- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
بهداشت روانی، تعاریف گوناگونی دارد. شاید سادهترین تعریف این باشد: داشتن احساس آرامش، امنیت درون و دور بودن از اضطراب، افسردگی و تعارضهای مزمن روانی. از منظر دیگر، بهداشت روانی یعنی بهرهمندی از سلامت ذهن، اندیشه و تفکر. اما تعاریف تخصصی دیگری برای بهداشت روانی وجود دارد.
فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس، بهداشت روان را چنین تعریف میکند: داشتن استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و موثر کار کردن، انعطافپذیر بودن در موقعیتهای دشوار و توانایی بازیابی تعادل خود.
سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی را چنین تعریف میکند: بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی. بهداشت، تنها نبود بیماری یا عقبماندگی نیست. به شکل کلی و بر اساس تعاریف مختلف بهداشت روانی، شخصی که بتواند با محیط خود خوب سازگار شود، از نظر بهداشت روانی بهنجار خواهد بود.
اگر شخصی نتواند تعارضهای خود را با دنیای بیرون و درون حل و در مقابل ناکامیها مقاومت کند و رفتار نامناسبی در برابر جامعه و مشکلات داشته باشد، از نظر روانی بیمار محسوب میشود و با این خطر روبهرو خواهد بود که تعارضهای حل نشده خود را به صورت اختلالهای خفیف رفتاری نشان دهد.
بنابراین بهداشت روانی، از اهمیت بسزایی برخوردار است و به همین دلیل، امروزه جوامع مختلف بسیج شدهاند تا سیاستهای مربوط به بهداشت روانی و پیشبینی بیماریهای روانی را سازمان دهند. آنچه از تعاریف بهداشت روانی به دست میآید، این است که هدف بهداشت روانی، پیشگیری از وقوع ناراحتیهاست. پیشگیری در سه سطح انجام میشود:
نوع اول به دو قسمت آموزشی و پژوهشی تقسیم میشود: آموزشی در جهت سببشناسی اختلال است. یعنی اگر مسائل و نکات مربوط به بهداشت روان آموزش داده شوند، دیگر اختلال به وجود نمیآید. مثلا اگر به خوبی آموزش داده شود که با ازدواج فامیلی، چند درصد اختلال با ژنهای معیوب به ارث میرسد، آمار ازدواج فامیلی کاهش مییابد در نتیجه اختلال ژنتیک نیز بروز نمییابد. پیشگیری پژوهشی، تحقیقات را در بر میگیرد. یعنی در پی یافتن علت ایجاد اختلال است.
پیشگیری نوع دوم به بیماریابی به موقع، سریع و اقدام درمانی فوری مربوط است. این نوع پیشگیری میگوید قبل از این که اختلال حالت مزمن پیدا کند، آن را درمان کنیم و اگر درمان نمیشود آن را کنترل و مهار کنیم.
پیشگیری نوع سوم، کمک به بقاء و بهتر زیستن بیمار و پرورش حداکثر تواناییهای باقیمانده برای سازگاری بیشتر است.
باید یاد آور شد، مفهوم بیماری روانی، به ارزشهایی وابسته است که زندگی اجتماعی در اختیار ما میگذارد؛ بنابراین معلوم نیست بهداشت روانی واقعا نبود بیماری روانی باشد؛ مثلا انحرافهایی را در نظر بگیرید که گاهی در نوجوانان دیده میشود. میدانیم این رفتارها زودگذر و در مراحل رشد به وجود میآیند.
دختر نوجوان چه با کلام، چه با شیوه لباس پوشیدن و چه با نشان دادن بخشی از موی سر با خانواده و گاه اجتماع به مخالفت برمیخیزد. در پی این رفتارها خانوادهها آشفته میشوند و برخی مسئولان تند برخورد میکنند، در صورتی که با این مخالفتها، خودمختاری و انتخاب ارزشهای فردی و شخصی را یاد میگیرند و هیچ یک از این رفتارها نشانه بیماری روانی نیست، بلکه برای تایید و تثبیت موجودیت فرد است.
به طور مشخص میتوان گفت در افراد سالم، بهداشت روان به شکل کامل وجود دارد. برای رسیدن به انسان سالم شدن الزامات و اصولی وجود دارد که در پی میخوانید.
اصول اساسی بهداشت روانی
همان طور که گفته شد، هدف اصلی بهداشت روانی، پیشگیری است. برای رسیدن به این هدف، رعایت اصولی الزامی است. آن اصول عبارتند از:
۱-احترام به شخصیت خود و دیگران
یعنی یک شخص خود را دوست بدارد و به دیگران احترام بگذارد. فرد سالم احساس میکند افراد جامعه او را میپذیرند و او نیز با نظر موافق به آنها مینگرد و برای خود و آنها احترام قائل است. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد استوار شده است و از تخریب شخصیت افراد تا جایی که امکان داشته باشد، جلوگیری میکند.
۲-شناخت محدودیت و توانایی خود و افراد دیگر
هر فرد سالم، تواناییها و ناتوانایی خود را میشناسد و آن را قبول دارد؛ البته میکوشد محدودیتهای خود را رفع کند و نسبت به آنها، جبهه نمیگیرد یا پنهانش نمیکند.
۳-پی بردن به علل رفتار
هر رفتاری، علتی دارد و خود به خود انجام نمیشود. مانند ترس که حتما دلیلی دارد یا آن را میدانیم یا نه. انسان سالم در پی کشف علت رفتارها بر میآید. این که چرا میترسم و آن علت را رفع میکند.
۴-توجه به تمامیت وجود هر فرد
این که بسیاری از مشکلات ما ریشه روانی دارد و بر عکس. انسان سالم به این نکته توجه دارد که ممکن است مشکلات جسمی، پشت این مشکل روانی باشد. این موضوع باید بیشتر مورد توجه معلمان و مربیان باشد و جنبههای جسمانی، عاطفی، روانی و… دانشآموز را در نظر داشته باشند.
۵-شناسایی نیازها و انگیزههای مسبب رفتار انسان
بهداشت روانی بر این اصل استوار است که نیاز هر شخص در هر سنی، با شرایط ویژه همان سن باید در نظر گرفته و ارضا شود. نیازها هم، دو بعد جسمانی و روانی را در بر میگیرند. جسمانی مانند: احتیاج به آب، غذا، استراحت و… است. نیاز روانی مثل امنیت روانی، مورد محبت قرار گرفتن، نیاز به پیشرفت و… است.
منبع: جام جم؛ لیلا کامرانی؛ کارشناس ارشد روانشناسی