- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
خداوند متعال، یاد خود را سبب منور شدن قلوب قرار گذاشتہ و یاد خدا، دلھای تاریک، مردہ و افسردہ را روشن و زندہ میکند۔ یاد خدا، دلھای سرکش و گناھکار را درس بندگی خدا و سجدہ دربرابر وی را میدھد. در ھر عصر، بندگان منتخب خداوند ھستند که ھمیشه به یاد خدا مشغول ھستند و از وی نیایش میکنند، و از اعماق دل با او راز و نیاز میکنند.
امام عسکری(علیه السلام)، یکی از آن شائستهترین بندگان است که دربارہ آن شبلنجی مینویسد:
بھلول، روزی امام عسکری(علیه السلام) را در سن کودکی دید. او مشغول گریستن بود در حالی که کودکان دیگر سرگرم بازی بودند. بھلول فکر کرد که آن طفل به علت نداشتن اسباب بازی ناراحت شدہ و گریه میکند. رو به او کرد و گفت: آیا دوست داری برایت اسباب بازی بخرم؟ آن بزرگوار فرمود: ای کم خرد، ما برای بازی آفریدہ نشدہایم. بھلول گفت پس برای چه آفریدہ شدہاید؟
امام فرمود: فرمان قرآن این است که «أفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ الَیْنا لا تُرْجَعُونَ[سورۂ مؤمنون، آیت۱۱۵]؛ آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمىشوید»
بھلول، با شنیدہ سخن حکیمانه امام عسکری(علیه السلام) حیرت زدہ شد و گفت: به من نصیحتی بفرمایید. آنگاہ امام عسکری(علیه السلام)، موعظهھایی را ذکر کرد و سپس به حالت غشوہ درافتاد. ھنگامی که به ھوش آمد بھلول گفت: ای کودک، تورا چه شدہ است در حالی که کودکی بیش نیستی و ھیچ گناھی ھم نداری؟ امام(علیه السلام) در جوابش فرمود: ای بھلول، من دیدم که مادرم با چوبھای بزرگ آتش را بر میافروخت و آتش شعله ور نمیشود مگر با چوبھای کوچک و من میترسم که از ھیزمھای کوچک آتش جھنم افروخته شدہ باشم.[۱]
این خوف امام عسکری(علیه السلام) از خداوند وی را ھمیشہ در عبادت خدا مشغول نگہ می داشت، وقتی خلیفہ عباسی امام(علیه السلام) را زندانی کرد این فرصبت برای وی بھترین فرصب بود برای عبادت خداوند متعال.
ابوهاشم جعفرى که ھمراہ با امام در زندان بود، میگوید: امام حسن عسکرى(علیه السلام) در زندان به طور دائم روزه داشت و یکى از غلامانش هنگام افطار مقدارى غذا براى آن حضرت مىآورد، همین که موقع افطار مىرسید همگى با آن حضرت افطار مىکردیم[۲] .
وقتی امام در زندان بود، خلیفه ھمیشه خبرھایی امام دریافت میکرد، او ھمیشه از نگہبانان خبری کی موصول میشد این بود که امام(علیه السلام) روزھا روزہ و شب ھا در عبادت خدا مشغول ھستند[۳]
ابو ھاشم گفت: روزی ما به خدمت امام(علیه السلام) رسیدم، امام داشت یک نامه مینوشت، در این اثنا وقت نام شد، وقت نماز که شد امام نوشتن را ترک کرد و برای نماز ایستاد[۴]
در وجود امام عسکری(علیه السلام)، خوف خدا بحدی بود که در ھر حال چه در سن کودکی یا جوانی باشد، چه در زندان باشد یا جای دیگر، وی ھمیشه خدا را حاضر و ناظر میدانست.
خداوند متعال ما را محب حقیقی(علیه السلام) قرار بدہ تا اینکه ما اتباع امام(علیه السلام) کنیم.
پی نوشت:
[۱] علی رفیعی، تاریخ زندگانى امام عسگرى(علیه السلام)، ص ۱۵.
[۲] علی رفیعی، تاریخ زندگانى امام عسگرى(علیه السلام)، ص ۱۵.
[۳] على ابن موسى، مهج الدعوات و منهج العبادات، دار الذخائر – قم، ص۲۷۵،۱۴۱۱ ق.
[۴] محمد باقر مجلسى، بحار الأنوار، دار إحیاء التراث العربی- بیروت، ج۵، ص۲۰۴،۱۴۰۲ ق.