- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
یکی دلایلی که بر امامت بلا فصل امام علی – علیه اسلام اقامه شده آیه تبلیغ است. این آیه با توضیحاتی که درباره آن وجو دارد به صراحت این مدعا را ثابت می کند. امری که عدم تبلیغ آن به مسلمانان از سوی پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله و سلم- رسالت آن حضرت را زیر سوال میبرد جز امامتی کسی که به او دستور ابلاغ آن داده شده چیزی دیگری نمی تواند باشد.
آیه تبلیغ عبارت است از: «یَأَیهُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهَدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِین»؛[۱]«اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شدهاست، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمىکند».
در این آیه شریفه خداوند به رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- دستور اکید فرموده که پیغام تازهای به بشر ابلاغ کند و نیز به حضرت وعده داده که او را از خطراتی که ممکن است در این ابلاغ متوجه او شود نگهداری میکند.
سیاق آیه شریفه ارتباط آن را با آیات قبل و بعد از خود که در باره یهود و نصاری است، منتفی گردانیده و از اینرو این آیه با آیات قبل و بعد خود سازگار نیست و این ناسازگارى دلیل بر اینست که این آیه جایش اینجا نیست، وجه ناسازگارى آن اینست که از جمله«وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» بر مى آید، حکمى که این آیه در صدد بیان آنست و رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- مامور به تبلیغ آن شده، امر مهمى است که در تبلیغ آن بیم خطر هست یا بر جان رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- و یا بر پیشرفت دینش، و اوضاع و احوال یهود و نصاراى آن روز طورى نبوده که از ناحیه آنان خطرى متوجه رسول اللَّه- صی الله علیه و آله و سلم- بشود تا مجوز این باشد که رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- دست از کار تبلیغ خود بکشد، و یا براى مدتى آن را به تعویق بیندازد و حاجت به این بیافتد که خدا به رسول خود- در صورتى که پیغام تازه را به آنان برساند- وعده حفظ و حراست از خطر دشمنش را بدهد. افزون بر این، اگر مراد از «ناس» یهود بود و این خطر از اهل کتاب به آن جناب متوجه بوده، جا داشت این سوره در اوایل هجرت نازل میشد، زیرا در اوایل هجرت که رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- در شهر غربت و در بین عدهای معدودى از مسلمین آن شهر به سر مىبرد، از چهار طرفش یهودیان او را محصور کرده بودند، آن هم یهودیانى که با حدّت و شدّت هر چه بیشتر به مبارزه علیه رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- برخاسته و صحنه هاى خونینى نظیر خیبر و امثال آن را به راه انداختند، در حالی که نزول این سوره در اواخر عمر شریف آن حضرت اتفاق افتاده که همۀ اهل کتاب به علت قدرت و عظمت مسلمین در گوشهاى غنوده اند، پس به طور روشن معلوم شد که آیه مورد بحث هیچگونه ارتباطى با اهل کتاب ندارد. همچنین در سالهای اول بعثت که رسول اللَّه- صلی الله علیه و اله و سلم- مامور تبلیغ تکالیف بس خطرناکى شد، از قبیل دعوت کفار قریش و آن عرب متعصب به توحید خالص و ترک بتپرستى و امثال اینها، این تهدید و وعدهای که در بارۀ ابلاغ این پیغام جدید به رسول الله- صلی الله علیه و آله و سلم- داده شده، در آن روز به حضرت نداد، در حالی که مشرکین عرب بسیار خشنتر و خونریزتر و خطرناکتر از اهل کتاب بودند، پس معلوم مىشود پیغام تازه، خطرناکترین موضوعی است که رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- به تازگى مامور تبلیغ آن شدهاست. این معنا که روشن شد، پس آیه شریفه از یک امر مهمى سخن میگوید. و آن امر هر چه هست امرى است که رسول اللَّه- صلی الله علیه وآله و سلم- از تبلیغ آن مى ترسد، و در دل بنا دارد آن را تا یک روز مناسبى تاخیر بیندازد، چه اگر ترس آن جناب و تاخیرش در بین نبود حاجتى به این تهدید که بفرماید:«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» نبود.[۲]
از طرف دیگر این خطر، خطر جانى براى شخص آن جناب نیست؛ زیرا آیات متعددی از این حقیقت سخن گفته است که پیامبر اسلام- صلی الله علیه وآله و سلم- از اینکه جان شریف خود را در راه رضاى خدا قربان کند دریغ نداشت.[۳] پس ممکن است آن خطر را، خطر اضمحلال و از بین رفتن دین دانست، به این بیان که بیم آن مىرفت اگر پیامبر اسلام- صلی الله علیه و آله و سلم- عمل تبلیغ آن پیغام را در غیر موقع انجام دهد او را متهم سازند، و جنجال راه بیندازد و در نتیجه دین خدا و دعوت او فاسد و بى نتیجه شود، و این گونه اجتهادات و مصلحت اندیشىها براى آن حضرت جایز بوده است و اسم این مصلحت اندیشى را نباید ترس از جان گذاشت.[۴]
از جانب دیگر مراد از «مااُنزِل» در این آیۀ شریفه نمیتواند مجموع دین باشد و این احتمال با جملۀ «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» سازگار نیست؛ زیرا در اول بعثت هنوز دین تبلیغ نشده تا در تبلیغ این امر مهم بیم از بین رفتن دین و هدر رفتن زحمات پیامبر وجود داشته باشد. افزون بر آن اگر مراد از«ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» اصل دین یا اصل و فرع آن باشد آیه لغو و بیهوده میگردد؛ زیرا معناى آیه این مى شود: هان اى رسول! ابلاغ کن دین را؛ زیرا اگر ابلاغ نکنى دین را ابلاغ نکردهاى دین را. پس نه تنها نمىشود مقصود از« ما أُنْزِلَ» را مجموع دین در اوایل بعثت دانست، بلکه در هیچ زمانى به این معنا نمىتوان گرفت، و در هر دو صورت اشکال از جهت لغو بودن جمله «إِنْ لَمْ تَفْعَلْ» پیش میآید و این اشکال منحصر به یک زمان نیست. افزون بر اینکه اگر مراد از رسالت، مجموع و یا اصول دین بود، ممکن نبود تاریخ نزول آیه جز در اول بعثت باشد. پس از بیان این مطالب این نتیجه به دست میآید آن چیزى را که به تازگى به رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- نازل شده و فشار و تاکید همراه دارد، به هیچ تقدیر و فرضى نمى توان آن را عبارت از اصل دین و یا مجموع آن گرفت، ناگزیر باید آن را به معناى بعضى از دین و حکمى از احکام آن دانست، و آیه را بدین صورت معنا کرد: این حکمى که از ناحیه پروردگارت بتو نازل شده تبلیغ کن، که اگر این یکى را تبلیغ نکنى مثل اینست که از تبلیغ مجموع دین کوتاهى کرده باشى، و لازمۀ این معنا اینست که مقصود از«ما أُنْزِلَ» آن حکم تازه و مقصود از«رسالت» مجموع دین باشد. پس مراد این است که این حکم را تبلیغ کن و گرنه اصل دین و یا مجموع آن را تبلیغ نکردهاى، و این یک معناى صحیح و معقولى است.[۵]
در اینجا این سؤال پیش مىآید که این چه تکلیفى است که لازمه تبلیغ نکردن آن به تنهایى این است که اصل دین و مجموع آن تبلیغ نشده باشد؟ جاى تردید نیست که این حکم حکمى است که حائز کمال اهمیت است به حدى که جا دارد رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- از مخالفت مردم با آن اندیشناک باشد و خداوند هم با وعده خود وى را دلگرم و مطمئن سازد، حکمى است که اهمیت آن به حدی است که تبلیغ نشدنش تبلیغ نشدن همه احکام دین است، و اهمال در آن اهمال در همه آنها است، حکمى است که دین با نبود آن جسدى است بدون روح که نه دوامى دارد و نه حس و حرکت و خاصیتى. این تکلیف به حدی مهم بوده که رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- در ابلاغ آن از ناحیه مسلمین اندیشناک بوده است نه از ناحیه کفار و مشرکین و این مطلب به خوبى از آیه استفاده مىشود. آیه کشف مىکند آن حکم، حکمى است که مایه تمامیت دین و استقرار آنست، حکمى است که انتظار مىرود مردم علیه آن قیام کنند، و در نتیجه ورق را برگردانیده و آنچه را که رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- از بنیان دین بنا کرده منهدم و متلاشى سازند، و نیز کشف مىکند از اینکه رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- از آن اندیشناک بوده، و لذا در انتظار فرصتى مناسب و محیطى آرام، امروز و فردا مىکرده که بتواند مطلب را به عموم مسلمین ابلاغ کند و مسلمین هم آن را بپذیرند. در چنین موقعى این آیه نازل شدهاست، و دستور فورى و اکید به تبلیغ آن حکم را داده است.
باید دانست که این انتظار از ناحیه مشرکین و بتپرستان عرب و سایر کفار نمىرفته، بلکه از ناحیه مسلمین بوده زیرا دگرگون ساختن اوضاع و خنثى کردن زحمات رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- وقتى از ناحیه کفار متصور است که دعوت اسلامى منتشر نشده باشد، اما پس از انتشار دین اسلام اگر انقلابى فرض شود جز به دست مسلمین تصور ندارد. کارشکنىها و صحنهسازیهایى که از طرف کفار تصور دارد همان افترائاتى است که قرآن کریم از اول بعثت تا کنون از آنان نقل کرده است.[۶] مجتمع آن روز مسلمین مخلوط بوده از یک عده مردان صالح و مسلمانان حقیقى و یک عده قابل ملاحظه از منافقین که به ظاهر در سلک مسلمین درآمده بودند، و یک عده هم از مردمان بیمار دل و ساده لوح که هر حرفى را از هر کسى باور مىکردند و قرآن کریم هم بر این چند جور مردم آن روز اشاره صریح دارد.[۷] بنابراین ممکن بوده که تبلیغ بعضى از احکام، مردم را به این توهم گرفتار کند که (العیاذ باللَّه) رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- این حکم را از پیش خود و به نفع خود تشریع کرده، و از تشریع این حکم سودى عاید آن جناب مىشود، این توهم باعث این مىشود که مردم به این فکر بیافتند که نکند این شخص پادشاهى باشد که براى موفقیت خود خویشتن را پیامبر قلمداد کرده، و این احکام هم که به اسم دین مقرر نموده همان قوانینى باشد که در هر مملکت و حکومتى به انحاى مختلف اجراء مىگردد.[۸] پس علت نگرانی پیامبر اسلام این بوده که در آیه شریفه رسول اللَّه- صی الله علیه و آله و سلم- مامور به تبلیغ حکمى شده که تبلیغ و اجراى آن مردم را به این شبهه دچار مىکند که نکند رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- این حرف را به نفع خود مىزند، چون جاى چنین توهمى بوده که رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله و سلم- از اظهار آن اندیشناک بوده است. از همین جهت بوده که خداوند امر اکید فرمود که بدون هیچ ترسى آن را تبلیغ کند، و او را وعده داد که اگر مخالفین در صدد مخالفت بر آیند آنها را هدایت نکند، و این مطلب روایاتى را که هم از طرق عامه و هم از طرق امامیه وارد شدهاست تایید مى کند، چون مضمون آن روایات اینست که آیه شریفه در باره ولایت على- علیه السلام- نازل شده، و خداوند رسول اللَّه- صلی الله علیه و آله وسلم- را مامور به تبلیغ آن نموده، و آن جناب از این عمل بیمناک بوده که مبادا مردم خیال کنند وى از پیش خود پسر عم خود را جانشین خود قرار داده است، و به همین ملاحظه انجام آن امر را به انتظار موقع مناسب تاخیر انداخت تا اینکه این آیه نازل شد، ناچار در غدیر خم آن را عملى کرد و در آنجا فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه» یعنى هر که من مولاى اویم، این- على بن ابى طالب- نیز مولاى اوست.[۹]
گذشته از متون شیعی در برخی تفاسیر اهلسنت نیز به شأن نزول این آیه شریفه در مورد امام علی-علیه السلام- اشاره شدهاست.
در الدرالمنثور در ذیل این آیه شریفه از رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- نقل شده که فرمود: «خداوند مرا مبعوث به رسالتی نسبت به امری کرد که در دفع مکرها از ناحیه دیگران عاجز مانده بودم و میترسیدم که مردم مرا در این رسالتم تکذیب کند. در این هنگام خداوند این آیه را نازل فرمود. همچنین حدیث دیگری را از مجاهد نقل کرده هنگامی که آیه « بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» نازل گردید رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- عرض کرد خدایا من تنها هستم چگونه میتوانم مردم را بر آن جمع کنم؟ سپس نازل شد که«وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ». در ادامه از ابو سعید خدری نقل کرده که این آیه شریفه بر رسول خدا_ صلی الله علیه وآله و سلم- در روز غدیر خم دربارۀ علی بن ابی طالب نازل گردید. و از ابن مسعود روایت شده که ما در زمان رسول خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- آیه شریفه را اینگونه قرائت می کردیم: «یَأَیهُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ(ان علیا مولی المؤمنین) وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ».[۱۰]
پی نوشت:
[۱] . المائده،۶۷.
[۲] . رک: محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۴۲-۴۳. قم، دفتر نشر اسلامی، [بیتا].
[۳] . رک: الاحزاب، ۳۹ و آل عمران، ۱۷۵و ۱۷۳.
[۴] . المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۶ص۴۴.
[۵] . رک: همان، ص۴۶.
[۶] . رک: الدخان، ۹؛ النحل، ۱۰۳؛ الطور، ۳۰؛ الذاریات، ۵۲؛ الاسراء، ۴۷؛ الفرقان، ۵؛ المدثر، ۲۴.
[۷] . رک: آیات۱۰۰ت ۱۰۲سوره توبه.
[۸] . رک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶ص۴۶-۴۷.
[۹] . رک: المیزان فی تفسیرالقرآن ج۶ص ۴۸.
[۱۰]. جلال الدین عبد الرحمن سیوطی، الدر المنثور، ج۳ص۱۱۷، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۳م.؛ محمد بن علی بن محمد الشوکانی، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایۀ والدرایۀ من علم التفسیر، ج۲ص۶۰ ، بیروت، دار الفکر،[بیتا].
محقق: حمیدالله رفیعی