- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
معجزه معراج؛ حاصل عبودیت خالص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
سفر معنوی معراج از رخدادهای شگفت انگیز در صدر اسلام برای شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که به عنوان یکی از معجزات آن حضرت بوده و عقل بشری از درک حقیقت آن ناتوان است. این سفر ملکوتی در سایه عبودیت و بندگی خالصانه نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) حاصل شده است و آیات و روایات بسیاری، با عظمت و شکوه ازآن یاد می کنند.
معنای معراج
عروج به معنای بالا رفتن است. به شبی که دعا بالا رود لیله المعراج گویند (۱) و حرکت بر روی زمین را نیزعروج می گویند (۲) و اسار و اسراء هم به معنای راندن است یا سیر درشب را گویند. بنابراین معنای معراج، سیر در زمین و جهانهای بالا و دوردست است.
داستان معراج پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شامل دو قسمت است ، قسمت نخست آن سفری است با مرکبی به نام «براق»(۴) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدت کوتاهی در آن نقطه پایین
آمد ، از نقاط مختلف مسجد و «بیت اللحم» که زادگاه حضرت عیسی (ع) است ، منازل انبیاءالهی و آثار و جایگاه آنها دیدن کرد و در برخی از منازل دو رکعت نماز گزارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این مسیر را در یکی از شبها در دوران رسالت خود در مکه و از طریق اعجاز طی کرده است، که این قسمت را اصطلاحاً در کتابها و تاریخ ” إسراء” مینامند. قسمت دوم داستان معراج، سیر آن حضرت از مسجدالاقصی به آسمان ها است که ستارگان و نظام جهان بالا را مشاهده نمودو با ارواح پیامبران و فرشتگان آسمانی سخن گفت ، از بهشت و دوزخ بازدید کرد و درجات بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهده نمود. (۵) این قسمت از سفر آسمانی را اصطلاحاً ” معراج” مینامند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در معراج با رموز هستی و اسرار نظام آفرینش و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بیپایان خداوند کاملاً واقف گشت. سپس به سیر خود ادامه داد و به ” سدره المنتهی ” (۶) در آسمان هفتم و
جنه المأوی رسید، و آن را سراسر جلال و عظمت پروردگار یافت. آن گاه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن جهان لبریز از نور و روشنایی به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام ” قاب قوسین او ادنی ” رسید.، به جایی که جز خدا ، هیچ موجودی در آن راه ندارد حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت : به یقین به اندازه سر انگشتی بالاتر آیم ، خواخم سوخت . (۷) در این هنگام برنامه سفر وی پایان یافت و مأمور شد از همان راهی که پرواز نموده بود بازگشت نماید. در برگشت نیز در “بیت المقدس” فرود آمد،آن گاه روانه مکه و وطنش گردید.
حقیقت معراج
حقیقت معراج پیامبر، سیر او از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی و از آنجا به ” سدره المنتهی ” است که از بررسی آیات می توان به این حقیقت دست یافت.
نخستین آیه سوره اسراء مربوط به معراج رسول گرامی صلی الله علیه و آله است.
سبحان الذی أسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر؛ منزه است خدایی که شبانگاه بنده خود را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی که اطراف آن را برکت داده ایم، برد، تا آیات خود را نشان او بدهیم؛ به درستی که فقط او شنوا و
بینا است. (۸)
و در سوره نجم قسمتی از آیه های ۱۸-۵ مربوط به این سفر معنوی و الهی و قسمت دیگر به حادثه نزول وحی در آغاز بعثت است.
علمه شدید القوی* ذو مره فاستوی* و هو بالافق الاعلی* ثم دنا فتدلی* فکان قاب قوسین أو أدنی* فاوحی الی عبده ما أوحی* ما کذب الفؤاد ما رای* أفتمارونه علی ما یری* و لقد رآه نزله اخری* عند سدرهالمنتهی* عندها جنه المأوی* اذ یغشی السدره مایغشی* ما زاغ البصر و ما طغی* لقد رای من آیات ربه الکبری
موجود نیرومندی (فرشته وحی) او را تعلیم داده است این معلم قدرتمند (به هنگام نزول وحی) در افق بالا، قد برافراشت، و برای او نمایان گردید، سپس نزدیک شد و در میان زمین و آسمان آویزان گردید و به قدری نزدیک شد که به اندازه دو میدان تیر یا دو سر کمان یا از آن هم کمتر بود این معلم به بنده خدا آنچه باید وحی کند، وحی کرد، ولی آنچه را دید دل آن را تکذیب نکرد. آیا با او در آنچه که دیده است (جبرئیل) به مجادله برمی خیزید؟ یکبار دیگر او را نیز دیده است نزد ” سدرهالمنتهی” ، نزد آن است جنه المأوی (بهشتی که جایگاه متقیان است) ، هنگامی که سدره را پوشاند، دیده منحرف گردید و از قوانین رؤیت طغیان نکرد او بعضی از آیات خدا را دید.(۹)
آیات یاد شده در دو فراز ، اشاره به دو حادثه دارد و قدر مشترک هر دو در این است که پیامبر جبرئیل را مشاهده نمود.
فراز نخست مربوط به آغاز نزول وحی است که در آن ، جبرئیل را در افق بالا، با قد برافراشته مشاهده نمود و به او آنچنان نزدیک شد که فاصله میان آن دو به اندازه فاصله دو سر کمان یا از آن هم کمتر شد، آنگاه فرشته وحی، آنچه را که بنا بود به پیامبر وحی کند، وحی نمود.
فراز دوم از این آیات مربوط به معراج و رؤیت فرشته وحی در این سیر روحانی می باشد، نه تنها او این فرشته را نزد سدرهالمنتهی دیده ، بلکه آیات بزرگ پروردگار خود را نیز مشاهده نموده ، به طوری که چنانکه می فرماید ” لقد رأی من آیات ربه الکبری ” این بخش از آیات مربوط به سیر او در زمین نیست، بلکه به گواه اینکه جبرئیل را کنار سدرهالمنتهی دید، و در نزد سدره، جنهالمأوی قرار دارد، طبعاً این آیات در جهان خارج از کره زمین می باشد.
بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله در سیر خود دو بار آیات خدا را دیده است:
۱- در سیر خود از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی
۲- در سیر خود از مسجدالاقصی تا سدرهالمنتهی
نکته قابل توجه اینکه قرآن آیاتی را که پیامبر صلی الله علیه و آله در مسیر مسجدالحرام تا مسجدالاقصی دیده، با لفظ ” کبری” توصیف نمی کند در حالی که آیاتی را که پیامبر در ادامه آن سیر مشاهده کرده، آیات کبری معرفی می کند و این خود گواه بر آن است که ظرف این آیات مختلف بوده است، آیات نخست مربوط به زمین و آیات دوم درمورد جهان خارج از این کره خاکی بوده است.
البته در این آیات گواهی بر این که سیر دوم به دنبال سیر نخست بوده و این دو سیر، یک جا و در یک زمان انجام گرفته اند، نیست و ممکن است در دو زمان، و به صورت جدا از هم انجام گرفته باشد ولی اگر معراج جسمانی و روحانی آن حضرت بیش از یک بار تحقق نپذیرفته باشد، طبعاً باید سیر دوم به دنبال سیر نخست بوده و مجموعاً در یک شب انجام گرفته باشد.
با توجه به این توضیحات می توان به این نتایج رسید :
الف: مسافت این سیر آفاقی از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی و از آنجا تا سدرهالمنتهی که جنهالمأوی در نزدیکی آن قرار دارد، بوده است.
ب: زمان این سیر به گواه لفظ ” اسری” که در سیر شبانه به کار می رود، شب بوده ولی چه مقدار از شب ، آیات درباره آن ساکت است. هم چنین آن گونه که ازروایات بر می آید این سفر در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت رخ داده است.
ج: مشاهده آیات باعظمت خدا ، آن هم نه همه آیات بلکه به حکم لفظ «من» در جمله «لنریه من آیاتنا» بخشی از آیات خدا را مشاهده نمود.
لفظ “اسری ” هرچند بازگوکننده زمان این سیر است، و این که همگی در شب انجام گرفته است، ولی لفظ ” لیلاً” به عنوان تأکید ، هر نوع شک و ابهام را در زمان آن می زداید.
برخی از نویسندگان غربی به پیروی از برخی مفسران که در سیره ی رسول خدا رقم زده اند در تفسیر و ارجاع ضمایر آیات وارده در سوره نجم دچار اشتباه شده اند و تصور کرده اند که مقصود رؤیت خدا است در حالی که محور بحث در هر دو فراز، جبرئیل امین می باشد و منشأ آن بی دقتی در آیات و پیروی از تفاسیر سطحی است و ما برای رفع این اشتباه بار دیگر به توضیح بخشی از این آیات
می پردازیم
علمه شدید القوی ؛ این معلم دارای عقل و خرد است و در آسمان به هنگام نزول وحی قد، برافراشت.
و هو بالافق الاعلی ؛ در حالی که آن معلم در افق بالا قرار داشت.
ثم دنی فتدلی ؛ آن معلم پیامبر نزدیک شد و در آسمان آویزان گردید.
فکان قاب قوسین أو أدنی ؛ آن معلم به اندازه ای نزدیک شد که فاصله او با پیامبر به اندازه دو کمان یا کمتر از آن بود.
فاوحی الی عبده ما اوحی ؛ آن معلم به بنده خدا (پیامبر) وحی کرد آنچه را که وحی کرد.
بنابراین جز دو ضمیر (علمه، عبده) که اولی به پیامبر، و دومی به خدا برمی گردد، مرجع تمام ضمایر، « معلم نیرومند » پیامبر است که او را آموزش داد و وحی را آورد و احتمال دارد ضمایر خصوص این جمله به خدا برگردد یعنی خدا به بنده خود وحی کرد آنچه را که وحی کرد.
شب ، زمان تکامل و عروج
به نظر قرآن ظرف عروج، شب است ؛ (فجر/۴) چون شب ظرف زمانی است که در آن طبیعت نهان گردیده و آسمان آشکار می شود.
شب آن چنان در فرهنگ قرآن اهمیت دارد که خدای سبحان بدان سوگند می خورد ؛(فجر/۴) و مقام محمود و پسندیده ای را به شب زنده داران اهدا می کند.(اسرا/۷۹)
این که خداوند سبحان برای اصلاح انسان ها به سحر (بخش پایان شب) قسم یاد می کند، از آن روست که سحرخیزی خود سبب اصلاح بشر است. هرچند که برای خداوند شب و روز معنا و مفهومی ندارد، ولی فرصت های مناسب برای انسان هایی است که قابلیت دارند تا به مقام تسبیح درآیند ، چون روز، انسان را سرگرم می کند و به کام خویش می کشد چنان که در دریای خروشان طبیعت تنها شناگران هستند که در آن غرق نمی شوند. با این همه همان شناگران ماهر نیز ناچارند تا پایان روز در آن دست وپا بزنند تا غرق طبیعت نشوند. (مزمل/۷) بی گمان تلاش و کار روزانه فرصتی باقی نمی گذارد تا انسان آرام گیرد و از مقام بی نقص و عیب تنزیهی برخوردار گردد. وقتی شب فرا می رسد انسان از دریای خروشان طبیعت با نیروی توکل رهایی می یابد. در سحرگاهان است که پاها بر جای محکم تسبیحات استوار شده و دریافت های آن را از ملکوت تسبیحات خداوندی به چنگ می آورد (مزمل/۶) به نظر قرآن، به دست آوردن این دریافت ها و گفتارهای محکم که با عمل حضور و خلوص استوار می گردد، در شب آسان تر است. (احزاب/۷۱) به همین جهت است که قرآن که محکم ترین قول وگفتار است در هنگام شب نازل می شود (قدر/۱) و سیر زمینی پیامبر و عروج ملکوتی وی در شب اتقاق می افتد.
بی شک تکامل در شب و روز امکان پذیر و شدنی است، ولی در شب به آسانی صورت می پذیرد زیرا انسان در شب از آشفتگی به درمی آید و در تاریکی شبانه به آرامش روحی و روانی دست می یابد و این امر، خود موجب می شود تا ارتباط او با ملکوت آسان تر شود، در این هنگام است که از آن
” سبح طویلی ” که در روز و در بیرون وجودی او برپاست، رهایی یافته و به حضور قلب دست می یابد.
مشاهدات زمینی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)
با توجه به آنکه معراج در نوبتهای متعددی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مشاهدات متفاوتی داشتهاند، لذا در هر فرصتی که پیش میآمده به فراخور شرایط صحنهای از آن ماجراها را برای اصحاب و اطرافیان خویش ترسیم و تصویر میکردهاند.
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه ام هانی، برای نخستین بار، راز سفر خود را با دختر عمویش، امهانی در میان گذاشت. سپس هنگامی که روز آغاز گشت، قریش و مردم مکه را از این جریان باخبر ساخت. داستان معراج شگفتانگیز پیامبر در آن مدت کوتاه که به نظر قریش، امری ناممکن بود، همه جا پخش شد. سران قریش بیش از پیش بر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) خشم گرفتند و بنابر عادت همیشگی خود، به تکذیب او برخاستند. از او خواستند که وضع ظاهری ساختمان بیتالمقدس را بیان کند. آنان گفتند: کسانی در مکه هستند که بیتالمقدس را دیدهاند. اگر راست میگویی، آنجا را تشریح کن تا ما تو را در این خبر شگفتانگیز، تصدیق کنیم.
پیامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهری ساختمان بیتالمقدس را برای آنان بازگو کرد. افزون بر آن، حوادثی را که در میانه راه مکه و بیتالمقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، تعریف کرد. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: “در میان راه، به کاروان فلان قبیله برخوردم که شتری از آنها گم شده بود. در میان اثاثیه آنان، ظرف آبی بود که من از آن نوشیدم. سپس آن را پوشاندم. در جای دیگر به گروهی برخوردم که شتری از آنها رمیده و دست آن شکسته بود.» قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده. پیامبر فرمود: «آنان را در «تنعیم» (در ابتدای حرم) دیدم که شتری خاکستری رنگ در پیشاپیش آنان حرکت میکرد. آنان کجاوهای روی شتر گذارده بودند و اکنون به شهر مکه وارد میشوند .”
قریش از این خبرهای قطعی، سخت ناراحت شدند و گفتند: اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما آشکار میشود. همه انتظار میکشیدند که کاروان چه زمانی وارد شهر میشود. ناگهان پیشگامان کاروان وارد شهر شدند. اهل کاروان، شرح قضیه را همانگونه که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بازگفته بود، تصدیق کردند.(۱۰)
پیامبر از عروج می گوید
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیتالمقدس رسیدم. هنگامی که به بیتالمقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیتالمقدس نماز خواندم.(۱۱)
در روایت دیگر آمده است که پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
ابراهیم خلیل(ع) به همراه گروهی از پیامبران پیش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسی و عیسی(ع) آمدند. پس از آن، جبرییل دستم را گرفت و مرا بالای صخره (سنگی در بیتالمقدس) برد و بر روی آن نشاند. ناگاه ماجرای معراج را پیش خود دیدم که مانند آن را در عظمت و بزرگی ، هرگز ندیده بودم. از آنجا به آسمان دنیا (آسمان اول) صعود کردم. آنان به من سلام میکردند.
سپس جبرئیل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفریدگان و کروبیان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را دیدم. سپس همراه جبرئیل به آسمان هفتم صعود کردم. در آنجا با آفریدگان خدا و فرشتگان بسیار دیدار کردم.(۱۲)
حدیث معراج
از جمله روایات مشهوری که به معراج میپردازد روایت اخلاقی مفصلی است که سخنان خداوند متعال خطاب به حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) را در بر میگیرد. در واقع پیامهای خداوند و سوغات رسول او(صلی الله علیه و آله و سلم) از این سفر برای مسلمانان و پیروان ایشان در همه اعصار و دورانها دارای اهمیت است و به همین دلیل تاکنون شرحهای متعددی بر آن نوشته شده است.(۱۳)
در این روایت مفصل از برترین کردار، افراد شایسته محبت خداوند، پارساترین مردم ، ویژگی دنیازدگان، ویژگی اهل آخرت، پاداش زاهدان، ارزش سکوت ، اهمیت رزق حلال ، جایگاه و اثر روزه و ویژگی عابدان و مسائلی از این قبیل سخن به میان آمده است.
همراهان رسول خدا
در احادیث معراج، امامان معصوم (علیهم السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کردهاند که فرمود: “من وقتی همهی مراحل را طی کرده از آسمانها گذشتم و به بیت معمور و نزدیک سِدره المنتهی رسیدم، بعضی از اصحابم مرا همراهی میکردند معی أناسٌ من أصحابیآنها که لباس نو دربرداشتند وارد شدند و آنها که نداشتند ماندند، عدهای را به همراه خود بردم و عدهای به همراهم آمدند. “(۱۴) عدهای که در آن مراسم، حضور داشتند، اهل بیت عصمت و طهارت و مؤمنانی بودند که به دنبال پیغمبر، آن مقام را طی کردند.
معراج از مسجد و رؤیت آیات خاص
یکی از نکات مهمی که در مورد معراج رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می توان به آن اشاره کرد، این است که معراج از مسجد شروع میشود… من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی… ، زیرا مسجد از خانههای خاصّی است که رفعت آن با اذن خداوند محقق است فی بیوت أذن الله أنترفع (سورهی نور، آیهی ۳۶) ؛ چنان که در شب صورت می گیرد، زیرا گرچه خداوند از زمین و زمان منزه است ولی عبودیت انسان در مکان های مقدس و در سحرگاهان جلوه بیشتری دارد و گرنه این خصوصیات در فاعلیت خداوند هیچ نقشی ندارند إنّما أمره إذا أراد شیئاً أنیقول له کن فیکون (سورهی یس، آیهی ۸۲ )
و نیز دائم الفضل علی البریه است، همه زمین ها و زمان ها نزد او یکسان است، چونالرحمن علی العرش استوی (سورهی طه، آیهی ۵ ) ؛ او بر همه چیز احاطه کامل دارد، ولی مسجد از سایر اماکن ممتاز است، و به لحاظ ویژگی های خاص آن است که اگر کسی به تمام معنا اهل مسجد شد، خدا او را رفعت و مقام میبخشد، زیرا اگر خداوند بیتی را رفیع کرد اهل آن بیت را نیز رفیع میکند.
معراج جسمانی و روحانی
درباره کیفیت معراج رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چهار نظر وجود دارد:
۱- معراج پیامبر اکرم در تمام مراحل روحانی بوده است، یعنی روح به صورت تخلیه از جسد، این عوالم را طی کرده است.
۲- معراج پیامبر روحی بوده، اما نه به صورت تجرد از بدن، بلکه به صورت رؤیا بوده و تمام عوالم به صورت رؤیا سیر شده است.
۳- سیر پیامبر از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی جسمانی و روحانی بوده و از آنجا به بالا به صورت روحانی بوده و این نظریه را ابن شهرآشوب برگزیده و به علمای امامیه نسبت داده است.
۴- سیر حضرت در تمام مراحل جسمانی و روحانی بودو همه جا را با تن و روان، سیر نموده است.
نظرمشهور دانشمندان شیعه مورد چهارم است، زیرا ” عبد ” ، همان مجموعهی جسم و روح است که پیامبر با هر دو و در بیداری عروج کرده است.
آیاتی که پیامبر در آن شب دید…لنریه من ایاتنا… ، نشانههای مخصوص بود و دیدن آنها نیز، ملکوتی و با حواس باطنی ، نه مُلکی و با چشم و گوش ظاهری، زیرا خداوند، آیات ظاهری را به همه بشر ارایه کرده است إنّ فی خلق السّموات و الأرض و اخْتلاف اللّیل و النَّهار لَا یات لأُولی الألباب (سورهی آلعمران، آیهی ۱۹۰)
اثبات معراج جسمانی در محدوده حرکتهای زمینی ـ مانند سیر از مسجدالحرام تا بیتالمقدس و سیر در مدارج آسمانی و طبقات آن ـ کاملا ً ممکن است و حرکت بدن در قلمرو جسم زمینی یا آسمانی، هیچ محذور و مشکلی ندارد، زیرا همان طور که گفتیم برای صاحب اعجاز و کرامت، طیِّ آسمانها مانند پیمودن زمین سهل و آسان است و اگر جریان حمل تخت شاهانهی بلقیس و ملکه سبأ
از یمن به فلسطین، در کمتر از چشم برگرداندن ممکن است…أنا اتیک به قبل أن یرتدّ إلیک طرفک فلمّا رءاه مُستقرّاً عنده قال هذا من فضل ربّی) … سورهی نمل، آیهی ۴۰ )
جریان سیر بدنی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آسمانها نیز مقدور است.
بدون تردید در معنای معراج جسمانی نباید آن قدر افراط شود که همه امور معنوی و روحانی به صورت یک سلسله امور مادی توجیه شود، زیرا سهم معراج روحانی ـ که بیش از معراج جسمانی است ـ باید کاملا ً درنظر گرفته شود و حفظ حدود هر یک از معراج جسمانی و روحانی به این است:
•۱- رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمیع حالات عروج و سیر، دارای بدن و در حال بیداری بوده است.
•۲- پیامبر در سر تا سر سیر و معراج، عالم طبیعت را به طور کلی رها نکرد؛ بلکه جامع ملک و ملکوت همگام طبیعت بود، و اگر تک بُعدی میبود، لازم آن یا مجرّد شدن موجود مادّی است یا مادّی شدن موجود مجرّد، و هر یک از این دو فرض باطل است؛ زیرا محذور اجتماع نقیضین را به همراه دارد.
•۳- سیر بدنی رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آسمانها، به معنای خروج از عالم طبیعت نیست، زیرا آسمانهای ظاهر ـ مانند زمین ـ موجود مادّی و طبیعی است و احکام طبیعت بر هر دو جاری است، در عین آنکه بخش تجرّد، همچنان بر حکم خود باقی است. مثلا ً اگر نماز که تقربگاه هر پارسایی است الصلاه قربان کلّ تقى در زمین برگزار شود یا در آسمانها خوانده شود، در هر دو حال، تقرّب به خداوند ـ که به بخش تجرد او برمیگردد ـ تنها روحانی است و بدن هرگز تقرّب مکانی به خداوند نخواهد داشت. بنابراین، همانگونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمینن حالات معنوی ویژه پیدا میکرد، ولی بدن او به خداوند نزدیک نمیشد، معراج روحانی آن حضرت در آسمان نیز میتواند اینگونه بوده باشد.
ولایت و معراج
مهم ترین مشاهدات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب معراج را باید شهود انوار مقدسه ائمه(علیهم السلام) بدانیم که اصحاب متعددی روایت ذیل یا مشابه آن را از آن حضرت نقل کردهاند و همانطور که خواهیم دید در میان دوازده امام(ع)، حضرت مهدی(ع) جایگاهی ویژه و ممتاز دارند. ضمن این روایات نقل شده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ ـ در حالی که خدا خود بدان آگاهتر بود ـ عرض کردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: ای محمد، علی ابن ابیطالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من، فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمیشود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابیطالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نامهای من است و «علی» (مشتق آن) نام اوست. ای محمد، من، علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم؛ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست. ای محمد، اگر بندهای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من روبهرو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند سپس فرمود: ای محمد، آیا مایلی آنان را ببینی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: قدمی پیش گذار. من قدمی جلو نهادم. ناگاه دیدم علی بن ابیطالب و حسن و حسین و علیبن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی آنجا بودند و حجت قائم همانند ستارهای درخشان در میان آنان بود، پس عرض کردم: پروردگار من اینان چه کسانیاند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلالکننده حلال من و حرامدارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد، او را دوست بدار که من او را دوست میدارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست میدارم.(۱۵)
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با عنایت خداوند بزرگ به معراج رفته است. هرگاه برنامه سیر تاریخی پیامبر، در پرتو عنایت الهی انجام گرفته باشد، به طور مسلم تمام این قوانین طبیعی در برابر اراده قاهره وی تسلیمند، و هر آنی در قبضه قدرت او هستند؛ از این رو، چه اشکالی دارد، خدایی که به زمین جاذبه داده است و به اجرام آسمانی اشعه کیهانی بخشیده، بنده برگزیدهاش را به وسیله قدرت نامتناهی خویش، بدون اسباب ظاهری و خارجی از مرکز جاذبه خارج نماید، و اشعههای خطرناک ماوراء جو مصون بدارد.
فهرست منابع :
۱.حسین راغب اصفهانی، المفردات، دفتر نشر الکتاب، دوم ۱۴۰۴ق، ص ۳۲۹
۲. همان، ص ۲۴۷.
۳.احمد سیاح، فرهنگ جامع ، تهران: کتاب فروشی اسلام، ۱۳۵۴، ج ۱- ۲،ص ۶۹۰.
۴- براق نام مرکوبی است که بنا بر روایات، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) شب معراج برپشت او آسمانها را درنوردید.
۵- طبرسی، مجمع البیان، سوره اسراء،ج ۳، ص ۳۹۵.
۶. سدره یا سدره المنتهی، نام درخت کُنار بزرگی است که بنابر روایات اسلامی بر بالای آسمان هفتم قرار دارد و برگش مانند گوش فیل و میوه اش مانند کوزه است. علم ملائکه و سایر مخلوقات به آن منتهی شود و از آن درنمی گذرد. هیچ موجودی، بجز پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در شبِ معراج از آن درنگذشته است و آنچه ورای آن است جز خدای نداند. از پای این درخت رودهایی از آب صاف روشن و شیر تازه و باده خوشگوار، برای نوشندگان روان می گردد. درباره آن گفته اند که اسب سوار، در سایه اش هفتاد سال راه می پیماید و یک برگ از آن روی تمام مردم سایه می افکند.(جعفر یاحقّی، دکتر جعفر محمّد: فرهنگ اساطیر و اشارات در ابیّات فارسی، ص ۲۴۱ – ۲۴۲)
۷ – مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۸۲، به نقل از: سیمای معراج پیامبر، ص۲۲.
۸ – سوره اسرا (۱۷)، آیه ۱.
۹ – سوره نجم (۵۳)، آیات ۱۸ـ۸.
۱۰ – جعفرسبحانی، فروغ ابدیت، ج۱، صص۳۷۹ـ۳۸۱.
۱۱ – طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۳،ص۵ و ۱۹.
۱۲ – طبرسی، مجمعالبیان، ج۶، ص۳۹۵؛ به نقل از: سیمای معراج پیامبر، صص۳۲ و ۳۳.
۱۳ – از جمله این آثار میتوان به کتابهایی نظیر: راهیان کوی دوست نوشته آیتالله مصباح یزدی و حدیث معراج، نوشته آقای سید محمدرضا غیاثی کرمانی اشاره کرد.
۱۴ – مجلسی، همان، ج۱۸، ص۳۲۷.
۱۵ – برای نمونه ر.ک: نعمانی، الغیبه، ص۱۳۳.
صدیقه مقدس پور