- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
سند خیلی از چیزها وجود موثر آنها می توند باشد،وجود بنایی که سالها درآن عبادت انجام گرفته و معروفیت معنوی آن به عظمت معنوی مربوط است که دربین مردم جایگاه عظیمی پیدا کرده نه تبلیغی واسمی که از سوی گروه وفرد خاص معروفیت پیدا کند.و نه مثل مراکزی که باطل بوده وبوسیله پول استعمارگران ساخته شده و تبلیغ می گردد.
یکى از مکان هاى مقدس و منتسب به امام زمان (عج) مسجد مقدس جمکران است که در شش کیلومترى شهر مذهبى قم قرار دارد. این مسجد بیش از یک هزار سال پیش به فرمان آن حضرت در بیدارى ـ نه در خواب ـ تأسیس گردید که جلوه گاه عنایات و کرامات امام زمان (عج) و میعادگاه منتظران و شیفتگان قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله) است.
مرحوم میرزا حسین نورى در کتاب نجم الثاقب[۱] درباره تاریخچه تأسیس مسجد جمکران، شیخ فاضل حسن بن حسن قمى، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتاب مونس الحزین فى معرفه الحق و الیقین (از تألیفات شیخ صدوق) بناى مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است:
شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانى مى گوید: من شب سه شنبه ۱۷ ماه مبارک سال ۳۹۳ هـ ق در خانه ى خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند برخیز و خواسته ى امام مهدى(عج) را اجابت کن که تو را مى خواند. آنها مرا به محلى که اکنون مسجد (جمکران) است آوردند.
حضرت مهدى مرا به نام خواندند و فرمودند: «برو به حسن بن مسلم بگو: این جا زمین شریفى است و حق تعالى این زمین را از زمین هاى دیگر برگزیده و شریف کرده است تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کرده اى …».
حسن بن مثله عرض کرد: سید و مولاى من! مرا در این باره نشانى لازم است; زیرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمى پذیرند. امام فرمودند: «تو برو رسالت خود را انجام بده، ما در این جا، علامتى مى گذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سید ابوالحسن و بگو تا بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چندساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بناى مسجد بنهند و باقى وجوه را از رهق[۲] به ناحیه ى اردهال که ملک ماست، بیاورد و مسجد را تمام کند و نصف رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند. مردم را بگو تا به این (مکان روى بیاورند) و چهار رکعت نماز در این جا بگذارند: دو رکعت تحیّت مسجد در هر رکعتى یک بار سوره ى حمد و هفت بار سوره ى «قل هو الله احد» ]بخوانند[ و تسبیح رکوع و سجود را هفت بار بگویند; و دو رکعت نماز صاحب الزمان بگذارند، (به این تربیت) که در هنگام خواندن سوره ى [حمد چون به (ایاک نعبد و ایاک نستعین) برسند، آن را صد بار بگویند و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند، تسبیح رکوع و سجود را نیز هفت بار بگویند. هنگامى که نماز تمام شد، تهلیل (لااله الاالله) بگویند و تسبیح فاطمه ى زهرا(علیها السلام) را بگویند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش بفرستند». پس از آن، حضرت به من اشاره کردند که برو! چون مقدارى راه پیمودم، مرا صدا کردند و فرمودند: «در گله ى جعفر کاشانى (چوپان) بُزى است، باید آن بز را بخرى; اگر مردم پولش را دادند با پول آنان خریدارى کن وگرنه پولش را خودت بپرداز. فردا شب آن بز را بیاور و در این (محل) قربانى کن و گوشت آن را بر بیماران و کسانى که مرض صعب العلاج دارند انفاق کن که حق تعالى همه را شفا دهد. آن بز أبلق است، موهاى بسیار دارد، هفت نشان سفید و سیاه، هر یکى به اندازه ى یک درهم، در دو طرف آن; سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر است». آن گاه به راه افتادم.[۳]
حسن بن مثله مى گوید: من به خانه رفتم و همه ى شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد، نماز صبح خواندم، به نزد على منذر رفتم و قضیه را با او در میان نهادم و همراه على منذر به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: به خدا سوگند که نشان و علامتى را که امام فرموده بود، این جا نهاده است و آن، (این حدود مسجد) با میخ ها و زنجیرها مشخص شده است. آن گاه به نزد سید ابوالحسن الرضا رفتیم. چون به سراى وى رسیدیم، غلامان ایشان گفتند: شما از جمکران هستید؟ گفتیم: آرى. پس گفتند: از اول (صبح) سید ابوالحسن در انتظار شماست … . به حضورش رسیدیم.
گفت: اى حسن بن مثله! من خوابیده بودم شخصى در عالم رؤیا به من گفت: شخصى به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمکران پیش تو خواهد آمد، آن چه بگوید اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن. از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله داستان را مشروحاً براى او نقل کرد. سید ابوالحسن دستور داد بر اسب ها زین نهادند و به سوى ده جمکران رهسپار گردیدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر (چوپان) را دیدند که گله اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله به میان گله رفت و آن بز که از پشت گله مى آمد به سویش دوید. حسن بن مثله آن بز را گرفت. سپس آن را به جایگاه آوردند و سر بریدند. سید ابوالحسن به محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را گرفت. آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالى آن جا گرفتند و به بناى مسجد پرداختند. سید ابوالحسن الرضا، زنجیرها و میخ ها را به قم آورد و در خانه ى خود نگه دارى کرد و هر بیمار صعب العلاجى اگر خود را به زنجیرها مى مالید، شفا مى یافت.[۴]
ابوالحسن محمد بن حیدر گفت: به طور مستفیض شنیدم، پس از آن که سید ابوالحسن الرضا وفات کرد و در محله ى موسویان (خیابان آذر فعلى) مدفون شد، یکى از فرزندانش بیمار گردید، داخل اطاق شد، سر صندوق را برداشت، ولى زنجیرها و میخ ها را نیافت.[۵]
منابعی که در باره ی مسجد جمکران گزارش داده اند:
۱. مرحوم شیخ صدوق (متوفاى ۳۸۱ هـ ق) داستان تأسیس جمکران را در کتاب مونس الحزین فى معرفه الحق و الیقین مشروحاً بیان کرده است.[۶]
۲. حسن بن محمد بن حسن قمى، معاصر شیخ صدوق، صاحب کتاب تاریخ قم، تفصیل قضیه ى مسجد جمکران را از کتاب شیخ صدوق نقل کرده است.[۷]
۳. مولى محمد باقر مجلسى (متوفاى ۱۱۱۰ هـ ق) در مورد کتاب تاریخ قم مى نویسد: کتاب معتبرى است، ولى نسخه ى عربى آن را ندیدم، بلکه ترجمه ى فارسى آن را مشاهده کردم.[۸]
۴. محدث بزرگ، سید نعمت الله جزایرى ترجمه ى فارسى کتاب تاریخ قم را مشاهده و قضیه ى بناى مسجد مقدس جمکران را با خط خود از آن نقل کرده است.[۹]
۵. میرزا عبدالله افندى اصبهانى، (متوفاى ۱۱۱۳ هـ ق) نسخه اى از ترجمه ى فارسى کتاب تاریخ قم را در قم مشاهده و گزارش آن را در تألیف خود، ریاض العلماء، ذکر کرده است.[۱۰]
۶. سید امیر محمد اشرف (متوفاى ۱۱۴۵ هـ ق) معاصر علامه مجلسى، متن عربى کتاب تاریخ قم را مشاهده و از آن نقل نموده است.[۱۱]
۷. متن عربى تاریخ قم به دست آقا محمد على کرمانشاهى، فرزند وحید بهبهانى، (متوفاى ۱۲۱۶ هـ ق) رسیده و وى در حاشیه ى خود بر کتاب نقد الرجال تفرشى، خلاصه ى قضیه را از نسخه ى عربى آن نقل کرده است.[۱۲]
۸. محدث بزرگ، میرزا حسین نورى (متوفاى ۱۳۲۰ هـ ق) داستان و قضیه ى حسن بن مثله را از ترجمه ى تاریخ قم، از دست خط سید نعمت الله جزایرى، در کتاب جنه المأوى آورده است.[۱۳]
با توجه به منابع فوق مى توان گفت، گرچه منبع اول قضیه ى تأسیس مسجد جمکران، یعنى کتاب مونس الحزین فى معرفه الحق و الیقین، در طول زمان مفقود شده، ولى حسن بن محمد بن حسن قمى، معاصر شیخ صدوق، که به کتاب و مؤلف شریف آن دست رسى داشته در کتاب تاریخ قم از آن کتاب نقل نموده و دیگران در قرون بعدى نسخه ى عربى و ترجمه ى فارسى آن را مشاهده و از آن نقل کرده اند.
آیت الله العظمى مرعشى نجفى در تأیید نسبت مسجد جمکران به امام زمان(عج) مى فرماید:
این مسجد شریف مورد احترام کافّه ى شیعه بوده است، از غیبت صغرى تا به امروز که حدود یک هزار و بیست و دو سال مى شود و همین طور که شیخ بزرگوار مرحوم صدوق کتابى به نام مونس الحزین دارند که حقیر آن نسخه را ندیده ام ولى مرحوم آقاى حاج میرزا حسین نورى، استاد حقیر از آن کتاب نقل مى فرماید، و بالجمله این مسجد مقدس مورد احترام علماى اعلام و محدثین کرام شیعه بوده و کرامات متعددى از مسجد جمکران دیده شده است.[۱۴]
آیه الله مرتضى حائرى مى نویسد:
مسجد جمکران یکى از آیات باهرات عنایت آن حضرت است و توضیح این مطلب در ضمن چند جهت که شاید خیلى از آن غافل باشند مذکور مى شود:
۱. داستان آن در بیدارى است و از کتاب تاریخ قم که معتبر است از مرحوم صدوق نقل شده است. مرحوم آقاى بروجردى که مردى دقیق بود مى فرمود این داستان در زمان صدوق واقع شده است و او نقل کرده است که دلالت بر کمال صحت آن دارد.
۲. داستان مشتمل بر جریانى است که مربوط به یک نفر نیست براى این که صبح که مردم بیدار مى شوند، مى بینند با زنجیر علامت گذاشته شده است که این زنجیرها به درخواست خود شخص حسن به عنوان علامت مسجد کشیده شده تا مردم باور کنند و این زنجیر مدتى در منزل سید محترمى به نام ابوالحسن الرضا بوده است و مردم استشفا به آن مى نموده اند و بعداً (بدون دلیل) مفقود مى شود.
۳. جاى دور از شهر و در وسط بیابان، جایى نیست که مورد جعل یک مرد جمکرانى شود، آن هم دست تنها، در یک شب ماه رمضان.
۴. نوعاً مردم عادى به واسطه ى خواب، یک امام زاده را معین مى کنند و مسجد از تصور مردم عادى دور است.
۵. اگر پیدایش این مسجد روى احساسات مذهبى و علاقه ى مفرط به حضرت صاحب الامر بود، باید ]دستور العمل آن[ سراسر توسل به آن بزرگوار باشد و در همین اوان مردم بیشتر زیارت حضرتش را در آن مسجد قرائت مى کنند و متوسل به آن بزرگوار مى شوند، در صورتى که در این دستور معنوى اصلاً اسمى از حضرت نیست، حتى تا به حال بیشتر معروف به مسجد جمکران ا ست، نه مسجد صاحب الزمان.
۶. متن دستور موافق با أدله ى دیگرى است; براى این که هم تحیّت مسجد وارد شده است و هم نماز صد بار (ایاک نعبد و ایاک نستعین) و هم تهلیل و هم تسبیح فاطمه ى زهرا و صلوات بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)و آل او.
۷. در آن موقع که زمین این قدر بى ارزش بوده است فقط مساحت کوچکى (به آن اختصاص داده) حدود سه چشمه از مسجد فعلى است که در زمان ما خیلى بزرگ شده است.[۱۵]
از این رو مى توان گفت که این مسجد به یقین به دستور آن حضرت (عج) بنا گردیده و مورد عنایت و توجه ویژه اى است و شبهه افکنى درباره ى اماکن مقدسى نظیر مسجد جمکران با اهداف خاص و نشانه گرفتن عقاید مردم است. این نگرش ها ریشه در اندیشه هاى استعمارى دشمنان اسلام دارد که در طول تاریخ با ترفندهاى مختلف اندیشه ى ناب مهدویت و موعودگرایى را نشانه گرفته و در تمام این مقاصد نا کام مانده اند. در طول تاریخ این گونه تفکرات حاصلى جز بدنامى و ننگ و شکست براى صاحبان آن نداشته است که امید مى رود مایه ى عبرت دیگران باشد.
اسرار و برکات مسجد مقدس جمکران:
۱- فضیلت عبادت در مسجد جمکران :
از عبادات مهمى که در این مسجد انجام مى گیرد دو نمازى است که به توصیه ى حضرت ولى عصر (عج) زایران این مسجد به جا مى آورند. در اهمیت این دو نماز همین بس که آن حضرت مى فرماید:
فَمَن صَلّا هُما فَکانَّما صلّى فى البیت العتیق;[۱۶] هر کس این دو نماز را بخواند، گویى در خانه ى کعبه نماز خوانده است.
۲- ملاقات با امام زمان (عج)
از زمان بناى مسجد جمکران (۳۷۳ هـ ق) تا به امروز هزاران نفر از مشتاقان دیدار ولى عصر(علیه السلام)به وصال معشوق خویش رسیده اند که گوشه هایى از این ملاقات ها در کتاب هاى زیادى که در این باره نوشته شده، انعکاس یافته است. مرحوم آیت الله سید شهاب الدین مرعشى نجفى(رحمه الله) مى فرماید: حضرت صاحب الزمان (عج) در این مسجد به طور مکرر دیده شده است.[۱۷]
شایان ذکر است که همواره لازم نیست ادعاى ملاقات با امام زمان(علیه السلام) مورد انکار قرار گیرد. چون در توقیعى که امام زمان(علیه السلام)به آخرین نایب خویش در زمان غیبت صغرى نوشته اند، تنها افرادى را که «به عنوان نایب خاص» ادعاى مشاهده ى حضرت را کرده اند، دروغ گو معرفى شده اند.[۱۸]
یکى از علمایى که چندین بار خدمت امام زمان (عج) رسیده مرحوم میرزا تقى زرگرى تبریزى است. یک صبح پنج شنبه اى، وى با حالت خوشى به طرف مسجد مقدس جمکران حرکت مى کند. عده اى از دوستان او که منتظرش بودند گمان مى کنند که آقاى زرگرى نیامده است. از طلّابى که از مسجد مى آمدند مى پرسند: شما آقاى زرگرى را ندیده اید؟ آنها مى گویند: چرا، او با سید بزرگوارى به طرف مسجد جمکران مى رفت. رفقاى ایشان به طرف مسجد جمکران مى روند وقتى وارد مسجد مى شوند، مى بینند او در مقابل محراب افتاده و بیهوش است. او را به هوش مى آورند و از او مى پرسند چرا بیهوش شدى؟ او مى گوید: من دیدم حال خوشى دارم لذا تنها به طرف مسجد جمکران حرکت کردم. در راه با حضرت بقیه الله مناجات مى کردم تا به مقابل محراب مسجد رسیدم و در همین حین اشعارى قرائت مى کردم و اشک مى ریختم. ناگهان صدایى از طرف محراب بلند شد و پاسخ مرا داد. من طاقت نیاوردم و از هوش رفتم. معلوم شد که تمام راه در خدمت حضرت بقیه الله(علیه السلام) بوده است.[۱۹]
حکایت دیگر مربوط است به حضرت آیت الله محمد تقى بافقى:
ایشان در دوره ى مرجعیت حضرت آیت الله حائرى یزدى (ره) مقسّم شهریه ى طلبه ها بوده است. طلبه ها از ایشان درخواست عباى زمستانى مى کنند. ایشان مسئله را با آیت الله حائرى در میان مى گذارد. آیت الله حائرى مى گوید: من (جز توسل) راهى ندارم که از آن حضرت بگیرم. آیت الله بافقى عرض مى کند: من ان شاء الله از حضرت مى گیرم. شب جمعه به مسجد جمکران مى رود و روز جمعه برمى گردد و به مرحوم حائرى مى گوید: حضرت صاحب الزمان (عج) وعده فرمودند که فردا چهارصد عبا مرحمت مى فرمایند. روز شنبه (یک روز بعد) یکى از تجار چهار صد عبا مى آورد که در بین طلبه ها تقیسم مى شود.[۲۰]
۳- عنایات امام زمان (عج) به پناهجویان مسجد جمکران:
مراجعین این مکان مقدس برای اظهار ادب ورفع گرفتاریهای خود به این مسجد روی می آورند وهرهفته دراینحا به عبادت وراز ونیاز باپروردگارمی پردازند. ازاین روی اینان مورد عنایت و توجه خاص حضرت صاحب الزمان(علیه السلام)هستند زایران این مسجد مقدس اند واین مسجد دردوره ی غیبت کبری که مردم به امام معصوم دسترسی ندارد به منزله ی خانه آن حضرت است که پناهگاه بیچاره گان می باشد. آیت الله شیخ مرتضی حائرى مى نویسد: این مسجد از عنایات خاصه ى حضرت صاحب الزمان است.[۲۱]
حکایتى نقل شده است از سید شریف، سید مرتضى حسنى معروف به ساعت ساز قمى که از اشخاص باحقیقت و متدیّن شهر قم و به نیکى و پارسایى مشهور و معروف که: شب پنج شنبه اى در فصل زمستان که هوا بسیار سرد و برف زیادى هم روى زمین قریب به نیم متر نشسته بود، ناگاه به خاطرم آمد که شب پنج شنبه و موسم رفتن مرحوم بافقى به مسجد جمکران است. با خود گفتم که حتماً با این هوا و برف امشب به مسجد نمى روند. لکن دلم طاقت نیاورد. بعد از جستوجو متوجه شدم که ایشان با چند نفر از طلاب به سمت مسجد جمکران رفته اند. به طرف مسجد جمکران حرکت کردم اما یک نانوا در میدان میر به من گفت بیخود نرو، چون به آنها قطعاً نخواهى رسید و شاید الان، اگر به خطرى برنخورده باشند، نزدیک مسجد باشند. اما من نگران بودم از این که با این شدت سرما و برف پیش آمدى براى آنان رخ داده باشد. ولى چاره اى نداشتم و به خانه مراجعت کردم و پیوسته پریشان بودم به طورى که اهل خانه ام از پریشانى من مضطرب و اندوهناک بودند. همان شب در خواب حضرت صاحب الزمان (عج) را دیدم که وارد منزل شدند و به من فرمودند: سید مرتضى چرا مضطربى؟ وقتى علت را گفتم، حضرت فرمودند: سید مرتضى گمان مى کنى که من از حال شیخ بى خبرم؟ الان رفتم مسجد و وسایل استراحت او و اصحابش را فراهم کردم. سید مرتضى مى گوید: صبح زود برخاستم و به تفحّص صدق این خواب برآمدم تا رسیدم به یکى از همراهان مرحوم بافقى و به عجله گفتم: قضیه و چگونگى رفتن و وسایل آنجا را برایم تعریف نما. او گفت: بلى دیشب حاج شیخ ما را برداشته و به مسجد جمکران روان شدیم و هوا بسیار سرد و برفى بود، ولى وقتى از شهر خارج شدیم، یک حرارت و شوق دیگرى داشتیم تا به مسجد رسیدیم. وقتى به مسجد رسیدیم متحیر بودیم که شب را از سرما چگونه به روز بیاوریم. ناگاه جوان سیدى وارد شد و به حاج شیخ بافقى گفت: مى خواهید کرسى و لحاف و آتش برایتان حاضر کنم؟ ایشان گفتند: اختیار با شماست. آن سید از مسجد بیرون رفت ولى چند دقیقه اى طول نکشید که برگشت و با خود آن وسایل را آورد … سید مرتضى گفت: من مى دانم آن سید جوان کى بود… و الحمدلله که دیدم و فهمیدم که مولایم از حاج شیخ محمد تقى بافقى غافل نیست.[۲۲]
۴-مسجد جمکران محل برآورده شدن حاجات و برطرف شدن گرفتارى ها وشفا یافتن بیماران .
مسجد جمکران در طول تاریخ همواره مورد توجه علما و شیعیان بوده است. عده ى زیادى با تشرّف به این مکان شریف و توسل به حضرت مهدى(علیه السلام) حاجات خود را گرفته اند. مرحوم آیت الله سید شهاب الدین مرعشى نجفى مى فرماید: حقیر خود مکرر کراماتى از آنجا مشاهده کرده ام. چهل شب چهار شنبه مکرر موفق شدم که در آن مسجد بیتوته کنم و حاجات خود را بگیرم. جاى تردید نیست که این مسجد از مکان هایى است که مورد توجه و محل نزول برکات الهى است و پس از مسجد سهله که در کوفه به وجود حضرت ولى عصر منتسب است، بهترین جایى است که به امام زمان(عج) انتساب دارد.[۲۳]
آیت الله دیباجى مى فرماید: هر وقت براى خودم یا یکى از دوستان مشکلى پیش آمد کند، راهى مسجد مقدس جمکران مى شوم. بارها از این مسجد شریف کراماتى دیده و شنیده ام.[۲۴]
آیت الله محسنى ملایرى مى فرماید: بزرگانى مانند مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى، مرحوم آیت الله بروجردى، مرحوم آیت الله حجّت و مرحوم آیت الله گلپایگانى توجه خاصى به مسجد مقدس جمکران داشتند و همواره در مشکلات حوزه به آن مکان مقدس پناه مى بردند و حل مشکلات خود را مى یافتند.[۲۵]
آیت الله فاضل لنکرانى فرمودند: هر وقت براى حضرت آیت الله بروجردى مشکلى پیش مى آمد، مرحوم پدرم که خود از عاشقان امام زمان (عج) بود و علاقه ى زیادى به مسجد مقدس جمکران داشت به محضر آقا عرض مى کرد: یک قربانى براى مسجد جمکران بفرستید تا دفع مشکل شود.[۲۶]
آیت الله نورى همدانى در همین باره مى فرماید: «چند سال پیش یکى از دوستان بنده درد پاى شدیدى عارضش شد به طورى که از چند قدم راه رفتن عاجز بود. بعضى از اطبّا گفته بودند براى مداوا و معالجه باید روى پاى او عمل جراحى صورت گیرد و تازه معلوم نیست که عمل نتیجه بخش باشد. یک شب چهارشنبه اى این بنده ى خدا به منزل ما آمد و سپس به مسجد جمکران رفت. هنگام صبح در حالى که خوشحال بود و پاهایش کاملاً خوب شده بود مراجعت کرد.[۲۷]
در پایان این بحث حکایت کوتاه دیگرى را از دریاى عنایات حضرت صاحب الزمان (عج) که به مسجد مقدس جمکران مرتبط است از زبان آیت الله احمدى میانجى بیان مى کنیم. ایشان به نقل از فردى مى گوید:
پسرم مبتلا به بیمارى سل شده بود و من خرج دکتر و دوا را نداشتم با پسرم عریضه اى نوشته و به مسجد جمکران بردیم، نماز خواندیم و دعا کردیم و برگشتیم. دو روز بعد به تهران جهت معاینه به نزد دکتر رفتیم. وقتى دکتر معاینه کرد، گفت: بچه ات را براى چه آورده اى؟ گفتم: ایشان سل دارد. گفت: نه ایشان سالم است. من فهمیدم که از برکت امام زمان در مسجد جمکران پسرم الحمدلله خوب شده است.[۲۸]
حضرت مهدى (عج) مى فرماید:
ما در رسیدگى و سرپرستى شما کوتاهى نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود، دشوارى ها و مصیبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان شما را ریشه کن مى نمودند.[۲۹]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱- کتاب سر دلبران نویسنده:شیخ مرتضی حائری
۲- مسجد مقدس جمکران، نویسنده:سید جعفر میرعظیمی.
۳- نجم الثاقب، نویسنده:میرزا حسین طبرسی نوری.
پی نوشت ها:
[۱]. این کتاب به دستور میرزاى شیرازى توسط میرزا حسین نورى به رشته ى تحریر درآمد و میرزاى شیرازى در تقریظ خود از آن تمجید کرده و نوشته: «این کتابى است در نهایت تمامیت و متانت…». ر. ک: میرزا حسین طبرسى نورى، نجم الثاقب، (قم: انتشارات مسجد جمکران، چ نهم، ۱۳۸۴ ش)، ص ۵.
[۲]. رهق از قراء معروف و معمور، و به کاشان نزدیک تر از قم است، لکن از توابع قم است، تقریباً به مسافت ده فرسخ. به نقل از: کچویى قمى، انوارالمشعشعین، (قم: انتشارات کتابخانه ى آیه الله مرعشى نجفى، چ اول، ۱۳۸۱ ش)، ج ۱، ص ۴۷۰، پاورقى; و میرزا حسین نورى، همان، ص ۳۹۱.
[۳]. همان، ص ۳۹۱ ـ ۳۹۲.
[۴]. میرزا حسین نورى، همان، ص ۳۸۳ ـ ۳۸۸; و محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، (بیروت: دار احیاء التراث العربى، ط. الثالثه، ۱۴۰۳ هـ ق)، ج ۵۳، ص ۲۳۰ ـ ۲۳۳; و ناصر الشریعه، تاریخ قم، (قم: چاپ حکمت، بى تا)، ص ۱۴۸ ـ ۱۵۲.
[۵]. میرزا حسین نورى، همان، ص ۳۸۷.
[۶]. شیخ آقا بزرگ تهرانى، الذریعه، (طهران: اسلامیه، ط. الاولى، ۱۳۵۴ ش)، ج ۲۳، ص ۳۸۳.
[۷]. همان، ص ۲۸۲.
[۸]. محمدباقر مجلسى، همان، ج ۱، ص ۴۲.
[۹]. میرزا حسین نورى، جنه المأوى، (بیروت: دار المحجه البیضاء، ط. الاولى، ۱۴۱۲ هـ ق)، ص ۴۷; و محمدباقر مجلسى، همان، ج ۵۳، ص ۲۳۴.
[۱۰]. میرزا عبدالله افندى، ریاض العلماء، تحقیق: سید احمد حسینى، (قم: مطبعه الخیام، ۱۴۰۱ هـ ق)، ج ۱، ص ۳۱۹.
[۱۱]. محمدباقر مجلسى، همان، ج ۵۳، ص ۲۳۴; و میرزا حسین نورى، همان، ص ۴۷.
[۱۲]. محمدباقر مجلسى، همان، ج ۵۳، ص ۲۳۶ و میرزا حسین نورى، همان.
[۱۳]. همان.
[۱۴]. همان، ص ۴۶.
[۱۵]. شیخ مرتضى حائرى، سرّ دلبران، (قم: دفتر نشر برگزیده، چ اول، ۱۳۷۷ ش)، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.
[۱۶]. همان، ص ۲۳۱.
[۱۷]. على رفیعى، بر ستیغ نور، (قم: کتابخانه ى آیت الله مرعشى، چ دوم، ۱۳۷۵)، ص ۹۴.
[۱۸]. محمدباقر مجلسى، همان، ج ۵۱، ص ۳۶۱.
[۱۹]. سیدعلى اکبر صداقت، مسجد جمکران، (قم: دفتر تبلیغات، بى تا)، ص ۱۶.
[۲۰]. محمد محمدى اشتهاردى، حضرت فاطمه ى معصومه ى دوّم، (قم: نشر علامه، چ اول، ۱۳۷۵)، ص ۱۹۸.
[۲۱]. حسین کریمى قمى، آئینه ى اسرار، (قم: نشر مسجد مقدس جمکران، ۱۳۷۹)، ص ۳۵.
[۲۲]. سیدعلى اکبر صداقت، همان، ص ۲۰ ـ ۱۸.
[۲۳]. على رفیعى، همان، ص ۱۴ ـ ۹۵.
[۲۴]. سیدجعفر میرعظیمى، مسجد مقدس جمکران، (قم: نشر مسجد مقدس جمکران، چ هشتم، ۱۳۷۶)، ص ۵۳.
[۲۵]. همان، ص ۶۱.
[۲۶]. همان، ص ۵۱.
[۲۷]. همان، ص ۵۷.
[۲۸]. همان، ص ۶۳.
[۲۹]. محمدباقر مجلسى، همان، ج ۵۳، ص ۱۷۵ و على بن ابیطالب طبرسى، احتجاج، (بیروت: مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، چ دوم، ۱۴۰۳)، ج ۲، ص ۴۹۷.