- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 17 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ذهبی در کتابهای متعددش در این زمینه سخن گفته است. در تاریخ اسلام، در وفیات صفحات ۲۵۱ تا ۲۶۰ دارد:وأما ابنه محمد بن الحسن الذی یدعوه الرافضه القائم الخلف الحجه، فولد سنه ثمان وخمسین وقیل سنه سته وخمسین. و اما پسرش محمد بن الحسن (مهدی)،که رافضه (شیعیان) او را قائم خلف الحجه می خوانند در سال ۲۵۸ یا ۲۵۶ به دنیا آمده است.
همین تعبیر را در سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۱۱۹ دارد. شبیه این عبارت در کتاب العبر فی خبر من غبر، ج۵، ص۳۷ دارد.زرکلی در کتاب الأعلامش میگوید: ولد فی سامرا و مات ابوه و له من العمر خمس سنین. و قیل فی تاریخ مولده لیله نصف شعبان سنه خمس و خمسین و مأتین حضرت مهدی در سامرا به دنیا آمد ؛ در حالی که پنج سال بیشتر نداشت، پدر خود را از دست داد. میگویند او در نیمه شعبان سال ۲۵۵ به دنیا آمده است.
بیش از ۱۲۰ نفر از بزرگان و علمای اهل سنت صراحت دارند بر ولادت حضرت مهدی سلام الله علیه در سال ۲۵۵ هـ و آغاز غیبتش در سال ۲۶۰ هـ.در این میان ابن تیمیه در منهاج السنه، ج۴، ص۸۷ میگوید: محمد بن جریر طبری گفته که امام عسکری فرزندی نداشته است و اولادی از خود باقی نگذاشته است.
اولاً انتساب ابن تیمیه این مطلب را به کتاب تاریخ طبری، کذب و افتراء است و چنین مطلبی در هیچ جایی از کتاب تاریخ طبری یافت نمیشود.ثانیاً: این عبارتی که ابن تیمیه نقل میکند در کتاب صله التاریخ الطبری نقل شده است ؛ در حالی که کتاب صله التاریخ الطبری، هیچ ارتباطی به کتاب تاریخ طبری ندارد. نویسنده این کتاب غریب بن سعد قرطبی است.جالب این است که این کتاب صله التاریخ الطبری الآن موجود است، چاپ شده و کاملاً در اختیار عموم مردم است.
محمد بن جریر طبری اصلا عبارتی به عنوان: «الحسن بن علی العسکری لم یکن له نسل » ندارد. از صفحۀ اول تاریخ طبری تا جلد آخر که در سال ۳۰۲ پایان یافته، عبارتی به این عنوان در تاریخ طبری وجود ندارد. آنچه که موجود است، در تاریخ صله التاریخ الطبری، یا متمم تاریخ طبری که عریب بن سعد قرطبی نوشته، در ج۸، ص۳۴ فتح قاهره، سال ۱۹۳۹ میلادی و ۱۳۵۸ هـ چاپ شده است. در آنجا چنین داستانی آمده است که البته محقق کتاب منهاج السنه، محمد رشاد سالم میگوید: در کتاب صله التاریخ الطبری آمده است ؛ در حالی که ایشان هم دروغ میگوید. محقق کتاب خیانت کرده است.
در کتاب صله تاریخ الطبری، قضیه به این شکل است: زمان مقتدر عباسی، مردی نزد مقتدر آمده میگوید که کار مهمی با مقتدر دارم و اگر این خبر را زود به او نرسانم، اتفاق ناگواری خواهد افتاد. از ایشان سؤال میشود که شما که هستید ؟
میگوید: من محمد بن حسن بن علی بن موسی بن جعفر الرضا هستم. یعنی من نوۀ امام رضا از حسن هستم. بعد جالب این است که مقتدر دستور میدهد که افرادی از ابیطالب را حاضر کنند تا راستی آزمایی شود، عدادی از آل ابوطالب آمدند تا ادعای او را بررسی کنند… قضیه طول میکشد و ادعاهایی میکندو معلوم میشود که این آقا نوۀ امام رضا هم نبوده است ؛ بلکه فرزند الضبعی است. پدرش را حاضر می کنند و این شخص رسوا شده به پای مقتدر میافتد. مقتدر می گوید: این شخص باید شدیدترین مجازات را تحمل کند چرا که دروغ گفته است.
ابن طومار میگویند: لم یعقب الحسن.فرزند امام رضا که جناب حسن است، اصلا فرزندی نداشته است.یعنی امام رضا از فرزندش حسن، نوهای نداشته است. یعنی بحث بر سر حسن بن علی بن موسی الرضا است نه محمد بن الحسن بن علی بن محمد الهادی. اصلاً ارتباطی به هم دیگر ندارند.این قضیه چه ارتباطی به امام مهدی، فرزند امام عسکری علیه السلام دارد ؟
اولاً همین روایتی را که قرطبی آورده است، خودش دارای اشکال است. اصلا قرطبی برای این قضیه هیچ مصدر و سندی ذکر نمیکند.
ثانیاً: قرطبی، نویسنده کتاب مجهول است. در کتابهای تراجم، شرحی برای این شخص نوشته نشده است فقط خیر الدین زرکلی از علمای وهابی در کتاب الأعلام، ج۴، ص۲۲۷ میگوید: عریب بن سعد قرطبی، متوفای ۳۶۹ هـ، ۹۷۹ میلادی هست ایشان اصالتاً نصرانی بودهاند و در استانبول ترکیه زندگی میکردهاند و بعد آمدند زبان عربی را یاد گرفتند و در زمان مستنصر کاتب حکومت عباسی شدهاند.
ثالثاً:اینکه ابن تیمه میگوید: « ان الحسن بن علی لم یکن له نسل » مشخص شد که کذب و افتراء است. این شخص حسن بن علی العسکری نیست ؛ بلکه حسن بن علی بن موسی الرضا است. و اضافه بر این که میگوید: « لم یعقب الحسن » این عبارت طبری نیست. عبارت عریب است ؛ عبارت هم از خود مؤلف نیست ؛ بلکه ابن طومار است.
نسبت به عبد الباقی بن قانع هم هیچ مدرکی ذکر نمیکند. بعد از ابن تیمیه بیش ازچهل نفر از بزرگان وهابیون عبارت ابن تیمیه را نقل کرده اند و برای عبد الباقی پسر قانع هم هیچ مدرکی نتوانستهاند پیدا کنند. گذشته از این عبد الباقی فردی از دیدگاه اهل سنت کاملاً ضعیف و مذموم است.[۱]
حتی ابن خلکان، ذهبی، ابن حجر و… صراحت دارند که حضرت مهدی در نیمۀ شعبان ۲۵۵ هـ به دنیا آمده است. حتی کار به جایی میرسید که خیر الدین زرکلی وهابی در کتاب الأعلام، ج ۸، ص۸۰ می نویسد:تاریخ مولده لیله نصف شعبان، سنه مأتین وخمسه و خمسین.تاریخ ولادت حضرت مهدی، شب نیمۀ شعبان، سال ۲۵۵ هـ بوده است از علمای معاصر مصر،عبد الحلیم جندی، مستشار عالی مصری، در کتاب الإمام جعفر الصادق ، ص۲۳۸ صراحت دارد:
فإبن العسکری، محمد بن المهدی المولود بسامرا سنه مأتین و سته وخمسین…
برخی از وهابیون از یکی از علمای بزرگ شیعه به نام نوبختی نقل میکنند که امام حسن عسکری علیه السلام اولادی نداشته است ایشان پسر عموی نوبختی است و ایشان اسماعیل بن علی نوبختی از اساتید بزرگوار شیعه در بغداد بوده. مناظرات متعددی با علمای اهل سنت داشته است و یکه تاز میدان مناظره بوده است. و حتی بعضیها خواستند او را نسبت به حضرت ولی عصر بدبین کنند و گفتهاند که چطور شما با این موقعیت علمی حضرت مهدی تو را به عنوان نواب خاص انتخاب نکرده است ؛ ولی پسر عموی تو حسین بن روح نوبختی این موقعیت را ندارد ایشان در پاسخ آنان گفته اند: الله یعلم حیث یجعل رسالته.
حتماً در پسر عموی من لیاقتی بوده که در من نبوده است. گذشته از این من مرد مناظره و مرد گفتگو هستم وقتی با علمای اهل سنت مناظره و بحث میکنم، اگر در مناظره گیر کنم و آنها منکر امام زمان باشند، من جای امام زمان را بدانم، بلا فاصله معرفی میکنم ؛ ولی پسر عموی من به قدری قوی است که اگر حضرت در زیر عبای او هم باشد، او را قطعه قطعه کنند، جای حضرت را به کسی بازگو نمی کند.
الهی ظهیر ، دکتر قفاری به نوبختی و صاحب الأشعری، صاحب المقالات نسبت می دهند که امام عسکری سلام الله علیه اولادی نداشته است:
لم یر له خلف، ولم یعرف له ولد ظاهر، فاقتسم ما ظهر من میراثه أخوه جعفر وأمّه.امام عسکری فرزندی نداشت. و میراث او بین برادرش جعفر و مادر او تقسیم شد.
که این هم عین همان مطلبی است که ابن تیمیه نقل میکند از محمد بن جریر طبری و حال آنکه در کتاب تاریخ طبری اثری از این عبارت نیست. نوبختی و اشعری در کتاب المقالات والفرق، ص۱۰۲ و ۱۰۳ و همچنین نوبختی در کتاب فرق الشیعه، ص ۹۶ میگوید بعضی از فرق انحرافی معتقد بودند که امام عسکری فرزندی نداشته است و اموال او بین برادر و همسرش تقسیم شد. تعبیر سعد بن عبد الله اشعری در المقالات و الفرق این است:
ففرقه منها وهی المعروفه بالإمامیه قالت:… فنحن متمسکون بإمامه الحسن بن علی، مقرّون بوفاته موقنون مؤمنون بأن له خلفاً من صلبه، متدینون بذلک وأنه الإمام من بعد أبیه الحسن بن علی، وأنه فی هذه الحاله مستتر خائف مأمور بذلک حتى یأذن الله عز وجل له فیظهر ویعلن أمره.
فرقیهای از شیعه معروف به امامیه… ما تمسک میکنیم به امام عسکری، ما یقین و ایمان داریم که فرزندی از نسل امام عسکری برای ما امام است و بر این عقیده تدین داریم و آن نسل امام عسکری، امام ما شیعیان است بعد از امام عسکری. آن حضرت از چشمها پنهان است و از سلطۀ حکومت خائف است و مأمور است بر این که در پس پردۀ غیبت بماند تا خداوند به او اجازه دهد ظاهر شود.
برخی از وهابیون معتقد هستند که ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فقط از ناحیۀ حضرت حکیمه خاتون عمۀ امام زمان و خواهر امام عسکری سلام الله علیهما بیان شده است ؛ یعنی یک سند دارد و یک گوینده و یک شاهد
دکتر قفاری در کتاب اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۸۴۴ عبارتش این است: غاب المهدی ولم یعلم أحد الاّ حکیمه التی امرها العسکری بعدم افشاء هذا الخبر بعد موته الى زمن حصول الاختلاف.
اینکه چند صفحه قبل میگفت که اصلا امام عسکری فرزندی نداشته است، اصلا امام عسکری عقیم بوده است ؛ ولی در این جا میگوید که مهدی غایب شد ؛ ولی کسی غیر از حکیمه خاتون از این قضیه خبر ندارد. تا آن جایی که میگوید: فمسأله المهدی وغیبته تسربت عن طریق حکیمه.
قضیۀ غیبت حضرت مهدی، فقط از کانال حکیمه خاتون رسیده است.بعد میگوید: وما أدری کیف یقبلون قول امرأه غیر معصومه فی اصل المذهب. من تعجب میکنم از شیعیان که چگونه سخن یک خانمی را که معصوم نیست در اصول مذهب میپذیرند.
از دیدگاه شیعه، مرحوم کلینی نزدیک بیش از ۲۵ روایت که از بین آنها ۱۲ روایت صحیح السند و حتی برخی از آنها صحیحۀ اعلائی است آورده در رابطه با ولادت حضرت مهدی سلام الله علیه:
۱. حکیمه خاتون (کمال الدین، شیخ صدوق، ص۱۲۴)
۲. زن قابلهای که برای کمک به حکمیه خاتون آمد ( غیبت شیخ طوسی، ص۲۴۰ )
۳.زنی به نام نسیم خادم امام عسکری که شاهد ولادت حضرت بود.(کمال الدین صدوق، ص۴۳۰ )
۴. خانمی به نام ماریه، شاهد ولادت حضرت بود. همان مصدر.
۵. یکی از کنیزان امام عسکرى علیه السلام. همان، ص ۴۳۱.
اضافه بر این، افرادى بسیاری در مدت پنج سال آخر حیات امام عسکرى (ع) امام زمان را دیده اند:
۱. محمّد بن عثمان عمرى همراه با چهل نفر. کمال الدین، ص ۴۳۵، بحار الأنوار، مجلسى، ج ۵۲، ص ۲۵، ح ۱۹.
۲. أبو هارون. کمال الدین، شیخ صدوق، ص ۴۳۴، وبحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۵، ح ۱۸.
۳. یعقوب بن منقوش. همان، ص ۴۳۶، وبحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۵، ح ۱۷.
۴. عمرو اهوازى. الارشاد، ج ۲، ص ۳۵۳، کافی، کلینى، ج ۱، ص ۳۳۲.
۵. حکیمه دختر امام جواد(علیه السلام). همان، ج ۲، ص ۳۵۱.
۶. محمّد بن إسماعیل بن موسى بن جعفر(علیهما السلام). همان.
۷. أبو نصر طریف خادم. همان، ص ۳۵۴.
۸. أبو علیّ بن مطهر. همان، ص ۳۵۲.
۹. عقید خادم و إسماعیل بن علیّ نوبختى. الغیبه الطوسی، ص ۲۷۱ ـ ۲۷۳، وبحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۶.
۱۰. نسیم خادم امام عسکرى(علیه السلام). کمال الدین، شیخ صدوق، ص ۴۴۱.
۱۱. أصحاب امام عسکرى(ع). کمال الدین، شیخ صدوق، ص ۴۳۱، وبحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۵.
۱۲. مردى از فارس. کافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۶.
۱۳. أبو عمر. همان، ح ۱.
۱۴. إبراهیم بن عبده نیشابورى و خادمش. همان، ص ۳۳۱، ح ۶.
۱۵. رشیق صاحب مادراى. الغیبه، شیخ طوسى، ص ۲۴۸ ـ ۲۵۰، بحار الأنوار، ج ۵۲، ح ۳۶.
۱۶. کامل بن إبراهیم مدنى. همان، ص ۲۴۶.
۱۷. أحمد بن إسحاق قمى. کمال الدین، ص ۳۸۴، بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۲۳.
و صدها نفر دیگری که آن حضرت را در دروان طفولیت، شیرخوارگی و.. دیدهاند، حتی عقیقۀ حضرت را امام عسکری علیه السلام به خانۀ افرادی از شیعیان فرستاد. و افرادی که حضرت را دیدند سؤالاتی از حضرت کرده و معجزاتی از آن بزرگوار دیدهاند. قفاری میگوید که غیر از طریق حکیمه خاتون نقل نشده است.
ابن تیمیه و احسان الهی ظهیر در کتاب الشیعه والتشیع در باب نام ادر امام زمان (ع) مناقشه می کنند: اختلف فی اسم الجاریه التی قالوا انّها ولدته، فقال قائلهم: انّ اسمها نرجس، وقیل: اسمها صقیل أو صیقل، وقیل: حکیمه، وقیل غیر ذلک. الشیعه والتشیع، ص ۲۷۲، ۲۷۳ و فرق معاصره، غالب عواجی، ج ۱، ص ۲۶۳.
ما نفهمیدم مادر حضرت مهدی اسمش چیست ؟
نرجس، صقیل، صیقل، حکیمه و… کدام یک است ؟
خود این اختلاف در نام مادر نشان میدهد که ولادتی در کار نبوده است.در جواب باید گفت که اولاً: خود مرحوم شیخ صدوق، در کتاب کمال الدین، ص۴۳۲، ح۱۲ وقتی به ولادت حضرت مهدی میرسد، میگوید: ولد الخلف المهدی علیه السلام یوم الجمعه، وأمه ریحانه، ویقال لها: نرجس، ویقال: صقیل ویقال: سوسن إلا أنه قیل: لسبب الحمل صقیل.
امام زمان(ع) روز جمعه، نیمۀ شعبان به دنیا آمد و نام مادرش در خانۀ امام عسکری علیه السلام ریحانه بود. به او نرجس، صقیل، سوسن هم میگفتند. با توجه به عبارت شیخ صدوق اسم او را ریحانه میگذارند. اما این که میگویند: صقیل یا صیقل، به این خاطر است که موقع ولادت حضرت مهدی، نوری از اطراف این زن تشعشع کرد، و بعد از آن اسم او را صقیل یا صیقل گذاشتند.
البته این که حکیمه هم به او میگفتند، جز در کتاب محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص۸۱ نداشتهایم. آقایانی که از تاریخ عرب اطلاعی داشته باشند، میدانند که عرب برای بعضی از افراد ؛ به ویژه خانمها اسامی متعددی داشتند. من یک دو نمونه را ذکر میکنم از زنانی که کاملا شهرت بالای داشتند، اسامی متعددی داشتند ؛ مثلاً به خود حضرت زهرا سلام الله علیها، فاطمه، صدیقه، طاهره، مطهره، محدثه و… میگویند. حدود دوازده اسم دارند.
از همۀ اینها واضحتر، همسر پیامبر ام حبیبه، از اهل سنت سؤال میکنیم که چند تا اسم داشته است ؟ ام حبیبه، هند، رمله، بنت أبی سفیان و…همسر ابوبکر، فاخته، بنت خارجه، حبیبه و…
حتی از زنان مشهور اسامی متعدد داشتهاند. حتی ابن خلکان در رابطه با سکینه خاتون دختر امام حسین علیه السلام در کتاب وفیات الآعیان، ج۲، ص۳۹۷ حدود چهار اسم برای او ذکر میکند.
تعدد اسم دلیل بر این نیست که مادرش معلوم نباشد. این نشان میدهد که این از وضع نامگذاری عرب خبر نداشته و یا خبر داشته و قصدش این بوده است که وجدان را زیر پا بگذارد
ابن تیمیه در رابطه با حضرت ولی عصر مدعی است که حضرت در سرداب غائب شده و شیعیان دم در سرداب منتظر او هستند. ومن حماقتهم أیضا أنهم یجعلون للمنتظر عده مشاهد ینتظرونه فیها کالسرداب الذی بسامراء الذی یزعمون أنه غاب فیه، ومشاهد أخر…منهاج السنه، ج۱، ص۴۴.
یکی از حماقتهای شیعیان این است که برای حضرت مهدی(ع) تعدادی از مشاهد و ساختمانهایی را قرار دادهاند ؛ مثل سرداب سامرا و منتظر هستند. بعد میگوید: وقد یقیمون هناک دابه – إما بغله وإما فرسا وإما غیر ذلک – لیرکبها إذا خرج.
شیعیان همواره در دم سرداب اسبی زین شده آماده کردهاند تا امام زمان از سرداب بیرون بیاید و سوار شود و شمشیری هم آماده کردهاند که در خدمت حضرت مهدی باشند.
محمد بن عبد الوهاب، ص۳۳ و ۳۴ میگوید: إن سبب جمع الرافضه بین الظهرین والمغربین هو انهم ینتظرون القائم المخفی فی السرداب لیقتدوا به فیأخرون الظهر الی العصر الی قریب غروب الشمس.
علت این که شیعهها نماز ظهر و عصر را با هم میخوانند، این است که در کنار سرداب منتظر هستند تا امام زمان ظهور کند تا نماز ظهر و عصر را به امام زمان اقتداء کنند. میبییند که ساعت یک ظهور نکرد، ساعت دو و سه… وقتی دیدند که نماز قضاء میشود، فوراً نماز ظهر و عصر را میخوانند و با هم میخوانند. دوباره نماز مغرب و عشاء را تأخیر میاندازند تا بلکه امام زمان بیاید و به او اقتداء کنند. وقتی تا نیمههای شب دیدند که حضرت مهدی ظهور نکرد و لذا مغرب و عشاء را با هم میخوانند.
همین عبارت ابن تییمه و محمد عبد الوهاب را ناصر العمر در کتاب الشیعه بین الأمس والیوم، ص۲۵ تکرار میکند. احسان الهی ظهیر میگوید: بعضی از شیعیان نماز نمیخوانند و آن را ترک میکنند ؛ چون میترسند که اگر مشغول نماز شدند، امام زمان ظهور کند و دیر به حضرت برسند. میگوید: و فی اثناء مرابتتهم لا یصلون خشیتأ أن یخرج وهم فی الصلاه. (فرق معاصره، ج۱، ص۲۰۸).
شیعیانی که نماز نمیخوانند ؛ میترسند امام زمان ظهور کند و آنها مشغول نماز باشند. همه این مطالب مجموعه دروغ هایی است که به شیعه نسبت داده شده و در کتب معتبر موجود نیست.
مثلاً ابن خلدون همین عبارات و اتهامات را در مقدمه کتاب تاریخ خود ص۳۵۲ بحث سرداب را مطرح میکند. ابن خلکان همین تعبیر را در وفیات الأعیان، ج۱، ص۳۷۲ دارد. در منابع شیعه معجم احادیث المهدی، ج۱، ص ۳۶۴ بیش از پنجاه نفر از علمای شیعه و سنی ایشان نقل کرده اند که محل ظهور حضرت مهدی نه سامرا است و نه کربلا و نه سرداب بلکه محل ظهور حضرت در مکه و بین رکن و مقام است.
احمد بن حنبل در مسندش، ج۶، ص۳۱۶ و ابن داود در سننش، ج۴، ص۱۰۷ و ابن أبی شیبه در ج۱۵، المصنف، ص۴۵ و ابن حجر هیثمی هم در الصواعق المحرقه، ص۱۶۵، باب ۱۱، فصل اول آوردهاند که ظهور و قیام حضرت مهدی در مکه کنار بیت الله الحرام و بین رکن و مقام است.
ابن تیمیه مدعی است که مهدی موعود از فرزندان امام مجتبی علیه السلام است و از نسل امام حسین نیست!!!
ایشان در منهاج السنه، ج۴، ص۹۵ میگوید: وقد روی عن علی أنه قال هو من ولد الحسن بن علی لا من ولد الحسین. روایت از حضرت علی علیه السلام آمده است که حضرت مهدی از اولاد امام حسن مجتبی است نه از اولاد امام حسین.
اولاً: ابن تیمیه این عبارت را نقل میکند و مصدرو منبعی هم نیاورده است ؛ ولی ما منبع آن را در سنن أبی داود ج۲ ص۳۱۱ ح۴۲۹۰ یافتیم.
عن أبی إسحاق، قال: قال علی رضی الله عنه ونظر إلى ابنه الحسن فقال: إن ابنی هذا سید کما سماه النبی صلى الله علیه وسلم و سیخرج من صلبه رجل یسمى باسم نبیکم یشبهه فی الخلق ولا یشبهه فی الخلق، ثم ذکر قصه: یملأ الأرض عدلا.
در اخلاق شبیه پیامبر است ولی در خلقت شبیه پیغمبر نیست. این مطلب را ابن أثیر جزری در جامع الأصول ج۱۱ ص ۴۹ آورده و متقی هندی در کنز العمال ج۱۳ ص۶۴۷ همین مطلب را آورده است. اولاً روایتی را که ایشان نقل کرده هم ضعیف است و هم مرسل ؛ چون أبو داود میگوید: حدثت عن هارون بن مغیره. به من حدیث شد از هارن بن مغیره.
این که چه کسی به او حدیث کرده باشد، معلوم نیست. پس از این جهت ارسال دارد که کسی که این روایت را از طریق هارون بن مغیره آورده است، مشخص نیست که ثقه است یا غیر ثقه. علما و خود ابن تیمیه روایتی را که مرسل باشد و یکی از حلقات راویان مفقود باشد، عمل نمیکند.اشکال دیگر این است که راوی از امیر المؤمنین سلام الله علیه ابو اسحاق است و تمام بزرگان اهل سنت میگویند که ابو اسحاق اصلاً سخنی و روایتی از علی علیه السلام نقل نکرده است ؛ ابن حجر دارد: وکان عمره یوم شهاده امیر المؤمنین سبع سنین لأنه ولد لسنتین بقیتا من خلافت عثمان.
روزی که امیر المؤمنین علیه السلام از دنیا رفت، این شخص هفت ساله بوده است ؛ چون دو سال مانده به آخر خلافت عثمان به دنیا آمده است.
ثانیاً: همین روایت را کسانی که از ابو داود نقل کردهاند ؛ مثل جزری شافعی متوفای ۸۳۳ ایشان نقل میکند و میگوید: نسخۀ ابن داود که در دست من است، در آنجا دارد: و نظر الی ابنه الحسین.
مشخص است که این نسخۀ ابو داود که در قرن هفتم و هشتم بوده و حتی در عصرابن تیمیه و نسخهای که در دست جزری شافعی بوده در آنجا امام به امام حسین نگاه کرده نه به امام حسن علیهما السلام. واشمل المناقب، ص۱۶۵ و ۱۶۸.
ثالثاً: ابو صالح که از اعلام اهل سنت است و سند در آنجا کلمۀ «الحسین » دارد نه الحسن.
رابعاً:اهل سنت روایات متعددی آوردهاند از رسول اکرم(ص) که پیغمبر فرمود: مهدی از فرزندم حسین است: عن حذیفه بن الیمان قال: خطبنا رسول الله ( ص ) فذکرنا ما هو کائن فقال: لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث رجلا من ولدی اسمه اسمی، فقام سلمان الفارسی. فقال: یا رسول الله من أی ولدک هو ؟ قال: من ولدی هذا. و ضرب بیده على الحسین (ع).
اگر از عمر عالم یک روز باقی نمانده باشد، خداوند این یک روز را آنچنان طولانی میکند تا مردی از اولاد که همنام من است برخیزد و جهان را پر از عدل و داد کند. از کدام فرزندت ؟ فرمود: از این فرزندم. دستش را به شانۀ امام حسین زد.این روایت را ابن قیم جوزیه، شاگرد ابن تیمیه در کتاب المنار المنیب ص۱۴۸ فصل ۵۰، ابن حجر در کتاب القول المختصر ص۳۷۷ الحموینی در فرائد السمطین ج۲ ص۳۲۵ و سیرۀ حلبی ج۱ ص۱۹۳نقل میکند.
خامساً: ما احتمال قوی میدهیم که این قضیه تبدیل حسن به حسین در دروان بنی العباس، سادات حسنی که در گوشه و کنار ایران و عراق و… قیام کردند ؛ به ویژه در زمان مأمون و متوکل، برای این که برای قیام خودشان قداستی پیدا کنند، محمد بن عبد الله حسن مثنی را که از نوادههای امام مجتبی است به عنوان مهدی معرفی کردند و لذا احتمال قوی است که اینها روایت را جعل کردهاند یا در او تصرف کردهاند. و یا این که اصلاً منصور عباسی، اسمش بود محمد بن عبد الله، ملقب به مهدی بود. اینها هم در برابر شورشیان آمدهاند و گفتند: آن مهدی که پیامبر اکرم از او خبر داده، من هستم.
سادساً: بر فرض که پیامبر اکرم(ص) گفته باشد که از نسل فرزندم امام حسن علیه السلام است، آیا ببنیم که مشکلی ایجاد میکند یا نه ؟ حضرت مهدی(ع) حسنی الأم و حسینی الأب است. از مادر جد حضرت مهدی به امام حسن علیه السلام میرسد و از کانال پدر به امام حسین علیه السلام میرسد. برای این که همسر امام سجاد سلام الله علیه مادر امام باقر علیه السلام، فاطمه دختر امام مجتبی بوده است. و تمام کسانی که بعد از امام باقر به دنیا آمدهاند، حسنی الأم و حسینی الأب هستند. و در قرآن هم کسانی را که از کانال مادر به کسی برسد، صراحتاً میگوید که فرزند او هستند ؛ مثلا در سورۀ انعام، آیۀ ۸۵ حضرت یحیی و عیسی را از فرزندان اسحق و یعقوب شمرده است ؛ در حالی که همه میدانند بر این که حضرت عیسی از کانال مادر به حضرت اسحق و یعقوب رسیده است. و اضافه بر این که پیامبر اکرم نسبت به امام حسن و امام حسین علیهما السلام بارها فرموده است که:
الحسن والحسین ابنای شبابا اهل الجنه با این که آنها فرزند پیامبر از طریق حضرت صدیقۀ طاهره سلام الله علیها هستند. پس ما به ابن تیمیه و پیروان او میگوییم که فرضاً هم روایت آنگونه باشد که شما میگوید، ضرری نمیزند.
سؤال دیگر ابن تیمیه جاهلانه یا معاندانۀ ابن است که مهدی فرزند عبد الله است و این مخالف عقیدۀ شیعیان است که معتقدند حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است.
ابن تیمیه در منهاج السنه ج۴ ص۹۵ این است که: عقیدۀ شیعه که میگوید حضرت مهدی فرزند امام عسکری علیه السلام است، درست نیست ؛ چون پیغمبر اکرم فرمود:مهدی من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی و اسم أبیه اسم أبی.حضرت مهدی، خودش همنام من است و پدرش هم همنام پدر من.
یعنی حضرت مهدی هم محمد بن عبد الله است. همین تعبیر را ایشان در ج۸، منهاج السنه، ص۲۵۴ دارد.روایاتی را اهل سنت در منابع روائی شان آوردهاند که پیامبر اکرم فرمود:لا تذهب الدنیا حتى یبعث الله رجلا من أهل بیتی، یواطئ اسمه اسمی و اسم أبیه اسم أبی. (مصنف ابن أبی شیبه، ج۱۵، ص۱۹۸ و معجم کبیر طبرانی، ج۱۰، ص۱۶۳ و حاکم نیشابوری، ج۴، ص۴۴۳ و…)
اولاً: این روایاتی که آوردهاند،اکثرا از نظر سند ضعیف است؛چون راوی این قضیه، رشدین بن سعد نحری است که ذهبی در میزان الإعتدال، ج۲، ص۴۹ میگوید: این روایت ضعیف است، ابو زرعه گفته ضعیف است، و نسائی گفته که متروک است.
پس این روایت یک اشکال سندی دارد که راویانش صحیح نیستند. و گذشته از این در همان سنن أبی داودی که به آن تکیه دارند به این اندازه آمده: یواطئ اسمه اسمی. (سنن أبی داود – ابن الأشعث السجستانی – ج ۲ – ص ۳۱۰).
بدون این که «اسمه اسم أبی» در آن باشد. فقط آمده که مهدی هم نام من است. پدرش همنام پدرم هست نیامده.البانی در کتاب صحیح جامع صغیر ج۵ ص۷۰ میگوید روایت صحیح است. ترمذی در سننش، ج۳، ص۳۴۳ همین روایت را آورده است:لا تذهب الدنیا حتى یملک العرب رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمى. (سنن الترمذی – الترمذی – ج ۳ – ص ۳۴۳.) مردی از اهل بیتم که همنام من است، قیام خواهد کرد…
در این جا هم نیامده است که اسم پدرش همنام پدر من است. و ترمذی میگوید:و هذا حدیث حسن صحیح.بغوی در مصابیح السنه، ص۴۹۲ که تمام روایاتش را خود ابن تیمیه میگوید صحیح است، آورده و در آنجا این که پدرش همنام پدر من است، نیست.
احمد بن حنبل پنج روایت در این زمینه آورده است ؛ یعنی از پنج طریق. در هیچ کدام از این پنج طریق «اسم ابیه اسم أبی » ندارد. (مسند احمد، ج۱ ص۳۷۶ و ۳۷۷ و ۴۳۰ و ۴۴۸) ابو نعیم اصفهانی، متوفای ۴۳۰ از اعلام قرن چهارم و پنجم هجری میگوید: طرق هذا الحدیث عن عاصم عن واحد وثلاثین طریقاً.
این روایت از طریق عاصم با سی و یک سند آمده است و در هیچ کدام از این سی و یک طریق عبارت « اسم ابیه اسم أبی » ندارد. فقط دارد که مهدی همنام من است. و جالب این که ظاهر قضیه این است که این «اسم أبیه اسم أبی » از ساخته پرداخته محمد بن عبد الله نفس زکیه است که او به نام مهدی قیام کرد و این روایت را جعل کردند. حتی ربید سعودی که از کبار علمای سعودی است، در کتاب الشیعه الإمامیه میگوید:ولا ریب أن هذا قد وضعه اصحاب محمد بن عبد الله النفس الزکیه.
هیچ شکی نیست که این روایت را یاران محمد بن عبد الله نفس زکیه جعل کردهاند. (الشیعه الإمامیه، ص۳۰۷).
کورانی هم در کتاب معجم احادیث الإمام المهدی، ج۱، ۱۷۸ می گوید:ظاهراً این روایت یا از جعلیات محمد بن عبد الله حسن مثنی است یا محمد بن عبد الله منصور است.وهابیون امروز مطرح میکنند، این است که اگر واقعاً حدیث مهدویت صحیح است، چرا در صحیح بخاری و مسلم نیامده است ؟
احمد امین در المهدی و المهدویه، ابوزهره درکتاب الإمام الصادق ص۳۲۸ محمد فرید وجدی در دائره المعارف قرن بیستم (عربی) ج۱۰ ص۴۸۱ و احمد محمود صبحی در کتاب نظریه الإمامه ص۴۰۳ همین اشکال را آوردهاند.
در جواب میگوییم اولاً مگر صحیح بخاری و صحیح مسلم تمام روایات صحاح را نقل کردهاند که اگر ما در صحیح بخاری و مسلم نیافتیم، این روایت از درجۀ اعتبار ساقط باشد ؟ محمد بن اسماعیل بخاری، طبق عبارتی خود بزرگان اهل سنت دارند، با حذف مکررات ۲۷۶۱ روایت در صحیح بخاری آورده است و حال آن که خودش میگفت ” من صد هزار روایت صحیح را حفظ هستم “.[۲]
از این صد هزار روایت، فقط ۲۷۶۱ روایت را آورده است. گیریم که بدون حذف مکررات ۷۰۰۰ روایت آورده باشد، ولی این نود و چند هزار روایتی که ایشان حفظ بوده و نیاورده است، کجا است ؟
و اضافه بر این یکی از علمای اهل سنت به نام دکتر عبد الباقی از فارغ التحصیلان دانشگاه الأزهر کتابی دارند به نام « بین یدی الساعه » تعبیر خیلی قشنگ و زیبائی دارد که میگوید:
لا اری لزاما علینا نحن المسلمین أن نربط دیننا بهما.
چه لزومی دارد که ما دینمان را به صحیح بخاری و مسلم گره بزنیم ؟
آیا خدا و پیامبر چنین گفتهاند ؟ مگر ما اهل سنت حدیث عشرۀ مبشرۀ بالجنه را نمیگوییم که صحیح و متواتر است ؟ آیا در صحیح بخاری حدیث عشرۀ مبشره آمده است ؟
جواب دیگر این که بخاری و مسلم در عصر خلفای عباسی بودند. یعنی در زمانی که حکومت عباسی کوه به کوه دنبال حضرت مهدی میگشت. حتی امام عسکری را داخل ارتش زندانی کرد به خاطر این که از ولادت حضرت مهدی جلوگیری کند. بعد از شهادت امام عسکری خانۀ امام عسکری کاملاً محاصره و تهدید شد و حتی مادر حضرت مهدی را زندانی کردند که احتمال میدادند بعد از هشت ماه یا نُه ماه مهدی از نرجس خاتون به دنیا بیاید و تمام سرداب و خانه را لحظه به لحظه قدم به قدم مورد تفتیش و مراقبت قرار میدادند.
اقدام حاکمان بنی عباس، به درستی نشان میدهد که آنان مصداق احادیث مهدی را که رسول خدا به آمدن او بشارت داده بود، امام مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) میدانستند. وگرنه، این همه اقدامات پیشگیرانهِ آنان برای جلوگیری از پدید آمدن چنین فردی معنا نداشت.مگر در این موقعیت حساس سیاسی بخاری و مسلم جرأت میکردند احادیث مهدی را ذکر کنند ؟در صحیح بخاری این تعبیر آمده است:
أَنَّ أَبَا هُرَیْرَهَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْیَمَ فِیکُمْ وَإِمَامُکُمْ مِنْکُمْ ؟[۳]
حال شما چگونه خواهد بود روزی که عیسی بن مریم از آسمان نزول کند و حال آن که پیش نماز شما، از شما مسلمانها است !یعنی حضرت عیسی پشت سر امام شما و پیشوای شما نماز میخواند.و همچنین در صحیح مسلم از جابر بن عبد الله انصاری نقل شده است که: أَنَّهُ سَمِعَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُا سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَا تَزَالُ طَائِفَهٌ مِنْ أُمَّتِی یُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِینَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ قَالَ فَیَنْزِلُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَیَقُولُ أَمِیرُهُمْ تَعَالَ صَلِّ لَنَا فَیَقُولُ لَا إِنَّ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ أُمَرَاءُ تَکْرِمَهَ اللَّهِ هَذِهِ الْأُمَّه
شارحین صحیح بخاری و مسلم اتفاق نظر دارند بر این که مراد از «وأمامکم منکم » حضرت مهدی(ع) است.قسطلانی در ارشاد الساری ج۵ ص۴۱۹ میگوید: وامامکم منکم هو المهدی.
ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری، ج۶، ص۳۵۸ نقل میکند از الآبدی: تواترت الاخبار بأن المهدی من هذه الأمه وأن عیسى یصلی خلفه.مهدی از این امت است، حضرت عیسی پشت سر او نماز خواهد خواند. همین تعبیر را در تهذیب التهذیب، ج۹، ص۱۲۹ آورده است. و عینی در عمده القاری، ج۱۶، ص۴۰ میگوید که مراد از «امامکم منکم » حضرت مهدی است. نووی در شرح صحیح مسلم، ج۱۸، ص۵۸ همین مطلب را دارد. از دانشمندان بزرگ وهابی عبد المحسن العماد، قائم مقام دانشگاه مدینۀ منوره است در مجلۀ رساله الثقلین، عدد ۲۵، سال هفتم می گوید:فهذا الحدیثان الواردان فی الصحیحین وإن لم یکن فیها التصریح بلفظ المهدی تدل علی صفات رجل صالح یؤم المسلمین.این دو روایتی که در صحیح بخاری و مسلم آمده، اگر چه در آن نام مهدی نیامده، دلالت میکند بر مرد صالحی که پیش نماز مسلمین خواهد شد.
پی نوشت:
[۱]. سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۵۲۷ و میزان الإعتدال، ج۲، ص۵۳۲ و لسان المیزان، ج۳، ص۳۸۳.
[۲]. مقدمۀ فتح الباری، ص۴۸۸ و فیض القدیر، مناوی ص۳۱ و تاریخ بغداد، ج۲، ص۲۵ و تاریخ دمشق، ج۵۲، ص۶۴ و تذکره الحفاظ ذهبی، ج۲، ص۵۵۶ و کشف الظنون، ج۱، ص۵۹۷ و تاریخ الإسلام ذهبی، ج۱۹، ص ۲۴۵.
[۳]. صحیح بخاری، ج ۴، ص۲۵، ح۳۴۴۹