- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
آن روز که نخستین آیات قرآن بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمد، مخاطبان آن گرامی، قریش و مردمان مکه بودند و محور آیات را مسائلی چون مبدأ و معاد تشکیل می داد. مردم مکه با زبان فرهنگ مشترک، به روشنی مفهوم پیام وحی را درمی یافتند و اگر در موارد اندکی، نیاز به پرسش بود، پامبر برای آنان توضیح می داد.
با گذشت زمان و گسترش اسلام در سرتاسر جزیره العرب و رهیافت قرآن به آن سوی مرزهای عرب، شرایط جدیدی را پدید آورد که فهم قرآن برای همگان چندان بی نیاز از راهنمایی و شناخت قواعد و قوانین ویژه نبود.
قبایل مختلف عرب با لهجه و گویشهای متفاوت و شرایط متفاوت جغرافیایی و اقلیمی و گونه گونی رخدادها و نیازها، به طور طبیعی مستلزم آن بود که شکل و محتوای سوره ها و آیات مدنی با مکی تفاوت داشته باشند و مدنی یا مکی بودن آیه در فهم آیات و تعیین مطلق و مقید، خاص و عام و یا ناسخ و منسوخ بودن آنها مؤثر شمرده شود.
از آن جا که زمینه های نزول یک آیه در فهم برخی آیات می توانست مؤثر باشد، گذشت زمان و فراموشی شأن نزول و یا ناآگاهی بسیاری از مردم نسبت به شأن نزول، ابهامهایی را پدید می آورد و ایشان را برای فهم این دسته از آیات به آگاهان رجوع می داد.
به هرحال وجود آیات عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، در زمینه مسائل گوناگون اعتقادی و عبادی و روابط و قراردادهای اجتماعی و … سبب گردید تا مسلمانان در سالهای آخر حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله) که حجم آیات نازل شده و قلمرو جغرافیایی و انسانی و قومی گسترش یافته بود، برای استفاده از آیات قرآن، نیازمند دقت و درنگ و شناخت ملاکها و ضوابط خاصی باشند که بتوانند مرادهای قرآنی را آن گونه که باید دریابند و این نیاز با رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به عنوان مرجع قطعی فهم قرآن، فزونی یافت، به ویژه که میدان نقل حدیث و چه بسا جعل حدیث و راهیابی افکار اهل کتاب و آرا و انظار اصحاب نظر، گسترده تر شد و پیوستن ملّتهای غیرعرب به جرگه مسلمانان، فهم قرآن را منوط به آگاهی های ساخت که بعدها علوم قرآن نام گرفت.
این نیازهای روزافزون و دشواریها نمی توانست بر شخصی چون پیامبر پوشیده باشد، از این روی انتظار می رفت که آن حضرت برای پیش گیری از انحرافهای اجتماعی و راهنمایی امّت به شیوه صحیح بهره گیری از قرآن، معلّمان ویژه ای را تربیت کرده و به امّت شناسانده باشد.
امامیه بر این اعتقادند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) این ضرورت را می دانست و اهل بیت (علیهم السلام) را برای این مهم معرفی کرده است.
اکنون هدف ما در این نوشتار، نشان دادن نقش اهل بیت (علیهم السلام) در شکل گیری علوم قرآن و پی ریزی بنیادهای آن است.
اشارتهای راهگشا و بنیادین
ائمه (علیه السلام) در شناخت قرآن و تبیین و تفسیر و تعلیم آن اشارتها و گاه بیانهای تفصیلی دارند که بعدها نشان آن اشارتها و بیانهای تفصیلی را می توانیم در سرفصل دانش «علوم قرآن» و نیز محتوای آن، شاهد باشیم.
پیشگامی اهل بیت در طرح این سرفصلها و پردازش به آنها، این نظریه را تثبیت می کند که شکل گیری مجموعه ای تحت عنوان «علوم قرآن» وام گرفته از سرمایه های نخستینی است که ائمه در اختیار شاگردان خود و قرآن پژوهان آینده قرار داده اند.
سخنانی که از اهل بیت درباره روش شناخت و تفسیر قرآن، یا همان «علوم قرآن» به دست ما رسیده، یا به شناخت واژگان مربوط می شود و یا شناخت معنی، که هر دو نوع با دیدی زبان شناختی است. مسائل مربوط به زبان شناسی قرآن هم، یا مربوط به عناصر عمومی زبان است، چه در قرآن و چه در غیر آن، کاربرد دارد و یا به عناصر سبکی ویژه قرآن؛ یعنی آنچه به شیوه بیان و چگونگی تدوین و نزول و … قرآن اختصاص دارد.
مسائل عمومی زبان، از قبیل اطاق و تقیید، عام و خاص، ظهور صیغه امر در وجوب و … که برخی از مباحث آن در مباحث اصلی یا مقدماتی علم اصول (مباحث الفاظ) بحث شده و گسترش یافته است.
مسائل ویژه سبک قرآن، مثل ارتباط معنی با شأن نزول، محکم و مشتابه، ناسخ و منسوخ ظهر و بطن، تأویل و تنزل و … .
گونه های مختلف روایات ائمه
روایات اهل بیت در تبیین متن قرآنی به پنج دسته تقسیم می شوند:
۱. پاره ای از روایات اهل بیت، عهده دار بیان پیش فرضهایی است که مفسر قرآن باید آگاهیهایی در مورد آنها داشته باشد.
۲. روایاتی که می نمایاند که مفسر قرآن چه انتظارهایی از قرآن می تواند داشته باشد، و به سراغ چه نوع معارفی باید باشد.
۳. احادیثی که ویژگیها و شرایط زمانی نزول قرآن را مطرح کرده اند و مفاهیم برخی از واژگان را که در زمان جاهلیت مورد استفاده قرار می گرفته و قرآن درصدد نفی آن مفاهیم و یا نقد آنها بوده است توضیح می دهند و این، یعنی معنی شناسی در ظرف زمانی نزول و موقعیت تاریخی.
۴. تأکید اهل بیت بر محور اصلی مباحث قرآن، که آن را همچون پیکره ای واحد دارای معنی می سازد.
۵. روایاتی که آیاتی را، برحسب فهم زمان خود امام معنا می کنند.
بیانهای ائمه علیهم السلام در تقسیم بندی و عنوان کردن مطالب مربوط به «علوم قرآن» درخور تقسیم به دو بخشند:یکی تقسیم بندی کلی معارف قرآن، که مطالب آن بیش تر به «شناخت معنی» نظر دارند و دیگر تقسیمات سبک شناختی و زبان شناختی، که به بیان مسائل مربوط به زبان، و زبان قرآن می پردازد.
تقسیم کلی معارف قرآن
یکی از تقسیمهایی که درباره قرآن در کلام اهل بیت وجود دارد، تقسیم بندی کلی محتوای قرآن است، تا تدبّرکنندگان در قرآن بدانند که چه انتظاری باید از آن داشته باشند.
این تقسیم بندی بسیارکلی است، و می توان آن را نوعی «غایت شناسی» یا شناخت هدف بیانی قرآن دانست.
۱. «عن اصبغ بن نباته، قال سمعت أمیرالمؤمنین (علیه السلام) یقول: نزل القرآن اثلاثاً، ثلث فینا و فی عدونا، و ثلث سنن و امثال، و ثلث فرائض و احکام.»[۱]؛ اصبغ بن نباته گفت از امیرمؤمنان (علیه السلام) شنیدم: قرآن در سه زمینه نازل شده است: یک سوم درباره ما و دشمنان ما، یک سوم درباره سنتها و امثال و یک سوّم درباره فرائض و احکام.
۲. «عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال: انّ القرآن نزل أربعه أرباع، ربع حلال و ربع حرام، و ربع سنن و احکام و ربع خبر ما کان قبلکم و نبأ مایکون بعدکم و فصل ما بینکم.»[۲]؛ از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که آن حضرت فرمود: «قرآن بر چهار قسمت نازل شده است: یک چهارم درباره حلال و یک چهارم درباره حرام، یک چهارم درباره سنتها و احکام، یک چهارم درباره اخبار آنان که قبل از شما بوده اند و آنان که بعد از شما خواهند آمد و حلّ و فصل مسائل جاری شما.
۳. «عن ابی الجارود، قال سمعت أباجعفر(علیه السلام) یقول: نزل القرآن علی اربعه أرباع، ربع فینا و ربع فی عدونا، و ربع فرائض و احکام، و ربع سنن و امثال، و لنا کرائم القرآن.»[۳] ؛ امام باقر(علیه السلام) فرمود: قرآن بر چهار محور نازل شده است: بخشی درباره ما، بخشی درباره دشمنان ما، قسمتی درباره واجبات و احکام و قسمتی سنّتها و امثال است و آیات کریمه قرآن که بیانگر کرامتهاست، تعلّق به ما اهل بیت دارد.
در این سه روایت، تقسیم بندی برحسب موضوع است و تنها تعیین محورهای کلی و ما این نوع تقسیم بندی را که براساس محورهای مورد نظر گوینده انجام می شود، تقسیم بندی معنا شناختی می نامیم و این می تواند ما را در شناخت مقاصد اصلی قرآن کمک کند. طبیعی است که وقتی بفهمیم کلام گوینده یا نویسنده آن در چه زمینه و بر چه محوری است، فهم معنای سخن او آسان خواهد بود.
در فهم و تفسیر قرآن این نکته بسیار مهم است که انتظار از آن را مشخص کنیم. این روایات پژوهشگر قرآنی را یاری می دهد تا در مراجعه به قرآن بداند با چگونه متنی روبه رو است، با چه نوع مطالبی مواجه خواهد بود.
احکام واجب و حرام، حقوق و سنتهای اجتماعی، امثال و حکمتها و ولایت اولیای الهی و شناخت مخالفان و دشمنان ایشان.
تقسیمهای زبان شناختی و سبک شناسی
همان گونه که در آغاز اشاره شد، اهل بیت (علیهم السلام) برای شناخت و فهم قرآن به گونه های کلی موضوعات، هدفهای هدایتی قرآن، مسائل زبان شناختی عام (که هم در قرآن هست وهم در غیر قرآن) و مسائل مربوط به سبک ویژه قرآنی اشاره داشته اند.
توجه به این تقسیم بندیها و عناوین مطرح شده در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و مقایسه آن با آنچه که بعدها به نام «علوم قرآن» گسترش یافت، به ما نشان می دهد که ریشه مباحث علوم قرآن در گفتار اهل بیت پیامبر (علیه السلام) است. آنان که علومشان از تعالیم وحی و آموزش محمدی سرچشمه گرفته است.
در تفسیر نعمانی (که رساله ای است مستقل، و تمامی آن در جلد ۹۳ بحارالانوار نقل شده است) از امام صادق (علیه السلام) این روایت آمده است: شیعیان علی (علیه السلام) از آن حضرت درباره گونه های آیات قرآن سؤال کردند آن حضرت در پاسخ فرمود: «خدای تبارک و تعالی قرآن را به هفت گونه فرستاده است که هر کدام از آن گونه ها داروی درد است و بسنده [برای سعادت بشر] آن هفت قسم عبارتند از:
- امر، ۲. نهی، ۳. ترغیب، ۴. ترهیب (ترساندن و انذار)، ۵. جدل، ۶. مثل، ۷. قصص.
و در قرآن ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام، مقدم و مؤخر، عزائم (فرایض) و رخص (مباحها)، حلال و حرام، فرائض و احکام، منقطعی که معطوف است، منقطعی که معطوف نیست و حرفی که به جای حرفی دیگر قرار گرفته است، وجود دارد.
برخی از قسمتهای قرآن، لفظش خاص است و معنایش عام و برخی دیگر که لفظش عام و احتمال عمومیت دارد. برخی از قسمتهای لفظش واحد و معنایش جمع است و برخی دیگر لفظش جمع و معنایش واحد. برخی از قسمتها لفظش ماضی است و معنایش آینده، برخی از قسمتها لفظش خبر است، ولی معنایش نظر به قومی دیگر دارد.
برخی از قسمتها به حال خود باقی اند، ولی از جهتی که داشته برگردانده شده اند (تفسیر یا جهت تفسیری آنها عوض شده) و برخی از قسمت های آن، معنایش برخلاف تنزیلش هست و برخی دیگر تأویلش در همان تنزیلش است، برخی از قسمتها تأویلش قبل از تنزیلش و برخی دیگر بعد از تنزیلش.
برخی از قسمتها به گونه ای هستند که قسمتی از آیه در یک سوره، و قسمتی دیگر از آن در سوره ای دیگر قرار گرفته است. در برخی از قسمتها، آیاتی وجود دارند که نصف آنها منسوخ و نصف دیگر به حال خود باقی اند. آیاتی را می توان شاهد بود که از نظر لفظ متفاوت، ولی از نظر معنا به یک جهت نظر دارند و نیز آیاتی را می توان یافت که الفاظی همانند و معنا و نظرگاهی متفاوت دارند.
آیاتی که در آنها رخصتی بعد از وجوب است چه ای که خداوند عزوجلّ، دوست دارد اجازه ها و رخصتهایش همان گونه مورد عمل قرار گیرند که واجباتش مورد عمل قرار می گیرند. در برخی از قسمتهای قرآن رهنمودهایی است که مردمان در به کارگیری آنها مختارند، اگر خواستند انجام می دهند و اگر نخواستند، ترک می کنند. در برخی از قسمتها، آیاتی وجود دارند که ظاهر آنها برخلاف باطنشان است، در هنگام تقیه به ظاهر آن عمل می شود و نه به باطن آنها. برخی از آیات قرآن، خطاب به قومی خاص دارند، ولی مضمون و معنای آنها برای دیگران است. برخی از آیات، به پیامبر (صلی الله علیه و آله) خطاب دارند، ولی در حقیقت نظر به امّت آن حضرت دارند، برخی از قسمتها به گونه ای است که تحریم آنها جز با تحلیل شان شناخته نمی شود و برخی از قسمتها تألیف و تنزیل شان بر غیرمعنایی است که در آن نازل شده اند …»[۴]
پس از این، امام (علیه السلام) مسائلی را در تقسیم بندی موضوعی مطرح می فرمایند که درخور توجه و ژرف نگریند.
در آغاز همان کتاب از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «خدای متعال محمّد (صلی الله علیه و آله) را به پیامبری برانگیخت و او را خاتم انبیاء قرار داد، بنابراین پیامبری بعد از او نخواهد بود، و بر آن حضرت کتابی فرو فرستاد و آن را خاتم کتابهای آسمانی قرار داد و از این رو بعد از آن کتابی نازل نخواهد شد. خداوند در آن چیزهایی را حلال و چیزهایی را حرام کرده است؛ پس حلال آن تا روز قیامت حلال و حرام آن تا روز قیامت حرام است. شریعت شما و اخبار گذشتگان و آیندگان در آن است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را به عنوان دانشی در میان اوصیای خویش قرار داد. اوصیای پیامبر، شاهدان بر اهل تمام عصرهایند [اما مردم] از آنان روی گرداندند و ایشان را به قتل رساندند و از دیگران پیروی کردند و در پیروی دیگران اخلاص نشان دادند، تا جایی که هرکس اعتقاد خود را به ولایت «اولیاء امر» آشکار کرد، اینان به دشمنی با وی برخاستند، به طلب دانش از غیر اوصیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرداختند. خداوند می فرماید:
«وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَهٍ مِنْهُمْ ..»[۵]
و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و هر زمان از خیانتی [تازه] از آنها آگاه شوی.
و این بدان سبب است که آنان قسمتی از قرآن را با قسمتی دیگر رد کرده اند، به منسوخ احتجاج کرده اند، به پندار این که ناسخ است، به متشابه احتجاج کرده اند به این اعتقاد که محکم است، به خاص تمسک کرده اند و گمان کرده اند که عام است، به اول آیه احتجاج کرده اند، ولی سبب تأویل آن را فروگذاشته اند، به مطلع و ختام سخن توجه نکرده اند، به موارد و مصادر سخن نیندیشیده اند، زیرا آن را از اهلش فرانگرفته اند، در نتیجه گمراه شده و گمراه کرده اند.
خدا شما را بیامرزد، بدانید که هرکس در کتاب خدا، ناسخ را از منسوخ، خاص را از عام، محکم را از متشابه، رخص (مباحات) را از عزائم (واجبات)، مکی را از مدنی، اسباب نزول، مبهمات قرآن در الفاظ مقطعه و غیرمقطعه، مطالب مربوط به قضا و قدر، تقدیم و تأخیر، مبین و عمیق، و ظاهر و باطن، ابتدا و انتها، سؤال و جواب، قطع و وصل، مستثنی را از غیرمستثنی، و صفت ماقبل را که در مابعد جاری است، مؤکد، موصول را از محمول بر ماقبل و مابعدش نشناسد و امتیاز ندهد، آگاه به قرآن نیست، و اهل قرآن به شمار نمی رود. هرگاه فردی بدون آشنایی با این امور ادعای فهم قرآن کند دروغ گو و مفتری است که بر خدا و پیامبرش (صلی الله علیه و آله) به دروغ افترا می بندد، جایگاه او جهنّم است، که بدجایگاهی است.»[۶]
عن سلیم بن قیس عن امیرالمؤمنین (علیه السلام) قال: کنت اذا سألت رسول الله (صلی الله علیه و آله) أجابنی و ان فنیت مسائل ابتدانی، فما نزلت علیه آیه فی لیل و لانهار و لاسماء و لاأرض و لادنیا و لاآخره و لاجنّه و لانار، و لاسهل و لاجبل و لاضیاء و لاظلمه الاّ اقرأنیها و املاها علی و کتبتها بیدی، و علمنی تأویلها و تفسیرها و محکمها و متشابهها و خاصّها و عامّها، و کیف نزلت و این نزلت و فیمن نزلت الی یوم القیامه دعا الله لی ان یعطینی فهما و حفظا فما نسیت آیه من کتاب الله و لاعلی من انزلت الا املاه علی.»[۷]؛ سلیم بن قیس از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) روایت کرده است: من، هرگاه چیزی را از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) می پرسیدم، پاسخم را می داد و اگر من نمی پرسیدم آن حضرت خود آغاز به سخن می کرد. هیچ آیه ای بر آن حضرت نازل نشد، در شب و یا روز، در آسمان یا در زمین، درباره دنیا و آخرت، بهشت یا جهنّم، در دشت یا در کوه، در تاریکی یا روشنایی، مگر این که آن آیه را برای من تلاوت فرموده و آن را برای من املا کرده و من آن را با دست خود نوشته ام.
پیامبر، تأویل، تفسیر، محکم و متشابه، خاص و عام را به من آموخت و این که چگونه در کجا و درباره چه کسی نازل شده است، تا روز قیامت (در جهت حفظ و نگهداری این معارف گسترده) پیامبر از درگاه الهی خواست تا خداوند فهم و حافظه ام را نیروند گرداند، از این روی، هیچ یک از آیات قرآن را از یاد نبرده ام.
در روایاتی دیگر، مسائل دیگری، چون: اعجاز قرآن، کنایات قرآن، عدم تناقض در قرآن قراءت و … بیان شده است و موارد یادشده در روایات ائمه به آنچه گفتیم محدود نیست.
اهل بیت (علیهم السلام) در توضیح برخی از این عناوین آگاهیهای گسترده ای را در اختیار ما گذاشته اند، از آن جمله درباره محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظهر و بطن، تفسیر و تأویل، شأن نزول، مکی و مدنی و … که نمونه هایی از آن مباحث به طور مستقل مورد بحث قرار گرفته است. اگر تمام موارد تقسیم بندیهای کلی (زبان شناختی، معنی شناختی و سبک شناختی) که امامان معصوم بیان داشته اند، به ضمیمه شرحهای آن بزرگواران درباره هر یک از عنوانهای یادشده گردآوری و تدوین شود، به یقین کتابی مستقل و ارجمند در علوم قرآن شکل خواهد گرفت.
شایان توجه این که بیان ائمه دربارۀ شناخت قرآن و علوم قرآن سه زمینه را دربردارد:
۱. آنچه مربوط به طبیعت زبان است و عمومیت دارد، مثل عام و خاص، موصول و معطوف، قطع و وصل، مستثنی و غیرمستثنی، مطلق و مقید، مبهمات و مبینات و … این موارد در هر کتابی و نوشته ای و حتی بیان شفاهی می تواند موجود باشد. قرآن نیز مثل هر کتاب دیگر، به دلیل استفاده اش از «زبان مردم» این عناصر زبانی را در خود دارد.
۲. آنچه مخصوص قرآن است و به سبک ویژه قرآنی، نظر دارد، مانند محکمات و متشابهات، ناسخ و منسوخ، ظهر و بطن، مکی و مدنی، حروف مقطعه، تأویل و … .
این گونه مباحث ویژه سبک قرآنی است، صرف نظر از اعجاز بیانی قرآن، که از ویژگیهای آن است، این دو دسته مربوط به زبان، زمان و مکان نزول قرآن هستند: دسته اول مطلب عمومی تر زبان شناسی و مطالب دسته دوم مربوط به سبک شناسی می شود.
۳. برخی از روایات دیگر درباره عناصر کلی تری در سبک بیان قرآن سخن دارد مانند:روایتی که می گوید لحن قرآن کنایی است. عبدالله بن بکیر از امام صادق روایت که حضرت فرمود:«نزول القرآن بایاک اعنی و اسمعی یا جاره.»[۸] ؛ قرآن به گونه ای نازل شده که تو را می گویم، ولی همسایه بشنو (به در می گویم که دیوار بشنود.)
آنچه درباره محتوا، هدفها و گونه های مطالب موجود در قرآن بیان شده است، بیش تر بر معناشناسی قرآن نظر دارد، مثل روایاتی که در اول نوشتار در تقسیم بندیهای کلی مطالب قرآن نقل کردیم.
مطالبی که بیان شد، می تواند اشاره ای باشد به زمینه ها و میدانهای شایان کاوش و درنگ و راهی باشد پیش روی پژوهشگران قرآنی در ردیابی بنیانهای علوم قرآن، در معارف اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم).
پی نوشت:
[۱] . کلینی، محمّدبن یعقوب، اصول کافی، به تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۲/۶۲۷.
[۲] . همان.
[۳] . عیاشی، محمّدن مسعود، التّفسیر (معروف به تفسیر عیاشی)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱/۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۹۲/۱۱۴.
[۴] . . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الأطهار، تصحیح محمدباقر بهبودی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج ۹۳/۴.
[۵] . مائده، ۱۳.
[۶] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۹۳/۴۹۳.
[۷] . صفار قمی، محمدبن حسن، بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمّد (صلی الله علیه و آله)، به تصحیح میرزا محسن کوچه باغی، تهران، مؤسسه الاعلمی / ۱۹۸.
[۸] . عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر عیاشی ۱/۴۰؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ۲/۱۸؛ کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ۲/۶۳۰.
نویسنده: علی حیدری