگوییم تا احساس بهتری در زمان حال خود داشته باشیم، و در عین حال آینده خود را نیز فدا میکنیم.
من به X نیاز دارم تا احساس Y را داشته باشم
سخت است که باور کنید شما هر چیزی که برای خوشحال بودن احتیاج دارید را در اختیار دارید. آسان است که در دام این تفکر بیفتید که موفقیت یا دستاورد بعدی باعث خواهد که احساس بهتری داشته باشید. ولی این طور نیست.
وقتی نویسندهای اولین کتاب خود را نوشته است، تصور میکند که برای همیشه خوشحال خواهد بود چرا که این کاری بود که همیشه میخواست انجام دهد و حالا به آن رسیده است. ولی این حس رضایت، تنها یک ساعت طول میکشد. سپس، او نگران این میشود که چند نسخه از کتابش به فروش خواهد رفت.
هر چه بیشتر به موفقیت برسید، کمتر احساس رضایت خواهید داشت و به همین خاطر است که باید مرتباً به یاد خود بیندازید که در حال حاضر، چه کسی هستید و کاری که در این لحظه انجام میدهید، تمام کاری است که از دستتان بر میآید.
وقتی که به جای نیاز و ضرورت، کار خود را از روی لذت انجام دهید، نتیجه کارتان نیز خوب از آب در خواهد آمد. هر بار که سعی کنید کارتان «محبوبیت» پیدا کند، با ناکامی مواجه خواهید شد.
موفقیت، محصول فرعی احساس رضایت داشتن و انجام کاری است که از آن لذت میبرید. موفقیت تقریباً هیچ وقت به صورت دیگری حاصل نمیشود. این یکی از بزرگترین پارادوکسهای زندگی است. وقتی زندگی خود را در نظر بگیرید، احتمالاً پیش خود فکر میکنید که وضعیت زندگیتان لازم است که درست شود. فکر میکنید چیزی خارج از نیازهایتان باید اتفاق بیفتد تا احساسی خاص داشته باشید. حتی اگر این اتفاق هم بیفتد، تغییر اصلی درون شما رخ داده است.
دنیا به من چیزی بدهکار است
وقتی از خود بپرسید که چرا لیاقت چیزی را دارید، بعضی وقتها سخت است که پاسخ مناسبی پیدا کنید. شما فکر میکنید که لیاقت موفقیت و ثروت را دارید. چرا؟ چه کار کردهاید که شایسته هر یک از این دو باشید؟ چه مدت برای رسیدن به آنها تلاش کردهاید؟ آیا اصلاً برای رسیدن بهشان تلاش کردهاید؟ شما فکر میکنید که لیاقت رابطههایی عالی را دارید. چرا؟ با مردم چقدر خوب رفتار کردهاید؟ چقدر روی خودتان کار کردهاید، به جای این که آرزو کنید تا مردم در تعریف شما از شخص خوب قرار بگیرند؟
همه ما خودخواه هستیم. ما، موفقیت، شادی، پول، آزادی، عشق و سلامتی را میخواهیم. همه اینها را میخواهیم. خواستن این چیزها، هیچ عیبی ندارد، این موضوع، غیر قابل احتناب است؛ ولی این که فکر کنید این چیزها به شما بدهکار هستند، موجب غم و غصه میشود اگر به آنها نرسید. چرا بدون این که سرمایهگذاری قابل توجهی انجام دهید، انتظار بازگشت سرمایه فوقالعادهای در مورد خواستههایتان دارید؟ چون که شما انسان هستید، ناکامل، امیدوار، و همیشه پر از عیب.
بهتر است که دست از مبارزه با انسانیت خود و عیبهایتان بردارید. در عوض، بیشتر از قبل نسبت به آنها آگاه باشید. وقتی که موفقیت اتفاق نمیافتد در حالی که میخواهید اتفاق بیفتد، از خود بپرسید: «آیا تمام کاری که میتوانم را انجام دادهام؟ آیا از راه میانبر استفاده کردم؟ آیا باید صبور باشم و اجازه دهم اتفاقات پیش بروند؟».
این آگاهی به مدت ۵ ثانیه، یک دقیقه، یک ساعت، یا یک روز شما را در بر میگیرد و به شما آرامش میدهد و بعد چرخه اضطراب مجدداً آغاز میشود. این موضوع ایرادی ندارد. سعی نکنید که خود را درمان کنید. سعی کنید که خودتان را درک کنید.
تغییر، فرایندی از خودآگاهی است. اگر واقعاً میخواهید که آگاهی خود را افزایش دهید، به این فکر کنید که آیا واقعاً لیاقت چیزی که فکر میکنید نوعی بدهکاری به شما است را دارید یا نه.
هیچ کاری نیست که بتوانم انجام دهم
فکر میکنید که آیا مثلاً در سن ۴۹ سالگی، تغییر هنوز هم ممکن است؟ پرسش قابل قبولی است. وقتی برای مدت زیادی از عمر خود به شیوه معینی زندگی کرده باشید، شواهد زیادی در مقابلتان وجود دارد که نمیتوانید تغییر کنید. وقتی بارها و بارها به شیوههای غیر ملموس به شما گفته شده که سقفی برای تواناییهای شما وجود دارد، باور کردن این موضوع سخت است که میتوانید کار بیشتری انجام دهید.
نمیدانیم که در زندگی شما چه اتفاقاتی افتاده و یا به چه سمتی حرکت میکنید، ولی این را میدانیم که گذشته شما قرار نیست آیندهتان را تعیین کند. شما میتوانید کاری در مورد شرایط خود انجام دهید. اگر فقط یک درصد افراد واقعاً به «موفقیت» میرسند، پس میتوان گفت که حداقل یک نفر از کسانی که این مطلب را میخوانند وجود دارد که پیش خود تصمیم میگیرد، «من آمادهام. من دیگر نمیتوانم به این شکل زندگی کنم.» امیدواریم که آن یک نفر شما باشید.
منبع: برترینها